آیه 83 سوره غافر
<<82 | آیه 83 سوره غافر | 84>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس آن گاه که رسولانشان با معجزات و ادلّه روشن به سوی آنها آمدند آن مردم (نادان) به دانش و عقاید باطل خود شاد و مغرور شدند و وعده عذابی که مسخره میکردند همه را فرا گرفت.
هنگامی که پیامبرانشان دلایل روشن برای آنان آوردند، به اندک دانشی که نزد خود داشتند خوشحال بودند [و غیر آن را چیزی به حساب نمی آوردند] ولی عذابی که همواره آن را به مسخره می گرفتند، آنان را احاطه کرد.
و چون پيامبرانشان دلايل آشكار برايشان آوردند، به آن چيز [مختصرى] از دانش كه نزدشان بود خرسند شدند، و [سرانجام] آنچه به ريشخند مىگرفتند آنان را فروگرفت.
چون پيامبرانشان با دلايل روشن به سويشان آمدند، به دانش خود دلخوش بودند تا آن چيزى كه مسخرهاش مىكردند آنها را در ميان گرفت.
هنگامی که رسولانشان دلایل روشنی برای آنان آوردند، به دانشی که خود داشتند خوشحال بودند (و غیر آن را هیچ میشمردند)؛ ولی آنچه را (از عذاب) به تمسخر میگرفتند آنان را فراگرفت!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- حاق: حيق: احاطه و فرا گرفتن، معنى ثبوت و لزوم نيز در آن ملحوظ است «حاق بهم الامر: لزمهم و وجب عليهم».[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ «83»
پس چون پيامبرانشان همراه با معجزات به سراغشان آمدند به آن مقدار علمى كه نزدشان بود خوشحال شدند (و حاضر نشدند منطق انبيا را بپذيرند) و آن چه (از قهر الهى) كه به تمسخر مىگرفتند، آنان را فرا گرفت.
فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ «84»
پس چون عذاب ما را ديدند گفتند: «به خداوند يكتا ايمان آورديم و به آن چه (از قبل) شرك مىورزيديم كافر شديم».
نکته ها
در طول تاريخ بشر، افرادى به خاطر علومى كه سبب تمدن و پيشرفت و كسب ثروت است و يا به خاطر آگاهىهايى كه از اقوام و نياكان درباره عقائد خود دارند خود را از وحى و انبيا بى نياز مىپندارند. آرى انسانهاى كم ظرفيّت همين كه چند كلمهاى فراگرفتند يا مدرك و مقامى به دست آوردند مغرور مىشوند.
در قرآن سه مرتبه جملهى «نَصِيباً مِنَ الْكِتابِ»* آمده كه به معناى علم داشتن به گوشهاى از كتاب است و در هر سه مورد افرادى گرفتار انحراف شدهاند چون از علم كافى برخوردار نبودند بلكه نصيبى از علم داشتند؛
جلد 8 - صفحه 303
يك جا مىفرمايد: كسانى كه نصيبى از علم دارند به حقّ پشت مىكنند. «1»
در جاى ديگر مىفرمايد: آنان به جاى حقّ گمراهى را خريدند. «2»
و در آيهاى ديگر مىفرمايد: اين گروه به جاى ايمان به خدا و رسول به بت و طاغوت ايمان مىآورند. «3»
به هر حال علم كم، انسان را در معرض غرور و خود باختگى و دين فروشى قرار مىدهد. در اين آيه نيز مىفرمايد: علم اندك مانع حقّ پذيرى است. «فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»
قرآن براى علم سه مرحله بيان كرده است:
الف) علم مفيد كه سبب رشد معنوى انسان باشد، همان گونه كه موسى به خضر عليهما السلام گفت: آيا اجازه مىدهى من همسفر تو باشم تا از آنچه مىدانى و سبب رشد من است به من بياموزى. «4»
ب) علم بى فايده، نظير علم به عدد اصحاب كهف كه آيا سه نفر بودند يا پنج نفر يا هفت نفر، زيرا مهم تصميم آنان براى حفظ دينشان بود. «5»
ج) علم مضرّ، نظير علم سحر و جادو براى جدايى ميان زن و مرد. «6»
پیام ها
1- فرستادن پيامبران براى اتمام حجّت يكى از سنّتهاى الهى است. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»
2- انبيا به سراغ مردم مىرفتند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ»
3- غرور علمى، مانع حقّ پذيرى است. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»
4- علوم و تجربههاى بشرى نمىتواند جايگزين تعاليم الهى شود و انسان را از
«1». آل عمران، 23.
«2». نساء، 44.
«3». نساء، 51.
«4». كهف، 66.
«5». كهف، 22.
«6». بقره، 102.
جلد 8 - صفحه 304
انبيا بى نياز كند. جاءَتْهُمْ ... بِالْبَيِّناتِ ... عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ
5- انبيا براى دانشمندان نيز حجّت هستند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ»
6- قهر و عذاب الهى بعد از اتمام حجّت است. جاءَتْهُمْ ... بِالْبَيِّناتِ ... حاقَ بِهِمْ ...
7- همهى انبيا معجزه داشتند. «جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ»
8- راه فرارى براى كافران در قيامت وجود ندارد. ( «حاقَ بِهِمْ»
9- مغرور شدن به علم خود، سبب تحقير و استهزاى وعدههاى الهى است. عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ... يَسْتَهْزِؤُنَ
10- اگر شادى، انسان را از پيمودن راه تكامل بازدارد ارزش ندارد. فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ ... يَسْتَهْزِؤُنَ
11- يكى از سنّتهاى خداوند حمايت از پيامبران با نزول قهر و عذاب بر كافران است. «حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
12- قهر خدا به خاطر عملكرد خود انسانهاست. «حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
13- استهزاى امروز سبب قهر فراگير فرداست. «وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
14- كارهاى ناشايست در صورتى به قهر الهى تبديل مىشود كه دائمى باشد. «كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ»
15- منطق مخالفان در برابر برهان و معجزه انبيا، تمسخر و استهزا است. رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ ... يَسْتَهْزِؤُنَ
16- ايمان در حال اضطرار ارزش ندارد، گرچه واقعى باشد. «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا»
17- گروهى تا قهر الهى را نبينند ايمان نمىآورند. «فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا»
18- شرك، پايه و اساس ندارد. مشركان نيز به شرك خود كافر مىشوند. «كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 305
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (83)
فَلَمَّا جاءَتْهُمْ: پس چون آمد ايشان را، رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ: پيغمبرانشان به معجزات بينه و آيات باهره، فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ: شاد شدند به آنچه نزد
جلد 11 - صفحه 341
آنها بود از دانش خود، و حقير شمردند علم انبياء را؛ يا بر سبيل استهزاء مىخنديدند به آنچه نزد پيغمبران بود از وحى و معجزات نبويه و احكام شرعيه و تمسخر مىكردند. وَ حاقَ بِهِمْ: و فرود آمد و احاطه نمود به ايشان، ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ: جزاى آنچه بودند كه به آن استهزاء مىكردند.
تبصره:
آيه شريفه تعريض است به آنانكه علم طبيعى و مادى را دارا و چنان پندارند كه هيچ علمى در جلب نفع و فوائد به علم ايشان نمىرسد، لذا وحى انبياء را كه مايه سعادت جاودانى است حقير شمردند و اعتنا به آن ننمايند؛ چنانچه فلاسفه و حكماى يونان مغرور به علم خود شده تابع انبياء نشدند، بلكه هرگاه وحى را استماع مىكردند استحقار آن نموده در رفع آن مىكوشيدند.
در روايت است كه حضرت موسى عليه السّلام اظهار دعوت نمود، سقراط حكيم را گفتند چرا به شهر حضرت موسى مهاجرت نمىكنى تا از او كسب علوم دينيه نمائى؟ گفت: ما به حليه تهذيب اخلاق آراستهايم و به زيور صلاح نفس پيراسته، محتاج به هدايت كسى نيستيم! غافل از آنكه هر قدر عقل آدمى كامل باشد، باز هم مورد خطا و سهو و چاره ندارد براى تكميل نفس تابع عقل سليم پيغمبر شود كه مربوط به عالم وحى الهى و ابدا در آن خطا و سهو راه ندارد، لكن غرور به عقل مطبوع، مانع از اتباع عقل مسموع است «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ يُرِيكُمْ آياتِهِ فَأَيَّ آياتِ اللَّهِ تُنْكِرُونَ (81) أَ فَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ كانُوا أَكْثَرَ مِنْهُمْ وَ أَشَدَّ قُوَّةً وَ آثاراً فِي الْأَرْضِ فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ (82) فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (83) فَلَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا قالُوا آمَنَّا بِاللَّهِ وَحْدَهُ وَ كَفَرْنا بِما كُنَّا بِهِ مُشْرِكِينَ (84) فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَأَوْا بَأْسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْكافِرُونَ (85)
ترجمه
و مينماياند بشما نشانههاى خود را پس كدام يك از نشانههاى خدا را انكار ميكنيد
آيا پس گردش نميكنند در زمين پس بنگرند چگونه بود انجام كار آنانكه بودند پيش از آنها بودند بيشتر از آنها و سختتر در توانائى و اثرهاى باقى در زمين پس كفايت نكرد از آنها آنچه بودند كسب ميكردند
پس چون آمدند آنها را پيغمبرانشان با معجزات شاد شدند بآنچه بود نزد آنها از دانش و احاطه نمود بآنها آنچه
جلد 4 صفحه 543
بودند بآن استهزاء ميكردند
پس چون ديدند عذاب ما را گفتند گرويديم بخدا بتنهائى و كافر شديم بآنچه بوديم بآن شرك آورندگان
پس نبود كه سود دهد آنها را گرويدنشان چون ديدند عذاب ما را بوده طريقه خدا كه بتحقيق گذشت در بندگانش و زيان كردند آنجا كافران.
تفسير
خداوند متعال بعد از اشاره ببعضى از نعم خود كه از آن جمله انعام بود و ذكر شد عمده آنها شتر است ميفرمايد و مينماياند بشما نشانههاى قدرت و رحمت خود را پس كدام يك از آنها را ميتوانيد منكر شويد قطع نظر از ساير آيات الهى كه ذكر شده و ميشود همين شتر حيوان باين بزرگى و قوّت مسخّر شدنش براى انسان بطوريكه طفلى مهار او را بدست بگيرد و هر جا بخواهد ببرد چه اندازه دلالت بر قدرت و رحمت خدا نسبت به بندگان دارد هر قدر شخص در نفس خود و زمين خدا فكر و سير نمايد شواهد و دلائل توحيد و علم و حكمت و قدرت و رحمت خداوند ظاهر گردد بقدريكه نميتوان تعداد نمود از آن جمله آثار باقيه در راه شام و يمن است براى اهل مكه در مسافرتهاشان بآن بلاد از ابنيه خرابه و قنوات و قصور و انهار بائره امم سالفه كه دلالت دارد بر آنكه آنها بيشتر و قوىتر بودند از اينها و در نتيجه مخالفت با پيغمبرانشان معذّب شدند و تمام عماراتشان ويران و زير و زبر شد و هيچ يك از آنوسائل ظاهرى كه آنها تهيه نموده بودند براى آسايش خودشان بحال آنها فائده نداشت و مانع از نزول عذاب خدا بر آنها نشد و با آنكه وقتى انبياء آمدند و ادلّه دالّه بر نبوت خود را اقامه نمودند از معجزات و شواهد صدقشان آنها بعلم و دانش خودشان در امور دنيا از صناعت و فلاحت و تجارت مغرور شدند و فرحناك بودند بآن و لوازم تعيّش و كامرانى كه براى خود تهيه نموده بودند و انبياء عظام را كه از اوضاع آخرت و مفاسد تعيّشات دنيوى اخبار مينمودند و از عذاب الهى بيمشان ميدادند استهزاء ميكردند و در نتيجه همان عذاب كه مورد استهزاء آنها واقع شده بود احاطه نمود بر آنها بطوريكه راه فرارى براى آنان باقى نماند و همه بجزاى اعمال بدشان در دنيا رسيدند و چون شدّت عذاب خدا را مشاهده مينمودند اقرار بتوحيد حق ميكردند و از بتها بيزارى ميجستند ولى ديگر ايمان بحال آنها فائده نداشت چون از روى الجاء و ترس بود و چنين ايمانى قبول
جلد 4 صفحه 544
نميشود طريقه مرضيّه الهيّه از قديم بر اين جارى شده كه ايمان اختيارى مبنى بر فكر و تأمل در آيات را ميپذيرد نه ايمان اجبارى مبنى بر ترس و فرار از عذاب را و زيانى بالاتر از اين نيست كه لذّات دنيوى و نعيم اخروى خودشان را از دست داده ببدنامى و عذاب دنيا و آخرت گرفتار شدند در عيون از امام رضا عليه السّلام نقل نموده كه پرسيدند چرا خداوند فرعون را غرق نمود با آنكه او ايمان آورد و اقرار بتوحيد خدا نمود فرمود براى آنكه ايمان آورد وقت ديدن عذاب و ايمان در چنين وقتى قبول نميشود و اين حكم الهى است كه هميشه بوده و خواهد بود و باين دو آيه استشهاد فرمود و در كافى روايت نموده كه در زمان متوكل عباسى مردى نصرانى با زن مسلمانى زنا كرده بود او را آوردند حد بزنند مسلمان شد بعضى گفتند اسلام كفر و گناه او را از ميان برد و بعضى آراء ديگرى اظهار داشتند و متوكل بحضرت هادى امام دهم عليه السّلام مراجعه نمود و آنحضرت مرقوم فرمود بايد او را بزنند تا بميرد و سايرين منكر شدند و گفتند اين حكم دليلى ندارد و ثانيا براى طلب دليل بآنحضرت مراجعه شد و جوابى رسيد كه در آن بعد از بسمله اين دو آيه نوشته شده بود و متوكل بدستور حضرت عمل نمود و آنمرد زانى را بقدرى زدند كه مرد در ثواب الاعمال و مجمع از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره حم المؤمن را در هر شب بخواند خداوند گناهان گذشته و آينده او را بيامرزد و او را موفق به تقوى و پرهيزكارى فرمايد و آخرت او را بهتر از دنيا قرار دهد و از امام صادق عليه السّلام روايت شده كه حمها ريحانهاى قرآنند پس حمد و شكر نمائيد خدا را بحفظ و تلاوت آنها و ثواب زيادى براى آن بيان فرموده است و الحمد للّه رب العالمين و صلى اللّه على سيدنا محمد و آله الطاهرين.
جلد 4 صفحه 545
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَلَمّا جاءَتهُم رُسُلُهُم بِالبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلمِ وَ حاقَ بِهِم ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ (83)
پس چون که آمد آنها را رسولان آنها آنها بآنچه علم داشتند فرحناك بودند ولي گرفت آنها را آنچه را که بودند باو استهزاء ميكردند.
فَلَمّا جاءَتهُم رُسُلُهُم نوح، ابراهيم، لوط، شعيب، موسي، عيسي، و ساير پيغمبران.
بِالبَيِّناتِ با معجزات باهره و ادلّه واضحه و بيانات شافيه اعتناء بآنها نكردند و آنها را ضعيف و ناچيز شمردند و استهزاء بآنها ميكردند که اينکه تحريفات شما همه دروغ است و احدي قدرت ندارد بما كوچكترين بلائي برساند با اينکه قدرت و عزّت و شوكت و قوّه و رياست که ما داريم.
فَرِحُوا بِما عِندَهُم مِنَ العِلمِ خوشحال و فرحناك بودند بآنچه که نزد آنها بود از علم لكن موقعي که بأس الهي رسيد سرتاسر آنها را گرفت.
وَ حاقَ بِهِم احاطه كرد بآنها.
ما كانُوا بِهِ يَستَهزِؤُنَ که ميگفتند بانبياء خود فَأتِنا بِما تَعِدُنا إِن كُنتَ مِنَ الصّادِقِينَ بنوح و هود در سوره اعراف و حجر و احقاف از روي استهزاء لكن چون آمد بيچاره شدند و اظهار ايمان كردند لكن نتيجه بخش نبود.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 83)- در این آیه به چگونگی برخورد آنها با پیامبران و معجزات و دلائل روشن انبیا اشاره کرده، میگوید: «هنگامی که رسولان آنها با معجزات و دلائل روشن به سراغ آنها آمدند (از آنان روی گرداندند، و) تنها به معلوماتی که خود داشتند دل بستند و خوشحال بودند» و غیر آن را هیچ شمردند (فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ).
و همین امر سبب شد تا «آنچه را از عذاب و تهدیدهای الهی به باد استهزا میگرفتند بر سر آنان فرود آید» (وَ حاقَ بِهِمْ ما کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُنَ).
یعنی با اتکای به علوم محدود بشری، خواه در معارف عقلی و اعتقادات یا
ج4، ص293
در دنیا و یا شبهات واهی که آن را علم میپنداشتند، علومی را که از سر چشمه وحی صادر شده بود نفی میکردند و به باد استهزا میگرفتند، و به علوم اندک خوشحال بودند و خویشتن را بکلی از انبیا بینیاز میدیدند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج9، ص395
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم