حسین محمدی لائینی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۲۲ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{بخشی از یک کتاب}}
+
'''آیت الله حسین محمدی لائینی''' (۱۳۰۱-۱۳۷۲ ش)، عالم مجاهد [[شیعه]] معاصر و از شاگردان [[شیخ محمد کوهستانی|آیت الله کوهستانى]] بود. وی از حامیان [[امام خمینی]] و انقلاب اسلامی [[ایران]] بود و پس از انقلاب نمایندگی مجلس خبرگان و مدیریت [[حوزه علمیه]] شهر کوهستان و نکا را به عهده داشت.
  
'''پناه دردمندان'''
 
  
خطه سرسبز مازندران سرزمين علماى بزرگى است كه خدمات بسيار ارزنده اى به [[اسلام]] و مسلمانان نموده اند. آيت الله حسين محمدى لائينى عالمى وارسته، زاهد و خدمتكار به مردم، يكى از آن هاست كه در اين مقاله سعى شده است با گوشه اى از زندگى پربار وى آشنا شويم.
+
{{بخشی از یک کتاب}}
 +
{{شناسنامه عالم
 +
|نام کامل = حسین محمدی لائینی
 +
|تصویر=[[پرونده:Laiini.jpg|۲۲۰px|center]]
 +
|زادروز =  ۱۳۰۱ شمسی
 +
|زادگاه =  لائین، مازندران
 +
|وفات = ۱۶ مهر ۱۳۷۲
 +
|مدفن = قم، حرم حضرت معصومه
 +
|اساتید =  [[شیخ محمد کوهستانی]]، [[سید محمود حسینی شاهرودی|سید محمود شاهرودى]]، [[میرزا هاشم آملی|میرزا هاشم آملى]]، میرزا حسن یزدى،...
 +
|شاگردان =
 +
|آثار = دیوان شعر عربی و فارسی،...
 +
}}
  
'''تولد'''
+
==ولادت و خاندان==
  
در سال 1301 (1)، در روستاى ملا محله هزارجريب «لائين» فرزندى پا به عرصه وجود گذاشت، كه نامش را حسين نهادند. حسين در 8 سالگى پدر خويش را كه 31 سال بيش نداشت، از دست داد و تحت تكفل و سرپرستى مادر گرامى خود قرار گرفت. مادر او كه از زنان بسيار مؤمن روستا بود، تمام همت خود را بر اين گمارد كه فرزندش را در راه پدر گراميش تربيت كند و به همين جهت در همان اوان كودكى روحيه طلبگى را در او ايجاد كرد.
+
حسین محمدی لائینی در سال ۱۳۰۱ شمسی، در روستاى «ملا محله» هزارجریب «لائین» پا به عرصه وجود گذاشت. خاندان آیت الله حاج شیخ حسین محمدى سابقه طولانى و درخشان در [[علم]] و [[تقوا]] دارند. بنابر مدارک موجود، نسبِ این خانواده به طایفه [[انصار]] [[مدینه]] و مى رسد.<ref>طلایه دار پردیس، علیرضا ولى زاده (حرّ)، ص۱۸.</ref>
  
'''تبارى پاك '''
+
حسین محمدی فرزند شیخ محمدعلی، فرزند ملا اسماعیل، فرزند ملا بزرگ، فرزند ملا حسن، فرزند... [[خواجه عبدالله انصاری|خواجه عبدالله انصارى]] می باشد. همه آن بزرگواران از علمای بزرگ منطقه محسوب می شدند.<ref>طلایه دار پردیس، علیرضا ولی زاده، نشر شهریار، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۱۸.</ref> این طائفه هم اکنون به انصارى مشهورند. تغییر شهرتِ این خاندان از انصارى به محمدى، هنگام تنظیم شناسنامه در سال ۱۳۱۵ صورت گرفت.
  
خاندان آيت الله حاج شيخ حسين محمدى سابقه طولانى و درخشان در [[علم]] و [[تقوا]] دارند. بنابر مدارك و شواهد موجود، نسبِ اين خانواده به طائفه اى به نام «انصار» كه شعبه اى از طايفه انصار [[مدینه]] بودند، مى رسد. اين طائفه هم اكنون به انصارى مشهورند. تغيير شهرتِ اين خاندان از انصارى به محمدى، هنگام تنظيم شناسنامه در سال 1315 صورت گرفت.(2)
+
==فعالیت‌هاى علمى==
 +
حسین محمدى از ۸ سالگى نزد عموى خویش که مرد دانا و پرهیزگارى بود، شروع به تحصیل علوم دینى کرد<ref>فیض عرشى، اسدالله ربانی، ص۳۸۹.</ref> و دروس ابتدایى حوزه را از او فراگرفت. وى دروس سطح را نزد اساتید [[حوزه علمیه]] منطقه منطقه فراگرفت و پس از آن، به محضر عالم و عارف نامى استان مازندران، آیت الله [[شیخ محمد کوهستانی|شیخ محمد کوهستانى]] رسید تا سطوح عالیه را از وى فرابگیرد.
  
وى فرزند شيخ محمدعلى، فرزند ملا اسماعيل، فرزند ملا بزرگ، فرزند ملا حسن، فرزند... [[خواجه عبدالله انصارى]] مى باشد. همه آن بزرگورران از علماى بزرگ منطقه محسوب مى شدند.(3)
+
وى در سال ۱۳۳۸، بعد از کسب [[اجازه (علم الحدیث)|اجازه]] از آیت الله کوهستانى، جهت ادامه تحصیل [[علوم اسلامی|علوم اسلامى]]، در ۲۵ سالگى به [[نجف]] رفت و در طول ۱۴ سال تحصیل در حوزه علمیه نجف، از محضر اساتید آنجا استفاده برد.  
  
خواجه عبدالله انصارى هروى ابن ابى منصور بن ابى ايوب على نسبش با شش واسطه به [[ابو ايوب انصارى]]، صحابى منتهى مى شود. وى از مشاهير و عرفا و محدثين و فقها و بزرگان مشايخ صوفيه است. [[كنيه]] اش ابواسماعيل، لقب مشهورش شيخ الاسلام است. چون محل تولد بلكه محل دفنش بنابر مشهور هرات بود، به «پير هرات» موصوف مى باشد.
+
برخی اساتید آیت الله محمدى در مازندران و نجف، که از بعضى از آنها اجازه [[اجتهاد]] و روایت گرفت، عبارتند از:
  
از تأليفات اوست:
+
*آیت الله حاج آقا میرتقى نصیرى (۱۲۹۱-۱۳۷۳) وى از مفاخر علمى و عملى استان مازندران بود.<ref>فیض عرشى، اسدالله ربانی، ص ۳۸۹.</ref>
  
# انس المريد؛
+
*آیت الله میرزا حسن یزدى: آیت الله محمدى در [[نجف]]، در درس [[کفایة الاصول (کتاب)|کفایه]] او شرکت کرده و از دریاى علم او استفاده برد.
# انوار التحقيق؛
 
# شمس المجالس؛
 
# مناجات فارسى؛
 
# منازل السائرين الى الحق.
 
  
وى در تاريخ 383 يا 396 يا 397 ه.ق در هرات متولد شد و در سال 481 در آن جا وفات يافت و در قندهار نزديك قبر حذيفه، مدفون گرديد.(4)
+
*آیت الله [[سید محمود حسینی شاهرودی|سید محمود شاهرودى]]: وى استاد خارج [[فقه]] آیت الله محمدى در [[نجف]] بود.
  
'''تحصيل '''
+
*آیت الله [[میرزا هاشم آملی|میرزا هاشم آملى]] (۱۲۸۲-۱۳۷۱ ش): آیت الله محمدى در دو دوره از دروس خارج [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] وى شرکت کرد.
 +
*[[امام خمینی]] (۱۲۷۹-۱۳۶۸ ش)؛
 +
*[[آیت الله بروجردی|سید حسین بروجردى]] (۱۲۵۳-۱۳۳۹ ش)؛
 +
*[[سید محمدرضا موسوی گلپایگانی|سید محمدرضا گلپایگانى]]؛
 +
*[[سید شهاب الدین مرعشی نجفی|سید شهاب الدین مرعشى نجفى]] (۱۲۷۶-۱۳۶۹ ش)؛
 +
*[[آقا بزرگ تهرانی]] (۱۲۹۳-۱۳۸۹ ق)؛
 +
*[[سید محمدهادی میلانی|سید محمدهادى میلانى]] (۱۲۷۴-۱۳۵۳ ش)؛
 +
*[[سید محسن حکیم|سید محسن حکیم]] (۱۳۰۶-۱۳۹۰ ق)؛
 +
*[[سید ابوالقاسم خویی|سید ابوالقاسم خویى]].
  
آيت الله محمدى از 8 سالگى نزد عموى خويش شروع به تحصيل علوم دينى كرد(5) و دروس ابتدايى حوزه را از او فراگرفت. عموى او كه مرد دانا و پرهيزگارى بود، بر امور تحصيلى اش نظارت مى كرد. آيت الله محمدى دروس سطح را در [[حوزه علميه]] منطقه نزد اساتيد آن منطقه فراگرفت و پس از آن، به محضر عالم و عارف نامى استان مازندران، حضرت آيت الله العظمى كوهستانى رسيد تا سطوح عاليه را از وى فرابگيرد.
+
آیت الله محمدى در [[نجف]] اشرف شبانه روز به درس و مباحثه مشغول بود. وى بالاترین کتب سطح را با زیباترین شیوه تدریس مى کرد و در علم منقول و تمام علوم مربوط به [[ادبیات عرب|ادبیات عرب]] به عنوان مدرس برجسته در نجف شناخته مى شد.
  
وى در سال 1338، بعد از كسب اجازه از آيت الله العظمى كوهستانى، جهت ادامه تحصيل علوم اسلامى، در 25 سالگى به [[نجف]] رفت و در طول 14 سال تحصيل در حوزه علميه نجف، از محضر اساتيد آن جا استفاده برد، سپس در سال 1342 - در حالى كه دو دوره در درس خارج اصول شركت كرده بود و اكثر كتب فقه در بحث عبادات و معاملات را گذرانده بود. - با كسب اجازه [[اجتهاد]] از علماى نجف، به ايران بازگشت.(6)
+
ایشان در سال ۱۳۴۲، در حالى که دو دوره در درس خارج [[اصول فقه‌‌‌‌|اصول]] شرکت کرده بود و اکثر کتب [[فقه]] در بحث عبادات و معاملات را گذرانده بود، با کسب اجازه [[اجتهاد]] از علماى نجف، به [[ایران]] بازگشت.<ref>طلایه دار پردیس، علیرضا ولى زاده (حرّ)، ص۲۰.</ref> آیت الله محمدى پس از بازگشت به ایران، بنا به دعوت [[شیخ محمد کوهستانی|آیت الله کوهستانى]] در حوزه علمیه کوهستان به تعلیم طلاب پرداخت.
  
'''ويژگى هاى علمى '''
+
آیت‌الله محمدی لائینی صاحب نظر در ادبیات عرب، روانشناسی اسلامی، [[علم کلام|کلام]]، [[عرفان]]، [[تفسیر قرآن|تفسیر]]، فقه و اصول، حساب و [[ریاضی|ریاضیات]]، [[طب]] اسلامی و همچنین [[شعر]] بود که [[دیوان (شعر)|دیوان]] فارسی و عربی از ایشان به یادگار مانده است.
  
آيت الله محمدى هيچ گاه فرصت ها را از دست نمى داد، آن چنان كه در [[نجف]] اشرف شبانه روز به درس و مباحثه مشغول بود. وى بالاترين كتب سطح را با زيباترين شيوه تدريس مى كرد و در علم منقول و تمام علوم مربوط به ادبيات عرب تبحر داشت. وى به عنوان مدرس برجسته در نجف شناخته مى شد. آيت الله محمدى پس از بازگشت به ايران، بنا به دعوت آيت الله كوهستانى در حوزه علميه كوهستان به تعليم طلاب پرداخت.
+
==فعالیت‌هاى سیاسی و اجتماعى==
  
او يك مجتهد مسلم و صاحب نظر در [[فقه]] و [[اصول]] بود. و از علماى بزرگ اجازه‌نامه هاى مختلفى در اجتهاد و نقل روايات و امور حسبيه و شرعيه داشت. بعضى از مشايخ اجازه وى، عبارتند از آيات عظام:(7)
+
*'''حمایت از امام و انقلاب:''' آیت الله محمدی شخصیتی کلان‌نگر، ولایی، عامل وحدت و انقلابی بود که در تمام مراحل فعالیت های سیاسی خود به ندای [[امام خمینی]] لبیک گفت. آیت الله محمدى در زمان طاغوت که کشور در خفتان و رعب و وحشت بود و کسى جرأت به زبان آوردن نام امام خمینی را نداشت، علناً و در اجتماعات مختلف از حضرت امام پشتیبانى مى کرد و دائماً خطر انحطاط جامعه را به مردم گوشزد مى کرد. او در قیام هاى مردمى علیه رژیم فاسد پهلوى همواره پیشرو بود، تا آنجا که طلایه دار دسته هاى تبلیغى بود. ایشان گرچه به خاطر حمایت از امام با مشکلاتى روبرو مى شد، اما هیچگاه حاضر نمى شد دست از حمایت او بردارد. آیت الله محمدى در اولین مجلس ختم [[سید مصطفی خمینی|سید مصطفى خمینى]] در مازندران که توسط خود وى تشکیل شده بود، شرکت کرد و اعتنایى به تهدیدات مقامات امنیتى نکرد.<ref> فرزانگان مازندران،  گلبرار رئیسى آتنى، ج ۱، ص ۳۷۳.</ref>
 +
*'''مدیریت حوزه علمیه:''' همانطور که قبلاً گفته شد، آیت الله محمدى بعد از این که از [[نجف]] به [[ایران|ایران]] آمد، به علت کهولت سن مرحوم [[شیخ محمد کوهستانی|آیت الله کوهستانى]]، مدیریت [[حوزه علمیه]] کوهستان را بر عهده گرفت. همچنین با فقدان مرحوم آقا علی احمدزاده لیموندهی و بنا به درخواست اهالى نکا، آیت الله محمدى از آیت الله کوهستانى اجازه گرفت و به آن شهرستان رفت. وى در این سنگر جدید هم در شمار شخصیت هاى علمى، فقهى، سیاسى و اجتماعى، مشغول اداره امور شرعى و حوزه علمیه نکا شد، به طورى که سراسر زندگى اش وقف خدمت به مردم گردید.<ref>فیض عرشى، اسدالله ربانی، ص ۳۹۱.</ref>
 +
*'''حضور در جبهه ها با لباس رزم:''' آیت الله محمدى در طى ۸ سال دفاع مقدس، با جان و مال خویش از رزمندگان [[اسلام]] دفاع کرد. وى با حضور در خط مقدم جبهه هاى نبرد [[حق]] علیه [[باطل]] و پوشیدن لباس پر افتخار بسیجى، باعث ایجاد روحیه، امید و پشتکار در دل دریادلان بسیجى شد.
 +
*'''نماینده مجلس خبرگان:''' آیت الله محمدى دو دوره نماینده مردم استان مازندران در مجلس خبرگان بود. آن بزرگوار بسیار به حضرت امام و [[سید علی حسینی خامنه ای|مقام معظم رهبرى]] علاقه و ارادت داشت و با تمام وجود از ایشان حمایت و دفاع مى کرد.
  
# [[امام خمینی]] (1279-1368 ش)؛
+
==ویژگى‌هاى اخلاقى==
# سيد محمود شاهرودى؛
 
# ميرزا حسن يزدى؛
 
# ميرزا هاشم آملى (1282-1371)؛
 
# سيد حسين بروجردى (1253-1339 ش)؛
 
# سيد محمدرضا گلپايگانى؛
 
# سيد شهاب الدين مرعشى نجفى (1276-1369 ش)؛
 
# [[آقا بزرگ تهرانی]] (1293-1389 ق)؛
 
# حاج سيد محمدهادى ميلانى (1274-1353 ش)؛
 
# سيد محسن حكيم (1306-1390 ق)؛
 
# سيد ابوالقاسم خويى.(8)
 
  
'''اساتيد'''
+
*'''کمک به نیازمندان:''' آیت الله محمدى در کمک به نیازمندان بسیار کوشا بود. او با هر فردى که در جهت رفع نیاز به ایشان مراجعه مى کرد، با کمال خوشرویى و [[سعه صدر]] برخورد مى کرد و در رفع مشکل وى مى کوشید. وى به یکى از مسئولان گفت: من مى میرم، آیا شما نمى خواهید براى حاشیه نشینان جنگل فکر کنید. او حتى مهر نمایندگى خبرگان را به بیمارستان برد، تا بتواند در چنین موقعیتى هم دست نیازمندان را بگیرد.
  
آيت الله محمدى از محضر علماى بزرگى كسب فيض نمود، كه بعضى از آن ها عبارتند از:
+
*'''مداومت بر خواندن [[دعا]]:''' بعضى از دوستان ایشان نقل کرده اند که آن جناب یک دوره کامل از دعاهاى وارده در [[مفاتیح الجنان]] را خوانده است.
  
1- آيت الله حاج آقا ميرتقى نصيرى (1291-1373): وى از مفاخر روحانيت و از چهره هاى محبوب علمى و عملى استان مازندران بود.(9) در حالات وى آورده اند كه حافظ كل [[قرآن کریم]] بود و بر [[نماز شب]] مواظبت كامل داشت و هميشه بعد از [[نماز صبح]]، در [[سجده]]، [[زيارت عاشورا]] را همراه با [[دعا]] و [[قرآن]]، مخصوصاً [[سوره]] هاى آخر قرآن را تلاوت مى كرد كه تا طلوع آفتاب ادامه داشت.(10)
+
*'''احترام به خانواده شهدا:''' وى به بازماندگان شهداى جنگ تحمیلى بسیار احترام مى گذاشت. از ایشان نقل شده است که فرموده اند: خیلى دلم مى خواست که پدرِ شهید باشم، از این که از فرزندانم شهید نشده اند، خود را شرمنده مى بینم.
  
2- آيت الله العظمى شيخ محمد كوهستانى (1269-1350 ش): وى از شاگردان آيت الله العظمى سيد ابوالحسن اصفهانى؛ و آيت الله العظمى نائينى؛ بود. حجة الاسلام والمسلمين شيخ على كاشانى مى گويد: مرحوم كوهستانى زياد به من توصيه مى كرد كه اگر مى خواهى به محضر حضرت ولى عصر عجل الله تعالى فرجه الشريف برسى، از آزار مردم، بالاخص اولياى خدا و مراجع تقليد و افرادى كه پناهى جز خداوند ندارند، بخصوص به وسيله [[غيبت]] و [[تهمت]] بپرهيز و در مجالسى كه اين گناهان انجام مى شود، منشين.(11)
+
*'''احسان به مخالف:''' آیت الله محمدى بارها به مخالفان خود [[احسان]] نمود و سفارش مى کرد که به آنها احسان و [[احترام به دیگران|احترام]] شود. نقل کرده اند: وى در یکى از روزهاى آخر عمر - که بر اثر بیمارى در بیمارستان بسترى بود - گفت: «همه کسانى که به من [[تهمت]] زده و بدگویى کرده اند، را بخشیدم؛ به شرط آن که عوض [[غیبت]]، یک روز و عوض تهمت، یک ماه برایم [[نماز]] بخوانند».
  
حجة الاسلام شيخ على اكبر حسنى مى گويد: روزى به محضر آيت الله كوهستانى رسيدم و از ايشان خواستم دعا و ذكرى براى رفع گرفتارى به من بياموزد. آن مرحوم اين دعا را به من تعليم دادند: «يا مُسبّب سَبّبْ، يا مُفرّج فَرّجْ، يا مُفتّح فَتّحْ، يا مُدبّر دَبّرْ، يا مُسهّل سَهّلْ، يا مُيسّر يَسّرْ، يا مُتمّم تمّمْ برحمتك يا ارحم الراحمين و انت الجواد الكريم». نيز اضافه كرد كه حداكثر 70 و حداقل 7 مرتبه خوانده شود، كه بسيار مجرب است.(12)
+
==وفات==
  
3- آيت الله العظمى حاج ميرزا حسن يزدى: آيت الله محمدى در [[نجف]]، در درس كفايه او شركت كرده و از درياى علم او استفاده برد.(13)
+
مرحوم آیت الله محمدى سرانجام، در مهر ماه ۱۳۷۲ شمسی (۱۴۱۴ ق) جهان فانى را وداع گفت. پیکر پاک آن بزرگمرد، پس از [[تشییع جنازه|تشییع]] باشکوه در استان مازندران، به [[قم]] منتقل و در جوار بارگاه ملکوتى [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها، در مقبره شهید آیت الله [[شیخ فضل الله نوری]] به خاک سپرده شد.
  
4- آيت الله حاج سيد محمود شاهرودى: وى استاد خارج [[فقه]] آيت الله محمدى در [[نجف]] بود. برخى از تأليفات آيت الله شاهرودى از اين قرار است: تقريرات درس آيت الله [[آقا ضياء عراقی]]، تقريرات اصول و فقه آيت الله ميرزا حسين نائينى و ذخيرة العباد.
+
==پانویس==
 +
<references />
  
از ويژگى هاى ايشان، رقت قلب و مهربانى او بود؛ اگر براى كسى گرفتارى پيش مى آمد، فوق العاده متأثر مى گشت و در رفع آن كوشش مى كرد و اگر توانايى نداشت، به حرم حضرت [[امام على]] علیه السلام مشرف مى شد و براى رفع گرفتارى آن مومن [[دعا]] مى كرد.(14)
+
==منابع==
 
 
5- آيت الله العظمى ميرزا هاشم آملى (1282-1371 ش): آيت الله محمدى در دو دوره از دروس خارج اصول وى شركت كرد. آيت الله ميرزا هاشم آملى طلاب را به [[تقوا]] فرامى خواند و از آن جا كه خود شهد شيرين تقوا را چشيده بود، سخنش از حلاوت خاصى برخوردار بود و تا عمق جان آدمى تاثير مى كرد. از جمله سفارش هاى او چنين است: همواره به [[ياد خدا]] باشيد. همواره به ياد [[امام زمان]] عجل الله تعالى فرجه الشريف باشيد، كه او ناظر بر رفتار و كردار شماست. هميشه با [[وضو]] و طهارت باشيد. [[نماز شب]] را از ياد نبريد، كه تمام [[پیامبران]] به مداومت آن سفارش كرده اند. هرگز به نامحرمان نگاه نكنيد.
 
 
 
او صاحب تأليفاتى است كه از جمله مى توان به بدايع الافكار، كتاب الطهارة، كتاب الصلاة و خيارات اشاره كرد.(15)
 
 
 
'''<I>الف) قبل از انقلاب :</I>'''
 
 
 
آيت الله محمدى در زمان طاغوت كه كشور در خفتان و رعب و وحشت بود و كسى جرأت به زبان آوردن نام مبارك امام؛ را نداشت، علناً و در اجتماعات مختلف از حضرت امام پشتيبانى مى كرد و دائماً خطر انحطاط جامعه را به مردم گوشزد مى كرد. او در قيام هاى مردمى عليه رژيم منحوس و فاسد پهلوى همواره پيشرو بود، تا آن جا كه طلايه دار دسته هاى تبليغى بود.(16)
 
 
 
ايشان گرچه به خاطر حمايت از امام با مشكلاتى روبرو مى شد، اما هيچگاه حاضر نمى شد دست از حمايت او بردارد. آيت الله محمدى در اولين مجلس ختم حاج آقا مصطفى خمينى در مازندران كه توسط خود وى تشكيل شده بود، شركت كرد و اعتنايى به تهديدات مقامات امنيتى نكرد.(17)
 
 
 
'''<I>ب) بعد از انقلاب :</I>'''
 
 
 
* 1- حضور در جبهه ها با لباس رزم :
 
 
 
آيت الله محمدى در طى 8 سال دفاع مقدس، با جان و مال خويش از رزمندگان [[اسلام]] دفاع كرد. وى با حضور در خط مقدم جبهه هاى نبرد [[حق]] عليه [[باطل]] و پوشيدن لباس پر افتخار بسيجى، باعث ايجاد روحيه، اميد و پشتكار در دل دريادلان بسيجى شد.
 
 
 
* 2- نماينده مجلس خبرگان :
 
 
 
آيت الله محمدى دو دوره نماينده مردم استان مازندران در [[مجلس خبرگان]] بود. آن بزرگوار بسيار به حضرت امام و رهبر عظيم الشأن انقلاب علاقه و ارادت داشت و با تمام وجود از حضرت امام و مقام معظم رهبرى حمايت و دفاع مى كرد.(18)
 
 
 
همان طور كه قبلاً گفته شد، آيت الله محمدى بعد از اين كه از [[نجف]] به ايران آمد، به علت كهولت سن مرحوم كوهستانى، مديريت حوزه علميه كوهستان را بر عهده گرفت. همچنين با فقدان عنصر [[زهد]] و [[تقوا]] و مرد [[علم]] و عمل، مرحوم آقا على ليموندى؛ و بنا به درخواست اهالى نكا، آيت الله محمدى از آيت الله كوهستانى اجازه گرفت و به آن شهرستان رفت. وى در اين سنگر جديد هم در شمار شخصیت هاى علمى، فقهى، سياسى و اجتماعى، مشغول اداره امور شرعى و [[حوزه علميه]] نكا شد، به طورى كه سراسر زندگى اش [[وقف]] خدمت به مردم گرديد.(19)
 
 
 
'''آيت اللّه محمدى از ديدگاه دانشمندان '''
 
 
 
* 1- [[امام خمینی]] رحمة اله علیه:
 
 
 
«ارجو منه ان لاينسانى من صالح الدّعوات والسّلام عليه؛ اميد من از ايشان (آيت الله محمدى) اين است كه مرا از دعاهاى خيرشان فراموش نكنند و سلام و درود بر او باد».
 
 
 
* 2- آيت الله العظمى حاج سيد محمود شاهرودى:
 
 
 
«حوزه [[نجف]] با رفتن آقاى محمدى لائينى به ايران، خاموش شد. همانا جناب عالم عامل و فاضل كامل و زكى وفى، آقاى حاج شيخ حسين محمدى مازندرانى - خدا ايشان را شامل الطاف پنهانيش فرمايد. - به تحقيق قسمتى از عمر بابركت و شريف خويش را صرف يادگيرى علوم دينى و معارف الهى كرده است. آقاى محمدى در جلسات فقهى و اصولى ما مانند شخصى حاضر مى شد كه بسيار فهيم و متخصص و متعمق و متدقق بود».
 
 
 
* 3- [[آقا بزرگ تهرانی]]:
 
 
 
«شيخ حسين محمدى لائينى كه خداوند فضايل ايشان را مستدام بدارد و دانشمندان و فضلايى چون ايشان را زياد فرمايد...».
 
 
 
* 4- حضرت آيت الله العظمى آقا ميرزا هاشم آملى:
 
 
 
«به شكرانه خداوند بزرگ، ايشان (آيت الله محمدى لائينى) از مجتهدين بزرگ شده اند، پس براى ايشان است كه عمل كند به آن چه خود از [[احكام]] [[دين]] خدا درمى آورد».
 
 
 
* 5- حضرت آيت الله العظمى صالحى مازندرانى:
 
 
 
«از شخصیت هاى كم نظير خطه شمال، مرحوم آيت الله محمدى لائينى؛ مى باشد. به نظر بنده براى اين كه اين شخصيت عظيم براى مردم شناخته شود، بايد لجنه اى از بزرگان و نويسندگان مازندرانى جمع بشوند و در مورد شخصيت كم نظير ايشان و زندگى پرافتخار او قلم فرسايى بكنند».(20)
 
 
 
'''ويژگى هاى اخلاقى و اجتماعى '''
 
 
 
1- كمك به نيازمندان: آيت الله محمدى در كمك به نيازمندان بسيار كوشا بود. او با هر فردى كه در جهت رفع نياز به ايشان مراجعه مى كرد، با كمال خوشرويى و سعه صدر برخورد مى كرد و در رفع مشكل وى مى كوشيد. فاضل ارجمند، شيخ محمدباقر، فرزند برومند ايشان در روز تشييع جنازه وى به عنوان اداى سپاس از حضور مردم و روحانيت استان، در پاى جنازه پدرش گفت: «پدرم تمام عمر خود را وقف خدمت به مردم كرد، مع ذلك مى گفت: من مرهون محبت هاى اين مردم هستم».(21)
 
 
 
آيت الله محمدى از موقعيت و جايگاه ممتازى در نزد مردم برخوردار بود و هيچ گاه خويشتن را از مردم جدا نمى دانست. درب منزل وى همه وقت به روى مردم باز بود و از آن جا كه خود را [[وقف]] مردم مى دانست، لذا الفاظى چون: ساعت كار؛ وقت قبلى؛ موقعيت، حساس است؛ بعداً بياييد؛ وقت ندارم و نظاير آن در نزد ايشان مفهومى نداشت.(22)
 
 
 
آيت الله محمدى به مسؤولان سفارش مى كرد كه به كارهاى مردم رسيدگى كنند، حتى وقتى كه در بيمارستان بسترى بود، به مسئولانى كه به عيادتش آمده بودند، سفارش كرد به نيازمندان كمك كنند. وى به يكى از مسئولان گفت: من مى ميرم، آيا شما نمى خواهيد براى حاشيه نشينان جنگل فكر كنيد. او حتى مهر نمايندگى خبرگان را به بيمارستان برد، تا بتواند در چنين موقعيتى هم دست نيازمندان را بگيرد.(23)
 
 
 
خانه او، خانه حل مشكلات مردم به ويژه جوانان، طلاب و دانشجويان بود. او جوانان را فرزند خود مى دانست. ايشان در دل مردم جاى داشت، تا آن جا كه مردم پس از رحلتش مى گفتند: ديگر مشكلاتمان را با چه كسى در ميان بگذاريم، با كه درددل كنيم؟ او پناه ما بود، ديگر كسى به حرف ما گوش نمى كند.(24)
 
 
 
2- زهد ايشان: «قال [[اميرالمؤمنين]] علیه السلام: ثمن الجنّة الزهد فى الدنيا»(25)؛ حضرت على علیه السلام فرمود: بهاى [[بهشت]]، كناره گيرى از دنيا است.
 
 
 
آيت اللّه لائينى در زهد و بى اعتنايى به دنيا، كم نظير بود و از اندوختن سيم و زر و تفاخر به اموال، سخت دورى مى كرد. در هيچ گوشه اى از زندگى ايشان نشانى از دلبستگى به زخارف دنيا وجود نداشت. فرش هاى كهنه، فرسوده و سوراخ شده اتاق پذيرايى وى، هر بيننده اى را تحت تأثير قرار مى داد.(26)
 
 
 
3- خواندن [[دعا]]: آيت الله محمدى لحظه اى از خودسازى غافل نبود. ايشان هميشه مشغول ذكر گفتن بود، مگر آن كه از ايشان سؤالى شود و يا بحثى پيش آيد كه از ذكر بازبماند. بعضى از دوستان مورد اطمينان نقل كرده اند كه آن جناب يك دوره كامل از دعاهاى وارده در [[مفاتيح الجنان]] را خوانده است.(27)
 
 
 
4- احترام به خانواده شهدا: وى به بازماندگان شهداى جنگ تحميلى بسيار احترام مى گذاشت. از ايشان نقل شده است كه فرموده اند: خيلى دلم مى خواست كه پدرِ شهيد باشم، از اين كه از فرزندانم شهيد نشده اند، خود را شرمنده مى بينم.(28)
 
 
 
5- احسان به مخالف: آيت الله محمدى بارها به مخالفان خود [[احسان]] نمود و سفارش مى كرد كه به آن ها احسان و احترام شود. نقل كرده اند: وى در يكى از روزهاى آخر عمر - كه بر اثر بيمارى در بيمارستان بسترى بود. - گفت: «همه كسانى كه به من [[تهمت]] زده و بدگويى كرده اند، را بخشيدم؛ به شرط آن كه عوض [[غيبت]]، يك روز و عوض تهمت، يك ماه برايم [[نماز]] بخوانند».(29)
 
 
 
6- تصرف با اجازه مراجع: فرزند آيت الله محمدى مى گويد: «پدرم وصيت نامه خويش را به دست گرفته بود و به آن نگاه مى كرد، بنده و آقا محمدباقر و آقا محمدصادق و آقا محمدكاظم خدمت ايشان نشسته بوديم. ديديم كه آقا رو به ما كرد و فرمود: اى فرزندان من، تمام زندگى من از وجوهات و سهم امام علیه السلام مى باشد. بعد از فوت من، شما براى تصرف اموال، بايد از علما و مراجع اجازه بگيريد، اگر آن بزرگواران اجازه دادند، شما مى توانيد در اموال تصرف كنيد، اگر آن ها اجازه ندادند، بايد تمامى اموال را تحويل مراجع بزرگوار بدهيد».(30)
 
 
 
7- طبع شعر: اشعارى از آيت الله محمدى به يادگار مانده است، از جمله:
 
----
 
نقد جانم به فداى شه اقليم كمال × و آن خديوى كه چو شمعى است بر ايوان جلال
 
 
 
بارك الله بر آن قامت و آن حُسن و كمال × همچو پروانه زنم گرد رخ وى پر و بال
 
 
 
آرزو نيست مرا در شب و روز و مه و سال × جز تماشاى قد و قامت آن نيك خصال(31)
 
----
 
8- علاقه به رزمندگان و بسيجيان: ايشان چنان به رزمندگان علاقه داشت كه مى گفت: عرق پاى رزمنده از بهترين بوهاست و چون ما درك نمى كنيم، فكر مى كنيم كه بد است.(32)
 
 
 
'''فرزندان '''
 
 
 
از ايشان چهار پسر فاضل و صالح به يادگار مانده است:
 
 
 
# شيخ محمدباقر كه اكنون در جايگاه پدرش به [[هدايت]] و ارشاد مردم و [[امام جمعه]] اشتغال دارد و در دانشگاه نيز تدريس مى كند.
 
# شيخ محمدعلى كه ساكن قم هستند و به تحصيل علم اشتغال دارند.
 
# شيخ محمدصادق كه در حوزه [[مشهد]] به تحصيل اشتغال دارند.
 
# فرزند چهارم ايشان به شغل آزاد مشغولند.
 
 
 
آيت الله محمدى چند داماد نيز دارند كه همگى از فضلا هستند و در سنگر قضا و داورى انجام وظيفه مى كنند.(33)
 
 
 
'''رحلت و محل دفن '''
 
 
 
آيت الله محمدى سرانجام در اثر بيمارى، در مهر ماه 1372 ش. (21 [[ربيع الثانى]] 1414 ق) جهان فانى را وداع گفت.(34) پيكر پاك آن بزرگمرد، پس از تشييع جنازه باشكوه و بى نظير در استان مازندران و خواندن [[نماز]] بر آن جسم پاك توسط حضرت آيت الله نصيرى، به قم منتقل شد. كثرت جمعيت در تشييع جنازه وى در نكا به قدرى بود كه بعضى، شمار جمعيت را تا مرز صد هزار نفر هم گفته اند. تشييع جنازه وى در قم با حضور برخى از اساتيد حوزه علميه قم و اعضاى جامعه مدرسين، طلاب مازندران و ديگر قشرها در جوار بارگاه ملكوتى [[حضرت معصومه]] سلام الله علیها، بسيار باشكوه برگزار شد و سرانجام بدن مطهر آيت الله محمدى در كنار مقبره شهيد آيت الله آقا [[شيخ فضل الله نورى]]؛ به خاك سپرده شد.(35) «سلام عليه يوم ولد و يوم يموت و يوم يبعث حيا».(36)
 
----
 
'''در سوگ آقا'''
 
 
 
درود حق به روانت، عزيز استادم × تو رفتى و نرود خاطر تو از يادم
 
 
 
چگونه شرح دهد اين دلم فراق تو را × مقيم كوه مصيبت نگر به فرهادم
 
 
 
اگر چه چهره ام آرام و ظاهرى ساكت × شنو ز نبض وجودم نواى فريادم
 
 
 
به چشم آب و به دل آتشِ نهان دارم × ببين به آتش و آبم چه جمع اضدادم
 
 
 
چو پيكرت را در آن شب به مغتسل ديدم × به ياد غربت زهرا و حيدر افتادم.(37)
 
----
 
پى نوشت
 
 
 
(1). خلاصه اى از زندگى مرحوم محمدى (خطى)، ص 2 به قلم فرزندشان، محمدصادق محمدى. در كتاب «طلايه دار پرديس» سال تولد وى 1303 ذكر شده است.
 
 
 
(2). همان، ص 1.
 
 
 
(3). طلايه دار پرديس، عليرضا ولى زاده (حرّ)، نشر شهريار، چاپ اول، 1379، ص 18.
 
 
 
(4). [[ريحانة الادب]]، محمدعلى مدرس، ج 2، ص 170 و 171.
 
 
 
(5). خلاصه اى از زندگى مرحوم محمدى، ص 20؛ فيض عرشى، ص 389 و تجليل از فيلسوف نامى علامه ذوفنون حسن حسن زاده آملى، اسدالله ربانى، چاپ اول، سازمان تبليغات اسلامى، 1378.
 
 
 
(6). طلايه دار پرديس، ص 20.
 
 
 
(7). خلاصه اى از زندگى محمدى، ص 3.
 
 
 
(8). طلايه دار پرديس، ص 22.
 
  
(9). فيض عرشى، ص 372.
+
*مهدى صحرایى اردکانى، [[ستارگان حرم (کتاب)|ستارگان حرم]]، جلد ۱۰.
  
(10). همان، ص 380 و 381.
+
==آرشیو عکس و تصویر==
 
+
<gallery mode="packed" heights="170px">
(11). همان، ص 274.
+
پرونده:حسين محمدى لائينى1.jpg|حسين محمدى لائينى
 
+
پرونده:حسين محمدى لائينى3.jpg|حسين محمدى لائينى
(12). همان، ص 286.
+
پرونده:حسين محمدى لائينى4.jpg|حسين محمدى لائينى
 
+
پرونده:لائینی0.jpg|قبر حسين محمدى لائينى در [[حرم حضرت معصومه عليها السلام|حرم حضرت معصومه سلام الله علیها]]
(13). طلايه دار پرديس، ص 21.
+
پرونده:لائینی.jpg|مقبره حسين محمدى لائينى و [[شیخ فضل الله نوری|فضل الله کجوری]] (شيخ فضل الله نوری)
 
 
(14). مجله نور علم، دوره دوم، شماره 11.
 
 
 
(15). همان، دوره پنجم، شماره 4 و 5 (52 و 53).
 
 
 
(16). طلايه دار پرديس، ص 23.
 
 
 
(17). فرزانگان مازندران، گلبرار رئيسى آتنى، چاپ اول، 1377، ج 1، ص 373.
 
 
 
(18). طلايه دار پرديس، ص 24 و 25.
 
 
 
(19). فيض عرشى، ص 391.
 
 
 
(20). طلايه دار پرديس، ص 128-131.
 
 
 
(21). فيض عرشى، ص 394 و 395.
 
 
 
(22). فرزانگان مازندران، ج 1، ص 375.
 
 
 
(23). همان، ص 376.
 
 
 
(24). طلايه دار پرديس، ص 28.
 
 
 
(25). ر.ك: غررالحكم، ج 1 و جلوه هاى حكمت، ص 381.
 
 
 
(26). فيض عرشى، ص 397.
 
 
 
(27) و (28). همان، ص 400.
 
 
 
(29). فرزانگان مازندران، ج 1، ص 375.
 
 
 
(30). طلايه دار پرديس، ص 39 به نقل از فرزند ايشان.
 
 
 
(31). فرزانگان مازندران، ج 1، ص 375.
 
 
 
(32). همان، ص 372.
 
 
 
(33). فيض عرشى، ص 400.
 
 
 
(34). همان، ص 398.
 
 
 
(35). همان، ص 399 و طلايه دار پرديس، ص 30.
 
 
 
(36). [[سوره مريم]]، آيه 15.
 
 
 
(37). فيض عرشى، ص 401. قسمتى از اشعار على اسدى بهشهرى.
 
 
 
==منابع==
 
  
مهدى صحرايى اردكانى، ستارگان حرم، جلد 10
+
</gallery>
  
[[رده:علمای قرن چهاردهم]]
+
[[رده:علمای معاصر|محمدی لائینی،حسین]]
[[رده: علمای معاصر]]
+
[[رده:مجتهدین]]
 +
[[رده:فقیهان]]
 +
[[رده:اصولیون]]
 +
[[رده:مبارزان علیه پهلوی]]
 +
[[رده:مدفونین در حرم حضرت معصومه (س)]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۰ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۲

آیت الله حسین محمدی لائینی (۱۳۰۱-۱۳۷۲ ش)، عالم مجاهد شیعه معاصر و از شاگردان آیت الله کوهستانى بود. وی از حامیان امام خمینی و انقلاب اسلامی ایران بود و پس از انقلاب نمایندگی مجلس خبرگان و مدیریت حوزه علمیه شهر کوهستان و نکا را به عهده داشت.


این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)
۲۲۰px
نام کامل حسین محمدی لائینی
زادروز ۱۳۰۱ شمسی
زادگاه لائین، مازندران
وفات ۱۶ مهر ۱۳۷۲
مدفن قم، حرم حضرت معصومه

Line.png

اساتید

شیخ محمد کوهستانی، سید محمود شاهرودى، میرزا هاشم آملى، میرزا حسن یزدى،...


آثار

دیوان شعر عربی و فارسی،...


ولادت و خاندان

حسین محمدی لائینی در سال ۱۳۰۱ شمسی، در روستاى «ملا محله» هزارجریب «لائین» پا به عرصه وجود گذاشت. خاندان آیت الله حاج شیخ حسین محمدى سابقه طولانى و درخشان در علم و تقوا دارند. بنابر مدارک موجود، نسبِ این خانواده به طایفه انصار مدینه و مى رسد.[۱]

حسین محمدی فرزند شیخ محمدعلی، فرزند ملا اسماعیل، فرزند ملا بزرگ، فرزند ملا حسن، فرزند... خواجه عبدالله انصارى می باشد. همه آن بزرگواران از علمای بزرگ منطقه محسوب می شدند.[۲] این طائفه هم اکنون به انصارى مشهورند. تغییر شهرتِ این خاندان از انصارى به محمدى، هنگام تنظیم شناسنامه در سال ۱۳۱۵ صورت گرفت.

فعالیت‌هاى علمى

حسین محمدى از ۸ سالگى نزد عموى خویش که مرد دانا و پرهیزگارى بود، شروع به تحصیل علوم دینى کرد[۳] و دروس ابتدایى حوزه را از او فراگرفت. وى دروس سطح را نزد اساتید حوزه علمیه منطقه منطقه فراگرفت و پس از آن، به محضر عالم و عارف نامى استان مازندران، آیت الله شیخ محمد کوهستانى رسید تا سطوح عالیه را از وى فرابگیرد.

وى در سال ۱۳۳۸، بعد از کسب اجازه از آیت الله کوهستانى، جهت ادامه تحصیل علوم اسلامى، در ۲۵ سالگى به نجف رفت و در طول ۱۴ سال تحصیل در حوزه علمیه نجف، از محضر اساتید آنجا استفاده برد.

برخی اساتید آیت الله محمدى در مازندران و نجف، که از بعضى از آنها اجازه اجتهاد و روایت گرفت، عبارتند از:

  • آیت الله حاج آقا میرتقى نصیرى (۱۲۹۱-۱۳۷۳) وى از مفاخر علمى و عملى استان مازندران بود.[۴]
  • آیت الله میرزا حسن یزدى: آیت الله محمدى در نجف، در درس کفایه او شرکت کرده و از دریاى علم او استفاده برد.

آیت الله محمدى در نجف اشرف شبانه روز به درس و مباحثه مشغول بود. وى بالاترین کتب سطح را با زیباترین شیوه تدریس مى کرد و در علم منقول و تمام علوم مربوط به ادبیات عرب به عنوان مدرس برجسته در نجف شناخته مى شد.

ایشان در سال ۱۳۴۲، در حالى که دو دوره در درس خارج اصول شرکت کرده بود و اکثر کتب فقه در بحث عبادات و معاملات را گذرانده بود، با کسب اجازه اجتهاد از علماى نجف، به ایران بازگشت.[۵] آیت الله محمدى پس از بازگشت به ایران، بنا به دعوت آیت الله کوهستانى در حوزه علمیه کوهستان به تعلیم طلاب پرداخت.

آیت‌الله محمدی لائینی صاحب نظر در ادبیات عرب، روانشناسی اسلامی، کلام، عرفان، تفسیر، فقه و اصول، حساب و ریاضیات، طب اسلامی و همچنین شعر بود که دیوان فارسی و عربی از ایشان به یادگار مانده است.

فعالیت‌هاى سیاسی و اجتماعى

  • حمایت از امام و انقلاب: آیت الله محمدی شخصیتی کلان‌نگر، ولایی، عامل وحدت و انقلابی بود که در تمام مراحل فعالیت های سیاسی خود به ندای امام خمینی لبیک گفت. آیت الله محمدى در زمان طاغوت که کشور در خفتان و رعب و وحشت بود و کسى جرأت به زبان آوردن نام امام خمینی را نداشت، علناً و در اجتماعات مختلف از حضرت امام پشتیبانى مى کرد و دائماً خطر انحطاط جامعه را به مردم گوشزد مى کرد. او در قیام هاى مردمى علیه رژیم فاسد پهلوى همواره پیشرو بود، تا آنجا که طلایه دار دسته هاى تبلیغى بود. ایشان گرچه به خاطر حمایت از امام با مشکلاتى روبرو مى شد، اما هیچگاه حاضر نمى شد دست از حمایت او بردارد. آیت الله محمدى در اولین مجلس ختم سید مصطفى خمینى در مازندران که توسط خود وى تشکیل شده بود، شرکت کرد و اعتنایى به تهدیدات مقامات امنیتى نکرد.[۶]
  • مدیریت حوزه علمیه: همانطور که قبلاً گفته شد، آیت الله محمدى بعد از این که از نجف به ایران آمد، به علت کهولت سن مرحوم آیت الله کوهستانى، مدیریت حوزه علمیه کوهستان را بر عهده گرفت. همچنین با فقدان مرحوم آقا علی احمدزاده لیموندهی و بنا به درخواست اهالى نکا، آیت الله محمدى از آیت الله کوهستانى اجازه گرفت و به آن شهرستان رفت. وى در این سنگر جدید هم در شمار شخصیت هاى علمى، فقهى، سیاسى و اجتماعى، مشغول اداره امور شرعى و حوزه علمیه نکا شد، به طورى که سراسر زندگى اش وقف خدمت به مردم گردید.[۷]
  • حضور در جبهه ها با لباس رزم: آیت الله محمدى در طى ۸ سال دفاع مقدس، با جان و مال خویش از رزمندگان اسلام دفاع کرد. وى با حضور در خط مقدم جبهه هاى نبرد حق علیه باطل و پوشیدن لباس پر افتخار بسیجى، باعث ایجاد روحیه، امید و پشتکار در دل دریادلان بسیجى شد.
  • نماینده مجلس خبرگان: آیت الله محمدى دو دوره نماینده مردم استان مازندران در مجلس خبرگان بود. آن بزرگوار بسیار به حضرت امام و مقام معظم رهبرى علاقه و ارادت داشت و با تمام وجود از ایشان حمایت و دفاع مى کرد.

ویژگى‌هاى اخلاقى

  • کمک به نیازمندان: آیت الله محمدى در کمک به نیازمندان بسیار کوشا بود. او با هر فردى که در جهت رفع نیاز به ایشان مراجعه مى کرد، با کمال خوشرویى و سعه صدر برخورد مى کرد و در رفع مشکل وى مى کوشید. وى به یکى از مسئولان گفت: من مى میرم، آیا شما نمى خواهید براى حاشیه نشینان جنگل فکر کنید. او حتى مهر نمایندگى خبرگان را به بیمارستان برد، تا بتواند در چنین موقعیتى هم دست نیازمندان را بگیرد.
  • مداومت بر خواندن دعا: بعضى از دوستان ایشان نقل کرده اند که آن جناب یک دوره کامل از دعاهاى وارده در مفاتیح الجنان را خوانده است.
  • احترام به خانواده شهدا: وى به بازماندگان شهداى جنگ تحمیلى بسیار احترام مى گذاشت. از ایشان نقل شده است که فرموده اند: خیلى دلم مى خواست که پدرِ شهید باشم، از این که از فرزندانم شهید نشده اند، خود را شرمنده مى بینم.
  • احسان به مخالف: آیت الله محمدى بارها به مخالفان خود احسان نمود و سفارش مى کرد که به آنها احسان و احترام شود. نقل کرده اند: وى در یکى از روزهاى آخر عمر - که بر اثر بیمارى در بیمارستان بسترى بود - گفت: «همه کسانى که به من تهمت زده و بدگویى کرده اند، را بخشیدم؛ به شرط آن که عوض غیبت، یک روز و عوض تهمت، یک ماه برایم نماز بخوانند».

وفات

مرحوم آیت الله محمدى سرانجام، در مهر ماه ۱۳۷۲ شمسی (۱۴۱۴ ق) جهان فانى را وداع گفت. پیکر پاک آن بزرگمرد، پس از تشییع باشکوه در استان مازندران، به قم منتقل و در جوار بارگاه ملکوتى حضرت معصومه سلام الله علیها، در مقبره شهید آیت الله شیخ فضل الله نوری به خاک سپرده شد.

پانویس

  1. طلایه دار پردیس، علیرضا ولى زاده (حرّ)، ص۱۸.
  2. طلایه دار پردیس، علیرضا ولی زاده، نشر شهریار، چاپ اول، ۱۳۷۹، ص ۱۸.
  3. فیض عرشى، اسدالله ربانی، ص۳۸۹.
  4. فیض عرشى، اسدالله ربانی، ص ۳۸۹.
  5. طلایه دار پردیس، علیرضا ولى زاده (حرّ)، ص۲۰.
  6. فرزانگان مازندران، گلبرار رئیسى آتنى، ج ۱، ص ۳۷۳.
  7. فیض عرشى، اسدالله ربانی، ص ۳۹۱.

منابع

آرشیو عکس و تصویر