آیه 1 سوره جن

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقَالُوا إِنَّا سَمِعْنَا قُرْآنًا عَجَبًا

مشاهده آیه در سوره


<<1 آیه 1 سوره جن 2>>
سوره : سوره جن (72)
جزء : 29
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

(ای رسول ما) بگو: مرا وحی رسیده که گروهی از جنّیان (آیات قرآن را هنگام قرائت من) استماع کرده‌اند و پس از شنیدن گفته‌اند که ما از قرآن آیات عجیبی شنیدیم.

بگو: به من وحی شده که گروهی از جنّ [به قرآن] گوش دادند و گفتند: همانا ما قرآن شگفت آوری شنیدیم،

بگو: «به من وحى شده است كه تنى چند از جنّيان گوش فرا داشتند و گفتند: راستى ما قرآنى شگفت‌آور شنيديم.

بگو: به من وحى شده است كه گروهى از جن گوش فرا دادند، و گفتند كه ما قرآنى شگفت شنيديم؛

بگو: به من وحی شده است که جمعی از جنّ به سخنانم گوش فراداده‌اند، سپس گفته‌اند: «ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم...

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Say, ‘It has been revealed to me that a team of the jinn listened [to the Quran] and they said, “Indeed we heard a wonderful Quran,

Say: It has been revealed to me that a party of the jinn listened, and they said: Surely we have heard a wonderful Quran,

Say (O Muhammad): It is revealed unto me that a company of the Jinn gave ear, and they said: Lo! we have heard a marvellous Qur'an,

Say: It has been revealed to me that a company of Jinns listened (to the Qur'an). They said, 'We have really heard a wonderful Recital!

معانی کلمات آیه

  • نفر: گروه و دسته. در قاموس گويد: گروهى از مردان كه از ده نفر كمتر باشد.
  • جن: پوشيده. مستور از حواس، مصدر به معنى مفعول است، راغب گويد: «اصل الجنّ: ستر الشي‏ء عن الحاسة، به جنّ از جهت پوشيده و ناديدن بودن جن گفته شده است.[۱]

نزول

ابن عباس گوید: رسول خدا صلى الله علیه و آله قرآن را بر جنیان قرائت ننموده و آن‌ها را ندیده است ولى روزى با اصحاب خویش به سوى بازار عکاظ می‌رفت و جنیان بین شیاطین و بین خبر آسمانى حائل شده بودند و شهب آسمانى به آن‌ها برخورد نمود به ناچار به سوى قوم خویش برگشتند و گفتند: چیزى ندیدنم مگر این که می‌دانیم حادثه عجیبى اتفاق افتاده است ولذا گفتند: باید مشارق و مغارب زمین را جستجو کرد و به حادثه اى که رخ داده، اطلاع حاصل نمود عده اى از آن‌ها به طرف تهامه توجه نموده و رهسپار گردیدند و منظور آن‌ها دیدار پیامبر اسلام بوده تا این که پیامبر را در نخلستانى یافتند که با اصحاب خویش مشغول اداى نماز صبح بوده است وقتى که آیات قرآن را از پیامبر شنیدند، کاملا گوش فراداشتند و گفتند: به خدا قسم این همان حادثه عجیبى است که ما بدان اطلاع یافته و در صدد یافتن آن برآمده بودیم پس از شنیدن قرآن از رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوى قوم خود برگشتند و گفتند: ما چیز عجیبى شنیده ایم و آن قرآن پیامبر اسلام بوده سپس این آیه نازل گردید و اقوال و گفتار جنیان به رسول خدا صلی الله علیه و آله از طریق وحى آشکار گشت.[۲]

راجع به موضوع جنیان در آیه 29 سوره احقاف نیز مطالبى ذکر شده است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


سوره جن‌

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

به نام خداوند بخشنده مهربان‌

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2»

بگو: بر من وحى شده است كه گروهى از جن (به قرائت من) گوش دادند، پس گفتند: همانا ما قرآنى شگفت شنيديم. كه به سوى رشد هدايت مى‌كند، پس به آن ايمان آورديم و هرگز احدى را شريك پروردگارمان قرار نمى‌دهيم.

نکته ها

«نَفَرٌ» به گروه سه تا هفت يا ده نفره گفته مى‌شود.

در جهان بينى الهى، هستى تنها ديدنى‌ها نيست وديدنى‌ها مخصوص آنچه ما امروز مشاهده مى‌كنيم نيست.

نبايد انسانى كه هر چند صباحى كهكشانى را كشف مى‌كند كه ميلياردها ستاره در آن است و معيار فاصله آن‌ها سال نورى است، توقّع داشته باشد كه با هستى به طور كامل آشنا باشد.

بنابراين ما خود را در اختيار وحى قرار مى‌دهيم و به آنچه قرآن فرموده است اعتقاد داريم.

قرآن درباره جنّ آيات زيادى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‌كنيم:

آفرينش جنّ قبل از انسان بوده است. «وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ» «1»

«1». حجر، 27.

جلد 10 - صفحه 243

جنّ، جايگاهى همچون جايگاه انسان دارد، زيرا هدف از آفرينش او، نظير هدف از آفرينش انسان است. «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ» «1» من جنّ و انس را نيافريدم مگر براى آنكه عبادت كنند.

مورد امر و نهى و خطاب و عتاب است. «يا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ» «2»*

قدرت انتخاب دارد و لذا گروهى از آنان مؤمن و گروهى كافرند.

از آتش آفريده شده و شيطان از آن جنس است. «كانَ مِنَ الْجِنِّ» «3»

گرچه ما او را نمى‌بينيم ولى او ما را مى‌بيند. «إِنَّهُ يَراكُمْ هُوَ وَ قَبِيلُهُ مِنْ حَيْثُ لا تَرَوْنَهُمْ» «4»

مى‌تواند براى اولياى خدا خادم باشد. قرآن مى‌فرمايد: آنان براى حضرت سليمان كار مى‌كردند. «يَعْمَلُونَ لَهُ» «5»

تمام امور تعجب آور و ابتكارى، پس از چند روز عادى مى‌شود ولى قرآن كتاب عجيبى است كه ابدى است و هرگز عادى نمى‌شود. حضرت على عليه السلام در نهج‌البلاغه مى‌فرمايد:

«لا تفنى عجائبه» «6»

تمام امور تعجب آور از يك زاويه تعجب‌آور است، ولى قرآن از جهات بى شمارى اين‌گونه است كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «لا تحصى عجائبه» «7» قرآن از زاويه لفظ، محتوى، جامعيّت و هماهنگى با فطرت و نياز بى نظير است.

در حديث مى‌خوانيم: هر كس با قرآن همنشين شود از جهتى هدايت و كمال رشد مى‌كند و از جهتى جهالت و ضلالت او برطرف مى‌شود. «ما جالس احد هذا القرآن الا قام عنه بزيادة او نقصان؛ زيادة فى هدى او نقصان من عمى» «8» در برابر قرآن چند نوع برخورد داريم:

شنيدن و ايمان‌آوردن: سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً ... فَآمَنَّا

شنيدن و زياد شدن ايمان: «إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إِيماناً» «9»

«1» ذاريات 56

«2» الرحمن 23

«3» كهف 50

«4» اعراف 27

«5» سبأ 13

«6» نهج البلاغه خطبه 75

«7» كافى ج 2 ص 599

«8» غررالحكم‌

«9» انفال 2

جلد 10 - صفحه 244

شنيدن و طفره رفتن: إِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ ... اسْتَأْذَنَكَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ‌ «1»، «فَإِذا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَ ذُكِرَ فِيهَا الْقِتالُ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ» «2»

پذيرش گزينشى: «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ» «3»

شنيدن و تهمت زدن: «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ» «4»*، «بَلْ قالُوا أَضْغاثُ أَحْلامٍ» «5»

شنيدن و تحقير كردن: «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «6»

تبليغات عليه شنيدن آن: «لا تَسْمَعُوا لِهذَا الْقُرْآنِ وَ الْغَوْا فِيهِ» «7»

جنّ امتيازات قرآن را فهميد وگفت: «قُرْآناً عَجَباً» ولى عربهاى لجوج گفتند: قرآن عجيب نيست و ما هم اگر بخواهيم، مى‌توانيم مثل آن را بياوريم. «لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا» «8»

راه رشد همان راه حق است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»، «يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ» «9»* و جالب آنكه اين دو تعبير از جنّ است.

پیام ها

1- پيامبر شخصاً جن را نديد بلكه از طريق وحى به استماع آنان آگاه شد. «أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ»

2- گرچه جن از خاك نيست ولى سخنان انسان را مى‌شنود. «اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ»

3- گوش دادن به تلاوت قرآن، در وجود انسان تاثيرگذار است. اسْتَمَعَ‌ ... فَقالُوا ...

قُرْآناً عَجَباً 4- قرآن از نظر الفاظ و محتوى با تمام كتب تفاوت دارد. «قُرْآناً عَجَباً»

5- به سخنى گوش دهيم كه ما را به رشد رساند. سَمِعْنا قُرْآناً ... يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ

6- قدرت شنيدن‌ «سَمِعْنا»، گفتن‌ «فَقالُوا» و تجزيه و تحليل‌ «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ» در جنّ وجود دارد.

«1». توبه، 86.

«2». محمّد، 20.

«3». بقره، 85.

«4». انعام، 25.

«5». انبياء، 5.

«6». انفال، 31.

«7». فصّلت، 26.

«8». انفال، 31.

«9». احقاف، 30.

جلد 10 - صفحه 245

7- هدايت قرآن دائمى است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»

8- رشد واقعى انسان، رشد معنوى است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ»

9- وسيله رشد داشتن كافى نيست، رشد كردن مهم است. «قُرْآناً عَجَباً يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ»

10- نشانه رشد، ايمان و اخلاص است. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ»

11- اگر آمادگى باشد، با شنيدن چند آيه قرآن، انسان هم حقيقت را مى‌فهمد، هم ديگران رادعوت مى‌كند و هم موضع‌گيرى قاطع دربرابر انحرافات مى‌كند.

سَمِعْنا ... يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً

12- ايمانى كامل است كه هرگز با شرك همراه نشود. «فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1»

جلد 13 - صفحه 340

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَ‌: بگو اى پيغمبر به امت خود، وحى كرده شد به من، أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِ‌: آنكه شنيدند قرآن را در بطن نخله، گروهى از جنيان كه از ده كمتر و از سه بيشتر بودند.

بيان: جن- اجسام لطيفه هستند، براى آنها حركات سريعه، و قادر بر اعمال قويه، و براى آنها عقل و فهم، و جريان نمايند در اجسام بنى آدم مانند خون، و متشكل شوند به اشكال مختلفه و صور متنوعه.

كفعمى رحمه اللّه فرمايد: عرب جن را مراتبى نامند. جنس آن را جن، و اگر ساكن با مردم شوند عامر، و اگر متعرض اطفال شوند ارواح. پس اگر خبيث باشند، شيطان خباثت زياد باشد مارد؛ و اگر قوه زياد گردد، عفريت نامند.

و روايت شده از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه خلق فرمود خدا جن را پنج صنف: 1- مانند باد در هوا، 2- صنف مار، 3- عقارب، 4- صنف حشرات زمين، 5- صنف مانند بنى آدم، بر آنها حساب و عقاب باشد «1» بنابراين جن وجود خارجى دارند، نه آنكه صرف خيال و توهم باشد چنانچه بعضى گمان كرده‌اند.

فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا: پس گفتند به قوم خود، بدرستى كه ما شنيديم‌ قُرْآناً عَجَباً:

كتابى و كلامى عجيب و بديع كه ميان كلام مردمان است، در حسن نظم و دقت معنى، و كسى انشائى مثل آن نديده و بر آن قدرت ندارد.

«1»- سفينة البحار، جلد 1، صفحه 186.

جلد 13 - صفحه 341


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

قُلْ أُوحِيَ إِلَيَّ أَنَّهُ اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً «1» يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ وَ لَنْ نُشْرِكَ بِرَبِّنا أَحَداً «2» وَ أَنَّهُ تَعالى‌ جَدُّ رَبِّنا مَا اتَّخَذَ صاحِبَةً وَ لا وَلَداً «3» وَ أَنَّهُ كانَ يَقُولُ سَفِيهُنا عَلَى اللَّهِ شَطَطاً «4»

وَ أَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَ الْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِباً «5» وَ أَنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإِنْسِ يَعُوذُونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنِّ فَزادُوهُمْ رَهَقاً «6» وَ أَنَّهُمْ ظَنُّوا كَما ظَنَنْتُمْ أَنْ لَنْ يَبْعَثَ اللَّهُ أَحَداً «7» وَ أَنَّا لَمَسْنَا السَّماءَ فَوَجَدْناها مُلِئَتْ حَرَساً شَدِيداً وَ شُهُباً «8» وَ أَنَّا كُنَّا نَقْعُدُ مِنْها مَقاعِدَ لِلسَّمْعِ فَمَنْ يَسْتَمِعِ الْآنَ يَجِدْ لَهُ شِهاباً رَصَداً «9»

وَ أَنَّا لا نَدْرِي أَ شَرٌّ أُرِيدَ بِمَنْ فِي الْأَرْضِ أَمْ أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً «10»

ترجمه‌

بگو وحى شد بمن كه گوش دادند گروهى كمتر از ده نفر از جنّ پس گفتند همانا ما شنيديم قرآنى را كه شگفت آور است‌

هدايت ميكند بصلاح و صواب پس ايمان آورديم بآن و شريك قرار نميدهيم براى پروردگارمان كسى را

و بآن كه برتر و بالاتر است مقام عظمت پروردگار ما نگرفت همسرى و نه فرزندى‌

و بدرستيكه ميگفت نادان ما بر خدا سخنى دور از صواب‌

و بدرستيكه ما گمان كرديم كه هرگز نميگويند انس و جن بر خدا دروغى را

و بدرستيكه بودند مردانى از انس پناه ميبردند به مردانى از جن پس افزودند آنها را سر كشى‌

و بدرستيكه آنها گمان كردند همچنانكه گمان كرديد كه هرگز بر نمى‌انگيزد خدا كسى را

و بدرستيكه ما نزديك شديم بآسمان پس يافتيم آنرا كه پر شده از نگهبانانى سخت و تيرهاى آتشى‌

و بدرستيكه ما مى‌نشستيم از آن در نشيمنها براى شنيدن پس هر كه گوش دهد اكنون مييابد براى خود تير آتشين را مترصد سوزاندن‌

و بدرستيكه‌

جلد 5 صفحه 284

ما نميدانيم آيا بدى خواسته شده براى كسانى كه در زمينند يا خواسته است براى آنان پروردگارشان خير و صلاح را.

تفسير

شأن نزول اين سوره شريفه در سوره احقاف ذيل آيه و اذ صرفنا اليك نفرا من الجنّ و آيات بعد گذشت و اجمال آن اين است كه در خارج از مكّه معظمه يك شب كه حضرت ختمى مرتبت مشغول بتلاوت قرآن بود جماعتى از جنّيان كه عدد آنها از ده نفر كمتر بود گوش دادند و ايمان آوردند و رفتند قوم خودشان را دعوت باسلام نمودند و بعدا خدمت پيغمبر خاتم رسيدند و قبول اسلام كردند و شرائع دين را از آنحضرت آموختند و اين سوره نازل شد تا آخر و خداوند قول آنها را حكايت فرمود و بعدا هم خدمت حضرت ميرسيدند و احكام اسلام را از امير المؤمنين عليه السّلام ميآموختند و آنها مؤمن و كافر و ناصب و يهود و نصارى و مجوس دارند و اجسام آنها لطيف و خفيف است و اشكال و صور اصليّه آنها مخالف با صور انسان و ملائكه است و قدرت دارند كه خود را بأشكال مختلفه در آورند و در اجسام نفوذ نمايند و خود را بزرگ و كوچك كنند و خصوصيّات احوال آنها زياد است كه مجال ذكر آن نيست اجمالا آنكه موجوداتى هستند از انظار مخفى و داراى عقل و شعور و ادراك و مكلّف بتكاليفى و پيغمبر خاتم مبعوث بر آنها هم بوده و خداوند به پيغمبر خود ميفرمايد بگو وحى شد از جانب خداوند بمن كه استماع نمودند و گوش دادند قرائت تو را جمعى از طائفه جنّ پس گفتند ما شنيديم قرآنى را كه عجب آور بود چون نه نظم بود و نه نثر و در نهايت فصاحت و بلاغت بود بطوريكه كسى قادر براتيان بمثل آن نيست و از جهات عديده معلوم ميشد كلام خدا است و هدايت ميكند مردم را بحق و صواب و صلاح خودشان پس ايمان آورديم بآن و ديگر براى خداوند يگانه شريك قرار نميدهيم احديرا هرگز و معتقد شديم كه خداوند بلند و رفيع است مقام عظمت و جلال او از شريك چون جدّ بمعناى عظمت و جلال استعمال شده ولى مستفاد از اخبار ائمه اطهار آنستكه جدّ بمعناى بخت است و مناسب با مقام ربوبى نيست و جنّيان از روى نادانى سخنى گفتند و خداوند آنرا نقل فرموده ولى براى خود نپسنديده است و دانستيم كه او همسر و اولاد ندارد

جلد 5 صفحه 285

و نيز معتقد شديم كه كسيكه ميگويد خدا شريك و فرزند دارد از ما اجنّه يا شيطان كه گفته‌اند مراد از سفيه او است بى‌خرد و نادانى است كه سخنى ناحق و ناروا گفته و اينكه تاكنون ما پيروى از آن سفيه مينموديم براى اين بود كه گمان نميكرديم كسى از انس و جنّ افترا بخدا به بندد و تقليد ميكرديم تا وقتى كه يقين پيدا كرديم كه خدا شريك و همسر و اولاد ندارد تا اينجا مسلّما كلام جنّيان است و از اينجا تا دو آيه محتمل است كلام آنها باشد كه با يكديگر صحبت ميداشتند و محتمل است كلام مستقلّى از خدا و در هر حال جزء وحى الهى است كه به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شده و لذا قرائت مشهوره و أنّه بفتح است و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام در تفسير آيه بعد نقل نموده كه بعضى از مردم ميرفتند نزد كاهنى كه شيطان باو وحى مينمود و ميگفتند بگو بشيطانت فلانى بتو پناه آورده و بنابر اين مراد آنستكه سابقا بعضى از مردان انسى پناه ميبردند بمردان جنّى پس موجب مزيد نخوت و سركشى جنّيان شد و قمّى ره رهقا را بخسرانا تفسير فرموده و نقل نموده كه جنّيان نازل ميشدند بر جماعتى از مردمان و خبر ميدادند بآنها اخباريرا كه شنيده بودند از آسمان پيش از ولادت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و كهانت كاهنان از اين راه بود و بنى آدم مانند شما جنّيان يا جنّيان مانند شما بنى آدم گمان كردند كه خدا ديگر پيغمبرى نميفرستد يا گمان كردند كه احدى از مردگانرا مبعوث نميفرمايد براى حساب و جزاء و هر دو احتمال باطل است چون پيغمبر آخر الزّمان آمده و ميگويد خدا مردم را مبعوث ميفرمايد در روز قيامت باز سخن جنّيان است كه ميگويند ما با آسمان تماس گرفتيم يعنى نزديك بآن شديم پس ديديم اوضاع آسمان ديگر گون شده حرّاس و پاسبانان قوى الهى و تيرهاى آتشين آنجا را پر كرده و كاملا مراقبت مينمايند كه ما وارد نشويم ما سابقا در اطراف آسمان جاى‌هائى خالى از نگهبان براى خودمان تهيّه نموده بوديم كه بنشينيم و مترصّد اخبار سماوى باشيم و آنرا بشنويم و بيائيم بكاهنان خبر دهيم ولى الآن طورى شده كه اگر كسى بخواهد بسخنان ملائكه گوش دهد فورا شهاب ثاقب كه تير آتشين الهى است و مترصّد او ميباشد ميسوزاندش و شرح اين قسمت در سوره حجر و الصّافات گذشت و در

جلد 5 صفحه 286

احتجاج از امام صادق عليه السّلام حديثى در اين باب نقل نموده كه خلاصه‌اش آنستكه شياطين قبل از اين در آسمان راه پيدا ميكردند و بعضى از اخبار سماوى را به استراق سمع اخذ و براى كاهنان نقل مينمودند و گاهى هم از خودشان بر آن اضافه ميكردند و حق و باطل مخلوط ميشد و چون خدا خواست چيزى شبيه بوحى در زمين نباشد از اخبار سماوى تا مردم در شبهه نيفتند و حجّت بر آنها تمام گردد منع فرمود آنرا بنجومى كه رجومند براى شياطين و كهانت منقطع گرديد و نيز جنّيان گويند ما نميدانيم خدا از اين تغيير وضع آسمان چه اراده كرده نسبت باهل زمين ميخواهد روابط زمين را از آسمان قطع كند چون پيغمبر خاتم آمده و مردم ايمان باو نياورده‌اند يا ميخواهد وحى منحصر باو باشد و كلام حق با باطل مخلوط نگردد و مردم بتوسط او مورد رحمت شوند و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه اين تغيير وضع آسمان براى آمدن پيغمبر خاتم شده و نميدانيم مراد خدا از فرستادن او آنستكه مردم را عذاب كند بسبب مخالفت با او يا هدايت و رحمت نمايد آنان را بمتابعت و اطاعت او و اللّه اعلم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


بِسم‌ِ اللّه‌ِ الرَّحمن‌ِ الرَّحِيم‌ِ

قُل‌ أُوحِي‌َ إِلَي‌َّ أَنَّه‌ُ استَمَع‌َ نَفَرٌ مِن‌َ الجِن‌ِّ فَقالُوا إِنّا سَمِعنا قُرآناً عَجَباً «1»

بفرما بقوم‌ ‌که‌ وحي‌ ‌شده‌ بسوي‌ ‌من‌ بدرستي‌ ‌که‌ استماع‌ كردند جماعتي‌ ‌از‌ طائفه جن‌ و رفتند بساير اجنه‌ خبر دادند ‌که‌ ‌ما شنيديم‌ آيات‌ شريفه قرآن‌ ‌را‌ و تعجب‌ كرديم‌ ‌از‌ فصاحت‌ و بلاغت‌ ‌او‌.

قُل‌ أُوحِي‌َ وحي‌ الهي‌ رسيد ‌به‌ پيغمبر (ص‌). نظر ‌به‌ اينكه‌ طايفه‌ جن‌ و ملك‌

جلد 17 - صفحه 222

بصورت‌ اصليه‌ ‌خود‌ مشاهد انسان‌ نميشوند چنانچه‌ ميفرمايد ‌در‌ حق‌ شيطان‌: إِنَّه‌ُ يَراكُم‌ هُوَ وَ قَبِيلُه‌ُ مِن‌ حَيث‌ُ لا تَرَونَهُم‌ اعراف‌ آيه 26. حضرت‌ ‌رسول‌ و ‌لو‌ بعلم‌ باطني‌ و نظر قلبي‌ ميديد لكن‌ بنظر ظاهر ‌آنها‌ ‌را‌ مشاهده‌ نفرمود و ‌اگر‌ ميفرمود آمدند نزد ‌من‌ ميگفتند ‌شما‌ چگونه‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ديديد لذا ميفرمايد: قُل‌ أُوحِي‌َ إِلَي‌َّ و شايد سر اينكه‌ ميفرمايد: وَ إِنَّه‌ُ لَتَنزِيل‌ُ رَب‌ِّ العالَمِين‌َ نَزَل‌َ بِه‌ِ الرُّوح‌ُ الأَمِين‌ُ عَلي‌ قَلبِك‌َ لِتَكُون‌َ مِن‌َ المُنذِرِين‌َ شعراء آيه 192 ‌الي‌ 194 همين‌ ‌باشد‌ ‌که‌ تعبير بقلبك‌ فرموده‌ و الا جبرئيل‌ بصور مختلفه‌ ‌بر‌ حضرتش‌ نازل‌ ميشد و حضرت‌ مشاهده‌ ميكرد، و طايفه جن‌ ‌هم‌ ممكن‌ ‌است‌ بصور مختلفه‌ ‌خود‌ ‌را‌ نشان‌ دهند.

انه‌ ضمير ضمير شأن‌ ‌است‌.

استَمَع‌َ نَفَرٌ مِن‌َ الجِن‌ِّ استماع‌ قرآن‌ ‌در‌ موقعي‌ ‌که‌ حضرت‌ ‌بر‌ قوم‌ تلاوت‌ ميفرمود، نفر عده‌ ‌از‌ جن‌ ‌که‌ عدد ‌آنها‌ چه‌ ‌بود‌ بيان‌ نفرموده‌ حاضر بودند و استماع‌ ميكردند و درك‌ كردند ‌که‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ معجزه بزرگي‌ ‌است‌ ‌که‌ ‌از‌ عهده جن‌ و انس‌ خارج‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد: قُل‌ لَئِن‌ِ اجتَمَعَت‌ِ الإِنس‌ُ وَ الجِن‌ُّ عَلي‌ أَن‌ يَأتُوا بِمِثل‌ِ هذَا القُرآن‌ِ لا يَأتُون‌َ بِمِثلِه‌ِ وَ لَو كان‌َ بَعضُهُم‌ لِبَعض‌ٍ ظَهِيراً بني‌ اسرائيل‌ آيه 90.

فَقالُوا بطوائف‌ ديگر ‌از‌ اجنه‌.

إِنّا سَمِعنا ابتدا ميفرمايد: استمع‌ حال‌ ميفرمايد: سمعنا ‌براي‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ سماع‌ فرع‌ استماع‌ ‌است‌ بايد اولا گوش‌ فرا داد و توجه‌ نمود و بقول‌ ‌ما دل‌ داد ‌تا‌ سپس‌ شنيد.

قُرآناً عَجَباً قرآن‌ مجيد موجبات‌ تعجب‌ ‌در‌ دنيا ‌بر‌ تمام‌ افراد جن‌ و انس‌ بسيار دارد ‌که‌ ‌تا‌ كنون‌ همچو كتابي‌ جامعي‌ نيامده‌ و نخواهد آمد و ‌ما معجزه‌ بودن‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ ‌در‌ مقدمه همين‌ تفسير جلد اول‌ بيان‌ كرده‌ايم‌ و امتياز ‌او‌ ‌را‌ ‌از‌ ساير معجزات‌ و ساير كتب‌ سماويه‌ بيان‌ كرده‌ايم‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 1)- ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم! در این آیه می‌فرماید: «بگو: به من وحی شده که جمعی از جنّ به سخنانم گوش فرا داده‌اند، سپس گفته‌اند، ما قرآن عجیبی شنیده‌ایم ...» (قل اوحی الی انه استمع نفر من الجن فقالوا انا سمعنا قرآنا عجبا).

این آیه به خوبی نشان می‌دهد که طایفه «جنّ» دارای عقل و شعور و فهم و درک، و تکلیف و مسؤولیت، و آشنائی به لغت، و توجه به فرق بین کلام اعجاز و غیر آن دارند، همچنین خود را موظّف به تبلیغ حق می‌دانند، و مخاطب خطابهای قرآن نیز هستند.

آنها حق داشتند که قرآن را سخنی عجیب بشمرند، زیرا هم لحن و آهنگ آن عجیب است، و هم نفوذ و جاذبه‌اش، هم محتوا و تأثیرش عجیب است و هم آورنده آن که درس نخوانده بود و از امیین برخاست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص372
  2. صحیح بخارى و صحیح ترمذى و دیگران از علماء عامه.

منابع