آیه 158 سوره بقره
<<157 | آیه 158 سوره بقره | 159>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
سعی صفا و مروه از شعائر دین خداست، پس هر کس حجّ خانه کعبه یا اعمال مخصوص عمره به جای آورد باکی بر او نیست که سعی صفا و مروه نیز به جای آرد، و هر کس به راه خیر و نیکی شتابد (خدا پاداش وی خواهد داد که) خدا قدردان و (به همه امور خلق) عالم است.
بی تردید صفا و مروه از نشانه های خداست؛ پس کسی که حج خانه کعبه کند، یا عمره انجام دهد، بر او گناهی نیست که بر آن دو طواف کند. و کسی که [به خواست خودش افزون بر واجبات] کار نیکی [چون طواف و سعی مستحب] انجام دهد، بدون تردید خدا [در برابر عمل او] پاداش دهنده و [به کار و حال او] داناست.
در حقيقت، «صفا» و «مروه» از شعاير خداست [كه يادآور اوست]؛ پس هر كه خانه [خدا] را حج كند، يا عمره گزارد، بر او گناهى نيست كه ميان آن دو سعى به جاى آورد. و هر كه افزون بر فريضه، كار نيكى كند، خدا حق شناس و داناست.
صفا و مروه از شعاير خداست. پس كسانى كه حجّ خانه را به جاى مىآورند يا عُمره مىگزارند، اگر بر آن دو كوه طواف كنند مرتكب گناهى نشدهاند. پس هر كه كار نيكى را به رغبت انجام دهد بداند كه خدا شكر گزارندهاى داناست.
«صفا» و «مروه» از شعائر (و نشانههای) خداست! بنابراین، کسانی که حجِ خانه خدا و یا عمره انجام میدهند، مانعی نیست که بر آن دو طواف کنند؛ (و سعیِ صفا و مروه انجام دهند. و هرگز اعمال بیرویّه مشرکان، که بتهایی بر این دو کوه نصب کرده بودند، از موقعیّت این دو مکان مقدّس نمیکاهد!) و کسی که فرمان خدا را در انجام کارهای نیک اطاعت کند، خداوند (در برابر عمل او) شکرگزار، و (از افعال وی) آگاه است.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
صفا: صفا و مروه دو كوه كوچكى است در مكه در كنار مسجد الحرام در سمت مقام ابراهيم كه حاجيان ميان آن دو عمل سعى انجام مى دهند، فاصله ميان آن دو چنان كه گفته اند سيصد و هشتاد متر و نيم است. صفا در اصل به معنى سنگ صاف و خالص و مروه در اصل به معنى سنگ نرم مى باشد. فعلا ميان صفا و مروه به صورت سالن عظيم سرپوشيده اى است كه در آن «سعى» بجا مى آيد.
شعائر: جمع شعيره و آن به معنى علامت است، شعائر اللَّه مكانهاى نشاندارى است كه خدا در آنها ياد و عبادت مى شود.
حج: حج در اصل به معنى قصد و در شريعت قصد خانه خداست براى اعمال بخصوصى كه در ذيل آيه 196 بقره خواهد آمد.
اعتمر: اعتمار به معنى «عمره» آوردن است. توضيح آن ذيل آيه 196 بقره ديده شود.
جناح: آن در اصل به معنى ميل كردن و كنار شدن است، گناه را از آن جناح گفته كه ميل از حق به طرف باطل است.
يطوف: طواف به معنى گرديدن بدور شىء است. سيرى كه آخرش به اولش مى رسد گرچه دائره اى نباشد.
تطوع: طوع به معنى ميل و رغبت، تطوع يعنى با رغبت انجام دادن. طوع در مقابل كره است.
شاكر: شاكر بودن خدا پاداش دادن به عمل است.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
«شیخ طوسی» گوید: از امامين باقر و صادق عليهماالسلام و نيز از شعبى و بسيارى از اهل علم روايت كنند كه مسلمين مى پنداشتند كه صفا و مروة جايگاه دو بت بنام اساف و نائله بوده است و چون در زمان جاهليت مورد طواف قرار ميگرفته، مسلمين كراهت داشتند كه صفا و مروة را طواف بنمايند و اين آيه نازل گرديد و خداوند طواف مزبور را اطاعت ناميد![۳][۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«158» إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ
همانا صفا ومروه، از شعائر خداست. پس هر كه حج خانهى خدا ويا عمره به جاى آورد، مانعى ندارد كه بين صفا ومروه طواف كند. و (علاوه بر واجبات،) هر كس داوطلبانه كار خيرى انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست.
نکته ها
«شعائر» جمع «شعيرة» به نشانههايى كه براى اعمال خاصّى قرار مىدهند، گفته مىشود و «شعائر الله» علامتهايى است كه خدا براى عبادت قرار داده است. «1»
صفا و مروه نام دو كوه در كنار مسجدالحرام است كه با فاصله تقريبى 428 متر، روبروى يكديگر قرار دارند و امروزه به صورت خيابانى سرپوشيده در آمده است. زائران خانه خدا، وظيفه دارند هفت مرتبه فاصله ميان اين دو كوه را طى كنند. اين كار يادآور خاطرهى هاجر، همسر فداكار حضرت ابراهيم است كه براى پيدا كردن جرعه آبى براى كودك خود اسماعيل، هفت بار فاصله اين دو كوه را با اضطراب و نگرانى و بدون داشتن هيچ گونه ياور و همدمى طى كرد. امام صادق عليه السلام فرمود: در روى زمين، مكانى بهتر از ميان اين دو كوه وجود ندارد، زيرا هر متكبّرى در آنجا سر برهنه و پابرهنه و كفن پوشيده بدون هيچ امتياز و نشانهاى بايد مسافت بين دو كوه را طى كند، گاهى با دويدن و گاهى با راه رفتن. كوه صفا علاوه بر اينها خاطرههايى از دعوت پيامبر اسلام دارد كه چگونه كفّار مكّه را به توحيد فرامىخواند و آنها گوش نمىدادند. «2»
در عصر جاهليّت، مشركان در بالاى كوه صفا، بتى بنام «اساف» و بر كوه مروه، بت ديگرى بنام «نائله» نصب كرده بودند و به هنگام سعى، آن دو بت را به عنوان تبرّك، با دست مسح مىكردند. مسلمانان به همين جهت از سعى ميان صفا ومروه كراهت داشته وفكر مىكردند
«1». تفسير مجمعالبيان.
«2». تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 145.
جلد 1 - صفحه 244
با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالاى دو كوه، نبايد سعى كنند. آيه فوق نازل شد كه صفا و مروه از شعائر الهى است و اگر مردم نادان آنها را آلوده كردهاند، دليل بر اين نيست كه مسلمانان آن را رها كنند. «1»
حج وعمره، گاهى در كنار هم، مانند اذان واقامه بجا آورده مىشوند، و گاهى اعمال عمره، جداگانه وبه تنهايى انجام مىشود.
در عمره تمتع پنج عمل واجب است: 1- احرام. 2- طواف. 3- نماز طواف. 4- سعى بين صفا ومروه. 5- كوتاه كردن مو يا ناخن. البته در عمره مفرده، طواف نساء و نماز طواف نساء نيز بر اين پنج عمل اضافه مىشود.
حج علاوه بر اينها، چند عمل ديگر دارد كه در جاى خود بدان اشاره شده است. به هر حال سعى بين صفا و مروه، هم در عمره مطرح است و هم در حج.
ديدن صفا ومروه، حضور در صحنه تاريخ است تا اينكه تصديق به جاى تصور، و عينيّت به جاى ذهنيّت قرار گيرد. در صفا ومروه، كلاس خداشناسى است كه چگونه اراده او اين همه انسان را با آن همه اختلاف، در يك لباس و يك جهت جمع مىكند. كلاس پيامبر شناسى است كه چگونه ابراهيم، آن پيامبر الهى، براى انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خويش را در آن بيابان تنها گذاشت. و هم كلاس انسانشناسى است كه مىآموزد چگونه انسان مىتواند در لحظاتى اعمالى را انجام دهد كه تا ابد آثار آن باقى بماند. سعى صفا ومروه، ياد مىدهد اگر همه با هم حركت كنيم، روح الهى را در جامعه خود مىبينيم. سعى صفا ومروه، ياد مىدهد كه بايد تكبّر را به دور انداخته وهمراه ديگران حركت كنيم. سعى صفا و مروه، به ما مىآموزد كه در راه احياى نام خداوند، زن و كودك هم سهم دارند.
در آيات قبل، سخن از بلا و آزمايش بود، در اين آيه نمونهاى از آزمايش هاجر، كودك، پدر او و ساير مسلمانان مطرح است. اثر كار خدايى و اخلاص تا آنجا پيش مىرود كه همهى انبيا و اوليا، موظّف مىشوند به تقليد از هاجر همسر ابراهيم و با قيافهاى مضطرب و هروله كنان همچون او، اين مسافت را هفت بار طى كنند. و اين فرمان، تشكر خداوند از رنجهاى
«1». تفسير تبيان، ج 1، ص 44.
جلد 1 - صفحه 245
حضرت هاجر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ»
با اينكه سعى صفا ومروه واجب است، لكن مىفرمايد: «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ»، اين لحن بخاطر همان نگرانى از وضع پيشين است كه جايگاه بت ومحلّ عبور مشركان بود.
طواف، به معناى گردش دائرهاى نيست، بلكه به هر حركتى كه انسان دوباره به جايگاه اوّليّه برگردد، خواه به صورت دورى باشد يا طولى، طواف گفته مىشود. لذا كلمه طواف، هم در مورد طوافِ دور كعبه كه حركت دايرهاى است گفته شده؛ «وَ لْيَطَّوَّفُوا بِالْبَيْتِ الْعَتِيقِ» «1» و هم درباره حركت طولى بين صفا ومروه آمده است.
پیام ها
1- توجّه خاصّ خداوند به برخى مكانها يا زمانها يا اشخاص، موجب مىشود كه آنها از شعائر الهى گردند. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»
2- نيّت، به كارها ارزش مىدهد. مشركان براى لمس بتها، سعى مىكردند، ولى اسلام مىفرمايد: براى رضاى خدا سعى كنيد. «2» «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْيَطَّوَّفَ بِهِما»
3- اگر مراكز حقّ، توسط گروهى با خرافات آلوده شد، نبايد از آن دست كشيد، بلكه بايد با حضور در آن مراكز، آنجا را پاكسازى نموده و دست گروه منحرف را از آن كوتاه كرد. «فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما»
4- عبادت بايد عاشقانه و داوطلبانه باشد. «فَمَنْ تَطَوَّعَ»
5- خداوند در برابر عبادات بندگان، شاكر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ» اين تعبير، بزرگترين لطف از جانب او نسبت به بندگان است.
«1». حج، 29.
«2». بسيارى از كارها ظاهرى يكسان دارد، امّا انگيزهاى متفاوت. نظير دويدن يوسف و زليخا به سوى درهاى بسته، يوسف مىدود تا آلوده نشود، ولى زليخا مىدود كه آلوده شود. «فاستبقا».
تفسير نور(10جلدى)، ج1، ص: 246
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ (158)
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 299
بعد از آن ذكر احكام حج را مىفرمايد:
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ: بدرستى كه صفا و مروه كه دو كوهند در مكه، مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ: از نشانههاى خداست در حج خانه كعبه و از اعلام مناسك باشد. از حضرت صادق عليه السّلام مروى است كه آدم عليه السّلام در وقت هبوط به صفا و حوا به مروه نازل شدند، به اين جهت صفا به اسم آدم صفى، و مروه به اسم مرئه ناميده شده «1». فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ: پس هر كه قصد كند خانه خدا را به اعمال مخصوصه حج و عمره، أَوِ اعْتَمَرَ: يا متوجه زيارت كعبه شود به عملهاى مختصه به عمره، فَلا جُناحَ عَلَيْهِ: پس بأسى نيست بر او، أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما: اينكه طواف كند به اين دو كوه، يعنى واجب است سعى نمايد بين اين دو كوه به اين وجه كه از صفا به مروه آيد و به عكس تا هفت بار.
در كتاب كافى از حضرت صادق عليه السّلام در حديث حج پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بعد از آنكه طواف خانه و دو ركعت نماز بجا آورد فرمود: صفا و مروه از شعائر الهى است، پس ابتدا نمائيد به آنچه خدا ابتدا نموده. و مسلمانان گمان مىكردند سعى بين صفا و مروه از كارهاى مشركين است، پس خداى تعالى فرمود: صفا و مروه از شعائر الهى باشد. «2» وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً: و هر كه بجا آورد به رغبت و ميل كار نيكوئى را از زيادتى حج يا طواف و عمره بر سبيل تبرّع «3». فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ: پس بدرستى كه خداى تعالى جزا دهنده شاكران و فرمانبرداران است به اضعاف ثواب، دانا است به اعمال بندگان بر وجهى كه هيچ چيز از علم سبحانى مخفى نيست. مراد زيادتى سعى نيست بعد از بجا آوردن واجب، زيرا صحيح نيست، و استحباب سعى ابتدا وارد نشده، بلكه اگر شوطى سهوا زياد شود مستحب است اكمال آن به هفت. يا مراد صعود به صفا و وقوف
«1» تفسير برهان، جلد اوّل، صفحه 169، حديث اوّل.
«2» مدرك پيشين، حديث چهارم.
«3» تبرّع، كار نيك براى خدا انجام دادن.
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 300
باشد مقدارى.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَيْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ (158)
ترجمه
همانا صفا و مروه از نشانهاى خدا است پس كسيكه حج كند خانه را يا عمره بجا آورد پس نيست گناهى بر او كه طواف كند بآندو و هر كه برغبت خوبى كند پس همانا خداوند شكر پذير دانا است.
تفسير
صفا و مروه نام دو كوه است در مكه معظمه و از علائم اعمال حج است كه بايد هفت مرتبه بين آندو رفت و آمد نمود چهار مرتبه از صفا بمروه و سه مرتبه از مروه بصفا پس صفا علامت ابتداء سعى است و مروه نشان ختم آن و چون اينعبادت به اين دو موضع شروع و ختم ميشود از شعائر الهى شمرده شدهاند و حج در لغت بمعنى قصد است و اعتمار بمعنى زيارت و در شرع بمعنى قصد خانه كعبه و زيارت آن با آداب شرعيه مخصوصه استعمال شده و اعمال هر يك از آندو در كتب فقهيه مفصلا مذكور است و عياشى از حضرت باقر (ع) روايت نموده است كه جناحى نيست يعنى حرج و مشقت نيست بر آنكه طواف كند بآندو و در كافى و عياشى از حضرت صادق (ع) روايت نموده است كه پرسيدند از آنحضرت كه سعى بين صفا و مروه واجب است يا سنت فرمود واجب است گفتند پس چرا خداوند فرموده گناهى نيست طواف آندو فرمود اين در عمره قضا بود كه پيغمبر (ص) شرط كرد با آنها كه بتها را از صفا و مروه بردارند يكى از اصحاب هنوز سعى نكرده بود كه بتها را عودت دادند و چون از حضرت رسول (ص) سؤال نمودند كه تكليف اين شخص كه سعى ننموده چيست اين آيه نازل شد يعنى گناهى نيست طواف بين صفا و مروه با آنكه بتها را نصب نمودند حقير عرض ميكنم عمره قضا سال بعد از صلح حديبيه بود كه در سال هفتم هجرت واقع شد و
جلد 1 صفحه 203
در تاريخ عنوان صلح و شرائطش ذكر شده است و يكى از شرائط آن بود كه سال بعد كفار قريش خانه كعبه را از بتها منزه نمايند سه روز براى آنكه پيغمبر (ص) با اصحاب عمل عمره را بجا آورند و چون پيغمبر (ص) وارد مكه شد در سال بعد بقريش فرمود بتها را از بين صفا و مروه بردارند و آنها اطاعت نمودند و بعد از سه روز عودت دادند و اينواقعه چنانچه نقل شد واقع گرديد و قريب باين مضمون را قمى هم نقل نموده است و در كافى از حضرت صادق (ع) روايت نموده كه مسلمانان گمان ميكردند سعى بين صفا و مروه كارى است كه اهل شرك اختراع نمودهاند لذا خداوند باين بيان امر بآن فرموده است و نيز از آنحضرت روايت شده است كه خداوند قرار داد سعى بين صفا و مروه را براى كسر صولت و ذلت جباران و گردن كشان بنظر حقير اعمال عبادى گاهى ظاهرش مناسب با عبادت است مانند ركوع و سجود و طواف و تقبيل و قيام و امثال اينها كه عامه امر بآن را بعنوان عبادت ميپذيرند و گاهى مناسبت آن ظاهر نيست مانند سعى كه عبارت از راه رفتن است و در چنين مقامى چون در نظر عامه كه بدوى و خالى از دقت است شبهه لغويت ميرود مناسب است در صورت امر به آن تعبيرى شود كه موجب رفع شبهه باشد و بزودى پذيرفته شود مانند آنكه اگر طفلى صورت خود را شسته باشد و پدر بخواهد دفعه ديگر بشويد كه پاكتر شود با آنكه طفل لازم نميداند مناسب است بگويد گناهى ندارد اگر يكمرتبه ديگر بشوئى و بهمين ملاحظه در ذيل آيه شريفه تصريح بخيريت طواف و اتيان بآن از روى انقياد شده است و اشاره بپاداش آن و علم الهى بمصالح امور فرموده است زيرا شكر چنانچه از بنده اداء حق نعمت است از خداوند هم اداء حق طاعت و عبادت و انقياد است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِنَّ الصَّفا وَ المَروَةَ مِن شَعائِرِ اللّهِ فَمَن حَجَّ البَيتَ أَوِ اعتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَن تَطَوَّعَ خَيراً فَإِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ (158)
(همانا صفا و مروه از نشانههاي خداست پس هر که حجّ خانه خدا و يا عمره بجاي آورد گناهي نيست بر او که بر صفا و مروه طواف كند و هر که نيكويي بجاي آورد محققا خداوند قدردان و داناست) صفا و مروه نام دو كوه است در مكه و سعي بين صفا و مروه يكي از اعمال حج و عمره است و آن هفت شوط است که از صفا شروع و بمروة ختم ميگردد به اينکه طريق که چهار مرتبه از صفا بطرف مروه و سه مرتبه از مروه بصفا ميروند و وقتش بعد از طواف كعبه و نماز طواف است و در عمره بايد در حال احرام سعي كنند و پس از سعي تقصير نموده و محلّ شوند و در حج بايد در حالي که محلّ ميشوند انجام دهند
1- سوره اعراف آيه 155
2- سوره مؤمن آيه 7
جلد 2 - صفحه 263
چون اعمال عمره پنج چيز است: احرام، طواف، نماز طواف، سعي بين صفا و مروه و تقصير و بعد از تقصير محلّ ميشوند و اعمال حج عبارتند از احرام، وقوف بعرفات وقوف بمشعر، رمي جمره عقبي، ذبح، تقصير، و سپس محلّ ميشوند و بقيه اعمال را بجاي ميآورند که طواف حج و نماز طواف، سعي بين صفا و مروه، بيتوته دو شب (11- 12) در مني و رمي جمرات ثلاث، طواف نساء، نماز طواف، توقف در مني «روز دوازدهم تا ظهر و رمي جمرات ثلاث در روز سيزدهم در بعض موارد و تفصيل آن در فقه در باب مناسك حج مذكور است.
و سرّ حكمت سعي بين دو كوه صفا و مروه را بعضي گفتند چون هاجر در طلب آب يا در طلب انيس که رفع وحشت از او شود هفت مرتبه از اينكوه بآن كوه رفت اينکه عمل تشريع گرديد چنانچه هر دو مستفاد از اخبار است و ممكن است يكي از حكم آن اشاره بصحراي قيامت و سرگرداني و حيراني مردم را در طلب پناهگاه و راه نجاتي باشد که از اينطرف بآنطرف ميروند و ميدوند و نمييابند.
و اصل صفا بمعني سنگ نرم و سخت و مروه بمعني سنگ سپيد درخشان و يا سنگ بسيار سخت است.
«مِن شَعائِرِ اللّهِ» شعائر جمع شعيرة بمعني علامت و نشانه است و شعائر اللّه يعني چيزهايي که نشانه دين و ايمان بخداست بنا بر اينکه هر چه نشانه و علامت دين و ايمان باشد جزو شعائر الهي است و از همين قبيل است مشعر الحرام و تمام مقامات حج و اماكن مشرفه و مجالس موعظه و بيان احكام و فضائل خاندان پيغمبر و مساجد و اعياد و سوگواريها همه از شعائر دين است و تعظيم شعائر مذهبي ممدوح بلكه در بسيار از موارد لازم و نشانه تقوي است چنانچه ميفرمايد
جلد 2 - صفحه 264
وَ مَن يُعَظِّم شَعائِرَ اللّهِ فَإِنَّها مِن تَقوَي القُلُوبِ«1» فَمَن حَجَّ البَيتَ أَوِ اعتَمَرَ كسي که حجّ خانه خدا كند يا عمره انجام دهد چه حجّ واجب باشد که باستطاعت يا نذر و يا نيابت و نحو اينها واجب شده باشد و چه حجّ مستحبّ و چه عمره مفرده باشد و چه عمره تمتع.
فَلا جُناحَ عَلَيهِ أَن يَطَّوَّفَ بِهِما جناح بمعني گناه است و نفي جناح افاده تجويز و ترخيص ميكند و تعبير باين عبارت با اينكه سعي بين صفا و مروه لازم و واجب است براي دفع توهم حذر است چنانچه در حديثي که مجمع البيان از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده ميفرمايد: «
و ان المسلمين كانوا يظنون ان السعي بين الصفا و المروة شيئي صنعه المشركون فانزل اللّه إِنَّ الصَّفا وَ المَروَةَ مِن شَعائِرِ اللّهِ
الاية
» و در حديث ديگر دارد که مشركين بتي در صفا نصب كرده بودند بنام اساف و بتي در مروة بنام نائله و در موقع سعي آنها را لمس ميكردند، و پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم در عمرة القضا با مشركين شرط كرد که در موقع سعي مسلمين بتها را بردارند و چون پيغمبر و مسلمين سعي نمودند آنها را برگردانيدند و مردي از مسلمين هنوز سعي ننموده بود و توهم كرد که ديگر سعي لازم نيست، اينکه آيه نازل شد.
و نظير اينکه در مورد قصر است که ميفرمايد وَ إِذا ضَرَبتُم فِي الأَرضِ فَلَيسَ عَلَيكُم جُناحٌ أَن تَقصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ«2» که مسلمانان توهم نمودند که در مسافرت و در مورد خوف لازم است نماز را تمام كنند اينکه آيه نازل شد و ترخيص قصر را بيان نمود با اينكه بنا بر مذهب شيعه لازم است
1- سورة الحج آيه 33
2- سوره النساء آيه 102
جلد 2 - صفحه 265
و طواف و تطوف بمعني دور چيزي گرديدن است مانند طواف حول البيت و تعبير از سعي بين صفا و مروه بتطوف، باعتبار اينست که سعي كننده رفت و آمد ميكند كانّه دور ميزند ولي سعي اعمّ است از ذهاب و اياب و ذهاب تنها و از اينکه جهت تعبير بطواف احسن و افصح است.
وَ مَن تَطَوَّعَ خَيراً تطوع از طوع بمعني طاعت است و تطوع خير، بمعني عمل خوبي را از روي طوع انجام دادن است از اينجهت گفتند تطوع در مورد عمل مندوب استعمال ميشود بنا بر اينکه ظاهر اينست که مراد از تطوع خير سعي بين صفا و مروه است که در حج و عمره مستحبي انجام ميشود زيرا حج و عمره مستحبّ هم بدون سعي صحيح نيست.
و مراد خصوص سعي بين صفا و مروه نميباشد زيرا دليل بر استحباب آن مستقلا از نظر اخبار و فتاوي علماء نداريم و همچنين مراد از تطوع خير اتيان بجميع خيرات و طاعات نميباشد زيرا مناسبت با جملات آيه ندارد.
فَإِنَّ اللّهَ شاكِرٌ عَلِيمٌ جواب جمله شرط است و تعبير بشاكر از باب لطف و عنايت است و گرنه كسي نعمتي بخدا نميدهد و نفعي از اعمال كسي عايد خدا نميشود که شكر و قدرداني آن را بجاي آورد. يعني خداوند باعمال بندگان جزاي نيكو ميدهد و عالم بافعال آنهاست و هيچ فعلي را بدون جزاء نميگذارد و عمل خيري در پيشگاه او از بين نميرود.
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 158
شأن نزول:
در بسیاری از روایات که از طرق شیعه و اهل تسنن آمده، چنین میخوانیم که: در عصر جاهلیت مشرکان در بالای کوه «صفا» بتی نصب کرده بودند به نام «اساف» و بر کوه «مروه» بت دیگر به نام «نائله» و به هنگام سعی از این دو کوه بالا میرفتند و آن دو بت را به عنوان تبرک با دست خود مسح میکردند، مسلمانان بخاطر این موضوع از سعی میان صفا و مروه کراهت داشتند و فکر میکردند در این شرایط سعی صفا و مروه کار صحیحی نیست، آیه نازل شد و به آنها اعلام داشت که صفا و مروه از شعائر خداوند است اگر مردم نادان آنها را آلوده کردهاند دلیل بر این نیست که مسلمانان فریضه سعی را ترک کنند.
تفسیر:
اشاره
اعمال جاهلان نباید مانع کار مثبت گردد- این آیه با توجه به شرایط خاص روانی که در شأن نزول گفته شد نخست به مسلمانان خبر میدهد که:
«صفا و مروه از شعائر و نشانههای خداست» (إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ).
ج1، ص142
و از این مقدمه چنین نتیجهگیری میکند: «کسی که حجّ خانه خدا یا عمره را بجا آورد گناهی بر او نیست که به این دو طواف کند» (فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما).
هرگز نباید اعمال بیرویه مشرکان که این شعائر الهی را با بتها آلوده کرده بودند از اهمیت این دو مکان مقدس بکاهد.
و در پایان آیه میفرماید: «کسانی که کار نیک به عنوان اطاعت خدا انجام دهند خداوند شاکر و علیم است» (وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ).
در برابر اطاعت و انجام کار نیک به وسیله پاداش نیک از اعمال بندگان تشکر میکند، و از نیتهای آنها به خوبی آگاه است، میداند چه کسانی به بتها علاقهمندند و چه کسانی از آن بیزار.
1- صفا و مروه
«صفا» و «مروه» نام دو کوه کوچک در مکه است که امروز بر اثر توسعه مسجد الحرام در ضلع شرقی مسجد در سمتی که حجر الاسود و مقام حضرت ابراهیم قرار دارد، میباشد.
و در لغت، صفا به معنی سنگ محکم و صافی است که با خاک و شن آمیخته نباشد و مروه به معنی سنگ محکم و خشن است.
«شعائر اللّه» علامتهایی است که انسان را به یاد خدا میاندازد و خاطرهای از خاطرات مقدس را در نظرها تجدید میکند.
2- جنبه تاریخی صفا و مروه
با این که ابراهیم (ع) به سن پیری رسیده بود ولی فرزندی نداشت از خدا درخواست اولاد نمود، در همان سن پیری از کنیزش هاجر فرزندی به او عطا شد که نام وی را «اسماعیل» گذارد.
همسر اول او «ساره» نتوانست تحمل کند که ابراهیم از غیر او فرزند داشته باشد خداوند به ابراهیم دستور داد تا مادر و فرزند را به مکه که در آن زمان بیابانی بیآب و علف بود ببرد و سکنی دهد.
ابراهیم فرمان خدا را امتثال کرد و آنها را به سرزمین مکه برد، همین که
ج1، ص143
خواست تنها از آنجا برگردد همسرش شروع به گریه کرد که یک زن و یک کودک شیر خوار در این بیابان بیآب و گیاه چه کند؟
اشکهای سوزان او که با اشک کودک شیر خوار آمیخته میشد قلب ابراهیم را تکان داد، دست به دعا برداشت و گفت: «خداوندا! من بخاطر فرمان تو، همسر و کودکم را در این بیابان سوزان و بدون آب و گیاه تنها میگذارم، تا نام تو بلند و خانه تو آباد گردد» این را گفت و با آنها در میان اندوه و عشقی عمیق وداع گفت.
طولی نکشید غذا و آب ذخیره مادر تمام شد و شیر در پستان او خشکید، بیتابی کودک شیر خوار و نگاههای تضرع آمیز او، مادر را آنچنان مضطرب ساخت که تشنگی خود را فراموش کرد و برای به دست آوردن آب به تلاش و کوشش برخاست، نخست به کنار کوه «صفا» آمد، اثری از آب در آنجا ندید، برق سرابی از طرف کوه «مروه» نظر او را جلب کرد و به گمان آب به سوی آن شتافت و در آنجا نیز خبری از آب نبود، از آنجا همین برق را بر کوه «صفا» دید و به سوی آن باز گشت و هفت بار این تلاش و کوشش برای ادامه حیات و مبارزه با مرگ تکرار شد، در آخرین لحظات که طفل شیر خوار شاید آخرین دقایق عمرش را طی میکرد از نزدیک پای او- با نهایت تعجب- چشمه زمزم جوشیدن گرفت! مادر و کودک از آن نوشیدند و از مرگ حتمی نجات یافتند.
کوه صفا و مروه به ما درسی میدهد که: برای احیای نام حق و به دست آوردن عظمت آیین او همه حتی کودک شیر خوار باید تا پای جان بایستند.
سعی صفا و مروه به ما میآموزد در نومیدیها بسی امیدهاست.
سعی صفا و مروه به ما میگوید: قدر این آیین و مرکز توحید را بدانید، افرادی خود را تا لب پرتگاه مرگ رساندند تا این مرکز توحید را امروز برای شما حفظ کردند.
به همین دلیل خداوند بر هر فردی از زائران خانهاش واجب کرده با لباس و وضع مخصوص و عاری از هر گونه امتیاز و تشخص هفت مرتبه برای تجدید آن خاطرهها بین این دو کوه را بپیماید.
ج1، ص144
کسانی که در اثر کبر و غرور حاضر نبودند حتی در معابر عمومی قدم بردارند و ممکن نبود در خیابانها به سرعت راه بروند در آنجا باید بخاطر امتثال فرمان خدا گاهی آهسته و زمانی «هرولهکنان» با سرعت پیش بروند و بنا به روایات متعدد، اینجا مکانی است که دستوراتش برای بیدار کردن متکبران است!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
- ↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج 1، ص 111.
- ↑ صاحب تفسير برهان از محمد بن يعقوب كلينى او از على بن ابراهيم و بعد از چهار واسطه از معاوية بن عمار او از امام جعفرصادق عليهالسلام موضوع سعى بين صفا و مروه را جزء شعائر دين قرار دادن روايت نموده است و صاحب روض الجنان از ابن عباس چنين نقل نمايد: كه اهل كتاب بنا به عقيده خود چنين معتقد بودند كه دو بت ساخته شده از سنگ كه در ميان صفا و مروه قبلاً گذاشته شده بوده، دو مرد و زنى بودند كه با يكديگر زنا نمودند و سپس در آن مكان به سنگ مبدل گرديدند و همين سنگ ها را مشركين معبود خود قرار داده و آن را مس مى كردند وقتى كه بت ها بدست پيامبر اسلام شكسته شد مسلمين سعى بين صفا و مروة را ترك كردند و مى گفتند اين عمل در جاهليت انجام ميشد سپس اين آيه نازل گرديد و سعى بين صفا و مروة از شعائر اسلام قرار داده شد.
- ↑ بخارى از عاصم بن سليمان نقل نمايد كه گفت: از انس درباره صفا و مروة سؤال كردم گفت: در زمان جاهليت طواف آن را ميدانستيم ولى وقتى كه اسلام آمد از طواف كردن منصرف شديم تا اين كه اين آيه نازل گرديد، حاكم نيز از ابن عباس نظير همين روايت را با اندك اختلاف ذكر نموده است.
- ↑ محمدباقر محقق، نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 46.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.