آیه 10 سوره نمل
<<9 | آیه 10 سوره نمل | 11>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و تو عصای خود بیفکن، چون موسی (عصا افکند و ناگاه) بر آن نگریست که به جنبش و هیجان در آمد چنانکه اژدهایی مهیب گردید، رو به فرار نهاد و دیگر واپس نگردید، (در آن حال بدو خطاب شد) ای موسی مترس که پیغمبران در حضور من هرگز نمیترسند.
و عصایت را بیفکن. پس وقتی آن را دید که تند و شتابان حرکت می کند، گویا ماری باریک و تیزرو است، پشت کنان رو به فرار گذاشت و به پشت برنگشت. [ندا رسید:] ای موسی! نترس که پیامبران [به سبب دارا بودن مقام عصمت و پاکی از گناه،] نزد من نمی ترسند،
و عصايت را بيفكن. پس چون آن را همچون مارى ديد كه مىجنبد، پشت گردانيد و به عقب بازنگشت. «اى موسى، مترس كه فرستادگان پيش من نمىترسند.
عصايت را بيفكن. چون ديدش كه همانند مارى مىجنبد، گريزان بازگشت و به عقب ننگريست. اى موسى، مترس. پيامبران نبايد كه در نزد من بترسند.
و عصایت را بیفکن! -هنگامی که (موسی) به آن نگاه کرد، دید (با سرعت) همچون ماری به هر سو میدود (ترسید و) به عقب برگشت، و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد- ای موسی! نترس، که رسولان در نزد من نمیترسند!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تهتز: هز: تكان دادن حركت دادن «تهتز»: حركت مىكند، راغب تكان شديد گفته است.
- جان: طبرسى آن را مار كوچك، صحاح مطلق مار، اقرب الموارد مار سفيد و سياه چشم بىآزار كه اغلب در خانهها يافته است، گفته است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10»
و عصايت را بيفكن! (موسى عصا را افكند،) پس همين كه آن را ديد چنان جست و خيز مىكند كه گويا مارى كوچك است، پشتكنان فرار كرد و به عقب برنگشت.
(ما به او گفتيم:) اى موسى! نترس كه پيامبران در آستان من نمىترسند.
إِلَّا مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11»
مگر كسى كه ستم كند؛ سپس بعد از بدى كار خوبى را جايگزين نمايد همانا كه من بخشندهى مهربانم.
نکته ها
كلمهى «جَانٌّ» يا به معناى مار كوچك است كه در مرحلهى اوّل، عصا به آن صورت درآمد و يا مار بزرگى كه مثل مار كوچك سرعت حركت داشت.
در اين كه جملهى «إِلَّا مَنْ ظَلَمَ» به كجا مربوط مىشود احتمالاتى است. بهترين آنها اين است كه در آيه، جملهاى در تقدير است؛ به اين صورت كه غير انبيا ترس دارند، مگر كسانى كه ستمى كرده و بعد عمل خوبى انجام دهند كه آنان نيز به خاطر غفور و رحيم بودن خدا ترسى ندارند.
ترس دو نوع است: غريزى و معنوى. جملهى «لا تَخَفْ» دربارهى خوف غريزى است، ولى خوف معنوى كه خوف از مقام الهى است، در آيات ديگر عنوان شده است.
پیام ها
1- نداى آسمانى بايد با نشانهاى همراه باشد تا اثر كند. نُودِيَ ... أَلْقِ عَصاكَ
2- ابزار معجزه، وسايل عادّى است. «عَصاكَ»
جلد 6 - صفحه 396
3- قبل از ارشاد ديگران، بايد از علم و تجربه و رشد كافى برخوردار بود. (موسى در اين جا معجزه را مىبيند تا در كاخ فرعون با قدرت سخن گويد). «رَآها»
4- انبيا تحت تربيت پروردگارند و خداوند آنها را امر و نهى مىكند. «لا تَخَفْ»
5- كسى كه خدا را حاضر بداند و خود را در محضر او ببيند، از غير خدا نمىترسد. «لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ»
6- الخائن خائف. كسى كه ظلم كند بايد بترسد، مگر آن كه گناهش را جبران كند زيرا خداوند بخشنده است. لا يَخافُ ... إِلَّا مَنْ ظَلَمَ
7- تبديل گناه به خوبى، غير از محو گناه يا عفو گناه يا انجام خوبى بعد از بدى است؛ مثل آنكه وسايل گناه را در اختيار نيكوكاران قرار دهد. «بَدَّلَ حُسْناً»
8- بخشش خداوند، پس از عمل نيك انسان و جبران گناه است. بَدَّلَ حُسْناً ... فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10»
جلد 10 - صفحه 15
وَ أَلْقِ عَصاكَ: و بيانداز عصاى خود را موسى عليه السّلام چون اين ندا شنيد عصا را بيفكند، فورا به قدرت كامله الهى مار شد و شروع به رفتن نمود. فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ: پس چون ديد حضرت موسى عليه السّلام عصا را كه حركت مىكند به اضطراب شديد و هر طرف مىرفت، كَأَنَّها جَانٌ: همچنانكه مارى است باريك و تيزرو.
تبصره: انقلاب عصا به مار، خارق عادت و از آيات الهيه بوده؛ بنابراين حقيقتا عصا منقلب به مار شد و قادر متعال به قدرت كامله، حقيقت جماديه آن را به حقيقت حيوانى منقلب ساخته، آثار عظمت ربوبى و اثبات نبوت موسوى را به منصه ظهور و بروز آورد. از اينجا تفاوت سحر و معجزه محقق آيد كه معجزه قلب ماهيت شىء و خارق عادت باشد، لكن سحر و كهانت و شعبده از امور عاديه است كه اسباب آن بر غالب مردم مخفى است و ارباب سحر زودتر از همه كس مىتوانند معلوم كنند و بدانند كه امر مشهوده سبب دارد يا ندارد. و از اين جهت اول كسانى كه به حضرت موسى عليه السّلام ايمان آوردند و تصديق نبوت او را نمودند، ساحران ماهر عصر بودند كه حق را دريافتند و اقرار به آن كردند. در تفسير ابو الليث نقل شده كه در وادى مقدس جانّ بوده و در نزد فرعون ثعبان شده. يا در اول حال مار كوچك و در آخر اژدها مىشد. يا در شدت حركت و تندروى و حركات سريعه مانند جان بوده و در جثه مانند ثعبان.
چون موسى عليه السّلام آن صورت را از عصا مشاهده كرد: وَلَّى مُدْبِراً: روى برگردانيد در حالتى كه پشت كننده و گريزان بود از خوف آن، وَ لَمْ يُعَقِّبْ: و بازنگشت بر عقب خود، يعنى به جهت ترس روى به آن نكرد و نگاه به آن ننمود. و اين ترس موسى عليه السّلام لازمه بشريت او بود چنانكه گرسنگى و تشنگى و خواب و ساير لوازمات بشريت عارض او مىشد، و نيز براى آن بود تا بداند كه اين امرى است كه اراده الهى تعلق يافته كه مردمان از آن بترسند.
خلاصه حق تعالى به جهت تسكين و اطمينان موسى عليه السّلام ندا فرمود:
جلد 10 - صفحه 16
يا مُوسى لا تَخَفْ: اى موسى مترس از غير من به جهت وثوق تامّ تو بر من، إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ: بدرستى كه منم كه نترسند نزديك من فرستاده شدگان و پيغمبران هنگامى كه وحى بر ايشان نازل شود به سبب فرط استغراق. يا به جهت آنكه ايشان را اخلال به واجبات و صدور افعال قبيحه نيست، پس ايشان را بدى عاقبت و عذاب نيست تا از آن بترسند.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
طس تِلْكَ آياتُ الْقُرْآنِ وَ كِتابٍ مُبِينٍ «1» هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِينَ «2» الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ «3» إِنَّ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ زَيَّنَّا لَهُمْ أَعْمالَهُمْ فَهُمْ يَعْمَهُونَ «4»
أُوْلئِكَ الَّذِينَ لَهُمْ سُوءُ الْعَذابِ وَ هُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْأَخْسَرُونَ «5» وَ إِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ «6» إِذْ قالَ مُوسى لِأَهْلِهِ إِنِّي آنَسْتُ ناراً سَآتِيكُمْ مِنْها بِخَبَرٍ أَوْ آتِيكُمْ بِشِهابٍ قَبَسٍ لَعَلَّكُمْ تَصْطَلُونَ «7» فَلَمَّا جاءَها نُودِيَ أَنْ بُورِكَ مَنْ فِي النَّارِ وَ مَنْ حَوْلَها وَ سُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ «8» يا مُوسى إِنَّهُ أَنَا اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ «9»
وَ أَلْقِ عَصاكَ فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلَّى مُدْبِراً وَ لَمْ يُعَقِّبْ يا مُوسى لا تَخَفْ إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ الْمُرْسَلُونَ «10» إِلاَّ مَنْ ظَلَمَ ثُمَّ بَدَّلَ حُسْناً بَعْدَ سُوءٍ فَإِنِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ «11» وَ أَدْخِلْ يَدَكَ فِي جَيْبِكَ تَخْرُجْ بَيْضاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ فِي تِسْعِ آياتٍ إِلى فِرْعَوْنَ وَ قَوْمِهِ إِنَّهُمْ كانُوا قَوْماً فاسِقِينَ «12» فَلَمَّا جاءَتْهُمْ آياتُنا مُبْصِرَةً قالُوا هذا سِحْرٌ مُبِينٌ «13» وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا فَانْظُرْ كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ «14»
ترجمه
اين آيتهاى قرآن و كتاب بيان كننده است
كه راهنما و مژده دهنده است مر اهل ايمانرا
آنانكه بر پا ميدارند نماز را و ميدهند زكوة را و ايشان بآخرت يقين ميدارند
همانا آنانكه ايمان نميآورند بآخرت زينت داديم براى آنها كارهاشانرا پس آنها در حيرت ميباشند
آنگروه آنانند كه براى آنها است عذاب بدى و آنها در آخرت زيانكارترند
و همانا تو هر آينه القا كرده ميشوى قرآن را از نزد درست كردار دانا
هنگامى كه گفت موسى به اهلش كه همانا من ديدم آتشى را زود باشد كه آورم براى شما از آن خبرى يا كه آورم شعله آتش اخذ شدهئى شايد كه شما گرم شويد
پس چون آمد آنرا ندا كرده شد كه پر خير باد
جلد 4 صفحه 138
آنكه در مكان آتش است و آنكه باشد پيرامون آن و منزّه است خداوند پروردگار جهانيان
اى موسى همانا او منم خداى تواناى درست كردار
و بيند از عصايت را پس چون ديدش كه حركت ميكند گويا آن مارى است برگرديد به پشت گريزان و بازنگشت اى موسى مترس همانا من نميترسند نزدم فرستادگان
مگر آنكه ظلم كرد پس بدل نمود آنرا بخوبى بعد از بدى همانا من آمرزنده مهربانم
و داخل كن دستت را در گريبانت بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون بدى بانه معجزه بسوى فرعون و قومش همانا آنهايند گروهى متمرّدان
پس چون آمد آنها را آيتهاى ما كه بينا كننده است گفتند اين جادوى آشكارى است
و انكار كردند آنرا با آنكه يقين داشتند خودشان از راه ستم و جاه طلبى پس بنگر چگونه بود انجام كار فساد كنندگان.
تفسير
در معانى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه اماطس پس معناى آن منم طالب سميع ميباشد و تحقيق فواتح السّور بطور كلّى در اول سوره بقره بعمل آمد و زينت دادن خداوند اعمال كفار را براى آنها بآنستكه مشتهيات نفسانيّه آنها را ملايم با طبايعشان قرار داد براى اداره امور مادّى و تقويت نفرمود قوّه عاقله آنانرا تا متوجه بقبح اعمال خود شوند چون بكار نبرده بودند آن قوه را در ادراك معارف حقه و خارج شده بودند از قابليت افاضه لذا كارهاى ناشايسته خودشان را خوب مىپنداشتند و در وادى جهل و نادانى سر گشته و حيران بودند و البته اين اشخاص در دنيا بعذاب ناگوار مكافات دنيوى از قبيل قتل و غارت و اسارت در جنگهاى با مسلمانان از قبيل بدر و غيره دچار ميشوند و در آخرت بخسارت زيادترى از ساير خلق كه فوت ثواب و استحقاق عقاب دائم است و اصل خواهند شد و تكرار كلمه هم براى تأكيد اختصاص اينمعنى بآنها است نه غير آنها و جبرئيل عليه السّلام القاء مينمود قرآن را به پيغمبر اكرم و آنحضرت القاء كرده ميشد بوحى از جانب خداوندى كه احكامش از روى حكمت و كمال دانش است و پيغمبر صلى اللّه عليه و اله تلقّى ميفرمود آنرا چون تلقيه بمعناى القاء نمودن است و تلقّى بمعناى فرا گرفتن و يكى از قضاياى مهمّه كه بوحى الهى بر پيغمبر اكرم القاء شده و حكمت در تكرار آنست چون دلالتش بر وحدت و قدرت و سلطنت مطلقه الهيه واضح و روشن است و مقبوليّت
جلد 4 صفحه 139
عامّه دارد و داراى نكات حسّاسى است كه جلب توجه ميكند قصه حضرت موسى عليه السّلام است لذا باز خداوند آنرا تذكر داده ميفرمايد ياد كن وقتى را كه موسى عليه السّلام از مدين مراجعت مينمود با عيال خود دختر حضرت شعيب و عازم مصر بودند و راه را گم كرده در تاريكى و هواى سرد بهمراهان خود فرمود شما باشيد اينجا من از دور احساس شعله آتشى نمودم ميروم شايد در اطراف آن آتش كسانى باشند كه از راه خبر داشته باشند و در مراجعت از آن آتش يا خبرى از راه ميآورم يا اقلا شعلهئى از آتش ميگيرم و ميآورم كه شما بآن گرم شويد و بعضى شهاب قبس بطور اضافه قرائت نمودهاند چون شهاب شعله آتش و قبس بمعناى مقبوس و مأخوذ و نيز بمعناى پارهاى از آتش است و اين هر دو وعده بر سبيل اميدوارى بفضل الهى بوده نه بطور يقين و لذا در سوره طه فرموده لعلّى آتيكم منها بقبس او أجد على النّار هدى و چون نزديك بآن شديد درختى سبز و خرّم است كه آتش از آن شعلهور شده و بهيچ وجه در درخت و برگهايش مؤثر نيست كه آنرا بسوزاند نارى است مانند نور و نورى است مانند نار لذا تعجّب و توقف نمود ناگاه نداى روح افزايى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت باد آنكس كه در سرزمينى است كه در آن آتش است و كسانيكه در زمينهاى اطراف آنند كه مراد از آنسرزمين وادى ايمن و مراد از زمينهاى اطرافش اراضى شام است يا ندائى بگوشش رسيد كه پر خير و بركت شد آنكس كه ظاهر نمود قدرت خود را در نارى مانند نور و كسانيكه در اطراف آنند از انبياء عظام و ملائكه رحمت خلاصه آنكه تحيّت و خير مقدم و تبريك ورودى از محبوب حقيقى شنيد و پس از آن براى رفع شبهه تشبيه و تجسّم خداوند تنزيه فرمود خود را از مكان و زمان و عوارض امكان بقول خود و سبحان اللّه رب العالمين و بعدا فرمود همانا آنكس كه با تو سخن گفت منم خداوند قادر تواناى ارجمندى كه ميتواند عصا را اژدها نمايد و تمام افعال و احكامش موافق با حكمت و مصلحت است و فرمود بيند از عصايت را و انداخت پس چون ديد آنرا كه با اضطراب حركت مىكند گويا آن مار پرجست و خيز تندروى است پشت بمار و رو بفرار نهاد و برنگشت كه عصاى خود را بر دارد چون تعقيب رجوع بكار زار است بعد از فرار و خطاب مستطاب رسيد كه اى موسى مترس از چيزى با آنكه در پناه منى اينجا
جلد 4 صفحه 140
جاى ترس نيست اينجا مقام انس و وادى ايمن است پيغمبران در پيشگاه من از چيزى نمىترسند مگر كسيكه تجاوزى نموده باشد اگر چه خطائى باشد پس بدل نموده باشد آنرا بعمل خوبى كه توبه باشد بعد از آن تجاوز كه مشمول مغفرت و رحمت من شده و خواهد شد ولى اثر وضعى آن باقى ميماند كه با بودن در پيشگاه من از چيزى ميترسد با آنكه نبايد بترسد تا اشاره باشد بمشت زدن آن حضرت بشخص قبطى و مردن او كه قتل خطائى بود و با خوف و توبه مقرون شده بود و بنابراين استثناء متّصل است و بعضى استثناء را منقطع گرفتهاند و فرمودهاند مراد آنستكه پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند ولى كسانيكه ستم نمودند و بعد توبه كردند و عمل خير بجا آوردند براى تدارك از ساير خلق ميترسند از آنكه توبه آنها قبول نشود ولى خداوند چون آمرزنده و مهربان است توبه آنها را قبول خواهد فرمود و مجوّز انقطاع را اشتراك در تكليف دانستهاند و بعضى گفتهاند پيغمبران چون معصومند ترسى ندارند مگر كسانيكه ترك اولى از آنها صادر شده مانند حضرت موسى و آدم و يونس و امثال ايشان كه ميترسند از نقصان درجه خودشان ولى چون توبه و تدارك نمودند و خدا آمرزنده و مهربان است چيزى از مقام آنها كاسته نخواهد شد و بعضى گفتهاند مراد آنستكه پيغمبران وقتى كه محو در جلال و جمال الهى ميباشند خوفى بخاطرشان خطور نميكند و در ساير اوقات از همه بيشتر ميترسند و بنظر حقير مراد خوف نداشتن پيغمبران از غير خدا است با آنكه در بساط قربند نه از خدا تا مناسب شود با نهى حضرت موسى از خوف آن مار و مربوط شود صدر و ذيل كلام و حفظ اين ارتباط و ظهور استثناء در اتّصال از حيث افراد مستثنى منه و متعلّق حكم موقوف بمعناى اول است كه بيان شد و متعرّض آن نشدند گويا تحاشى فرمودند از نسبت ظلم به پيغمبر مرسل با آنكه خودش فرموده رب انّى ظلمت نفسى فاغفر لي فغفر له انّه هو الغفور الرّحيم و بعضى براى حفظ ظهور الا در استثناء متّصل گفتهاند تقدير كلام آنستكه و ميترسند ستمكاران مگر كسيكه ستم نمود و توبه كرد كه او نميترسد چون خدا آمرزنده و مهربان است و توبه گنهكاران را قبول ميفرمايد و اين وجه از وجوه سابقه موهونتر است چون اصل
جلد 4 صفحه 141
عدم تقدير و خوف از خدا در هر حال مطلوب است و وجه اوّل متعيّن است و منافات با آنكه مراد از ظلم ترك اولى باشد ندارد و بعد از اين خطاب محبّتآميز فرمود دستت را در گريبانت كن بيرون ميآيد سفيد نورانى بدون آفتى از پيسى و غيره و برو با اين دو معجز در ضمن نه معجز يا برو با نه معجز كه اين دو در ضمن آنها است يا با نه معجز ديگر غير از اين دو معجز بسوى فرعون و ساير قبطيان چون آنها از اوامر الهى تمرّد نمودند و سركشى كردند و اين براى آنستكه بعضى كلمه فى را در فى تسع آيات بظاهر خود باقى گذاردند و آيا ترا همان معجزات معروفه كه در سور سابقه بيان شد دانستهاند كه آنها عصا و يد بيضا و شكافتن دريا و طوفان و جراد و قمّل و ضفادع و خون و هلاكت است و بعضى فى را بمعناى مع دانستهاند و معجزا ترا نه عدد ولى شكافتن دريا را حساب ننمودهاند بملاحظه آنكه براى ارشاد فرعون نبوده و بجاى آن خشكى و قحطى را ذكر كردهاند و بعضى نه معجزه ديگر غير از عصا و يد بيضا ذكر كرده و خشكى اراضى و نقص ثمرات را به معجزات معروفه افزودهاند و چون اين معجزات بيّنات كه بينا كننده خلق بود و موجب معرفت آنها به پيغمبرشان يا از شدّت وضوح گويا بينا بود كه خودش را ميديد براى فرعون و فرعونيان آشكار گرديد از فرط عناد و لجاج گفتند اينچيزهائى كه موسى ارائه ميدهد سحرى است واضح و اين انكار و كفرشان زبانى بود كه ميخواستند زير بار حق نروند ولى باطنا يقين داشتند كه معجزات باهرات است و آن ظلمى بود كه بخودشان نمودند و از منافع ايمان در دنيا و آخرت محروم شدند و براى اين بود كه ميخواستند رياست و تكبّر كنند در دنيا و تمكين ننمايند از احكام خدا و پيغمبر و عاقبت در دنيا بغرق و در آخرت بحرق گرفتار شدند و نام آنها ببدى در روزگار باقى ماند و هر كس در دنيا ظلم و ستم نمايد و فتنه و فساد كند بعواقب و خيمه آن مانند قوم فرعون و ساير اقوام ماضيه گرفتار خواهد شد.
جلد 4 صفحه 142
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ أَلقِ عَصاكَ فَلَمّا رَآها تَهتَزُّ كَأَنَّها جَانٌّ وَلّي مُدبِراً وَ لَم يُعَقِّب يا مُوسي لا تَخَف إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ المُرسَلُونَ «10»
و بينداز عصاي خود را پس چون که ديد به حركت آمد که گويا مثل ماري شد پشت كرد از عقب يعني پس پس رفت و رو از او برنگردانيد اي موسي نترس محققا به درستي که نزد من نميترسند پيغمبران.
اينکه آيه دليل بر رسالت او است چنانچه آيه قبل دليل بر نبوت او بود.
(وَ أَلقِ عَصاكَ) جمله در تقدير است پس چون القاء عصا كرد بر حسب امر الهي يعني فالقاه.
(فَلَمّا رَآها) پس چون ديد عصا را.
جلد 14 - صفحه 113
(تهتز) اهتزاز بحركت در آمدن و خود را به زمين كشاندن است و اينکه اولين معجزه است که به موسي عنايت شد براي اطمينان قلب موسي.
(كَأَنَّها جَانٌّ) جان ماريست طولاني يعني مار بزرگيست گذشت که گاهي تعبير بحيه فرموده فَإِذا هِيَ حَيَّةٌ تَسعي (طه آيه 20) در اينجا تعبير بجان كرده که اژدها باشد در جاي ديگر تعبير به ثعبان فرموده و گفتند جان ماريست اكحل العينين سياه چشم بعضي گفتند مار سفيد است بعضي گفتند زرد است بعضي گفتند مثل اسب بال دارد و گذشت که ثعبان افعي است در سوره اعراف ميفرمايد: فَإِذا هِيَ ثُعبانٌ مُبِينٌ (آيه 107) و اينکه حالات مختلفه داشته حيه بوده براي موسي جان بود براي فرعون ثعبان بود براي سحره حية لعدوها که به سرعت ميرفت جان لطولها که گفتند به تمام قد بلند ميشد و روي دم ميايستاد و دهان باز كرد که يك لب به زمين و يك لب بالاي قصر فرعون و ثعبان لبلعها که تمام سحر سحره را بلعيد.
(وَلّي مُدبِراً) حضرت موسي ترسيد و بنا كرد عقب عقب رفتن صورت به سوي جان بوده و پس پس ميرفت.
(وَ لَم يُعَقِّب) پشت نكرد بمار که او را نبيند و ترسيد لذا خطاب رسيد:
(يا مُوسي لا تَخَف) آنكه قدرت دارد عصا را حيه و جان بكند قدرت دارد برگرداند عصا كند.
(إِنِّي لا يَخافُ لَدَيَّ المُرسَلُونَ) بعضي گفتند چون انبياء و مرسلين معصوم بودند لذا خوف نداشتند لكن اينکه كلام غلط است معصومين خوف آنها بيشتر است از سايرين چنانچه رجاء آنها هم بالاتر است و توضيح مطلب اينكه سه قسم خوف داريم:
«1» خوف از بليات و مضار دنيوي و گرفتاريها و شكنجههاي دشمن و اذيت و ظلمهاي آنها.
«2» خوف از معاصي و عواقب امور و از عذاب الهي.
«3» خوف از عظمت و بزرگواري الهي و خود را كوچك و حقير دانستن. انبياء و مرسلين بلكه صلحاء مؤمنين خوف اول را ندارند چون ميدانند آنچه بر آنها وارد ميشود عين صلاح است و به جا و به موقع است و كمال رضا و خوشنودي را از قضاء الهي دارند ببينيد حضرت
جلد 14 - صفحه 114
ابا عبد اللّه در گودال قتلگاه عرض ميكند
«الهي رضا بقضائك صبرا علي بلائك لا معبود لي سواك»
يكي از لشگريان إبن سعد نامش هلال است نقل ميكنند که گفت نزد إبن سعد بودم پيادهاي دوان دوان آمد نزد إبن سعد گفت امير البشارة حسين از بالاي اسب به زمين افتاد اسب تاختم بروم تماشاي جان دادن حسين را بكنم چون آمدم ديدم صورت برافروخته خرم خندان «شغلني جمال وجهه عن الفكرة في قتله».
در بلاء خوش ميكشم لذات او
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 10)- از آنجا که مأموریت رسالت آن هم در برابر ظالم و جبّاری همچون فرعون نیاز به قدرت و قوت ظاهری و باطنی و سند حقانیت محکم دارد، در اینجا به موسی (ع) دستور داده شد «و عصایت را بیفکن» (وَ أَلْقِ عَصاکَ).
موسی عصای خود را افکند، ناگاه تبدیل به مار عظیمی شد «هنگامی که موسی نظر به آن افکند، دید با سرعت همچون مارهای کوچک به هر سو میدود و حرکت میکند (ترسید و) به عقب برگشت و حتی پشت سر خود را نگاه نکرد» (فَلَمَّا رَآها تَهْتَزُّ کَأَنَّها جَانٌّ وَلَّی مُدْبِراً وَ لَمْ یُعَقِّبْ).
در اینجا بار دیگر به موسی خطاب شد: «ای موسی! نترس که رسولان در نزد من ترس و وحشتی ندارند» (یا مُوسی لا تَخَفْ إِنِّی لا یَخافُ لَدَیَّ الْمُرْسَلُونَ).
یعنی ای موسی! تو در حضور پروردگار بزرگ هستی، و حضور او ملازم با امنیت مطلق است!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص431
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم