آیه 120 سوره بقره
<<119 | آیه 120 سوره بقره | 121>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد مگر آنکه پیروی از آیین آنها کنی. بگو: راهی که خدا بنماید به یقین راه حق تنها همان است؛ و البته اگر از میل و خواهش آنها پیروی کنی بعد از آنکه طریق حق را دریافتی، دیگر از سوی خدا یار و یاوری نخواهی داشت.
یهود و نصاری هرگز از تو راضی نمی شوند تا آنکه از آیینشان پیروی کنی. بگو: مسلماً هدایت خدا فقط هدایت [واقعی] است. و اگر پس از دانشی که [چون قرآن] برایت آمده از هوا و هوس های آنان پیروی کنی، از سوی خدا هیچ سرپرست و یاوری برای تو نخواهد بود.
و هرگز يهوديان و ترسايان از تو راضى نمىشوند، مگر آنكه از كيش آنان پيروى كنى. بگو: «در حقيقت، تنها هدايت خداست كه هدايت [واقعى] است.» و چنانچه پس از آن علمى كه تو را حاصل شد، باز از هوسهاى آنان پيروى كنى، در برابر خدا سرور و ياورى نخواهى داشت.
يهودان و ترسايان از تو خشنود نمىشوند، تا به آيينشان گردن نهى. بگو: هدايت، هدايتى است كه از جانب خدا باشد. اگر از آن پس كه خدا تو را آگاه كرده است از خواسته آنها پيروى كنى، هيچ ياور و مددكارى از جانب او نخواهى داشت.
هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد، (تا به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی، و) از آیین (تحریف یافته) آنان، پیروی کنی. بگو: «هدایت، تنها هدایت الهی است!» و اگر از هوی و هوسهای آنان پیروی کنی، بعد از آنکه آگاه شدهای، هیچ سرپرست و یاوری از سوی خدا برای تو نخواهد بود.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
ولى: سرپرست. دوست. (بقره/ 107)
ملة: دين و طريقه. اصل آن از «امللت الكتاب» است يعنى نامه را املاء كردم. دين را بدان جهت ملّت گويند كه از طرف خدا املاء شده است. در قرآن به طريقه بت پرستان نيز ملت اطلاق شده است: (اعراف/ 88 و 89) فرق ما بين دين و ملت را در قاموس قرآن ملاحظه كنيد.
اهوائهم: هوى به معنى خواهش نفس است اعم از خواهش مذموم يا ممدوح، جمع آن اهواء است.[۱]
نزول
محل نزول:
این آیه در مدینه بر پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله نازل گردیده است. [۲]
شأن نزول:
از ابن عباس روايت كنند: كه يهوديان مدينه و مسيحيان نجران اميدوارى داشتند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله به طرف قبله آنها نماز بگذارد وقتى كه قبله از بيتالمقدس به طرف خانه كعبه برگردانيده شد بر آنها گران آمده و مأيوس گرديدند و ابراز مودتى كه مينمودند، قطع كردند. سپس اين آيه نازل گرديد.[۳]
بعضى از مفسرين چنين گويند: كه يهوديان به رسول خدا صلى الله عليه و آله گفتند: اگر با ما صلح نمائى سرانجام به تو ايمان خواهيم آورد از آنجائى كه پيامبر علاقه شديدى به ايمان آوردن آنها داشت با آنان مدارا و مواسات ميفرمود تا اين كه خداوند اين آيه را نازل نمود و به رسول خدا فرمود اگر هر چند با آنها مساعدت كنى و مدارا نمائى از تو راضى نشوند تا اين كه از آئين آنها پيروى نمائى[۴].[۵]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«120» وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ
(اى پيامبر!) هرگز يهود و نصارى از تو راضى نخواهند شد تا (آنكه تسليم خواسته آنان شوى و) از آئين آنان پيروى كنى. بگو: هدايت تنها هدايت الهى است، و اگر از هوى و هوسهاى آنها پيروى كنى، بعد از آنكه علم (وحى الهى) نزد تو آمد، هيچ سرور و ياورى از ناحيه خداوند براى تو نخواهد بود.
نکته ها
بعد از تغيير قبله، ناراحتى يهود از مسلمانان بيشتر شد و احياناً بعضى از مسلمانها نيز تمايل داشتند قبله همان بيتالمقدّس باشد تا بتوانند با يهود در الفت ودوستى زندگى كنند، غافل از اينكه رضايت اهل كتاب با حفظ آن حاصل نمىشد و انتظار آنان، پيروى از تمام آيين آنها و نه فقط قبله آنان بود.
اين آيه در عين اينكه خطاب به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است، خطاب به همه مسلمانان در طول تاريخ نيز هست كه هرگز يهود و نصارى از شما راضى نخواهند شد، مگر آنكه تسليم بىچون وچراى آنان شويد و از اصول و ارزشهاى الهى كناره بگيريد. ولى شما بايد با قاطعيّت دست رد به سينهى آنها بزنيد و بدانيد تنها راه سعادت، راه وحى است نه پيروى از تمايلات اين و آن.
