آیه 24 سوره فتح
<<23 | آیه 24 سوره فتح | 25>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و او خدایی است که دست کفّار را از سر شما و دست شما را هم به زمین مکّه پس از فیروزیتان از سر آنها کوتاه کرد (که به امر خدا پیغمبر روز فتح مکّه برای حفظ جان دشمنان خانههایی را پناه قرار داد) و خدا به هر چه میکنید بیناست.
و اوست که پس از آنکه شما را [بی جنگ و خونریزی] بر دشمن پیروز و مسلط کرد، دست های آنان را از [جنگ با] شما و دست های شما را از [جنگ با] آنان در دل مکه [که منطقه حدیبیه است] باز داشت؛ و خدا همواره به آنچه انجام می دهید بیناست.
و اوست همان كسى كه در دل مكه -پس از پيروزكردن شما بر آنان- دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از ايشان كوتاه گردانيد، و خدا به آنچه مىكنيد همواره بيناست.
اوست كه چون در بطن مكه بر آنها پيروزيتان داد، دست آنها را از شما و دست شما را از آنها بازداشت. و خدا به كارهايى كه مىكرديد آگاه و بينا بود.
او کسی است که دست آنها را از شما، و دست شما را از آنان در دل مکّه کوتاه کرد، بعد از آنکه شما را بر آنها پیروز ساخت؛ و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- كف: كف (بر وزن عقل) در اينجا به معنى بازداشتن و مانع شدن است.
- مكه: اين كلمه فقط يك بار در قرآن مجيد آمده است، آن بنا بر تصريح جوهرى شهر مكه است «زادها اللَّه شرفا» قاموس و اقرب الموارد گويد: آن شامل مكه و همه حرم است اين قول مطابق روايتى است كه طبرسى در ذيل آيه لَلَّذِي بِبَكَّةَ آل عمران/ 96 از حضرت باقر صلوات اللَّه عليه نقل كرده كه فرمود «بكه مسجد الحرام و مكه همه حرم است» على هذا حديبيه نيز داخل مكه است «بطن مكه» يعنى درون مكه كه حديبيه باشد.[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس گوید: مشرکین چهل نفر را براى جنگ با مسلمین فرستادند. مسلمین بر آنها غلبه یافته و آنان را به اسیرى نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله آوردند. پیامبر آنها را واگذاشت و این آیه درباره اهل حدیبیه و اهل مکه نازل شده است نه درباره اهل خیبر.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «24»
و او كسى است كه بعد از آنكه شما را (در حديبيّه) بر آنان پيروز ساخت، در درون مكّه (نيز) دست آنان را از شما و دست شما را از آنان كوتاه كرد و خداوند به هر كارى كه مىكنيد بيناست.
جلد 9 - صفحه 138
نکته ها
ظاهراً مقصود از دست كشيدن هر دو طرف از جنگ، همان صلح حديبيّه است. زيرا مشركان مكّه خود را آمادهى جنگ كرده بودند و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نيز از مسلمانان، بيعت وفادارى گرفته بود و هر دو طرف، دشمن سرسخت يكديگر بودند.
در صلح حديبيّه، خداوند از يك سو دست تجاوز مشركان را قطع كرد و از سوى ديگر مؤمنان را از كشتن مشركان بازداشت كه اين نيز به دو دليل، در آن تاريخ نعمت بود: يكى حفظ قداست حرم و مكّه كه نبايد به دست مسلمانان هتك و ضايع شود وديگرى آتشبس دهسالهاى بود كه در قرارداد صلح آمد، و در اين مدّت، جمع بسيارى به مسلمانان پيوستند، و به خاطر آنكه مسلمانان كسى از آنان را نكشته بودند، در سال بعد، عمره دستهجمعى انجام دادند و سال بعد با شكوه و هيبت هرچه تمامتر، مكّه را فتح كردند، كه تمام اينها از بركات آن صلح بود.
اگر در حديبيّه، جنگ و درگيرى رخ مىداد و نفراتى از مشركان كشته شده بودند، راه صلح، آتش بس و راه عمره در سالهاى بعد و راه حفظ و قداست مكّه و شايد راه فتح مكّه در آينده بسته شده بود، به همين دليل، صلح حديبيّه را فتح مبين و راه گشاى نفوذ با عزّت اسلام و زمينه ساز رشد سريع اسلام دانستهاند.
پیام ها
1- سنّت خداوند در مورد لطف به مؤمنان، قطعى و حتمى است. «وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلًا وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ»
2- تمام پيروزىها و پيشرفتها، به تدبير و اراده الهى است. وَ هُوَ الَّذِي ...
3- امنيت و در امان ماندن از دشمن، آنهم در ميان دشمن، نعمتى بزرگ است.
«بِبَطْنِ مَكَّةَ»
4- گاهى صلح، نشانه پيروزى است. «مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ»
تفسير نور(10جلدى)، ج9، ص: 139
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «24»
وَ هُوَ الَّذِي: و ذات الهى است كه به فضل خود، كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ:
منع و بازداشت دستهاى كفار مكه را از شما، وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ: و بازداشت دستهاى شما را از ايشان، بِبَطْنِ مَكَّةَ: به وادى حديبيه، مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ: بعد از آنكه ظفر داد شما را و غالب ساخت بر ايشان، مراد آن هشتاد نفرند، وَ كانَ اللَّهُ: و هست خداى تعالى، بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً: به آنچه مىكنيد با كفار بينا و شما را بر آن جزا خواهد داد از مجادله در اول براى فرمان سيد ابرار، و به آنكه از ايشان دست باز مىداريد و نمىكشيد به جهت تعظيم حرمت حرم پروردگار.
جلد 12 - صفحه 163
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ أُخْرى لَمْ تَقْدِرُوا عَلَيْها قَدْ أَحاطَ اللَّهُ بِها وَ كانَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً «21» وَ لَوْ قاتَلَكُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوَلَّوُا الْأَدْبارَ ثُمَّ لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً «22» سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِيلاً «23» وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ أَيْدِيَكُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَكَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَكُمْ عَلَيْهِمْ وَ كانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيراً «24» هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ الْهَدْيَ مَعْكُوفاً أَنْ يَبْلُغَ مَحِلَّهُ وَ لَوْ لا رِجالٌ مُؤْمِنُونَ وَ نِساءٌ مُؤْمِناتٌ لَمْ تَعْلَمُوهُمْ أَنْ تَطَؤُهُمْ فَتُصِيبَكُمْ مِنْهُمْ مَعَرَّةٌ بِغَيْرِ عِلْمٍ لِيُدْخِلَ اللَّهُ فِي رَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ لَوْ تَزَيَّلُوا لَعَذَّبْنَا الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ عَذاباً أَلِيماً «25»
ترجمه
و غنيمتهاى ديگرى كه قدرت پيدا نكردهايد بر آن بتحقيق احاطه كرده است خدا بآن و بوده است خدا بر همه چيز توانا
و اگر كارزار كرده بودند با شما آنانكه كافر شدند هر آينه برگردانده بودند پشتها را پس نمىيافتند دوستى و نه ياورى
سنّت نهاد خدا سنّت نهادنى كه بتحقيق گذشت پيش از اين و هرگز نيابى براى طريقه خداوند تغيير و تبديلى
و او است آنكه بازداشت دستهاى آنها را از شما و دستهاى شما را از آنها در وادى مكّه بعد از آنكه فيروزى داد شما را بر آنها و بود خدا بآنچه ميكنيد بينا
آنانند كسانيكه كافر شدند و باز داشتند شما را از مسجد الحرام و قربانى را كه محبوس شده بود از اينكه برسد بجايش و اگر نبودند مردانى با ايمان و زنانى با ايمان كه نمىشناختيد ايشانرا كه پايمال ميكرديدشان پس ميرسيد شما را از ايشان مكروهى بدون علم باز داشته نميشديد تا داخل كند خدا در رحمت خود هر كه را ميخواهد اگر جدا شده بودند هر آينه عذاب ميكرديم كسانى را كه كافر شدند از آنان عذابى دردناك.
تفسير
خداوند سبحان باهل ايمان در آيات سابقه وعده داده بود غنائم بسياريرا كه بعض آن معجّل بود كه بيان شد و بعض آن مؤجّل كه از قدرت آنها خارج بود نيل بآن بلكه بخاطرشان خطور نميكرد مانند غنائم روم و ايران ولى قدرت و علم خداوند احاطه بآنها داشت كه قسمت اهل ايمان خواهد شد گوئيا خداوند احاطه بآنها فرموده كه حفظ فرمايد براى مسلمانان و اين مقصود از غنائم ديگرى است كه در اين آيات اشاره بآن شده است و قدرت خداوند اختصاص
جلد 5 صفحه 30
بأمثال اين غنائم ندارد كه بمسلمانان برساند بلكه قادر است بفتوحات پى در پى اسلام را بمنتهاى اوج خود برساند و عالمگير كند و اگر آنوقت كه امير المؤمنين عليه السّلام بامر پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم حمله بكفّار قريش فرمود در حديبيّه آنها با مسلمانان جنگ مينمودند و تقاضاى صلح نميكردند هر آينه پشت بلشكر اسلام نموده و رو بفرار ميگذاردند و ديگر يار و ياورى براى آنها يافت نميشد چون در مقابل حيدر كرّار جز لشگر فرّار وجود ندارد و در برابر اراده الهى نميتواند كسى با كسى كمك كند اين طريقه و عادت و رويّه ديرين خدا است كه سالهاى دراز با اولياء خود بآن عمل فرموده و هميشه انبيا و اوليا را بر اعداء خودشان بشمشير و حجّت غالب فرموده است و طريقه و دأب و ديدن خداوند قابل تغيير و تبديل نيست خداوند آنذات مقدّسى است كه بازداشت ايادى كفار را از مسلمانان برعب از صولت حيدريّه و بازداشت ايادى مسلمانانرا از كفار بصلح حديبيّه از اقدام بجنگى كه قهرا منتهى شود بداخل مكّه و هتك حرم بعد از آنكه ظفر داد مسلمانانرا بر آنها در جنگهاى قبل از اين صلح تا آنكه آنها طالب صلح شدند در اينموقع و خداوند بينا است باعمال شما از جنگ سابق و صلح لاحق به فرمان پيغمبر خود و كفّار حقّا عمل ناشايستهاى نمودند كه بازداشتند مسلمانانرا از اتمام عمره و وصول قربانى ايشان بمكه معظّمه و باين مستحق عقوبت شدند ولى چون مردان و زنان اهل ايمان در مكّه معظمه مخلوط با مردان و زنان كفّار بودند كه مسلمانان آنها را نميشناختند و ممكن بود پايمال حوادث شوند و از اين راه گرد ملالى بخاطر پيغمبر اسلام و مسلمين بنشيند يا ديه قتل خطائى بر آنها لازم آيد خداوند نخواست وارد مكّه شوند و با كفّار جنگ نمايند تا مسلمانان مكّه از اين آفات محفوظ بمانند و بر حسب شرط صلح در دين خود آزاد باشند و افراد قابل مشمول رحمت الهيّه گردند و اگر كفار از مسلمانان در مكّه جدا و ممتاز بودند خداوند كفّار را بعذاب اليم دنيوى و ضرب شمشير مسلمانان گرفتار ميفرمود چنانچه بعذاب آخرت در صورت عدم قبول اسلام و اصل خواهند شد و از بعضى روايات استفاده ميشود كه علّت دفاع ننمودن امير المؤمنين عليه السّلام از ظلم ظالمين در صدر اسلام اين بود كه خداوند ودائعى
جلد 5 صفحه 31
از اهل ايمان داشت در اصلاب اهل نفاق و حضرت مأمور بود كه صبر كند تا آنها خارج شوند بعد شمشير بكشد و همچنين است حال امام زمان و تأخير در ظهور او و باين آيه استدلال فرمودهاند و اين صلح فتح بزرگ شمرده شده و اجمالى از قضاياى مربوط باين آيات در اوّل سوره ضمن حديث قمّى ره گذشت.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيدِيَهُم عَنكُم وَ أَيدِيَكُم عَنهُم بِبَطنِ مَكَّةَ مِن بَعدِ أَن أَظفَرَكُم عَلَيهِم وَ كانَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِيراً «24»
راجع بصلح حديبيه است که پيغمبر با جمع كثيري از مسلمين بقصد عمره در ماه ذي القعده آمدند که گفتند بالغ بر دوازده يا هفده هزار بودند و هدي خود را تقليد كردند داغ گزاردند و اسلحه خود را كنار گذاردند که بمشركين برسانند که ما براي جهاد و جنگ نيامدهايم بلكه براي عمره آمدهايم و مشركين ترسيدند و استغاثه نمودند و تقاضاي صلح كردند و با حضرت صلح كردند که مسلمين متعرض مشركين نباشند و مشركين هم متعرض مسلمين نباشند، اگر مسلمين آمدند در ميان مشركين آنها را بمأمن خود رساندند و همچنين اگر مشركين آمدند در ميان مسلمين آنها را بمأمن خود رساندند و مع ذلک باز مشركين جرئت نكردند که مسلمين بيايند براي عمره در اينکه سال و بنا شد که در سال بعد بيايند که در ظرف اينکه سال بر آنها معلوم شود که مسلمين قصد حرب و جهاد ندارند، و حضرت قبول فرمود.
و سر و حكمت اينکه صلح آن بود که جماعتي از مسلمين که قدرت بر مهاجرت نداشتند در مكه و طايف و اطراف مكه بودند اگر حضرت اينکه صلح را نپذيرفته بود مشركين آنها را ميكشتند و زنهاي آنها را اسير ميكردند و اموال آنها را تصرف ميكردند براي حفظ آنها حضرت قبول فرمود لذا ميفرمايد.
هُوَ الَّذِي كَفَّ أَيدِيَهُم عَنكُم که اينکه مسلمين در امان باشند.
وَ أَيدِيَكُم عَنهُم که شما متعرض آنها نباشيد.
بِبَطنِ مَكَّةَ که حديبيه باشد باين مصالحه.
مِن بَعدِ أَن أَظفَرَكُم عَلَيهِم که آنها آمدند و استغاثه كردند و تقاضاي صلح نمودند.
وَ كانَ اللّهُ بِما تَعمَلُونَ بَصِيراً تفسيرش واضح است.
تنبيه: از همين باب است صلح حضرت مجتبي «ع» با معاويه براي حفظ
جلد 16 - صفحه 214
خون اصحابش لكن جمعي از اصحاب خود برگشتند بحضرت که ميخواهي ما را بدست معاويه دهي و خود را نجات دهي و ريختند بخيام حضرت حتي سجاده از زير پايش كشيدند، دراعه از دوش مباركش برداشتند و خواستند او را بگيرند و تحويل معاويه دهند جمع ديگري آنها را دفع كردند و حضرت ناچار بمدائن تشريف برد و در مظلم ساباط مدائن خنجر زهر آلود بر ران مباركش زدند، و از همين باب است سكوت أمير المؤمنين در عصر خلفاء سه گانه، و سكوت ابي عبد اللّه (ع) در دوره معاويه و غير اينها، و همچنين بقيه ائمه طاهرين در عصر خلفاء جور تمام از روي حكمت و مصلحت و براي حفظ شيعه بوده.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 24)- نکته دیگری که در این آیات تبیین شده این است که میفرماید:
«او کسی است که دست آنها [کفار] را از شما و دست شما را از آنان در دل مکّه کوتاه کرد، بعد از آن که شما را بر آنها پیروز ساخت، و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» (وَ هُوَ الَّذِی کَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ أَیْدِیَکُمْ عَنْهُمْ بِبَطْنِ مَکَّةَ مِنْ بَعْدِ أَنْ أَظْفَرَکُمْ عَلَیْهِمْ وَ کانَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیراً).
به راستی این ماجرا مصداق روشن «فتح المبین» بود همان توصیفی که قرآن برای آن برگزیده، جمعیتی محدود بدون تجهیزات کافی جنگی وارد سرزمین دشمن شوند، دشمنی که بارها به مدینه لشکر کشی کرده، و تلاش عجیبی برای درهم شکستن آنها داشته، ولی اکنون که قدم در شهر و دیار او گذاردهاند چنان مرعوب شود که پیشنهاد صلح کند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص243
- ↑ صاحب مجمع البیان گوید: سبب نزول آیه چنین است که مشرکین چهل نفر را در سال حدیبیه مأمور کردند تا با مسلمین جنگ کنند. آنان پس از جنگ اسیر شدند و سرانجام نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آوردند. پیامبر دستور فرمود که آنها را آزاد سازند چنان که ابن عباس گوید: انس گوید، اینان هشتاد نفر بودند از اهل مکه که در سال حدیبیه از جبل تنعیم پائین آمدند تا با مسلمین بجنگند هنگام جنگ در اوقات نماز صبح بوده است. پیامبر در این جنگ آنها را دستگیر نمود و سپس آزاد ساخت چنان که در صحیح مسلم و صحیح ترمذى و سنن نسائى نیز از انس روایت شده و همچنین ابن اسحق هم از ابن عباس روایت و نقل نموده است، عبدالله بن مغفل گوید: پیامبر در زیر سایه درختى نشسته بود. در مقابل او على مشغول نوشتن نامه صلح بود در این میان سى نفر جوان رزمنده با اسلحه از کمین گاه بیرون آمدند. پیامبر به آنها نفرین فرستاد خداوند هم آنها را از نظر انداخت و ما آنها را دستگیر ساختیم سپس آزاد نمودیم و این آیه نازل شد.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.