آیه 1 سوره همزه
<<1 | آیه 1 سوره همزه | 2>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
وای بر هر عیبجوی هرزه زبان.
وای بر هر عیب جوی بدگوی!
واى بر هر بدگوى عيبجويى،
واى بر هر غيبتكننده عيبجويى؛
وای بر هر عیبجوی مسخرهکنندهای!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- همزه: در اقرب الموارد از لسان العرب نقل شده: همزه: عيب گرفتن در پشت سر و لمز بدگويى در حضور است. در مجمع البيان همز به معنى طعنه زدن و لمز به معنى عيب گرفتن آمده است و گويد: هر دو به يك معنى مىباشند بهتر آنست كه همزه به معنى طعنه زن و لمزه به معنى عيبجو يا بالعكس باشد، اين دو صيغه براى كثرت هستند يعنى بسيار طعنه زننده و عيبجو. ناگفته نماند: عيبجويى و عيب چسباندن به مردم يك چيز است، طعنه زدن به وسيله آن، چيزى ديگر.[۱]
نزول
شأن نزول آیات 1، 2، 3، 4، 5، 6، 7، 8 و 9:
«شیخ طوسى» گویند: ابن عباس گوید: این سوره درباره یکى از مشرکین نازل شده که از مردم عیبجوئى میکرد. عده اى گویند: درباره ولید بن مغیرة نازل گردیده، سدى گوید: درباره اخنس بن شریق نزول یافته که از پیامبر عیب جوئى مینمود و نیز گویند: درباره جمیل بن عامر الجهنى آمده و مجاهد و ورقاء و ابن عباس گویند: درباره فرد به خصوصى نازل نشده بلکه سوره مزبور عمومیت داشته و عام مى باشد.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سوره همزه
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ «2» يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ «3» كَلَّا لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4» وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ «5» نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «6» الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7» إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ «8» فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ «9»
«1» واى بر هر عيب جوى طعنه زن. «2» آنكه مالى جمع كرد و شمارهاش كرد. «3» او خيال مىكند كه اموالش او را جاودان ساخته است. «4» چنين نيست (كه مىپندارد) قطعاً او در (آتش) شكنندهاى افكنده شود. «5» و تو چه دانى كه (آتش) خورد كننده چيست؟ «6» آتش افروخته الهى، «7» كه بر دلها راه يابد. «8» آن آتش بر آنان فرو بسته شده (و راه گريزى از آن نيست.) «9» در ستونهايى بلند و كشيده.
نکته ها
«هُمَزَةٍ» از «همز» به معناى عيب جويى از طريق چشم و ابرو و اشاره است. «لمز» به معناى عيب جويى با زبان است. حرف (ة) در پايان اين دو كلمه براى مبالغه است، نظير «ضحكة» به معناى كسى كه زياد مىخندد.
«حطمة» به معناى خورد كردن و شكستن كامل است. «مُؤْصَدَةٌ» به حفرهاى گفته مىشود كه در كوه ايجاد كنند و درب آن را محكم ببندند.
منظور از «عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ» (ستونهاى بلند و كشيده)، يا ميخهاى بلندى است كه اهل عذاب
جلد 10 - صفحه 591
را با آن ميخكوب و زندانى مىكنند و يا شعلههاى عظيم آتش كه همچون ستونهاى بلند، كشيده است.
در لسان قرآن اگر بعد از توجه به خدا به سراغ مال رفتيد ارزش است، قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا ... «1» ولى اگر به جاى ياد خدا به سراغ مال رفتيد مورد انتقاد است. وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا ... «2»
عيب جويى و طعنه به هر نحو و شكل ممنوع و حرام است. غيابى يا حضورى، با زبان يا اشاره، شوخى يا جدى، كوچك يا بزرگ مربوط به كار و صنعت يا آفرينش طبيعت.
برخى افراد از شمارش اموال خود، به رخ كشيدن آن و سرگرم شدن به آن لذت مىبردند و گمان مىكنند اين ثروت هميشگى است و آنها را براى هميشه در دنيا نگه مىدارد و ديگر بيمارى و مرگ به سراغ آنها نمىآيد. قرآن اين ديدگاه را مذمّت كرده و مىفرمايد: اين نگاه به دنيا، انسان را دوزخى مىكند. وگرنه داشتن مال دنيا و بهره بردن از آن مذمّتى ندارد.
چون آخر اين سوره كيفر اهلنيش و زخمزبان را دوزخ سرپوشيده و در بسته دانسته و اين نوع عذاب براى كافران است، پس به نظر مىرسد كه سوره مربوط به كسانى است كه پيامبران الهى را مسخره مىكنند.
پیام ها
1- يكى از آفات و خطرات ثروت اندوزى، تحقير ديگران است. هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ
2- مسائل اخلاقى جزء دين است و انسان مؤمن، بايد زبان و نگاه خود را كنترل كند. «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ»
3- مراقب باشيم فريب دنيا را نخوريم و به مال دنيا مغرور نشويم. «يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ»
4- آنان كه به جاى انفاق مال، در فكر جمع و احتكار اموال هستند، منتظر عذاب
«1». جمعه، 10.
«2». جمعه، 11.
جلد 10 - صفحه 592
خورد كننده قيامت باشند. جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ
5- نيشزبان و طعنه زدن، از گناهان كبيره است، زيرا درباره آن وعده عذاب آمده است. وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ... لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ
6- آتشى كه خدا بيفروزد، نه فقط بر جسم، بلكه بر جان و دل مجرمان نفوذ مىكند. «نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ»
7- فكر بشر از درك حقايق دوزخ و بهشت عاجز است. «وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ»
8- ستونهاى بلند آتش، راه فرار را بر دوزخيان مىبندد. «مُؤْصَدَةٌ فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 594
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1»
شأن نزول- اخنس ثقفى غيبت حضرت را نزد وليد گفتى و از آن خوش حال بودى و هرگاه حضرت بر ايشان بگذشتى، به دست و چشم و روى طعنه زدندى و هر يك بدون ديگرى با اهل كفر و عناد به اين عمل قبيح ارتكاب نمودى. سوره مباركه نازل شد.
وَيْلٌ: واى يا چاه ويل، لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ: براى هر عيب كننده در خفيه و طعنه زننده در مواجهه.
بيان- همز، طعن است به مواجهه؛ و لمز، غيبت است در غير مواجهه. يا همز، طعن و ضربست به دست. لمز، طعن به زبان و چشم. آيه شريفه شامل است كسانى را كه جامع اين صفت باشند.
على بن ابراهيم قمى- در خبر معراج از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده، فرمود: ثمّ مضيت فاذا انا باقوام لهم مشافر كمشافر الابل تقرض اللّحم من جنوبهم و تلقى فى افواههم فقلت من هولاء يا جبرئيل فقال هولاء الهمّازون اللّمّازون. پس مرور نمودم به دستهاى براى آنها لبهائى بود، مانند لبهاى شتر و مىچيدند گوشت از پهلوهاى آنان و مىانداختند در دهان آنان. از جبرئيل پرسيدم كيستند اين جماعت؟ گفت اينها غيبت كنندگان و طعنه زنندگاناند «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1» الَّذِي جَمَعَ مالاً وَ عَدَّدَهُ «2» يَحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ «3» كَلاَّ لَيُنْبَذَنَّ فِي الْحُطَمَةِ «4»
وَ ما أَدْراكَ مَا الْحُطَمَةُ «5» نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَةُ «6» الَّتِي تَطَّلِعُ عَلَى الْأَفْئِدَةِ «7» إِنَّها عَلَيْهِمْ مُؤْصَدَةٌ «8» فِي عَمَدٍ مُمَدَّدَةٍ «9»
ترجمه
واى بحال هر عيب جوى بد زبان سخن چين مردم آزار
آنكه جمع آورى نموده مالى را و مكرّر شمرده آن را
گمان ميكند كه مال او جاويد ميدارد او را
نه چنين است هر آينه انداخته خواهد شد در حطمه
و چه ميدانى تو كه چيست حطمه
آتش خدا است كه افروخته شده
آن آتشى كه مستولى شود بر دلها
همانا آن بر آنها از اطراف احاطه نموده
و مسدود شده به استوانههاى كشيده شده.
تفسير
خداوند متعال در اين سوره شريفه تهديد فرموده كسانى را كه مغرور بثروت خود شدند و عادت ببدگوئى و عيبجوئى و هتك حرمت مردم بزبان و اشاره بچشم و ساير اعضاء نمودند چون اصل همز بمعناى كسر و اصل لمز بمعناى طعن است و شايع شده در متعرّض شدن عرض و شرف مردم بزبان و جوارح در غياب و حضور و اين عمل را بعضى بوليد بن مغيره نسبت دادهاند كه در مكّه با پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مينمود و اين سوره نازل شد و قمّى ره نقل فرموده كه همزه آنست كه برنجاند و ببدى ياد كند مردم را و اهانت نمايد از فقراء و لمزه كسى است كه بر ميگرداند گردن و سر خود را و غضب ميكند وقتى ببيند فقير وسائلى را و ظاهرا اين دو لفظ قريب المعنى و بجاى يكديگر استعمال ميشوند و مراد همان عيّاب و غيّاب و هتّاك و نمّام و مردم آزار در پرده و آشكار بزبان و جوارح و اعضاء است و شايد آنچه قمّى ره نقل فرموده اكثريّت داشته باشد خداوند ميفرمايد واى بحال چنين كسى كه
جلد 5 صفحه 433
جمع نموده مالى را از هر محلى كه بدست او آمده و مكرّر شمرده آنرا يا مهيّا و آماده نموده است براى نزول حوادث دهر بر خودش يا آن مال و قمّى ره نقل فرموده كه آماده نموده و كنار گذارده آنرا اين مرد احمق نفهم گمان ميكند كه مال او موجب خلود و بقائش در دنيا خواهد بود و گر نه چرا بايد چنين كارى كند نه چنين است كه او تصور نموده خواهد مرد و انداخته خواهد شد البته در حطمه كه نام جهنّم است و قمّى ره فرموده آتشى است كه خرد ميكند هر چيزى را و خداوند براى اهميّت آن به پيغمبر خود ميفرمايد و چه ميدانى تو كه چيست حطمه و خودش بيان ميفرمايد كه آن آتشى است كه خدا افروخته آنرا يعنى باقى است ببقاء خدا و كسى نميتواند آنرا خاموش نمايد و توصيف ميفرمايد آنرا كه مستولى ميشود بر دلها و بعضى گفتهاند مراد آنست كه مشرف ميشود آتش از ظاهر بباطن و ميرسد بدلها اثرش و بنظر حقير چون مالى را بزحمت جمع آورى نموده و گذارده و رفته و از خيرش محروم شده دلش ميسوزد و جهنمش از آنجا شروع ميشود و شعله آن بساير اعضاء ميرسد و قمّى ره نقل فرموده كه مشتعل ميشود بر دلها و آن آتش بر آنها احاطه نموده و راه آن مسدود گردد و چون درهاى جهنم بسته شد براى استحكامش عمودهائى از آهن يا آتش بر روى درها كشيده ميشود كه ديگر كسى از آن بيرون نيايد و نيز نقل نموده كه چون عمودها كشيده شد بر آنها و اللّه ديگر خلود است يعنى اميد نجات براى كسى باقى نميماند و بعضى گفتهاند سرادق و خيمه آتشين كه بر كفّار احاطه دارد چون خداوند فرموده انّا أعتدنا للظّالمين نارا احاط بهم سرادقها داراى عمودهائى است و چون عمودها از زير آنها كشيده شود خيمه بر سر آنها فرود آيد و راهها مسدود گردد و ديگر مفرّو راه نجاتى براى آنها پيدا نخواهد شد و در مجمع از امام باقر عليه السّلام روايتى نقل نموده كه خلاصه آن آنست كه خداوند اهل توحيد را بشفاعت شفعاء دسته دسته از جهنّم بيرون ميآورد و در آخر ارحم الرّاحمين تمامى را ميبخشد و بيرون ميآيند پس ستونها كشيده ميشود و آتش بر اهلش احاطه ميكند و درها مسدود ميگردد و قسم بخدا ديگر خلود است و بنظر ميآيد اين روايت كه مؤيّد بنقل قمّى و عيّاشى رحمهما اللّه هم ميباشد
جلد 5 صفحه 434
ناظر بقول اين بعض باشد كه ذكر شد و آن قول حسن است كه در مجمع و غيره نقل شده و از اينجا معلوم ميشود كه روى سخن در اين سوره با مشركين مكه است كه علاوه بر شرك داراى اخلاق ذميمه مذكوره در اوّل سوره هم بودهاند نه فقط صاحبان آن اخلاق چون صرف آن موجب خلود در آتش نيست در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه قرائت نمايد ويل لكل همزة لمزه را در يكى از نمازهاى واجب خود خداوند فقر را از او دور و روزى را بسوى او ميكشاند و مردن بد را از او دفع ميفرمايد و الحمد للّه رب العالمين.
جلد 5 صفحه 435
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
بِسمِ اللّهِ الرَّحمنِ الرَّحِيمِ
وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ «1»
فضلها- از إبن بابويه مسندا از ابي بصير از حضرت صادق (ع) فرمود:
(من قرأ ويل لكل همزه لمزة في فرائضه نفت عنه الفقر- و في نسخة: بعد اللّه عنه الفقر- و جلب عليه الرزق و تدفع عنه ميتة السوء)
و از خواص القرآن از حضرت رسول (ص) فرمود:
(من قرأ هذه السورة کان له من الاجر بعدد من استهزء بمحمد و أصحابه)
و غير اينها از اخبار.
وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ گذشت و مكرر بيان شده که از براي ويل دو معني است اسمي و وصفي اما اسمي: چاهي است در قعر جهنم نامش چاه ويل است که آتش جهنم از آن چاه بيرون ميآيد، و از حضرت رسول است فرمود: در قعر اينکه چاه صندوقي است که چهارده نفر در آن صندوق حبس و معذب هستند هفت نفر از سابقين مثل قابيل و نمرود و شداد و عاقر ناقه ثمود و فرعون و هامان و قارون، و هفت نفر از لاحقين مثل شيوخ ثلاثه و معاوية و يزيد و هارون و مأمون، ولي حضرت نام هفت نفر لاحقين را نبرد و اما وصفي بمعني واي بحال است و اينکه صادق نميآيد مگر بر كسي که از حال احتضار تا خلود در نار آني راحتي نداشته باشد. اما همزه و لمزه بمعني عيبگويي و توهين و اهانت و بدگويي و بدرفتاري با مؤمنين است، بعضي گفتند: هر دو بيك معني هستند، بعضي گفتند: همزه عيبگويي در حضور طرف است و لمزة در غياب او است، بعضي گفتند: همزه بلسان است و لمزه باشاره سر و چشم است، بعضي گفتند: همزه فحش است و لمزه غيبت است، بعضي گفتند: همزه ضرب و اذيت است و لمزه شتم و غيبت است.
اقول: مطلقا توهين و اهانت بمؤمن چه در حضور او باشد و چه غياب چه بلسان
جلد 18 - صفحه 224
باشد و چه باشاره چه قولي باشد و چه فعلي که تقليد او را درآورند يا او را مضحكه كنند و باو بخندند، و هر چه موجب اذيت و خفت و خواري او باشد مطلقا حرام است و ظلم باو است، و علاوه از حرمت و عقوبت آن جنبه حق الناسي هم دارد که تا طرف را ترضيه خاطرش نكند و او گذشت و عفو نكند خداوند گذشت نميكند و عفو نميفرمايد.
بلكه بسا موجب كفر و ارتداد ميشود اگر نسبت بمقربان درگاه الهي باشد چنانچه متوكل عباسي دستور داد که تقليد فاطمه زهراء را درآورند که پسرش طاقت نياورد و نوشت بحضرت هادي بگمنامي که اگر پسري ديد پدرش چنين ميكند تكليف او چيست!- حضرت فرمودند: واجب القتل است شبانه با يك دسته از غلامان رفتند و او را قطعه قطعه كردند و بدرك واصل شد اينکه ملعون در بني عباس مانند يزيد بود در بني اميه چه اندازه جلوگيري كرد از زيارت ابي عبد اللّه (ع) حتي تصميم گرفت بر خرابي مرقد مطهر آب بست و خيش كشيد ولي نه آب پيش رفت و نه گاوها، و چه اندازه اهانت بحضرت هادي كرده که پياده آن حضرت را در ركاب خود تا قصر خود برد، باري توهين مؤمن گناه بسيار بزرگي است و مشتمل بر معاصي زيادي است از غيبت و تهمت و اهانت و هتك حرمت و ظلم و اذيت و ايذاء و هر چه طرف قريش بيشتر باشد هتك حرمتش عقوبت بيشتر دارد لذا ميفرمايد: وَيلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ،
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 1)- وای بر عیبجویان و غیبت کنندگان! این سوره با تهدیدی کوبنده آغاز میشود، میفرماید: «وای بر هر عیبجوی مسخره کنندهای!» (ویل لکل همزة لمزة).
آنها که با نیش زبان و حرکات، دست و چشم و ابرو در پشت سر و پیش رو، دیگران را استهزا کرده، یا عیبجوئی و غیبت میکنند، یا آنها را هدف تیرهای طعن و تهمت قرار میدهند.
از مجموع کلمات ارباب لغت استفاده میشود که دو واژه «همزه» و «لمزه» به یک معنی است، و مفهوم وسیعی دارد که هرگونه عیبجوئی و غیبت و طعن و استهزا به وسیله زبان و علائم و اشارات و سخن چینی و بدگوئی را شامل میشود.
اصولا آبرو و حیثیت اشخاص از نظر اسلام بسیار محترم است، و هر کاری که موجب تحقیر مردم گردد گناه بزرگی است.
در حدیثی از پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله آمده است: «ذلیلترین مردم کسی است که به مردم توهین کند»! در حدیث دیگری پیغمبر اکرم صلّی اللّه علیه و آله فرمود: «من در شب معراج گروهی از دوزخیان را دیدم که گوشت از پهلویشان جدا میکردند و به آنها میخوراندند! از جبرئیل پرسیدم اینها کیانند؟
گفت: اینها عیبجویان و استهزاکنندگان از امت تواند»!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص350
- ↑ ابن ابى حاتم در تفسیر خود از عثمان و عبدالله بن عمر روایت کرده که گویند: ما همه مى شنیدیم که این سوره درباره ابى بن خلف نازل شده و طبرى صاحب جامع البیان گوید: درباره جمیل بن عامر الجهنى نازل گردیده و ابن المنذر در تفسیر خود بنا به نقل از ابن اسحق گوید: درباره امیة بن خلف نزول یافته است.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.