جلد 1 - صفحه 193
پیام ها
1- دشمن، به كم راضى نيست. فقط با سقوط كامل و محو مكتب و متلاشى شدن اهداف شما راضى مىشود. «لَنْ تَرْضى عَنْكَ ...»
2- اگر مسلمانان مشاهده كردند كه كفّار از دين آنان راضى هستند، بايد در ديندارى خود ترديد نمايند. ديندارى كافرپسند، همان كفر است. «لَنْ تَرْضى ... حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
3- جز وحى و هدايت الهى، همه راهها انحرافى است. «قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى»
4- مسئوليّت عالم، بيشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ»
5- رابطه با اهل كتاب نبايد به قيمت صرف نظر كردن از اصول باشد. جذب ديگران آرى، ولى عقب نشينى از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ ...»*
6- پيروى از تمايلات و هوسهاى مردم، منجر به قطع الطاف الهى مىشود.
بنابراين يكى را بايد برگزيد: يا لطف خدا، يا هوسهاى مردم. «ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (120)
بعد از آن يأس حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم را از ايمان يهود و نصارى بيان مىفرمايد:
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ: و هرگز راضى و خشنود نشوند از تو، الْيَهُودُ وَ لَا النَّصارى: يهوديان و نه نصارى، حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ: تا آنكه پيروى كنى كيش و طريقه ايشان را. و متابعت تو كيش و آئين آنها را جايز نيست، پس هرگز اسلام نخواهند آورد.
در منهج- جمعى از يهود خدمت حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلم آمدند، عرض كردند: اگر با ما صلح كنى و مدارا كنى ما به تو ايمان آريم. حضرت چون حريص در ايمان بود، مدارا فرمود؛ حق تعالى اخبار
تفسير اثنا عشرى، ج1، ص: 244
نمود كه هرگز راضى نشوند از تو يهود و نصارى تا پيروى كيش آنها را بنمائى.
قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى: بگو اى پيغمبر بدرستى كه راهنمائى خدا به صواب كه دين اسلام است، آن هدايت و راه راست است و طريق نجات و رستگارى دين اسلام و مسلمانى باشد، نه آنچه شما مرا به آن مىخوانيد از ملت يهوديت و نصرانيت. وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ: و اگر پيروى كنى آرزوها و هواهاى آنها را كه آن تسويلات شيطانى و شهوات نفسانى است، بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ: بعد از آن چيزى كه آمد تو را از علم كه وحى باشد در حقيقت دين اسلام و بطلان طريقه آنان، يا آنكه بعد از آمدن حق پيروى آرزو و شهوات آنان كنى، ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ: نيست براى تو هيچ دوستى كه رهاننده تو باشد از عذاب و نه يارى كننده در دفع آن.
تبصره: آيه شريفه خطاب به پيغمبر و مراد امت مىباشند، نظر به آنكه آن حضرت واسطه در خطاب مىباشد. بنابراين ذات احديت علام الغيوب، از واقعه و حقيقت حال خبر داده امت را كه يهود و نصارى از شما مسلمانان هرگز راضى نشوند مگر آنكه شما تابع شويد دين آنها را. و بدانيد دين حق، هدايت الهى و اسلام است؛ و اگر شماها پيروى شهوات آنان كنيد بعد از آمدن اسلام و قرآن، مستوجب شويد عذاب سبحانى را و هيچ ولى و ناصر براى شما نخواهد بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَنْ تَرْضى عَنْكَ الْيَهُودُ وَ لا النَّصارى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدى وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (120)
ترجمه
هرگز راضى نشوند از تو يهود و نه نصارى تا آنكه پيروى كنى كيش آنان را بگو همانا هدايت خدا او است هدايت و هر آينه اگر پيروى كنى خواهشهاى آنان را بعد از آنچه آمد ترا از دانش نيست مر ترا از خدا هيچ نگهدار و ياورى.
تفسير
گفتهاند خداوند خواسته است پيغمبر (ص) را از اسلام معاندين ايندو
جلد 1 صفحه 167
فرقه مأيوس فرمايد چونكه آنها بهيچ امر جز تبعيت از كيش باطلشان راضى نميشوند از آنحضرت چه رسد بآنكه قبول اسلام نمايند با آنكه هدايت الهى كه اسلام است او هدايت بحق است نه آن دينى كه آنها توقع دارند از پيغمبر (ص) قبول آنرا و اگر آنحضرت متابعت كند از هواى نفس و آراء باطله آنها نگهبان و ياورى براى او نيست كه دفع نمايد از او عذاب الهى را و اينجمله اگرچه در ظاهر خطاب بحضرت ختمى مرتبت است ولى در واقع براى تنبه و ارشاد خلق است بر ثبات بدين حق و بنظر حقير آيه شريفه در مقام بيان حد مداراى با آندو فرقه است چون حضرت ختمى مرتبت بالطبع خيلى با ملاحظه بودند و حتى الامكان ميخواستند جلب رضايت اشخاص را بفرمايند چنانچه از مراجعه بسيره مرضيه معلوم ميشود خداوند ميفرمايد مداراى با آنها تا حدى است كه موجب طمع آنها در دين تو نشود و براى آنستكه تا مسلمانان قوى نشدند از شر آنها مأمون باشند و تأليف قلوبى از آنها بعمل آيد و الا رضايت واقعى آنها ممكن التحصيل نيست و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ لَن تَرضي عَنكَ اليَهُودُ وَ لا النَّصاري حَتّي تَتَّبِعَ مِلَّتَهُم قُل إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الهُدي وَ لَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم بَعدَ الَّذِي جاءَكَ مِنَ العِلمِ ما لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ (120)
(و هرگز يهود از تو راضي نشوند و همچنين نصاري از تو راضي نشوند مگر اينكه از ملت آنان پيروي كني، بگو همانا هدايت الهي هدايت حقيقي است، و اگر تمايلات آنان را پيروي كني بعد از آنچه از علم بر تو آمده براي تو از جانب خدا يار و ياوري نيست) از اينکه آيه استفاده ميشود که يهود و نصاري توقعات و خواهشهايي از پيغمبر نموده و طمع داشتند که حضرت با آنها مساعدت كند مثل اينكه با آنها صلح و سازش كند و از آنها جزيه نگيرد آيه شريفه در مقام قطع طمع آنهاست که پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم مأمور بامر الهي و تابع دستور اوست و پيش خود كاري نميكند و بفرض اينكه پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم با شما مساعدت كند اولا شما مردي هستيد که با اينگونه مساعدتها و ملايمات دست از عناد و عصبيت خود بر نميداريد مگر اينكه تابع ملت شما که ساخته آراء و اهواء شماست بگردد، و ثانيا از ولايت حق بيرون ميرود و نصرت خدا شامل حالش نميگردد.
و نظير اينست که آنچه مشركين از پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم توقع داشتند که ما را يك سال به بت پرستي بگذار و مقرر فرماي که ما بتها را بدست خود نشكنيم و در نماز از ركوع و سجود ما را معاف بدار و آيه شريفه: وَ إِن كادُوا لَيَفتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوحَينا إِلَيكَ الي قوله إِذاً لَأَذَقناكَ ضِعفَ الحَياةِ وَ ضِعفَ المَماتِ ثُمَّ لا تَجِدُ لَكَ عَلَينا نَصِيراً«1» در اينکه مورد نازل شد.
1- سوره اسري آيه 75- 77
جلد 2 - صفحه 173
قُل إِنَّ هُدَي اللّهِ هُوَ الهُدي هدي اللّه كناية از قرآن نازل بر پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و دين اسلام است الهُدي عبارت از راه حق و طريق نجات است يعني تنها دين اسلام راه سعادت و طريق نجات است و از حصري که از ضمير فصل استفاده ميشود معلوم ميگردد که ملت آنان (يهود و نصاري) از هدايت و راه سعادت خالي است و از جمله وَ لَئِنِ اتَّبَعتَ أَهواءَهُم استفاده ميشود که ملت آنان ساخته و پرداخته هواهاي نفساني آنها و خالي از علم است.
ما لَكَ مِنَ اللّهِ مِن وَلِيٍّ وَ لا نَصِيرٍ من اول متعلق بمحذوف و من دوم تسوية براي تأكيد نفي است يعني ما لك ولي و لا نصير يحميك و يمنعك من اللّه يار و ياوري نيست براي تو که جلوگيري كند و حمايت كند از پيش آمدهاي خدايي
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
آیه 120
شأن نزول:
از ابن عباس نقل شده که: یهود مدینه و نصارای نجران انتظار داشتند که پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله همواره در قبله با آنها موافقت کند، هنگامی که خداوند قبله مسلمانان را از بیت المقدس به سوی کعبه گردانید آنها از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله مأیوس شدند (و شاید در این میان بعضی از طوایف مسلمانان ایراد میکردند که نباید کاری کرد که باعث رنجش یهود و نصاری گردد).
آیه نازل شد و به پیامبر اعلام کرد که این گروه از یهود و نصاری نه با هماهنگی در قبله و نه با چیز دیگر از تو راضی نخواهند شد، جز این که آیین آنها را دربست بپذیری.
تفسیر:
جلب رضایت این گروه ممکن نیست- از آنجا که در آیه قبل سلب مسؤولیّت از پیامبر صلّی اللّه علیه و اله در برابر گمراهان لجوج میکند، قرآن در ادامه همین بحث به پیامبر اسلام صلّی اللّه علیه و اله میگوید: اصرار بر جلب رضایت یهود و نصاری نداشته باش، چه این که «آنها هرگز از تو راضی نخواهند شد مگر این که بطور کامل تسلیم خواستههای آنها و پیرو آیینشان شوی» (وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لَا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ). تو وظیفه داری «به آنها بگویی که هدایت، تنها هدایت الهی است» (قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی).
هدایتی که آمیخته با خرافات و افکار منحط افراد نادان نشده است.
سپس اضافه میکند: «اگر تسلیم تعصبها و هوسها و افکار کوتاه آنها شوی بعد از آن که در پرتو وحی الهی حقایق برای تو روشن شده، هیچ سرپرست و یاوری از ناحیه خدا برای تو نخواهد بود» (وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.