جامعیت مقاله متوسط
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

ابوبکر: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(اصلاح پانویس های خراب شده به خاطر تغییر نسخه نرم افزار دانشنامه-برداشتن الگوهای زائد)
 
(۱۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
نام ابوبكر عبدالله بن عثمان ابن عامر است و او را براى زیباییش "عتیق" مى گفتند.<ref> تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ ششم، 1371 ش، ج 2، ص 1.</ref>
+
{{خوب}}
 +
«ابوبکر بن ابی‌قحافه» اولین [[خلیفه]] از [[خلفای راشدین]] از نگاه [[اهل سنت]] است. او علی‌رغم وصیت [[پیامبر اسلام]] صلی الله علیه و آله درباره خلافت [[امام علی علیه السلام|امام علی]] علیه السلام، توسط جمعی که بلافاصله پس از وفات پیامبر در [[سقیفه بنی ساعده]] گرد آمده بودند و به بحث و نزاع بر سر جانشینی آن حضرت می پرداختند، به عنوان [[خلیفه]] تعیین شد. انتخاب او به [[خلافت]]، سرفصل تقسیم پیروان دین [[اسلام]] به دو گروه [[شیعه]] و [[سنی]] شد. ابوبکر دو سال و سه ماه حکومت اسلامی را در دست داشت. [[غصب فدک|گرفتن فدک از حضرت فاطمه علیهاالسلام]]، [[جنگ های رده]] و لشکرکشی‌های پیاپی به [[شام]]، از جمله اقدامات اوست.
 +
{{خلفای نخستین
 +
|نام خلیفه= ابوبکر بن ابی قحافه
 +
|نام = عبدالله بن عثمان  
 +
|کنیه = ابوبکر
 +
|نام پدر = عثمان بن عامر
 +
|نسب/قبیله = [[قریش]] / بنی تیم
 +
|زادروز/زادگاه = سال ۳ [[عام الفیل]]/[[مکه]]
 +
|سال وفات = ۱۳ هجری قمری
 +
|مدت زمان خلافت = ۱۱-۱۳ هجری
 +
|همسران =  قبیلة بنت عبدالعزّى، رومان بنت عامر و [[اسماء دختر عمیس]]
 +
|فرزندان = عبدلله، عبدالرحمن، [[محمد بن ابوبکر |محمد]]، [[عایشه]] و اسماء
 +
|جنگ ها = جنگ های رده، [[جنگ اجنادین]]، فتح دمشق و [[جنگ ذوقار]] 
 +
|علت مرگ = بیماری و کهولت سن
 +
|جانشین = [[عمر بن خطاب]]
 +
|مدفن = [[مدینه]]
 +
}}
 +
==ولادت و نام و نسب==
 +
«ابوبکر» در سال سوم [[عام الفیل]] (یعنی ۵۰ سال پیش از [[هجرت پیامبر اسلام به مدینه|هجرت پیامبر]]) در [[مکه]] معظمه دیده به جهان گشود. پدرش ابی‌قحافه عثمان بن عمرو تیمی و مادرش سلمی بنت عمر بن عامر تیمی بود.  
  
در مورد زمان [[اسلام]] آوردن او بین روایات اهل سنت اختلاف است. با توجه به قطعی بودن عنوان اولین مرد مسلمان برای حضرت [[امام علی]] علیه‌السلام، برخی از منابع سعی نموده‌اند با نقل روایاتی او را اولین مرد بالغ مسلمان نشان دهند (چرا که امام علی علیه‌السلام در هنگام [[ایمان]] آوردن بیش از ده سال نداشت) اما در روایتی محمد بن ‌سعد از پدر خود نقل مى‌كند كه پیش ‌از ابوبكر بیش از پنجاه نفر مسلمان شده بودند.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 316.</ref>
+
نام وی عبدالله و مکنّی به "ابوبکر"<ref>العدد القویة، علی بن یوسف حلی، ص ۳۴۳.</ref> و ملقب به "عتیق"<ref> تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ ششم، ۱۳۷۱ ش، ج ۲، ص ۱.</ref> بود. برخی گفته اند نامش در [[جاهلیت]] عبدالکعبه بود که [[پیامبر اسلام]](صلی الله علیه و آله) نامش را به عبدالله برگرداند.<ref>محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ۳، ص ۱۲۵.</ref>
  
برجسته‌ترین حادثه زندگی ابوبکر همراهی با پیامبر در هجرت به [[مدینه]] و پنهان شدن در غار ثور است. وقتی پیامبر از طریق [[وحی]] از توطئه قتل خویش آگاه شد، تصمیم به هجرت به مدینه گرفت که در ابتدای راه به ابوبکر برخورد و به اتفاق او از [[مکه]] خارج شد. در پی تعقیب مکیان، ابوبکر ترسیده بود اما پیامبر وی را آرام کرد. اهل سنت برای همراهی ابوبکر با پیامبر در هجرت به مدینه به ویژه اقامت چند روز در غار ثور اهمیت بسیار قائل شده‌اند.
+
==ابوبکر در زمان پیامبر اکرم ==
 +
در مورد زمان [[اسلام]] آوردن ابوبکر بین روایات [[اهل سنت]] اختلاف است. با توجه به قطعی بودن عنوان اولین مرد مسلمان برای حضرت [[امام علی]] علیه‌السلام، برخی از منابع سعی نموده‌اند با نقل روایاتی او را اولین مرد بالغ مسلمان نشان دهند (چرا که امام علی علیه‌السلام در هنگام [[ایمان]] آوردن بیش از ده سال نداشت). اما در روایتی محمد بن ‌سعد از پدر خود نقل مى‌کند که پیش ‌از ابوبکر بیش از پنجاه نفر مسلمان شده بودند.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۱۶.</ref>
  
اما مفسران [[شیعه]] و برخی از اهل سنت با توجه به جمله «لاتحزن» در آیه 40 [[سوره توبه]] (که اشاره دارد به توصیه پیامبر به ابوبکر مبنی بر نترسیدن از چیزی) بر این باورند که این همراهی ابوبکر تصادفی بوده و با توجه به هراس و وحشت او، فضیلتی برای وی به شمار نمی‌آید.
+
برجسته‌ترین حادثه زندگی ابوبکر، همراهی با [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله در هجرت به [[مدینه]] و پنهان شدن در [[غار ثور]] است. وقتی پیامبر از طریق [[وحی]] از توطئه قتل خویش آگاه شد، تصمیم به هجرت به مدینه گرفت که در ابتدای راه به ابوبکر برخورد و به اتفاق او از [[مکه]] خارج شد. در پی تعقیب مکیان، ابوبکر ترسیده بود، اما پیامبر وی را آرام کرد. اهل سنت برای همراهی ابوبکر با پیامبر در هجرت به مدینه به ویژه اقامت چند روز در غار ثور اهمیت بسیار قائل شده‌اند. اما مفسران [[شیعه]] و برخی از اهل سنت با توجه به جمله «لاتحزَن» در [[آیه 40 سوره توبه|آیه ۴۰ سوره توبه]] (که اشاره دارد به توصیه پیامبر به ابوبکر مبنی بر نترسیدن از چیزی) بر این باورند که این همراهی ابوبکر تصادفی بوده و با توجه به هراس و وحشت او، فضیلتی برای وی به شمار نمی‌آید.
  
وقتی [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و سلم و ابوبکر به قبا رسیدند، ابوبکر اصرار کرد بی‌درنگ رهسپار شهر مدینه شوند ولی پیامبر مدتی برای رسیدن پسرعموی خود، علی بن ابی‌طالب به انتظار نشست. این امر بر ابوبکر گران آمد، پیامبر را رها کرد و خود تنها به مدینه رفت و در محله سنح مدینه به منزل خارجه بن زید اقامت کرد.<ref> [http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%C7%C8%E6%C8%98%D1&SSOReturnPage=Check&Rand=0 ابوبکر، دانشنامه رشد].</ref>
+
وقتی [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله و ابوبکر به [[قبا]] رسیدند، ابوبکر اصرار کرد بی‌درنگ رهسپار شهر مدینه شوند، ولی پیامبر مدتی در آنجا توقف نمود تا پسرعمویش [[امام علی علیه السلام|علی بن ابی‌طالب]] علیه‌السلام پس از رد امانات او و انجام سفارهایش به همراه باقیمانده خانواده آن حضرت به او به پیوندد. این امر بر ابوبکر گران آمد، پیامبر را رها کرد و خود تنها به مدینه رفت و در محله "سنح" مدینه به منزل خارجه بن زید اقامت کرد.<ref> الکافی، کلینی، ج ۸، ص ۳۳۸، حدیث ۵۳۶.</ref>
  
ابوبكر شخصیت سیاسى یا نظامى شناخته شده اى نداشت و در تحولات نظامى دوران ده ساله مدینه، خاطره ویژه اى از مبارزه و جنگجویى وى بر جاى نمانده است. وى با عمر بن خطاب عقد اخوت داشت و بعدها به همراه او و ابوعبیده جراح توانستند خلافت را در اختیار بگیرد. عمر قائم مقام شد و ابوعبیده فرمانده نیروهاى نظامى گردید! و در حقیقت  یك كودتاى سه نفره، قدرت را تقسیم و براى خود تثبیت كرد.<ref> از پیدایش [[اسلام]] تا ایران اسلامى، رسول جعفریان، ص 132.</ref>
+
ابوبکر شخصیت سیاسى یا نظامى شناخته شده اى نداشت و در تحولات نظامى دوران ده ساله مدینه، خاطره ویژه اى از مبارزه و جنگجویى وى بر جاى نمانده است. وى با [[عمر بن خطاب]] عقد [[اخوت]] داشت و بعدها به همراه او و [[ابوعبیده جراح]] توانستند [[خلافت]] را در اختیار بگیرد. عمر قائم مقام شد و ابوعبیده فرمانده نیروهاى نظامى گردید و در حقیقت، قدرت را تقسیم و براى خود تثبیت کردند.<ref> از پیدایش اسلام تا ایران اسلامى، رسول جعفریان، ص ۱۳۲.</ref>
  
'''بیعت گرفتن ابوبکر برای خلافت:'''
+
==بیعت گرفتن ابوبکر برای خلافت==
  
علیرغم آن که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چند ماه قبل از وفات خود در واقعه [[غدیر خم]] به فرمان الهی از مردم براى [[امام علی]] علیه‌السلام بیعت گرفتند، بلافاصله پس از رحلت آن حضرت و در حالی که اهل بیت و عده اى از صحابه سرگرم تجهیز جنازه شریف پیامبر بودند، عده دیگرى از مسلمانان - از هر دو گروه انصار و مهاجرین - در محلى به نام «سقیفه بنى‌ساعده » جمع شدند و بدون توجه به تعیین الهی، پیرامون تعیین جانشین پیغمبر به مذاكره وجدال پرداختند. و نهایتاً ابوبکر را به جانشینی پیامبر تعیین نمودند.
+
علی رغم آن که [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله چند ماه قبل از وفات خود در واقعه [[غدیر خم]] به فرمان الهی از مردم براى [[امام علی]] علیه‌السلام [[بیعت]] گرفتند، بلافاصله پس از رحلت آن حضرت و در حالی که [[اهل بیت]] و عده اى از [[صحابه]] سرگرم [[تجهیز میت|تجهیز]] جنازه شریف پیامبر بودند، عده دیگرى از مسلمانان - از هر دو گروه [[انصار]] و [[مهاجرین]] - در محلى به نام «[[سقیفه بنى‌ساعده]]» جمع شدند و بدون توجه به تعیین الهی، پیرامون تعیین جانشین پیغمبر به مذاکره و جدال پرداختند. و نهایتاً ابوبکر با تلاش‌های [[عمر بن خطاب]] به جانشینی پیامبر تعیین شد.
  
جمعی از مسلمانان و از جمله اهل بیت و در راس آنها على ابن ابی‌طالب علیه‌السلام، وقتى از نتیجه تصویب افراد جلسه در سقیفه مطلع شدند به عنوان اعتراض از اكثریت جدا و متمایز گشتند و از همان وقت بناى تشیع و تبعیت و پیروى از على بن ابی‌طالب پى ریزى شد، این عده كه در میان آنها صحابه اى چون عباس، فضل بن عباس، زبیر، خالد بن سعید، [[مقداد]]، [[سلمان]] فارسى، [[ابوذر]]، [[عمار یاسر]]، براء بن عازب و... حضور داشتند.
+
جمعی از مسلمانان و در رأس آنها على ابن ابی‌طالب علیه‌السلام، وقتى از نتیجه تصویب افراد جلسه در سقیفه مطلع شدند، به عنوان اعتراض از اکثریت جدا و متمایز گشتند. این عده که در میان آنها صحابه اى چون [[عباس بن عبدالمطلب|عباس]]، فضل بن عباس، [[زبیر بن عوام|زبیر]]، [[خالد بن سعید بن عاص‌|خالد بن سعید]]، [[مقداد]]، [[سلمان]]، [[ابوذر]]، [[عمار یاسر]]، [[براء بن عازب]] و... حضور داشتند، در خانه [[حضرت فاطمه ]] سلام الله علیها تجمع نمودند. ولى اعتراض آنان، خلیفه و گروه حمایتگر او را از کرده خویش بازنداشت. قدرت بدست گرفتگان، به جاى دلجویى از دختر [[رسول  خدا]] صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان على  بن  ابى‌ طالب علیه‌السلام در رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و غصب خلافت، با این گونه اعتراضات مخالفان به شدت برخورد کرده و در نهایت بدون اجازه، وارد خانه دختر رسول  خدا صلی الله علیه و آله شدند و على علیه‌السلام را به اجبار و اکراه به مسجد بردند.
  
در خانه [[حضرت فاطمه ]] زهرا سلام الله علیها تجمع نمودند. ولى اعتراض آنان، خلیفه و گروه حمایتگر او را از كرده خویش بازنداشت. قدرت بدست گرفتگان، به جاى دلجویى از دختر [[رسول  خدا]] صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان على  بن  ابى‌ طالب علیه‌السلام در رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و غصب خلافت با این گونه اعتراضات مخالفان به شدت برخورد كرده و در نهایت بدون اجازه، وارد خانه دختر رسول  خدا صلی الله علیه و آله شدند و على علیه‌السلام را به اجبار و اكراه به مسجد بردند.
+
که در این واقعه جنین در شکم فاطمه  زهرا سلام الله علیها به نام محسن که نزدیک وضع حملش بود، بر اثر هجوم به خانه آن حضرت سِقط شد<ref> بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۳۱؛ برای تفصیل رجوع شود به مقاله [[بیماری و شهادت حضرت زهرا]] در همین دانشنامه.</ref> و بر اثر همان صدمات، آن حضرت ۷۵ یا ۹۵ روز پس از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه و آله به [[شهادت در راه خدا|شهادت]] رسید.<ref> فاطمه دختری از آسمان، علی آقا شریفیان - عبدالرسول احمدیان، انتشارات شهید محمدحسین فهمیده، ص ۱۰۹.</ref>
  
که در این واقعه جنین در شکم فاطمه  زهرا سلام الله علیها به نام محسن كه نزدیك وضع حملش بود، بر اثر هجوم به خانه آن حضرت سِقط شد<ref> [[بحارالانوار]]، (چ قدیم)، ج 2، ص 231؛ (چ جدید) ج 3، ص 348. همچنین برای تفصیل رجوع شود به مقاله [[بیماری و شهادت حضرت زهرا]] در همین دانشنامه.</ref> و بر اثر همان صدمات، آن حضرت نود و پنج روز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله - بنا به قولی که روایات صحیح السند بر ان دلالت دارند - به شهادت رسید.<ref> فاطمه دختری از آسمان، علی آقا شریفیان - عبدالرسول احمدیان، انتشارات شهید محمدحسین فهمیده، ص 109.</ref>
+
==اقدامات ابوبکر در دوران خلافت==
 
 
'''اقدامات ابوبکر در دوران خلافت:'''
 
  
 
'''<I>غصب فدک:</I>'''
 
'''<I>غصب فدک:</I>'''
  
ابوبکر بعد از رحلت پیغمبر خاتم ملک «فدک» را که هدیه و هبه رسول الله به دخترش فاطمه زهرا بود، مصادره کرد. فاطمه برای دفاع از حق خود به مسجد رفت و در جمع مهاجرین و انصار طی خطبه‌ای مفصل رفتار ابوبکر را شدیداً مورد حمله و غضب قرار داد.
+
ابوبکر بعد از [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیغمبر خاتم]]، ملک «[[فدک]]» را که هدیه و هبه [[پیامبر اسلام|رسول الله]] به دخترش [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه زهرا]] بود، مصادره کرد. فاطمه برای دفاع از حق خود به مسجد رفت و در جمع [[مهاجرین]] و [[انصار]] طی خطبه‌ای مفصل، رفتار ابوبکر را شدیداً مورد حمله قرار داد.
  
یعقوبی این جریان را به صورت خلاصه چنین بیان می‌کند: «فاطمه دختر پیامبر خدا نزد ابوبكر آمد و میراث خود را از پدرش خواستار گردید. پس به او گفت: پیامبر خدا گفته است: انا معشر الانبیاء لانورث، ما تركنا صدقة، ما گروه پیمبران میراث نمى دهیم، آنچه بجاى گذاریم صدقه است.
+
[[ابن واضح یعقوبی|یعقوبی]] این جریان را به صورت خلاصه چنین بیان می‌کند: «فاطمه دختر پیامبر خدا نزد ابوبکر آمد و میراث خود از پدرش را خواستار گردید. پس ابوبکر به او گفت: پیامبر خدا گفته است: «انا معشر الانبیاء لانورّث، ما ترکنا صدقة»، ما گروه پیامبران میراث نمى دهیم، آنچه بجاى گذاریم صدقه است.
  
پس گفت: افى الله ان ترث اباك و لاارث ابى، اما قال رسول الله: المرء یحفظ فى ولده؟ «آیا حكم خداست كه تو از پدرت میراث برى و من از پدرم میراث نبرم، آیا پیامبر خدا نگفته است: حق مرد درباره فرزندانش رعایت مى شود؟» پس ابوبكر گریست.<ref> ترجمه تاریخ  یعقوبى، ج  ص 1.</ref>
+
پس فاطمه گفت: افى کتاب الله ان ترث اباک و لاارث ابى، اما قال رسول الله: المرء یحفظ فى ولده؟ «آیا حکم خداست که تو از پدرت میراث برى و من از پدرم میراث نبرم، آیا پیامبر خدا نگفته است: حق مرد درباره فرزندانش رعایت مى شود؟» پس ابوبکر گریست.<ref> ترجمه تاریخ  یعقوبى، ج  ۲، ص ۱.</ref>
  
 
'''<I>لشکرکشی‌های پیاپی به شام:</I>'''
 
'''<I>لشکرکشی‌های پیاپی به شام:</I>'''
  
ابوبکر که خود از کسانی بود که از رفتن به لشکر اسامه سرباز زده بود، پس از رسیدن به خلافت سپاه اسامه را تجهیز کرد و در حالی که عمر را از رفتن با آن لشکر معاف نموده بود<ref> ترجمه تاریخ  یعقوبى، ج  ص 2.</ref> به مرزهای روم فرستاد اسامه با این لشکر به شام رفت و بعد از به چنگ آوردن غنایمی به [[مدینه]] بازگشت.<ref> [http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D9%85%D8%A9+%D8%A8%D9%86+%D8%B2%DB%8C%D8%AF&SSOReturnPage=Check&Rand=0 اسامه بن زید، دانشنامه رشد].</ref>
+
ابوبکر که خود از کسانی بود که از رفتن به لشکر [[اسامة بن زید|اسامه]] سرباز زده بود، پس از رسیدن به خلافت، سپاه اسامه را تجهیز کرد و در حالی که [[عمر بن خطاب|عمر]] را از رفتن با آن لشکر معاف نموده بود<ref> ترجمه تاریخ  یعقوبى، ج  ۲، ص ۲.</ref> به مرزهای روم فرستاد. اسامه با این لشکر به [[شام]] رفت و بعد از به چنگ آوردن غنایمی به [[مدینه]] بازگشت.<ref> [http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%%%%%%%%۸۵%%+%%%%۸۶+%%%DB%۸C%%AF&SSOReturnPage=Check&Rand=۰ اسامه بن زید، دانشنامه رشد].</ref>
  
ابوبكر لشكر دیگری نیز به فرماندهی ابوعبیدة جراح روانه شام كرد و پس از آن نیز دسته‌های نظامی، پی در پی از مدینه به یاری او گسیل می‌شد. سپاه اسلام در یرموك در آستانه پیروزی بود كه خبر درگذشت ابوبكر به شام رسید ([[جمادی الثانی]] 13 ق، در 63 سالگی‌‌).<ref> مدخل اسلام، دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ابولقاسم گرجی، تهران: مركز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، 1367، ج 8.</ref>
+
ابوبکر لشکر دیگری نیز به فرماندهی ابوعبیدة جراح روانه شام کرد و پس از آن نیز دسته‌های نظامی، پی در پی از مدینه به یاری او گسیل می‌شد. سپاه اسلام در یرموک در آستانه پیروزی بود که خبر درگذشت ابوبکر به شام رسید.<ref> مدخل اسلام، دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ابولقاسم گرجی، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج ۸.</ref>
  
 
'''<I>برخورد با مرتدین و مانعین زکات:</I>'''
 
'''<I>برخورد با مرتدین و مانعین زکات:</I>'''
  
یکی از مسائل پیش روی ابوبکر شورش و سركشی قبایلی بود كه پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله پرداختن زكات به جانشین او را برنمی‌تافتند. پاره‌ای از این شورش‌ها كه در [[تاریخ اسلام]] به جنگ‌های ردّه شهرت یافته‌، در قالب دعوی نبوت در برخی نواحی جزیره العرب سربرآورد.
+
یکی از مسائل پیش روی ابوبکر، شورش و سرکشی قبایلی بود که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، پرداختن [[زکات|زکات]] به جانشین او را برنمی‌تافتند. پاره‌ای از این شورش‌ها که در [[تاریخ اسلام]] به [[جنگ های رده|جنگ‌های ردّه]] شهرت یافته‌، در قالب دعوی [[نبوت]] در برخی نواحی [[شبه جزیره عربستان|جزیرة العرب]] سربرآورد.
  
برخی از این سركشی‌ها در واپسین روزهای حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به طور پراكنده آغاز شده بود ولی در خلافت ابوبكر آشكارتر شد. به هر حال، لشكرهایی پی در پی شورشیان را در هم كوبیدند و حكومت مركزی به خلافت ابوبكر استوار ماند.<ref> همان.</ref>
+
برخی از این سرکشی‌ها در واپسین روزهای حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به طور پراکنده آغاز شده بود، ولی در خلافت ابوبکر آشکارتر شد. به هر حال، لشکرهایی پی در پی شورشیان را در هم کوبیدند و حکومت مرکزی به خلافت ابوبکر استوار ماند.<ref> همان.</ref>
  
 
'''<I>مخالفت‌های ابوبکر با شریعت در عمل:</I>'''
 
'''<I>مخالفت‌های ابوبکر با شریعت در عمل:</I>'''
سطر ۴۷: سطر ۶۵:
 
از جمله اقدامات ابوبکر در زمان خود که با شیوه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله مغایرت داشت می‌توان موارد زیر را نام برد:
 
از جمله اقدامات ابوبکر در زمان خود که با شیوه [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله مغایرت داشت می‌توان موارد زیر را نام برد:
  
*خالد بن ولید یكى از سرداران خلیفه، شبانه در منزل یكى از معاریف مسلمانان «مالك بن نویره» مهمان شد و مالك را غافلگیر نموده، كشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالك هم‌بستر شد! و به دنبال این جنایت‌هاى شرم‌آور، خلیفه به عنوان این كه حكومت وى به چنین سردارى نیازمند است، مقررات شریعت را در حق خالد اجرا نكرد!
+
*[[خالد بن ولید]] یکى از سرداران خلیفه، شبانه در منزل یکى از معاریف مسلمانان «[[مالک بن نویره|مالک بن نویره]]» مهمان شد و مالک را غافلگیر نموده، کشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالک هم‌بستر شد! به دنبال این جنایت‌هاى شرم‌آور، خلیفه به عنوان این که حکومت وى به چنین سردارى نیازمند است، مقررات [[شریعت]] را در حق خالد اجرا نکرد!
 
 
* به فرمان او [[خمس]] را از [[اهل بیت]] علیهم‌السلام و خویشان پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله بریدند.
 
 
 
* نوشتن [[احادیث]] پیغمبر اكرم به كلى قدغن شد و اگر در جایى [[حدیث]] مكتوب كشف یا از كسى گرفته مى‌شد آن را ضبط كرده، مى‌سوزانیدند و این قدغن در تمام زمان خلفاى راشدین تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز خلیفه اموى (99-102) استمرار داشت.<ref> شیعه در اسلام، [[علامه طباطبائی]] رحمه‌الله.</ref>
 
  
'''<I>بیمارى ابوبكر و تعیین عمر به جانشینی خود:</I>'''
+
*به فرمان او [[خمس]] را از [[اهل بیت]] علیهم‌السلام و خویشان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بریدند.
  
ابوبكر دو سال و چند ماه خلافت كرد. پس از آن بیمار شد و در اثر آن بیمارى از دنیا رفت. وقتی بیماری ابوبكر سخت شد عثمان بن عفان را فراخواند و در وصیت‌نامه‌ای که به او املا نمود، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین نمود.
+
*نوشتن [[احادیث]] پیغمبر اکرم به کلى قدغن شد و اگر در جایى حدیث مکتوب از کسى گرفته مى‌شد، آن را ضبط کرده، مى‌سوزانیدند و این قدغن در تمام زمان [[خلفای نخستین|خلفاى راشدین]] تا زمان خلافت [[عمر بن عبدالعزیز]] (۹۹-۱۰۲ ق) استمرار داشت.<ref> شیعه در اسلام، علامه طباطبائی.</ref>
  
ابن قتیبه دینوری در کتاب [[امامت]] و سیاست می‌نویسد: مهاجران و انصار پس از این كه شنیدند عمر را به جانشینى خود برگزیده است، به نزد ابوبكر آمدند و گفتند: عمر را بر ما خلیفه قرار داده اى. تو او را مى شناسى و مى دانى كه چه آفات و بلایى بر سر ما آورده است. تو بزودى خدا را دیدار خواهى كرد، در آن جا چه جواب خواهى داد؟
+
==بیمارى و مرگ ابوبکر==
  
ابوبكر گفت: خواهم گفت كسى را بر آنان خلیفه گردانیدم كه در نظر من بهترین آنان است.<ref> امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ابن قتیبة دینوری (276)، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، 1380 ش، ص 38.</ref> همچنین آورده است: «عمر در حالى كه نوشته ابوبكر را به همراه داشت بیرون آمد و مردم را از وجود آن نوشته آگاه گردانید. مردم به عمر گفتند: شنیدیم و اطاعت كردیم.
+
ابوبکر دو سال و چند ماه خلافت کرد و پس از آن بیمار شد. وقتی بیماری ابوبکر سخت شد، [[عثمان بن عفان]] را فراخواند و در وصیت‌نامه‌ای که به او املا نمود، [[عمر بن خطاب]] را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین نمود.
  
مردى به عمر گفت: ابوحفص، در آن چه چیزى نوشته شده است؟ عمر گفت: نمى دانم ولى من اولین كسى هستم كه شنیدم و اطاعت كردم. مرد در جواب عمر گفت: به خدا سوگند، من مى دانم كه چه نوشته است؟ بار اول تو او را امارت و حكومت دادى و این بار او تو را به خلافت رساند.  
+
[[ابن قتیبه دینوری]] در کتاب الامامة و السیاسة می‌نویسد: [[مهاجران]] و [[انصار]] پس از این که شنیدند عمر را به جانشینى خود برگزیده است، به نزد ابوبکر آمدند و گفتند: عمر را بر ما خلیفه قرار داده اى. تو او را مى شناسى و مى دانى که چه آفات و بلایى بر سر ما آورده است. تو بزودى خدا را دیدار خواهى کرد، در آنجا چه جواب خواهى داد؟ ابوبکر گفت: خواهم گفت کسى را بر آنان خلیفه گردانیدم که در نظر من بهترین آنان است.<ref> امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ابن قتیبة دینوری، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، ص ۳۸.</ref> وی همچنین آورده است: «عمر در حالى که نوشته ابوبکر را به همراه داشت بیرون آمد و مردم را از وجود آن نوشته آگاه گردانید. مردى به عمر گفت: ابوحفص، در آن چه چیزى نوشته شده است؟ عمر گفت: نمى دانم ولى من اولین کسى هستم که شنیدم و اطاعت کردم. مرد در جواب عمر گفت: به خدا سوگند، من مى دانم که چه نوشته است؟ بار اول تو او را امارت و حکومت دادى و این بار او تو را به خلافت رساند. مترجم کتاب الامامه والسیاسه می‌گوید: با توجه به دیگر متون تاریخى گوینده این سخن کسى غیر از [[امام على]] علیه‌السلام نیست.<ref> همان.</ref>
  
مترجم کتاب الامامه والسیلسه می‌گوید: با توجه به دیگر متون تاریخى گوینده این سخن كسى غیر از [[امام على]] علیه‌السلام نیست.<ref> همان، همان صفحه.</ref>
+
ابوبکر بنا به نقل دخترش [[عایشه]]، به خاطر [[غسل]] کردن در هوای سرد تب کرد و بیمار شد و به مدت پانزده روز در بستر بیماری افتاد و در این مدت، نمی‌توانست در [[نماز جماعت]] حضور یابد و به جای وی [[عمر بن خطاب]] بر مردم نماز می‌گزارد. او سرانجام در ۲۲ [[ماه جمادی الثانی|جمادی الآخر]] سال سیزدهم هجری در [[مدینه|مدینه]] دار دنیا را وداع و بسرای مکافات رهسپار شد. بدنش را پس از غسل و کفن و خواندن [[نماز میت|نماز]] توسط عمر بن خطاب، بنا به خواست عایشه در جوار قبر مطهر [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله دفن نمودند.<ref>سبل الهدی والرشاد، ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ التنبیه والاشراف، مسعودی، ص ۲۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۶.</ref>
  
==پانویس ==
+
در [[تاریخ یعقوبی (کتاب)|تاریخ یعقوبی]] آمده است که [[عبدالرحمن بن عوف]] در آن ایامی که ابوبکر در بیماری [[مرگ]] قرار داشت به نزدش رفت و درباره برخی از مسایل از جمله درباره جانشینی عمر بن خطاب با او گفتگو کرد و ابوبکر در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت، به عبدالرحمن بن عوف گفت: من از چیزی حسرت نمی‌خورم، مگر از سه أمری که آن را مرتکب شدم و ای کاش آن‌ها را انجام نمی‌دادم و سه کاری که انجام ندادم و ای کاش آن‌ها را به انجام می‌رساندم. از آن جمله گفت: ای کاش، مسئولیت خلافت و حکومت را بر عهده نمی‌گرفتم و از آغاز، عمر را جلو می‌انداختم. و ای کاش خانه [[حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها|فاطمه]] دختر رسول خدا را مورد تفتیش و هجوم قرار نداده و افراد (بیگانه) را وارد بر آن نمی‌کردم، اگرچه در را بر رویم می‌بست!<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۷.</ref>
 +
==پانویس==
 
<references />
 
<references />
 +
== منابع ==
 +
* سید تقى واردى، روزشمار تاریخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الثانی.
 +
{{سنجش کیفی
 +
|سنجش=شده
 +
|شناسه= خوب
 +
|عنوان بندی مناسب= خوب
 +
|کفایت منابع و پی نوشت ها= خوب
 +
|رعایت سطح مخاطب عام= خوب
 +
|رعایت ادبیات دانشنامه ای= خوب
 +
|جامعیت= متوسط
 +
|رعایت اختصار= خوب
 +
|سیر منطقی= خوب
 +
|کیفیت پژوهش= خوب
 +
|رده=دارد
 +
}}
 +
[[رده:خلفای نخستین]]
 +
[[رده: مقاله های مهم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۳

«ابوبکر بن ابی‌قحافه» اولین خلیفه از خلفای راشدین از نگاه اهل سنت است. او علی‌رغم وصیت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره خلافت امام علی علیه السلام، توسط جمعی که بلافاصله پس از وفات پیامبر در سقیفه بنی ساعده گرد آمده بودند و به بحث و نزاع بر سر جانشینی آن حضرت می پرداختند، به عنوان خلیفه تعیین شد. انتخاب او به خلافت، سرفصل تقسیم پیروان دین اسلام به دو گروه شیعه و سنی شد. ابوبکر دو سال و سه ماه حکومت اسلامی را در دست داشت. گرفتن فدک از حضرت فاطمه علیهاالسلام، جنگ های رده و لشکرکشی‌های پیاپی به شام، از جمله اقدامات اوست.

ابوبکر بن ابی قحافه
نام عبدالله بن عثمان
کنیه ابوبکر
نام پدر عثمان بن عامر
نسب/قبیله قریش / بنی تیم
زادروز/زادگاه سال ۳ عام الفیل/مکه
سال وفات ۱۳ هجری قمری
مدت زمان خلافت ۱۱-۱۳ هجری
همسران قبیلة بنت عبدالعزّى، رومان بنت عامر و اسماء دختر عمیس
فرزندان عبدلله، عبدالرحمن، محمد، عایشه و اسماء
جنگ ها جنگ های رده، جنگ اجنادین، فتح دمشق و جنگ ذوقار
علت مرگ بیماری و کهولت سن
جانشین عمر بن خطاب
مدفن مدینه


ولادت و نام و نسب

«ابوبکر» در سال سوم عام الفیل (یعنی ۵۰ سال پیش از هجرت پیامبر) در مکه معظمه دیده به جهان گشود. پدرش ابی‌قحافه عثمان بن عمرو تیمی و مادرش سلمی بنت عمر بن عامر تیمی بود.

نام وی عبدالله و مکنّی به "ابوبکر"[۱] و ملقب به "عتیق"[۲] بود. برخی گفته اند نامش در جاهلیت عبدالکعبه بود که پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) نامش را به عبدالله برگرداند.[۳]

ابوبکر در زمان پیامبر اکرم

در مورد زمان اسلام آوردن ابوبکر بین روایات اهل سنت اختلاف است. با توجه به قطعی بودن عنوان اولین مرد مسلمان برای حضرت امام علی علیه‌السلام، برخی از منابع سعی نموده‌اند با نقل روایاتی او را اولین مرد بالغ مسلمان نشان دهند (چرا که امام علی علیه‌السلام در هنگام ایمان آوردن بیش از ده سال نداشت). اما در روایتی محمد بن ‌سعد از پدر خود نقل مى‌کند که پیش ‌از ابوبکر بیش از پنجاه نفر مسلمان شده بودند.[۴]

برجسته‌ترین حادثه زندگی ابوبکر، همراهی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در هجرت به مدینه و پنهان شدن در غار ثور است. وقتی پیامبر از طریق وحی از توطئه قتل خویش آگاه شد، تصمیم به هجرت به مدینه گرفت که در ابتدای راه به ابوبکر برخورد و به اتفاق او از مکه خارج شد. در پی تعقیب مکیان، ابوبکر ترسیده بود، اما پیامبر وی را آرام کرد. اهل سنت برای همراهی ابوبکر با پیامبر در هجرت به مدینه به ویژه اقامت چند روز در غار ثور اهمیت بسیار قائل شده‌اند. اما مفسران شیعه و برخی از اهل سنت با توجه به جمله «لاتحزَن» در آیه ۴۰ سوره توبه (که اشاره دارد به توصیه پیامبر به ابوبکر مبنی بر نترسیدن از چیزی) بر این باورند که این همراهی ابوبکر تصادفی بوده و با توجه به هراس و وحشت او، فضیلتی برای وی به شمار نمی‌آید.

وقتی رسول خدا صلی الله علیه و آله و ابوبکر به قبا رسیدند، ابوبکر اصرار کرد بی‌درنگ رهسپار شهر مدینه شوند، ولی پیامبر مدتی در آنجا توقف نمود تا پسرعمویش علی بن ابی‌طالب علیه‌السلام پس از رد امانات او و انجام سفارهایش به همراه باقیمانده خانواده آن حضرت به او به پیوندد. این امر بر ابوبکر گران آمد، پیامبر را رها کرد و خود تنها به مدینه رفت و در محله "سنح" مدینه به منزل خارجه بن زید اقامت کرد.[۵]

ابوبکر شخصیت سیاسى یا نظامى شناخته شده اى نداشت و در تحولات نظامى دوران ده ساله مدینه، خاطره ویژه اى از مبارزه و جنگجویى وى بر جاى نمانده است. وى با عمر بن خطاب عقد اخوت داشت و بعدها به همراه او و ابوعبیده جراح توانستند خلافت را در اختیار بگیرد. عمر قائم مقام شد و ابوعبیده فرمانده نیروهاى نظامى گردید و در حقیقت، قدرت را تقسیم و براى خود تثبیت کردند.[۶]

بیعت گرفتن ابوبکر برای خلافت

علی رغم آن که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله چند ماه قبل از وفات خود در واقعه غدیر خم به فرمان الهی از مردم براى امام علی علیه‌السلام بیعت گرفتند، بلافاصله پس از رحلت آن حضرت و در حالی که اهل بیت و عده اى از صحابه سرگرم تجهیز جنازه شریف پیامبر بودند، عده دیگرى از مسلمانان - از هر دو گروه انصار و مهاجرین - در محلى به نام «سقیفه بنى‌ساعده» جمع شدند و بدون توجه به تعیین الهی، پیرامون تعیین جانشین پیغمبر به مذاکره و جدال پرداختند. و نهایتاً ابوبکر با تلاش‌های عمر بن خطاب به جانشینی پیامبر تعیین شد.

جمعی از مسلمانان و در رأس آنها على ابن ابی‌طالب علیه‌السلام، وقتى از نتیجه تصویب افراد جلسه در سقیفه مطلع شدند، به عنوان اعتراض از اکثریت جدا و متمایز گشتند. این عده که در میان آنها صحابه اى چون عباس، فضل بن عباس، زبیر، خالد بن سعید، مقداد، سلمان، ابوذر، عمار یاسر، براء بن عازب و... حضور داشتند، در خانه حضرت فاطمه سلام الله علیها تجمع نمودند. ولى اعتراض آنان، خلیفه و گروه حمایتگر او را از کرده خویش بازنداشت. قدرت بدست گرفتگان، به جاى دلجویى از دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرمؤمنان على بن ابى‌ طالب علیه‌السلام در رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و غصب خلافت، با این گونه اعتراضات مخالفان به شدت برخورد کرده و در نهایت بدون اجازه، وارد خانه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله شدند و على علیه‌السلام را به اجبار و اکراه به مسجد بردند.

که در این واقعه جنین در شکم فاطمه زهرا سلام الله علیها به نام محسن که نزدیک وضع حملش بود، بر اثر هجوم به خانه آن حضرت سِقط شد[۷] و بر اثر همان صدمات، آن حضرت ۷۵ یا ۹۵ روز پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله به شهادت رسید.[۸]

اقدامات ابوبکر در دوران خلافت

غصب فدک:

ابوبکر بعد از رحلت پیغمبر خاتم، ملک «فدک» را که هدیه و هبه رسول الله به دخترش فاطمه زهرا بود، مصادره کرد. فاطمه برای دفاع از حق خود به مسجد رفت و در جمع مهاجرین و انصار طی خطبه‌ای مفصل، رفتار ابوبکر را شدیداً مورد حمله قرار داد.

یعقوبی این جریان را به صورت خلاصه چنین بیان می‌کند: «فاطمه دختر پیامبر خدا نزد ابوبکر آمد و میراث خود از پدرش را خواستار گردید. پس ابوبکر به او گفت: پیامبر خدا گفته است: «انا معشر الانبیاء لانورّث، ما ترکنا صدقة»، ما گروه پیامبران میراث نمى دهیم، آنچه بجاى گذاریم صدقه است.

پس فاطمه گفت: افى کتاب الله ان ترث اباک و لاارث ابى، اما قال رسول الله: المرء یحفظ فى ولده؟ «آیا حکم خداست که تو از پدرت میراث برى و من از پدرم میراث نبرم، آیا پیامبر خدا نگفته است: حق مرد درباره فرزندانش رعایت مى شود؟» پس ابوبکر گریست.[۹]

لشکرکشی‌های پیاپی به شام:

ابوبکر که خود از کسانی بود که از رفتن به لشکر اسامه سرباز زده بود، پس از رسیدن به خلافت، سپاه اسامه را تجهیز کرد و در حالی که عمر را از رفتن با آن لشکر معاف نموده بود[۱۰] به مرزهای روم فرستاد. اسامه با این لشکر به شام رفت و بعد از به چنگ آوردن غنایمی به مدینه بازگشت.[۱۱]

ابوبکر لشکر دیگری نیز به فرماندهی ابوعبیدة جراح روانه شام کرد و پس از آن نیز دسته‌های نظامی، پی در پی از مدینه به یاری او گسیل می‌شد. سپاه اسلام در یرموک در آستانه پیروزی بود که خبر درگذشت ابوبکر به شام رسید.[۱۲]

برخورد با مرتدین و مانعین زکات:

یکی از مسائل پیش روی ابوبکر، شورش و سرکشی قبایلی بود که پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله، پرداختن زکات به جانشین او را برنمی‌تافتند. پاره‌ای از این شورش‌ها که در تاریخ اسلام به جنگ‌های ردّه شهرت یافته‌، در قالب دعوی نبوت در برخی نواحی جزیرة العرب سربرآورد.

برخی از این سرکشی‌ها در واپسین روزهای حیات پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به طور پراکنده آغاز شده بود، ولی در خلافت ابوبکر آشکارتر شد. به هر حال، لشکرهایی پی در پی شورشیان را در هم کوبیدند و حکومت مرکزی به خلافت ابوبکر استوار ماند.[۱۳]

مخالفت‌های ابوبکر با شریعت در عمل:

از جمله اقدامات ابوبکر در زمان خود که با شیوه رسول خدا صلی الله علیه و آله مغایرت داشت می‌توان موارد زیر را نام برد:

  • خالد بن ولید یکى از سرداران خلیفه، شبانه در منزل یکى از معاریف مسلمانان «مالک بن نویره» مهمان شد و مالک را غافلگیر نموده، کشت و سرش را در اجاق گذاشت و سوزانید و همان شب با زن مالک هم‌بستر شد! به دنبال این جنایت‌هاى شرم‌آور، خلیفه به عنوان این که حکومت وى به چنین سردارى نیازمند است، مقررات شریعت را در حق خالد اجرا نکرد!
  • به فرمان او خمس را از اهل بیت علیهم‌السلام و خویشان پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله بریدند.
  • نوشتن احادیث پیغمبر اکرم به کلى قدغن شد و اگر در جایى حدیث مکتوب از کسى گرفته مى‌شد، آن را ضبط کرده، مى‌سوزانیدند و این قدغن در تمام زمان خلفاى راشدین تا زمان خلافت عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۲ ق) استمرار داشت.[۱۴]

بیمارى و مرگ ابوبکر

ابوبکر دو سال و چند ماه خلافت کرد و پس از آن بیمار شد. وقتی بیماری ابوبکر سخت شد، عثمان بن عفان را فراخواند و در وصیت‌نامه‌ای که به او املا نمود، عمر بن خطاب را به عنوان خلیفه پس از خود تعیین نمود.

ابن قتیبه دینوری در کتاب الامامة و السیاسة می‌نویسد: مهاجران و انصار پس از این که شنیدند عمر را به جانشینى خود برگزیده است، به نزد ابوبکر آمدند و گفتند: عمر را بر ما خلیفه قرار داده اى. تو او را مى شناسى و مى دانى که چه آفات و بلایى بر سر ما آورده است. تو بزودى خدا را دیدار خواهى کرد، در آنجا چه جواب خواهى داد؟ ابوبکر گفت: خواهم گفت کسى را بر آنان خلیفه گردانیدم که در نظر من بهترین آنان است.[۱۵] وی همچنین آورده است: «عمر در حالى که نوشته ابوبکر را به همراه داشت بیرون آمد و مردم را از وجود آن نوشته آگاه گردانید. مردى به عمر گفت: ابوحفص، در آن چه چیزى نوشته شده است؟ عمر گفت: نمى دانم ولى من اولین کسى هستم که شنیدم و اطاعت کردم. مرد در جواب عمر گفت: به خدا سوگند، من مى دانم که چه نوشته است؟ بار اول تو او را امارت و حکومت دادى و این بار او تو را به خلافت رساند. مترجم کتاب الامامه والسیاسه می‌گوید: با توجه به دیگر متون تاریخى گوینده این سخن کسى غیر از امام على علیه‌السلام نیست.[۱۶]

ابوبکر بنا به نقل دخترش عایشه، به خاطر غسل کردن در هوای سرد تب کرد و بیمار شد و به مدت پانزده روز در بستر بیماری افتاد و در این مدت، نمی‌توانست در نماز جماعت حضور یابد و به جای وی عمر بن خطاب بر مردم نماز می‌گزارد. او سرانجام در ۲۲ جمادی الآخر سال سیزدهم هجری در مدینه دار دنیا را وداع و بسرای مکافات رهسپار شد. بدنش را پس از غسل و کفن و خواندن نماز توسط عمر بن خطاب، بنا به خواست عایشه در جوار قبر مطهر رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن نمودند.[۱۷]

در تاریخ یعقوبی آمده است که عبدالرحمن بن عوف در آن ایامی که ابوبکر در بیماری مرگ قرار داشت به نزدش رفت و درباره برخی از مسایل از جمله درباره جانشینی عمر بن خطاب با او گفتگو کرد و ابوبکر در حالی که دیگر امیدی به زنده ماندن نداشت، به عبدالرحمن بن عوف گفت: من از چیزی حسرت نمی‌خورم، مگر از سه أمری که آن را مرتکب شدم و ای کاش آن‌ها را انجام نمی‌دادم و سه کاری که انجام ندادم و ای کاش آن‌ها را به انجام می‌رساندم. از آن جمله گفت: ای کاش، مسئولیت خلافت و حکومت را بر عهده نمی‌گرفتم و از آغاز، عمر را جلو می‌انداختم. و ای کاش خانه فاطمه دختر رسول خدا را مورد تفتیش و هجوم قرار نداده و افراد (بیگانه) را وارد بر آن نمی‌کردم، اگرچه در را بر رویم می‌بست![۱۸]

پانویس

  1. العدد القویة، علی بن یوسف حلی، ص ۳۴۳.
  2. تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتى، تهران، انتشارات علمى و فرهنگى، چ ششم، ۱۳۷۱ ش، ج ۲، ص ۱.
  3. محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج ۳، ص ۱۲۵.
  4. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۳۱۶.
  5. الکافی، کلینی، ج ۸، ص ۳۳۸، حدیث ۵۳۶.
  6. از پیدایش اسلام تا ایران اسلامى، رسول جعفریان، ص ۱۳۲.
  7. بحارالانوار، ج ۲، ص ۲۳۱؛ برای تفصیل رجوع شود به مقاله بیماری و شهادت حضرت زهرا در همین دانشنامه.
  8. فاطمه دختری از آسمان، علی آقا شریفیان - عبدالرسول احمدیان، انتشارات شهید محمدحسین فهمیده، ص ۱۰۹.
  9. ترجمه تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۱.
  10. ترجمه تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲.
  11. اسامه بن زید، دانشنامه رشد.
  12. مدخل اسلام، دایرة‌المعارف بزرگ اسلامی، ابولقاسم گرجی، تهران: مرکز دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج ۸.
  13. همان.
  14. شیعه در اسلام، علامه طباطبائی.
  15. امامت و سیاست (تاریخ خلفاء)، ابن قتیبة دینوری، ترجمه سید ناصر طباطبایى، تهران، ققنوس، ص ۳۸.
  16. همان.
  17. سبل الهدی والرشاد، ج ۱۱، ص ۲۶۰؛ التنبیه والاشراف، مسعودی، ص ۲۴۸؛ تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۶.
  18. تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۱۳۷.

منابع

  • سید تقى واردى، روزشمار تاریخ اسلام، جلد چهارم، ماه جمادی الثانی.