میرزا صادق آقا تبریزی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(ویرایش)
سطر ۱: سطر ۱:
میرزا صادق آقا تبریزی از عالمان و مجتهدین قرن سیزدهم است.
+
میرزا صادق آقا تبریزی از عالمان و مجتهدین [[شیعه]] در قرن سیزدهم [[ایران|ایران]] است. او همان گونه به سرنوشت جامعه مى اندیشید، دغدغه رشد و تعالى امت اسلامى را داشت و همچنین سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادى و فقر و بدختى مردم زمان خویش بود.
 +
 
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = میرزا صادق آقا تبریزی
 +
||تصویر=[[پرونده:Sadegh agha.jpg|200px|center]]
 +
|زادروز =  1274 قمری
 +
|زادگاه =  تبریز
 +
|وفات =  1315 قمری
 +
|مدفن =  قم
 +
|اساتید =  شیخ حسین اردکانى، ملا محمدفاضل ایروانى،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = رسالة الغریة، مباحث مشتقات،...
 +
}}
 +
 
 
==ولادت==
 
==ولادت==
در سال 1274 هـ.ق<ref> علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  153.</ref> در شهر تبريز در خانواده اى روحانى كودكى پا به عرصه وجود گذاشت و صادق نام گرفت. پدر وى ميرزا محمدآقا معروف به مجتهد كوچك خود صاحب كمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربايجان نام‌آور و به علم و فضل شهرت داشت.<ref> [[اعيان الشيعه]]؛ تاريخ ولادت او در سال 1269 هـ.ق نوشته شده است، ج  ص  367.</ref>
+
میرزا صادق در سال ۱۲۷۴ هـ.ق<ref> علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص  ۱۵۳.</ref> در شهر [[تبریز|تبریز]] در خانواده اى روحانى به دنیا آمد. پدر وى میرزا محمدآقا معروف به مجتهد کوچک خود صاحب کمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربایجان نام‌آور و به علم و فضل شهرت داشت.<ref> [[اعیان الشیعه]]؛ تاریخ ولادت او در سال ۱۲۶۹ هـ.ق نوشته شده است، ج  ۷، ص  ۳۶۷.</ref>
  
 
==تحصیلات==
 
==تحصیلات==
صادق در دامن چنين خانواده اى سنين كودكيش سپرى شد و روز به روز رشد كرد. وى در اوان نوجوانى وارد مدرسه علوم دينى گرديد و تحصيلات ابتدايى را كه شامل آشنايى با ادبيات، [[قرآن]] و سطح  ابتدايى فقه و اصول بود فراگرفت و 18 بهار از عمرش در اين سامان سپرى شد. تا اين كه در سال 1288 هـ.ق به حوزه  علميه [[نجف]] هجرت كرد و مدت اقامت او در نجف اشرف 24 سال طول كشيد.<ref> نسبت شريف ايشان به حجت الاسلام ميرزا محمد فرزند عالم مجتهد مولا محمدعلى قراجه داغى صاحب شرح تبصره [[علامه حلى]] مى رسد. علماى معاصرين، ص  153.</ref>  
+
وى در اوان نوجوانى وارد مدرسه علوم دینى گردید و تحصیلات ابتدایى را که شامل آشنایى با ادبیات، [[قرآن]] و سطح  ابتدایى [[فقه]] و [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] بود فراگرفت تا این که در سال ۱۲۸۸ هـ.ق به حوزه  علمیه [[نجف]] هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف ۲۴ سال طول کشید.<ref> نسبت شریف ایشان به حجت الاسلام میرزا محمد فرزند عالم مجتهد مولا محمدعلى قراجه داغى صاحب شرح تبصره علامه حلى مى رسد. علماى معاصرین، ص  ۱۵۳.</ref> این مدت پربارترین دوره زندگى این عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصیت علمى و معنوى آقا میرزا صادق در این دوره از تاریخ زندگى‌اش شکل مى گیرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنویت به بار نشسته و سیراب مى گردد و به قله [[اجتهاد]] دست مى یابد.
 
 
و اين مدت پربارترين دوره زندگى اين عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصيت علمى و معنوى آقا ميرزا صادق در اين دوره از تاريخ زندگى‌اش شكل مى گيرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنويت به بار نشسته و سيراب مى گردد و به قله اجتهاد دست مى يابد.
 
==اساتید==
 
اساتيدى كه آيت الله ميرزا صادق تبريزى در دوره هاى مختلف تحصيل از آن‌ها بهره برده است عبارتند از آيات بزرگوار:
 
  
* 1- شيخ حسين اردكانى (متوفى 1305 هـ.ق)؛
+
اساتیدى که آیت الله میرزا صادق تبریزى در دوره هاى مختلف تحصیل از آن‌ها بهره برده است عبارتند از آیات بزرگوار:
  
* 2- ملا محمدفاضل ايروانى (متوفى 1306 هـ.ق)؛
+
*۱- شیخ حسین اردکانى (متوفى ۱۳۰۵ هـ.ق)؛
  
* 3- محمدفاضل شربيانى (متوفى 1322 هـ.ق)؛
+
*۲- ملا محمدفاضل ایروانى (متوفى ۱۳۰۶ هـ.ق)؛
  
* 4- محمدحسن مامقانى (متوفى 1323 هـ.ق)؛
+
*۳- محمدفاضل شربیانى (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)؛
  
* 5- شيخ هادى تهرانى (متوفى 1323 هـ.ق)
+
*۴- محمدحسن مامقانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)؛
  
==تالیفات آقا ميرزا صادق ==
+
*۵- شیخ هادى تهرانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)
  
پس از فراقت از تحصيل هر چند آيت الله تبريزى در رأس امور دينى مردم و مرجعيت عملا اوقاتش صرف تبليغ و ترويج [[احكام]] دينى اسلام سپرى مى گشت لكن اشتغال به اين گونه امور وى را از تدريس و تحقيق و تأليف بازنگشت و ايشان توانست در كنار اين فعاليت همچنان به كار علمى خويش ادامه دهد. كتب و آثارى ارزشمند از ايشان در دسترس است از جمله:
+
==آثار و تألیفات ==
  
'''الف) آثار فقهى:
+
پس از فراقت از تحصیل هر چند آیت الله تبریزى در رأس امور دینى مردم و مرجعیت عملا اوقاتش صرف تبلیغ و ترویج [[احکام]] دینى [[اسلام]] سپرى مى گشت، لکن اشتغال به این گونه امور وى را از تدریس و تحقیق و تألیف بازنگشت و ایشان توانست در کنار این فعالیت همچنان به کار علمى خویش ادامه دهد. صاحب [[الذریعه الی تصانیف الشیعه|الذریعه]] مى نویسد: جمعى کثیر، از حوزه درس او فارغ التحصیل شده اند که در میان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمى هستند و اصولاً آقا میرزا صادق آقا خود را وقف سودرسانى تدریس و نشر [[احکام]] اسلامى کرده است.<ref> کیهان اندیشه، ش  ۱۶، ص  ۸۰ به نقل مبانى حقوق، موسى جوان، ج  ۲، ص  ۱۳۸.</ref> کتب و آثارى ارزشمند از ایشان در دسترس است از جمله:
  
آثار آيت الله مجتهد تبريزى در زمينه فقه عبارت است از:
+
'''الف) آثار فقهى:''' آثار آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه [[فقه]] عبارت است از:
  
* 1- شرح تبصره [[علامه حلى]]؛
+
*۱- شرح تبصره [[علامه حلى]]؛
  
* 2- رساله شرايط عوضين؛
+
*۲- رساله شرایط عوضین؛
  
* 3- رساله در [[ربا]]؛
+
*۳- رساله در [[ربا]]؛
  
* 4- حاشيه بر وسيلة النجاة؛
+
*۴- حاشیه بر وسیلة النجاة؛
  
* 5- رساله موسوم به فوايد در مسائل متفرقه فقه؛
+
*۵- رساله موسوم به فواید در مسائل متفرقه فقه؛
  
* 6- واجبات [[احكام]].
+
*۶- واجبات [[احکام]].
  
ب) آثار در اصول فقه
+
'''ب) آثار در اصول فقه:''' دست آورد [[اصول فقه‌‌‌‌|اصولى]] ایشان نیز عبارت است از:
  
دست آورد اصولى ايشان نيز عبارت است از:
+
*۱- رسالة الغریة در مباحث الفاظ؛
  
* 1- رسالة الغرية در مباحث الفاظ؛
+
*۲- مباحث مشتقات.<ref> طبقات اعلام الشیعه، ج  ۲، ص  ۸۷۳.</ref>
  
* 2- مباحث مشتقات.<ref> طبقات اعلام الشيعه، ج  ص  873.</ref>
+
همچنین آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه مسائل دیگر نیز آثارى داشته و نظرات بسیار عمیق و قابل توجهى نیز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه کرده است.<ref> اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج  ۷، ص  ۳۶۷.</ref>  
  
همچنين آيت الله مجتهد تبريزى در زمينه مسائل ديگر نيز آثارى داشته و نظرات بسيار عميق و قابل توجهى نيز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه كرده است در كتاب مبانى حقوق آمده است؛ آيت الله مرحوم ميرزا صادق آقا تبريزى از دانشمندان معاصر اسلامى در ايران است.<ref> اعيان الشيعه، سيد محسن امين، ج  7، ص  367.</ref>
+
==از نگاه بزرگان==
  
همچنين صاحب الذريعه مى نويسد: جمعى كثير، از حوزه درس او فارغ التحصيل شده اند كه در ميان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مكانت علمى هستند و اصولاً آقا ميرزا صادق آقا خود را وقف سودرسانى تدريس و نشر [[احكام]] اسلامى كرده است.<ref> كيهان انديشه، ش  16، ص  80 به نقل مبانى حقوق، موسى جوان، ج  2، ص  138.</ref>
+
[[علامه امینى]] درباره ایشان اینگونه می نویسد: او یکى از چهره هاى درخشان [[تشیع]] و از جمله دانشمندان متشخص [[امامیه|امامیه]] است که در آذربایجان به [[مرجعیت|مرجعیت]] تقلید رسید و سال‌ها صاحب ریاست و زعامت دینى گردید. زعیمى که در اداره امور حسن تدبیر و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهارنظر ثبات و پایدارى و استوارى نشان مى داد و در اصلاح جامعه برنامه‌هایى پیشرفته ارائه مى نمود. او همواره با هوشیارى و دوراندیشى و تحمل مشتقات و مرارت‌ها مردم را رهبرى مى کرد و در مبارزه با کفر و الحاد از سختى ها و تلخى ها نمى هراسید و پیوسته با پند و اندرز و سخنان گیرا و نافذش باز مسئولیت را به دوش مى کشید.<ref> شهداء الفضیلت، علامه امینى، ص  ۳۹۲؛ شهیدان راه فضیلت (ترجمه این کتاب، ص  ۵۵۳).</ref>
  
==ميرزا صادق آقا تبريزى از نگاه بزرگان ==
+
همچنین در احسن الودیعه آمده است: آقا میرزا صادق یکى از علماى بزرگ [[ایران|ایران]] و از جمله مراجع تقلید [[شیعه]] امامیه در عصر حاضر است که صاحب ریاست عامه و مرجعیت تام است و حکومت ایران به دنبال انقلابى که در شهر تبریز رخ داد وى را به برخى بلاد تبعید نمود.<ref>کیهان اندیشه، ش  ۱۶، به نقل از احسن الودیعه، ص  ۲۶۲، سید مهدى کاظمى اصفهانى.</ref>
  
[[علامه امينى]] درباره ایشان اینگونه می نویسد: او يكى از چهره هاى درخشان تشيع و از جمله دانشمندان متشخص اماميه است كه در آذربايجان به مرجعيت تقليد رسيد و سال‌ها صاحب رياست و زعامت دينى گرديد. زعيمى كه در اداره امور حسن تدبير و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهارنظر ثبات و پايدارى و استوارى نشان مى داد و در اصلاح جامعه برنامه‌هايى پيشرفته ارائه مى نمود. او همواره با هوشيارى و دورانديشى و تحمل مشتقات و مرارت‌ها مردم را رهبرى مى كرد و در مبارزه با كفر و الحاد از سختى ها و تلخى ها نمى هراسيد و پيوسته با پند و اندرز و سخنان گيرا و نافذش باز مسئوليت را به دوش مى كشيد.<ref> شهداء الفضيلت، علامه امينى، ص 392؛ شهيدان راه فضيلت (ترجمه اين كتاب، ص  553).</ref>
+
سید حسن امین نیز از او به بزرگى یاد کرده، مى نویسد: او [[فقیه|فقیهى]] بود مجتهد، مرجع تقلیدى محبوب، انسانى زیباروى و نیکو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى سعه صدر و قریحه [[شعر]] بوده است...<ref> کیهان اندیشه، ش  ۱۶، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۷، ص  ۳۶۷.</ref>
  
همچنين در احسن الوديعه آمده است: آقا ميرزا صادق يكى از علماى بزرگ ايران و از جمله مراجع تقليد [[شيعه]] اماميه در عصر حاضر است كه صاحب رياست عامه و مرجعيت تام است و حكومت ايران به دنبال انقلابى كه در شهر تبريز رخ داد وى را به برخى بلاد تبعيد نمود.
+
==مکتب اخلاقى و تربیتى==
  
سيد حسن امين نيز از او به بزرگى ياد كرده، مى نويسد: او فقيهى بود مجتهد، مرجع تقليدى محبوب، انسانى زيباروى و نيكو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى صعه صدر و قريحه شعر بوده است...<ref> كيهان انديشه، ش  16، به نقل از اعيان الشيعه، ج  7، ص  367.</ref>
+
آیت الله مجتهد تبریزى در عرصه هاى مختلف زندگى پیشتاز بود و عمر خویش را در خدمت به جامعه دینى سپرى ساخت. او یکه و تنها براى سامان دادن به وضع مردم در زمینه هاى مختلف قامت قیام بست. در شهر تبریز معروف است که مى گویند خانه آقا میرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نیازمندان و پایگاهى براى دردمندان و اندیشه‌وران که به [[دین|دین]] و مصالح مسلمین مى اندیشیدند همچنین دیوانى براى حل مشکلات مردم.  
  
==مكتب اخلاقى و تربيتى==
+
در زندگى آیت الله تبریزى دو ویژگى بسیار برجسته وجود داشت، نخست این که ایشان بسیار سخت کوش و در اهداف دینى خویش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ایشان به مردم و به عبارتى وجهه مردمى ایشان بود. به نوشته محمد مجتهدى... حاج میرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى میرزا حسن مجتهد، از حیث نفوذ و وجهه در درجه اول واقع شد. چنانچه در شب [[عید فطر|عید فطر]] مردم از نصف شب به مسجد او مى رفتند و براى خود جا مى گرفتند و بعضى مردم جاى خود را به قیمت گران به اعیان و اشراف مى فروختند.<ref> رجال آذربایجان دوره مشروطیت، مهدى مجتهدى، ص  ۱۰۳.</ref>
  
آيت الله مجتهد تبريزى در عرصه هاى مختلف زندگى پيشتاز بود و عمر خويش را در خدمت به جامعه دينى سپرى ساخت. او همان گونه به سرنوشت جامعه مى انديشيد، دغدغه رشد و تعالى امت اسلامى را داشت و همچنين سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادى و فقر و بدختى مردم زمان خويش بود. او يكه و تنها براى سامان دادن به وضع مردم در زمينه هاى مختلف قامت قيام بست. در شهر تبريز معروف است كه مى گويند خانه آقا ميرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نيازمندان و پايگاهى براى دردمندان و انديشه‌وران كه به دين و مصالح مسلمين مى انديشيدند همچنين ديوانى براى حل مشكلات مردم.  
+
ملا على خیابانى نیز که محضر این بزرگوار را درک کرده است مى نویسد: چنان صاحب حزم (هوشیار) بود که کسى نمى توانست در امرى به ایشان دخالت و غلبه بنماید و نطق نمى کرد مگر به چیزى که نفع ببخشد براى مردم در دین و دنیاى ایشان...<ref> علماى معاصرین، ص  ۱۵۴.</ref>
  
در زندگى آيت الله تبريزى دو ويژگى بسيار برجسته وجود داشت، نخست اين كه ايشان بسيار سخت كوش و در اهداف دينى خويش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ايشان به مردم و به عباراتى وجهه مردمى ايشان بود. به نوشته محمد مجتهدى... حاج ميرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى ميرزا حسن مجتهد، از حيث نفوذ و وجه در درجه اول واقع شد. چنانچه در شب عيد فطر مردم از نصف شب به مسجد او مى رفتند و براى خود جا مى گرفتند و بعضى مردم جاى خود را به قيمت گران به اعيان و اشراف مى فروختند.<ref> رجال آذربايجان دوره مشروطيت، مهدى مجتهدى، ص  103.</ref>
+
همچنین [[آقا بزرگ تهرانى]] مى نویسد: او وجود خویش را وقف تدریس، نشر [[احکام]] و سودرسانى و رفع نیاز نیازمندان و مبارزه با [[بدعت]] ها، بى‌دینى ها و پاسدارى از مقدسات دین و جهان اسلام کرد و در این راه با سختى ها و مرارت‌هاى زیادى روبرو گردید و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت.
  
ملا على خيابانى نيز كه محضر اين بزرگوار را درك كرده است مى نويسد: چنان صاحب حزم (هوشيار) بود كه كسى نمى توانست در امرى به ايشان دخالت و غلبه بنمايد و نطق نمى كرد مگر به چيزى كه نفع ببخشد براى مردم در دين و دنياى ايشان...<ref> علماى معاصرين، ص  154.</ref>
+
==حوادث عصر مجتهد تبریزى==
  
همچنين [[آقا بزرگ تهرانى]] مى نويسد: او وجود خويش را وقف تدريس، نشر [[احكام]] و سودرسانى و رفع نياز نيازمندان و مبارزه با بدعت ها، بى‌دينى ها و پاسدارى از مقدسات دين و جهان اسلام كرد. و در اين راه با سختى ها و مرارت‌هاى زيادى روبرو گرديد و تحمل كرد كه كوه تحمل آن را نداشت.
+
در زمان مرجعیت مجتهد تبریزى [[اسلام|دین اسلام]] به طور کلى مشکلات بسیارى داشت از یک سو توطئه همه جانبه دشمنان اسلام هر روز گسترده تر مى گردید و پیکره جهان اسلام را تجزیه و پاره پاره مى کرد و از سوى دیگر تهاجم گسترده فرهنگى دشمن بر علیه دین بود که با همه توان تلاش در نابودى ارزش‌هاى دینى و اسلامى در جوامع اسلامى به خصوص در جامعه دینى ایران داشت.  
  
==حوادث عصر مجتهد تبريزى==
+
عالمان دینى روز را شب و شب را صبح مى کردند در حالى که درگیر فرقه ها و گروهک هاى دینى بودند. یک روز [[وهابیت|وهابیت]] بود که از دین تفسیر غلط به جامعه عرضه مى کرد و موجب روی‌گرداندن قشر روشنفکر از دین مى گردید، یک روز [[بهائیت|بهائى‌گرى]] قد علم مى کرد و جوانان این مرز و بوم را به دام فساد مى کشاند و یک روز غرب‌گرایى و غرب‌ستایى با هزاران حیله و نیرنگ به بى‌هویتى این مردم مى اندیشید و این مسائل براى عالم دینى چون آیت الله مجتهد تبریزى سخت و طاقت‌فرسا بود.
  
در زمان مرجعيت مجتهد تبريزى دين اسلام به طور كلى مشكلات بسيارى داشت از يك سو توطئه همه جانبه دشمنان اسلام هر روز گسترده تر مى گرديد و پيكره جهان اسلام را تجزيه و پاره پاره مى كرد و از سوى ديگر تهاجم گسترده فرهنگى دشمن بر عليه دين بود كه با همه توان تلاش در نابودى ارزش‌هاى دينى و اسلامى در جوامع اسلامى به خصوص در جامعه دينى ايران داشت.
+
'''حوادث سیاسى:'''
  
عالمان دينى روز را شب و شب را صبح مى كردند در حالى كه درگير فرقه ها و گروهك هاى دينى بودند. يك روز وهابيت بود كه از دين تفسير غلط به جامعه عرضه مى كرد و موجب روي‌گرداندن قشر روشنفكر از دين مى گرديد، يك روز بهائى‌گرى قد علم مى كرد و جوانان اين مرز و بوم را به دام فساد مى كشاند و يك روز غرب‌گرايى و غرب‌ستايى با هزاران حيله و نيرنگ به بى‌هويتى اين مردم مى انديشيد و اين مسائل براى عالم دينى چون آيت الله مجتهد تبريزى سخت و طاقت‌فرسا بود.
+
در اوایل قرن سیزدهم هجرى قمرى [[ایران|ایران]] حوادث و وقایع تلخ و شیرین زیادى به خود دیده است. جریان [[مشروطیت]] که در نیمه اول این قرن در ایران مطرح گردیده و به ظاهر نیز به پیروزى رسید عامل جریانات بسیار زیادى گردید. از همان دوره پیروزى مشروطیت به خلع فرزندان قاجار از حکومت انجامید و زمینه براى به قدرت رسیدن عوامل بى ریشه تر و نوکران گوش به فرمان استعمارگران در ایران فراهم شد.  
  
===حوادث سياسى ===
+
جریانات مهمى در این سرزمین شکل گرفت. با شهادت [[شيخ فضل الله نورى]] به اتهام مخالفت با مشروطه آن هم با ده‌ها حیله و نیرنگ آسیب زیادى متوجه [[حوزه علمیه|حوزه‌هاى علمیه]] و مراجع تقلید گردید. دشمنان دین از یک سو تلاش کردند فرمان شهادت آیت الله شیخ نورى را به علماء پیشرو مشروطه نسبت داده و موجب تفرقه در بین آیات و بزرگان مراجع گردند و از سوى دیگر قصه جدایى دین از سیاست را فراهم آوردند. رضاخان در سال ۱۲۹۹ هجرى شمسى (مطابق ۱۳۳۹ قمرى) با راهنمایى و فراهم ساختن زمینه توسط عوامل بیگانه به خصوص بریتانیا دست به کودتا زد و بسیارى از عناصر روشنفکر دینى را دستگیر و سر به نیست کرد و بزودى یعنى در سال ۱۳۰۴ هجرى شمسى با قانونى خواندن خود به عنوان شاه ایران دست به اجراى برنامه استعمار زد. وى که به فرمان اجانب، مأمور زمینه‌سازى براى ورود فرهنگ بیگانه به کشور بود از دین و حوزه هاى علمیه آغاز کرد. کشاندن طلاب علوم دینى از مدارس علمى به سربازخانه ها و دستبرد به فرهنگ دیرینه این ملت و تبدیل لباس‌هاى سنتى ایران به لباس‌هاى مد روز غرب و به مرور زمان ظهور بانوان با کلاه و برهنه در خیابان‌ها و جمع‌آورى چادر و حجاب‌هاى زنان نیز در راستاى همین اهداف شوم قرار مى گرفت.
  
در اوايل قرن سيزدهم هجرى قمرى ايران حوادث و وقايع تلخ و شيرين زيادى به خود ديده است. جريان مشروطيت كه در نيمه اول اين قرن در ايران مطرح گرديده و به ظاهر نيز به پيروزى رسيد عامل جزيانات بسيار زيادى گرديد. از همان دوره پيروزى مشروطيت به خلع فرزندان قاجار از حكومت انجاميد و زمينه براى به قدرت رسيدن عوامل بى ريشه تر و نوكران گوش به فرمان استعمارگران در ايران فراهم شد.
+
'''داستان تبعید:'''
  
جريانات مهمى در اين سرزمين شكل گرفت. با شهادت شيخ فضل الله نورى به اتهام مخالفت با مشروطه آن هم با ده‌ها حيله و نيرنگ آسيب زيادى متوجه حوزه‌هاى علميه و مراجع تقليد گرديد. دشمنان دين از يك سو تلاش كردند فرمان شهادت آيت الله شيخ نورى را به علماء پيشرو مشروطه نسبت داده و موجب تفرقه در بين آيات و بزرگان مراجع گردند و از سوى ديگر قصه جدايى دين از سياست را فراهم آوردند. رضاخان در سال 1299 هجرى شمسى (مطابق 1339 قمرى) با راهنمايى و فراهم ساختن زمينه توسط عوامل بيگانه به خصوص بريتانيا دست به كودتا زد و بسيارى از عناصر روشنفكر دينى را دستگير و سر به نيست كرد و بزودى يعنى در سال 1304 هجرى شمسى با قانونى خواندن خود به عنوان شاه ايران دست به اجراى برنامه استعمار زد.
+
در جریان قلع و قمع حوزه هاى علمیه و دستگیرى و کشاندن طلاب علوم دینى به پادگان‌ها و از طرفى جریان کشف [[حجاب]] که عملاً با حضور خانواده رضاخان در مجامع عمومى بدون حجاب از سال ۱۳۰۷ آغاز گردید و بالاخره چند سال طول نکشید که به طور رسمى در همه ایران اجرا گردید. مراجع و عالمان بزرگ دینى به پاسدارى از این ارزش اسلامى برخاسته و مبارزه اى گسترده با دولت را آغاز کردند. علمای [[قم]]، [[شیراز|شیراز]]، [[مشهد]] و [[اصفهان]] و [[تهران]] و [[تبریز]] هر کدام با اجراى راهپیمایى ها و تجمعات مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دین ستیزى رضاخان را محکوم کردند.  
  
وى كه به فرمان اجانب، مأمور زمينه‌سازى براى ورود فرهنگ بيگانه به كشور بود از دين و حوزه هاى علميه آغاز كرد. كشاندن طلاب علوم دينى از مدارس علمى به سربازخانه ها و دستبرد به فرهنگ ديرينه اين ملت و تبديل لباس‌هاى سنتى ايران به لباس‌هاى مد روز غرب و به مرور زمان ظهور بانوان با كلاه و برهنه در خيابان‌ها و جمع‌آورى چادر و حجاب‌هاى زنان نيز در راستاى همين اهداف شوم قرار مى گرفت.
+
در این وقایع آیت الله میرزا صادق آقا در تبریز به عنوان مجاهد پیشرو در مبارزه با دین ستیزى رضاخان مردم آذربایجان را رهبرى کرد. وى پس از شنیدن وقاع دردناک هجوم به مدارس علمى در [[حوزه علمیه قم]] و دستگیرى طلاب و با علنى شدن تبلیغات ضد اسلامى رضاخان در تبریز دولت رضاخانى را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حکومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و این بود که رضاخان دستور داد آیت الله میرزا صادق آقا را گرفته و به تبعیدگاه روانه ساختند.  
  
===داستان تبعيد===
+
داستان تبعید وى در خصوص مبارزات و تبعید ایشان اشاره کرده مى نویسد: او کسى بود که بر بالاى منبر رفته و آنچه که پهلوى با علماء و دین انجام می‌داد براى مردم مطرح مى کرد ولذا عوامل پلیس او را دستگیر و نخست در همدان و سپس به قم تبعید نمود...<ref> معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج  ۲، ص  ۳۷۴.</ref>
  
در جريان قلع و قمع حوزه هاى علميه و دستگيرى و كشاندن طلاب علوم دينى به پادگان‌ها و از طرفى جريان كشف حجاب كه عملاً با حضور خانواده رضاخان در مجامع عمومى بدون حجاب از سال 1307 آغاز گرديد و بالاخره چند سال طول نكشيد كه به طور رسمى در همه ايران اجرا گرديد. مراجع و عالمان بزرگ دينى به پاسدارى از اين ارزش اسلامى برخاسته و مبارزه اى گسترده با دولت را آغاز كردند. علماء قم، علماى شيراز، علماى [[مشهد]] و اصفهان و علماى تهران و تبريز هر كدام با اجراى راهپيمايى ها و تجمعات مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دين ستيزى رضاخان را محكوم كردند.  
+
در برخى منابع چون کتاب علماء معاصرین این گونه آمده است که وى بنا به موجبى به بلدى سنندج مقر حکومت کردستان مسافرت فرمود!!...<ref> علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص  ۱۵۴.</ref> و سپس اضافه مى کند که اهالى آنجا با این که از جماعات عامه و [[اهل سنت]] شافعیه هستند به زیارت او آمدند و تکریم و تجلیل به جاى آوردند و علماى ایشان هر روز مى آمدند و به قدوم وى در بلدشان افتخار مى نمودند حتى شیخ اجل شیخ شکرالله امام جمعه سنندج گفت:  اگر ذبح ولد شرعى بود من یکى از اولادم را ذبح مى کردم.<ref> همان.</ref>
  
در اين وقايع آيت الله ميرزا صادق آقا در تبريز به عنوان مجاهد پيشرو در مبارزه با دين ستيزى رضاخان مردم آذربايجان را رهبرى كرد. وى پس از شنيدن وقاع دردناك هجوم به مدارس علمى در حوزه علميه [[قم]] و دستگيرى طلاب و با علنى شدن تبليغات ضد اسلامى رضاخان در تبريز دولت رضاخانى را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حكومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و اين بود كه رضاخان دستور داد آيت الله ميرزا صادق آقا را گرفته و به تبعيدگاه روانه ساختند.(39)
+
[[امام خمینى]] نیز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منکرهاى رضاخانى اشاره مى کند و در ارتباط با تبعید مجتهد مجاهد تبریز مى گوید: ...با دست رضاخان شروع کردند به کوبیدن روحانیون. عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلویش را گرفتند، لباس‌ها را تغییر دادند با آن شدتى که انسان شرم مى کند که چه کردند با این طائفه و این هم به اسم این که مى خواهیم اصلاح بکنیم، با اسم این که همه ایران یک‌رنگ باشند ملت ما کذا باشد و با این حرف‌هاى ناروا این قدرت را هم مى خواستند بشکنند و شکستند در آن وقت و سخت هم شکستند و چند قیامى که در ایران از جانب روحانیون شد که یکى از آن‌ها از اصفهان بود... این را هم با حیله و قدرت شکستند چنانچه قیام آذربایجان و علماى آذربایجان و قیام [[خراسان]] این‌ها را هم با قدرت شکستند... و علماى تبریز را دو نفر شخصى که در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم این است که در سقز آنجا مدتى تبعید بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا که شخص اول آن وقت روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم ماندگار شد و دیگر نرفت. آنجا مى رفت هم کارى نمى توانست بکند.<ref>صحیفه نور، ج  ۸، ص  ۲۸؛ البته در جلدهاى دیگر صحیفه این جمله امام مکرر آمده است، ج  ۱، ص  ۲۶۱؛ ج  ۲، ص  ۲۳۸ و ج  ۶، ص  ۲۴۵.</ref>
  
داستان تبعيد وى در خصوص مبارزات و تبعيد ايشان اشاره كرده مى نويسد: او كسى بود كه بر بالاى منبر رفته و آنچه كه پهلوى با علماء و دين انجام مي‌داد. براى مردم مطرح مى كرد ولذا عوامل پليس او را دستگير و نخست در همدان و سپس به قم تبعيد نمود...<ref> معارف الرجال، محمد حرزالدين، ج  2، ص  374.</ref>
+
==وفات==
  
در برخى منابع چون كتاب علماء معاصرين اين گونه آمده است كه وى بنا به موجبى به بلدى سنندج مقر حكومت كردستان مسافرت فرمود!!...<ref> علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  154.</ref> و سپس اضافه مى كند كه اهالى آنجا با اين كه از جماعات عامه و اهل سنت شافعيه هستند به [[زيارت]] او آمدند و تكريم و تجليل به جاى آوردند و علماى ايشان هر روز مى آمدند و به قدوم وى در بلدشان افتخار مى نمودند حتى شيخ اجل شيخ شكرالله امام جمعه سنندج گفت:  اگر ذبح ولد شرعى بود من يكى از اولادم را ذبح مى كردم.<ref> همان.</ref>
+
آیت الله مجتهد تبریزى این مرد بزرگ که از جریان مشروطه تا عصر دیکتاتورى رضاخان که زندگى اش به ناآرامى و تلاش در راه آگاهى و دمیدن روح مقاومت مردم در مقابل تهاجم دشمنان عرصه هاى مختلف سپرى گردید. بالاخره در ششم [[ذى القعده]] سال ۱۳۱۵ هجرى قمرى مطابق ۱۳۳۱ هجرى شمسى چراغ عمرش خاموش گردید و جامعه اسلامى را در غم و اندوه فرو برد. نماز بر وى را آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر خواند و انبوه جمعیت که دلداده راه و مرام ایشان بودند وى را [[تشییع جنازه|تشییع]] نموده و در جوار حرم [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|فاطمه معصومه]] سلام الله علیها به خاک سپردند. به نوشته صاحب علماء معاصرین مراسم تشییع در روز جمعه انجام گرفت و مردم زیادى در آن حضور یافتند و آیت الله [[شیخ عبد الکریم حائری یزدی|حائرى یزدى]] در [[قم]] و سایر بزرگان در شهرهاى دیگر نیز براى او مجلس ختم برگزار کردند. وى همچنین به ازدحام جمعیت و خوف حکومت از این ازدحام که منتهى به تعطیلى برخى مجالس شده است اشاره مى کنند.<ref> علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص  ۱۵۶.</ref>
  
[[امام خمينى]] نيز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منكرهاى رضاخانى اشاره مى كند و در ارتباط با تبعيد مجتهد مجاهد تبريز مى گويد: ...با دست رضاخان شروع كردند به كوبيدن روحانيون. عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلويش را گرفتند، لباس‌ها را تغيير دادند با آن شدتى كه انسان شرم مى كند كه چه كردند با اين طائفه و اين هم به اسم اين كه مى خواهيم اصلاح بكنيم با اسم اين كه همه ايران يك‌رنگ باشند ملت ما كذا باشد و با اين حرف‌هاى ناروا اين قدرت را هم مى خواستند بشكنند و شكستند در آن وقت و سخت هم شكستند و چند قيامى كه در ايران از جانب روحانيون شد كه يكى از آن‌ها از اصفهان بود... اين را هم با حيله و قدرت شكستند چنانچه قيام آذربايجان و علماى آذربايجان و قيام خراسان اين‌ها را هم با قدرت شكستند... و علماى تبريز را دو نفر شخصى كه در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم اين است كه در سقز آنجا مدتى تبعيد بودند و بعد هم كه اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج ميرزا صادق آقا كه شخص اول آن وقت روحانيت تبريز بود آمد و در [[قم]] ماند و در همين جا هم ماندگار شد و ديگر نرفت. آنجا مى رفت هم كارى نمى توانست بكند.
+
==پانویس==
 
 
==وفات ==
 
 
 
آيت الله مجتهد تبريزى اين مرد بزرگ كه از جريان مشروطه تا عصر ديكتاتورى رضاخان كه زندگى اش به ناآرامى و تلاش در راه آگاهى و دميدن روح مقاومت مردم در مقابل تهاجم دشمنان عرصه هاى مختلف سپرى گرديد. بالاخره در ششم [[ذى القعده]] سال 1315 هجرى قمرى مطابق 1331 هجرى شمسى چراغ عمرش خاموش گرديد و جامعه اسلامى را در غم و اندوه فرو برد. نماز بر وى را آيت الله شيخ ابوالقاسم كبير خواند و انبوه جمعيت كه دلداده راه و مرام ايشان بودند وى را تشييع نموده و در جوار حرم فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاك سپردند. به نوشته صاحب علماء معاصرين مراسم تشييع در روز جمعه انجام گرفت و مردم زيادى در آن حضور يافتند و آيت الله حائرى يزدى در [[قم]] و ساير بزرگان در شهرهاى ديگر نيز براى او مجلس ختم برگزار كردند وى همچنين به ازدحام جمعيت و خوف حكومت از اين ازدحام كه منتهى به تعطيلى برخى مجالس شده است. اشاره مى كنند.<ref> علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  156.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
(4). علماى معاصرين، ملا على واعظ خيابانى، ص  153؛ صاحب كتاب طبقات [[اعلام الشيعه]]، تاريخ هجرت به [[نجف]] را سال 1291 نوشته است، ج  8، ص  873.
+
==منابع==
 
 
 
 
(9). كيهان انديشه، ش  16، به نقل از احسن الوديعه، ص  262، سيد مهدى كاظمى اصفهانى.
 
 
 
  
(13). طبقات اعلام الشيعه، [[آقا بزرگ تهرانى]]، ج  2، ص  874.
+
*سعيد عباس‌زاده، "ميرزا صادق آقا تبريزى"، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد 1.
 
 
 
 
(17). صحيفه نور، ج  8، ص  28؛ البته در جلدهاى ديگر صحيفه اين جمله امام مكرر آمده است، ج  1، ص  261؛ ج  2، ص  238 و ج  6، ص  245.
 
 
 
==منابع==
 
*سعيد عباس‌زاده،"ميرزا صادق آقا تبريزى" ستارگان حرم، جلد 1
 
  
 
[[رده: علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده: علمای قرن سیزدهم]]
 
[[رده:مجتهدین]]
 
[[رده:مجتهدین]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]

نسخهٔ ‏۱ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۵۶

میرزا صادق آقا تبریزی از عالمان و مجتهدین شیعه در قرن سیزدهم ایران است. او همان گونه به سرنوشت جامعه مى اندیشید، دغدغه رشد و تعالى امت اسلامى را داشت و همچنین سخت نگران اوضاع اسفبار اقتصادى و فقر و بدختى مردم زمان خویش بود.

Sadegh agha.jpg
نام کامل میرزا صادق آقا تبریزی
زادروز 1274 قمری
زادگاه تبریز
وفات 1315 قمری
مدفن قم

Line.png

اساتید

شیخ حسین اردکانى، ملا محمدفاضل ایروانى،...


آثار

رسالة الغریة، مباحث مشتقات،...


ولادت

میرزا صادق در سال ۱۲۷۴ هـ.ق[۱] در شهر تبریز در خانواده اى روحانى به دنیا آمد. پدر وى میرزا محمدآقا معروف به مجتهد کوچک خود صاحب کمال و عالمى فرزانه بود و در خطه آذربایجان نام‌آور و به علم و فضل شهرت داشت.[۲]

تحصیلات

وى در اوان نوجوانى وارد مدرسه علوم دینى گردید و تحصیلات ابتدایى را که شامل آشنایى با ادبیات، قرآن و سطح ابتدایى فقه و اصول بود فراگرفت تا این که در سال ۱۲۸۸ هـ.ق به حوزه علمیه نجف هجرت کرد و مدت اقامت او در نجف اشرف ۲۴ سال طول کشید.[۳] این مدت پربارترین دوره زندگى این عالم فرزانه بشمار مى رود. شخصیت علمى و معنوى آقا میرزا صادق در این دوره از تاریخ زندگى‌اش شکل مى گیرد و استعداد و روح تشنه او به دانش و معنویت به بار نشسته و سیراب مى گردد و به قله اجتهاد دست مى یابد.

اساتیدى که آیت الله میرزا صادق تبریزى در دوره هاى مختلف تحصیل از آن‌ها بهره برده است عبارتند از آیات بزرگوار:

  • ۱- شیخ حسین اردکانى (متوفى ۱۳۰۵ هـ.ق)؛
  • ۲- ملا محمدفاضل ایروانى (متوفى ۱۳۰۶ هـ.ق)؛
  • ۳- محمدفاضل شربیانى (متوفى ۱۳۲۲ هـ.ق)؛
  • ۴- محمدحسن مامقانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)؛
  • ۵- شیخ هادى تهرانى (متوفى ۱۳۲۳ هـ.ق)

آثار و تألیفات

پس از فراقت از تحصیل هر چند آیت الله تبریزى در رأس امور دینى مردم و مرجعیت عملا اوقاتش صرف تبلیغ و ترویج احکام دینى اسلام سپرى مى گشت، لکن اشتغال به این گونه امور وى را از تدریس و تحقیق و تألیف بازنگشت و ایشان توانست در کنار این فعالیت همچنان به کار علمى خویش ادامه دهد. صاحب الذریعه مى نویسد: جمعى کثیر، از حوزه درس او فارغ التحصیل شده اند که در میان آنان برخى امروزه صاحب وجاهت و مکانت علمى هستند و اصولاً آقا میرزا صادق آقا خود را وقف سودرسانى تدریس و نشر احکام اسلامى کرده است.[۴] کتب و آثارى ارزشمند از ایشان در دسترس است از جمله:

الف) آثار فقهى: آثار آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه فقه عبارت است از:

  • ۲- رساله شرایط عوضین؛
  • ۴- حاشیه بر وسیلة النجاة؛
  • ۵- رساله موسوم به فواید در مسائل متفرقه فقه؛

ب) آثار در اصول فقه: دست آورد اصولى ایشان نیز عبارت است از:

  • ۱- رسالة الغریة در مباحث الفاظ؛
  • ۲- مباحث مشتقات.[۵]

همچنین آیت الله مجتهد تبریزى در زمینه مسائل دیگر نیز آثارى داشته و نظرات بسیار عمیق و قابل توجهى نیز در مسائل حقوق و داد و ستد ارائه کرده است.[۶]

از نگاه بزرگان

علامه امینى درباره ایشان اینگونه می نویسد: او یکى از چهره هاى درخشان تشیع و از جمله دانشمندان متشخص امامیه است که در آذربایجان به مرجعیت تقلید رسید و سال‌ها صاحب ریاست و زعامت دینى گردید. زعیمى که در اداره امور حسن تدبیر و در قضاء و داورى دادگرى و در اظهارنظر ثبات و پایدارى و استوارى نشان مى داد و در اصلاح جامعه برنامه‌هایى پیشرفته ارائه مى نمود. او همواره با هوشیارى و دوراندیشى و تحمل مشتقات و مرارت‌ها مردم را رهبرى مى کرد و در مبارزه با کفر و الحاد از سختى ها و تلخى ها نمى هراسید و پیوسته با پند و اندرز و سخنان گیرا و نافذش باز مسئولیت را به دوش مى کشید.[۷]

همچنین در احسن الودیعه آمده است: آقا میرزا صادق یکى از علماى بزرگ ایران و از جمله مراجع تقلید شیعه امامیه در عصر حاضر است که صاحب ریاست عامه و مرجعیت تام است و حکومت ایران به دنبال انقلابى که در شهر تبریز رخ داد وى را به برخى بلاد تبعید نمود.[۸]

سید حسن امین نیز از او به بزرگى یاد کرده، مى نویسد: او فقیهى بود مجتهد، مرجع تقلیدى محبوب، انسانى زیباروى و نیکو معاشرت بود، واعظ و سخنورى داراى سعه صدر و قریحه شعر بوده است...[۹]

مکتب اخلاقى و تربیتى

آیت الله مجتهد تبریزى در عرصه هاى مختلف زندگى پیشتاز بود و عمر خویش را در خدمت به جامعه دینى سپرى ساخت. او یکه و تنها براى سامان دادن به وضع مردم در زمینه هاى مختلف قامت قیام بست. در شهر تبریز معروف است که مى گویند خانه آقا میرزا صادق به روى همه باز بود. پناهگاهى بود براى فقرا و نیازمندان و پایگاهى براى دردمندان و اندیشه‌وران که به دین و مصالح مسلمین مى اندیشیدند همچنین دیوانى براى حل مشکلات مردم.

در زندگى آیت الله تبریزى دو ویژگى بسیار برجسته وجود داشت، نخست این که ایشان بسیار سخت کوش و در اهداف دینى خویش استوار بودند. دوم عشق و علاقه ایشان به مردم و به عبارتى وجهه مردمى ایشان بود. به نوشته محمد مجتهدى... حاج میرزا صادق آقا پس از رحلت حاجى میرزا حسن مجتهد، از حیث نفوذ و وجهه در درجه اول واقع شد. چنانچه در شب عید فطر مردم از نصف شب به مسجد او مى رفتند و براى خود جا مى گرفتند و بعضى مردم جاى خود را به قیمت گران به اعیان و اشراف مى فروختند.[۱۰]

ملا على خیابانى نیز که محضر این بزرگوار را درک کرده است مى نویسد: چنان صاحب حزم (هوشیار) بود که کسى نمى توانست در امرى به ایشان دخالت و غلبه بنماید و نطق نمى کرد مگر به چیزى که نفع ببخشد براى مردم در دین و دنیاى ایشان...[۱۱]

همچنین آقا بزرگ تهرانى مى نویسد: او وجود خویش را وقف تدریس، نشر احکام و سودرسانى و رفع نیاز نیازمندان و مبارزه با بدعت ها، بى‌دینى ها و پاسدارى از مقدسات دین و جهان اسلام کرد و در این راه با سختى ها و مرارت‌هاى زیادى روبرو گردید و تحمل کرد که کوه تحمل آن را نداشت.

حوادث عصر مجتهد تبریزى

در زمان مرجعیت مجتهد تبریزى دین اسلام به طور کلى مشکلات بسیارى داشت از یک سو توطئه همه جانبه دشمنان اسلام هر روز گسترده تر مى گردید و پیکره جهان اسلام را تجزیه و پاره پاره مى کرد و از سوى دیگر تهاجم گسترده فرهنگى دشمن بر علیه دین بود که با همه توان تلاش در نابودى ارزش‌هاى دینى و اسلامى در جوامع اسلامى به خصوص در جامعه دینى ایران داشت.

عالمان دینى روز را شب و شب را صبح مى کردند در حالى که درگیر فرقه ها و گروهک هاى دینى بودند. یک روز وهابیت بود که از دین تفسیر غلط به جامعه عرضه مى کرد و موجب روی‌گرداندن قشر روشنفکر از دین مى گردید، یک روز بهائى‌گرى قد علم مى کرد و جوانان این مرز و بوم را به دام فساد مى کشاند و یک روز غرب‌گرایى و غرب‌ستایى با هزاران حیله و نیرنگ به بى‌هویتى این مردم مى اندیشید و این مسائل براى عالم دینى چون آیت الله مجتهد تبریزى سخت و طاقت‌فرسا بود.

حوادث سیاسى:

در اوایل قرن سیزدهم هجرى قمرى ایران حوادث و وقایع تلخ و شیرین زیادى به خود دیده است. جریان مشروطیت که در نیمه اول این قرن در ایران مطرح گردیده و به ظاهر نیز به پیروزى رسید عامل جریانات بسیار زیادى گردید. از همان دوره پیروزى مشروطیت به خلع فرزندان قاجار از حکومت انجامید و زمینه براى به قدرت رسیدن عوامل بى ریشه تر و نوکران گوش به فرمان استعمارگران در ایران فراهم شد.

جریانات مهمى در این سرزمین شکل گرفت. با شهادت شيخ فضل الله نورى به اتهام مخالفت با مشروطه آن هم با ده‌ها حیله و نیرنگ آسیب زیادى متوجه حوزه‌هاى علمیه و مراجع تقلید گردید. دشمنان دین از یک سو تلاش کردند فرمان شهادت آیت الله شیخ نورى را به علماء پیشرو مشروطه نسبت داده و موجب تفرقه در بین آیات و بزرگان مراجع گردند و از سوى دیگر قصه جدایى دین از سیاست را فراهم آوردند. رضاخان در سال ۱۲۹۹ هجرى شمسى (مطابق ۱۳۳۹ قمرى) با راهنمایى و فراهم ساختن زمینه توسط عوامل بیگانه به خصوص بریتانیا دست به کودتا زد و بسیارى از عناصر روشنفکر دینى را دستگیر و سر به نیست کرد و بزودى یعنى در سال ۱۳۰۴ هجرى شمسى با قانونى خواندن خود به عنوان شاه ایران دست به اجراى برنامه استعمار زد. وى که به فرمان اجانب، مأمور زمینه‌سازى براى ورود فرهنگ بیگانه به کشور بود از دین و حوزه هاى علمیه آغاز کرد. کشاندن طلاب علوم دینى از مدارس علمى به سربازخانه ها و دستبرد به فرهنگ دیرینه این ملت و تبدیل لباس‌هاى سنتى ایران به لباس‌هاى مد روز غرب و به مرور زمان ظهور بانوان با کلاه و برهنه در خیابان‌ها و جمع‌آورى چادر و حجاب‌هاى زنان نیز در راستاى همین اهداف شوم قرار مى گرفت.

داستان تبعید:

در جریان قلع و قمع حوزه هاى علمیه و دستگیرى و کشاندن طلاب علوم دینى به پادگان‌ها و از طرفى جریان کشف حجاب که عملاً با حضور خانواده رضاخان در مجامع عمومى بدون حجاب از سال ۱۳۰۷ آغاز گردید و بالاخره چند سال طول نکشید که به طور رسمى در همه ایران اجرا گردید. مراجع و عالمان بزرگ دینى به پاسدارى از این ارزش اسلامى برخاسته و مبارزه اى گسترده با دولت را آغاز کردند. علمای قم، شیراز، مشهد و اصفهان و تهران و تبریز هر کدام با اجراى راهپیمایى ها و تجمعات مردم را از هجوم گسترده دشمن آگاه ساخته و دین ستیزى رضاخان را محکوم کردند.

در این وقایع آیت الله میرزا صادق آقا در تبریز به عنوان مجاهد پیشرو در مبارزه با دین ستیزى رضاخان مردم آذربایجان را رهبرى کرد. وى پس از شنیدن وقاع دردناک هجوم به مدارس علمى در حوزه علمیه قم و دستگیرى طلاب و با علنى شدن تبلیغات ضد اسلامى رضاخان در تبریز دولت رضاخانى را به باد انتقاد گرفت و از رفتار و عوامل حکومت، اظهار انزجار و اعلام خطر نمود و این بود که رضاخان دستور داد آیت الله میرزا صادق آقا را گرفته و به تبعیدگاه روانه ساختند.

داستان تبعید وى در خصوص مبارزات و تبعید ایشان اشاره کرده مى نویسد: او کسى بود که بر بالاى منبر رفته و آنچه که پهلوى با علماء و دین انجام می‌داد براى مردم مطرح مى کرد ولذا عوامل پلیس او را دستگیر و نخست در همدان و سپس به قم تبعید نمود...[۱۲]

در برخى منابع چون کتاب علماء معاصرین این گونه آمده است که وى بنا به موجبى به بلدى سنندج مقر حکومت کردستان مسافرت فرمود!!...[۱۳] و سپس اضافه مى کند که اهالى آنجا با این که از جماعات عامه و اهل سنت شافعیه هستند به زیارت او آمدند و تکریم و تجلیل به جاى آوردند و علماى ایشان هر روز مى آمدند و به قدوم وى در بلدشان افتخار مى نمودند حتى شیخ اجل شیخ شکرالله امام جمعه سنندج گفت: اگر ذبح ولد شرعى بود من یکى از اولادم را ذبح مى کردم.[۱۴]

امام خمینى نیز در خصوص وجود اختناق آن زمان و منکرهاى رضاخانى اشاره مى کند و در ارتباط با تبعید مجتهد مجاهد تبریز مى گوید: ...با دست رضاخان شروع کردند به کوبیدن روحانیون. عمامه ها را برداشتند و مدرسه ها را جلویش را گرفتند، لباس‌ها را تغییر دادند با آن شدتى که انسان شرم مى کند که چه کردند با این طائفه و این هم به اسم این که مى خواهیم اصلاح بکنیم، با اسم این که همه ایران یک‌رنگ باشند ملت ما کذا باشد و با این حرف‌هاى ناروا این قدرت را هم مى خواستند بشکنند و شکستند در آن وقت و سخت هم شکستند و چند قیامى که در ایران از جانب روحانیون شد که یکى از آن‌ها از اصفهان بود... این را هم با حیله و قدرت شکستند چنانچه قیام آذربایجان و علماى آذربایجان و قیام خراسان این‌ها را هم با قدرت شکستند... و علماى تبریز را دو نفر شخصى که در رأس بود در آنجا گرفتند و بردند گمانم این است که در سقز آنجا مدتى تبعید بودند و بعد هم که اجازه رفتن را دادند و مرحوم حاج میرزا صادق آقا که شخص اول آن وقت روحانیت تبریز بود آمد و در قم ماند و در همین جا هم ماندگار شد و دیگر نرفت. آنجا مى رفت هم کارى نمى توانست بکند.[۱۵]

وفات

آیت الله مجتهد تبریزى این مرد بزرگ که از جریان مشروطه تا عصر دیکتاتورى رضاخان که زندگى اش به ناآرامى و تلاش در راه آگاهى و دمیدن روح مقاومت مردم در مقابل تهاجم دشمنان عرصه هاى مختلف سپرى گردید. بالاخره در ششم ذى القعده سال ۱۳۱۵ هجرى قمرى مطابق ۱۳۳۱ هجرى شمسى چراغ عمرش خاموش گردید و جامعه اسلامى را در غم و اندوه فرو برد. نماز بر وى را آیت الله شیخ ابوالقاسم کبیر خواند و انبوه جمعیت که دلداده راه و مرام ایشان بودند وى را تشییع نموده و در جوار حرم فاطمه معصومه سلام الله علیها به خاک سپردند. به نوشته صاحب علماء معاصرین مراسم تشییع در روز جمعه انجام گرفت و مردم زیادى در آن حضور یافتند و آیت الله حائرى یزدى در قم و سایر بزرگان در شهرهاى دیگر نیز براى او مجلس ختم برگزار کردند. وى همچنین به ازدحام جمعیت و خوف حکومت از این ازدحام که منتهى به تعطیلى برخى مجالس شده است اشاره مى کنند.[۱۶]

پانویس

  1. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۳.
  2. اعیان الشیعه؛ تاریخ ولادت او در سال ۱۲۶۹ هـ.ق نوشته شده است، ج ۷، ص ۳۶۷.
  3. نسبت شریف ایشان به حجت الاسلام میرزا محمد فرزند عالم مجتهد مولا محمدعلى قراجه داغى صاحب شرح تبصره علامه حلى مى رسد. علماى معاصرین، ص ۱۵۳.
  4. کیهان اندیشه، ش ۱۶، ص ۸۰ به نقل مبانى حقوق، موسى جوان، ج ۲، ص ۱۳۸.
  5. طبقات اعلام الشیعه، ج ۲، ص ۸۷۳.
  6. اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج ۷، ص ۳۶۷.
  7. شهداء الفضیلت، علامه امینى، ص ۳۹۲؛ شهیدان راه فضیلت (ترجمه این کتاب، ص ۵۵۳).
  8. کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از احسن الودیعه، ص ۲۶۲، سید مهدى کاظمى اصفهانى.
  9. کیهان اندیشه، ش ۱۶، به نقل از اعیان الشیعه، ج ۷، ص ۳۶۷.
  10. رجال آذربایجان دوره مشروطیت، مهدى مجتهدى، ص ۱۰۳.
  11. علماى معاصرین، ص ۱۵۴.
  12. معارف الرجال، محمد حرزالدین، ج ۲، ص ۳۷۴.
  13. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۴.
  14. همان.
  15. صحیفه نور، ج ۸، ص ۲۸؛ البته در جلدهاى دیگر صحیفه این جمله امام مکرر آمده است، ج ۱، ص ۲۶۱؛ ج ۲، ص ۲۳۸ و ج ۶، ص ۲۴۵.
  16. علماى معاصرین، ملا على واعظ خیابانى، ص ۱۵۶.

منابع

  • سعيد عباس‌زاده، "ميرزا صادق آقا تبريزى"، ستارگان حرم، جلد 1.