آیه 70 سوره واقعه

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۷۰ واقعه)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

لَوْ نَشَاءُ جَعَلْنَاهُ أُجَاجًا فَلَوْلَا تَشْكُرُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<69 آیه 70 سوره واقعه 71>>
سوره : سوره واقعه (56)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

اگر می‌خواستیم آن آب را شور و تلخ می‌گردانیدیم، پس چرا شکرگزاری نمی‌کنید؟!

اگر بخواهیم آن را تلخ می گردانیم، پس چرا سپاس گزاری نمی کنید؟

اگر بخواهيم آن را تلخ مى‌گردانيم، پس چرا سپاس نمى‌داريد؟

اگر مى‌خواستيم آن را تلخ مى‌گردانيديم. پس چرا سپاس نمى‌گوييد؟

هرگاه بخواهیم، این آب گوارا را تلخ و شور قرار می‌دهیم؛ پس چرا شکر نمی‌کنید؟!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

If We wish We can make it bitter. Then why do you not give thanks?

If We pleased, We would have made it salty; why do you not then give thanks?

If We willed We verily could make it bitter. Why then, give ye not thanks?

Were it Our Will, We could make it salt (and unpalatable): then why do ye not give thanks?

معانی کلمات آیه

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ «68» أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ «69» لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ «70»

آيا آبى را كه مى‌نوشيد ديده‌ايد؟ آيا شما آن را از ابر باران‌زا فرو آورديد يا ما فرو فرستنده‌ايم؟ اگر بخواهيم آن را شوروتلخ مى‌گردانيم، پس چرا سپاسگزارى نمى‌كنيد؟

كته‌ها:

«مزن» به ابر سفيد باران‌زا گفته مى‌شود، «اجاج» آب شور همراه با تلخى است.

در حديث مى‌خوانيم: هرگاه رسول خدا صلى الله عليه و آله آب مى‌نوشيد، مى‌فرمود: «الحمد لله الذى سقانى عذبا فراتا برحمته و لم يجعله ملحا اجاجا بذنوبى» «1»، خدا را شكر كه به واسطه رحمتش به ما آب گوارا نوشاند و به خاطر گناهانِ ما، آن را شور قرار نداد.

توجّه به نقش آب در رفع تشنگى‌ «تَشْرَبُونَ»، چگونگى پيدايش آب‌ «مِنَ الْمُزْنِ»، فروآمدن باران‌ «نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ»، و مزه و طعم آن‌ «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً»، انسان را به شكرگذارى وامى‌دارد. «فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ»

الطاف دائمى خداوند، نشانه عجز او از تغيير و تحوّل نيست. جمله‌ «لَوْ نَشاءُ» به معناى آن است كه ما آب را شور نمى‌كنيم ولى مى‌توانيم اين كار را انجام دهيم.

توجّه به نعمت‌ها، هم اعتقاد توحيدى انسان را بالا مى‌برد، نَحْنُ الزَّارِعُونَ‌ ... نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ‌ هم روحيه تشكر را در انسان زنده مى‌كند و هم استبعاد زنده شدن دوباره و معاد را برطرف مى‌كند.

پیام ها

1- استدلال‌هاى قرآن، فراگير، ساده و در عين حال عميق است. نگاهى به آب، براى توجّه انسان به مبدأ و معاد كافى است. «أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ»

2- نزول آب قابل نوشيدن، نشانه حكمت وقدرت الهى است. «الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ»

«1». وسائل، ج 25، ص 257.

جلد 9 - صفحه 438

3- نزول باران از آسمان، از قدرت انسان خارج است و اين براى خداشناسى كافى است. «أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ» (هيچ عملى بدون اراده الهى تحقق پيدا نمى‌كند.)

4- آفرينش، كلاس تدبّر، أَ فَرَأَيْتُمُ‌ ... تذكّر، «أَ فَلا تَذَكَّرُونَ»* و زمينه‌ساز تشكّر است. «فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ (70)

لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً: اگر خواهيم هر آينه گردانيم آن آب را تلخ و شور كه هيچكس نتواند آن را بياشامد از شدت تلخى و شورى، فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ‌: پس‌

جلد 12 - صفحه 475

چرا شكر نمى‌كنيد بر آن و سپاسدارى ننمائيد بر امثال اين نعمتهاى ضرورى كه به غير آن، حيات بشرى متزلزل و نظام مدنى مختل گردد، و عقل سليم وجوب شكر منعم را بر انسان حكم فرمايد: بنابراين بر شخص عاقل لازم است سپاسدارى و شكرگزارى منعم حقيقى به اطاعت و فرمان‌بردارى.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


نَحْنُ خَلَقْناكُمْ فَلَوْ لا تُصَدِّقُونَ (57) أَ فَرَأَيْتُمْ ما تُمْنُونَ (58) أَ أَنْتُمْ تَخْلُقُونَهُ أَمْ نَحْنُ الْخالِقُونَ (59) نَحْنُ قَدَّرْنا بَيْنَكُمُ الْمَوْتَ وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقِينَ (60) عَلى‌ أَنْ نُبَدِّلَ أَمْثالَكُمْ وَ نُنْشِئَكُمْ فِي ما لا تَعْلَمُونَ (61)

وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ النَّشْأَةَ الْأُولى‌ فَلَوْ لا تَذَكَّرُونَ (62) أَ فَرَأَيْتُمْ ما تَحْرُثُونَ (63) أَ أَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ أَمْ نَحْنُ الزَّارِعُونَ (64) لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً فَظَلْتُمْ تَفَكَّهُونَ (65) إِنَّا لَمُغْرَمُونَ (66)

بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ (67) أَ فَرَأَيْتُمُ الْماءَ الَّذِي تَشْرَبُونَ (68) أَ أَنْتُمْ أَنْزَلْتُمُوهُ مِنَ الْمُزْنِ أَمْ نَحْنُ الْمُنْزِلُونَ (69) لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً فَلَوْ لا تَشْكُرُونَ (70) أَ فَرَأَيْتُمُ النَّارَ الَّتِي تُورُونَ (71)

أَ أَنْتُمْ أَنْشَأْتُمْ شَجَرَتَها أَمْ نَحْنُ الْمُنْشِؤُنَ (72) نَحْنُ جَعَلْناها تَذْكِرَةً وَ مَتاعاً لِلْمُقْوِينَ (73) فَسَبِّحْ بِاسْمِ رَبِّكَ الْعَظِيمِ (74)

ترجمه‌

ما آفريديم شما را پس چرا تصديق نميكنيد

بگوئيد بدانم آنچه را كه ميريزيد در رحمها

آيا شما مى‌آفرينيد آنرا يا ما آفريننده آنيم‌

ما مقدّر و مقرّر نموديم ميان شما مرگ را و نيستيم ما عاجزشدگان‌

از آنكه بدل نمائيم شما را بأمثال خودتان و ايجاد كنيم شما را در آفرينشى كه نميدانيد

و بتحقيق دانستيد آفرينش نخستين را پس چرا ياد نميكنيد

بگوئيد بدانم آنچه را كه كشت ميكنيد

آيا شما ميرويانيد آنرا يا ما روياننده‌ايم‌

اگر بخواهيم هر آينه ميگردانيم آنرا خشك و خورد پس در روز ذكر آنرا مكرّر نمائيد

همانا ما ضرر كشيده و خسارت‌

جلد 5 صفحه 133

زدگانيم‌

بلكه ما بى‌بهرگانيم‌

بگوئيد بدانم آبى را كه مينوشيد

آيا شما فرو ريخته‌ايد آنرا از ابر يا مائيم فرو ريزندگان‌

اگر بخواهيم ميگردانيم آنرا تلخ و شور پس چرا شكر نميكنيد

آيا ديديد آتشى را كه بيرون ميآوريد

آيا شما آفريديد درختش را يا ما آفرينندگانيم‌

ما قرار داديم آنرا موجب تذكرى و مايه برخوردارى براى محتاجان‌

پس تسبيح گوى بنام پروردگارت كه بزرگ است.

تفسير

خداوند سبحان بعد از نقل انكار منكرين معاد در آيات سابقه اثبات فرموده است آنرا به بيانات مختلفه شگفت‌آورى كه حقّا الزام‌آور است از اين قبيل كه ما شما را از آب و خاك خلق نموديم و شما هم قبول داريد اين معنى را پس چرا تصديق نميكنيد كه ما شما را دو مرتبه از آب و خاك خلق ميكنيم با آنكه ميدانيد كسيكه يك مرتبه كارى را انجام داد دو مرتبه ميتواند انجام دهد خبر دهيد مرا از آبى كه ميريزيد شما در ارحام زنها كه آيا شما خلق ميكنيد آنرا و بصورت آدمى بيرون ميآوريد و جان ميدهيد او را يا ما اين كار را انجام ميدهيم ما خودمان مقدّر نموديم براى شما مرگ را در اوقات معيّنى و كسى عاجز ننموده است ما را از آنكه بعد از مردن شما و خاك شدن بدنهاتان امثال همان بدنهاتان را از همان خاك خلق نمائيم و روح شما را بآنها عودت دهيم در وقتى كه شما نميدانيد موعد آنرا كه قيامت است يا در ضمن هيئت و صورتى كه شما نميدانيد خوب است يا بد تا اشاره باشد به تبديل صورتها در قيامت از مؤمن و كافر بخوب و بد و اينكه امثال فرموده براى آنست كه وقتى بدن كه قالب روح است از روح خالى و خاك شد و دو مرتبه بصورت اوّل در آمد مثل آن بدن است تا آن روح بآن برگردد آن وقت همان شخص ميشود چون شخصيّت بروح است نه بجسم اين معنى در صورتى است كه قول خداوند على أن نبدّل متعلّق باشد بمسبوقين و محتمل است متعلق بقدّرنا باشد و ما نحن بمسبوقين جمله معترضه و بنابراين مراد آنستكه ما مقدّر نموديم ميان شما مرگ را براى آنكه شما را دو مرتبه زنده نمائيم و كسى در اين امر بر ما سبقت نگرفته است و اين معنى الطف از سابق است و آن اسهل از اين خلاصه آنكه قدرت ما باقى است و عجزى بر ما طارى نشده كه شما بگوئيد خدا دو مرتبه نميتواند ما را خلق نمايد شما كه دانستيد

جلد 5 صفحه 134

خلقت اوليّه ما را و ديديد كه چگونه از نطفه خلق شديد پس چگونه منكر ميشويد خلقت ثانويّه خودتان را و متذكّر نميشويد كه همان كس كه اوّلا شما را خلق نمود ميتواند دو مرتبه خلق كند در كافى از امام سجاد عليه السّلام نقل نموده كه خيلى تعجب است از كسيكه منكر خلقت ديگر شده با آنكه خلقت اولى را ديده در خلقت خودتان كه واضح است خودتان هيچ كاره‌ايد بفرمائيد بدانم آن تخمى را كه شما در زمين كشت ميكنيد و خودتان را زارع ميپنداريد و ميخوانيد شما از آن تخم پوسيده در زمين صد تخم يا كمتر يا بيشتر برداشت ميكنيد يا ما آنرا عمل ميآوريم و تحويل شما ميدهيم و اگر بخواهيم آنرا گياه خشك خرد يا كاه بى‌دانه ميسازيم پس شما بعدا روز خودتان را از ندامت بسخنان گوناگون اسف‌آميز در آن زمينه بپايان ميرسانيد از قبيل آنكه ما ضرر كرديم و غرامت كشيديم ما اصلا روزى نداريم بهره‌اى از دنيا خدا قسمت ما نكرده بگوئيد تا معلوم شود همين آبى كه ميآشاميد شما از ابر نازل نموديد يا ما اگر از اوامر ما تخلف نمائيد و ما بخواهيم ميتوانيم آنرا تلخ و شور كنيم كه قابل آشاميدن نباشد پس چرا شكر نميكنيد اين نعمت و امثال آنرا با آنكه با اينهمه معاصى باز ما اينكار را نكرده و نميكنيم آيا ديديد شما آتشى را كه از چوب تر بيرون ميآوريد شما آن درخت را خلق نموديد يا ما براى آنكه قدرت خودمان را بشما تذكر و ارائه دهيم و بهره‌بردارى كنند از آن محتاجان و مسافران در وقت نزول در بيابان بى‌آب و گياه چنانچه در سوره يس ذكر شد كه دو چوب تر از دو درخت را بهم ميسايند و از آن آتش بيرون ميآيد و اين از عجائب صنع الهى است در باديه عربستان و بنابراين ضمير در جعلناها بنار زناد يا شجره آن راجع است و مقصود متذكر شدن بقدرت الهى است ولى قمى ره فرموده تا متذكر آتش قيامت شوند و مقوى كه مفرد مقوين است كسى را گويند كه نازل در وادى قفر شده و قمى ره نقل فرموده كه مراد محتاجانند و جمله أ فرأيتم در اين مقامات اگر چه بمعناى اخبرونى است ولى باز معناى اصلى خود را از دست نميدهد و مقصود از استفهام گرفتن اقرار از طرف مقابل است پس بايد تنزيه و تقديس نمود خداوند را از آنچه لايق مقام او نيست و مشغول بود بذكر نام نامى او و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده‌

جلد 5 صفحه 135

كه چون اين آيه نازل شد فرمود قرار دهيد آنرا در ركوع خودتان و در فقيه نيز مانند آنرا نقل نموده پس بايد گفت سبحان ربّى العظيم و بحمده.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لَو نَشاءُ جَعَلناه‌ُ أُجاجاً فَلَو لا تَشكُرُون‌َ (70)

‌اگر‌ بخواهيم‌ ‌هر‌ آينه‌ قرار مي‌دهيم‌ ‌آن‌ آب‌ باران‌ ‌را‌ تلخ‌ شديد المرّ ‌ يا ‌ شور شديد الملوحة ‌پس‌ چرا شكر نمي‌كنيد ‌که‌ باران‌ ‌را‌ عذب‌ و گوارا و شيرين‌ قرار داديم‌ ‌براي‌ ‌شما‌ ‌که‌ ‌هم‌ ‌شما‌ بتوانيد استفاده‌ كنيد و ‌هم‌ حيوانات‌ و ‌هم‌ اشجار و صحراها و مزارع‌.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 70)- سر انجام در این آیه برای تکمیل همین بحث می‌افزاید: «هرگاه بخواهیم این آب گوارا را تلخ و شور قرار می‌دهیم» (لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً).

«پس چرا شکر نمی‌کنید»؟ (فَلَوْ لا تَشْکُرُونَ).

ج5، ص85

آری! اگر خدا می‌خواست به املاح محلول در آب نیز اجازه می‌داد که همراه ذرات آب تبخیر شوند، و دوش به دوش آنها به آسمان صعود کنند، و ابرهائی شور و تلخ تشکیل داده، قطره‌های بارانی درست همانند آب دریا شور و تلخ فرو ریزند! اما او به قدرت کامله‌اش این اجازه را به املاح نداد، نه تنها املاح در آب، بلکه میکربهای موذی و مضر و مزاحم نیز اجازه ندارند همراه بخارات آب به آسمان صعود کنند، و دانه‌های باران را آلوده سازند به همین دلیل قطرات باران- هر گاه هوا آلوده نباشد- خالصترین، پاکترین، و گواراترین آبهاست.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع