آیه 47 سوره مریم
<<46 | آیه 47 سوره مریم | 48>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
باز ابراهیم گفت: سلامت باشی، من از خدای خود برای تو آمرزش خواهم خواست، که او بسیار در حقّ من مهربان است.
ابراهیم گفت: سلام بر تو، به زودی از پروردگارم برای تو آمرزش می خواهم؛ زیرا او همواره نسبت به من بسیار نیکوکار و مهربان است.
[ابراهيم] گفت: «درود بر تو باد، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم، زيرا او همواره نسبت به من پر مهر بوده است،
گفت: تو را سلامت باد. از پروردگارم برايت آمرزش خواهم خواست. زيرا او بر من مهربان است.
(ابراهیم) گفت: «سلام بر تو! من بزودی از پروردگارم برایت تقاضای عفو میکنم؛ چرا که او همواره نسبت به من مهربان بوده است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
حفيا: حفى: مهربان. احفاء مبالغه در سؤال يا در دانستن حال شخصى از اشخاص. «حفى» كسى است كه در سؤال مبالغه كند و نيز كسى است كه در عطا كردن لطف كند. اصل باب به معنى: آخر رساندن (مبالغه) است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا «47»
(ابراهيم از او جدا شد و) گفت: سلام بر تو، به زودى از پروردگارم براى تو آمرزش مىخواهم، زيرا او همواره نسبت به من بسيار مهربان بوده است.
نکته ها
كلمهى «حَفِيٌّ» به كسى گفته مىشود كه كمال نيكى و گرامىداشت را در حقّ ديگرى دارد «1» و گاهى به معناى عالم است.
در اين آيات، روحيّات مؤمن و كافر در گفتگوها به خوبى به چشم مىخورد:
الف: ابراهيم عاطفى حرف مىزند و عمويش با خشونت، ابراهيم چهار بار مىگويد: «يا أَبَتِ» ولى عموى بتپرستش حتّى يك بار نگفت: «يا بنى»
ب: ابراهيم با استدلال حرف مىزند، امّا آزر بىدليل سخن مىگويد. ابراهيم مىگويد: «لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ» عمو مىگويد: «آلِهَتِي»
ج: ابراهيم، دلسوزانه حرف مىزند، امّا آزر با تهديد جواب مىدهد.
د: ابراهيم، سلام مىكند، امّا آزر دستور فاصله گرفتن مىدهد. «وَ اهْجُرْنِي»
كم مباش از درخت سايه فكن
هر كه سنگت زند ثمر بخشش
استغفار حضرت ابراهيم، براى عموى بتپرستش به خاطر آن بود كه احتمال هدايت شدن اورا مىداد. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ» ولى همين كه از هدايت عمو مأيوس شد، از او برائت جست.
«1». لسان العرب.
جلد 5 - صفحه 276
قرآن مىفرمايد: «وَ ما كانَ اسْتِغْفارُ إِبْراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَها إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «1»
پیام ها
1- مردان خدا در برابر تهديد وتحقير ديگران، صبور ودريا دلند. «قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ»
2- سعى كنيم آتش خشم ديگران را با سخنان زيبا و آرامبخش، خاموش كنيم. لَأَرْجُمَنَّكَ ... قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ
3- استغفار انبيا و اوليا، آثار خاصّى دارد. (و گرنه وعدهى استغفار نقش مهمى ندارد.) «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ»
4- قبول عذرخواهى، از شئون ربوبيّت است. «سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي»
5- براى استغفار، زمانهاى خاصى اولويّت دارد. «سَأَسْتَغْفِرُ» يعنى در زمان مناسب دعا خواهم كرد.
6- از آداب دعا توجّه به ربوبيّت خداوند است. «رَبِّي»
7- در برابر تهديدهاى مخالفان، به ياد الطاف خدا باشيم. «إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا»
«1». توبه، 114.
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47)
حضرت ابراهيم عليه السلام چون از ايمان او مأيوس شد و اين كلمات تهديد آميز بشنيد، بر طريق توديع و متاركه و مقابله سيئه به حسنه:
قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ: گفت سلام بر تو باد، يعنى تو را وداع مىكنم و مىروم. بعضى گفتهاند مقابله نمود تهديد و ملام او را به سلام تا شايد متأثر گردد و به ايمان رغبت كند. يا آنكه رعايت حق تربيت او نموده باشد. در بعض اخبار آمده كه چون ابراهيم عليه السلام قصد مهاجرت كرد، آذر او را گفت: از رفتن ملول مباش كه تو خداى نيك دارى تو را وانخواهد داشت. ابراهيم باز به ايمان او اميدوار شده بر او سلام كرد و گفت: سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي: زود باشد كه آمرزش خواهم براى تو از پروردگار خود تا شايد كه توفيق دهد تو را در توبه و ايمان، چه حقيقت استغفار براى كفار، استدعاى توفيق است مر چيزى را كه موجب مغفرت ايشان باشد از ترك عبادت اصنام و ايمان به ملك علام. نزد جمعى استغفار او براى آذر به جهت وعده او بود به ايمان و چون ظاهر گرديد كفر
جلد 8 - صفحه 191
او، تبرى جست، چنانچه فرمايد: «فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ» «1». إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا: بدرستى كه خداى من هست به من به غايت مهربان و الطاف او به من بىپايان.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (41) إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً (42) يا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِراطاً سَوِيًّا (43) يا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّيْطانَ إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلرَّحْمنِ عَصِيًّا (44) يا أَبَتِ إِنِّي أَخافُ أَنْ يَمَسَّكَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَكُونَ لِلشَّيْطانِ وَلِيًّا (45)
قالَ أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتِي يا إِبْراهِيمُ لَئِنْ لَمْ تَنْتَهِ لَأَرْجُمَنَّكَ وَ اهْجُرْنِي مَلِيًّا (46) قالَ سَلامٌ عَلَيْكَ سَأَسْتَغْفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47) وَ أَعْتَزِلُكُمْ وَ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ أَدْعُوا رَبِّي عَسى أَلاَّ أَكُونَ بِدُعاءِ رَبِّي شَقِيًّا (48) فَلَمَّا اعْتَزَلَهُمْ وَ ما يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ كُلاًّ جَعَلْنا نَبِيًّا (49) وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْقٍ عَلِيًّا (50)
ترجمه
و ياد كن در كتاب ابراهيم را همانا او بود بسيار راستگو و داراى مقام رفيع نبوت
وقتى كه گفت بپدرش اى پدر من چرا ميپرستى چيزى را كه نميشنود و نميبيند و كفايت نميكند از تو چيزيرا
اى پدر من همانا رسيده است بمن از دانش آنچه نرسيده بتو پس پيروى كن از من هدايت كنم تو را براه راست
اى پدر من بندگى مكن از شيطان همانا شيطان باشد مر خداوند بخشنده را فرمان نابردار
اى پدر من همانا من ميترسم كه برسد تو را عذابى از خداوند بخشنده پس بوده باشى مر شيطان را تحت اختيار
گفت آيا رو گردانى تو از خدايان من اى ابراهيم هر آينه اگر باز نه ايستى البته سنگسار كنم تو را و دورى كن از من مدّت مديدى
گفت سلام بر تو براى وداع پس از اين آمرزش ميخواهم براى تو از پروردگارم همانا او باشد بمن بسيار مهربان
و كنارهگيرى ميكنم از شما و آنچه را ميخوانيد غير از خدا و ميخوانم پروردگارم را شايد آنكه نباشم بخواندن پروردگارم محروم
پس چون كنارهگيرى نمود از آنها و آنچه را مىپرستيدند غير از خدا بخشيديم باو اسحق و يعقوب را و هر دو را گردانديم پيغمبر
و بخشيديم به ايشان از رحمت خودمان و قرار داديم براى ايشان نام نيك بلند مرتبهاى.
تفسير
- و ياد كن اى پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در قرآن حضرت ابراهيم عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و زياد تصديق مينمود آيات الهى و كتب سماوى و انبياء عظام را و خود هم از ايشان بود بلكه فوق همه غير از خاتم انبياء صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
جلد 3 صفحه 476
وقتى كه گفت بپدر مادر يا عموى خود كه او را پدر ميخواند و در كلام عرب بر آن اطلاق ميشود چنانچه در سوره انعام ذيل آيه و اذ قال ابراهيم لابيه آزر بيان شد كه نميشود آباء پيغمبر ما كافر باشند اى پدر من براى اظهار عطوفت و مهربانى چون اصل يا ابت يا ابى بوده و ياء مبدّل بتاء شده براى مبالغه در تحقيق اضافه چرا مىپرستى و عبادت ميكنى بتى را كه نميشنود صداى تو و نداى تو و ذكر و دعاى تو واحديرا و نميبيند تو و خضوع و خشوع و ركوع و سجود تو واحديرا و نميتواند مهمّى را از تو كفايت كند و ضررى را دفع نمايد يا نفعى برساند بتو و باحدى اى پدر من خداوند بمن علم و معرفتى عنايت فرموده كه بتو نفرموده بيا پيروى كن از من تا راه راست و جاده هموار واضح و معتدل توحيد و معاد را بتو بياموزم كه از مقصد حركت كنى و بمقصود برسى اى پدر من بندگى و اطاعت مكن از شيطان و ديو رجيم در عبادت بتها مگر نميدانى آن ملعون نافرمانى خدا را نمود و مطرود درگاه احديّت شد اى پدر من من از آن ترس دارم كه مورد غضب الهى شوى و واصل شود بتو از طرف خداوند عذابى كه مفرّى براى تو از آن عذاب نباشد چون تو در تحت حمايت و اختيار شيطان واقع شدى و او نمىتواند براى نجات دوستانش از عذاب خدا راه نجاتى پيدا كند بلكه خودش هم از آنها تبرّى ميكند تا اينجا بيان حضرت ابراهيم عليه السّلام بود و انصافا قابل ملاحظه كسانى است كه ميخواهند مردم را دعوت بحقّ نمايند و بايد طريقه تبليغ را از آنحضرت بياموزند كه با چه خطاب محبّت آميزى شروع بسخن فرموده و در هر جمله تكرار فرموده براى اظهار كمال عطوفت و مهربانى با پدر خوانده خود و بطور سؤال از دليل عمل منع نموده او را از بت پرستى با اشاره بدليل منع به بيان بليغ مشتمل بر جهاتى از ادلّه كه مزيدى بر آن متصوّر نيست و اشعار به حجّت بودن قول خود براى او با عدم تصريح بجهالت و تقصير او و كمال علم و دانش خود چون فرموده مقدارى از علم خدا بمن داده و بتو نداده يعنى تو معذورى من هم كارى نكردم و خود را بمنزله رفيق بلد راهى براى او معرّفى نموده و اينكه عبادت بت ناشى از وسوسه شيطان است و اطاعت شيطان عبادت او است و او دشمن خدا است و عبادت دشمن خدا موجب غضب الهى است و من براى محبّتى كه بتو دارم مىترسم
جلد 3 صفحه 477
روزى مبادا عذاب الهى مس كند بدن تو را و تو مانند شيطان مخذول و ملعون در السنه و افواه گردى حال به بينيد چه قدر ملاحظه ادب و احترام طرف را نموده كه هيچ كلمه زنندهاى استعمال ننموده با آنكه تمام مقصود خود را بنحو اكمل بيان و كمال محبّت و دلسوزى را بطرف اظهار فرموده بر عكس آزر با كمال بىادبى و جرئت و جسارت و اشعار به انكار و تعجّب از گفتار آنحضرت جواب داد كه آيا تو راغب و معرض و رو گردانى از خدايان من اى ابراهيم اگر صرف نظر ننمائى از اين طريقه كه پيش گرفتى و باز نه ايستى از اين گفتار ناهنجارت هر آينه سنگسار كنم تو را بدشنام يا پاره سنگ و حذر كن از من و دور شو از نزدم مدّت مديدى حضرت ابراهيم عليه السّلام باز با كمال ادب و احترام سلام وداع فرمود يعنى من رفتم خداحافظ از طرف من مطمئن باشيد كه آزارى بلكه مكروهى بشما نخواهد رسيد و از خدا ميخواهم كه موفق كند تو را به توبه از شرك و تو را بيامرزد چون خداوند بمن خيلى عطوف و مهربان و نيكوكار و نيك رفتار است و كنارهگيرى ميكنم از شما و خدايان باطلى كه داريد و ميخوانم خداى يكتاى بىهمتاى خود را هر جا باشم شايد خداوند مرا از در خانه خود محروم نفرمايد و مانند شما بخسران دنيا و آخرت مبتلا نشوم و اينكه در بدو جمله اخيره شايد فرموده براى تواضع و فروتنى و اشاره بآنكه بنده نبايد هيچگاه مغرور و مطمئن بعمل خود باشد بلكه بايد بوظيفه عبوديّت رفتار نمايد و خدا را بخواند و عبادت كند و اميد اجابت و ثواب و مغفرت داشته باشد ولى بفضل و كرم و رحمت خودش چون خداوند ملزم باين امور نيست و خاتمه امر بنده معلوم نيست كه بكجا منتهى ميشود و پس از اين مهاجرت بشام فرمود و كنارهگيرى كرد از آنها و خدايان باطلشان و خداوند هم در عوض بعد از حضرت اسمعيل باو اسحق را مرحمت فرمود و از اسحق يعقوب بوجود آمد و اين پدر و پسر هر دو پيغمبر شدند و بمقام رفيع نبوّت رسيدند و انبياء بنى اسرائيل كه قسمت عمده پيغمبران از ايشان تشكيل ميشود منسوب بحضرت يعقوبند كه ملقّب باسرائيل بوده و باين جهت مخصوص بذكر شده با آنكه نواده است و اينكه اسمعيل ذكر نشده شايد براى آن باشد كه قبل از اين اعتزال وجود داشته چون گفتهاند حضرت ابراهيم دو مرتبه از آنها كنارهگيرى كرد و شايد براى آن باشد كه بعدا مستقلا ذكر شود
جلد 3 صفحه 478
در هر حال خداوند در اين اعتزال بقدرى خوب از آنحضرت پذيرائى فرمود كه عقل مات ميشود چون از جهت جاه و جلال و ثروت و مال و خدم و حشم و اولاد و احفاد و اعوان و انصار يگانه عالميان گرديد و نام نامى و اسم گراميش بقدرى بخوبى شهرت كرد كه تمام قبائل و فرق بوسيلهاى از وسائل خود را منسوب باو نمودند و همه باو افتخار كردند و تمام ملّيّون و ارباب اديان به نبوّت او معترف شدند تا آنكه پيغمبر بين المللى شد و كارش به اين جا رسيد كه پيغمبر آخر الزمان كه اشرف انبياء و مرسلين بود خود را تابع ملّت او معرّفى فرمود و خداوند بپاس احترام و دعاى آنحضرت آن دو فرزند و ساير فرزندان او را در دنيا معروف بخوبى فرمود كه همه زبان بمدح و ثناى ايشان گشودند و بزرگترين رحمت خداوند كه مقام نبوّت است موروث اين خاندان گرديد تا دامنه قيامت چون لسان صدق على كنايه از ذكر خير رفيع است و در اخبار ائمه اطهار رحمتنا بحضرت ختمى مرتبت و لسان صدق على بامير المؤمنين عليه السّلام تفسير شده كه از اين خاندانند ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالَ سَلامٌ عَلَيكَ سَأَستَغفِرُ لَكَ رَبِّي إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا (47)
جلد 12 - صفحه 449
ابراهيم فرمود: سلام بر تو زود باشد من طلب مغفرت ميكنم براي تو از پروردگار خود محققا او ميباشد بمن رءوف و مهربان، انبياء تا مادامي که احتمال تأثير ميدهند با رأفت و مهرباني و ملايمت با كفار و مشركين رفتار ميكنند که موجب رغبت آنها شود و تمايل بايمان پيدا كنند، لكن بعد از آنكه از قابليت هدايت افتادند در مقام دفع آنها و بيزاري از آنها برميآيند. چنانچه در همين مورد ميفرمايد:
وَ ما كانَ استِغفارُ إِبراهِيمَ لِأَبِيهِ إِلّا عَن مَوعِدَةٍ وَعَدَها إِيّاهُ فَلَمّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلّهِ تَبَرَّأَ مِنهُ توبه آيه 115.
قالَ سَلامٌ عَلَيكَ از براي سلام دو معني كردهاند، يكي آنكه سلام اسم خداوند است يعني خدا نگهبان تو باشد که از شرك خارج شوي و بتوحيد که سلامتي دنيا و آخرت است برساند، ديگر طلب سلامتي از جميع بليات و عقوبات دنيوي و اخروي که آنهم شرطش ايمان است.
سَأَستَغفِرُ لَكَ رَبِّي که اگر موفق بتوحيد و ايمان شدي از خداوند طلب ميكنم که از گناهان قبل بگذرد و بيامرزد تو را.
إِنَّهُ كانَ بِي حَفِيًّا از براي حفي دو معني كردند، يكي بمعني بارّ که نسبت بمن برّ احسان و مهرباني دارد که در اينکه جا مراد همين معني است، ديگر بمعني استقصاء در سؤال که در كلام امير در خطاب به پيغمبر بر سر قبر فاطمه ميگويد:
فاحفها السؤال.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 47)- ولی با این همه، ابراهیم همانند همه پیامبران و رهبران آسمانی، تسلّط بر اعصاب خویش را همچنان حفظ کرد، و در برابر این تندی و خشونت شدید، با نهایت بزرگواری «گفت: سلام بر تو» (قالَ سَلامٌ عَلَیْکَ).
این «سلام» ممکن است تودیع و خداحافظی باشد که با گفتن آن و چند جمله بعد، ابراهیم، «آزر» را ترک گفت و ممکن است سلامی باشد که به عنوان ترک دعوی گفته میشود.
سپس اضافه کرد: «من به زودی برای تو از پروردگارم تقاضای آمرزش میکنم چرا که او نسبت به من، رحیم و لطیف و مهربان است» (سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کانَ بِی حَفِیًّا).
در واقع ابراهیم در مقابل خشونت و تهدید آزر، مقابله به ضد نمود.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم