آیه 1 سوره عصر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ وَالْعَصْرِ

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 1 سوره عصر 2>>
سوره : سوره عصر (103)
جزء : 30
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

قسم به عصر (نورانی رسول صلّی اللّه علیه و آله و سلّم یا دوران ظهور ولی عصر علیه السّلام).

ترجمه های انگلیسی(English translations)

By Time!

معانی کلمات آیه

  • عصر: روزگار. وقت عصر (آخر روز). آن در اصل به معنى فشردن است، چون به معنى دهر و روزگار باشد جمع آن عصور آيد در اقرب الموارد گويد: «العصر: الدهر».[۱]

نزول

شأن نزول آیات 1 و 2:

گویند: این آیه درباره اسود بن شریق القرشى نازل گردیده است و نیز گویند: درباره ولید بن مغیرة نازل شده و همچنین گویند: درباره مردى از قریش به نام جمیل نزول یافته است.[۲]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سوره عصر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

وَ الْعَصْرِ «1» إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ «2» إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ «3»

به روزگار سوگند. همانا انسان در خسارت است. مگر آنان كه ايمان آورده و كارهاى نيك انجام داده و يكديگر را به حق و استقامت سفارش مى‌كنند.

نکته ها

در صدر اسلام، مسلمانان هنگام خدا حافظى و جدا شدن از يكديگر اين سوره را تلاوت مى‌كردند. «1»

خداوند در قرآن، به همه مقاطع زمانى سوگند ياد كرده است. فجر: «وَ الْفَجْرِ» «2»، صبح:

«وَ الصُّبْحِ» «3»*، روز: «وَ النَّهارِ» «4»*، شب: «وَ اللَّيْلِ» «5»*، چاشت: «وَ الضُّحى‌» «6»، سحر:

«وَ اللَّيْلِ إِذْ أَدْبَرَ» «7» عصر: «وَ الْعَصْرِ» گر چه به سحر چند بار سوگند ياد كرده است.

در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه منظور، عصر خروج حضرت مهدى عليه السلام است. «8»

بعضى مراد از عصر را عصر ظهور اسلام گرفته‌اند. بعضى عصر را به معناى لغوى آن يعنى فشار گرفته‌اند، زيرا كه فشارها سبب غفلت زدائى و تلاش و ابتكار انسان‌هاست. بعضى مراد

«1». تفاسير نمونه و درّ المنثور.

«2». فجر، 1.

«3». تكوير، 18.

«4». ليل، 2.

«5». ليل، 1.

«6». ضحى، 1.

«7». مدّثر، 33.

«8». تفسير نور الثقلين.

جلد 10 - صفحه 585

از عصر را عصاره هستى يعنى انسان كامل گرفته‌اند و بعضى آن را هنگام نماز عصر دانسته‌اند. «1»

خسارت در مال قابل جبران است، امّا خسارت در انسانيّت، بالاترين خسارتهاست. «إِنَّ الْخاسِرِينَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» «2»*

سفارش ديگران به حق، ممكن است عوارض تلخى داشته باشد كه بايد با صبر و استقامت به استقبال آن رفت. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»

فخر رازى مى‌گويد: انسان در دنيا مانند يخ فروشى است كه هر لحظه سرمايه‌اش آب مى‌شود و بايد هرچه زودتر آن را بفروشد و گرنه خسارت كرده است. «3»

با اينكه سفارش به حق و صبر جزء اعمال صالح است ولى به خاطر اهميّت جداگانه بيان شده‌اند. همانگونه كه صبر و استقامت نيز حق است و «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» شامل آن مى‌شود ولى به خاطر اهميّت صبر جداگانه آمده است. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»

قرآن در آيه‌اى ديگر فضل و رحمت الهى را عامل دورى از خسارت شمرده و مى‌فرمايد:

«فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنَ الْخاسِرِينَ» «4» بنابراين ايمان و عمل صالح و تواصى به حق، در سايه فضل و رحمت الهى حاصل مى‌شود و انسان بدون لطف خداوند، نه هدايت مى‌شود كه به ايمان برسد و نه اهل عمل صالح مى‌گردد.

بازار دنيا

نگاه اجمالى به آيات قرآن ما را به اين نكته اساسى مى‌رساند كه دنيا بازار است و تمام مردم عمر و توان و استعداد خودشان را در آن عرضه مى‌كنند و فروش جنس در اين بازار اجبارى است. حضرت على عليه السلام مى‌فرمايد: «نفس المرء خطاه الى اجله» «5» يعنى نفس كشيدن انسان گامى به سوى مرگ است. پس انسان الزاماً سرمايه عمر را هر لحظه از دست مى‌دهد و ما نمى‌توانيم از رفتن عمر و توان خود جلوگيرى كنيم. بخواهيم يا نخواهيم توان و زمان ما از

«1». تفسير نمونه.

«2». زمر، 15.

«3». تفسير كبير.

«4». بقره، 64.

«5». نهج البلاغه، حكمت 74.

جلد 10 - صفحه 586

دست ما مى‌رود. لذا در اين بازار آنچه مهم است انتخاب مشترى است. افرادى با خدا معامله مى‌كنند و هر چه دارند در طبق اخلاص گذاشته و در راه او و براى رضاى او گام بر مى‌دارند اين افراد، عمر فانى را باقى كرده و دنيا را با بهشت و رضوان الهى معامله مى‌كنند.

اين دسته برندگان واقعى هستند، زيرا اولًا خريدار آنها خداوندى است كه تمام هستى از اوست.

ثانياً اجناس ناچيز را هم مى‌خرد. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ» «1»

ثالثاً گران مى‌خرد و بهاى او بهشت ابدى است. «خالِدِينَ فِيها» «2»*

رابعاً اگر به دنبال انجام كار خوب وبديم امّا موفق به عمل نشديم باز هم پاداش مى‌دهد.

«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‌» «3» يعنى اگر كسى سعى كرد گرچه عملى صورت نگرفت كامياب مى‌شود.

خامساً پاداش را چند برابر مى‌دهد. «أَضْعافاً مُضاعَفَةً» «4» به قول قرآن تا هفتصد برابر پاداش مى‌دهد و پاداش انفاق‌هاى نيك مثل دانه‌اى است كه هفت خوشه از آن برويد و در هر خوشه صد دانه باشد.

امّا كسانى كه در اين بازار، عمر خود را به هوسهاى خود يا ديگران بفروشند و به فكر رضاى خداوند نباشند، خسارتى سنگين كرده‌اند كه قرآن چنين تعبيراتى در مورد آنها دارد:

تجارت بد انجام داده‌اند. «بِئْسَمَا اشْتَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ» «5»

تجارتشان سود ندارد. «فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ» «6»

زيان كردند. «خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ» «7»*

زيان آشكار كردند. «خُسْراناً مُبِيناً» «8»

در زيان غرق شدند. «لَفِي خُسْرٍ» «9»

در ديد اين گروه، زرنگ و زيرك كسى است كه بتواند با هر كار و كلام و شيوه‌اى، خواه حق و

«1». زلزال، 7.

«2». آل عمران، 15.

«3». نجم، 39.

«4». آل عمران، 130.

«5». بقره، 90.

«6». بقره، 16.

«7». اعراف، 53.

«8». نساء، 119.

«9». عصر، 2.

جلد 10 - صفحه 587

خواه باطل، زندگى مرفهى براى خود درست كند و در جامعه شهرت و محبوبيّتى يا مقام و مدالى كسب كند و در غير اين صورت به او لقب باخته، عقب افتاده و بدبخت مى‌دهند.

امّا در فرهنگ اسلامى، زيرك كسى است كه از نفس خود حساب بكشد و آن را رها نكند، براى زندگى ابدى كار كند و هر روزش بهتر از ديروزش باشد. از مرگ غافل نباشد و به جاى هرزگى و حرص و ستم به سراغ تقوا و قناعت و عدالت برود.

امام هادى عليه السلام فرمودند: «الدنيا سوق ربح قوم و خسر آخرون» دنيا بازارى است كه گروهى سود بردند و گروهى زيانكار شدند. «1»

پیام ها

1- دوران تاريخ بشر، ارزش دارد و خداوند به آن سوگند ياد كرده است. پس از عبرت‌هاى آن پند بگيريم. «وَ الْعَصْرِ»

2- انسان از هر سو در خسارت است. «لَفِي خُسْرٍ»

3- انسانِ مطلق كه در مدار تربيت انبيا نباشد، در حال خسارت است. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ»

4- تنها راه جلوگيرى از خسارت، ايمان و عمل است. «آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ»

5- به فكر خود بودن كافى نيست. مؤمن در فكر رشد و تعالى ديگران است. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ»

6- سفارش به صبر به همان اندازه لازم است كه سفارش به حق. «بِالْحَقِ‌- بِالصَّبْرِ»

7- ايمان بر عمل مقدم است، چنانكه خودسازى بر جامعه سازى مقدم است.

آمَنُوا وَ عَمِلُوا ... وَ تَواصَوْا

8- بدون ايمان و عمل و صالح و سفارش ديگران به حق و صبر، خسارت انسان بسيار بزرگ است. «لَفِي خُسْرٍ» (نكره بودن‌ «خُسْرٍ» و تنوين آن نشانه عظمت خسارت است.)

«1». تحف العقول، كلمات امام هادى.

جلد 10 - صفحه 588

9- اقامه‌ى حق به استقامت نياز دارد. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ وَ تَواصَوْا بِالصَّبْرِ»

10- جامعه زمانى اصلاح مى‌شود كه همه مردم در امر به معروف و نهى از منكر مشاركت داشته باشند. هم پند دهند و هم پند بپذيرند. «تَواصَوْا بِالْحَقِّ» (كلمه‌ «تَواصَوْا» براى كار طرفينى است)

11- نجات از خسارت زمانى است كه انسان در صدد انجام تمام كارهاى نيك باشد گرچه موفق به انجام آنها نشود. «عَمِلُوا الصَّالِحاتِ» (كلمه‌ «الصَّالِحاتِ» به صورت جمع محلّى به الف و لام آمده است)

12- ايمان بايد جامع باشد نه جزئى. ايمان به همه اجزا دين، نه فقط برخى از آن.

«إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا» (ايمان، مطلق آمده است تا شامل تمام مقدسات شود.)

«والحمدللّه ربّ العالمين»

جلد 10 - صفحه 590

پانویس

  1. پرش به بالا تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج12، ص344
  2. پرش به بالا تفسیر کشف الاسرار.

منابع

آرشیو عکس و تصویر