رعایت ادبیات دانشنامه ای متوسط
سیر منطقی به صورت کامل رعایت نشده
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

توبه: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{خوب}}
+
{{خوب}}«توبه» از واژه‌های [[قرآن|قرآنی]]، در اصطلاح به معنای بازگشت [[انسان]] گناهکار به سوی [[خدا]] همراه با [[استغفار]] و پشیمانی از [[گناه]] و خطا و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن است. توبه‌اى که جامع این شرایط باشد، به [[اجماع]] علما مقبول خداوند کریم است.
 +
 
 
==تعریف توبه==
 
==تعریف توبه==
واژه توبه یک واژه قرآنی و به معنای بازگشت است. در [[قرآن]] آمده «فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فان الله یتوب علیه» (سوره مائده/آیه39)هر کسی توبه نماید پس از [[گناه]] و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد
+
واژه «توبه» به معنای بازگشت است. در [[قرآن|قرآن کریم]] می فرماید: {{متن قرآن|«فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یتُوبُ عَلَیهِ»}} ([[سوره مائده]]، ۳۹) هر کسی توبه نماید پس از [[گناه]] و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد.
 +
 
 +
توبه از بنده، بازگشت به خداست و از خدا، رضای او از بنده پس از قهر و خشم است و گویند توبه پشیمان شدن از گناه است یا از هر کار که بهتر از آن می توانست و نکرد.
  
توبه از بنده بازگشت به خداست و از خدا رضای از بنده پس از قهر و خشم و گویند توبه پشیمان شدن از گناه است یا از هر کار که بهتر از آن میتوانست و نکرد.  
+
[[ملا محمد مهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در کتاب [[جامع السعادات]] در معنای توبه می نویسد: توبه ترک گناهان کنونى و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافى و تدارک تقصیر گذشته است.<ref>علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی)، سید جلال الدین مجتبوى‌، ج۳، ص ۶۵.</ref>
  
[[مولی مهدی نراقی|نراقی]] در کتاب [[جامع السعادات]] در معنای توبه می نویسد: توبه ترك گناهان كنونى و عزم بر ترك آنها در آينده و تلافى و تدارك تقصير گذشته است.<ref>علم اخلاق اسلامى(  ترجمه جامع السعادات نوشته مولی مهدی نراقی)، سيد جلال الدين مجتبوى‌، حكمت‌، تهران‌، 1377 ش‌، چاپ چهارم‌، ج3، ص 65.</ref>
+
[[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان]] علیه السلام توبه را چنین معنى مى ‌کند: «التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْک بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ أنْ لایعُودَ»؛ توبه (عبارت از) پشیمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترک (عملى) گناه با اندام و تصمیم بر عدم بازگشت (به گناه) است.<ref>اخلاق و تربیت اسلامى، على اصغر الهامى ‌نیا، ص ۱۵ به نقل از شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۱۲۶.</ref>
  
[[اميرمؤمنان عليه السلام]] توبه را چنين معنى مى ‌كند: التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْكٌ بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ انْ لايَعُودَ؛ توبه (عبارت از) پشيمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترك (عملى) گناه با اندام و تصميم بر عدم بازگشت (به گناه) است.<ref>اخلاق و تربيت اسلامى، على اصغر الهامى ‌نيا، ص 15 به نقل از شرح غررالحكم، ج 2، ص 126.</ref>
+
همچنین در مورد کمال توبه گفته شده: سالک براى دست‌یابى به توبه ‌اى کامل باید از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل ریاضت‌هاى شرعى گوشت‌هایى که از [[حرام]] در بدنش روییده ذوب کند و با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى که از گناه برده است از جانش بزداید.
  
 
==واجب بودن توبه==  
 
==واجب بودن توبه==  
  
مرحوم نراقی در کتاب جامع السعادات در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان [[واجب]] است به [[اجماع]] و [[نقل]] و [[عقل]]. اما اجماع- شكى در فراهم بودن آن نيست و اما نقل- مانند قول خداى تعالى: {{متن قرآن|«وَ تُوبُوا الَى اللَّهِ جَميعاً ايّهَا المُؤمِنُونَ لَعَلَّكُم تُفلِحُونَ»}} ([[سوره نور]]، 31) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا بريد (به سوى خدا بازگشت نمائيد) شايد رستگار شويد».
+
مرحوم [[ملا محمدمهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان [[واجب]] است به [[اجماع]] و نقل ([[قرآن]] و [[حدیث]]) و [[عقل]]. اما اجماع، شکى در فراهم بودن آن نیست و اما نقل، مانند قول خداى تعالى: {{متن قرآن|«وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ»}} ([[سوره نور]]، ۳۱) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا برید (به سوى خدا بازگشت نمائید) شاید رستگار شوید». و نیز قول او تعالى: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکمْ أَنْ یکفِّرَ عَنْکمْ سَیئَاتِکمْ»}} ([[سوره تحریم]]، ۸) «اى کسانى که ایمان آورده‌اید به سوى خدا توبه کنید توبه‌اى صادقانه و صمیمانه شاید پروردگارتان بدیها (گناهان)تان را بپوشاند».
 
 
و نيز قول او - تعالى-: {{متن قرآن|«يا أَيّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا الَى اللَّهِ تَوبَةً نَصُوحاً عَسى رَبّكُم ان يُكَفّرَ عَنكُم سَيِّئاتِكُم»}} ([[سوره تحريم]]، 8) «اى كسانى كه ايمان آورده‌ايد به سوى خدا توبه كنيد توبه‌اى صادقانه و صميمانه شايد پروردگارتان بديها (گناهان)تان را بپوشاند».
 
  
و معنى [[نصوح]]: خالص براى خداست كه از شوائب اغراض، از مال يا جاه يا ترس از سلطان يا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و اين امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى اين دو آيه واجب است.
+
و معنى «نصوح»، خالص براى خداست که از شوائب اغراض، از مال یا جاه یا ترس از سلطان یا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و این امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى این دو آیه واجب است.
  
و اما [[عقل]]- كسى كه معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شك نمى‌كند. بيان مطلب اين است كه: معنى و حقيقت واجب چيزى است كه وصول به سعادت جاويد و نجات از هلاكت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترك چيزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسيله و دستاويزى است به سوى سعادت هميشگى. و شكّى نيست كه در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر با لقاء خدا و انس به او، و هر كه از اين ديدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مى‌سوزد و هم به آتش دوزخ. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مى‌كند چيزى جز پيروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به اين جهان فانى، كه از اين‌ها به گناهان تعبير مى‌شود، نيست. و انسان به ديدار خدا نزديك نمى‌شود مگر آنكه دلبستگى به كالاى فريبنده اين عالم را بگسلد و بكلّى به خدا روى آورد، و به وسيله پايدارى و مداومت ذكر در طلب انس به او باشد و با دوام و پيوستگى فكر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجويد. و شكّى نيست كه انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و اين حاصل نمى‌شود مگر با توبه كه عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همين است، پس توبه قطعا واجب است. <ref> علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج3، ص72 و 73.</ref>
+
و اما [[عقل]]؛ کسى که معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شک نمى‌کند. بیان مطلب این است که: معنى و حقیقت واجب چیزى است که وصول به سعادت جاوید و نجات از هلاکت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترک چیزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسیله و دستاویزى است به سوى سعادت همیشگى. و شکى نیست که در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر با لقاء خدا و انس به او، و هر که از این دیدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مى‌سوزد و هم به آتش [[جهنم|دوزخ]]. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مى‌کند چیزى جز پیروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به این جهان فانى، که از این‌ها به گناهان تعبیر مى‌شود، نیست. و انسان به دیدار خدا نزدیک نمى‌شود مگر آنکه دلبستگى به کالاى فریبنده این عالم را بگسلد و بکلّى به خدا روى آورد، و به وسیله پایدارى و مداومت ذکر در طلب انس به او باشد و با دوام و پیوستگى فکر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجوید. و شکى نیست که انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و این حاصل نمى‌شود مگر با توبه که عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همین است، پس توبه قطعا واجب است.<ref> علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج۳، ص۷۲ و ۷۳.</ref>
  
==قبول توبه‌==
+
== چگونگی توبه از گناهان‌ ==
 +
مطابق با آیه {{متن قرآن|«فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یتُوبُ عَلَیهِ»}} ([[سوره مائده]]، ۳۹)؛ هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود، خداوند سوی او باز می گردد. یعنی اگر پشیمان شود اما نیکوکار نشود خدا توبه او را نمی پذیرد.<ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ج۱، ص ۱۰۸ </ref>
  
توبه ‌اى كه جامع شرايط باشد به اجماع علما مقبول است، و دليل آن گفتار خداى تعالى است كه مى ‌فرمايد: {{متن قرآن|«هُوَ الَّذي يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ»}} ([[سوره شورى]]، 25) «اوست كه توبه بندگان را مى ‌پذيرد».
+
مرحوم [[ملا محمدمهدی نراقی|ملا مهدی نراقی]] در مورد چگونگی توبه می گوید: [[گناهان]] از حیث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسیم مى‌شوند:
  
و مى‌ فرمايد: {{متن قرآن| «غافِرِ الذَّنبِ وَ قابِلِ التَّوبِ»}} ([[سوره مؤمن]]، 3) «آمرزنده گناه و پذيرنده توبه».
+
*ترک طاعات واجب: از [[نماز]] و [[روزه]] و [[زکات]] و [[خمس]] و [[کفاره|کفّاره]] و غیر این‌ها. راه توبه از این‌ها این است که در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امکان بکوشد.
  
و مى ‌فرمايد: {{متن قرآن|«وَ مَن يَعمَل سُوءاً أَو يَظلِم نَفسَهُ ثُمَّ يَستَغفِرِ اللَّهَ يَجِدِ اللَّهَ غَفُوراً رَحيماً»}} ([[سوره نساء]]، 109) «هر كه بدى كند يا به خود ستم كند آنگاه از خدا آمرزش بخواهد خدا را آمرزنده و بخشاينده مى‌يابد».
+
*محرّماتى که بین بنده و خداست، یعنى افعال ناروائى که در [[شرع]] منع شده و این‌ها حقوق اللّه است: مانند [[شراب خواری|شرابخوارى]] و ساز و دف و ناى زدن و [[دروغگوئى]] و [[زنا]]. راه توبه از این‌ها پشیمانى بر آنها و عزم بر ترک آنها در آینده است.
  
==چگونگی توبه از گناهان‌==
+
*گناهانى که بین او و بندگان خداست، که از آنها به [[حق الناس]] تعبیر مى‌شود، و کار در آنها دشوارتر و مشکلتر است، و آن یا در مال است یا در جان یا در [[آبرو]] یا در اهل و فرزندان یا در دین؛
  
مطابق با آیه «فمن تاب من بعد ظلمه واصلح فان الله یتوب علیه» (سوره مائده/آیه39)؛ هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد. یعنی اگر پشیمان شود اما نیکوکار نشود خدا توبه او را نمی پذیرد.<ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ج1، ص 108 </ref>
+
#آنچه در مال است: بر او واجب است که آن را در صورت امکان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمى‌تواند آن را ادا کند از وى حلیت خواهد، و اگر او را حلال نکند یا دسترسى به وى نباشد یا در گذشته است و وارثى نیز ندارد، اگر مى‌تواند از طرف او [[صدقه|تصدّق]] دهد، و گرنه باید به درگاه خداوند تضرّع و زارى کند که در [[قیامت]] وى را از او راضى گرداند، و براى وى کارهاى نیک بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قیامت عوض آن حق باشد، زیرا هر که بر دیگرى حقّى داشته باشد لا بد در قیامت عوض حقّ خود مى‌گیرد، یا از طاعات او یا بدین وسیله که آن دیگرى بعضى از سیئات وى را تحمّل نماید.
 +
#و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنایتى کرده باشد مثل اینکه او را کشته باشد واجب است که [[دیه|دیه]] او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است که تمکین کند تا صاحب حق یا اولیاء او [[قصاص]] نمایند یا او را حلال کنند، و اگر به این‌ها دسترس نباشد باید هر چه بیشتر در آزادى بردگان بکوشد، زیرا این نوعى احیاء و ایجاد است که بیش از آن در قدرت انسان نیست، و در مقابل کشتن و میراندن است، و بر اوست که به وسیله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت کند تا روز قیامت صاحب حق را از او راضى گرداند.
 +
#و آنچه در آبرو است: به اینکه او را دشنام و [[سب و فحش دادن|فحش]] داده یا [[تهمت]] و [[بهتان]] زده یا [[غیبت (گناه)|غیبت]] کرده باشد، حقّ او این است که در نزد هر شخصى که این‌ها را گفته باشد به کذب خود اعتراف کند، و اگر ممکن باشد از صاحب حق حلّیت حاصل نماید، و این در صورتى است که از تهدید و افزایش خشم او و فتنه انگیزى از اظهار آن بیمى نداشته باشد، و اگر چنین ترسى داشته باشد باید برایش بسیار طلب آمرزش کند، و از خدا به زارى بخواهد که وى را روز قیامت از او راضى گرداند.
 +
#و آنچه درباره خانواده است: به اینکه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش [[خیانت]] کرده باشد، که راهى براى حلّیت جستن نیست، زیرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و [[فتنه]] است، و اگر کسى مرتکب آن شده باشد چاره ندارد مگر اینکه به درگاه خداى متعال بسیار تضرّع و ناله و زارى کند، و بر طاعات و خیرات بسیار براى کسى که به او خیانت کرده مواظبت نماید، و اگر وى زنده باشد علاوه بر این‌ها به او [[احسان]] و انعام و بذل اموال کند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اکرام نماید، و در مهمّات و مقاصدش بکوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى کند، و از مهرورزى و دلجوئى چیزى فرو نگذارد.  
 +
#و آنچه در مورد [[دین|دین]] است: به اینکه مسلمانى را به [[کفر]] یا گمراهى یا [[بدعت]] نسبت دهد، باید خود را در نزد کسى که چنین چیزى گفته تکذیب کند، و از صاحب حق در صورت امکان حلّیت بخواهد، و اگر در دسترس نیست برایش طلب آمرزش نماید و در پیشگاه خدا بسیار ناله و زارى کند که وى را در قیامت از او خشنود سازد.
  
مرحوم نراقی در مورد چگونگی توبه میگیوند: گناهان از حيث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسيم مى‌شوند:
+
خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود کردن صاحبان حق در صورت امکان، و در صورت عدم امکان تصدّق دادن و افزودن‌ بر حسنات و [[استغفار]]، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قیامت، و این بستگى به اراده خدا دارد، امید است که خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شکستگى در او بیابد، بر بیچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هیچ کس نباید از لطف خدا ناامید باشد.<ref> علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج‌۳، ص: ۹۴ تا ۹۶ </ref>
 
 
* ترك طاعات واجب: از نماز و روزه و زكات و خمس و كفّاره و غير اين‌ها. راه توبه از اين‌ها اين است كه: در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امكان بكوشد.
 
 
 
* محرّماتى كه بين بنده و خداست، يعنى افعال ناروائى كه در شرع منع شده و اين‌ها حقوق اللّه است: مانند [[شرابخوارى]]، و ساز و دف و ناى زدن، و [[دروغگوئى]]، و [[زنا]]. راه توبه از اين‌ها پشيمانى بر آنها و عزم بر ترك آنها در آينده است.
 
 
 
* گناهانى كه بين او و بندگان خداست، كه از آنها به حقوق مردم تعبير مى‌شود، و كار در آنها دشوارتر و مشكلتر است، و آن يا در مال است يا در جان يا در آبرو يا در اهل و فرزندان يا در دين:
 
 
 
آنچه در مال است: بر او واجب است كه آن را در صورت امكان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمى‌تواند آن را ادا كند از وى بحلى خواهد، و اگر او را [[حلال]] نكند يا دسترسى به وى نباشد يا در گذشته است و وارثى نيز ندارد، اگر مى‌تواند از طرف او تصدّق دهد، و گر نه بايد به درگاه خداوند تضرّع و زارى كند كه در قيامت وى را از او راضى گرداند، و براى وى كارهاى نيك بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قيامت عوض آن حق باشد، زيرا هر كه بر ديگرى حقّى داشته باشد لا بد در قيامت عوض حقّ خود مى‌گيرد، يا از طاعات او يا بدين وسيله كه آن ديگرى بعضى از سيّئات وى را تحمّل نمايد.
 
 
 
و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنايتى كرده باشد مثل اينكه او را كشته باشد واجب است كه ديه او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است كه تمكين كند تا صاحب حق يا اولياء او قصاص نمايند يا او را حلال كنند، و اگر به اين‌ها دسترس نباشد بايد هر چه بيشتر در آزادى بردگان بكوشد، زيرا اين نوعى احياء و ايجاد است كه بيش از آن در قدرت انسان نيست، و در مقابل كشتن و ميراندن است، و بر اوست كه به وسيله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت كند تا روز قيامت صاحب حق را از او راضى گرداند.
 
 
 
و آنچه در [[آبرو]]ست: به اينكه او را دشنام و فحش داده يا تهمت و بهتان زده يا غيبت كرده باشد، حقّ او اين است كه در نزد هر شخصى كه اين‌ها را گفته باشد به كذب خود اعتراف كند، و اگر ممكن باشد از صاحب حق حلّيّت حاصل نمايد، و اين در صورتى است كه از تهديد و افزايش خشم او و فتنه انگيزى از اظهار آن بيمى نداشته باشد، و اگر چنين ترسى داشته باشد بايد برايش بسيار طلب آمرزش كند، و از خدا به زارى بخواهد كه وى را روز قيامت از او راضى گرداند.
 
 
 
و آنچه درباره خانواده است: به اينكه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش خيانت كرده باشد، كه راهى براى حلّيّت جستن نيست، زيرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و فتنه است، و اگر كسى مرتكب آن شده باشد چاره ندارد مگر اينكه به درگاه خداى متعال بسيار تضرّع و ناله و زارى كند، و بر طاعات و خيرات بسيار براى كسى كه به او خيانت كرده مواظبت نمايد، و اگر وى زنده باشد علاوه بر اين‌ها به او احسان و انعام و بذل اموال كند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اكرام نمايد، و در مهمّات و مقاصدش بكوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى كند، و از مهرورزى و دلجوئى چيزى فرو نگذارد. پس چون دلش به سبب كثرت محبّت و نرمى‌ و نوازش خوش گشت، شايد در قيامت اغماض و حلال كند، و اگر از آن ابا و امتناع نمود به اين بهانه كه احسان و لطف و مهربانى وى از نيكيهائى است كه بدان وسيله جبران خيانتش در قيامت بشود، بايد دانست كه هر ستم و ايذاء و حقّى از حقوق بندگان اگر صاحبش در[[ قيامت]] حلال نكند از ظالم در روز قيامت به حكم عدل قهرى به وسيله اخذ عوض قصاص گرفته مى‌شود، خواه ظالم راضى باشد يا نباشد، و خواه صاحب حق از قبول آن و برى ساختن ذمّه طرف امتناع كند يا نكند، همچنانكه در دنيا كسى كه مال ديگرى را تلف كرده به دادن مثل محكوم مى‌شود، و آن ديگرى نيز به قبول آن محكوم است، و امتناع از قبول و پاك ساختن ذمّه طرف به دلخواه نيست، همچنين در دادگاه قيامت بهترين داوران و حاكمان و دادگران حكم مى‌كند، و از هر ستمكارى حسناتش را مى‌گيرد و در ترازوى سنجش اعمال كسانى كه به آنها ظلم شده مى‌نهد، و اگر حسنات وى بسنده نباشد، از بار سيّئات صاحب حق برداشته و به دوش وى نهاده مى‌شود، و بدين سان آن بيچاره به سبب سيّئات ديگرى هلاك مى‌گردد.
 
 
 
و از اينجا دانسته مى‌شود كه: در قيامت براى هيچ كسى خلاصى و نجات نيست مگر آنكه كفّه ترازوى حسناتش بر كفّه سيّئات رجحان و برترى داشته باشد. پس بر هر معتقد روز حساب واجب است كه در افزودن حسنات و كاستن سيّئات بكوشد، تا روز قيامت سيّئاتش بر حسنات و لو به اندازه كم بيشى و رجحان و برترى نداشته باشد، و به هر حال بايد ساعتى در شب و روز از تضرّع و زارى به خداى سبحان غافل نشود، تا شايد لطف الهى شامل حال او شده در روزى كه نهانها آشكار شود پرده او را ندرد و رسوايش نسازد، و صاحب حق را به الطاف پنهانى خود خشنود گرداند.
 
 
 
و آنچه در مورد دين است: به اينكه مسلمانى را به كفر يا گمراهى يا بدعت نسبت دهد، بايد خود را در نزد كسى كه چنين چيزى گفته تكذيب كند، و از صاحب حق در صورت امكان حلّيّت بخواهد، و اگر در دسترس نيست برايش طلب آمرزش نمايد و در پيشگاه خدا بسيار ناله و زارى كند كه وى را در قيامت از او خشنود سازد.
 
 
 
خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود كردن صاحبان حق در صورت امكان، و در صورت عدم امكان تصدّق دادن و افزودن‌ بر حسنات و استغفار، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قيامت، و اين بستگى به اراده خدا دارد، اميد است كه خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شكستگى در او بيابد، بر بيچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هيچ كس نبايد از لطف خدا نااميد باشد.<ref> علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات)، ج‌3، ص: 94 تا 96 </ref>
 
 
 
==شرايط کمال توبه‌==
 
 
 
در مورد کمال توبه گفته شده : سالك براى دست‌يابى به توبه ‌اى كامل بايد از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل رياضت‌هاى شرعى گوشت‌هايى كه از حرام در بدنش روييده ذوب كند تا جايى كه گوشت به استخوان بچسبد و گوشت‌هاى تازه از حلال بر آن برويد. با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى كه از گناه برده است از جانش بزدايد.
 
 
 
مرحوم [[ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى]] در اين باره گويد: جناب عالم عامل جليل و حكيم بزرگوار بى‌بديل آخوند [[ملاحسينقلى همدانى]] به يكى از طلاب راه آخرت عمل توبه را تلقين فرمودند، دو سه روز براى انجام اين مهم غايب شد، بعد كه‌ آمد ديديم، بدنش كه چاق و بانشاط بود، گويا نصف شده و رنگش زرد و پريشان گرديده كه عادتاً در يك و دو روز رياضت، انتظار نبود اين مقدار تغيير صورت پديد آيد، بعد معلوم شد كه مردانه عمل كرده است. <ref>عرفان اسلامى‌، سيد قوام الدين حسينى، ج1، ص 145 به نقل از رساله لقاءاللَّه، ميرزا جوادآقا ملكى تبريزى، ص 89. </ref>
 
  
 
==مهلت توبه==
 
==مهلت توبه==
  
رسول خدا صلی ا...علیه و آله در خطبه ای فرمود: هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد. بعد خودش فرمود :یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد.باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد.باز فرمود یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است. اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد .باز فرمود یک ساعت زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است.در این وقت فرمود اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه اورا می پذیرد.<ref>حکمت ها و اندرزها،استاد مطهری، ص79 در دسترس در [http://www.aviny.com/Library/Motahari/Books/43/index.htm سایت شهید آوینی]، بازیابی: 14 آبان 1392</ref>
+
[[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود: هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. بعد خود حضرت فرمود: یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است، اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد. باز فرمود یک ساعت زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است. در این وقت فرمود اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه او را می پذیرد.<ref>حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۷۹.</ref>
 
 
انسان تا در این [[دنیا]] هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که مرگ مستقیما به او روی نیاورده است مهلت برای توبه کردن دارد.ولی توبه دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود:
 
 
 
یکی در همین [[دنیا]] آنگاه که کیفر رسیده باشد.و در حقیقت حالتی که انسان در این و قت به خود میگیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد.
 
 
 
در [[سوره مومنون]] آیه 84 و85 درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید:
 
 
 
همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آوردیم و تمام آن چیزهایی را که خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم .ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده اند.
 
 
 
درباره [[فرعون]] نیز در [[قرآن کریم]] آمده است که فرعون دست از بر بنی اسرائیل برنمی داشت .در حالی هم که آنها به رهبری موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آنوقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد.در آن حال فریاد برآورد: به خدای که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه این پیش آدمی فسادگر بودی.
 
 
 
موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد.هرکس در آنجا به هر حالت و باهر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. درآنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا می شود و مورد قبول واقع نمی گردد.<ref>حکمت ها و اندرزها،استاد مطهری، ص82در دسترس در [http://www.aviny.com/Library/Motahari/Books/43/index.htm سایت شهید آوینی]، بازیابی: 14 آبان 1392</ref>
 
  
==وظیفه دیگران در برخورد با توبه کننده==
+
انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که [[مرگ]] مستقیما به او روی نیاورده است، مهلت برای توبه کردن دارد. ولی توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود:
در عرف مردم اگر کسی جرمی مرتکب شود هر چند پشیمان شده باشد سوء سابقه او را ملاحظه می کنند و به کارها نمی پذیرند و همین سبب تجری بیشتر آنان می شود چرا که کسی را که از کار مشروع منع کنند ناچار برای معاش کار نامشروع می کند.
 
  
این رفتار مطابق شرع نیست چرا که در شرع با تائب مانند کسی که گناه مرتکب نشده است برخورد می شود و مصلحت هم همین است.<ref> نثر طوبی، علامه شعرانی، ج1، ص 108 </ref>
+
یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد؛ در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد. در [[سوره مومنون]] آیه ۸۴ و ۸۵ درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید: همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آوردیم و تمام آن چیزهایی را که خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده اند. درباره [[فرعون]] نیز در [[قرآن کریم]] آمده است که فرعون دست از [[بنی اسرائیل]] برنمی داشت. در حالی هم که آنها به رهبری [[حضرت موسی علیه السلام|حضرت موسی]] از [[مصر]] خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد. در آن حال فریاد برآورد: به خدایی که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه این پیش آدمی فسادگر بودی.
  
 +
موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان [[آخرت]] است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. هرکس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا می شود ولی مورد قبول واقع نمی گردد.<ref>حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۸۲.</ref>
 
==پانویس==
 
==پانویس==
 
{{پانویس}}
 
{{پانویس}}
 
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 
[[رده:واژگان قرآنی]]
 +
[[رده:اخلاق]]
 +
[[رده:اخلاق فردی]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
 
[[رده:صفات پسندیده]]
[[رده:اخلاق فردی]]
+
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= متوسط
 +
|جامعیت= خوب
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= متوسط
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده= دارد
 +
}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۶:۵۸

«توبه» از واژه‌های قرآنی، در اصطلاح به معنای بازگشت انسان گناهکار به سوی خدا همراه با استغفار و پشیمانی از گناه و خطا و تصمیم بر عدم ارتکاب مجدّد آن است. توبه‌اى که جامع این شرایط باشد، به اجماع علما مقبول خداوند کریم است.

تعریف توبه

واژه «توبه» به معنای بازگشت است. در قرآن کریم می فرماید: «فَمَن تَابَ مِن بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللّهَ یتُوبُ عَلَیهِ» (سوره مائده، ۳۹) هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود خداوند سوی او باز می گردد.

توبه از بنده، بازگشت به خداست و از خدا، رضای او از بنده پس از قهر و خشم است و گویند توبه پشیمان شدن از گناه است یا از هر کار که بهتر از آن می توانست و نکرد.

ملا مهدی نراقی در کتاب جامع السعادات در معنای توبه می نویسد: توبه ترک گناهان کنونى و عزم بر ترک آنها در آینده و تلافى و تدارک تقصیر گذشته است.[۱]

امیرمؤمنان علیه السلام توبه را چنین معنى مى ‌کند: «التَّوْبَةُ نَدَمٌ بِالْقَلْبِ وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ وَ تَرْک بِالْجَوارِحِ وَاضْمارُ أنْ لایعُودَ»؛ توبه (عبارت از) پشیمانى قلبى، آمرزش خواهى زبانى، ترک (عملى) گناه با اندام و تصمیم بر عدم بازگشت (به گناه) است.[۲]

همچنین در مورد کمال توبه گفته شده: سالک براى دست‌یابى به توبه ‌اى کامل باید از گناهان گذشته خود ترسان باشد و با حزن و اندوه بر آنها و با تحمّل ریاضت‌هاى شرعى گوشت‌هایى که از حرام در بدنش روییده ذوب کند و با چشاندن رنج و سختى طاعات، آثار لذّتى که از گناه برده است از جانش بزداید.

واجب بودن توبه

مرحوم ملا مهدی نراقی در مورد وجوب توبه می گوید: توبه از همه گناهان واجب است به اجماع و نقل (قرآن و حدیث) و عقل. اما اجماع، شکى در فراهم بودن آن نیست و اما نقل، مانند قول خداى تعالى: «وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِیعًا أَیهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ» (سوره نور، ۳۱) «اى مؤمنان همگى توبه به خدا برید (به سوى خدا بازگشت نمائید) شاید رستگار شوید». و نیز قول او تعالى: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحًا عَسَىٰ رَبُّکمْ أَنْ یکفِّرَ عَنْکمْ سَیئَاتِکمْ» (سوره تحریم، ۸) «اى کسانى که ایمان آورده‌اید به سوى خدا توبه کنید توبه‌اى صادقانه و صمیمانه شاید پروردگارتان بدیها (گناهان)تان را بپوشاند».

و معنى «نصوح»، خالص براى خداست که از شوائب اغراض، از مال یا جاه یا ترس از سلطان یا عدم قدرت بر گناه و نداشتن اسباب آن، خالى باشد و این امر براى وجوب است، پس توبه به مقتضاى این دو آیه واجب است.

و اما عقل؛ کسى که معنى وجوب و معنى توبه را بداند در ثبوت و تحقّق وجوب توبه شک نمى‌کند. بیان مطلب این است که: معنى و حقیقت واجب چیزى است که وصول به سعادت جاوید و نجات از هلاکت ابدى متوقّف بر آن است، و اگر سعادت و شقاوت به فعل و ترک چیزى تعلّق و ارتباط نداشته باشد وجوب آن معنى ندارد، پس واجب وسیله و دستاویزى است به سوى سعادت همیشگى. و شکى نیست که در خانه بقا و جاودانى سعادتى نخواهد بود مگر با لقاء خدا و انس به او، و هر که از این دیدار و وصال محجوب باشد از مشاهده جلال و جمال الهى محروم خواهد بود، و او ناچار شقى و بدبخت است، هم به آتش فراق مى‌سوزد و هم به آتش دوزخ. امّا آنچه آدمى را از لقاء خدا دور مى‌کند چیزى جز پیروى از شهوات نفسانى و غضب و انس به این جهان فانى، که از این‌ها به گناهان تعبیر مى‌شود، نیست. و انسان به دیدار خدا نزدیک نمى‌شود مگر آنکه دلبستگى به کالاى فریبنده این عالم را بگسلد و بکلّى به خدا روى آورد، و به وسیله پایدارى و مداومت ذکر در طلب انس به او باشد و با دوام و پیوستگى فکر در عظمت و جلال و جمال او به قدر توانائى محبّت او را بجوید. و شکى نیست که انصراف از راه دورى (از خدا) و شقاوت براى وصول به قرب (به خدا) و سعادت واجب است، و این حاصل نمى‌شود مگر با توبه که عبارت است از علم و ندامت و عزم، و معنى واجب همین است، پس توبه قطعا واجب است.[۳]

چگونگی توبه از گناهان‌

مطابق با آیه «فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَأَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یتُوبُ عَلَیهِ» (سوره مائده، ۳۹)؛ هر کسی توبه نماید پس از گناه و نیکوکار شود، خداوند سوی او باز می گردد. یعنی اگر پشیمان شود اما نیکوکار نشود خدا توبه او را نمی پذیرد.[۴]

مرحوم ملا مهدی نراقی در مورد چگونگی توبه می گوید: گناهان از حیث تعلق توبه به آنها و چگونگى خروج از آنها به سه گونه تقسیم مى‌شوند:

  • ترک طاعات واجب: از نماز و روزه و زکات و خمس و کفّاره و غیر این‌ها. راه توبه از این‌ها این است که در بجا آوردن و قضاء آنها به قدر امکان بکوشد.
  • محرّماتى که بین بنده و خداست، یعنى افعال ناروائى که در شرع منع شده و این‌ها حقوق اللّه است: مانند شرابخوارى و ساز و دف و ناى زدن و دروغگوئى و زنا. راه توبه از این‌ها پشیمانى بر آنها و عزم بر ترک آنها در آینده است.
  • گناهانى که بین او و بندگان خداست، که از آنها به حق الناس تعبیر مى‌شود، و کار در آنها دشوارتر و مشکلتر است، و آن یا در مال است یا در جان یا در آبرو یا در اهل و فرزندان یا در دین؛
  1. آنچه در مال است: بر او واجب است که آن را در صورت امکان به صاحبش برگرداند، و اگر به سبب تنگدستى نمى‌تواند آن را ادا کند از وى حلیت خواهد، و اگر او را حلال نکند یا دسترسى به وى نباشد یا در گذشته است و وارثى نیز ندارد، اگر مى‌تواند از طرف او تصدّق دهد، و گرنه باید به درگاه خداوند تضرّع و زارى کند که در قیامت وى را از او راضى گرداند، و براى وى کارهاى نیک بجا آورد و آمرزش بخواهد، تا در قیامت عوض آن حق باشد، زیرا هر که بر دیگرى حقّى داشته باشد لا بد در قیامت عوض حقّ خود مى‌گیرد، یا از طاعات او یا بدین وسیله که آن دیگرى بعضى از سیئات وى را تحمّل نماید.
  2. و آنچه در جان است: اگر از راه خطا بر او جنایتى کرده باشد مثل اینکه او را کشته باشد واجب است که دیه او را بدهد، و اگر عمدى باشد واجب است که تمکین کند تا صاحب حق یا اولیاء او قصاص نمایند یا او را حلال کنند، و اگر به این‌ها دسترس نباشد باید هر چه بیشتر در آزادى بردگان بکوشد، زیرا این نوعى احیاء و ایجاد است که بیش از آن در قدرت انسان نیست، و در مقابل کشتن و میراندن است، و بر اوست که به وسیله تضرّع و زارى به سوى خدا بازگشت کند تا روز قیامت صاحب حق را از او راضى گرداند.
  3. و آنچه در آبرو است: به اینکه او را دشنام و فحش داده یا تهمت و بهتان زده یا غیبت کرده باشد، حقّ او این است که در نزد هر شخصى که این‌ها را گفته باشد به کذب خود اعتراف کند، و اگر ممکن باشد از صاحب حق حلّیت حاصل نماید، و این در صورتى است که از تهدید و افزایش خشم او و فتنه انگیزى از اظهار آن بیمى نداشته باشد، و اگر چنین ترسى داشته باشد باید برایش بسیار طلب آمرزش کند، و از خدا به زارى بخواهد که وى را روز قیامت از او راضى گرداند.
  4. و آنچه درباره خانواده است: به اینکه به مسلمانى در مورد اهل و فرزندش خیانت کرده باشد، که راهى براى حلّیت جستن نیست، زیرا اظهار آن موجب بروز دشمنى و فتنه است، و اگر کسى مرتکب آن شده باشد چاره ندارد مگر اینکه به درگاه خداى متعال بسیار تضرّع و ناله و زارى کند، و بر طاعات و خیرات بسیار براى کسى که به او خیانت کرده مواظبت نماید، و اگر وى زنده باشد علاوه بر این‌ها به او احسان و انعام و بذل اموال کند، و با خدمت و بر آوردن حاجات وى به او اکرام نماید، و در مهمّات و مقاصدش بکوشد، و نسبت به وى لطف و مهربانى کند، و از مهرورزى و دلجوئى چیزى فرو نگذارد.
  5. و آنچه در مورد دین است: به اینکه مسلمانى را به کفر یا گمراهى یا بدعت نسبت دهد، باید خود را در نزد کسى که چنین چیزى گفته تکذیب کند، و از صاحب حق در صورت امکان حلّیت بخواهد، و اگر در دسترس نیست برایش طلب آمرزش نماید و در پیشگاه خدا بسیار ناله و زارى کند که وى را در قیامت از او خشنود سازد.

خلاصه، آنچه در توبه از حقوق مردم لازم است عبارت است از: خشنود کردن صاحبان حق در صورت امکان، و در صورت عدم امکان تصدّق دادن و افزودن‌ بر حسنات و استغفار، و بازگشت به سوى خدا با تضرّع و زارى به جهت راضى ساختن آنان از او در روز قیامت، و این بستگى به اراده خدا دارد، امید است که خداوند هر گاه راستى و صدق قلبى بنده خود را بداند، و ذلّت و شکستگى در او بیابد، بر بیچارگى او رحمت آورد و صاحبان حق را از خزانه فضلش خشنود گرداند. پس هیچ کس نباید از لطف خدا ناامید باشد.[۵]

مهلت توبه

رسول خدا صلی الله علیه و آله در خطبه ای فرمود: هرکس یک سال قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. بعد خود حضرت فرمود: یک سال زیاد است و در کمتر از یک سال هم ممکن است. اگر در یک ماه قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک ماه هم زیاد است و در کمتر از یک ماه هم ممکن است. اگر کسی یک روز قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه او را می پذیرد. باز فرمود یک روز هم زیاد است و در کمتر از یک روز هم ممکن است، اگر کسی در یک ساعت قبل از مردنش توبه کند خداوند توبه اورا می پذیرد. باز فرمود یک ساعت زیاد است و در کمتر از یک ساعت هم ممکن است. در این وقت فرمود اگر کسی یک لحظه قبل از مردنش توفیق توبه پیدا کند خداوند توبه او را می پذیرد.[۶]

انسان تا در این دنیا هست و رشته حیاتش باقی است و تا وقتی که مرگ مستقیما به او روی نیاورده است، مهلت برای توبه کردن دارد. ولی توبه در دو موقف و دو موطن پذیرفته نمی شود:

یکی در همین دنیا آنگاه که کیفر رسیده باشد؛ در حقیقت حالتی که انسان در این وقت به خود می گیرد صورت توبه دارد ولی حقیقت توبه ندارد. در سوره مومنون آیه ۸۴ و ۸۵ درباره بعضی از اقوام گذشته که دچار عقوبت الهی شدند می فرماید: همین که عقوبت سخت ما را دیدند اظهار داشتند که به خدای یگانه ایمان آوردیم و تمام آن چیزهایی را که خداوند ساخته بودیم به دور ریختیم. ولی اینچنین توبه و ایمانی که بعد از مشاهده عقوبت سخت پیدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشید. این سنتی است از خداوند که همیشه بوده است و کافران در این موطن و موقف زیان کرده اند. درباره فرعون نیز در قرآن کریم آمده است که فرعون دست از بنی اسرائیل برنمی داشت. در حالی هم که آنها به رهبری حضرت موسی از مصر خارج شدند باز آنها را تعقیب کرد تا آن وقت که در دریا آنها را تعقیب کرد و غرق شد. در آن حال فریاد برآورد: به خدایی که قوم موسی به آن ایمان آورده اند من هم ایمان آوردم و تسلیم او هستم. به او گفته شد: حالا و در این وقت؟! و حال آنکه تا لحظه این پیش آدمی فسادگر بودی.

موقف دوم که توبه پذیرفته نمی شود جهان آخرت است. همین که آدمی بدان جهان رفت دیگر توبه و پشیمانی سودی ندارد. نه تنها بدان جهت که در آنجا آدمی کیفر را حاضر و مشهود می بیند، بلکه بدان جهت که در آنجا دیگر عمل و تغییر تصمیم و حرکت و تکامل معنا ندارد. هرکس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام که رفت برای همیشه در همان حالت باقی است و نمی تواند در خودش تصمیماتی و تغییراتی ایجاد کند. در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پیدا می شود ولی مورد قبول واقع نمی گردد.[۷]

پانویس

  1. علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات ملا مهدی نراقی)، سید جلال الدین مجتبوى‌، ج۳، ص ۶۵.
  2. اخلاق و تربیت اسلامى، على اصغر الهامى ‌نیا، ص ۱۵ به نقل از شرح غررالحکم، ج ۲، ص ۱۲۶.
  3. علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج۳، ص۷۲ و ۷۳.
  4. نثر طوبی، علامه شعرانی، ج۱، ص ۱۰۸
  5. علم اخلاق اسلامى (ترجمه جامع السعادات)، ج‌۳، ص: ۹۴ تا ۹۶
  6. حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۷۹.
  7. حکمت ها و اندرزها، استاد مطهری، ص۸۲.