آیه 58 سوره غافر
<<57 | آیه 58 سوره غافر | 59>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و هرگز (جاهل) نابینا و شخص (عالم) بینا یکسان نیستند و هم آنان که ایمان آورده و نیکوکار شدند (نزد خدا) با (کافران) بدکردار مساوی (در درجات آخرت) نیستند، لیکن بسیار کم این حقیقت را متذکر میشوید.
و بینا و نابینا، یکسان نیستند و [نیز] آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند با [مردم] بدکار برابر نمی باشند. اندکی متذکّر [این حقایق] می شوید.
و نابينا و بينا يكسان نيستند، و كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند [نيز] با [مردم] بدكار [يكسان] نيستند؛ چه اندك پند مىپذيريد.
نابينا و بينا برابر نيستند. نيز آنهايى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند با زشتكاران يكسان نباشند. چه اندك پند مىپذيريد.
هرگز نابینا و بینا یکسان نیستند؛ همچنین کسانی که ایمان آورده، و اعمال صالح انجام دادهاند با بدکاران یکسان نخواهند بود؛ امّا کمتر متذکّر میشوید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِيءُ قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ «58»
نابينا و بينا يكسان نيستند و كسانى هم كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام دادهاند، با (مردم) بدكار برابر نيستند؛ چه كم متذكّر مىشويد.
پیام ها
1- تكبّر، بزرگترين مانع حقّ بينى و حقّ پذيرى است. (متكبّر مانند كور است).
«ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ»
2- ايمان و بينش، بر عمل مقدّم است. آمَنُوا وَ عَمِلُوا ...
3- آن چه محور است، علم و تذكّر است نه آمار و ارقام. أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ...
قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ
4- انسان بىاعتنا به حقايق كور است. الْأَعْمى ... قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ
5- تودهى مردم نمىدانند و گروه بينا و پندپذير، اندك هستند. أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ ... قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ
6- در آيهى قبل خوانديم كه: «اكثر مردم نمىدانند» در اين آيه فرمود: «افراد كمى متذكّر مىشوند و پند مىپذيرند» پس دانستن مهم نيست، هوشيار بودن مهم است. «قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ»
تفسير نور(10جلدى)، ج8، ص: 278
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لا الْمُسِيءُ قَلِيلاً ما تَتَذَكَّرُونَ (58)
جلد 11 - صفحه 323
بعد از آن ضرب المثلى بيان فرمايد:
وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ: و برابر نيستند نابينا و بينا، يعنى كافرى كه جاهل و غافل باشد از دلايل توحيد به جهت عدم تفكر و تدبر، مساوى نيست به مؤمنى كه عاقل و عالم باشد به معرفت الهى. وَ الَّذِينَ آمَنُوا: و برابر نيستند آنانكه ايمان آوردهاند، وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ: و بجا آورند كارهاى شايسته از طاعات و عبادات، وَ لَا الْمُسِيءُ: و نه بدكار و تبه روزگار، يعنى مؤمن صالح برابر كافر فاسق نيست، زيرا اولى در دنيا تأمل به سعادت و در آخرت ساكن درجات عاليه است به انواع كرامت، و دومى در دنيا به طريق شقاوت و در آخرت مقيم در كات به اصناف اهانت و ذلت. قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ: كمى پند مىپذيرند مردمان از آيات قرآن.
بيان:
تشبيه بليغى فرموده براى فهم مطلب به دو عنوان:
1- عقل و وجدان حكم نمايد به اينكه نابينا و بينا مساوى نيستند، همچنين كافرى كه كور است از معارف الهيه و راه ضلالت را دريافته، با مؤمن كه بينا شده به عقايد حقه و راه نجات را دريافته مساوى نيستند نه در دنيا و نه در آخرت.
2- عدم تساوى مؤمنين كه داراى ايمان و عمل صالح و پسنديدهاند، با فاسق كه داراى عمل ناشايسته است يكسان نخواهد بود، زيرا مؤمن وجودش خير و عملش باعث بركت و وسعت و ميمنت باشد، لكن فاسق وجودش شر و عملش موجب نحوست و نكبت؛ و البته در آخرت در يك مكان و مرتبه نخواهند بود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
إِنَّ الَّذِينَ يُجادِلُونَ فِي آياتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطانٍ أَتاهُمْ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلاَّ كِبْرٌ ما هُمْ بِبالِغِيهِ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ (56) لَخَلْقُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَكْبَرُ مِنْ خَلْقِ النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ (57) وَ ما يَسْتَوِي الْأَعْمى وَ الْبَصِيرُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لا الْمُسِيءُ قَلِيلاً ما تَتَذَكَّرُونَ (58) إِنَّ السَّاعَةَ لَآتِيَةٌ لا رَيْبَ فِيها وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يُؤْمِنُونَ (59) وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرِينَ (60)
ترجمه
همانا آنانكه مجادله مينمايند در آيتهاى خدا بدون حجّتى كه آمده باشد آنها را نيست در سينههاشان مگر بزرگى كه نباشند آنان رسندگان
جلد 4 صفحه 534
بآن پس پناه بر بخدا همانا او است آن شنواى بينا
هر آينه آفريدن آسمانها و زمين مهمّتر است از آفريدن مردم ولى بيشتر مردم نميدانند
و مساوى نيستند كور و بينا و كسانيكه ايمان آوردند و كردند كارهاى شايسته و نه بدكار اندكى از شما پند ميگيريد
همانا قيامت هر آينه آينده است نيست شكّى در آن ولى بيشتر مردم ايمان نمىآورند
و گفت پروردگار شما بخوانيد مرا اجابت ميكنم شما را همانا آنانكه تكبّر ميكنند از عبادت من زود باشد داخل شوند در دوزخ ذليلان.
تفسير
گفتهاند در باره يهود نازل شده و محتمل است ناظر بمشركين مكّه باشد كه مشاجره و گفتگو ميكردند در ابطال و ردّ آيات قرآن بدون دليل و برهان و گواهى از كتب سماوى و اقوال پيغمبران خدا ميفرمايد نيست در ضميرشان مگر هواى رياست و بزرگى و سركشى از احكام الهى و وسائط ابلاغ آن ولى باين آرزو نخواهند رسيد چون خداوند بزودى آنها را خوار و ذليل اهل ايمان خواهد فرمود و بايد پناه برد از شرّ آنها بخداوندى كه ميشنود اقوال آنها را و مىبيند افعالشان را و بزودى بمجازاتشان ميرساند و عجب در آنستكه اينها خدا را خالق آسمانها و زمين ميدانند و ميدانند كه خلقت آنها براى وسعت و عظمتشان برتر و بزرگتر و مهمتر از خلقت مردم در روز جزا است ولى بيشتر مردم لازمه اينمعنى را نميدانند كه كسيكه قادر بر خلق اكبر و اهمّ باشد قادر بر خلق غير اكبر و اهمّ نيز ميباشد لذا با اعتراف بخلق آسمانها و زمين و موجودات آن براى خدا منكر معاد ميشوند و اين نيست مگر از آن جهت كه فكر نكردند و چشم دل آنها كور شده و البتّه مساوى نيست ادراكات كور با بينا و اهل ايمان و عمل صالح كه روشن ضميرانند با مرد بدكار كه قلبش تاريك و ظلمانى و سياه شده و البتّه بهمين مناسبت مقامات اخروى آنها هم تفاوت دارد مؤمن و صالح در بهشت و كافر و بدكار در جهنّم است ولى بيشتر از شما مردم متوجّه به اين معانى نيستيد لذا در مقام تحصيل علم و معرفت برنمىآئيد تا دل شما بنور دانش منوّر گردد و از آيات الهيه پند گرفته بمقامات رفيعه و اصل شويد و يتذكّرون بصيغه مغايب نيز قرائت شده و در هر حال كلمه ما زائده يا مصدريّه است يعنى كم است تذكّر شما يا مردم و روز قيامت كه يكى از اسمائش
جلد 4 صفحه 535
ساعت است يعنى آن زمانى كه جز خدا كسى نمىداند البتّه خواهد آمد شكّى در آن راه ندارد ولى بيشتر مردم قلبا و عملا بآن اعتقاد قطعى ندارند و بعيد ميشمارند آنرا خصوصا با تمام خصوصياتى كه خدا و پيغمبران براى آنروز بيان فرمودهاند چون ادراكاتشان مأنوس بمحسوسات شده و از معقولات وحشت دارند و خدا فرموده آنچه ميخواهيد از خير دنيا و آخرت از من بخواهيد و بخوانيد مرا تا روا كنم حاجات شما را بتها از دستشان كارى برنمىآيد كه بتوانند حاجت كسيرا برآورند و كسانيكه تكبّر كنند از رفتن در خانه خدا و تأنّف نمايند از طلب حاجات خودشان از قاضى الحاجات بىاعتنائى بخدا نمودهاند و مستحق شدند كه با ذلّت و خوارى بجهنّم روند و البته معلوم است كه خداوند اختيار مملكت وجود را كه بايد با نظام احسن مرتّب شود بدست تمام بندگانيكه حاجات مختلفه دارند و دعا ميكنند نميدهد و معناى اجابت دعا آنستكه اگر مصلحت باشد خواسته دعا كنندگان براى آنها و مفسدهاى هم براى غير نداشته باشد بآنها عطا شود چون بسيارى از عطايا چنين است كه با تقاضا مصلحت دارد و بدون طلب ندارد خداوند ميفرمايد تقاضا كنيد تا اگر مصلحت در برآوردن حاجات شما باشد برآورم و الّا ثواب دعا را بشما مسلّما خواهم داد در دنيا يا آخرت چون دعا عبادت است و عبادت مسلّما اجر اخروى دارد بلكه بر حسب بعضى از روايات مأثوره در اينمقام از ائمه اطهار افضل عبادات است حتّى از نماز هم افضل است و ظاهرا مراد افضليّت آن از نوافل باشد و شمّهاى از اين مقال و پارهاى از اخبار اين باب در سوره بقره ذيل قول خداوند اجيب دعوة الدّاع اذا دعان گذشت و در مجمع از ابن عباس ره نقل نموده كه ادعونى أستجب لكم را به اعبدونى اثبكم تفسير نموده و استدلال فرموده بر آن بقول پيغمبر صلى اللّه عليه و اله كه فرموده دعا عبادت است و اين را قرينه قرار داده بر آنكه مراد از اجابت اثابت است با آنكه ائمه عليهم السلام هم فرمودهاند دعا عبادت است ولى با آنكه دعا است عبادت است و با اينحال موجبى از براى صرف اجابت از معناى حقيقى خود نيست و ظاهر آيه شريفه مطابق با صريح روايات مفسّره است.
جلد 4 صفحه 536
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ ما يَستَوِي الأَعمي وَ البَصِيرُ وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ لا المُسِيءُ قَلِيلاً ما تَتَذَكَّرُونَ (58)
و مساوي نيست كور و بينا و كساني که ايمان آوردند و اعمال صالحه بجا آوردند و نه مسيء زيان كار چقدر كم متذكّر ميشويد.
وَ ما يَستَوِي الأَعمي وَ البَصِيرُ عماي قلب است و بينايي قلب چشم قلب اگر كور شد هيچ حقيقتي را درك نميكند که ميفرمايد فَإِنَّها لا تَعمَي الأَبصارُ وَ لكِن تَعمَي القُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ- حجّ آيه 45 و اگر بنور ايمان چشم قلب روشن و بينا شد تمام حقايق را درك ميكند البتّه اينکه دو مساوي نيستند و هم چنين:
وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ وَ لَا المُسِيءُ مؤمني که با اعمال صالحه باشد از ملائكه بالاتر ميرود که فرمود
«الملائكة خدّامنا و خدّام شيعتنا»
و اگر مسيء شد بكفر و شرك و بي ايماني از سگ بيشتر ميشود زيرا سگ گناه ندارد و جهنّم نميرود بخلاف مسيء.
قَلِيلًا ما تَتَذَكَّرُونَ هر دو را بيك لباس ميبينيد بسا دو نفر همسايه يا در يك مغازه يا در يك اداره با يك نحوه حقوق هستند لكن ببين تفاوت ره از كجا است تا بكجا اينکه اعلاء درجات بهشت آن اسفل دركات جهنّم.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 58)- در این آیه در یک مقایسه روشن وضع حال این متکبران جاهل را در مقابل مؤمنان آگاه، روشن ساخته، میگوید: «نابینا و بینا هرگز مساوی نیستند».
(وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمی وَ الْبَصِیرُ).
«همچنین کسانی که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، با بدکاران» یکسان نخواهند بود (وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ لَا الْمُسِیءُ).
اما شما بر اثر خودخواهی و جهل «کمتر متذکر میشوید» (قَلِیلًا ما تَتَذَکَّرُونَ).
نابینا همان آدم نادان و بیخبری است که پردههای کبر و غرور بر چشمانش افتاده، و اجازه درک حقایق را به او نمیدهد، و بینا کسی است که در پرتو نور علم و استدلالات منطقی، حق را مشاهده میکند، آیا این دو با هم برابرند؟!
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم