آیه 21 سوره ص

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه 21 ص)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ وَهَلْ أَتَاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرَابَ

مشاهده آیه در سوره


<<20 آیه 21 سوره ص 22>>
سوره : سوره ص (38)
جزء : 23
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و آیا حکایت آن (دو فرشته به صورت) خصم به تو رسیده است که از بالای غرفه عبادتگاه (داود بی‌اجازه) بر او وارد شدند؟

و آیا خبر مهم آن دادخواهان هنگامی که از دیوار بلند نمازخانه او بالا رفتند به تو رسیده است؟

و آيا خبر دادخواهان -چون از نمازخانه [او] بالا رفتند- به تو رسيد؟

آيا خبر آن مدعيان را شنيده‌اى آنگاه كه از ديوار قصر بالا رفتند؟

آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داوود) بالا رفتند به تو رسیده است؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Has there not come to you the account of the contenders, when they scaled the wall into the sanctuary?

And has there come to you the story of the litigants, when they made an entry into the private chamber by ascending over the walls?

And hath the story of the litigants come unto thee? How they climbed the wall into the royal chamber;

Has the Story of the Disputants reached thee? Behold, they climbed over the wall of the private chamber;

معانی کلمات آیه

  • تسوروا: تسور: بالا رفتن از ديوار، سور: ديوار.
  • محراب: محراب مسجد. كاخ، آن از حرب است در محراب مسجد با شيطان جنگ مى‏‌شود.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21»

و آيا ماجراى آن دادخواهان كه از ديوار محراب (داود) بالا رفتند به تو رسيده است؟

إِذْ دَخَلُوا عَلى‌ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‌ بَعْضُنا عَلى‌ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ «22»

آن گاه كه (ناگهانى) بر او وارد شدند و او از (مشاهده‌ى) آنان به هراس افتاد. شاكيان گفتند: نترس، ما دو نفر درگير شده‌ايم و يكى از ما بر ديگرى تعدّى نموده است، پس بين ما به حقّ داورى كن و ستم روا مدار و ما را به راه راست راهنمايى فرما».

نکته ها

«خصم» به معناى نزاع و درگيرى است و به هر يك از طرفين دعوا نيز گفته مى‌شود.

كلمه‌ى «سور» به معناى ديوار بلند است و «تَسَوَّرُوا» به معناى بالا رفتن از ديوار است.

كلمه‌ى «محراب» به دو معناست؛ گاهى به معناى بالاى مجلس و بهترين جاى منزل است كه بزرگان مى‌نشينند و گاهى به معناى محلّ عبادت و جايگاه امام جماعت است.

«شطط» به معناى تجاوز و افراط و زياده روى و ستم است.

امام رضا عليه السلام فرمود: خداوند دو فرشته را (در قيافه دو دادخواه) نزد داود فرستاد و آن دو از در بر او وارد نشدند بلكه از ديوار محراب بالا رفته و ناگهان نزد او آمدند. «1»

«1». عيون اخبار الرضا، ج 1، ص 94، باب 14 حديث 1 به نقل از تفسير راهنما.

جلد 8 - صفحه 93

شايد بتوان از اين ماجرا استفاده كرد كه براى آزمايش يا آموزش، فضاسازى و فيلم سازى و تغيير فيافه و ايجاد صحنه‌هاى هيجانى، دوست يا دشمنى فرضى، تغيير لباس و صدا و كارهاى هنرى جايز باشد واللّه العالم.

در آيات پيشين، قرآن كمالات بسيارى را براى حضرت داود بيان نمود كه آخرين آنها، فصل الخطاب، يعنى قضاوت قاطعانه بود.

در اين آيات به صحنه‌اى اشاره مى‌كند كه خداوند براى داود پيش آورد تا او را آزمايش كند و در نهايت آموزش دهد كه چگونه داورى كند. در اين صحنه كه بر اساس برخى روايات، توسط برخى فرشتگان انجام شده است، دو نفر به گونه‌اى غير منتظره بر داود وارد مى‌شوند، چنانكه او گمان مى‌برد قصد سوئى نسبت به او دارند، امّا مى‌گويند: اى داود نترس، ما دو نفر شاكى هستيم كه ميان ما اختلاف شده و از تو داورى مى‌خواهيم.

فرشته بودن اين دو نفر را اين نكته تقويت مى‌كند كه در داستان حضرت ابراهيم و حضرت لوط نيز، فرشتگان به گونه‌اى بر آنان ظاهر شدند كه اين دو پيامبر ترسيدند و سپس فرشتگان گفتند: نترسيد.

در قضاوت، عدالت جايگاه محورى دارد، لذا در اين آيات، با سه عبارت مختلف، بر عدالت در قضاوت تأكيد شده است: «فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ»، «لا تُشْطِطْ»، «اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ»

پیام ها

1- قبل از بيان سخن، در مخاطبين انگيزه‌ى شنيدن ايجاد كنيم. «هَلْ أَتاكَ نَبَأُ»

2- خداوند، پيامبر را به مطالعه تاريخ گذشته دعوت مى‌كند. «هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ»

3- صحنه‌هاى هيجانى و غوغايى و دلهره آور، زمينه‌ى عجله و دست پاچگى در قضاوت است. «تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ‌- فَفَزِعَ»

4- قضاوت در محراب عبادت، ارزش و قداست آن را بيش‌تر مى‌كند. (سكوى‌

جلد 8 - صفحه 94

قضاوت حضرت على عليه السلام در مسجد كوفه بود و محل قضاوت حضرت داود در محراب). «تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ»

5- ترس و دلهره طبيعى به سراغ موحّدين نيز مى‌آيد و با توحيد منافاتى ندارد. «فَفَزِعَ»

6- پيامبران نيز به حكم بشر بودن، از امور غير منتظره، وحشت مى‌كنند. «فَفَزِعَ»

7- براى قضاوت، بايد طرفين دعوا در دادگاه حاضر باشند. «خَصْمانِ»

8- انبيا، مرجع و ملجأ مردم بوده‌اند. دَخَلُوا عَلى‌ داوُدَ ... خَصْمانِ بَغى‌ ...

9- تذكّر به قاضى در لحظه‌ى قضاوت، وسيله‌اى است براى مصونيّت او از اشتباه. «فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا»

10- طرفين دعوا، بايد خواهان اجراى حقّ باشند، نه حفظ منافع خود. «فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ»

11- رهبران و داوران جامعه الهى بايد نصيحت‌پذير و حقّ‌شنو باشند. «فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ»

12- اجراى عدالت در جامعه، عامل هدايت مردم به راه مستقيم و دورى از افراط و تفريط مى‌شود. «اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21»

وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ‌: و آيا آمد به تو خبر آن گروه كه نزاع كننده بودند، إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ‌: در وقتى كه بالا رفتند به ديوار غرفه‌اى كه معبد او بود.

بيان:

در تبيان- نقل شده كه جبرئيل و ميكائيل به صورت دو خصم نزد داود عليه السلام آمدند و با هر يك جمعى از ملائكه بودند. حضرت داود عليه السلام روزها را قسمت نموده بود: روزى حكم كردى، روزى موعظه، روزى عبادت، روزى به مهمات خود اشتغال داشتى؛ روز عبادت به غرفه برآمدى و پاسبانان در اطراف ايستاده مردم را دور كردى، آن ملائكه بعد از منع دربان به معبد او رفتند «2».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ هَلْ أَتاكَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ «21» إِذْ دَخَلُوا عَلى‌ داوُدَ فَفَزِعَ مِنْهُمْ قالُوا لا تَخَفْ خَصْمانِ بَغى‌ بَعْضُنا عَلى‌ بَعْضٍ فَاحْكُمْ بَيْنَنا بِالْحَقِّ وَ لا تُشْطِطْ وَ اهْدِنا إِلى‌ سَواءِ الصِّراطِ «22» إِنَّ هذا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَ تِسْعُونَ نَعْجَةً وَ لِيَ نَعْجَةٌ واحِدَةٌ فَقالَ أَكْفِلْنِيها وَ عَزَّنِي فِي الْخِطابِ «23» قالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤالِ نَعْجَتِكَ إِلى‌ نِعاجِهِ وَ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْخُلَطاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلى‌ بَعْضٍ إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ قَلِيلٌ ما هُمْ وَ ظَنَّ داوُدُ أَنَّما فَتَنَّاهُ فَاسْتَغْفَرَ رَبَّهُ وَ خَرَّ راكِعاً وَ أَنابَ «24» فَغَفَرْنا لَهُ ذلِكَ وَ إِنَّ لَهُ عِنْدَنا لَزُلْفى‌ وَ حُسْنَ مَآبٍ «25»

ترجمه‌

و آيا آمد تو را خبر دو نزاع دارنده هنگاميكه بالا رفتند از ديوار عبادت‌گاه‌

چون وارد شدند بر داود پس ترسيد از آنها گفتند مترس دو نزاع كننده‌ايم كه ستم كرده بعضيمان بر بعضى پس حكم كن ميان ما بحق و جور مكن و هدايت كن ما را براه ميانه‌

همانا اين برادر من است براى او نود و نه ميش است و براى من يك ميش است پس گفت واگذار بمن آنرا و غالب شد بر من در گفتگو

گفت بتحقيق ستم كرد بر تو بخواستن ميش تو و اضافه نمودن بميشهاى خود و همانا بسيارى از شريك‌ها ستم ميكنند بعضيشان بر بعضى مگر آنانكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته و اندكند ايشان و گمان برد داود كه ما آزموديم او را پس طلب آمرزش كرد از پروردگارش و برو در افتاد در حال نماز و بازگشت نمود

پس آمرزيديم براى او آنرا و همانا براى او نزد ما هر آينه تقرّب و خوبى بازگشت است.

تفسير

خداوند متعال براى تشويق حبيب خود باستماع سؤال فرموده كه آيا خبر دو نفر كه با يكديگر مخاصمه و نزاع داشتند بتو رسيده وقتى كه از ديوار نماز خانه داود پيغمبر بالا آمدند و وارد بر او شدند از راه غير متعارف پس ترسيد از آنها و ضمير جمع باعتبار مدّعى و مدّعى عليه و اتباع آن دو است از ملائكه كه گفته‌اند با آن دو بودند و بعضى جمع را منطقى دانسته‌اند و لفظ خصم در مفرد و تثنيه و جمع استعمال ميشود باعتبار اصلش كه مصدر است و آنها بحضرت داود عرضه داشتند مترس ما دو نفريم كه با يكديگر نزاع داريم و يكى از ما بر ديگرى ستم نموده و نزد تو بمرافعه آمده‌ايم كه حكم فرمائى ميان ما بحق و از آن تجاوز ننمائى در حكم خود و جور منما بر ما و بما ارائه ده راه حقّ و عدالت را كه ميانه‌روى در امور است و يكى از آن دو گفت اين برادر دينى من است مر او را است نود و نه ميش و مرا يك ميش پس بمن گفت كفالت آنرا بمن واگذار و قرار ده آنرا نصيب من و

جلد 4 صفحه 464

غلبه نمود بر من در اين گفتگو و نزاع و ميش مرا گرفت حضرت فرمود او بتو ستم نموده كه چنين تقاضائى را از تو كرده براى آنكه يك عدد ميش بر ميشهايش اضافه شود و عدد آن كامل گردد و بصد برسد و تو هيچ نداشته باشى و اين امر اختصاص بشما ندارد بسيارى از اشخاصى كه با يكديگر مخالطه و آميزش دارند بهم ظلم ميكنند مگر كسانيكه ايمان آوردند و بعبادت خدا و اعمال حسنه مشغول شدند كه خداوند محبّت دنيا را از دل آنها بيرون ميكند و محبت خود را بدل ايشان مى‌اندازد و پيرامون ظلم و تعدّى بيكديگر نمى‌گردند و اين قبيل مردم كمند و كلمه ما زائده است براى تأكيد قلّت و پس از اين محاكمه و حكم طرفين از نظر حضرت داود غائب شدند و او متوجّه شد كه خداوند او را امتحان فرموده پس طلب مغفرت نمود از خدا و افتاد بزمين در حال نماز براى سجود چون ركوع بر نماز اطلاق ميشود و افتادن مناسب با سجده است و توبه و انابه و تضرّع و زارى بدرگاه خدا نمود براى قصور يا ترك اولائى كه از او صادر شده بود و خداوند آنرا بخشيد و مقرّب درگاه الهى گشت و امر او بخير و خوبى خاتمه يافت و اجمال اين قضيّه كه تفصيلش بانواع مختلفه از طرق عامّه و خاصّه نقل شده آنست كه اوريا ابن جنان مرد خوبى از بنى اسرائيل بود و خواستگارى كرده بود از زن صاحب جمالى و بعد حضرت داود طالب او شد و گرفت و اين مناسب با مقام او نبود يا او زوجه اوريا بود و اتفاقا حضرت داود او را ديده و فريفته شده بود لذا او را بعد از قتل اوريا در يكى از غزوات گرفت با آنكه در شريعت او اولياء مقتول احقّ بازدواج با زوجه او بودند يا آنكه اوريا را در يكى از غزوات در مقدّمه لشگر قرار داد باميد آنكه او بفيض شهادت برسد و خود از وصل آنزن كامياب گردد با آنكه خودش نود و نه زن داشت و اوريا همان يكزن را و لفظ نعجه كه در لغت كنايه از زن قرار داده ميشود اشاره به اين معنى است و در نتيجه بمراد خود رسيد يا از اوريا خواهش كرد كه آنزن را طلاق دهد و او داد و خودش گرفت و باين مناسبت گفته‌اند آن دو ملك بعد از حكم حضرت داود بظلم يكى از آن دو بيكديگر نگاه كردند و لبخند زدند و از نظر حضرت غائب گشتند و او متوجه شد كه كار خوبى نكرده ولى در عيون حديثى از حضرت رضا عليه السّلام نقل نموده كه مفاد آن تبرئه ساحت‌

جلد 4 صفحه 465

مقدّس حضرت داود است از اينمعانى باين تقريب كه داود عليه السّلام گمان كرده بود كه خداوند عزّ و جل خلق ننموده است خلقى كه اعلم از او باشد لذا خدا دو ملك را مبعوث فرمود كه بكيفيّت مذكوره در قرآن بر او وارد و تقاضاى دادرسى نمودند و آنحضرت بعد از ادّعاء مدّعى بدون سؤال از مدّعى عليه و تحقيق از حقيقت حال و طلب بيّنه از مدّعى حكم كرد بظلم مدّعى عليه و عجله نمود در آن و در طريق حكم خطا كرد نه آنچه عامّه بآن حضرت نسبت داده‌اند از قتل و فحشاء و منكر مگر نشنيدند قول خداوند را كه ميفرمايد يا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِ‌ تا آخر آيه و ظاهرا مقصود حضرت آنستكه چون داود عليه السّلام مدّعى مقامى شد كه مخصوص بمحمّد و آل او صلّى اللّه عليه و اله و سلّم است خداوند او را در معرض امتحان درآورد تا معلوم شود بر او كه بمجرّد ورود دو نفر از طريق غير متعارف بر او چنان مرعوب ميشود كه قاعده قضاوت را از دست ميدهد پس نبايد ادّعاء اعلميّت از همه خلق را نمايد و بعد از اين واقعه آنحضرت متنبّه شد و استغفار نمود از اين ادّعاء يا خودپسندى و خداوند هم خلعت مغفرت و قرب منزلت و حسن خاتمت را باو پوشانيد و در بعضى از روايات ديگر هم اينمعنى كه ديدن داود عليه السّلام زن اوريا را و فريفته شدن و اسباب قتل او را فراهم نمودن باشد تكذيب شده و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه فرمود هر كس گمان كند داود زن اوريا را گرفت من بر او دو حدّ جارى ميكنم يكى حدّ نبوّت و ديگرى حدّ اسلام و نيز از آنحضرت نقل شده كه كسيكه حديث داود عليه السّلام را بمانند قصّه‌گويان نقل نمايد من او را يكصد و شصت تازيانه ميزنم و ظاهرا مقصود همان قول معروف بين اهل سنّت است كه مورد تكذيب ائمه اطهار واقع شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ هَل‌ أَتاك‌َ نَبَأُ الخَصم‌ِ إِذ تَسَوَّرُوا المِحراب‌َ «21»

و آيا آمد تو ‌را‌ خبر مخاصمه‌ ‌که‌ وارد شدند ‌بر‌ داود موقعي‌ ‌که‌ ‌در‌ محراب‌ اشتغال‌ بعبادت‌ داشت‌.

كلمات‌ مفسرين‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ قصه‌ داود مختلف‌ ‌است‌ و خبري‌ ‌هم‌ ‌در‌ ‌اينکه‌ باب‌ وارد ‌شده‌ و نسبت‌هاي‌ ناروايي‌ بحضرت‌ داود داده‌اند ‌که‌ ملكي‌ بصورت‌ طيري‌ خوش‌ خط و خال‌ آمد نزد محراب‌ داود خواست‌ ‌او‌ ‌را‌ بگيرد پرواز كرد ‌بر‌ بام‌ رفت‌ بالاي‌ بام‌ ‌که‌ ‌او‌ ‌را‌ اخذ كند چشمش‌ افتاد ‌در‌ منزل‌ اورياء ‌که‌ عيالش‌ مشغول‌ ‌به‌ غسل‌ ‌بود‌ عاشق‌ ‌آن‌ شد و بتمهيداتي‌ اورياء ‌را‌ ‌در‌ جنگ‌ ‌با‌ كفار كشتند ‌پس‌ عيال‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌پس‌ ‌از‌ انقضاء عده‌ اختيار كرد لكن‌ چون‌ عصمت‌ انبياء ثابت‌ و محقق‌ ‌است‌ ‌اينکه‌ نسبت‌ ناروا ‌است‌ حضرت‌ داود نظر ببدن‌ لخت‌ اجنبيّه‌ نميكند محال‌ ‌است‌ چنانچه‌ ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ رضا (ع‌) ‌است‌، ‌در‌ مجلس‌ مأمون‌ ‌که‌ علماء اهل‌ سنت‌ جمع‌ بودند و ارباب‌ مقالات‌ ‌علي‌ ‌إبن‌ جهم‌ ‌بر‌ ردّ عصمت‌ انبياء ‌اينکه‌ قضيّه‌ ‌را‌ بافتضاح‌ تمام‌ نقل‌ كرد

جلد 15 - صفحه 230

حضرت‌ دست‌ ‌به‌ پيشاني‌ ‌خود‌ زد و كلمه استرجاع‌ ‌را‌ ‌گفت‌ و بيان‌ مفصّلي‌ ‌که‌ نسبت‌ بانبياء ميدهند تهاون‌ ‌در‌ صلوة و فاحشه‌ و قتل‌ نفس‌ العياذ باللّه‌ سپس‌ حضرت‌ بياني‌ فرمود ‌که‌ خلاصه ‌آن‌ اينست‌ ‌که‌ حضرت‌ داود گمان‌ كرد ‌که‌ عالمي‌ بالاتر ‌از‌ ‌خود‌ ‌او‌ نيست‌ چنانچه‌ حضرت‌ موسي‌ ‌هم‌ ‌اينکه‌ خيال‌ ‌را‌ كرده‌ ‌بود‌ ‌تا‌ خضر ‌را‌ ملاقات‌ كرد ‌که‌ شرح‌ ‌آن‌ ‌را‌ ‌ما ‌در‌ مجلد هشتم‌ سوره كهف‌ آيه 60 ‌الي‌ 82 صفحه 377 ‌الي‌ 392 بيان‌ كرديم‌ خداوند ‌براي‌ امتحان‌ فرستاد چند نفر ‌در‌ ‌غير‌ موقع‌ قضاوت‌ موقع‌ عبادت‌ ‌او‌ ‌که‌ باعث‌ خوف‌ ‌او‌ شد ‌که‌ شرحش‌ ميآيد و داود بدون‌ اينكه‌ مطالبه بيّنه‌ و دليل‌ ‌از‌ مدّعي‌ و بدون‌ اينكه‌ ‌از‌ طرف‌ ‌که‌ منكر ‌بود‌ سؤال‌ كند يقين‌ بدعوي‌ پيدا كرد و حكم‌ فرمود و ‌اينکه‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ بيش‌ نبود و نظير ‌آن‌ و ‌لو‌ ترك‌ اولي‌ ‌هم‌ نبود آيه شريفه‌ خطاب‌ بحضرت‌ رسالت‌ عَفَا اللّه‌ُ عَنك‌َ لِم‌َ أَذِنت‌َ لَهُم‌ حَتّي‌ يَتَبَيَّن‌َ لَك‌َ الَّذِين‌َ صَدَقُوا وَ تَعلَم‌َ الكاذِبِين‌َ‌-‌ توبه‌ آيه 43‌-‌ و اما نسبت‌ بعيال‌ اورياء اينكه‌ ‌در‌ شريعت‌ بني‌ اسرائيل‌ ‌بود‌ ‌که‌ ‌اگر‌ كسي‌ مرد ‌ يا ‌ كشته‌ شد اولياء و خويشان‌ ‌او‌ سزاوار ترند ‌به‌ ازدواج‌ عيال‌ ‌او‌ مگر آنكه‌ اجازه‌ دهند بغير ‌که‌ ازدواج‌ كند و چون‌ اورياء ‌از‌ دنيا رفت‌ بموت‌ ‌ يا ‌ قتل‌ و عدّه‌ منقضي‌ شد داود خطبه‌ كرد اولياء اورياء ‌از‌ هيبت‌ داود اجازه‌ دادند و ‌اينکه‌ ‌هم‌ يك‌ ترك‌ اولي‌ ‌بود‌ ‌با‌ اينكه‌ نود و نه‌ زن‌ داشت‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌هم‌ ازدواج‌ نمود و ‌اينکه‌ ‌در‌ نظر بني‌ اسرائيل‌ خوش‌ نما نبود چنانچه‌ ‌در‌ نظر مؤمنين‌ ‌در‌ ازدواج‌ عيال‌ زيد خوش‌ نما نبود ‌با‌ اينكه‌ بامر الهي‌ ‌بود‌ ‌که‌ بدانند ادعياء شخص‌ حكم‌ اولاد ندارند.

231

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 21)- آزمون بزرگ داود! به دنبال آیات گذشته که صفات ویژه «داود» و مواهب بزرگ خدا را بر او بیان می‌کرد قرآن ماجرائی را که در یک

ج4، ص181

دادرسی برای داود پیش آمد شرح می‌دهد.

نخست خطاب به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله کرده، می‌گوید: «آیا داستان شاکیان هنگامی که از محراب (داود) بالا رفتند به تو رسیده است»؟! (وَ هَلْ أَتاکَ نَبَأُ الْخَصْمِ إِذْ تَسَوَّرُوا الْمِحْرابَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص210

منابع