او نيست جز مردى كه در او نوعى جنون است، پس تا مدّتى دربارهى او صبر كنيد. (تا از جنون نجات يابد يا بميرد يا ما تكليف خود را با او روشن كنيم).
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
نوح گفت: پروردگارا! مرا در برابر تكذيب آنان يارى فرما.
جلد 6 - صفحه 94
پیام ها
1- شنيدن تاريخ گذشتگان، مايهى تسلّى آيندگان است. (اى پيامبر! به انبياى قبل نيز نسبت جنون مىدادند) «رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ»
2- برخى كه نمىتوانند رشد كنند، مقام بزرگان را پايين مىآورند. «رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ»
3- غرور و لجاجت، سبب مىشود كه به عاقلترين مردم نسبت جنون داده شود. «رَجُلٌ بِهِ جِنَّةٌ»
4- سران كفر، دعوت انبيا را يك حادثه روحى و روانى مىپندارند و مىگويند:
صبر كنيد هيجانها و ادّعاهاى او تمام مىشود. «فَتَرَبَّصُوا»
5- توكّل و دعا، بزرگترين اهرم در برابر تهمتها و تحقيرهاست. «قالَ رَبِّ»
6- درخواست كمك از خداوند براى پيروزى ايمان بر كفر است، نه پيروزى فرد بر فرد. «انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ» نفرمود: «انصرنى عليهم»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
خلاصه چون حضرت نوح عليه السّلام هر چه موعظه و نصيحت و دعوت به توحيد فرمود نپذيرفتند بلكه در كفر و شقاوت و اذيت به آن حضرت افزودند، پس از اتمام حجت و نااميدى از ايمان آنها دعا نمود:
قالَ رَبِّ انْصُرْنِي بِما كَذَّبُونِ: گفت نوح عليه السّلام: پروردگارا يارى فرما مرا بر اينان به سبب آنچه تكذيب كردند مرا، يا نصرت فرما مرا به انجاز آنچه وعده فرمودى ايشان را از عذاب كه تكذيب كردند آن را در وقتى كه به قوم گفت: «إِنِّي أَخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ عَظِيمٍ»*. «1»
- و هر آينه بتحقيق فرستاديم نوح را بسوى قومش پس گفت اى قوم من بپرستيد خدا را نيست مر شما را هيچ خدائى جز او آيا پس نميپرهيزيد
پس گفتند گروهى كه كافر شدند از قومش نيست اين مگر انسانى مانند شما ميخواهد كه افزونى يابد بر شما و اگر خواسته بود خدا هر آينه فرو فرستاده بود فرشتگانى را نشنيديم اين را در پدرانمان كه پيشينيانند
نيست او مگر مردى كه در او است جنونى پس چشم داريد باو تا زمانى
گفت پروردگار من يارى ده مرا بسبب آنكه تكذيب كردند مرا.
تفسير
- خداوند متعال بعد از بيان قدرت و نعمت خود در آيات سابقه بندگانرا متذكر بنعمت اهمّ و حجّت اتمّ خود فرموده كه ارسال رسل و انزال كتب است و در بدو امر شمهئى از احوال حضرت نوح را كه ابو البشر ثانى است و براى كثرت نوحه نمودن او بر نفس خويش نوحش خواندهاند بيان فرموده باين تقريب كه ما فرستاديم نوح را برسالت نزد قومش پس آنها را اوّلا دعوت بتوحيد فرمود كه اهمّ مقاصد انبياء است و فرمود اى قوم من كه دلالت بر مهربانى و ملاطفت دارد عبادت و پرستش كنيد خداى يگانه را كه نيست خدائى غير از او و بعضى غير را مجرور قرائت نمودهاند آيا نميترسيد كه خداوند نعمت خود را از شما زائل گرداند و عذاب بر شما نازل فرمايد پس جماعت اشراف از قوم كه كافر بودند بسايرين گفتند
جلد 3 صفحه 636
اين آدمى است مانند شما ميخواهد بر شما برترى و مزيّت و رياست پيدا كند اگر خدا خواسته باشد پيغمبرى بفرستد از ملائكه پيغمبرانى مبعوث ميفرمايد و نازل ميكند آنها را از آسمان بزمين پدران و پيشينيان ما چنين سخنى كه خدا يكى است و شريك ندارد بما نگفتهاند و ما نشنيديم اين مردى است كه در او يك نوع جنون پيدا شده كه اين سخنان را ميگويد صبر كنيد تا زمانى كه بميرد يا خوب شود شايد مقصودشان جنون رياست طلبى بوده كه اولا اثبات آنوصف را نموده بودند و حضرت نوح در جواب آنها از خداوند طلب نصرت فرمود بر آنها براى آنكه تكذيبش نمودند نه براى نسبت رياست طلبى و جنون كه باو دادند چون تكذيب براى انبيا و اوليا اهمّ است و مقصودش از نصرت خدا عذاب او بود كه بعدا اشاره بآن ميشود ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ رَبِّ انصُرنِي بِما كَذَّبُونِ «26»
حضرت نوح عرض كرد پروردگار من مرا ياري فرما، به سبب آنكه اينکه قوم مرا تكذيب كردند. بسيار تعجب است که مقام انبياء و اولياء تا چه پايه است و صبر آنها چه اندازه حضرت نوح نهصد و پنجاه سال شب و روز دعوت كند و اينکه نوع جسارتها به او به شود و به اصطلاح از ميدان در نرود که گفت: (قالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوتُ قَومِي لَيلًا وَ نَهاراً الي قوله ثُمَّ إِنِّي دَعَوتُهُم جِهاراً ثُمَّ إِنِّي أَعلَنتُ لَهُم وَ أَسرَرتُ لَهُم إِسراراً) نوح آيه 5 الي 8 و مع ذلک ايمان نياورند و اينکه نحو اذيتها به او برسانند ما در خود نگاه ميكنيم اگر چهار مرتبه كسي را دعوت كنيم و اجابت نكند يا
جلد 13 - صفحه 382
جسارت كند يا اذيت طاقت نميآوريم و اينکه قوه و قدرت در تمام انبياء و ائمه اطهار بود قضاياي ابراهيم و موسي و عيسي که مكرر اشاره شد در مورد پيغمبر اكرم که بفرمايد:
(ما اوذي نبي مثل ما اوذيت)
و مع ذلک صبر كند و نفرين نكند بلكه عرض كند.
(اللهم اهد قومي فانهم لا يعلمون)
و مثل امير المؤمنين عليه السلام که بفرمايد
(آیه 26)- پایان عمر یک قوم سر کش! در آیات گذشته بخشی از تهمتهای ناروائی را که دشمنان نوح به او زدند خواندیم ولی از آیات دیگر قرآن به خوبی استفاده میشود که اذیت و آزار این قوم سر کش تنها منحصر به این امور نبود بلکه با هر وسیلهای توانستند او را در فشار و سختی قرار دادند و نوح هنگامی که از تلاشهای خود مأیوس شد و جز گروه اندکی ایمان نیاوردند از خدا تقاضای کمک کرد چنانکه در این آیه میخوانیم: «گفت: پروردگارا! مرا در برابر تکذیبهایی که کردند یاری کن» (قالَ رَبِّ انْصُرْنِی بِما کَذَّبُونِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید: