آیه 31 سوره رعد

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۳۱ رعد)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَلَوْ أَنَّ قُرْآنًا سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبَالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتَىٰ ۗ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعًا ۗ أَفَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعًا ۗ وَلَا يَزَالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِمَا صَنَعُوا قَارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيبًا مِنْ دَارِهِمْ حَتَّىٰ يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ لَا يُخْلِفُ الْمِيعَادَ

مشاهده آیه در سوره


<<30 آیه 31 سوره الرعد 32>>
سوره : سوره الرعد (13)
جزء : 13
نزول : مدینه

ترجمه های فارسی

و اگر قرآنی بود که با (اعجاز بیان) آن کوهها به رفتار می‌آمد و زمین از هم می‌شکافت و با مردگان سخن گفته می‌شد (همین قرآن با عظمت است که با وجود آن باز ایمان نمی‌آورند). بلکه فرمان همه عالم با خداست (هر چه خواهد به مشیّت ازلی می‌کند) آیا مؤمنان هنوز ندانسته‌اند که خدا اگر بخواهد همه مردم را (به الزام و جبر) هدایت می‌کند؟ و (این نه مصلحت است زیرا باید) کافران پیوسته از کردار زشتشان به کیفر و سرکوبی رسند یا مصیبتی نزدیک دیار آنها فرود آید تا آن‌گاه که (در محشر هم) وعده خدا (بر هلاک آنها) فرا رسد، که خدا خلاف وعده نخواهد کرد.

و اگر قرآنی بود که به وسیله آن کوه ها به حرکت می آمدند، یا زمین پاره پاره می گشت، یا به وسیله آن با مردگان سخن گفته می شد [باز هم این کافران لجوج، ایمان نمی آورند، زیرا وقتی با مشاهده قرآن که بزرگ ترین معجزه است ایمان نیاورند با مشاهده هیچ معجزه ای ایمان نمی آورند! کار هدایت و ایمان اینان ارتباطی به معجزه ندارد] بلکه همه کارها فقط در اختیار خداست. پس آیا آنان که ایمان آورده اند، ندانسته اند که اگر خدا می خواست همه مردم را [از روی اجبار] هدایت می کرد؟! [ولی هدایت اجباری فاقد ارزش است] و همواره به کافران به کیفر آنچه که انجام دادند، حادثه ای کوبنده و بسیار سخت می رسد یا حادثه نزدیک خانه هایشان فرود می آید [که شهر و دیارشان و اطرافش را ناامن می کند] تا وعده [قطعی و نهاییِ] خدا [که شکست کامل کافران و عذاب آخرت است] فرا رسد؛ بی تردید خدا خُلف وعده نمی کند.

و اگر قرآنى بود كه كوهها بدان روان مى‌شد، يا زمين بدان قطعه قطعه مى‌گرديد، يا مردگان بدان به سخن درمى‌آمدند [باز هم در آنان اثر نمى‌كرد.] نه چنين است، بلكه همه امور بستگى به خدا دارد. آيا كسانى كه ايمان آورده‌اند، ندانسته‌اند كه اگر خدا مى‌خواست قطعاً تمام مردم را به راه مى‌آورد؟ و كسانى كه كافر شده‌اند پيوسته به [سزاى‌] آنچه كرده‌اند مصيبت كوبنده‌اى به آنان مى‌رسد يا نزديك خانه‌هايشان فرود مى‌آيد، تا وعده خدا فرا رسد. آرى، خدا وعده [خود را] خلاف نمى‌كند.

اگر قرآنى توانست بود كه كوه‌ها بدان به جنبش آيند يا زمين پاره‌پاره شود يا مردگان را به سخن آرد، جز اين قرآن نمى‌بود، كه همه كارها از آن خداست. آيا مؤمنان هنوز ندانسته‌اند كه اگر خدا مى‌خواست همه مردم را هدايت مى‌كرد؟ و كافران را پيوسته به سبب اعمالشان حادثه‌اى رسد يا آن حادثه در نزديكى خانه‌هايشان فرود آيد تا آنگاه كه وعده خدا فراز آيد، زيرا خدا خلف وعده نمى‌كند.

اگر بوسیله قرآن، کوه‌ها به حرکت درآیند یا زمینها قطعه قطعه شوند، یا بوسیله آن با مردگان سخن گفته شود، (باز هم ایمان نخواهند آورد!) ولی همه کارها در اختیار خداست! آیا آنها که ایمان آورده‌اند نمی‌دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را (به اجبار) هدایت می‌کند (امّا هدایت اجباری سودی ندارد)! و پیوسته بلاهای کوبنده‌ای بر کافران بخاطر اعمالشان وارد می‌شود، و یا بنزدیکی خانه آنها فرود می‌آید، تا وعده (نهایی) خدا فرا رسد؛ به یقین خداوند در وعد؛ خود تخلّف نمی‌کند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

If only it were a Quran whereby the mountains could be moved, or the earth could be toured, or the dead could be spoken to.... Indeed, all dispensation belongs to Allah. Have not the faithful yet realised that had Allah wished He would have guided mankind all together? The faithless will continue to be visited by catastrophes because of their doings—or they will land near their habitations—until Allah’s promise comes to pass. Indeed Allah does not break His promise.

And even if there were a Quran with which the mountains were made to pass away, or the earth were travelled over with it, or the dead were made to speak thereby; nay! the commandment is wholly Allah's, Have not yet those who believe known that if Allah please He would certainly guide all the people? And (as for) those who disbelieve, there will not cease to afflict them because of what they do a repelling calamity, or it will alight close by their abodes, until the promise of Allah comes about; surely Allah will not fail in (His) promise.

Had it been possible for a Lecture to cause the mountains to move, or the earth to be torn asunder, or the dead to speak, (this Qur'an would have done so). Nay, but Allah's is the whole command. Do not those who believe know that, had Allah willed, He could have guided all mankind? As for those who disbelieve, disaster ceaseth not to strike them because of what they do, or it dwelleth near their home until the threat of Allah come to pass. Lo! Allah faileth not to keep the tryst.

If there were a Qur'an with which mountains were moved, or the earth were cloven asunder, or the dead were made to speak, (this would be the one!) But, truly, the command is with Allah in all things! Do not the Believers know, that, had Allah (so) willed, He could have guided all mankind (to the right)? But the Unbelievers,- never will disaster cease to seize them for their (ill) deeds, or to settle close to their homes, until the promise of Allah come to pass, for, verily, Allah will not fail in His promise.

معانی کلمات آیه

قارعة: قرع: كوبيدن. كوفتن چيزى بر چيزى. «قارعه»: حادثه كوبنده و خرد كننده.

تحل: حلول در آيه، به معنى وارد شدن است.

ميعاد: ميعاد: وعده.[۱]

نزول

«شیخ طوسى» گوید: سبب نزول آیه چنین بوده که از رسول خدا صلى الله علیه و آله خواستند که کوه‌هاى مکه را به خاطر آن‌ها به حرکت درآورد تا جا و مکان از براى آن‌ها وسیع گردد، سپس این آیه نازل گردید[۲].[۳]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‌ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ «31»

واگر به واسطه قرآن كوهها به حركت درآيند يا زمين قطعه قطعه شود يا به واسطه آن مردگان به سخن آيند، (باز ايمان نمى‌آورند.) بلكه تمام امور بدست خداست. آيا مومنان (از اين سنگدلان) مأيوس نشده‌اند (و نمى‌دانند) كه اگر خدا مى‌خواست قطعاً (با قهر واجبار) همه مردم را به راه مى‌آورد. و پيوسته به كسانى‌كه كفر ورزيدند به سزاى كارهايى كه كرده‌اند مصيبت كوبنده‌اى مى‌رسد يا آن مصيبت به نزديك خانه آنان فرو مى‌آيد (تا هر لحظه زندگى همراه با دغدغه داشته باشند و اين دلهره همچنان ادامه دارد) تا آنگاه كه وعده الهى فرا رسد. همانا خداوند خلف وعده نمى‌كند.

نکته ها

اين آيه اوج عناد و لجاجت كفّار را بيان مى‌كند. نظير آيه 111 سوره انعام كه مى‌فرمايد: اگر ما فرشتگان را بر خود آنها نازل كنيم و مردگان با آنها سخن بگويند و همه چيز روبروى آنان محشور شود باز هم ايمان نخواهند آورد.

قرآن كتابى است كه محكمتر از كوهها را تكان داد و بالاتر از مرده‌هاى جسمانى را زنده كرد. عقول و دلهاى مرده و سنگِ مردم جاهل عرب را حيات داد. و اگر كتابى باشد كه‌

جلد 4 - صفحه 363

بتواند كوهها را تكان دهد و مردگان را زنده گرداند، آن همين قرآن است. أَ وَ مَنْ كانَ مَيْتاً فَأَحْيَيْناهُ‌ ... «1»

از فرمايش امام كاظم عليه السلام استفاده مى‌شود كه در قرآن، علوم ورموزى است كه مى‌توان به واسطه آنها در طبيعت تصرف كرد. «2» «سُيِّرَتْ بِهِ‌، قُطِّعَتْ بِهِ‌، كُلِّمَ بِهِ»

پیام ها

1- انتظار نداشته باشيد كه همه مردم ايمان بياورند. «لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً»

2- عناد ولجاجت، درد بى‌درمان جوامع بشرى است. (اگر كسى طالب و جوياى حقّ باشد، يك معجزه هم براى ايمان آوردن كافى است) «قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ‌، قُطِّعَتْ بِهِ‌، كُلِّمَ بِهِ»

3- در جهان بينى الهى همه كاره خداست. «بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً»

4- معجزه، تحت اراده خداوند است. نه بر اساس پيشنهاد و هوس‌هاى افراد لجوج. «بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً»

5- اراده خداوند بر هدايت اختيارى انسان‌هاست، نه اجبار و اكراه آنان. «لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً» چنانكه در آيه‌اى ديگر مى‌فرمايد: «لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ» «3»

6- كفّار بايد منتظر ضربه‌هايى از جانب خداوند بر كشور و مرزهاى خود باشند. «لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ»

7- قهر خداوند اختصاص به جهان آخرت ندارد. تُصِيبُهُمْ‌ ... قارِعَةٌ

8- همه جا موعظه و استدلال كافى و كارساز نيست، گاهى قهر و غضب لازم است. تُصِيبُهُمْ‌ ... قارِعَةٌ

9- علت نزول بلاها، كردار خود ماست. «بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ»

10- هشدارهاى الهى گاه به صورت مستقيم و نسبت به خودماست و گاه بطور غير مستقيم و نسبت به ديگران و مناطق اطراف ماست. «تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ»


«1». تفسير صافى.

«2». تفسير كنزالدقائق.

«3». بقره 256

جلد 4 - صفحه 364

11- از عذاب ديگران درس عبرت بگيريم. «أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ»

12- هيچگاه در وعده‌ها و وعيدهاى الهى شك نكنيم. «لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‌ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ (31)

شأن نزول: مفسرين نقل نموده‌ «1» كه جمعى از قريش مانند ابو جهل و عبد الرحمن بن اميه و تابعين آنها در پس خانه كعبه نشسته، پيغمبر را حاضر و

«1» تفسير مجمع البيان ج 3 ص 293.

جلد 6 - صفحه 387

گفتند: تو دعوى كنى من رسول خدا و اين قرآن از جانب الهى به من نازل شود، اگر مى‌خواهى تو را متابعت كنيم پس به اين قرآن كوههاى مكه را بردار تا زمين بر ما گشاده شود و به آن زمين را بشكاف تا چشمه‌ها پديد آيد، و ادعا كنى كه من گرامى‌تر هستم نزد خدا از داود، باد را از سرما گردان تا بر او نشينيم و سفر كنيم، و قصى بن كلاب جد خود را زنده نما با پدران ما تا در حقيقت تو سخن گويند، زيرا تو مى‌گوئى من بهترم از عيسى عليه السّلام، براى عيسى مرده زنده مى‌شد تو نيز اين نوع معجزه بنما تا تصديق تو كنيم؛ آيه شريفه نازل شد.

وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ‌: و اگر قرآنى باشد در عالم كه به بركت آن رانده شود كوهها، يعنى در وقت تلاوت آن كوهها از سر جاى خود حركت نمودى. أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ‌: يا شكافته شدى به او زمين چون بر آن خواندى.

أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‌: يا به سخن درآورده شود به بركت قرائت آن مردگان و زنده شوند، هر آينه اين قرآن مجيد است كه در غايت اعجاز و در نهايت تذكير و انذار باشد. يا اگر به قرآن كوهها روان شدى و زمين شكافته گرديدى و مردگان به سخن درآمدى، هرآينه كفار مكه و معاندين ايمان نياوردى. يا اگر به انذار كتابى كوهها از محل خود بركنده گشتى و زمين شكافته و پاره پاره شدى و مردگان به سخن در آمدى و اجابت آن كردى، هر آينه اين قرآن بودى كه در نهايت انذار و تخويف است، چنانچه در آيه ديگر فرمود: «لَوْ أَنْزَلْنا هذَا الْقُرْآنَ عَلى‌ جَبَلٍ لَرَأَيْتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ».

تنبيه: آيه شريفه بيان علوّ شأن و عظم قدر قرآن را فرمايد كه در رفعت مقام به درجه‌اى باشد كه در عالم وجود قرآنى بود كه كوه را متحرك و زمين را متزلزل و مردگان را متكلم مى‌نمود، هر آينه اين كتاب مجيد و فرقان حميد كه عقول كمّلين بشر در حقايق معانى و درر لآلى آن مبهوت و متحيرند، و غوّاص فكر از رسيدن به قعر دقايق آن عاجزند.

كافى شريف- از حضرت صادق از آباء گرام خود عليه السّلام از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ذيل حديثى فرمايد: و هو كتاب فيه تفصيل و بيان و تحصيل و هو الفصل ليس بالهزل و له ظهر و بطن؛ فظاهره علم و باطنه‌

جلد 6 - صفحه 388

حكم، ظاهره انبق و باطنه عميق و له نجوم و على نجومه نجوم لا تحصى عجائبه و لا تبلى غرائبه. «1» و قرآن كتابى است در او تفصيل و بيان و تحصيل هر چيزى است، و قرآن فاصل بين حق و باطل، نيست هزل و شوخى، و براى آن ظاهر و باطنى است، ظاهرش علم باطنش حكم، ظاهرش چيز به عجب آورنده، و باطنش بحر بى‌پايان، و در او آياتى است كه واضح نمايد آن را آيات ديگر. يا مراد نجوم، نجوم سنت، يا ائمه هدى است، زيرا به سبب آنها معانى آيات الهيه روشن گردد، شمرده نشود عجائب آن و كهنه نشود غرائب آن.

نكته: حذف جواب «لو» در آيه شريفه به قرينه سؤال مذكور است و مراد از اين تعظيم بيان قرآن است و مبالغه در عناد كفره و تصميم ايشان، و نزد بعضى جواب شرط مقدم است قوله‌ «وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ‌ و ما بينهما» جمله معترضه است و تذكير «كلّم» خاصه به جهت آنكه موتى مذكر حقيقى باشد و در محاورات عرب جواب «لو» و «لولا» را حذف كنند، چون در كلام بر آن دليلى باشد.

بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً: نه چنانست كه حق تعالى بر آيات مقترحه ايشان قادر نباشد، بلكه مر خداى راست همه كارها، يعنى قدرت سبحانى به همه چيز رسيده، پس اگر خواهد و مصلحت داند، آن آيات را ظاهر گرداند، و چون مصلحت الهى مقتضى اظهار آن نيست به جهت علم او به اينكه همين اشخاص مقترحين ايمان نياورند نزد وقوع آن، لذا اظهار آن نفرمايد و ساير آيات منزله هم مقنع و كافى است براى متصفين گرچه اعتنا نكنند جاحدين.

أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا: آيا ندانستند آنانكه ايمان آوردند. أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ‌: اگر بخواهد خداوند متعال به قهر و جبر يا به خلق (علم ضرورى)، لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً: هر آينه هدايت فرمايد همه مردمان را بر وجهى كه نتوانند كافر شوند و جحود نمايند، بلكه لابد و لاعلاج مؤمن گردند، لكن ايمان بدين طريق‌

«1» اصول كافى ج 2 ص 599.

جلد 6 - صفحه 389

نقض غرض، و منافى با تكليف و ارسال رسل و انزال كتب باشد، و خداى تعالى خواسته كه بالاختيار ايمان آرند.

نكته- قوله «افلم ييأس» به معنى «او لم يعلم» باشد نزد اكثر مفسران، زيرا قرائت حضرت امير المؤمنين و حضرت سيد سجاد و حضرت صادق عليهم السّلام «افلم يتبيّن» به معنى «افلم يعلم» واقع شده، چنانچه صاحب مجمع نقل نموده. و ابن عباس و جمعى از صحابه و تابعين نيز بر اين هستند و استعمال «يئس» به معنى «علم» به جهت آنست كه يأس مسبب است از علم به آنكه مأيوس عليه نمى‌باشد مگر معلوم.

وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا: و هميشه آنانكه كافر شدند. تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا:

برسد ايشان را به سبب آنچه كردند از تكذيب و عناد و لجاج و انكار. قارِعَةٌ:

داهيه‌اى كه كوبنده و نازله‌اى كه از بيخ بركننده است از قحطى و قتل و غارت و اسيرى. أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ‌: يا فرود آرى تو اى پيغمبر به موضعى كه نزديك خانه‌هاى ايشان باشد تا خائف شوند، يعنى موضع «حديبيه» و همين بلايا و وقايع بديشان رسيد، مراد كفار مكه‌اند كه به شآمت تكذيب به بلايا و مصائب مبتلا شدند، و عساكر آن حضرت به حوالى ايشان رفته اموال و مواشى آنان را غارت كردند. حاصل آنكه هميشه بلا بديشان خواهد رسيد. حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ‌: تا اينكه بيايد وعده الهى كه موت يا قيامت يا فتح مكه. إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ: بتحقيق خداوند متعال خلاف نكند وعده را به جهت امتناع كذب در كلام او سبحانه.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَذلِكَ أَرْسَلْناكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِها أُمَمٌ لِتَتْلُوَا عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ هُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ إِلَيْهِ مَتابِ (30) وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُيِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ كُلِّمَ بِهِ الْمَوْتى‌ بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِيعاً أَ فَلَمْ يَيْأَسِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنْ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَهَدَى النَّاسَ جَمِيعاً وَ لا يَزالُ الَّذِينَ كَفَرُوا تُصِيبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَوْ تَحُلُّ قَرِيباً مِنْ دارِهِمْ حَتَّى يَأْتِيَ وَعْدُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ (31)

ترجمه‌

همچنان فرستاديم تو را در امّتى كه گذشتند پيش از آنها امتهائى تا بخوانى بر آنها چيزيرا كه وحى نموديم بتو با آنكه آنها كافر ميشوند بخداوند بخشنده بگو او است پروردگار من نيست خدائى مگر او بر او توكّل نمودم و بسوى او است بازگشت من‌

و اگر آنكه قرآنى سير داده شود بآن كوهها يا شكافته شود بآن زمين يا سخن گفته شوند بسبب آن مردگان هر آينه اين است بلكه مر خدا را است امر بتمامى آيا پس ندانستند آنانكه ايمان آوردند كه اگر بخواهد خدا هر آينه هدايت كند مردم را بتمامى و پيوسته آنانكه كافر شدند ميرسد آنها را براى كارهاشان‌

جلد 3 صفحه 207

بلاى سختى يا فرود ميآيد بليّه‌اى در نزديكى خانه آنها تا بيايد وعده خدا همانا خدا خلف نميكند وعده را.

تفسير

همچنانكه خداوند فرستاد بر امم سابقه پيغمبران عظام را فرستاد پيغمبر خاتم را در ميان اين امّت كه پيش از آنها اممى بودند و پيغمبرانى داشتند پس نبايد اين امر را غريب و بى‌سابقه پندارند و غرض از ارسال اين بود كه قر آنرا كه وحى منزل و كلام الهى است براى مردم تلاوت فرمايد تا حجّت بر آنها تمام شود يا هدايت شوند و حال آنها اين بود كه منكر خداوند بخشنده روزى رسان بودند و كفران نعمت او را ميكردند چون روزى او را ميخوردند و از نعم او متنعم ميشدند و در مقابل بت سجده ميكردند و وسعت رزق از آن ميطلبيدند و ميگفتند ما خدا را مى‌شناسيم ولى رحمن را نمى‌شناسيم لذا پيغمبر اكرم مأمور شد كه بآنها بفرمايد رحمن خالق و متولّى امر من است نيست خدائى كه سزاوار پرستش باشد مگر او كه منعم است و من اعتماد و اتكال نمودم بوعده نصرت او و با شما طرف شدم و بسوى او است بازگشت و مرجع من براى پاداش و ثواب كوشش و صبرم بر آزار شما و اگر قرآنى وجود داشته باشد كه چون بر كوهها خوانده شود از جاى خودشان حركت كنند و چون بر زمين قرائت شود بشكافد و پاره پاره شود از ترس خدا و چون بر مردگان دميده شود زنده شوند و سخن گويند و سخن گفته شوند اين قرآن و كتاب آسمانى من همان است و بنابراين جواب شرط بدلالت مقام حذف شده چنانچه متعارف است و قمّى ره بيان فرموده و در كافى از امام كاظم عليه السّلام نقل نموده كه ما ارث برديم اين قرآن را كه در آن آياتى است كه بسبب آن سير ميكنند كوهها و شكافته يا پيموده ميشوند بلاد و زنده ميگردند مردگان و محتمل است جمله و هم يكفرون بالرّحمن جواب شرط باشد كه مقدّم شده و مراد آن باشد كه آنها دست از كفر بر نميدارند و لو آنكه چنين قرآنى وجود داشته باشد و تلاوت نمائى بر آنها و بنابراين از قل هو ربّى تا آخر آيه اوّل كلام جداگانه‌اى است كه بين شرط و جزاء فاصله شده است و اختصاص ندارد قدرت خدا بآنكه ميتواند چنين قرآنى بفرستد بلكه تمام امور بيد قدرت الهى است آيا نميدانند كسانيكه ايمان آوردند كه اگر بخواهد خدا تمام مردم را هدايت ميكند يعنى يقينا ميدانند چون هدايت تمام مردم امرى است ممكن و هر ممكنى‌

جلد 3 صفحه 208

مقدور الهى است ولى مصلحت در اين نيست بلكه مصلحت در آنستكه خودشان بأراده و اختيار و فكر و نظر و اعتبار هدايت شوند و ايمان بياورند و بنابراين ييأس بمعناى يعلم ميباشد چنانچه گفته‌اند لغت طائفه‌اى است و محتمل است بمناسبت ملازمه يأس از چيزى با علم بعدم آن يأس در معناى علم استعمال شود در هر حال مراد معلوم است و در مجمع از امير المؤمنين و ابن عبّاس و حضرت سجّاد و امام صادق و جماعت ديگرى از قراء نقل نموده كه افلم يتبيّن قرائت فرموده‌اند و بنابراين معنى واضح و تفسير قرائت مشهوره است و بنظر حقير محتمل است مراد آن باشد كه آيا مأيوس نشدند اهل ايمان از ايمان آنها براى اعتقاد آنكه اگر بخواهد خدا هدايت ميكند تمام مردم را يعنى بايد مأيوس باشند و بدانند كه خدا نخواسته ايمان بياورند و بحال خودشان واگذارشان فرموده چون قابليّت خودشان را بسوء اختيار از دست داده‌اند و بنابراين مفعول ييأس كه فضله است و مصدر مضاف بجمله ان لو يشاء كه تقديرش شايع است از كلام حذف شده است و دليل بر آنكه آنها ايمان نمى‌آورند آنستكه مستحقّ عقوبت شدند و خداوند مقدر فرموده كه پى در پى براى اصرارشان بكفر و طغيان فشار بلا و مصائب شديده بر نفوس و اموال و مواشى آنها وارد گردد يا بر همسايگان آنها وارد شود و پرش آنها را هم بگيرد كه بآتش آنها بسوزند تا وعده نصرت الهى به پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم برسد و بكلّى نيست و نابود و مستأصل گردند چون خداوند از وعده خود تخلّف نميفرمايد شايد اشاره باشد بسراياى آنحضرت تا فتح مكّه كه هر چندى يكمرتبه حضرت جمعى از اصحاب را مأمور به تاخت و تاز بر اراضى و اموال آنها ميفرمود تا آنكه يكباره لشگر كشى كرد و مكّه را فتح فرمود و تمام كفّار آنحدود بجزاى كامل خودشان رسيدند و بعضى لفظ تحلّ را در او تحلّ قريبا صيغه خطاب دانسته‌اند و گفته‌اند مراد نزول پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با لشگر در حديبيّه است كه آن نزديك بمكّه است و صلح آنجا واقع شد ولى معناى اوّل بجهاتى اقرب است و در روايت قمّى ره از امام باقر عليه السّلام بآن تصريح شده و بنابراين تحلّ صيغه مغايب مؤنث و ضميرش راجع بقارعه است كه در حادثه كوبنده و مصيبت پر فشار ناگوار استعمال ميشود.

جلد 3 صفحه 209

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لَو أَن‌َّ قُرآناً سُيِّرَت‌ بِه‌ِ الجِبال‌ُ أَو قُطِّعَت‌ بِه‌ِ الأَرض‌ُ أَو كُلِّم‌َ بِه‌ِ المَوتي‌ بَل‌ لِلّه‌ِ الأَمرُ جَمِيعاً أَ فَلَم‌ يَيأَس‌ِ الَّذِين‌َ آمَنُوا أَن‌ لَو يَشاءُ اللّه‌ُ لَهَدَي‌ النّاس‌َ جَمِيعاً وَ لا يَزال‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا تُصِيبُهُم‌ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَو تَحُل‌ُّ قَرِيباً مِن‌ دارِهِم‌ حَتّي‌ يَأتِي‌َ وَعدُ اللّه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ لا يُخلِف‌ُ المِيعادَ (31)

و ‌اگر‌ بدرستي‌ ‌که‌ قرآن‌ بنحوي‌ ‌بود‌ ‌که‌ كوه‌ها باو ‌از‌ جا كنده‌ ميشد ‌ يا ‌ زمين‌ پاره‌ پاره‌ ميشد ‌ يا ‌ مرده‌ها باو بزبان‌ مي‌آمدند ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ايمان‌ نميآوردند و ‌از‌ قابليت‌ افتاده‌اند بلكه‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ ‌است‌ و ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌ جميع‌ امور آيا ‌پس‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ مأيوس‌ نشدند هنوز كساني‌ ‌که‌ ايمان‌ آوردند اينكه‌ ‌اگر‌ خداوند مشيّتش‌ تعلق‌ گرفته‌ ‌بود‌ ‌که‌ باجبار تمام‌ ناس‌ ‌را‌ هدايت‌ كند قدرت‌ داشت‌.

وَ لَو أَن‌َّ قُرآناً سُيِّرَت‌ بِه‌ِ الجِبال‌ُ اشاره‌ بآيه‌ شريفه‌ ‌است‌ ‌که‌ ميفرمايد لَو أَنزَلنا هذَا القُرآن‌َ عَلي‌ جَبَل‌ٍ لَرَأَيتَه‌ُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِن‌ خَشيَةِ اللّه‌ِ حشر ‌آيه‌ 21، ‌که‌ قلوب‌ ‌اينکه‌ كفار ‌از‌ سنگ‌ و جبال‌ سخت‌تر ‌است‌ چنانچه‌ ميفرمايد ثُم‌َّ قَسَت‌ قُلُوبُكُم‌ مِن‌ بَعدِ ذلِك‌َ فَهِي‌َ كَالحِجارَةِ أَو أَشَدُّ قَسوَةً ‌الي‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ وَ إِن‌َّ مِنها لَما يَهبِطُ مِن‌ خَشيَةِ اللّه‌ِ الاية بقره‌ آية 74، ‌يعني‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ مجيد ‌اگر‌ ‌بر‌ كوه‌ها نازل‌ ميشد ‌از‌ جا كنده‌ ميشدند و دلهاي‌ اينها ‌از‌ جا كنده‌ نشد و خوفي‌ ‌در‌ دلهاي‌ ‌آنها‌ وارد نشد.

أَو قُطِّعَت‌ بِه‌ِ الأَرض‌ُ ‌اگر‌ ‌بر‌ زمين‌ قرائت‌ ميشد قطعه‌ قطعه‌ ميشد و ‌در‌ دلهاي‌ ‌آنها‌ اثر نگذاشت‌.

أَو كُلِّم‌َ بِه‌ِ المَوتي‌ ‌اگر‌ ‌بر‌ مرده‌ها نازل‌ ميشد زنده‌ ميشدند و تكلم‌ ميكردند و اينها يك‌ مرده‌هايي‌ هستند ‌که‌ قرآن‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ نازل‌ شد و زنده‌ نشدند چنانچه‌ ميفرمايد إِنَّك‌َ لا تُسمِع‌ُ المَوتي‌ وَ لا تُسمِع‌ُ الصُّم‌َّ الدُّعاءَ إِذا وَلَّوا مُدبِرِين‌َ

جلد 11 - صفحه 339

وَ ما أَنت‌َ بِهادِي‌ العُمي‌ِ عَن‌ ضَلالَتِهِم‌ إِن‌ تُسمِع‌ُ إِلّا مَن‌ يُؤمِن‌ُ بِآياتِنا فَهُم‌ مُسلِمُون‌َ نمل‌ ‌آيه‌ 82 و 83، جواب‌ ‌لو‌ ‌در‌ تقدير ‌است‌ بواسطه‌ وضوحش‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ديگر قابل‌ هدايت‌ نيستند بَل‌ لِلّه‌ِ الأَمرُ جَمِيعاً تمام‌ امور ‌در‌ تحت‌ قدرت‌ الهي‌ ‌است‌ ‌تا‌ مشيت‌ ‌او‌ تعلق‌ نگيرد واقع‌ نميشود خداوند لطف‌ و عنايتش‌ نسبت‌ بتمام‌ بنده‌گان‌ مساويست‌ انبياء ‌بر‌ همه‌ ‌آنها‌ فرستاد و دستورات‌ ‌بر‌ تمام‌ داده‌ شد عقل‌ و قوّه‌ و قدرت‌ بجميع‌ ‌آنها‌ عنايت‌ فرموده‌ لكن‌ مكرر تذكر داده‌ايم‌ ‌که‌ تأثير شيئي‌ ‌در‌ شيئي‌ مشروط بدو امر ‌است‌ بايد فاعل‌ تام‌ّ الفاعليه‌ ‌باشد‌ و قابل‌ ‌هم‌ تام‌ القابلية ‌باشد‌ خداوند ‌در‌ امر هدايت‌ كوتاهي‌ نكرده‌ ولي‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ‌از‌ قابليت‌ هدايت‌ افتاده‌اند بواسطه‌ قساوت‌ قلب‌ و سياهي‌ دل‌ و عناد و تقليد آباء و معايب‌ ديگر.

أَ فَلَم‌ يَيأَس‌ِ الَّذِين‌َ آمَنُوا هنوز مأيوس‌ نشده‌اند مؤمنين‌ ‌که‌ ‌اينکه‌ كفار و مشركين‌ ايمان‌ نميآورند ‌اگر‌ قابليت‌ داشتند هدايت‌ ميشدند.

أَن‌ لَو يَشاءُ اللّه‌ُ لَهَدَي‌ النّاس‌َ جَمِيعاً ‌اگر‌ قابليت‌ داشتند مشيت‌ الهي‌ ‌هم‌ تعلق‌ ميگرفت‌ تمام‌ ناس‌ ‌را‌ هدايت‌ ميفرمود.

وَ لا يَزال‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا تُصِيبُهُم‌ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ أَو تَحُل‌ُّ قَرِيباً مِن‌ دارِهِم‌ حَتّي‌ يَأتِي‌َ وَعدُ اللّه‌ِ إِن‌َّ اللّه‌َ لا يُخلِف‌ُ المِيعادَ و ‌لا‌ يزال‌ ‌يعني‌ هميشه‌ و دائما كساني‌ ‌که‌ كافر شدند اصابه‌ ميكند بانها بواسطه‌ افعال‌ خبيثه‌ و عقائد فاسده‌ و عناد و اذيت‌ بانبياء و مؤمنين‌ قارعة بلاء و مصيبت‌ و عذابي‌ ‌بر‌ ‌خود‌ ‌آنها‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ همجوار ‌آنها‌ ‌تا‌ زماني‌ ‌که‌ وعده‌ الهي‌ بيايد محققا خداوند خلف‌ نميكند وعده‌ گاهي‌ ‌را‌ ‌که‌ وعده‌ داده‌.

جلد 11 - صفحه 340

وَ لا يَزال‌ُ الَّذِين‌َ كَفَرُوا ‌از‌ زمان‌ آدم‌ ابو البشر ‌الي‌ زمان‌ پيغمبر اكرم‌ صلّي‌ اللّه‌ ‌عليه‌ و آله‌ و سلّم‌ تُصِيبُهُم‌ بِما صَنَعُوا ‌از‌ كفر و شرك‌ و تكذيب‌ انبياء و اعمال‌ خبيثه‌ ‌که‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر ‌شده‌ قارعة عذابهاي‌ مهلكه‌ ‌ يا ‌ بدست‌ مؤمنين‌ ‌از‌ قتل‌ و اسيري‌ ‌ يا ‌ بنزول‌ عذاب‌ مثل‌ صاعقه‌، صيحه‌، غرق‌، خسف‌ و امطار حجاره‌ و نحو اينها.

أَو تَحُل‌ُّ قَرِيباً مِن‌ دارِهِم‌ ‌ يا ‌ ‌بر‌ قومي‌ ‌که‌ نزديك‌ ‌آنها‌ بودند ‌که‌ موجب‌ خوف‌ ‌آنها‌ شود.

حَتّي‌ يَأتِي‌َ وَعدُ اللّه‌ِ وعده‌ الهي‌ ‌ يا ‌ فتح‌ و فيروزي‌ مسلمين‌ و قلع‌ و قمع‌ كفار ‌که‌ ميفرمايد وَعَدَ اللّه‌ُ الَّذِين‌َ آمَنُوا مِنكُم‌ وَ عَمِلُوا الصّالِحات‌ِ لَيَستَخلِفَنَّهُم‌ فِي‌ الأَرض‌ِ كَمَا استَخلَف‌َ الَّذِين‌َ مِن‌ قَبلِهِم‌ وَ لَيُمَكِّنَن‌َّ لَهُم‌ دِينَهُم‌ُ الَّذِي‌ ارتَضي‌ لَهُم‌ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُم‌ مِن‌ بَعدِ خَوفِهِم‌ أَمناً يَعبُدُونَنِي‌ لا يُشرِكُون‌َ بِي‌ شَيئاً نور ‌آيه‌ 55 و گفتيم‌ مصداق‌ اتم‌ ‌اينکه‌ ‌آيه‌ دوره‌ رجعت‌ ائمه‌ اطهار ‌است‌ ‌ يا ‌ ميعاد قيامت‌ ‌که‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ آيات‌ تصريح‌ فرموده‌ مثل‌ ‌قوله‌ ‌تعالي‌ قُل‌ لَكُم‌ مِيعادُ يَوم‌ٍ لا تَستَأخِرُون‌َ عَنه‌ُ ساعَةً وَ لا تَستَقدِمُون‌َ سبأ ‌آيه‌ 30 إِن‌َّ اللّه‌َ لا يُخلِف‌ُ المِيعادَ چون‌ خلف‌ وعده‌ قبيح‌ ‌است‌ و ‌از‌ ‌او‌ صادر نميشود بعلاوه‌ خبر داده‌ و كذب‌ ‌از‌ ‌او‌ محال‌ ‌است‌ صادق‌ الوعد ‌است‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

اشاره

(آیه 31)

شأن نزول:

بعضی از مفسران بزرگ گفته‌اند: این آیه در پاسخ جمعی از مشرکان «مکّه» نازل شده است، که در پشت خانه کعبه نشسته بودند و به دنبال پیامبر (ص) فرستادند، پیامبر صلّی اللّه علیه و آله (به امید هدایت آنان) نزد آنها آمد، عرض کردند:

اگر دوست داری از تو پیروی کنیم این کوههای مکّه را به وسیله قرآنت عقب بران تا کمی این زمین تنگ و محدود ما گسترش یابد! تو به گمان خود کمتر از داود نیستی که خداوند کوهها را برای او مسخّر کرده بود، یا این که باد را مسخّر ما گردان، همان گونه که مسخّر سلیمان بود، و نیز جدت «قصی» (جد طایفه قریش) را زنده کن، زیرا عیسی (ع) مردگان را زنده می‌کرد و تو کمتر از عیسی نیستی! در این هنگام آیه نازل شد که شما همه آنچه را می‌گویید از سر لجاجت است نه برای ایمان آوردن!

تفسیر:

همان گونه که در شأن نزول آمد، این آیه پاسخ به بهانه جویانی است که از سر لجاجت نه برای ایمان آوردن از پیامبر درخواست معجزات اقتراحی می‌کردند، می‌فرماید: «حتی اگر به وسیله قرآن کوهها به حرکت درآیند و زمینها، قطعه قطعه شوند، و به وسیله آن با مردگان صحبت شود» باز هم ایمان نخواهند آورد! (وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی).

ج2، ص482

«ولی همه این کارها در اختیار خداست» و هر اندازه لازم بداند انجام می‌دهد (بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمِیعاً).

اما شما طالب حق نیستید و اگر بودید همان مقدار از نشانه‌های اعجاز که از پیامبر صلّی اللّه علیه و آله صادر شده برای ایمان آوردن کاملا کافی بود.

سپس اضافه می‌کند: «آیا کسانی که ایمان آورده‌اند نمی‌دانند که اگر خدا بخواهد همه مردم را بالاجبار هدایت می‌کند» (أَ فَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً).

ولی هرگز او چنین نخواهد کرد، چرا که این گونه ایمان اجباری بی‌ارزش و فاقد معنویت و تکاملی است که انسان به آن نیاز دارد.

بعد اضافه می‌کند: «در عین حال کافران همواره مورد هجوم مصائب کوبنده‌ای به خاطر اعمالشان هستند» (وَ لا یَزالُ الَّذِینَ کَفَرُوا تُصِیبُهُمْ بِما صَنَعُوا قارِعَةٌ). که این مصائب به صورت بلاهای مختلف و همچنین جنگهای کوبنده مجاهدان اسلام بر آنها فرود می‌آید.

و اگر این مصائب در خانه آنان فرود نیاید «به نزدیکی خانه آنها وارد می‌شود» (أَوْ تَحُلُّ قَرِیباً مِنْ دارِهِمْ). تا عبرت بگیرند و تکانی بخورند و به سوی خدا باز گردند.

و این هشدارها همچنان ادامه خواهد یافت «تا فرمان نهایی خدا فرا رسد» (حَتَّی یَأْتِیَ وَعْدُ اللَّهِ).

این فرمان نهایی ممکن است اشاره به مرگ، یا روز قیامت باشد و یا به گفته بعضی «فتح مکه» که آخرین قدرت دشمن را درهم شکست.

و به هر حال وعده خدا قطعی است، «و خداوند هیچ گاه از وعده خود تخلف نخواهد کرد» (إِنَّ اللَّهَ لا یُخْلِفُ الْمِیعادَ).

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی
  2. صاحب مجمع البیان گوید: این آیه درباره عده اى از مشرکین نازل شد که از آن جمله ابوجهل بن هشام و عبدالله بن امیه المخزومى بودند که پشت خانه کعبه نشستند و کس فرستادند و رسول خدا صلی الله علیه و آله را نزد خود خواستند، پیامبر نزد آنان رفت عبدالله بن امیه گفت: اگر می‌خواهى از تو پیروى کنیم کوه‌هاى مکه را به گردش در بیاور و آن را از ما دور کن تا جاى ما وسیع شود زیرا زمین مکه براى ما تنگ است و در آن از براى ما چشمه ها و نهرها ایجاد کن تا کشت و زرع کنیم و درخت بکاریم سپس گفتند تو که از داود کمتر نیستى که خداوند کوه‌ها و بادها را در تسخیر او قرار داد و همچنین از سلیمان کمتر نیستى و نیز از عیسى هم کمتر نیستى که مرده زنده می‌کرد سپس این آیه نازل گردید، طبرانى و دیگران از علماى عامه و نیز ابن ابى‌حاتم و ابن مردویه در تفاسیر خود از عطیة العوفى موضوعات فوق را روایت کرده اند.
  3. محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص467.

منابع