آیه 6 سوره جمعه
<<5 | آیه 6 سوره جمعه | 7>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
بگو: ای جماعت یهود، اگر پندارید که شما به حقیقت دوستداران خدایید نه مردم دیگر، پس تمنّای مرگ کنید اگر راست میگویید.
بگو: ای یهودیان! اگر گمان می کنید که فقط شما دوستان خدایید نه مردم دیگر، پس آرزوی مرگ کنید اگر راستگویید [چون دوستان خدا برای رسیدن به لقاء او مشتاق مرگ هستند.]
بگو: «اى كسانى كه يهودى شدهايد، اگر پنداريد كه شما دوستان خداييد نه مردم ديگر، پس اگر راست مىگوييد درخواست مرگ كنيد.»
بگو: اى قوم يهود، هرگاه مىپنداريد كه شما دوستان خدا هستيد، نه مردم ديگر، پس تمناى مرگ كنيد اگر راست مىگوييد.
بگو: «ای یهودیان! اگر گمان میکنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم، پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگویید (تا به لقای محبوبتان برسید)!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- هادوا: يهودي شدند، گويند: «هاد و تهود» يعنى به دين يهود داخل شد.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6»
بگو: اى يهوديان! اگر گمان مىكنيد كه تنها شما اولياى خدا هستيد نه ساير مردم، اگر (در اين پندار) راست مىگوييد، آرزوى مرگ كنيد (تا به پاداشهايى كه خداوند براى اولياى خود مقرّر كرده، برسيد!).
وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «7»
ولى آنان به خاطر آنچه پيش از اين انجام دادهاند، (تحريف كتاب و كتمان صفات پيامبر و ...) هرگز آرزوى مرگ نخواهند كرد و خداوند به ستمگران به خوبى آگاه است.
نکته ها
در آياتى از قرآن آمده است كه يهود، خود را برتر از ديگران و حتى خود را فرزندان خدا مىدانستند و شعار «نَحْنُ أَبْناءُ اللَّهِ» «1» سر مىدادند، با اين كه مردمى ثروتاندوز و دنيادوست بودند، چنانكه قرآن مىفرمايد: «أَحْرَصَ النَّاسِ عَلى حَياةٍ» «2» اين آيه گويا با آنان مباهله مىكند كه اگر راست مىگوييد كه از اولياى خدا هستيد، بايد به استقبال مرگ برويد.
شما كه مىگوييد: تنها اهل بهشت ما هستيم، «لَنْ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلَّا مَنْ كانَ هُوداً أَوْ
«1». مائده، 18.
«2». بقره، 96.
جلد 10 - صفحه 34
نَصارى» «1»، پس چرا حاضر نيستيد آرزوى مرگ كنيد. «قُلْ إِنْ كانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الْآخِرَةُ عِنْدَ اللَّهِ خالِصَةً مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» «2»
چرا از مرگ مىترسيم؟
اگر سفر به سوى آخرت را به سفرهاى دنيوى تشبيه كنيم، مىبينيم كه نگرانىهاى يك راننده در مسافرت، مىتواند دلايل مختلفى داشته باشد:
الف) گاهى نگرانى به خاطر كمبود بنزين است، امّا كسى كه براى آخرت خود توشه برداشته است، نگران نيست. «تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَيْرَ الزَّادِ التَّقْوى» «3»
ب) گاهى نگرانى به خاطر وسيله نقليه مىباشد كه سرقتى است، امّا كسىكه درآمدش حلال است، نگران نيست.
ج) گاهى نگرانى براى جنس قاچاقى است كه به همراه دارد، اما كسىكه بار گناه به دوش ندارد، نگران نيست.
د) گاهى نگرانى براى سرعت غير مجاز است، امّا كسىكه اهل افراط و تفريط نيست، «كانَ أَمْرُهُ فُرُطاً» «4» و زندگىاش بر اساس اعتدال و ميانهروى بوده است، «لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواماً» «5»، ترسى ندارد.
ه) گاهى نگرانى به خاطر همسفران ناشناس و نادرست است، ولى كسىكه در دنيا همراه و همنشين ابرار بوده است، نگران نيست.
و) گاهى از تنها بودن در جاده مىترسد، ولى كسىكه در كاروان ابرار قرار دارد و ارتباط او با مؤمنان است تنها نيست.
ز) گاهى از نرسيدن به مقصد ترس و دغدغه دارد، ولى كسىكه معتقد است ذرّهاى از عمل او هدر نمىرود، نگران نيست. فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ ... «6»
از ابوذر پرسيدند: چرا از مرگ مىترسيم؟ فرمود: «انكم عمرتم الدنيا و خربتم الآخرة
«1». بقره، 111.
«2». بقره، 94.
«3». بقره، 197.
«4». كهف، 28.
«5». فرقان، 67.
«6». زلزال، 6 و 7.
جلد 10 - صفحه 35
فتكرهون ان تنتقلوا من عمران الى خراب» «1» شما دنيا را آباد و آخرت را خراب كردهايد، پس كراهت داريد كه از آبادى به سوى خرابى برويد.
حضرت على عليه السلام مىفرمود: «و الله ابن ابيطالب آنس بالموت من الطفل بثدى امه» «2» به خدا سوگند انس من (على) به مرگ از انس طفل به سينه مادرش بيشتر است. و هنگام ضربت خوردن در محراب مسجد كوفه فرمود: «فزت و رب الكعبة» به پروردگار كعبه سوگند كه رستگار شدم.
امام حسين عليه السلام ضمن خطبه مفصّلى مىفرمايند: «خط الموت على ولد آدم مخط القلادة على جيد الفتاة» «3» مرگ براى فرزندان آدم، مثل گردنبند بر گردن عروسان، زيباست.
گرچه خطاب اين آيه به يهوديان است، ولى آمادگى براى مرگ، وسيلهاى براى سنجش همه مدّعيان ايمان و ولايت الهى است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
پیام ها
1- خداوند، شيوه بحث و استدلال با اديان ديگر و محاجّه با مخالفان را به پيامبر و امّت او آموزش مىدهد. «قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا»
2- با منطق وجدان، شبهات و برداشتهاى پوچ را پاسخ دهيد. «إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ»
3- انحصارطلبى در امور معنوى و دينى، ممنوع است. «مِنْ دُونِ النَّاسِ»
4- جلوى بلند پروازىها و تخيّلات نابهجا را بايد گرفت. إِنْ زَعَمْتُمْ ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ»
«1». محجة البيضاء، ج 8، ص 258.
«2». نهج البلاغه، خطبه 5.
«3». مقتل خوارزمى، ج 2، ص 241.
جلد 10 - صفحه 36
5- معيار صداقت در ادّعاى ايمان، آمادگى براى مرگ است. «فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ» هر دوستى، به ملاقات دوست خود علاقمند است، اگر شما دوست خدا هستيد، چرا به ملاقات خداوند علاقمند نيستند؟ إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ ... فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ
6- آن گونه استدلال كنيد كه دشمن حرفى براى زدن نداشته باشد. فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ ... وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً
7- ريشه فرار از مرگ، اعمال خود انسانهاست. «وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ»
8- چه بسا كسانى به دروغ ادّعاىِ اولياء اللّه بودن دارند، اما خداوند به باطن ناپاك آنان آگاه است. «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6»
شأن نزول: حضرت، مكتوبى به يهود مدينه فرستاد، كه اسلام آوريد و نبوت مرا اقرار كنيد. ايشان مكتوبى به يهود خيبر فرستادند كه پيغمبر، ما را به اسلام دعوت نمايد، و اگر شما منع داريد خبر دهيد. ايشان تماما تمرد و كفر اظهار، و اعلام كردند كه نبوت به ما و شما سزاوارتر است؛ آيه نازل شد:
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا: بگو اى كسانى كه يهوديت اختيار كرديد، إِنْ زَعَمْتُمْ: اگر دعوى مىكنيد به زعم خود، أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ: بدرستى كه شما دوستانيد مر خداى را، مِنْ دُونِ النَّاسِ: بدون مردمان ديگر از عرب و عجم كه ايمان آوردهاند، فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ: پس تمنا كنيد از خدا مرگ را تا هر چند زودتر از زندان بلا و زحمات خلاص شده، به سر منزل كرامتى رسيد كه حق تعالى براى دوستان خود مقرر فرموده، إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ: اگر هستيد راستگويان در آن كه شما دوستان خدائيد، يعنى اگر در ادعاى خود صادقيد و از سر اعتقاد و يقين مىگوئيد، پس تمناى مرگ كنيد تا از مقربان درگاه او شويد. و هر كه دوست خدا باشد، مشتاق سراى آخرت، و مرگ را تحفه روزگار خود خواهد
جلد 13 - صفحه 167
داشت، چنانچه حضرت امير المؤمنين عليه السّلام فرمود: لا ابالى وقع الموت علىّ ام وقعت على الموت: «1» باك ندارم مرگ بر من واقع شود، يا من به مرگ ملاقات كنم؛ و در وقت ضربت تيغ بر سر مبارك فرمود: فزت بربّ الكعبة. «2» پس در كذب ادعاى آنها فرمايد:
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
قُلْ يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِياءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِينَ «6» وَ لا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَداً بِما قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِالظَّالِمِينَ «7» قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِي تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلاقِيكُمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عالِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَةِ فَيُنَبِّئُكُمْ بِما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ «8» يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا نُودِيَ لِلصَّلاةِ مِنْ يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلى ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ «9» فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «10»
وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ «11»
ترجمه
بگو اى كسانيكه يهودى شديد اگر گمان ميكنيد كه شما دوستان
جلد 5 صفحه 203
خدائيد بدون ساير مردم پس آرزو كنيد مرگ را اگر هستيد راستگويان
و آرزو نميكنند آنرا هرگز بسبب آنچه پيش فرستاد دستهاشان و خدا دانا است به ستمكاران
بگو همانا مرگى كه ميگريزيد از آن پس همانا آن ملاقات كننده شما است پس بازگردانيده ميشويد بسوى داناى پنهان و آشكار پس خبر ميدهد شما را بآنچه بوديد كه عمل ميكرديد
اى كسانيكه ايمان آورديد چون ندا شود براى نماز در روز جمعه پس بشتابيد بسوى ذكر خدا و واگذاريد خريد و فروش را اين بهتر است براى شما اگر هستيد كه ميدانيد
پس چون بجا آورده شود نماز پس پراكنده شويد در زمين و طلب كنيد از فضل خدا و ياد كنيد خدا را بسيار شايد كه شما رستگار شويد
و چون بهبينند مال التّجاره يا ساز و نوائى را پراكنده شوند و بروند بسوى آن و واگذارند تو را ايستاده بگو آنچه نزد خدا است بهتر است از ساز و نوا و از مال التجاره و خدا بهترين روزى دهندگان است.
تفسير
گفتهاند يهود مدّعى بودند كه ما اولياء خدا و دوستان اوئيم نه غير ما و خداوند بمناسبت ذكر آنها بمثل در آيات سابقه به پيغمبر خود خطاب فرموده كه بآنها بفرمايد اگر راست ميگوئيد اولياء خدا منحصر بشما است آرزو و طلب مرگ كنيد چون دوست طالب ملاقات دوست است و لابد حال شما بعد از مرگ بهتر از زمان زندگى است ولى آنها بهيچ وجه چنين طلبى نخواهند نمود چون خودشان ميدانند چه اعمال ناشايستهاى داشتهاند و مستحق عقابند و خدا هم ميداند كه آنها ستم نمودند بر خود بمعصيت و بر پيغمبر خاتم بانكار حق او با آنكه ديده و شنيده بودند اوصاف او را در تورية و غيرها و خدا از ستمكاران نميگذرد و بجزاى اعمالشان خواهد رسانيد ولى تحقيق حقّ و منقول از امام عليه السّلام همانستكه در سوره بقره ذيل آيه قل ان كانت لكم الدّار الآخرة گذشت و تكرار نميشود و چون معلوم شد تنفّر آنها از مرگ بترك طلب و تمنّا پيغمبر اكرم بايد بآنها تذكّر دهد كه همان مرگى كه از آن فرار ميكنيد و ميترسيد كه از خدا طلب كنيد مبادا بشما برسد البتّه بملاقات شما خواهد آمد در وقت مقدّر و بعد از آن در پيشگاه كسيكه عالم است به اعمال نهانى و آشكار شما حاضر كرده ميشويد پس
جلد 5 صفحه 204
او يادآورى ميكند شما را و پاداش آنرا از خير و شرّ خواهد داد و خداوند بعد از ملامت يهود بر عقائد و اعمال ناشايسته اهل ايمان را مخاطب قرار داده و مأمور فرموده به بهترين اعمال كه نماز است خصوصا نماز جمعه كه افضل افراد آنست باين تقريب كه چون نداى مؤذن براى نماز كه آن نماز در روز جمعه است بلند شود سعى نمائيد كه زودتر خود را بآن برسانيد كه ياد خدا و توجّه باو اعظم عبادات بنده است و البته هيچ امريرا از بيع و شرى و كارهاى ديگر نبايد مانع آن قرار داد چون حضور در نماز جمعه بهتر است براى شما از كارهاى ديگر و اگر شما بدانيد مصالح و مفاسد امور را ميدانيد كه آن بهتر است از هر كار و آداب و شرايط نماز جمعه و حكم آن از وجوب عينى يا تخييرى يا استحباب يا حرمت در زمان غيبت امام عليه السّلام موكول بكتب فقهيّه و رسائل عمليّه است و چون از نماز فراغت پيدا شود نهى از بيع و شرى و اقدام بامور ديگر برداشته ميشود و لذا خداوند تجويز فرموده بصيغه امر متفرّق شدن اهل ايمان را در هر جا باشند براى طلب روزى و ساير اعمال و البته اشتغال بأعمال عبادى و ذكر خدا در چنين روز شريفى كه ثواب اعمال بندگان بر حسب نقل از ائمه اطهار مضاعف است موجب رستگارى است و راجع بآيه اخيره آنچه از نقل قمّى ره و غيره استفاده ميشود آنستكه در يكى از روزهاى جمعه وقتى كه اذان نماز گفته شده بود و مردم براى اداء فريضه در مسجد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مجتمع شده بودند و آنحضرت ايستاده در منبر مشغول خطبه خواندن بود چون در نماز جمعه دو خطبه قبل از نماز كه دو ركعت است واجب ميباشد كاروانى كه حامل مال التجاره و ارزاق عمومى بود وارد مدينه شد و از مقابل مسجد گذشت با آنكه در جلو آن جمعى مشغول بساز زدن بودند يا ناى و نوائى داشتند لذا اصحاب از استماع خطبه منصرف شده براى تماشا يا معامله بيرون رفتند و بروايت جابر بن عبد اللّه دوازده نفر بيشتر باقى نماندند و حضرت از اين پيش آمد متأثر گرديد و اين آيه نازل شد كه دلالت دارد بر ملامت آنها براى اقبالشان بتجارت و صوت لهوى و اعراضشان از نفع اخروى و حفظ احترام كلام خدا و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با آنكه ثواب الهى بمراتب برتر و بهتر بود براى آنها و هر كس
جلد 5 صفحه 205
از استماع صوت لهوى و انتفاع از متاع دنيوى و ظاهرا عمده اقبال آنها بمال- التجاره بوده چون بضيق معاش مبتلا بودند لذا از اقبال آنها به آندو كه در خارج متّحد و يك واقعه بوده به انفضّوا اليها كه مشتمل بر ضمير مفرد مؤنّث و مناسب با تجارت است تعبير شده و در ذيل آيه فرموده خدا بهترين روزى دهندگان است پس بايد باو توكّل نمود و روزى را از او خواست نه آنكه مرتكب چنين بىادبى شد براى تحصيل روزى يا طلب ازدياد آن و در بعضى از روايات است كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم قسم ياد فرمود كه اگر همه رفته بودند همانجا بآتش غضب الهى ميسوختند و نكته تقديم تجارت بر لهو اولا و تأخير آن ثانيا شايد اشاره به اتّحاد واقعه باشد و شايد ملاحظه ترقّى در تقبيح عمل آنها و در خيريّت ثواب الهى شده باشد و اللّه اعلم در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه واجب است بر هر مؤمنى كه از ما پيروى مينمايد آنكه بخواند در شب جمعه سوره جمعه و سبّح اسم ربّك الاعلى را در نماز خود و در نماز ظهر سوره جمعه و منافقين را و چون چنين كند پس گويا عمل نموده بعمل پيغمبر خدا و ثواب و جزاى او بر خدا بهشت است وفقنا اللّه تعالى و الحمد للّه رب العالمين و صلّى اللّه على محمد و آله الطاهرين.
جلد 5 صفحه 206
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قُل يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا إِن زَعَمتُم أَنَّكُم أَولِياءُ لِلّهِ مِن دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن كُنتُم صادِقِينَ «6»
جلد 17 - صفحه 9
بفرما اي كساني که نام خود را هود و يهود گذاردهايد اگر گمان ميكنيد که شما اولياء الهي هستيد غير از ناس پس آرزوي مرگ كنيد اگر هستيد راستگويان.
(اقول): عقيده يهود اينکه است که بني اسرائيل اهل بهشت و سعادت هستند و لو هر گونه فسق و فجور كنند و ساير ناس بوي سعادت به مشامشان نميرسد و لو هر چه عبادت و بندگي كنند چنانچه گفتند: وَ قالَتِ اليَهُودُ وَ النَّصاري نَحنُ أَبناءُ اللّهِ وَ أَحِبّاؤُهُ مائده آيه 21.
قُل يا أَيُّهَا الَّذِينَ هادُوا نظر باين که يهود از ماده هود است و ياء زايده است چنانچه اطلاق هود هم بر آنها ميشود: قالُوا لَن يَدخُلَ الجَنَّةَ إِلّا مَن كانَ هُوداً أَو نَصاري تِلكَ أَمانِيُّهُم بقره آيه 105 و اينکه اطلاق براي اينکه است که خود را منتسب به يهودا فرزند بزرگ يعقوب ميدانند.
إِن زَعَمتُم أَنَّكُم أَولِياءُ لِلّهِ مِن دُونِ النّاسِ فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن كُنتُم صادِقِينَ.
(اشكال): شما مسلمين هم اينکه عقيده را داريد که سعادت و رستگاري مخصوص به شما است پس شما هم بايد تمناي مرگ كنيد!.
(جواب): اولا هر صاحب مذهبي حق يا باطل مذهب خود را حق ميداند و نجات و سعادت را منوط باو ميگويد و ساير مذاهب را باطل و اهل هلاكت ميشمارد لكن فرق بين سياه و سفيد و طايفه دون طايفه نميگذارد چنانچه فرمود:
«خلقت الجنة لمن اطاع اللّه و لو کان غلاما حبشيا و خلقت النار لمن عصي اللّه و لو کان سيدا قرشيا»
دائر مدار ايمان و عمل صالح و تقوي ميداند ولي يهود فقط منحصر ببني اسرائيل ميدانند از اينکه جهت در مقام تبليغ نيستند لذا ميفرمايد: مِن دُونِ النّاسِ و جواب آنها اولا- مگر انبياء بني اسرائيل مخصوصا حضرت عيسي از بني اسرائيل نبودند چرا: فَفَرِيقاً كَذَّبتُم وَ فَرِيقاً تَقتُلُونَ بقره آيه 81. و ثانيا- بر حسب عقيده شما که حضرت آدم را إبن اللّه ميگوييد تمام بشر إبن اللّه هستند چه خصوصيت از براي شما است. و ثالثا- ميفرمايد:
فَتَمَنَّوُا المَوتَ إِن كُنتُم صادِقِينَ که برويد نزد پدر بزرگوارتان و متنعم
جلد 17 - صفحه 10
شويد به نعم آن و لكن اينکه دعوي از شما كذب محض است و شما همچو يقيني نداريد و از مرگ فرار ميكنيد.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 6)- گفتیم یهود خود را امتی برگزیده، و به اصطلاح تافتهای جدا بافته میدانستند، حتی گاهی ادعا میکردند که پسران خدا هستند! و گاه خود را دوستان خاص خداوند قلمداد میکردند، چنانکه در آیه 18 سوره مائده آمده است.
قرآن در مقابل این بلند پروازیهای بیدلیل، آن هم از ناحیه گروهی که حامل
ج5، ص181
کتاب الهی بودند اما عامل به آن نبودند، میگوید: به آنها «بگو: ای یهودیان! اگر گمان میکنید که (فقط) شما دوستان خدائید نه سایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست میگوئید» تا به لقای محبوبتان برسید (قل یا ایها الذین هادوا ان زعمتم انکم اولیاء لله من دون الناس فتمنوا الموت ان کنتم صادقین).
چرا که دوست همیشه مشتاق لقای دوست است، و میدانیم که لقای معنوی پروردگار در قیامت رخ میدهد. اگر شما راست میگوئی پس چرا این قدر به زندگی دنیا چسبیدهاید؟ چرا این قدر از مرگ وحشت دارید؟
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص157
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم