آیه 5 سوره رعد

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۵ الرعد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ وَإِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِكَ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<4 آیه 5 سوره الرعد 6>>
سوره : سوره الرعد (13)
جزء : 13
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و اگر تو را جای تعجب (به کار منکران) است عجب قول منکران معاد است که می‌گویند: آیا ما چون خاک شدیم باز از نو خلق خواهیم شد؟ اینان هستند که به خدای خود کافر شدند و هم اینان زنجیرها (ی قهر و عذاب) بر گردن دارند و هم اینان اصحاب دوزخند و در آن همیشه معذبند.

اگر بخواهی تعجب کنی، پس تعجب از گفتار منکران لجوج است که [بدون توجه به قدرت خدا که آنان را از خاک پدید آورد، می گویند]: آیا ما هنگامی که [پس از مردن] خاک شدیم، به راستی در آفرینش جدیدی خواهیم بود؟! اینانند که به پروردگارشان کافر شدند، و اینانند که در گردنشان بندها و زنجیرها [ی گمراهی در دنیا و عذاب در آخرت] است، و اینان اهل آتش اند و در آن جاودانه اند.

و اگر عجب دارى، عجب از سخن آنان [=كافران‌] است كه: «آيا وقتى خاك شديم، به راستى در آفرينش جديدى خواهيم بود؟» اينان همان كسانند كه به پروردگارشان كفر ورزيده‌اند و در گردنهايشان زنجيرهاست، و آنان همدم آتشند و در آن ماندگار خواهند بود.

اگر تو در شگفت مى‌آيى، شگفت سخن ايشان است كه آيا آن هنگام كه خاك شويم از نو ما را بيافرينند؟ اينان به پروردگارشان ايمان ندارند، بر گردنهاشان غُلها باشد و اهل جهنمند و در آن جاودانه‌اند.

و اگر (از چیزی) تعجب می‌کنی، عجیب گفتار آنهاست که می‌گویند: «آیا هنگامی که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده می‌شویم و) به خلقت جدیدی بازمی‌گردیم؟!» آنها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شده‌اند؛ و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است؛ و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

If you are to wonder [at anything], then wonderful is their remark, ‘When we have become dust, shall we be [ushered] into a new creation?’ They are the ones who defy their Lord; they shall have iron collars around their necks, they shall be the inhabitants of the Fire, and they shall remain in it [forever].

And if you would wonder, then wondrous is their saying: What! when we are dust, shall we then certainly be in a new creation? These are they who disbelieve in their Lord, and these have chains on their necks, and they are the inmates of the fire; in it they shall abide.

And if thou wonderest, then wondrous is their saying: When we are dust, are we then forsooth (to be raised) in a new creation? Such are they who disbelieve in their Lord; such have carcans on their necks; such are rightful owners of the Fire, they will abide therein.

If thou dost marvel (at their want of faith), strange is their saying: "When we are (actually) dust, shall we indeed then be in a creation renewed?" They are those who deny their Lord! They are those round whose necks will be yokes (of servitude): they will be Companions of the Fire, to dwell therein (for aye)!

معانی کلمات آیه

«إِن تَعْجَبْ ...»: اگر باید از چیزی در شگفت شد، شگفت‌انگیزترین چیز سخن ایشان است که. «خَلْقٍ جَدیدٍ»: آفرینش تازه. حیات دوباره. آفریده نو. «الأغْلالُ»: جمع غُلّ، طوق آهنین«الأغْلالُ فِی أَعْنَاقِهِمْ»: اشاره به وضع اسفناک آنان در جهنّم است.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «5»

اگر تعجّب مى‌كنى پس عجيب گفتار آنهاست (كه مى‌گويند:) آيا آنگاه كه خاك شديم، آيا به آفرينش تازه‌اى در مى‌آييم؟ آنانند كسانى‌كه به پروردگارشان كفر ورزيدند و همانانند كه غُلها در گردنشان باشد و همانانند همدم آتش كه در آن جاودانه‌اند.

نکته ها

اين آيه خطاب به پيامبر مى‌فرمايد: از انكار نبوّت توسط مردم تعجّب مكن، زيرا آنها از قدرت من، در زنده كردن مردگان نيز در تعجّب اند و آن را باور ندارند.

منكرين معاد دليلى بر محال بودن معاد، ارائه نداده‌اند و تنها وقوع آن را بعيد مى‌شمرند. در مقابل، قرآن علاوه بر ذكر عدالت و حكمت خداوند كه مستلزم وجود قيامت است، بارها در مقام جواب از اين استبعاد منكرين برآمده است؛

يك‌جا مى‌فرمايد: اگر شما در وقوع قيامت شك داريد، از آفرينش ابتدايى خود ياد كنيد كه ما چگونه شما را از خاك و نطفه آفريديم. «يا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا

جلد 4 - صفحه 318

خَلَقْناكُمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ» «1»

و در جاى ديگر مى‌فرمايد: اى پيامبر صلى الله عليه و آله! به مردم بگو: همان كسى‌كه بار اول شما را آفريد، بار ديگر در قيامت شما را خلق خواهد كرد و جاى هيچ‌گونه تعجّبى هم نيست. «قُلْ يُحْيِيهَا الَّذِي أَنْشَأَها أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ هُوَ بِكُلِّ خَلْقٍ عَلِيمٌ» «2»

پیام ها

1- انكار معاد يعنى انكار قدرت، عدالت و حكمت خداوند و اين كفر است. «أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا»

2- منكر معاد چون تمام هدفش دنياست، به غل و زنجير ماديّت، هواپرستى، جهل و خرافات مبتلا مى‌گردد و اينچنين كسى در آخرت نيز در غل و زنجير عذاب الهى خواهد بود. «الْأَغْلالُ»

3- غل و زنجير در قيامت بر روى گردن منكرين نيست تا بتوانند آن را بردارند، بلكه چنان به درون گردنشان فرو رفته كه قابل برداشتن نيست. «فِي أَعْناقِهِمْ»

4- منكر معاد چون توشه‌اى براى رهايى خود از قهر الهى فراهم نكرده، هميشه در عذاب باقى است. «خالِدُونَ»


«1». حج، 5.

«2». يس، 79.

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «5»

پس از ذكر دلائل قاهره بر معرفت و اثبات مبدء، بيان فرمايد تكذيب ايشان را در تكذيب و انكار معاد:

وَ إِنْ تَعْجَبْ‌: و اگر تو را اى پيغمبر محترم عجب مى‌آمد از اين كافران كه با اين همه ادله و براهين و حجج و آيات و علامات كفر مى‌ورزند و به ستايش و پرستش غير خالق و صانع مشغول و از حق اعراض نمودند. فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ‌: پس جاى عجب و شگفت باشد گفتارشان كه، أَ إِذا كُنَّا تُراباً: چونكه ما پوسيده و خاك شديم. أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ: آيا ما را دو مرتبه خلقى نو باز خواهند آفريد. حاصل آنكه اگر تو را عجب آيد، پس سزاوار به تعجب قول ايشان است كه وقتى خاك شديم دو مرتبه زنده شويم. اين غايت عجب است، زيرا متيقن باشد استحاله نطفه به علقه و مضغه و لحم و عظام تا صورت بشرى يافته اعطاء روح در او شود و مدت زمانى در دنيا زندگانى و بعد بميرد، چنانچه اراده و ايجاد الهى تعلق يافت به استحاله اوليه در بدو خلقت، چه استبعادى دارد در تعلق قدرت سبحانى به استحاله ثانيه در عود به قيامت.

چنانچه حضرت سيد سجاد عليه السّلام فرمايد: و العجب كلّ العجب لمن‌

جلد 6 - صفحه 334

انكر النّشأة الاخرى و هويرى النّشأة الاولى‌ «1» و عجب و تمامى عجب براى كسى است كه منكر باشد نشأه ديگر را و حال آنكه مى‌بيند نشأه اولى را.

بعد از آن حكم فرمايد ذات احديت بر اين جماعت به سه چيز: اول حكم به كفر آنها: أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ‌: منكرين قيامت كسانيند كه كافر شدند به پروردگار خود و انكار نمودند قدرت الهى را بر حشر و بعث. دوم:

وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ‌: و آن جماعت آنانند كه غلهاى آتشين در گردن‌هاى ايشان است روز قيامت يا مقيدند به گمراهى كه اميد خلاصى در آنها نيست به سبب اصرار و تمادى در عصيان و طغيان. سوم: خلود در جهنم:

وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ‌: و آنانند ملازمان آتش جهنم، ايشان در عذاب جحيم دائم و ثابتند هميشه كه نجات و خلاصى براى آنها نخواهد بود ابد الاباد.

تبصره: يكى از اصول دين اسلام معاد است، يعنى بازگشت بدن با روح در روز قيامت براى جزاى اعمال، و منكر آن كافر مخلد در عذاب جهنم خواهد بود.

و امتناع اعاده معدوم منافات ندارد با معاد جسمانى، زيرا آنكه محال است نفى محض و عدم صرف باشد، اگر عود شود لازم آيد به وجود عينى ابتدائى برگردد و آن مستلزم تخلل عدم است بين شى‌ء و وجود او، لكن معاد جسمانى از اين قبيل نيست، زيرا بدن بعد از مردن معدوم شود به حسب صورت و باقى باشد به حسب ماده و در وقت اعاده به قدرت الهى تعلق يابد بر ماده بدن صورت اولى و بدن ثانى هم عين بدن اول است منتها تبدل صورى پيدا نموده مثل خشتى كه خراب و دو مرتبه به قالب درآيد، همان ماده خشت اول باشد بدون تفاوت و هيچ استبعادى نخواهد داشت، زيرا ذات قادر متعال كه به قدرت كامله ايجاد و اختراع او فرمود، هرآينه البته قادر خواهد بود بر اعاده او ثانيا، چنانچه در آيه شريفه فرمايد: «هُوَ الَّذِي يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ» استدلال فرموده به شاهد يعنى بدو خلقت بر غائب يعنى بعث و حشر بعد از موت و تأكيد

«1» امالى طوسى ج 2 ص 277، و بحار ج 7 ص 42.

جلد 6 - صفحه 335

فرمايد به اينكه عود ابدان در ساحت كبريائى آسانتر است، و عقل حاكم باشد به آنكه اعاده شى‌ء اهون است از ايجاد آن.

نكات ادبيه: قوله‌ «أَ إِذا كُنَّا تُراباً» بر طريق استفهام انكارى مفيد كمال استبعاد و استنكار است. محلش يا رفع باشد بنابر بدليت از قول به معنى مقول، يا در محل نصب بنابر مفعوليت از قول به معنى مصدر، پس عجب بنابر اول كلام ايشان و بنابر ثانى تكلم آنها باشد. و عامل «اذا» مدلول‌ «أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ» و تقديم ظرف و تكرير همزه براى تقويت و تأكيد انكار، و دال است بر سركشى و نهايت طغيان و عناد ايشان در انكار.

حضرت رسول خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم معاندين و مخالفين را گاهى تهديد مى‌فرمود به عذاب دنيا، و زمانى به عذاب آخرت، وقتى توعيد به عقاب قيامت مى‌فرمود حشر و نشر را منكر مى‌شدند و گفتار ناشايسته مى‌گفتند، چنانچه شرح آن را در آيه سابقه بيان فرمود. چون تهديد به عذاب دنيا مى‌نمود طلب مى‌كردند انزال و اظهار آن را بر سبيل طعن و مى‌گفتند بياور عذابى را كه ما را مى‌ترسانى، لذا خداوند متعال بيان حال آنها را مى‌فرمايد:


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا كُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ أُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ وَ أُولئِكَ الْأَغْلالُ فِي أَعْناقِهِمْ وَ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ «5» وَ يَسْتَعْجِلُونَكَ بِالسَّيِّئَةِ قَبْلَ الْحَسَنَةِ وَ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِمُ الْمَثُلاتُ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ لِلنَّاسِ عَلى‌ ظُلْمِهِمْ وَ إِنَّ رَبَّكَ لَشَدِيدُ الْعِقابِ «6» وَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ لا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ «7»

ترجمه‌

و اگر عجب ميدارى پس عجب است گفتارشان كه آيا وقتى كه باشيم‌

جلد 3 صفحه 190

خاك آيا همانا ما در آئيم در آفرينش تازه آنگروه آنانند كه كافر شدند بپروردگارشان و آنگروه باشد غلها در گردنهاشان و آنگروه اهل آتشند ايشان در آن جاودانيانند

و بشتاب ميخواهند از تو بدى را پيش از خوبى و بتحقيق گذشت پيش از آنها عقوبتها و همانا پروردگار تو هر آينه صاحب آمرزش است مر مردمان را بر ستمشان و همانا پروردگار تو سخت عقوبت است‌

و ميگويند آنانكه كافر شدند چرا فرستاده نشد بر او نشانه‌اى از پروردگارش جز اين نيست كه تو بيم دهنده‌ئى و از براى هر گروهى راهنمائى است.

تفسير

كفارى كه منكر معاد بودند از روى تعجّب ميگفتند آيا وقتى كه ما مرديم و خاك شديم باز زنده و مبعوث ميشويم روز قيامت و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از گفتار آنها تعجّب ميفرمود كه چه قدر بى‌شعورند لذا خداوند بحبيب خود ميفرمايد اگر تعجّب ميكنى تو از گفتار آنها براى آنستكه جاى تعجّب است چون آنها اقرار دارند كه خدا مردم را ايجاد نموده و هركس چيزى را ايجاد نمود و خراب كرد دو مرتبه ميتواند آنرا ايجاد كند بسهولت چه رسد بخداوندى كه قادر بر هر امرى است پس آنها منكر قدرت خدايند و كافرند و راه نجاتى براى آنها نيست چون كفر و ضلالت و گمراهى مانند غل بر گردن آنها احاطه نموده و در آخرت هم مغلول محشور ميشوند و مخلّد در آتشند و يكى از بى‌شعوريهاى آنها آنستكه بطور استهزاء ميگويند پس چرا بر ما عذاب نازل نميشود و ميخواهند از تو بعجله بدى را پيش از انقضاء مهلت و خوبى حالشان بسلامتى از عقوبت با آنكه ميدانند چه رسيد بر پيشينيان آنها از عقوبتهاى الهى كه بمسخ و خسف و غرق و امثال آنها گرفتار شدند و بايد بدانند كه خداوند غفار است مى‌آمرزد كسانى را كه بر خودشان ظلم نمودند بارتكاب معاصى و كفر اگر توبه كنند و شديد العقاب است اگر باقى بمانند بر كفر و اصرار نمايند بر معصيت در مجمع روايت نموده كه چون اين آيه نازل شد پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود اگر عفو و گذشت خدا نبود گوارا نميشد عيش بر احدى و اگر وعده عذاب و عقاب خدا نبود اعتماد مينمود بر عفو او هر كس و از عمل باز ميماند و يكى از توقعات بيجاى آنها آنستكه هر روز از تو معجزه جديدى مانند عصاى موسى و نفس عيسى و طلا نمودن كوه صفا براى استفاده خودشان ميخواهند و ميگويند چرا غير از قرآن‌

جلد 3 صفحه 191

و شقّ القمر و تسبيح سنگ ريزه و امثال اينها كه ديديم معجزه ديگرى كه ما ميخواهيم نميكند با آنكه وظيفه پيغمبر فقط انذار و تخويف و ارشاد است كه تو بآن عمل ميكنى و از براى اثبات نبوّت يك معجزه كافى است ديگر نميشود نظم عالم را بهم زد و هر روز معجزى نمود با آنكه اگر يكى كافى نباشد هزارها هم كافى نيست و از براى هر گروهى در هر زمانى هادى و راهنمائى است از طرف خدا با حجت و بيان در مجمع از پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم روايت نموده كه چون اين آيه نازل شد فرمود من منذرم و على هادى است بعد از من و بامير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى على بتو هدايت ميشوند هدايت- شدگان و در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم منذر است و در هر زمانى از ما هادى و راهنمائى است كه هدايت ميكند مردم را بآنچه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آورده است و راهنمايان بعد از او على عليه السّلام است پس اوصياء او يكى بعد از ديگرى و از امام صادق عليه السّلام روايت نموده كه هر امامى هادى است از براى اهل زمانى كه آن امام در ميان آنها است و اين معنى را قمّى و عيّاشى و در اكمال و ساير كتب معتبره خاصه و عامّه بطرق عديده ذكر نموده‌اند و آن دليل واضح بر اثبات مذهب حقه اثنى عشريّه است ..

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ إِن‌ تَعجَب‌ فَعَجَب‌ٌ قَولُهُم‌ أَ إِذا كُنّا تُراباً أَ إِنّا لَفِي‌ خَلق‌ٍ جَدِيدٍ أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا بِرَبِّهِم‌ وَ أُولئِك‌َ الأَغلال‌ُ فِي‌ أَعناقِهِم‌ وَ أُولئِك‌َ أَصحاب‌ُ النّارِ هُم‌ فِيها خالِدُون‌َ «5»

و ‌اگر‌ ‌شما‌ تعجب‌ ميكني‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفار بجا ‌است‌ جاي‌ تعجب‌ ‌است‌ قول‌ ‌آنها‌ ‌که‌ ميگويند آيا زماني‌ ‌که‌ ‌ما خاك‌ شديم‌ آيا البته‌ ‌هر‌ آينه‌ خلقت‌ تازه‌اي‌ پيدا ميكنيم‌.

توضيح‌ كلام‌ اينكه‌ تغيير شيئي‌ بشيئي‌ سه‌ نحوه‌ ‌است‌: 1‌-‌ تغيير اوصاف‌ و اعراض‌ ‌با‌ حفظ حقيقت‌ مثل‌ اينكه‌ صحيح‌ مريض‌ شود، جاهل‌ عالم‌ گردد. كافر مؤمن‌ شود، سفيد سياه‌ شود و امثال‌ اينها.

2‌-‌ انقلاب‌ ‌است‌ ‌که‌ نوع‌ تغيير كند ‌با‌ حفظ جنسيت‌ مثل‌ اصحاب‌ سبت‌ ‌که‌ ميفرمايد فَقُلنا لَهُم‌ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئِين‌َ بقره‌ ‌آيه‌ 61 اعراف‌ ‌آيه‌ 166. بلكه‌ بسياري‌ ‌در‌ باطن‌ بصورت‌ حيوانات‌ هستند و ‌لو‌ ‌در‌ ظاهر بصورت‌ انسان‌ و ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ مواقع‌ بتوسط ائمه‌ اطهار پرده‌ برداشته‌ ميشد و بواطن‌ ‌آنها‌ ظاهر ميگرديد و فرداي‌ قيامت‌ ‌هم‌ يَوم‌َ تُبلَي‌ السَّرائِرُ ‌است‌ طارق‌ ‌آيه‌ 9. و مثل‌ خمر خل‌ّ شود و ‌غير‌ اينها، 3‌-‌ استحاله‌ ‌است‌ ‌که‌ حقيقت‌ شيئي‌ بكلي‌ حقيقت‌ ديگري‌ شود مثل‌ نطفه‌ علقه‌ شود، علقه‌ مضغه‌ شود، مضغه‌ لحم‌ و استخوان‌ شود و امثال‌ اينها خداوندي‌ ‌که‌ قدرت‌ دارد خاك‌ ‌را‌ انسان‌ كند و انسان‌ ‌را‌ خاك‌ كند باز قدرت‌ دارد خاك‌ ‌را‌ انسان‌ كند چنانچه‌ ميفرمايد يا أَيُّهَا النّاس‌ُ إِن‌ كُنتُم‌ فِي‌ رَيب‌ٍ مِن‌َ البَعث‌ِ فَإِنّا خَلَقناكُم‌ مِن‌ تُراب‌ٍ ثُم‌َّ مِن‌ نُطفَةٍ ثُم‌َّ مِن‌ عَلَقَةٍ ثُم‌َّ مِن‌ مُضغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَيرِ مُخَلَّقَةٍ الحج‌ ‌آيه‌ 5 و ميفرمايد هُوَ الَّذِي‌ خَلَقَكُم‌ مِن‌ تُراب‌ٍ ثُم‌َّ مِن‌ نُطفَةٍ ثُم‌َّ مِن‌ عَلَقَةٍ مؤمن‌ ‌آيه‌ 66.

جلد 11 - صفحه 307

وَ إِن‌ تَعجَب‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌با‌ ‌اينکه‌ همه‌ آيات‌ و معجزات‌ ايمان‌ نميآورند فَعَجَب‌ٌ قَولُهُم‌ ‌از‌ اينكه‌ ‌اينکه‌ همه‌ آثار قدرت‌ ‌را‌ مشاهده‌ ميكنند ‌که‌ ‌از‌ خاك‌ و نطفه‌ و علقه‌ و مضغه‌ انسان‌ شدند باز ميگويند أَ إِذا كُنّا تُراباً ‌که‌ پوسيده‌ شديم‌ و خاك‌ شديم‌ ‌مع‌ ‌ذلک‌ أَ إِنّا لَفِي‌ خَلق‌ٍ جَدِيدٍ دو مرتبه‌ انسان‌ ميشويم‌ و مبعوث‌ ميگرديم‌ و ‌ما ‌را‌ زنده‌ ميكنند.

أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا بِرَبِّهِم‌ وَ أُولئِك‌َ الأَغلال‌ُ فِي‌ أَعناقِهِم‌ وَ أُولئِك‌َ أَصحاب‌ُ النّارِ هُم‌ فِيها خالِدُون‌َ اينها كساني‌ هستند ‌که‌ كافر شدند بپروردگار ‌خود‌ و اينها غلهايي‌ ‌در‌ گردنهاي‌ ‌خود‌ دارند و اينها اصحاب‌ آتش‌ هستند.

أُولئِك‌َ الَّذِين‌َ كَفَرُوا بِرَبِّهِم‌ ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌از‌ كافر بپروردگار دهرية و طبيعيين‌ باشند ‌که‌ منكر وجود حق‌ هستند و تمام‌ موجودات‌ ‌را‌ مستند بطبيعت‌ ميدانند چنانچه‌ منكر معاد ‌هم‌ همين‌ها هستند و لكن‌ كافر باللّه‌ اقسام‌ زيادي‌ دارد مشركين‌ منكر توحيد حق‌ هستند، مجسمه‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ جسم‌ ميدانند مثل‌ يهود و نصاري‌ و بعض‌ فرق‌ عامه‌ كافر باللّه‌ هستند، كساني‌ ‌که‌ صفات‌ زائد قائلند كافر باللّه‌ هستند، منكرين‌ عدل‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ عادل‌ نميدانند كافر باللّه‌ هستند، حكمايي‌ ‌که‌ ‌خدا‌ ‌را‌ علت‌ ميدانند و انفكاك‌ معلول‌ ‌را‌ ‌از‌ علت‌ محال‌ ميدانند و لذا عالم‌ ‌را‌ قديم‌ ميدانند و سلب‌ قدرت‌ و اختيار ميكنند كافر باللّه‌ هستند و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ شريفه‌ و ‌لو‌ بيان‌ قسمت‌ اول‌ ‌باشد‌ لكن‌ ‌در‌ حكم‌ و عقوبات‌ تمام‌ شركت‌ دارند بلكه‌ كافر برسول‌ و مبدع‌ ‌در‌ دين‌ و منكر ضروريات‌ دين‌ و انكار امامت‌ ائمه‌ اثني‌ عشر و ‌لو‌ اسم‌ كفر ‌بر‌ ‌آنها‌ صادق‌ نباشد قطعا ضلالت‌ ‌است‌ بلكه‌ بعض‌ ‌آنها‌ كافر و نجس‌ هستند

جلد 11 - صفحه 308

مثل‌ نواصب‌ و اشباه‌ ‌آنها‌ و تمام‌ مشمول‌ هستند.

أُولئِك‌َ الأَغلال‌ُ فِي‌ أَعناقِهِم‌ ممكن‌ ‌است‌ مراد ‌از‌ اغلال‌ موانع‌ قبول‌ ايمان‌ ‌باشد‌ مثل‌ تقليد آباء، عصبيت‌، عناد، كبر، حب‌ جاه‌، هواي‌ نفس‌، حب‌ دنيا، ملهيّات‌ و امثال‌ اينها. و ممكن‌ ‌است‌ مراد اغلال‌ آتشي‌ فرداي‌ قيامت‌ ‌باشد‌ ‌که‌ ميفرمايد خُذُوه‌ُ فَغُلُّوه‌ُ ثُم‌َّ الجَحِيم‌َ صَلُّوه‌ُ ثُم‌َّ فِي‌ سِلسِلَةٍ ذَرعُها سَبعُون‌َ ذِراعاً فَاسلُكُوه‌ُ إِنَّه‌ُ كان‌َ لا يُؤمِن‌ُ بِاللّه‌ِ العَظِيم‌ِ الحاقه‌ ‌آيه‌ 30 ‌الي‌ 33. و نيز ميفرمايد إِذِ الأَغلال‌ُ فِي‌ أَعناقِهِم‌ وَ السَّلاسِل‌ُ يُسحَبُون‌َ فِي‌ الحَمِيم‌ِ ثُم‌َّ فِي‌ النّارِ يُسجَرُون‌َ مؤمن‌ ‌آيه‌ 73. و ‌غير‌ اينها ‌از‌ آيات‌.

وَ أُولئِك‌َ أَصحاب‌ُ النّارِ هُم‌ فِيها خالِدُون‌َ تفسيرش‌ گذشت‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 5)- تعجب کفار از معاد! در اینجا قرآن به مسأله «معاد» می‌پردازد، و با ارتباط و پیوستگی خاصی که میان مسأله مبدأ و معاد است، این بحث را تحکیم بخشیده، می‌گوید: «و اگر (از چیزی) تعجب می‌کنی، عجیب گفتار آنهاست که می‌گویند: آیا هنگامی که خاک شدیم بار دیگر آفرینش تازه‌ای پیدا خواهیم کرد»؟! (وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَ إِذا کُنَّا تُراباً أَ إِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ).

سپس وضع فعلی و سرنوشت آینده این گروه را در سه جمله بیان می‌کند:

ابتدا می‌گوید: «اینها کسانی هستند که به پروردگارشان کافر شدند» (أُولئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ).

چرا که خداوند و ربوبیت او را قبول داشتند، هرگز در قدرت او در مسأله معاد و تجدید حیات انسان تردید نمی‌کردند.

دیگر این که بر اثر کفر و بی‌ایمانی و خارج شدن از زیر پرچم آزادگی توحیدی، زنجیرهای بت پرستی، هوی پرستی، ماده پرستی و جهل و خرافات را با دست خود بر گردن خویش نهاده‌اند همانطور که آیه می‌فرماید: «و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است» (وَ أُولئِکَ الْأَغْلالُ فِی أَعْناقِهِمْ).

«و چنین افرادی (با این وضع و این موقعیت) مسلما اصحاب دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند» و جز این نتیجه و انتظاری در باره آنان نیست (وَ أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع