آیه 12 سوره فرقان

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

إِذَا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكَانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَهَا تَغَيُّظًا وَزَفِيرًا

مشاهده آیه در سوره


<<11 آیه 12 سوره فرقان 13>>
سوره : سوره فرقان (25)
جزء : 18
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

چون آتش دوزخ آنان را از مکانی دور ببیند خروش و فریاد وحشتناک دوزخ را از دور به گوش خود می‌شنوند.

که وقتی [آن آتش سوزان] آنان را از مکانی دور ببیند، از آن [نعره] خشم و خروشی هولناک بشنوند،

چون [دوزخ‌] از فاصله‌اى دور، آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مى‌شنوند.

كه چون از راه دور ببيندشان جوشش و خروشش را بشنوند؛

هنگامی که این آتش آنان را از مکانی دور ببیند، صدای وحشتناک و خشم آلودش را که با نفس‌زدن شدید همراه است می‌شنوند.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

When it sights them from a distant place, they will hear it raging and roaring.

When it shall come into their sight from a distant place, they shall hear its vehement raging and roaring.

When it seeth them from afar, they hear the crackling and the roar thereof.

When it sees them from a place far off, they will hear its fury and its ranging sigh.

معانی کلمات آیه

  • تغيظ: غيظ: خشم شديد. تغيظ: اظهار خشم، چنان كه راغب گفته است اين آيه نظير تَكادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ ملك/ 80 است كه آن نيز درباره جهنم است.
  • زفير: به نظر مى‏‌آيد زفير به معنى فرياد باشد نظير سَمِعُوا لَها شَهِيقاً وَ هِيَ تَفُورُ ملك/ 7 رجوع شود به (انبياء/ 100) اين لفظ سه بار در قرآن آمده است راغب گويد تغيظ اظهار غيظ است آن گاهى توأم با صداست نظير سمعوا لها تغيظا و زفيرا» [۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12»

چون (دوزخ) از فاصله‌ى دور آنان را ببيند، خشم و خروشى از آن مى‌شنوند.

وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13»

و چون به زنجير بسته شده، در مكانى تنگ از آن انداخته شوند، آنجاست كه ناله زنند (و مرگ خود را مى‌خواهند).

نکته ها

كلمه‌ى «تغيظ» به معناى اظهار غيظ و شدّت خشم است كه گاهى با سر و صدا همراه است. «زفير» صداى نفس كشيدن در حال گرفتگى سينه از شدّت غم را گويند. «مُقَرَّنِينَ»

جلد 6 - صفحه 233

بستن با غُل و زنجير است و «ثبور» به معناى واويلا گفتن است.

دوزخ، آن قدر بزرگ است كه روز قيامت اگر از او سؤال كنند: آيا پر شدى؟ مى‌گويد: آيا باز هم هست؟ «هَلِ امْتَلَأْتِ وَ تَقُولُ هَلْ مِنْ مَزِيدٍ» «1» ولى با همه‌ى بزرگى دوزخ، خلافكار در آن، مكانِ تنگى دارد. مانند وجود ميخ در ديوارى بزرگ كه هم بزرگى ديوار حقيقت دارد و هم تنگى مكان ميخ.

در حديثى از پيامبراكرم صلى الله عليه و آله آمده است: اهل‌دوزخ مثل ميخِ در ديوار، در فشارند. «2»

غفلت از خدا در دنيا وآخرت، تنگناهايى سخت بدنبال دارد، امّا در دنيا: «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً» «3» خداوند سينه او را تنگ قرار مى‌دهد، «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» «4» هر كس از ياد من روى‌بگرداند، قطعاً براى او زندگى تنگى است ودر آخرت:

«وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً» «5» در جهنّم در مكانى تنگ انداخته شوند.

وبر عكس، توجّه وايمان به‌خدا، هم در دنيا مايه‌ى گشايش است: «لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ» «6» درهاى بركات آسمان وزمين را بر روى آنان مى‌گشاييم. هم در آخرت:

«حَتَّى إِذا جاؤُها فُتِحَتْ أَبْوابُها» «7» هنگام ورود به بهشت، درهاى آن گشوده مى‌شود.

امام صادق عليه السلام فرمود: مراد از «مَكانٍ بَعِيدٍ»، فاصله‌ى يك سال راه است. «8»

پیام ها

1- دوزخ نوعى ادراك و احساس دارد. «رَأَتْهُمْ»

2- معاد جسمانى است. «مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ»

3- دوزخيان با غل و زنجير بسته مى‌شوند. «مُقَرَّنِينَ»

4- دوزخيان با تحقير به دوزخ پرتاب مى‌شوند. «أُلْقُوا» و نفرمود: «ادخلوا»

5- ناله و فرياد دوزخيان از راه دور به گوش مى‌رسد. «دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً» ( «هُنالِكَ»

«1». ق، 30.

«2». تفسير مجمع‌البيان.

«3». انعام، 125.

«4». طه، 124.

«5». فرقان، 13.

«6». اعراف، 96.

«7». زمر، 73.

«8». تفسير مجمع‌البيان.

جلد 6 - صفحه 234

براى راه دور بكار مى‌رود)

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12»

إِذا رَأَتْهُمْ‌: زمانى كه ببيند آتش منكران قيامت را. اسناد ديدن، به آتش، بر سبيل مجاز است، يعنى آتش مانند كسى باشد كه به نظر غضب و شدت‌

«1». تفسير كشاف زمخشرى، ج 3، ص 90، چاپ مصر.

«2». تفسير كشّاف زمخشرى، ج 3، ص 90، چاپ مصر.

جلد 9 - صفحه 310

خشم به آنها نگرد. يا مراد زبانيه باشد، يعنى چون زبانيه منكرين را ببيند، مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ: از راه دور كه مسافت يك سال راه باشد، چنانكه از حضرت صادق عليه السّلام مروى است. سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً: شنوند مر آتش يا زبانيه را آواز جوشيدن و بانگى و غرشى. «1» صاحب انوار گفته: چون در نزد ما حيات مشروط به بيّنه نيست، پس ممكن است كه حق تعالى در آتش حيات خلق فرمايد كه ببيند و غضب كند و غرش نمايد، و مؤيد اينست كه از حضرت رسول صلى اللّه عليه و آله پرسيدند: من كذّب علىّ متعمّدا فليتبوّء بين عينى جهنّم مقعدا، هر كه بر من دروغ بندد، خود را ميان چشمان جهنم جاى دهد. عرض كردند:

مگر جهنم را چشم باشد؟ فرمود: نمى‌شنوى كه حق تعالى فرمايد «إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ ...». «2»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بَلْ كَذَّبُوا بِالسَّاعَةِ وَ أَعْتَدْنا لِمَنْ كَذَّبَ بِالسَّاعَةِ سَعِيراً «11» إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَكانٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12» وَ إِذا أُلْقُوا مِنْها مَكاناً ضَيِّقاً مُقَرَّنِينَ دَعَوْا هُنالِكَ ثُبُوراً «13» لا تَدْعُوا الْيَوْمَ ثُبُوراً واحِداً وَ ادْعُوا ثُبُوراً كَثِيراً «14» قُلْ أَ ذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ كانَتْ لَهُمْ جَزاءً وَ مَصِيراً «15»

لَهُمْ فِيها ما يَشاؤُنَ خالِدِينَ كانَ عَلى‌ رَبِّكَ وَعْداً مَسْؤُلاً «16» وَ يَوْمَ يَحْشُرُهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَيَقُولُ أَ أَنْتُمْ أَضْلَلْتُمْ عِبادِي هؤُلاءِ أَمْ هُمْ ضَلُّوا السَّبِيلَ «17» قالُوا سُبْحانَكَ ما كانَ يَنْبَغِي لَنا أَنْ نَتَّخِذَ مِنْ دُونِكَ مِنْ أَوْلِياءَ وَ لكِنْ مَتَّعْتَهُمْ وَ آباءَهُمْ حَتَّى نَسُوا الذِّكْرَ وَ كانُوا قَوْماً بُوراً «18» فَقَدْ كَذَّبُوكُمْ بِما تَقُولُونَ فَما تَسْتَطِيعُونَ صَرْفاً وَ لا نَصْراً وَ مَنْ يَظْلِمْ مِنْكُمْ نُذِقْهُ عَذاباً كَبِيراً «19» وَ ما أَرْسَلْنا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعامَ وَ يَمْشُونَ فِي الْأَسْواقِ وَ جَعَلْنا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَ تَصْبِرُونَ وَ كانَ رَبُّكَ بَصِيراً «20»

ترجمه‌

بلكه تكذيب كردند قيامت را و آماده كرديم براى آنانكه تكذيب كردند قيامت را آتش سوزان‌

چون بيند آنها را از جائى دور شنوند براى آن جوشش خشم و خروش را

و چون افكنده شوند از آن جاى تنگى با آنكه بهم بسته شدگانند ميخواهند

در آنجا هلاك را مخواهيد امروز يك هلاك را و بخواهيد هلاك بسيار را

بگو آيا اين بهتر است يا بهشت جاودانى كه وعده كرده شدند پرهيزكاران باشد براى ايشان پاداش و جاى بازگشت‌

مرايشان را است در آن آنچه ميخواهند جاودانيان باشد بر پروردگارت وعده درخواست شده‌

و روزى كه برانگيزاند آنها را و آنچه را كه مى‌پرستند

جلد 4 صفحه 63

غير از خدا پس گويد آيا شما گمراه كرديد بندگان مرا كه اينانند يا ايشان خود گم كردند راه را

گويند منزّهى تو نبود سزاوار براى ما كه بگيريم غير از تو دوستانى ولى تو كامياب كردى آنها را و پدرانشان را تا فراموش كردند ذكر ترا و بودند گروهى تباه گوئيم‌

پس بتحقيق تكذيب كردند شما را بآنچه ميگوئيد پس نتوانيد دفع نمودن و نه يارى كردنى را و هر كه ستم كند از شما ميچشانيم او را عذابى بزرگ‌

و نفرستاديم پيش از تو پيغمبرانى را مگر آنكه ايشان هر آينه ميخوردند خوراكى را و راه ميرفتند در بازارها و قرار داديم بعضيتان را براى بعضى مايه آزمايش كه آيا صبر ميكنيد و باشد پروردگار تو بينا.

تفسير

خداوند سبحان بعد از نقل اعتراضات واهيه كفار براى تسليت خاطر پيغمبر اكرم اشاره فرموده كه ريشه اين اقوال سخيفه و عدم معرفت بشأن پيغمبر بى‌اعتقادى بمبدء و معاد است چون اگر كسى خدا را شناخته باشد ميداند فقر و غنى دخلى در نبوت ندارد و نظرش معطوف بمال دنيا نميشود و ميداند ثواب آخرت بر زخارف دنيوى ترجيح دارد و كسى را بفقر سرزنش نميكند و ميداند معاد حق است و بايد روز پاداشى باشد تا خدا داد مظلوم را از ظالم بستاند لذا فرموده اين كفار تنها تكذيب ننمودند تو را بلكه تكذيب نمودند روز قيامت را و ما براى كسانيكه تكذيب نمودند قيامت را مهيا نموديم آتش سوزان جهنم را كه چون در مرئى و منظر آنها واقع شود و بشعله‌اش متوجه آنها گردد مانند آنكه مى‌بيند از يك سال راه چنانچه قمى ره فرموده و در مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده ميشنوند صداى جوش و خروش آنرا مانند كسيكه با كمال غيظ و خشم حمله بر آنها نموده و عربده ميكشد و چون انداخته شوند در جاى تنگى از آن مانند جاى ميخ در ديوار در حاليكه مقيّد و بربند كشيده شده‌اند با يكديگر ميخواهند و طلب مينمايند از خدا هلاك خودشان را و خطاب ميرسد امروز يك نوع و يكمرتبه هلاك را نخواهيد چون به اجابت نميرسد امروز انواع عذاب و هلاك و دفعات بيشمار مرگ را بايد بخواهيد چون بأعمال خودتان در دنيا براى شما مقدّر

جلد 4 صفحه 64

شده و به اجابت خواهد رسيد يا مراد آنست كه براى عذابى كه در پيش داريد يكمرتبه طلب مرگ كم است بايد هزار مرتبه مرگ خودتان را بخواهيد بگو اى پيغمبر بآنها اين جهنم خوب است يا بهشت جاويد كه وعده داده شده باهل تقوى و پرهيزكارى بعنوان پاداش اعمالشان باستحقاق كه بازگشت ايشان بآن باشد و هر چه بخواهند برايشان حاضر باشد در آن و هميشه مستغرق در نعمت باشند و بر خدا لازم باشد بر حسب وعده‌ئى كه بايشان داده چنين مقاميرا بآنان عنايت فرمايد و اين وعده منجّز حق است كه حق دارند اهل ايمان مطالبه كنند آنرا و بگويند ربّنا و آتنا ما وعدتنا على رسلك و ملائكه بگويند ربّنا و أدخلهم جنّات عدن الّتى وعدتهم و چه قدر فرق است ميان اين منزلت و آن عاقبت و نيز اين كفار قرار دادند براى خدا شريكهائى را از جنس بشر و اصنام و ملائكه و غيرها و روز قيامت خداوند محشور ميفرمايد آنها را با تمام معبودهاشان و نحشرهم فنقول بصيغه متكلم مع الغير نيز قرائت شده يعنى و ياد كن روزى را كه محشور نمائيم آنها و معبودهاشانرا پس بگوئيم و بقرائت مشهور پس ميفرمايد بمعبودهاشان آيا شما اين بندگان مرا گمراه كرديد يا خودشان گمراه شدند براى كوتاهى در نظر و فكر و اعراض از علما و حكما و انبيا و اوليا براى سرزنش و ملامت پرستش كنندگان و اقرار پرستش شدگان و آنها از روى تعجب عرضه ميدارند بار الها تو منزهى از شريك چون معبودها يا انبيا و ملائكه هستند كه منزه از معصيتند يا اصنام و كواكب كه در دنيا گويا نبودند تا بتوانند كسيرا گمراه نمايند و خدا آنها را در آخرت گويا نموده لذا اولا خود را بتسبيح تبرئه و ثانيا اقرار نمايند كه سزاوار نبوده و نيست براى ما كه بگيريم براى خودمان غير از تو صاحب اختياران يا دوستانى چه رسد بآنكه بندگان تو را وادار بعبادت خود نمائيم و در مقابل تو دعوى الوهيّت كنيم يا دشمنان تو را براى خودمان دوست بگيريم آنچه مسلّم است آنستكه تو در دنيا بآنها و پدرانشان سلامتى و نعمت و رفاهيت و ثروت دادى تا مستغرق در شهوات و لذات دنيا شدند و از ياد تو و خوض در آيات و تذكر از علامات غفلت نمودند و فراموش كردند مواعظ و نصايح انبيا و اوليا

جلد 4 صفحه 65

و علما و صلحا را و بودند گروهى فاسد و تباه و هلاك شده و از كار افتاده و در مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت نتّخذ بضمّ نون و فتح خاء قرائت فرموده و بنابراين معنى واضح‌تر است كه ما حق نداشتيم معبود شويم و پس از اين اقرار خداوند خطاب باهل شرك ميفرمايد كه ديديد معبودهاى شما هم تكذيب نمودند شما را در گفتارتان كه براى خدا شريك قرار داديد و شما بهيچ وجه نميتوانيد عذاب خدا را از خود بگردانيد و دفع نمائيد و نه با يكديگر كمك و يارى كنيد و بعضى يقولون و يستطيعون در هر دو بياء قرائت نموده‌اند و بنابراين معنى آنستكه ديديد خدايان شما تكذيب نمودند شما را بگفتار خودشان كه اقرار كردند و نميتوانند از شما دفاع و با شما يارى كنند و در هر حال ما عذاب بزرگ خودمان را كه آتش جهنم است به بندگان ستمكار خودمان در آخرت خواهيم چشانيد و اى پيغمبر اين غذا خوردن و راه رفتن در بازارها اختصاص بتو نداشته تمام انبيا و مرسلين سابق هم مانند تو ميخوردند و در كوچه و بازار راه ميرفتند و كسى نميتوانست بايشان اعتراض نمايد و اين عمل را مخالف با نبوت و رسالت قرار دهد و در مجمع از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده كه آنحضرت يمشّون بضم ياء و فتح شين مشدده قرائت فرموده و بنابراين مراد آنستكه حوائج خودشان يا مردم ايشانرا وادار بمشى مينمود، نه آنكه خودشان بى جهت گردش ميكردند و اين آيه يكى از جوابهاى اين اعتراض كفار است كه در آيات سابقه گذشت و در خاتمه خطاب بعموم بندگان فرموده كه ما بعضى از شما را مايه امتحان و آزمايش بعضى ديگر قرار داديم مثلا فقير را مايه آزمايش غنىّ و غنى را مايه آزمايش فقير براى معلوم شدن مقام شكر و صبرشان و همچنين است حال سالم و مريض و عالم و جاهل و شاه و رعيت و پيغمبر و امّت كه آيا صبر ميكنند هر يك از آنها بر انجام وظيفه خودشان در حالى كه دارند و بر عدم تجاوز از حدودشان و بر تحمّل مصائب و آزارهاى طرف مقابل يا خير و خداوند بصير و بينا و مطّلع از حال همه آنها است و البته پاداش صابران را در دنيا و آخرت بنحو اكمل خواهد داد و اين موجب تسليت خاطر مبارك پيغمبر اكرم‌

جلد 4 صفحه 66

است كه صبر فرمايد در مقابل اقوال و افعال ناشايسته كفار تا مستحق اجر بى‌شمار گردد و نيز موجب قوت قلب اهل ايمان است كه صبر كنند در مقابل آزار اهل شرك و دست از وظيفه خود بر ندارند و بدانند كه خدا ناملائمات آنها را مى‌بيند و تلافى ميفرمايد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


إِذا رَأَتهُم‌ مِن‌ مَكان‌ٍ بَعِيدٍ سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً «12»

زماني‌ ‌که‌ ببيند ‌آن‌ نار سعير ‌آنها‌ ‌را‌ ‌از‌ مكان‌ دوري‌ مي‌شنوند ‌از‌ آتش‌ «سعير» ‌با‌ غيظ و فرياد نعره ‌آن‌ ‌را‌ (إِذا رَأَتهُم‌) اشكال‌ ‌آنها‌ آتش‌ ‌را‌ مي‌بينند نه‌ آتش‌ ‌آنها‌ ‌را‌ به‌بيند.

جواب‌ بعضي‌ گفتند ‌اينکه‌ بيان‌ ابلغ‌ ‌در‌ تاكيد ‌است‌ موقعي‌ ‌که‌ آتش‌ ‌را‌ مشاهده‌ مي‌كنند كانه‌ ‌او‌ اين‌ها ‌را‌ مي‌بيند و ‌با‌ غيظ و غضب‌ ‌به‌ ‌آنها‌ متوجه‌ ميشود، لكن‌ تحقيق‌ ‌در‌ جواب‌ ‌اينکه‌ ‌است‌ ‌که‌ بهشت‌ و جهنم‌ و نعم‌ بهشتي‌ و عذاب‌هاي‌ جهنمي‌ حياة و شعور و ادراك‌ دارند مثلا فلان‌ نعمت‌ بهشتي‌ ‌را‌ تمام‌ اهل‌ بهشت‌ دارند لكن‌ مامور ‌است‌ ‌به‌ ‌هر‌ كدام‌ ‌به‌ درجه‌ ايمان‌ و اعمال‌ و اخلاقش‌ لذت‌ ‌به‌ بخشد و همچنين‌ اهل‌ عذاب‌ تمام‌ ‌در‌ آتش‌ مي‌سوزند لكن‌ آتش‌ مامور ‌است‌ ‌هر‌ كدام‌ ‌را‌ ‌به‌ درجات‌ كفر و سوء عمل‌ و فساد اخلاق‌ ‌به‌ سوزاند و مورد امر و نهي‌ الهي‌ واقع‌ مي‌شود چنانچه‌ خطاب‌ ‌به‌ جهنم‌.

(يَوم‌َ نَقُول‌ُ لِجَهَنَّم‌َ هَل‌ِ امتَلَأت‌ِ وَ تَقُول‌ُ هَل‌ مِن‌ مَزِيدٍ) ق‌ آيه 29 ‌پس‌ مي‌گوييم‌ آتش‌ موقعي‌ ‌که‌ كفار ‌را‌ ‌در‌ محشر مشاهده‌ ميكند.

(مِن‌ مَكان‌ٍ بَعِيدٍ) ‌در‌ خبر ‌از‌ حضرت‌ صادق‌ ‌عليه‌ ‌السلام‌ ‌است‌ مي‌فرمايد مسير

جلد 13 - صفحه 586

صد سال‌ راه‌.

(سَمِعُوا لَها تَغَيُّظاً وَ زَفِيراً) مي‌شنوند صداي‌ نعره‌هاي‌ جهنم‌ ‌که‌ بطرف‌ ‌آنها‌ ‌با‌ حالت‌ غيظ و غضب‌ حمله‌ مي‌كند و مي‌ربايد ‌آنها‌ ‌را‌.

اشكال‌‌-‌ زفير شنيدني‌ ‌است‌ اما غيظ ديدني‌ ‌است‌.

جواب‌‌-‌ مي‌شنوند نعره‌ جهنم‌ ‌را‌ ‌در‌ حالت‌ غيظ و غضب‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 12)- سپس توصیف عجیبی از این آتش سوزان کرده، می‌گوید:

«هنگامی که این آتش آنها را از راه دور ببیند (چنان به هیجان می‌آید که) صدای وحشتناک و خشم‌آلود او را که با نفس زدن شدید همراه است می‌شنوند»! (إِذا رَأَتْهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ سَمِعُوا لَها تَغَیُّظاً وَ زَفِیراً).

این تعبیرات از شدت این عذاب الهی خبر می‌دهد و نشان می‌دهد که آتش

ج3، ص326

سوزان دوزخ همچون حیوان درنده گرسنه‌ای که در انتظار طعمه خویش است انتظار این گروه را می‌کشد- پناه بر خدا!.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏7، ص271-272

منابع