آیه 9 سوره حشر
<<8 | آیه 9 سوره حشر | 10>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هم آن جماعت انصار که پیش از (هجرت) مهاجرین (در مکّه به رسول ایمان آوردند و) مدینه را خانه ایمان گردانیدند و مهاجرین را که به سوی آنها آمدند دوست میدارند و در دل خود هیچ حاجتی (و حسد و بخلی) نسبت به آنچه (از غنائم بنی نضیر) که به آنها داده شد نمییابند و هر چند به چیزی نیازمند باشند باز مهاجران را بر خویش مقدم میدارند (و جانشان به کلی از بخل و حسد و حرص دنیا پاک است) و هر کس را از خوی بخل و حرص دنیا نگاه دارند آنان به حقیقت رستگاران عالمند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- تبوءوا: تبوء: آماده كردن و رفع نواقص شىء، در لغت آمده «بوأه منزلا:هياه».
- يؤثرون: ايثار: اختيار كردن ديگران بر خود.
- خصاصة: فقر و احتياج. طبرسى فرموده: اصل آن از اختصاص است.
- شح: بخل. حرص. بخل توأم با حرص. حرص مفرط.[۱]
نزول
«شیخ طوسى» گویند: این آیه درباره انصار نازل گردیده زیرا آنها وارد مدینه شده بودند. پیش از آن که مهاجرین وارد شوند و گویند: هر کسى که قبل از هجرت رسول خدا صلى الله علیه و آله به مدینه وارد شده باشد، او از انصار خواهد بود.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ الَّذِينَ تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ وَ لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَ يُؤْثِرُونَ عَلى أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ «9»
و كسانى كه در دارالهجره (مدينه) و ايمان، قبل از مهاجران جاى گرفتند و كسانى را كه (از مكّه) به سويشان هجرت نمودند دوست مىدارند و در دل، نيازى به آنچه (از فيئ) به مهاجران داده شده احساس نمىكنند و اگرچه خود شديداً در فقر هستند ولى مهاجران را بر خود مقدّم مىدارند و كسانى كه از بخل نفس محافظت شوند، آنان همان رستگارانند.
نکته ها
«تَبَوَّؤُا» از «بواء» به معناى نزول و جاى گرفتن در مكان است. «1» «خَصاصَةٌ»، به فقرى كه سبب شكاف زندگى شود گفته مىشود و «يُوقَ» از «وقايه» به معنى حفاظت و كنترل است، «شُحَّ» به معناى بخل همراه با حرص است. «2»
در كنار بهرهمند كردن مهاجران از فيئ، خداوند به ستايش انصار و مردم مدينه مىپردازد كه آنان، هم خانههايشان را براى مهاجران آماده كردند و هم ايمانشان را كامل نمودند كه تمام دستورات را بدون دغدغه عمل كردند.
«1». تفسير مراغى.
«2». مفردات راغب.
جلد 9 - صفحه 547
در حديث مىخوانيم: امام جواد عليه السلام از اول شب تا صبح فقط يك دعا مىكرد: «اللهم قنى شح نفسى» خدايا! مرا از بخل نفسانىام حفظ كن. راوى مىگويد: به امام گفتم: جانم فدايت! من جز اين يك دعا از شما نشنيدم! امام فرمود: «فاى شىء اشد من الشح» چه چيزى خطرناكتر از بخل است.
در حديث ديگرى مىخوانيم: «لا يجتمع الشح و الايمان فى قلب رجل مسلم» «1»، بخل و ايمان در دل يك مسلمان جا نمىگيرد.
ايثار، يك كمال است امّا نبايد موجب خروج از حدّ اعتدال شود، چنانكه قرآن در آيه 67 سوره فرقان، در وصف عباد الرّحمن مىفرمايد: «وَ الَّذِينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً»، آنان در انفاق، نه زيادهروى مىكنند و نه كوتاهى، بلكه راهى ميانه را در پيش مىگيرند.
اين موضوع، در روايتى از امام صادق عليه السلام نيز مورد تأكيد قرار گرفته است. «2»
پیام ها
1- بستر سازى براى ارائه خدمات به ديگران يك ارزش است. «تَبَوَّؤُا الدَّارَ»
2- هم ظاهر آراسته لازم است و هم باطن. «تَبَوَّؤُا الدَّارَ وَ الْإِيمانَ»
3- محبّت به اهل ايمان مرز و بوم ندارد. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
4- از ايثار و روحيات خوب ديگران نام ببريد. يُحِبُّونَ ... يُؤْثِرُونَ
5- دوستى پايدار آن است كه به خاطر كمالات، افراد را دوست بداريم، نه به خاطر نام و قبيله و چشمداشت. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ»
6- تظاهر به كمال ارزش ندارد، كمال آن است كه در عمق جان باشد. «لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً»
7- در ستايش از گروهى، نبايد از گروه ديگر غافل شد تا ايجاد حساسيّت شود.
در آيه قبل از مهاجرين ستايش شد و اين آيه از انصار ستايش مىكند. «يُحِبُّونَ
«1». تفسير مجمع البيان.
«2». تفسير نورالثقلين.
جلد 9 - صفحه 548
مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
8- مهمتر از مهماندوستى، مهاجر دوستى است، زيرا مهمان چند روزى بيشتر نيست، ولى مهاجر مدّتهانزد انسان مىماند. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
9- در تجليل، سلسله مراتب و سوابق حفظ شود. اول مهاجران (آيه قبل) بعد انصار (اين آيه) و در آيه بعد از تابعين ستايش شده است.
10- خداوند از افرادى كه حسد ندارند ستايش مىكند. (معمولًا حسادتها به هنگام تقسيم مال جلوه مىكند. با اينكه پيامبر، فيئ را تنها به مهاجران داد ولى انصار چشمداشتى نداشتند.) لا يَجِدُونَ ... حاجَةً مِمَّا أُوتُوا
11- طبع بلند و ديد وسيع، مورد ستايش قرآن است. «لا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حاجَةً»
12- اظهار دوستى كافى نيست، دوستىِ عملى لازم است. يُحِبُّونَ ... يُؤْثِرُونَ
13- بخشش با وجود نياز مهمتر است. يُؤْثِرُونَ ... وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ
14- رستن از بخل، مايه رستگارى است. مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ ... هُمُ الْمُفْلِحُونَ
15- بخل با نفس عجين است. اگر كسى از بخل دور شود نه تنها از مال بلكه از جان نيز مىتواند بگذرد. «يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ»
16- بخيل، رستگار نمىشود. «مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
17- نجات از بخل، با كمك و امداد الهى ممكن است. كلمه «يُوقَ» مجهول آمده، زيرا بازدارنده خداوند است.
18- بسيارى از كمالات، مربوط به نجات از بخل است. جمله «يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ» به عنوان كليد، در آخر آيه آمده است.
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص91
- پرش به بالا ↑ شیخ در امالى خود بعد از هفت واسطه از ابوهریرة نقل نماید که مردى نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و از شدت گرسنگى مى نالید. پیامبر به خانه زوجات خود کس فرستاد که براى آن مرد گرسنه طعامى فرستند. در خانه زوجات رسول خدا صلی الله علیه و آله جز آب آشامیدنى چیزى یافت نمى شد سپس پیامبر به اصحاب فرمود: کیست که این مرد گرسنه را سیر نماید؟ على از جا برخاست و گفت: من این گرسنه را سیر خواهم کرد سپس به خانه فاطمه آمد و گفت: آیا نزد تو طعامى پیدا میشود؟ فاطمه گفت: جز غذاى یکى از دختران کوچک من چیز دیگرى یافت نمى شود. على از فاطمه خواست که غذاى دختر خود را به شخص گرسنه بدهد و نیز گفت: به هر ترتیبى باشد دختر را بخواباند و چراغ را خاموش کند. چنین کردند و مرد گرسنه را سیر کردند و خودشان نیز آن شب را در گرسنگى بسر بردند. هنگام صبح پیامبر از رفتار على و فاطمه باخبر شد و این آیه براى آنان نازل گردید. در تفسیر برهان از محمد بن العباس و او بعد از چهار واسطه از کلیب بن معاویة الاسدى و او از امام صادق علیهالسلام روایت کند که فاطمه روزى به على گفت: چون امروز طعامى نداریم نزد پدرم رفته و مقدارى قرض بگیر و طعامى خریدارى کن. على نزد پیامبر آمد و دینارى به قرض گرفت. چون از نزد پیامبر بیرون آمد، مقداد بن الاسود را ملاقات نمود. مقداد شرحى از تنگدستى خود براى على ذکر نمود على دینار مزبور را به مقداد داد و خود چون چیز دیگرى نداشت و طعامى خریدارى نکرده بود به مسجد رفت و در گوشه اى از مسجد نشست و به خواب رفت. فاطمه که به انتظار على در خانه خود بود، او را نیافت نزد پیامبر فرستاد و از على جویا گردید. پیامبر به جستجوى على پرداخت سرانجام او را در مسجد به حال خواب یافت وى را از خواب بیدار نمود و فرمود: دینار را به چه مصرف رسانیدى على موضوع ملاقات خود با مقداد و دادن دینار را به خاطر تنگدستى به وى براى پیامبر شرح داد و جبرئیل این آیه را براى پیامبر درباره على نازل نمود، صاحبان مجمع البیان و کشف الاسرار از ابن عباس روایت کنند که پیامبر غنائم بنىالنضیر را قسمت میکرد به انصار فرمود: اگر مایل هستید شما را در این تقسیم با مهاجرین شریک گردانم به شرط آن که مهاجرین در ضیاع و مال با شما شریک باشند و اگر هم مایل هستید تمام این غنیمت را به مهاجرین بدهم تا در ضیاع و مال شما شریک نباشند. از این دو یکى را برگزینید انصار راه جوانمردى را پیش گرفته و گفتند: در تقسیم غنائم با آنها شریک نمى گردیم بلکه همه غنائم را به آنها بدهید و در عین حال حاضریم که مهاجرین در ضیاع و مال و خانمان با ما شریک باشند سپس این آیه درباره ایثار و جوانمردى آنان نازل گردید (ابن المنذر در تفسیر خود از یزید الاصمّ روایت کند که انصار گفتند: یا رسول اللّه زمین را بین ما و مهاجرین به مناصفه تقسیم بنما ولى پیامبر قبول نکرد و فرمود: شما مؤنت و خرج مهاجرین را متحمل شوید و ثمره و بهره را بین خود تقسیم نمائید. تمامى زمین از مال شما باشد، انصار راضى شدند و این آیة نازل گردید) و نیز از انس روایت کنند که روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله براى یکى از صحابه سر گوسفند بریان شده اى فرستاد. آن صحابى آن را به همسایه خویش داد. آن همسایه براى همسایه دیگر فرستاد تا به نه همسایه رسید. آخرالامر به همان صحابى اول برگشت داده شد (این روایت را نیز واحدى از طریق محارب بن دثار از ابن عمر روایت کرده است) و صاحب مجمع البیان چنین افزاید که این آیه درباره هفت نفر در جنگ احد نازل شده. بدین توضیح که آنان در جنگ مزبور نیمه جان و تشنه بودند. از براى یکى از آنها آب آوردند که بیاشامد آن مرد نیمه جان در همان حال بیحالى به دیگرى حواله داد و گفت: او از من تشنه تر است. نزد آن دیگر بردند او به فرد دیگرى حواله داد به همین ترتیب نزد هفت نفر تشنه بردند. آنان به یکدیگر حواله دادند تا به هفتمى که رسیدند، مرده بود سپس نزد اولى برگرداندند. او هم مرده بود آخرالامر هیچ یک از آن هفت نفر آب نیاشامیدند و خداوند آنها را در این آیه ستایش فرمود.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.