آیه 16 سوره نمل
<<15 | آیه 16 سوره نمل | 17>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و سلیمان وارث (ملک) داود شد (و مقام سلطنت و خلافت یافت) و گفت: ای مردم، ما را زبان مرغان آموختند و از هرگونه نعمت عطا کردند، این همان فضل و بخشش آشکار است.
و سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! [معرفت و آگاهی به] زبان و منطق پرندگان را به ما آموخته اند، و از هر چیزی [که به پیامبران و پادشاهان داده اند] به ما عطا کرده اند، یقیناً این امتیاز و برتری آشکاری است.
و سليمان از داوود ميراث يافت و گفت: «اى مردم، ما زبان پرندگان را تعليم يافتهايم و از هر چيزى به ما داده شده است. راستى كه اين همان امتياز آشكار است.»
و سليمان وارث داود شد و گفت: اى مردم، به ما زبان مرغان آموختند و از هر نعمتى ارزانى داشتند. و اين عنايتى است آشكار.
و سلیمان وارث داوود شد، و گفت: «ای مردم! زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده، و از هر چیز به ما عطا گردیده؛ این فضیلت آشکاری است.»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- منطق: نطق و منطق: سخن گفتن. «نطق نطقا و منطقا» يعنى: سخن گفت، طبرسى از اهل عربيت نقل كرده: نطق در غير انسان بكار نمىرود و در غير انسان صوت گويند، راغب آن را مسلّم گرفته و گويد: در غير انسان بالتبع به كار مىرود، امّا قرآن در انسان و غير انسان به كار برده است.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16»
و سليمان وارث داوود شد و گفت: اى مردم! زبان پرندگان به ما تعليم داده شده، و از هرچيز بهما عطا گرديده؛ قطعاً اين (بخشش) همان برترى و امتياز روشن است.
نکته ها
مراد از ارث در اين آيه، وارث شدن مال و حكومت است نه علم و نبوّت؛ زيرا نبوّت قابل انتقال نيست و علوم انبيا نيز چون اكتسابى نيست، قابل ارث بردن نيست، بنابراين حديثى كه مىگويد: انبيا ارث نمىگذارند- و به استناد اين حديث فدك را از فاطمهى زهرا عليها السلام گرفتند- با اين آيه سازگارى ندارد و بايد طرد شود. (حضرت زهرا عليها السلام همين آيه را در دفاع از حقّ خود براى خليفهى اوّل تلاوت فرمود. «1» و در «تفسير نمونه» از «سيرهى حلبى» نقل شده است كه ابوبكر تحت تأثير سخنان فاطمهى زهرا عليها السلام قرار گرفت و سند فدك را پس داد و گريه كرد، ولى عمر دوباره سند را گرفت و پاره كرد!)
حضرت على عليه السلام فرمود: من از طرف خداوند زبان پرندگان و تمام جنبندههاى زمينى و دريايى را مىدانم. «2»
پیام ها
1- ارث در تاريخ، سابقهاى بس طولانى دارد. وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ ...
2- علم انبيا الهى است. «عُلِّمْنا»
3- نعمتهاى الهى را ابراز كنيد. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ» در جاى ديگر مىفرمايد:
نعمت پروردگارت را بازگو كن. «وَ أَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ» «3»
«1». تفسير نورالثقلين.
«2». تفسير كنزالدقائق.
«3». ضحى، 11.
جلد 6 - صفحه 402
4- پرندگان، شعور و قدرت نطق دارند. «مَنْطِقَ الطَّيْرِ»
5- علم بر همهى نعمتها مقدّم است. اوّل «عُلِّمْنا» بعد «أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ»
6- علوم و امكانات خود را از خدا بدانيم، نه از خود. «عُلِّمْنا- أُوتِينا»
7- ايمان و توكّل، با داشتن امكانات، منافاتى ندارد. «وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ»
8- نعمتها را از فضل او بدانيم نه از لياقت خود. «إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16»
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ: و ميراث گرفت سليمان از داود مال و ملك و پادشاهى را.
تبصره: آيه شريفه دال است بر آنكه پيغمبران، مورّث مال بودهاند مانند توريث غير ايشان؛ پس حديث منقول از ابى بكر كه پيغمبر فرموده است نحن معاشر الانبياء لا نورّث مجعول و مناقض آيه شريفه و از درجه اعتبار ساقط است؛ زيرا وقتى حديث مجعوله، مقابله با قرآن نموده، مردوديت آن ثابت مىشود. چه آنكه مىبينيم در قرآن مجيد آيات بسيارى راجع به ارث انبياء موجود است، و اين مىرساند كه انبياء عظام همگى ارث داشتند و وارث آنها بعد از فوت، تصرف در ارث مىكردند، پس مردوديت حديث ثابت مىشود؛ و لذا حضرت زهرا عليها السّلام در احتجاج خود فرمود: اگر اين حديث صحيح است و انبيا ارث نداشتند، پس اين همه آيات ارث در قرآن چيست، از جمله:
وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ و در قصه زكريا عليه السّلام فرمود: فَهَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِنْ آلِ يَعْقُوبَ و آيات ديگر؛ آنگاه فرمود يا بن ابى قحافة! أ فى كتاب اللّه آن ترث اباك و لا ارث أبى؟ لقد جئت شيئا فريّا! افعلى عمد تركتم
جلد 10 - صفحه 22
كتاب اللّه و نبذتموه وراء ظهوركم؟
پسر ابى قحافه، آيا در كتاب خداست كه تو از پدرت ارث مىبرى و من از پدرم ارث نبرم! عجب افتراء بزرگى بر خدا بستهايد، آيا با علم و دانائى و از روى عمد عمل به كتاب خدا را ترك و قرآن را پشت سر انداختيد؟ «1» و لذا عالم محدث ابو بكر احمد بن عبد العزيز جوهرى در كتاب سقيفه، و ابن اثير در نهايه، و مسعودى در اخبار الزمان و اوسط، و ابن ابى الحديد در جلد چهارم شرح نهج البلاغه و ديگران، خطبه و خطابه حضرت زهراى مظلومه را ميان مسجد مجمع عمومى مسلمانان مقابل مهاجر و انصار نقل نموده «2». كه مخالفين خود را مجاب، به قسمى كه نتوانستند جواب گويند.
تنبيه: حضرت داود عليه السّلام نوزده پسر داشت، هر يك لياقت نبوت و وراثت داشتند؛ حق تعالى كتابتى از آسمان نازل و چند مسئله در آن ذكر نموده و فرمود:
هر كه از اولاد تو اين مسائل را جواب دهد بعد از تو وارث ملك باشد. حضرت داود فرزندان و احبار و اشراف را جمع و مسائل را بر فرزندان عرض فرمود: 1- نزديكترين چيزها كدام است؟ 2- دورترين اشياء چيست؟ 3- كدام است آنكه انس به او بيشتر است؟ 4- چيست آنكه وحشت از او فزونتر است؟ 5- كدامند آن دو كه قائمند؟ 6- كدامند دو مختلف؟ 7- كدامند دو دشمن؟ 8- كدام كار است كه عاقبت آن ستوده مىباشد؟ 9- كدام امر است كه آخر آن نكوهيده است؟
اولادان از جواب عاجز شدند، سليمان گفت: اگر اجازه باشد من عرض كنم.
داود عليه السّلام اجازه فرمود، حضرت سليمان گفت: نزديكترين چيزها به آدمى آخرت؛ دورترين اشياء آنچه مىگذرد از دنيا؛ مأنوسترين اشياء جسد انسان است با روح؛ وحشتناكترين اشياء بدن خالى از روح؛ قائمان، زمين و آسمان؛ مختلفان، شب و روز؛ دو دشمن، موت و حيات؛ كارى كه آخرش نيكو باشد حلم
«1» احتجاج طبرسى، ج 1، ص 138.
«2» السقيفة و فدك ص 98، شرح نهج البلاغه ج 16 ص 211.
جلد 10 - صفحه 23
است در وقت غضب؛ و امرى كه عاقبتش مذموم است حدّت باشد در وقت غضب.
چون جواب مسائل موافق كتاب منزل بود، اكابر بنى اسرائيل همه به فضل و كمال سليمان معترف شدند، حضرت داود عليه السّلام ملك به او تسليم نمود؛ روز ديگر وفات كرد و سليمان بر تخت نشست.
وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ: و گفت بر شكر نعمت و نشر احسان و كرامت و دعوت مردمان به تصديق نبوت خود: اى گروه مردمان: عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ: آموخته شدهايم گفتار مرغان را.
تنبيه: نطق و منطق متعارف، هر لفظى است كه تعبير كرده مىشود به آواز ما فى الضمير، خواه مفرد باشد خواه مركب؛ و گاهى اطلاق كنند بر مطلق اصوات بر سبيل تشبيه يا بالتبع مثل نطقت الحمامة زيرا اصوات حيوانيه از حيثيت آنكه تابع تخيلات است نازل منزله عبارات است خصوصا صوتى كه متفاوت اختلاف اغراض بر وجهى كه از آن مفهوم شود آنچه تمنا و غرض حيوان است، و يا اطلاق منطق بر اصوات طيور به اعتبار اين باشد كه هر جمعى از آنها را آوازى است كه انسان از آن فهم معانى و اغراض مىكند. يا به اعتبار آنكه حضرت سليمان عليه السّلام به عطاى الهى آواز آنها را مىفهميد مانند كلام آدميان، چنانكه تفسير منهج نقل نموده از جمله:
بلبلى بر شاخى صدائى نمود، سليمان فرمود مىگويد: اكلت [نصف] تمرة فعلى الدّنيا العفا خوردم نصف خرما، خاك بر سر دنيا! فاخته آواز نمود، فرمود مىگويد: ليت هذا الخلق لم يخلقوا كاشكى اين خلايق خلق نشدى.
طاوس به فرياد آمد، فرمود: مىگويد كما تدين تدان هر چه بكنى مكافات آن بيابى.
هدهد آواز داد، فرمود مىگويد: استغفروا اللّه يا مذنبون اى گناهكاران طلب آمرزش كنيد از خدا.
خطاف «1» صدا كرد، فرمود مىگويد: قدّموا خيرا تجدوه نيكوئى را از پيش فرستيد تا آن را يابيد.
«1» خطاف: پرستو.
جلد 10 - صفحه 24
لاشخور مىگويد: سبحان ربّى الاعلى ملأ سمائه و ارضه.
حدأه «1» گويد: كلّ شىء هالك الّا اللّه هر چيزى فنا شود مگر خداى تعالى.
قطا «2» گويد: من سكت سلم هر كه سكوت كرد سالم ماند.
ببغاء «3» گويد: «ويل لمن الدنيا همّه» واى بر كسى كه همت او دنيا باشد.
خروس گويد: «اذكروا اللّه يا غافلين» «4» ياد خدا كنيد اى غافلان.
نسر «5» گويد: «يابن ادم عش ما شئت آخرك الموت» اى پسر آدم زندگانى كن هر چه خواهى كه آخرت مرگ است.
عقاب گويد: «فى البعد من النّاس انس» دورى از مردمان آرميدن حواس است.
ضفدع گويد: «سبحان ربّى القدّوس».
باز گويد: «سبحان ربّى العظيم و بحمده».
هزار دستان گويد: «سبحان الخالق الدّائم».
غراب، نفرين نمايد بر گمركچى «6».
وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ: و داده شديم يعنى من و پدرم، يا مرا عطا كردهاند از هر چيز. مراد كثرت علم باشد، يا هر چيزى كه انبيا و ملوك را مىباشد از علم و مملكت. إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ: بدرستى كه اين عطا هر آينه افزونى است آشكارا و تفضّلى هويدا كه بر هيچكس مخفى نيست.
على بن ابراهيم قمى از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده كه عطا نمود خداى تعالى سليمان بن داود را با علم او معرفت منطق به هر زبان و معرفت لغات و منطق پرندگان و چهارپايان و درندگان، و هر گاه در جنگ بود تكلم مىنمود به فارسى، زمانى كه مىنشست براى حكام و لشكر و اهل مملكت خود تكلم مىنمود به رومى، وقتى با زنان خود خلوت مىكرد تكلم مىنمود به سريانى و نبطى، هرگاه در محراب مىشد براى مناجات پروردگار تكلم مىنمود به عربى،
«1» زغن، پرندهاى شبيه كلاغ.
«2» كبك.
«3» طوطى.
«4» ظاهرا غافلون درست است.
«5» كركس.
«6» منهج الصادقين، ج 7، ص 13- 12.
جلد 10 - صفحه 25
و هرگاه مىنشست براى وفود و خصماء تكلم مىنمود به عبرانى «1».
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ وَ سُلَيْمانَ عِلْماً وَ قالا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنا عَلى كَثِيرٍ مِنْ عِبادِهِ الْمُؤْمِنِينَ «15» وَ وَرِثَ سُلَيْمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَ أُوتِينا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ «16» وَ حُشِرَ لِسُلَيْمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّيْرِ فَهُمْ يُوزَعُونَ «17» حَتَّى إِذا أَتَوْا عَلى وادِ النَّمْلِ قالَتْ نَمْلَةٌ يا أَيُّهَا النَّمْلُ ادْخُلُوا مَساكِنَكُمْ لا يَحْطِمَنَّكُمْ سُلَيْمانُ وَ جُنُودُهُ وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ «18» فَتَبَسَّمَ ضاحِكاً مِنْ قَوْلِها وَ قالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَ عَلى والِدَيَّ وَ أَنْ أَعْمَلَ صالِحاً تَرْضاهُ وَ أَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبادِكَ الصَّالِحِينَ «19»
ترجمه
و بتحقيق داديم داود و سليمان را دانشى و گفتند ستايش خدايرا است كه برترى داد ما را بر بسيارى از بندگانش كه مؤمنانند
و ميراث برد سليمان از داود و گفت اى مردمان آموخته شديم زبان پرندگان را و داده شديم از همه چيز همانا اين هر آينه مزيّتى است آشكار
و جمع كرده شد براى سليمان لشكرهايش از جنّى و آدمى و پرنده پس آنها مرتّب باز داشته ميشدند
تا وقتى كه وارد شدند در وادى موران گفت مورى اى موران داخل شويد در مسكنهاى خود براى آنكه شكسته و پايمال نكنند شما را سليمان و لشكرهايش در حاليكه آنها درك نكنند
پس تبسّم نمود خندان از سخنش و گفت پروردگار من وادار كن مرا كه شكر كنم نعمت تو را كه انعام كردى بر من و بر پدر و مادرم و آنكه بجا آورم كار نيكى كه بپسندى آنرا و داخل كن مرا برحمت خود در بندگانت كه نيكوكارانند.
تفسير
خداوند متعال بحضرت داود و سليمان عليه السّلام علم خاصى عنايت فرمود كه ظاهرا علم معارف و احكام و حكمت و قضاوت و سياست و رياست باشد و هر دو شكر و حمد خدا را بجاى آوردند براى مزيّت علمى خودشان بفضل خدا بر بسيارى از بندگان مؤمن او نه بر تمام آنها مانند پنج پيغمبر اولو العزم و اوصياء پيغمبر خاتم عليهم السلام و از اينجا معلوم ميشود فضيلت علم و شرف اهلش كه آندو بزرگوار با داشتن مال و جاه و جلال و سلطنت و اقبال، بعلم و دانش خرسند بودند نه بغير آن چون علم است كه سر چشمه سعادات و منشأ بركات است و حضرت داود هر چه داشت از مال و ملك و نبوّت و قضاوت باقى گذارد و حضرت سليمان آنها را بارث و وصيّت مالك و متصرّف گرديد و بمردم فرمود خداوند بما انبيا زيان پرندگانرا آموخته و از هر موجودى از موجودات دنيا براى ما بهره و نصيبى قرار داده كه ميتوانيم از آن استفاده نمائيم و مسخّر خود قرار دهيم و اين تمكّن و توانائى فضيلت آشكارى است كه كسى نميتواند منكر
جلد 4 صفحه 143
آن شود و اين معنى را براى اداء شكر از مواهب الهيه و اثبات نبوت خود باعجاز اظهار فرمود در جوامع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه مراد از فضل مبين سلطنت و نبوت است و در مجمع از آنحضرت نقل نموده از پدر بزرگوارش كه خداوند بسليمان بن داود عطا فرمود سلطنت روى زمين از مشرق تا مغرب را در مدت هفتصد سال و شش ماه و او حكم فرما شد بر تمام اهل عالم از جن و انس و شياطين و دواب و پرندگان و درندگان و عطا فرمود باو علم بهر چيزى را و زبان هر چيزيرا و در زمان او صنايع عجيبهئى بروز نمود كه مشهور شد در ميان مردم و اين مراد از آيه است و از روايات متعدّده اين مقام استفاده ميشود كه اين علم اختصاص بحضرت سليمان نداشته بلكه ائمه اطهار هم علم بتمام اشياء و تمام السنه دائره از انسان و حيوان و ساير موجودات حيّه دارند و جمع آورى شد براى آنحضرت لشكريان بسيارى از جن و انس و پرندگان پس آنها با نظم و ترتيب مخصوصى كه مانع از تقديم و تأخير افراد و تفرقه و تزاحم آنها بود بازداشت يا سير داده ميشدند تا وقتى مشرف شدند بر وادى مورچگان مورى كه گفتهاند از آنها بزرگتر و امتيازاتى داشت و بر آنها فرمانفرما بود گفت اى موران داخل شويد در لانههاى خودتان براى آنكه پايمال نكنند شما را سليمان و لشكريانش وقتى كه ملتفت شما نباشند و باد صوت آن مور را وقتى كه حضرت سليمان بر كرسى خود نشسته بود و در هوا سير ميكرد بگوش او رسانيد و حضرت اولا تعجب فرمود از ملاحظه كارى آن مور و تبسّم فرمود و بعدا خوشحال شد و خنديد از آنكه نسبت ظلم باو و لشكريانش نداد چون مقيّد نمود پايمال نمودن ايشان را بعدم توجه و التفات و اينكه نسبت پايمال نمودنرا باو و لشكريانش داد با آنكه آنحضرت بتوسط باد در هوا سير ميفرمود شايد بملاحظه آن باشد كه لشكريان بامر حضرت سير مينمودند و اسناد فعل بسبب اقوى از مباشر است و شايد براى آن باشد كه حضرت ميخواسته آنجا نزول فرمايد و آن مور متوجه شده و اين مراعات را نموده و لذا بعضى گفتهاند عساكر آنحضرت هم با او در بساط زربفتى كه اجنّه براى آنحضرت تهيه نموده بودند كه يك فرسخ در يك فرسخ وسعت
جلد 4 صفحه 144
داشت جاى داشتند و باد آنرا حركت ميداد و در كنار آن وادى كه از اراضى شام يا طائف باختلاف اقوال بود ميخواستند پياده شوند و آن مور متوجه شد و اين سخن را گفت و حضرت شنيد و او را احضار كرد و فرمود مگر نميدانى من پيغمبرم و بموجودى ظلم نميكنم كه اين سخن را گفتى عرض كرد ميدانم ولى منهم پادشاه اينهايم بايد ملاحظه حال آنها را بنمايم كه بدون اختيار شما پايمال نشوند فرمود لشكريان من در هوا سير ميكردند و بر بساط خودشان جاى داشتند و بشما كارى نداشتند عرض كرد ميخواستم زينت و حشمت تو را نه بينند تا از ياد خدا غافل و بجمال دنيا مغرور نشوند بعد عرض كرد ميدانى خدا چرا باد را مأمور نقل بساط تو فرمود نه ملائكه را حضرت فرمود نميدانم مور عرضه داشت براى آنكه بدانى اعتبار بساط سلطنت تو بر باد است و مانند باد مىآيد و ميرود و در آنوقت حضرت متوجه بشكر خدا براى ادامه نعمت و اعمال صالحه براى آخرت گرديد و عرضه داشت بار الها بازدار مرا از هر امرى غير از شكر خود و وادار مرا تا شكر گزارى نمايم از نعمت علم و نبوت و سلطنت كه بمن و پدرم انعام فرمودى و نعمتهائى كه بمادرم كرم كردى كه نعمت بمن بوده و تا آنكه بجا آورم كار نيكى را كه مورد پسند و خوشنودى تو باشد چون توفيق بعمل خير هم بايد از جانب تو باشد و داخل كن برحمت خود مرا در زمره بندگان صالح خود مانند ابراهيم و اسمعيل و اسحق و يعقوب و داود پدرانم و ساير بزرگان و در بهشت با ايشان محشور فرما در حديث است كه نعمت وحشى و فرارى است آنرا بشكر خود در بند كنيد و نگهدارى نمائيد و در بصائر از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه سليمان عليه السّلام داراى اسم اكبر خدا بود كه وقتى به آن اسم طلب مينمود عطا ميشد و چون دعا ميكرد باجابت ميرسيد و اگر او در چنين روزى بود محتاج بما ميشد و اخبار در فضيلت آن ذوات مقدّسه بر انبياء عظام غير از حضرت ختمى مرتبت بسيار است و آنكه آنها در مشكلات باهل بيت اطهار توسل ميجستند.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ وَرِثَ سُلَيمانُ داوُدَ وَ قالَ يا أَيُّهَا النّاسُ عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّيرِ وَ أُوتِينا مِن كُلِّ شَيءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ المُبِينُ «16»
وارث برد سليمان داود را و گفت يا ايها النّاس- خطاب به تمام افراد بشر- خداوند به ما تعليم فرمود زبان پرندگان را و عنايت فرمود از هر چيزي محققا در اينکه تعليم و عنايت هر آينه او فضل آشكار است.
جلد 14 - صفحه 119
(وَ وَرِثَ سُلَيمانُ داوُدَ) اينکه جمله سنگي است که به دهان كساني ميخورد که صديقه طاهره را ممنوع از فدك كردند و متمسك به حديث مجعول خود شدند که پيغمبر فرمود «نحن معاشر الأنبياء لا نورث درهما و دينارا و كلما تركناه صدقه» و همچنين آيه زكريا که دعاء كرد فَهَب لِي مِن لَدُنكَ وَلِيًّا يَرِثُنِي وَ يَرِثُ مِن آلِ يَعقُوبَ (مريم آيه 5 و 6) و حضرت سليمان آنچه داود داشت از مال و دولت و ملك و نبوت و علم به ميراث باو رسيد و مطلب ديگر اينکه که بعضي از عامه و ساير فرق شيعه اشكال كردند در امامت حضرت جواد و حضرت هادي و حضرت بقية اللّه که اينها در سن طفوليت به مقام امامت نائل شدند بلكه در اوليت ايمان امير المؤمنين که سيزده ساله بود که پيغمبر مبعوث شد جواب: آنها اينکه که حضرت سليمان و يحيي و عيسي در سن طفوليت و صباوت بلكه در گهواره مقام نبوت پيدا كردند و در كافي مسندا از حضرت صادق (ع) روايت كرده فرمود
«ان داود ورث علم الانبياء و ان سليمان ورث داود و ان محمدا (ص) ورث سليمان و انا ورثنا محمدا (ص) و ان عندنا صحف ابراهيم و الواح موسي الحديث»
بلكه در باب زيارات متواتر است که اينها وارث آدم و نوح و ابراهيم و موسي و عيسي و محمّد (ص) بودند.
(وَ قالَ يا أَيُّهَا النّاسُ عُلِّمنا مَنطِقَ الطَّيرِ) مجرد طير نبود بلكه زبان تمام حيوانات و نباتات و جمادات را ميدانست چنانچه در حق داود گذشت که خطاب به جبال و طيور شد که با داود تسبيح بگويند و به آهن که نرم شود وَ سَخَّرنا مَعَ داوُدَ الجِبالَ يُسَبِّحنَ وَ الطَّيرَ (انبياء آيه 79) و اينکه آيه و بسياري از آيات صريح در اينکه است که تمام موجودات عقل و شعور و معرفت دارند و تسبيح و تقديس حق ميكنند وَ إِن مِن شَيءٍ إِلّا يُسَبِّحُ بِحَمدِهِ وَ لكِن لا تَفقَهُونَ تَسبِيحَهُم (اسراء آيه 46) بلي متمردين از جن و انس خارج هستند چنانچه ميفرمايد:
أَ لَم تَرَ أَنَّ اللّهَ يَسجُدُ لَهُ مَن فِي السَّماواتِ وَ مَن فِي الأَرضِ وَ الشَّمسُ وَ القَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الجِبالُ، وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النّاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيهِ العَذابُ (حج آيه 18) تفسيرش گذشت.
(وَ أُوتِينا مِن كُلِّ شَيءٍ) هر چه طلب كرديم و درخواست نموديم بما عنايت فرمود.
(إِنَّ هذا لَهُوَ الفَضلُ المُبِينُ) بنده هيچ گونه استحقاق نعمتي ندارد آنچه باو عطا
جلد 14 - صفحه 120
ميشود از راه تفضل است چه در دنيا و چه در آخرت فقط قابليت ميخواهد خداوند در محل غير قابل تفضل نميكند بلي در بلاهاي الهي و عذاب استحقاق ميخواهد غير مستحق را خردلي عذاب نميكند.
فذلكه: شب جمعهاي بود در چندي قبل در عالم رؤيا خدمت حضرت سليمان مشرف شدم عرض كردم يا نبي اللّه يك نفر از علماء در مقام افضليت حضرت خاتم بر تمام انبياء بياناتي دارد از آدم و من دونه تا باسم مبارك شما ميرسد ميگويد (كم فرق بين من عرض عليه مفاتيح الدنيا فلم يقبلها و بين من قال وَ هَب لِي مُلكاً لا يَنبَغِي لِأَحَدٍ مِن بَعدِي (ص آيه 34) فرمود ما هم براي دنيا نخواستيم عرض كردم چرا لا ينبغي لاحد من بعدي به ديگران هم تفضل فرمايد فرمود اينکه معني نيست که به ديگران ندهي بهر که هر چه اراده كني تفضل كن بمن بيشتر و بالاتر مرحمت فرما چنانچه شما در دعاء كميل ميگوئيد
«و اجعلني من احسن عبادك نصيبا عندك و اقربهم منزلة منك و اخصهم زلفة لديك»
عرض كردم در قرآن دارد شما شياطين را غل و زنجير ميكرديد وَ آخَرِينَ مُقَرَّنِينَ فِي الأَصفادِ (ص آيه 37) فرمود:
غلهاي آنها غير از اينکه غلها است.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 16)- در این آیه نخست اشاره به ارث بردن سلیمان از پدرش داود کرده، میگوید: «سلیمان وارث داود شد» (وَ وَرِثَ سُلَیْمانُ داوُدَ). و همه مواهب او را به ارث برد.
سپس قرآن میافزاید: «سلیمان گفت: ای مردم! به ما سخن گفتن پرندگان تعلیم شده» (وَ قالَ یا أَیُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیْرِ).
«و از همه چیز به ما داده شده است، و این فضیلت آشکاری است» (وَ أُوتِینا مِنْ کُلِّ شَیْءٍ إِنَّ هذا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِینُ).
یعنی تمام وسائلی را که از نظر معنوی و مادی برای تشکیل این حکومت الهی لازم است به ما داده شده است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
- ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج7، ص440
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم