آیه 42 سوره فصلت

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۴۲ فصلت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ ۖ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ

مشاهده آیه در سوره


<<41 آیه 42 سوره فصلت 43>>
سوره : سوره فصلت (41)
جزء : 24
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

که هرگز از پیش و پس (گذشته و آینده حوادث عالم) باطل بدان راه نیابد (و تا قیامت حکومت و حکمتش باقی است) زیرا آن فرستاده خدای (مقتدر) حکیم ستوده صفات است.

که هیچ باطلی از پیش رو و پشت سرش به سویش نمی آید، نازل شده از سوی حکیم و ستوده است.

از پيش روى آن و از پشت سرش باطل به سويش نمى‌آيد؛ وحى [نامه‌]اى است از حكيمى ستوده‌[صفات‌].

نه از پيش روى باطل بدو راه يابد و نه از پس. نازل شده از جانب خداوندى حكيم و ستودنى است.

که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

falsehood cannot approach it, at present or in future, a [revelation gradually] sent down from One all-wise, all-laudable.

Falsehood shall not come to it from before it nor from behind it; a revelation from the Wise, the Praised One.

Falsehood cannot come at it from before it or from behind it. (It is) a revelation from the Wise, the Owner of Praise.

No falsehood can approach it from before or behind it: It is sent down by One Full of Wisdom, Worthy of all Praise.

معانی کلمات آیه

«الْبَاطِلُ»: نقطه مقابل حق. مراد: نسخ، کم و زیاد شدن، غلط از آب درآمدن، تناقض مطالب و مفاهیم، و بالاخره همه چیزهای نادرست و خلاف حقیقت و واقعیّت است. «مِن بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»: کنایه از همه جانبه بودن است. یعنی از همه جهات خدا قرآن را حفظ می‌کند. و از هیچ سو و هیچ طرف و ناحیه، بطلان و فساد متوجّه آن نگشته و نمی‌گردد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ «41»

البتّه كسانى كه به قرآن چون به سراغشان آمد كفر ورزيدند (به كيفر خود مى‌رسند) در حالى كه قرآن كتابى نفوذ ناپذير است.

لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ «42»

هيچ گونه باطلى از پيش رو و از پشت سر در آن راه ندارد، (اين قرآن) از طرف خداوند فرزانه و ستوده نازل شده است.

ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ لِلرُّسُلِ مِنْ قَبْلِكَ إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِيمٍ «43»

(اى پيامبر!) به تو گفته نمى‌شود جز آن چه به پيامبران قبل از تو نيز گفته شده، همانا پروردگار تو صاحب آمرزشى بزرگ و كيفرى دردناك است.

نکته ها

آيه 43 را دو گونه مى‌توان معنا كرد: يكى آنكه هر مطلبى كه از طريق وحى به تو گفته مى‌شود، همان مطالبى است كه به انبيا قبلى نيز گفته شده است. ديگر آنكه مخالفان هر سخن ناروايى به تو مى‌گويند، حرف تازه‌اى نيست بلكه همان كلماتى است كه به انبيا قبلى نيز با كمال جسارت مى‌گفتند.

جلد 8 - صفحه 351

در تفسير شريف مجمع البيان در مورد عزيز بودن قرآن اين معانى آمده است:

الف) كسى مثل آن را نمى‌تواند بياورد.

ب) خداوند با حفظ آن از تحريف، آن را گرامى داشته است.

ج) محكم‌ترين تعبيرات را دارد.

د) سزاوار است مردم آن را عزيز بدارند.

عنوان‌ «عَزِيزٌ» در ميان كتب آسمانى، مخصوص قرآن است. «وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ»

امام صادق و امام باقر عليهما السلام فرمودند: در خبرهايى كه قرآن درباره‌ى گذشته و در پيشگويى‌هايى كه درباره‌ى آينده نقل كرده سخن باطلى وجود ندارد. «1»

در حديث ديگرى از امام باقر عليه السلام مى‌خوانيم كه نه در كتب آسمانى قبل مثل تورات و انجيل و زبور مطلبى است كه قرآن را باطل كند و نه در آينده كتابى نوشته خواهد شد كه قرآن را شكست دهد. «2» «مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ»

پیام ها

1- قرآن، مايه‌ى ذكر و يادآورى است. «كَفَرُوا بِالذِّكْرِ» (آنچه را كه انسان دچار غفلت و فراموشى مى‌شود، به ياد انسان مى‌اندازد)

2- كفر گروهى از مردم، سبب شكست كتاب آسمانى نمى‌شود. «لَكِتابٌ عَزِيزٌ»

3- قرآن از آينده خود خبر مى‌دهد. عزّت قرآن و تحريف نشدن آن در طول تاريخ با وجود آن همه دشمن، يك خبر غيبى است. «عَزِيزٌ- لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ»

4- هيچ گونه باطلى در قرآن نيست. (نه دروغ، نه تضاد، نه تحريف و نه ...). «لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ»

5- همه‌ى توطئه‌هاى گذشته و آينده در راه مبارزه با قرآن بى تأثير است. عَزِيزٌ ... لا يَأْتِيهِ‌ ...

6- تفسيرهاى باطل، برداشت برخى انسان‌ها از قرآن است، ولى خود قرآن‌

«1». تفسير نورالثقلين.

«2». تفاسير نورالثقلين و قمى.

جلد 8 - صفحه 352

همچنان استوار است. «تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ»

7- قرآن كه از طرف خداوند حكيم است، حكيمانه و استوار است. (محتوى‌، الفاظ، شيوه‌ى نزول و نيز تأثير آن محكم و استوار است). «تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ»

8- خداوند حكيم است. تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ‌ ... قرآن نيز حكيم است. «يس وَ الْقُرْآنِ الْحَكِيمِ» «1» و پيامبر آموزگار حكمت است. «يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ» «2»*

9- قرآن، جلوه‌ى حكمت الهى و دليل شايستگى خداوند براى حمد است. «حَكِيمٍ حَمِيدٍ»

10- حتّى انبيا به دلدارى نياز دارند و اين آيه نوعى دلدارى به پيامبر است. «ما يُقالُ لَكَ»

11- عكس العمل مخالفان در برابر انبيا يكسان است. ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ...

12- رهبران دينى بايد تحمّل ناسزاگويى‌هاى مخالفان را داشته باشند. ما يُقالُ لَكَ إِلَّا ما قَدْ قِيلَ ...

13- راه توبه همواره باز است. «لَذُو مَغْفِرَةٍ»

14- توجّه به رحمت و عقاب خداوند زمينه‌ساز توبه انسان است. «لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ»

15- هشدار و اميد بايد در كنار هم باشد. لَذُو مَغْفِرَةٍ ... ذُو عِقابٍ‌

16- رحمت خداوند بر غضبش پيشى دارد. (اول مغفرت مطرح شده بعد عقاب)

17- بخشش و تنبيه از شئون ربوبيّت است. «إِنَّ رَبَّكَ لَذُو مَغْفِرَةٍ وَ ذُو عِقابٍ أَلِيمٍ»

«1». يس، 1- 2.

«2». آل عمران، 164.

تفسير نور(10جلدى)، ج‌8، ص: 353

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ (42)

لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ‌: صفت دوم: قرآن كتابى است كه نيامد به آن هيچ باطل، مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ‌: از پيش وى، وَ لا مِنْ خَلْفِهِ‌: و نه از پس او، يعنى هيچ جهت باطلى بسوى آن راه نيابد، پس به طعن طاعن و تأويل مبطل، مطعون و متأول نگردد؛ چه هر كه در صدد طعن و ابطال بر آمد، قول او محو و نابود گرديد و به عذاب ابدى گرفتار گرديد.

از حضرت باقر و صادق عليهما السلام مروى است: مراد آنست كه در اخبار گذشته و آينده آن دروغى نباشد، بلكه تمام چيزهاى آن مطابق واقع و موافق نفس الامر است‌ «1».

با آنكه پيش از آن هيچ كتابى نيامد كه مبطل آن باشد و بعد از آن هيچ كتابى نيايد كه حكم به بطلان آن كند.

صفت سوم: تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ: نازل گرديده شده از خدائى كه دانا است به جميع حكم و مصالح خلقان. ستوده شده به انعام نعم بر بندگان كه از جمله آن انزال قرآن است كه اعظم نعم باشد.

حضرت امير المؤمنين عليه السّلام در آخر حديثى در وصف قرآن فرمايد: هر

«1» برهان ج 4 ص 113- 112. حديث 1، بنقل از طبرسى در مجمع البيان.

جلد 11 - صفحه 380

كه بگويد از روى اعتقاد به قرآن راست گفته، و هر كه عمل كند به قرآن اجر داده شود، و هر كه تمسك نمايد به قرآن هر آينه هدايت شده به صراط مستقيم، او است كتاب عزيز «لا يأتيه الباطل من بين يديه الخ» «1»


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (36) وَ مِنْ آياتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لا لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيَّاهُ تَعْبُدُونَ (37) فَإِنِ اسْتَكْبَرُوا فَالَّذِينَ عِنْدَ رَبِّكَ يُسَبِّحُونَ لَهُ بِاللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ هُمْ لا يَسْأَمُونَ (38) وَ مِنْ آياتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خاشِعَةً فَإِذا أَنْزَلْنا عَلَيْهَا الْماءَ اهْتَزَّتْ وَ رَبَتْ إِنَّ الَّذِي أَحْياها لَمُحْيِ الْمَوْتى‌ إِنَّهُ عَلى‌ كُلِّ شَيْ‌ءٍ قَدِيرٌ (39) إِنَّ الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي آياتِنا لا يَخْفَوْنَ عَلَيْنا أَ فَمَنْ يُلْقى‌ فِي النَّارِ خَيْرٌ أَمْ مَنْ يَأْتِي آمِناً يَوْمَ الْقِيامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (40)

إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جاءَهُمْ وَ إِنَّهُ لَكِتابٌ عَزِيزٌ (41) لا يَأْتِيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ (42)

ترجمه‌

و اگر تحريك بنا صواب نمايد تو را از شيطان تحريكى پس پناه بر بخدا همانا او شنواى دانا است‌

و از نشانه‌هاى قدرت او شب و روز و خورشيد و ماه است سجده نكنيد براى خورشيد و نه براى ماه و سجده كنيد براى خداوندى كه آفريد آنها را اگر او را ميپرستيد

پس اگر تكبر و سركشى كنند پس آنان كه نزد پروردگار تواند تسبيح مينمايند براى او در شب و روز و ايشان ملول نمى‌شوند

و از نشانه‌هاى قدرت او است اينكه تو مى‌بينى زمين را افتاده و فرسوده پس چون فرستيم بر آن آبرا حركت كند و برآيد همانا آنكه زنده گردانيد آنرا هر آينه زنده كننده مردگانست همانا او بر همه چيز توانا است‌

همانا آنها كه ميل ميكنند از حق بباطل در آيتهاى ما پوشيده نمى‌باشند بر ما آيا كسيكه افكنده ميشود در آتش بهتر است يا كسيكه بيايد ايمن در روز قيامت بكنيد آنچه را كه خواستيد همانا او بآنچه ميكنيد بينا است‌

همانا آنانكه كافر شدند بقرآن مجيد چون آمد آنها را و همانا آن هر آينه كتابى گرامى است‌

راه نمى‌يابد باو باطل از پيش رويش و نه از پشت سرش فرستاده شده است از پروردگار درست كردار ستوده.

تفسير

خداوند متعال در تعقيب دستور سابق به پيغمبر خود راجع بمعامله با كفّار ميفرمايد كه اگر برانگيزاند و تحريك كند بامر بيرون از صلاح و صوابى تو را از شيطان لعين تحريك و وسوسه‌اى يعنى وادار نمايد تو را بوسوسه و تهييج خشم كه در مقابل رفتار و گفتار كفار معارضه بمثل نمائى نه مدافعه بأحسن كه دستور بود پس پناه ببر بخدا از وسوسه او خدا ميشنود و ميداند چگونه دفع شرّ

جلد 4 صفحه 560

او را از تو بنمايد و خشم تو را تسكين دهد و قمّى ره فرموده مخاطبه با پيغمبر صلى اللّه عليه و اله است و مراد مردمند و تجربه شده گفتن اعوذ باللّه من الشيطان الرجيم براى تسكين غضب بسيار نافع است و از آيات و دلائل قدرت و حكمت الهى جعل شبانه روز است بگردش آفتاب يا زمين و منافع وجوديّه آن دو مكرّر ذكر شده و مشهود و مسلّم است و دو كوكب درخشان در روز و شب كه آفتاب و ماه است نيز دو آيه و دليل بزرگ بر توحيد و عظمت خداوند حميد است ولى نبايد در برابر آن دو سجود نمود چون هر قدر وجودشان نافع و مثمر و منير باشد مخلوق و مأمور و متحرّك بامر حقّند بلكه بايد در برابر خالق آن دو و ساير كواكب كه همه آيات قدرت و عظمت آفريننده خودند مردم سجده كنند اگر مشركين راست ميگويند كه مقصودشان از سجده در برابر مخلوق عبادت خالق است چنانچه مشركين مكّه اظهار مينمودند كه ما عبادت ستاره و بت را وسيله تقرّب بخدا ميدانيم و در واقع عبادت خدا مينمائيم ولى سجود عبادتى است كه مخصوص بحق است و براى غير خدا جائز نيست چون بالاترين تعظيم بايد مخصوص ببالاترين معظّم باشد و در ذيل اين آيه سجده واجب است و آداب آن قبلا گوشزد گرديد پس اگر استكبار و استنكاف نمايند از سجده براى خدا بر دامن كبرياء او گردى ننشيند بلكه ملائكه مقرّبين تسبيح و تقديس مينمايند حق را در شب و روز و از عبادت خسته و ملول نميشوند و يكى از آيات و ادلّه توحيد و معاد آنستكه در زمستان زمين ديده ميشود بائر و سر افكنده و پست و خشك شده مانند شخص خاشع خاضع ذليل و چون باران بهارى بآن رسد حركت ميكند و از جاى خود مرتفع ميشود بگياهان و زمين مرده زنده ميگردد چنانچه مردم مرده هم در قيامت زنده ميشوند و اينها همه از جانب خدا روح تازه بخود ميگيرند و او بر تمام امور از اماته و احياء ارض و خلق و هر چه ممكن باشد قادر و توانا است و كسانيكه منحرف ميشوند از حق و مايل ميگردند بباطل در آيات الهى بطعن و تحريف و تأويل بدلخواه و القاء باطل در آن بر خدا مخفى و پوشيده نخواهند ماند و بمجازات اعمال خودشان در دنيا و آخرت خواهند رسيد آيا كسيكه در قيامت افتاده شود در آتش مانند اهل الحاد كه ذكر شد بهتر است حالش يا كسيكه با كمال اطمينان خاطر آنروز در پيشگاه الهى حاضر شود مانند اهل‌

جلد 4 صفحه 561

ايمانى كه از ظواهر قرآن و تفاسير ائمه اطهار تجاوز نميكند و براى تهديد شديد خداوند بآنها فرموده هر كار دلتان ميخواهد بكنيد اعمال شما از تحت نظر خداوند خارج نيست و كاملا بمجازات خواهيد رسيد و آن ملحدين همان كسانى هستند كه كافر شدند بقرآن چون براى هدايت آنها نازل شد و خدا آنها را ميشناسد و مجازات مينمايد و بنابر اين جمله انّ الّذين كفروا بدل است از انّ الّذين يلحدون فى آياتنا و محتمل است جمله مستأنفه باشد و خبر انّ معذّبون باشد كه حذف شده يا اولئك ينادون من مكان بعيد باشد كه در آيات بعد ذكر شده است و همانا قرآن كتابى است گرامى و ارجمند بحكم خدا كه احترام آنرا واجب و لازم فرموده و كسى قادر براتيان بمثل او نخواهد بود و محفوظ از هر تصرّف و تغيير و تبديلى است بحفظ الهى تا قيامت و از هر جهت مثل و مانند ندارد اينها همه جهات عزّت آن است و پيش از آن و بعد از آن كتابيكه مخالف و ناسخ آن باشد نيامده و نخواهد آمد و در مجمع از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه نيست در اخبار آن از گذشته و آينده باطلى بلكه تمام اخبار آن مطابق با واقع است و بعضى گفته‌اند مراد آنستكه از هيچ جهت مورد انتقاض و اعتراض و ايراد نيست و ظاهرا تمام معانى صحيح است و اينها همه براى آنستكه آخرين كتابى است كه براى اصلاح امر معاش و معاد خلق تا روز قيامت بقصد اعجاز بشر از اتيان بمثلش از طرف خداوند حكيم حميد بر محمد محمود سر سلسله عوالم غيب و شهود نازل شده و در آن خاندان مصون از حوادث زمان خواهد بود و كلمه امّا در و امّا ينزغنّك ظاهرا مركّب از ان شرطيّه و ماء زائده براى تأكيد است و باين جهت شبيه بقسم و فعل مؤكّد بنون تأكيد شده است.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


لا يَأتِيه‌ِ الباطِل‌ُ مِن‌ بَين‌ِ يَدَيه‌ِ وَ لا مِن‌ خَلفِه‌ِ تَنزِيل‌ٌ مِن‌ حَكِيم‌ٍ حَمِيدٍ (42)

نميآيد ‌او‌ ‌را‌ باطل‌ ‌از‌ پيش‌ روي‌ ‌او‌ و ‌از‌ عقب‌ و خلف‌ ‌او‌ نازل‌ ‌شده‌ ‌از‌ خداونديست‌ ‌که‌ حكيم‌ ‌است‌ عالم‌ بجميع‌ حكم‌ و مصالح‌ و حميد ‌است‌ كامل‌ فوق‌ الكمال‌ داراي‌ جميع‌ كمالات‌ و منزه‌ ‌از‌ جميع‌ عيوب‌ و نقائص‌ صفات‌ كماليه‌ و جماليه‌ و جلاليه‌.

لا يَأتِيه‌ِ الباطِل‌ُ مِن‌ بَين‌ِ يَدَيه‌ِ تمام‌ انبياء سلف‌ ‌از‌ آدم‌ ‌تا‌ عيسي‌ احدي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ خبر نداده‌ ببطلان‌ قرآن‌ بلكه‌ بشارتهايي‌ ‌که‌ ‌در‌ كتب‌ انبياء سلف‌ بوجود مقدس‌ پيغمبر اسلام‌ و كتاب‌ و دستورات‌ ‌آن‌ داده‌ ‌شده‌ بسيار ‌است‌ ‌که‌ ‌ما يك‌ قسمت‌ ‌آنها‌ ‌را‌ ‌در‌ مجلد اول‌ كلم‌ الطيب‌ تذكر داده‌ايم‌.

وَ لا مِن‌ خَلفِه‌ِ چون‌ باقيست‌ ‌تا‌ قيامت‌. چنانچه‌ فرمود:

(اني‌ تارك‌ فيكم‌ الثقلين‌ كتاب‌ اللّه‌ و عترتي‌ لن‌ يفترقا ‌حتي‌ يردا علي‌ّ الحوض‌).

تَنزِيل‌ٌ مِن‌ حَكِيم‌ٍ حَمِيدٍ ‌از‌ مقام‌ بلندي‌ نازل‌ ‌شده‌ و مقام‌ شامخي‌ ‌از‌ خداوند حكيم‌ حميد ‌که‌ عين‌ الفاظش‌ كلام‌ الهيست‌ ‌غير‌ ‌از‌ كتب‌ و صحف‌ انبياء سلف‌ و ‌به‌ نحو اعجاز صادر ‌شده‌ و افضل‌ ‌از‌ تمام‌ كتب‌ سماويه‌ ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 42)- سپس به توصیف مهم و گویایی در باره عظمت این کتاب آسمانی پرداخته، می‌گوید: «هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو، نه از پشت سر، به سراغ قرآن نمی‌آید»! (لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ).

یعنی نه تناقضی در مفاهیم آن است.

نه چیزی از کتب و علوم پیشین بر ضد آن می‌باشد، و نه اکتشافات علمی آینده با آن مخالفت خواهد داشت.

نه کسی می‌تواند حقایق آن را ابطال کند، و نه در آینده منسوخ می‌گردد.

نه در معارف و قوانین و اندرزها و خبرهایش خلافی وجود دارد و نه خلافی بعدا کشف می‌شود.

نه آیه و حتی کلمه‌ای از آن کم شده، و نه چیزی بر آن افزون می‌شود، و به تعبیر دیگر دست تحریف کنندگان از دامان بلندش کوتاه بوده و هست.

چرا که «از سوی خداوند حکیم و حمید نازل شده است» (تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ).

خداوندی که افعالش روی حکمت و در نهایت کمال و درستی است و لذا شایسته هر گونه حمد و ستایش می‌باشد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع