حوزه علميه قم

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۲۹ اوت ۲۰۱۵، ساعت ۰۲:۰۵ توسط Goodosuser (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه جدید-نیازمند ویرایش)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

حوزه علمیه قم، مجموعۀ دست‌اندرکاران، مدارس دینی و مراجع مذهبی در شهر قم که آموزش، تربیت و پرورش طلاب علوم دینی شیعه و برخی وظایف دیگر مانند اخذ وجوهات شرعی و ساماندهی به هزینه کردن آن و نظارت بر تبلیغات و امور دینی کشور را بر عهده دارند. از هنگام پیروزی انقلاب اسلامی سال ۱۳۵۷ شمسی در ایران، حوزه علمیه قم به گونه غیر رسمی بر کار دولتهای جمهوری اسلامی نیز نظارت داشته و بسیاری از روحانیان آموزش دیده در این حوزه، مسئولیتهای اجرایی و قضایی بر عهده گرفته‌اند.
گسترش و افزایش مهاجرت اشعریان شیعی در قرن دوم، شهر قم را به یکی از شهرهای مسلمان نشین‌شیعه مذهب تبدیل کرد. در دو قرن نخست هجری، برخی از اصحاب امام صادق(ع) و امام رضا(ع) در این شهر حضور داشتند. خاندان برقی، حِمْیری، ابراهیم بن هاشم قمی، ابن مَتّیل/ مُتَّیل، ابن بابویه از خاندان‌های شیعی قرن سوم در قم بودند. علاوه بر خاندان‌های دانش پرور، آنچه بر رونق حوزه قم افزود، حضور پرشمار علویان و سادات در این شهر بود. قمی‌ها با امامان معصوم(ع) ارتباط نزدیک در قالب نامه‌نگاری داشتند.

در قم همه شاخه‌های علوم دینی و مقدمات آنها تدریس می‌شد و علوم قرآنی، کلام، تاریخ و جغرافیا، تراجم و علم رجال و علم حدیث از علوم متداول در حوزه علمیه قم بود و بخش قابل توجهی از فعالیت‌های کلامی حوزه قم، در چهارچوب مبارزه با اندیشه‌های انحرافی غلات سامان می‌یافت. سبب اصلی پیوند حوزه قم با مسائل اجتماعی و سیاسی به این خاطر بود که قم شهری یکپارچه شیعه نشین بوده است. ازاین رو هم والیان و هم قاضیان از میان شیعیان که اکثریت را در اختیار داشته‌اند، برگزیده می‌شدند.

حوزه علمیه قم قدیم که به ویژه در سده‌های سوم و چهارم شکوه فراوان یافته بود، با رونق حوزه‌های مشابه دیگر در ری و سپس بغداد و به ویژه به علت قدرت یافتن سلجوقیان سنّی مذهب در سده پنجم، از شکوه پیشین آن کاسته شد. با حمله مغولان به قم و کاشان و خونریزی و ویرانی گسترده در این شهرها در سال ۶۲۱ حوزه قم نیز روی به زوال نهاد. حمایت‌های کمابیش مداوم صفویان از علما و مذهب شیعه، که از عوامل رشد و رونق حوزه‌های شیعی در قزوین و اصفهان بود، شامل قم، نیز می‌شد. در سرتاسر دوره صفوی علمای شیعه و لو برای مدتی معین در قم اقامت و احتمالا تدریس کرده‌اند. در قرن سیزدهم نیز شماری از عالمان در قم به فعالیت علمی اشتغال داشتند که مهمترین و مشهورترین آنان شیخ ابوالقاسم قمی (متوفی ۱۲۳۱)، معروف به میرزای قمی، است.


تاریخچه

قدمت بسیار زیاد حوزه علمیه قم، حاصل دیرینگی مذهب شیعه در این شهر است که با مهاجرت افراد قبیله اشعریون از کوفه به قم پیوند وثیق دارد.[۱] گسترش و افزایش مهاجرت اشعریان شیعی در سده دوم، شهر قم را به زودی به یکی از شهرهای مسلمان نشین شیعه مذهب تبدیل کرد. بررسی زندگی نامه محدّثان و علمای اهل تشیع که در سده دوم، یا حتی اول، در قم زندگی می‌کردند، نشاندهنده تکوین حوزه علمیه شیعی در این شهر از نخستین دهه‌های سده دوم هجری است. از فهرست ۹۱ تن از دانشمندان و محدّثان خاندان اشعری در قم در فاصله سده اول تا چهارم[۲] ۳۳ تن در قرن دوم می‌زیسته‌اند که این رقم خود نشان می‌دهد که از اواخر قرن اول و در طول قرن دوم حوزه قم کاملا فعال بوده است.

دانشمندان شیعی قرن اول و دوم

ابوبکربن عبداللّه اشعری (زنده در اواخر قرن اول)، محدّث و صحابی امام صادق(ع) از جمله دانشمندان خاندان اشعری در قم است که از نسل او دانشمندان بسیاری پدید آمدند.[۳] نیای ابوبکر بن عبداللّه، سعدبن مالک، سرسلسله مهاجران خاندان اشعری به قم بوده است.[۴] یازده تن دیگر از فرزندان عبداللّه بن سعد اشعری نیز از راویان و محدّثان سده دوم هجری بوده‌اند[۵] از جمله: موسی بن عبداللّه بن سعد اشعری (زنده در ۱۱۴)، صحابی امام صادق(ع) که پیشگام تبلیغ و ترویج مذهب شیعه در قم بود؛[۶] یسَع بن عبداللّه (زنده در ۱۱۴) از راویان امام صادق(ع)[۷] یعقوب بن عبداللّه (زنده در ۱۱۴) صحابی امام صادق(ع)؛[۸] ادریس بن عبداللّه (زنده در ۱۸۳)، صحابی امام صادق(ع).[۹] یکی دیگر از دانشمندان اشعری در قرن دوم عبدالعزیزبن مهتدی بن محمد (زنده در ۱۸۳) بود. وی از جانب امام رضا(ع) وکالت داشته و نامش در اسنادِ دستکم شانزده حدیث در کتب اربعه حدیثی شیعه آمده است.[۱۰]


دانشمندان شیعی قرن سوم

شمار علمای شیعه در قرن سوم همچنان روی به افزایش داشته، چنانکه بنابر فهرست پیش گفته[۱۱] ۴۴ تن در این قرن می‌زیسته‌اند. این رقم اگر در کنار شمار دانشمندان خاندان‌های دیگر از قرن سوم به بعد، مانند خاندان برقی، حِمْیری، ابراهیم بن هاشم قمی، ابن مَتّیل/ مُتَّیل، ابن بابویه و دیگر خاندان‌های دانش پرور نهاده شود، گسترش سریع حوزه قم را در قرون سوم به بعد به خوبی نشان می‌دهد. سرسلسله و نخستین دانشمند خاندان برقی، ابوعبداللّه محمدبن خالدبن عبدالرحمان برقی (زنده قبل از ۲۲۰) از اصحاب امام کاظم(ع) و امام رضا(ع) راوی و محدّث معروف سده دوم و اوایل قرن سوم بوده است. فرزند محمد بن خالد برقی، احمد بن محمد نامدارترین دانشمند این خاندان است.

مشهورترین فرد خاندان حمیری، ابوالعباس عبداللّه بن جعفر حِمیری (متوفی ح ۳۱۰)، از راویان امام هادی(ع) و امام عسکری(ع) بوده که در کتب اربعه فقهی شیعی بیش از ۱۸۰ حدیث به نقل از وی آمده است. او کتاب‌های بسیاری از جمله قرب الاسناد را نوشته است.[۱۲] فرزندش، ابوجعفر محمد نیز از راویان سرشناس و موثق و صاحب تألیفاتی بوده و با امام عصر(عج) مکاتبه کرده است.[۱۳]

ابواسحاق ابراهیم بن هاشم قمی (زنده در ۲۴۷) نیز سرسلسله خاندانی علمی در حوزه قم بود. وی اصالتآ کوفی و شاگرد یونس بن عبدالرحمان و از پیشگامان علم حدیث در قم بود. وی را نخستین محدّثی دانسته‌اند که احادیث کوفیان را در قم نشر داده است.[۱۴] فرزندش، علی بن ابراهیم قمی محدّث و مفسری بسیار مشهور و از مشایخ کلینی بوده است.

فرزندان مَتّیل/ مُتَّیل قمی نیز در شمار محدّثان برجسته بوده‌اند. حسن بن متّیل (زنده پس از ۳۰۰) مصنف و محدّث مشهوری در قم بوده و کتابی به نام نوادر داشته است.[۱۵] برادرش علی بن متیل، از مشایخ شیخ صدوق بوده است.[۱۶] احمدبن متّیل و فرزندش جعفربن احمد نزد ابوجعفر محمدبن عثمان عَمْری، دومین نایب خاص امام زمان(عج) آن چنان قدر و اعتباری داشته‌اند که برخی از علمای شیعه تقریباً مطمئن بودند که پس از محمدبن عثمان، نیابت خاصه به یکی از این دو تن خواهد رسید.[۱۷]

خاندان ابن بابویه

اما بلندآوازه‌ترین خاندان حوزه قم و سپس ری خاندان ابن بابویه است. خاندان ابن بابویه تا اواخر سده ششم در حوزه‌های قم و ری نامی بلند داشته‌اند. منتجب الدین رازی آخرین دانشمند این خاندان نیز مانند نخستین دانشمند این خاندان، کنیه ابن بابویه و نام علی داشته است. ابوالحسن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (متوفی ۳۲۹) محدّثی بزرگ بوده و نجاشی[۱۸] وی را شیخ و فقیه قمیان خوانده و کتاب‌های او را که بسیاری از آنها در احکام فقهی است، نام برده است. فرزندش ابوعبداللّه حسین بن علی نیز همانند پدر کنیه ابن بابویه داشت و از پدرش اجازه نقل حدیث داشته است.[۱۹] او خود گفته که پیش از بیست سالگی مجلس تدریس داشته و حاضرجوابی او در حل احکام فقهی، مستمعان را شگفت زده می‌کرد.[۲۰] فرزند دیگر ابوالحسن علی بن حسین، ابوجعفر محمدبن علی معروف به شیخ صدوق و ابن بابویه، معروف‌ترین عضو این خاندان علمی است. کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، یکی از کتب اربعه حدیثی ـ فقهی شیعه از نوشته‌های اوست.[۲۱] شیخ صدوق را در واقع می‌توان نماد و برجسته‌ترین چهره حوزه قم و سپس ری ـ که پس از ۳۳۹ به آنجا مهاجرت کردـ[۲۲] دانست.

حضور علویان و سادات

گذشته از این خاندان‌های دانش پرور، آنچه بر رونق حوزه قم افزود، حضور پرشمار علویان و سادات در این شهر بود، علویان دست کم به دو طریق به رونق این حوزه یاری رساندند. نخست آنکه از میان آنان دانشمندان زیادی در طول تاریخ حوزه قم ظهور کردند و دیگر اینکه مزار آنان که سخت مورد احترام مردم بود ضمن تقدس بخشیدن به قم، به کانونی برای تدریس و تعلیم علوم دینی طبق بیان امامان شیعه تبدیل شد.[۲۳] در رأس علویان قم باید از خواهر امام رضا(ع)، حضرت فاطمه معصومه(س) نام برد که در ۲۰۲ و در پی ولایتعهدی امام هشتم(ع)، از مدینه عازم خراسان شد و در قم درگذشت.[۲۴]


تعداد علمای مشهور

گسترش کمّی حوزه قم چندان بوده که صاحب تاریخ قم،[۳۳] علمای مشهور شیعه در این شهر را از آغاز تا سده چهارم ۲۶۶ و شمار علمای سنّی را ۱۴تن ذکر کرده است. اقبال به علوم دینی، به ویژه علم حدیث، در قم چندان بوده است که محمدتقی مجلسی[۳۴] گفته در کتابی خوانده که در عصر شیخ صدوق (قرن چهارم) بالغ بر دویست هزار محدّث در قم می‌زیسته‌اند. مجلسی این رقم بسیار بالای محدّثان را اینگونه برای خود قابل باور ساخته است که در قم عوام و خواص همه به حفظ حدیث می‌کوشیده‌اند. این رقم در هر صورت نشانه اقبال عمومی قمیان به دانش حدیث بوده است.


ارتباط نزدیک با امامان معصوم(ع)

ارتباط نزدیک با امامان معصوم(ع) در قالب نامه نگاری صورت می‌گرفته و هم در قالب مسافرت‌های علمای قم به عراق و حجاز و خراسان. از میان ۹۱ تن از علما و محدّثان اشعری قم، ۴۶ تن با یک یا چند امام معصوم(ع) ارتباط و دیدار داشته‌اند.[۳۵] شمار قمی‌ها صحابی امامان با احتساب علمای غیراشعری از این رقم هم بالاتر می‌رود.[۳۶] این ارتباط مایه اعتبار روزافزون حوزه قم شده و آن حوزه را به مرجع و معیاری در حوزه علوم اسلامی بدل کرده بوده است. به نوشته شیخ طوسی[۳۷] یک بار حسین بن روح، سومین نایب خاص امام زمان(عج) کتابی فقهی ـ کتاب التأدیب ـ را به قم فرستاد تا فقهای آنجا نظر خود را در باب صحت و سقم مطالب آن بازگو کنند.


دانش ها

بر پایه منابع گوناگون می‌توان دریافت که در حوزه قم تقریبآ همه شاخه‌های علوم دینی و مقدمات آنها ـ البته باتوجه به ابتدایی بودن مراحل پاره‌ای از آن علم‌ها تدریس می‌شد. ابوجعفر برقی (متوفی ۲۷۴ یا ۲۸۰) در علوم ادبی و بلاغی تبحر داشت. وی در این حوزه دو کتاب به نامهای الشعر و الشعراء و النحو را تألیف کرد.[۳۸] یکی از شاگردان او، ابوعبداللّه محمدبن عبیداللّه (عبداللّه) ملقب به ماجیلویه نیز فقیهی ادیب بود.[۳۹] دیگر استاد برجسته علوم ادبی در حوزه قم ابوعلی احمدبن اسماعیل ملقب به سمکه بود. وی چند کتاب داشت که نجاشی[۴۰] آنها را بی‌مانند خوانده است.

علوم قرآنی

علوم قرآنی نیز محل توجه حوزه قم بود. ابوطالب عبداللّه بن صلت قمی از راویان امام رضا(ع) کتابی در تفسیر قرآن نوشته بود.[۴۱] ابوعبداللّه برقی کتابی در تفسیر با نام کتاب التنزیل و التعبیر، و نیز کتاب دیگری به نام التفسیر داشت.[۴۲] برادرش حسن بن خالد نیز کتاب تفسیری در ۱۲۰ جلد داشت که امام حسن عسکری(ع) آن را املا کرده بود.[۴۳] محمد بن حسن صفار (متوفی ۲۹۰)، از محدّثان ارجمند قم و نویسنده کتاب‌های فقهی بسیار، کتابی درباره قرآن با نام فضل القرآن داشت.[۴۴] ابوالقاسم سعدبن عبداللّه اشعری قمی، شیخ و فقیه خاندان اشعری در همین باره کتابی نوشت، با نام ناسخ القرآن و منسوخه و محکمه و متشابهه.[۴۵] در همین دوره تفسیر علی بن ابراهیم بن هاشم قمی (زنده در ۳۰۷) نوشته شد که پایه بسیاری از تفاسیر مأثور بعدی قرار گرفت.

کلام

موضوع دیگرِ تألیف و تدریس در حوزه قم قدیم مسائل اعتقادی و کلامی بود و مباحث مربوط به غیبت امام دوازدهم(عج) و امامت در نقطه مرکزی این مباحثات قرار داشت. برای نمونه می‌توان از این کتابها نام برد: کتاب الجبر و التفویض و کتابُ مایفعل الناسُ حین یفْقُدون الامام، درباره وظایف مؤمنان در وضع فقدان امام، از ابوجعفر احمدبن ابی زاهر اشعری قمی (زنده قبل از ۲۶۲)[۴۶] کتاب الغیبة و کتاب الامامة از ابوالعباس عبداللّه بن جعفر حمیری قمی (متوفی ح ۳۱۰)[۴۷] کتاب الامامة و التبصرة من الحیرة از علی بن حسین بن بابویه (متوفی ۳۲۹)[۴۸]

مبارزه با غلات

بخش قابل توجهی از فعالیت‌های کلامی حوزه قم، در چهارچوب مبارزه با اندیشه‌های انحرافی غلات سامان می‌یافت. حسین بن سعیدِ اهوازی(زنده در ۲۲۰)[۴۹] محمد بن حسن صفار قمی (متوفی ۲۹۰)[۵۰] و ابوالقاسم سعدبن عبداللّه بن ابی خلف اشعری، شیخ و فقیه برجسته شیعه (متوفی ح ۲۹۹ تا ۳۰۰)[۵۱] هریک کتابی در رد غلات نوشتند.

تاریخ و جغرافیا

از دیگر علوم محل توجه در حوزه قم قدیم، تاریخ و جغرافیا بود. ابوعبداللّه برقی به نوشته نجاشی[۵۲] به اخبار و علوم عرب آگاه بود و چند کتاب، از جمله کتاب مکة و المدینة و کتاب حروب الاوس و الخزرج، نوشت. پسرش ابوجعفر برقی از ادیبان و مورخان حوزه قم، چندین کتاب با گرایش تاریخ تألیف کرد از جمله: انساب الامم، الاوائل، بنات النبی و ازواجه، کتاب التاریخ، کتاب المغازی، و طبقات الرجال؛ همچنان که کتابی در موضوع جغرافیا با عنوان البلدان و المساحة نوشت که از مآخذ تاریخ قم نیز بود.[۵۳] شاگرد ابوجعفر برقی، احمدبن اسماعیل، ملقب به سمکه نیز در دانش تاریخ تبحر داشت. از جمله تألیفات تاریخی او، کتاب العباسی بوده که به گفته نجاشی[۵۴] ده هزار ورق داشته و نجاشی اخبار امین عباسی را در این کتاب دیده و آن را ستوده است. از این اثر، حسن بن محمد قمی، مؤلف تاریخ قم[۵۵] هم استفاده کرده است. ابوجعفرمحمدبن عبداللّه بن جعفر حمیری نیز به تاریخ و جغرافیا آگاه بود و کتاب المساحة و البلدان را براساس کتاب ابوجعفر برقی تألیف کرد.[۵۶] ابوالقاسم جعفربن محمدبن جعفر، معروف به ابن قولویه (متوفی ۳۶۸)، از نامورترین مشایخ فقه و حدیث و استاد شیخ مفید، نیز چند اثر در تاریخ داشت از جمله تاریخ الشهور و الحوادث فیها.[۵۷]

تراجم و علم رجال

علمای قم درباره تراجم و علم رجال نیز تألیفات قابل ملاحظه‌ای داشتند. ظاهرآ ابوجعفر برقی اثری به نام کتاب الرجال داشت. علاوه بر وی، علمای دیگر چون ابوعلی احمدبن اسحاق اشعری (زنده در ۲۶۰)، ابوجعفرمحمدبن یحیی اشعری (متوفی ح ۲۸۰)، سعدبن عبداللّه اشعری (متوفی بین ۲۹۹ تا ۳۰۰)، محمدبن حسن بن ولید (متوفی ۳۴۳)، ابن دؤل قمی (متوفی ۳۵۰)، ابن داوود قمی (متوفی ۳۶۸)، شیخ صدوق و برادرزاده‌اش حسین بن حسن بابویه قمی (قرن چهارم) هریک کتابی در علم رجال داشته‌اند.[۵۸] نیز ابن بُطّه قمی، ابن قولویه و شیخ صدوق، هرکدام کتابی در ذکر فهرست کتابهای تألیف شده نوشته‌اند.[۵۹]

علم حدیث

رواج این علوم متنوع در حوزه قم قدیم، البته به هیچ رو به گستردگی رواج علم حدیث در آنجا نبوده است. حدیث را باید نه تنها مسلط‌ترین دانش، بلکه گسترده‌ترین جنبش علمی شیعه در سده دوم تا چهارم به شمار آورد. احادیث امامان که نخست در مدینه و کوفه روایت می‌شد، در حوزه قم تهذیب و تدوین می‌گردید. بررسی در سلسله اسناد کتاب‌هایی چون المحاسن، نوشته احمد بن محمد بن خالد برقی، شاهدی بر این مدعاست. یکی از بزرگترین محدّثان این حوزه، ابراهیم بن هاشم قمی، در کثرت روایت بی‌مانند بود و نامش در اسناد بیش از ۶۴۱۴ حدیث آمده است.[۶۰] بخش عظیمی از احادیث کافی از علی بن ابراهیم، از طریق پدرش ابراهیم بن هاشم نقل شده است. مطالعه در اسناد احادیث کتاب کافی نشان می‌دهد که بیش از هشتاد درصد از مشایخ حدیثی کلینی قمی‌اند. این خود حاکی از آن است که کلینی زمان نه چندان کوتاهی را از محضر عالمان حوزه قم استفاده کرده است.[۶۱]

ویژگی‌های مدرسه حدیثی قم

  • از شاخصه‌های مدرسه حدیثی قم، توجه به متن حدیث و ساماندهی آنها در موضوعات مختلف دینی بوده است. شیخ صدوق که نماد این مکتب حدیثی به شمار می‌رود، علاوه بر نگارش چند اثر فقهی ـ حدیثی مهم، آثاری نیز در مباحث کلامی بر مبنای حدیث تألیف کرد، که از مشهورترین آنها کتاب التوحید در مباحث الهیات و کمال الدین و تمام النعمة در استدلال بر امامت حضرت محمدبن الحسن العسکری(عج) و غیبت و طول عمر ایشان است.
  • محدّثان قم احادیث را با اصول و قواعد روایتِ حدیث و معیارهای نقد حدیث می‌سنجیدند و هر روایتی را با هر کیفیتی نمی‌پذیرفتند و به ویژه برای پیشگیری از ورود احادیث مجعول غالیان سختگیری جدی داشتند و با افرادی که از راویان ضعیف و غیرمعتمد روایت می‌کردند، به تندی رفتار می‌کردند؛ چنانکه ابوجعفر احمدبن محمدبن عیسی (زنده در ۲۷۴)، از محدّثان بزرگ قم و بالاترین شخصیت علمی قم در آن زمان[۶۲] سهل بن زیاد آدمی را ـ ازآن رو که وی را غالی و دروغ پرداز می‌دانست ـ از قم بیرون کرد و مردم را از سَماع حدیث و روایت آن از او بازداشت؛[۶۳] حتی وی احمد بن محمد بن خالد برقی را به سبب نقل روایات از افراد ضعیف از شهر قم تبعید کرد ولی به زودی او را بازگرداند و از وی پوزش خواست و خود در تشییع جنازه برقی پا برهنه و بی‌عمامه شرکت کرد و در مرگ او بسیار متأثر شد.[۶۴]

شیوه‌های آموزشی

شیوه‌های آموزش در همه حوزه‌های دینی کمابیش همسان بود. یک روش بسیار معمول به ویژه در آموزش حدیث این بوده که طالبان دانش، گروهی یا فردی، نزد استاد گرد می‌آمدند و استاد احادیث را از حفظ یا از روی نوشته بر آنان می‌خواند و آنان درس استاد را به حافظه سپرده و می‌نوشتند. کتاب‌های امالی و مجالس حاصل این گونه از آموزش بوده است.[۶۵] گاه نیز شاگرد کتابی از آن استاد یا دیگری را نزد استادش قرائت می‌کرد و استاد آن را می‌شنید و تأیید می‌کرد. به هر روی، استاد پس از اطمینان از تبحر شاگرد در سماع و فهم حدیث و وثاقت و امانت او به وی اجازه روایت می‌داد. معمولا این اجازه‌ها بر کاغذی یا در پایان کتابِ اجازه داده شده نوشته می‌شد. به نوشته طوسی[۶۶] ابن ابی جید قمی در سال ۳۵۶ از احمد بن محمد عطار قمی اجازه روایت دریافت کرده است.


اقتصاد حوزه

از محتویات منابع قدیم اطلاع چندانی درباره نظام مالی و اداری حوزه قدیم قم نصیب محقق نمی‌شود. از این منابع همین برمی‌آید که معیشت علما عموماً از طریق کسب و کار تأمین می‌شد و استادان و شاگردان در کنار درس و بحث، کار می‌کردند.

حسن بن علی حجّال، محدّث و صاحب کتاب بزرگ الجامع فی ابواب الشریعة به اتفاق محمدبن حسن بن ولید قمی (متوفی ۳۴۳) به اشتراک تجارت می‌کردند.[۶۷] به گفته نجاشی[۶۸] وی را چون در کار فروش حجل (= خلخال) بود، حجّال گفته‌اند.

یا ابونصر وهْب بن محمد قمّی، صاحب کتابی با نام النوادر، بزّاز[۶۹] و محمد بن حسن صفار (متوفی ۲۹۰)، صاحب بصائر الدرجات رویگر[۷۰]

حسین بن شاذویه(قرن چهارم)، از محدّثان قم و از استادان ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه، صحّاف بود.[۷۱]

در تاریخ قم[۷۲] آمده که اشعری‌های قم، خانه‌ها و آبادی‌ها و زمین‌های کشاورزی فراوانی را وقف امامان معصوم(ع) می‌کردند و همچنین خمس اموال خود را از طریق وکلای ائمه که بسیاری از آنها نیز قمی بوده‌اند، نزد امامان می‌فرستادند. می‌توان احتمال داد که یکی از مصارف این اوقاف، تأمین هزینه طلاب و مراکز علمی بوده است.


عرصه سیاست

عرصه سیاست. در بررسی جامع درباره حوزه علمیه قم قدیم، نمی‌توان پیوند آن را با حوزه سیاست و اجتماع در نظر نیاورد. این پیوند دو گونه تجلی داشته است: یکی دخالت علمای حوزه در امور سیاسی و تصدّی مناصب دیوانی شهر، دوم ـ که خود از عامل حضور اجتماعی و سیاسی علما ناشی می‌شده ـ توجه به تألیف و پژوهش نظری در باب مسائل مبتلا به عملی از منظر دینی.

والیان شیعی

سبب اصلی پیوند حوزه قم با مسائل اجتماعی و سیاسی به این خاطر بود که قم شهری یکپارچه شیعه نشین بوده است. ازاین رو هم والیان و هم قاضیان از میان شیعیان که اکثریت را در اختیار داشته‌اند، برگزیده می‌شدند.[۷۳] برای نمونه، هارون الرشید (حکومت: ۱۷۹ـ۱۹۳) حمزة بن یسَع بن عبداللّه قمی، از راویان امام رضا(ع) را والی قم کرد و به او اجازه داد تا قم را از اصفهان مستقل و در آنجا نماز جمعه برپا کند.[۷۴] همین خلیفه در سال ۱۹۲، عامربن عمران اشعری را به ولایت قم برگزید.[۷۵] اگر هم حاکم شهراز میان علمای حوزه انتخاب نمی‌شد، وی بر خود لازم می‌دید تا برای موفقیت در اداره شهر نظر آنان را جلب نماید، چنانکه والی قم به همین منظور با احمدبن محمدبن عیسی اشعری دیدار می‌کرد.[۷۶]

مسند قضاوت

علاوه بر والی، قاضی نیز بر مذهب مردم شهر بود. آنچنان که از تاریخ قم[۷۷] برمی‌آید، قاضی را نیز تا اواخر قرن سوم، مردم شهر خود برمی‌گزیدند، تا اینکه مکتفی (حک : ۲۸۹ـ۲۹۵) رسم انتصاب قضات را معمول و آنان را از مرکز خلافت به قم گسیل کرد. در این صورت نیز قضات معمولا از میان علمای شیعه شهر معین می‌شدند. از بین علمای شهر قم خاندان دعویدار قمی که به گفته عبدالجلیل قزوینی[۷۸] همه زاهد، عالم، اهل فتوا و تقوا بودند، عمدتآ به کار قضا می‌پرداختند، از جمله: ابوالمناقب ظهیرالدین علی بن هبةاللّه، علاءالدین محمدبن علی بن هبةاللّه، رکن الدین محمدبن سعدبن هبةاللّه.[۷۹] همچنین از عالمان دیگری نیز به عنوان قاضی قم یاد شده است، مانند سدیدالدین ابومحمدبن حسن قمی،[۸۰] قاضی ابوابراهیم بابویی که در سرتاسر نیمه نخست قرن ششم دست در کار قضا در قم بود.[۸۱] این چنین بود که به گفته عبدالجلیل قزوینی[۸۲] در قم «همه فتاوی و حکومت بر مذهب صادق و باقر» و قاضی شهر علوی یا شیعی بود.

در مباحث نظری

علمای حوزه قم علاوه بر تصدی مناصب دیوانی، به ویژه منصب قضا، در مباحث نظری نیز کمابیش به موضوعات حکومتی مانند خراج، خمس، زکات، قضا، مناسبات مسلمانان با نامسلمانان، دفاع و جهاد توجه نشان می‌دادند؛ از جمله تألیفاتی که در مسیر همین مباحث بوده، اثری است از ابوالقاسم جعفربن محمدبن قولویه (ح ۲۹۰ـ۳۶۸) با نام القضاء و آداب الحکام.[۸۳] نمونه دیگر کتابی است با نامِ الرسالة فی عمل السلطان، تألیف ابوالحسن محمدبن احمدبن داوود (متوفی ۳۶۸) فقیه و شیخ قمیان در روزگار خود.[۸۴]


قرن ششم تا نهم

تاریخچه

حوزه علمیه قم قدیم که به ویژه در سده‌های سوم و چهارم شکوه فراوان یافته بود، با رونق حوزه‌های مشابه دیگر در ری و سپس بغداد و به ویژه به علت قدرت یافتن سلجوقیان سنّی مذهب در سده پنجم، از شکوه پیشین آن کاسته شد. با این همه، گزارش‌های دو نویسنده شیعه اهل ری یعنی منتجب الدین رازی و عبدالجلیل قزوینی رازی از زندگی نامه علما و وضع علمی و آموزش این شهر، نشان می‌دهد که مخصوصاً در قرن ششم، این حوزه به سال‌های رونق پیشین خود نزدیک شده بود. چنانکه گذشت از خاندان دعویدار قمی در سده‌های پنجم تا هفتم عالمان بسیاری برخاستند که چند تن آنان به منصب قضای شهر دست یافتند. بیرون از این خاندان، دانشمندان دیگری نیز این حوزه را رونق بخشیدند. یکی از فقهای مشهور قم در قرن ششم ابومحمدحسن بن حَسّولةبن صالحان قمی خطیب جامع عتیق قم بود که نزد ابوعبداللّه جعفربن محمد دُوریستی (از مردم طرشت) درس خوانده و نیز از شاگردان شاذان بن جبرئیل قمی بود.[۸۵] فقیه صاحب فتوا، قاضی ابوابراهیم بابویی، نیز در نیمه نخست سده ششم در قم مطابق مذهب اهل بیت(ع) حکم می‌کرد.[۸۶] همچنین ابوجعفر محمدبن علی نیشابوری، استادِ فضل اللّه بن علی حسنی راوندی (متوفی ح ۵۵۰)، در حوزه قم فعالیت داشت و صاحب چند اثر از جمله الحدود و الموجَز فی النحو بود.[۸۷] از خاندان علوی سیدزکی، مرتضی کبیر شرف الدین محمدبن علی ـ که مدرسه‌ای نیز داشت ـ در علم و پارسایی شهره بود و برادرانش تاج الدین و امیر شمس الدین ابوالفضل رضوی در سده ششم در حوزه قم فعال بودند.[۸۸] زین الدین امیرةبن شرف شاه حسینی نیز از فقهایی بود که به امر قضا و تدریس اشتغال داشت و مدرسه‌ای نیز به نام او در قم دایر بود.[۸۹]

مدارس

مدرسه امیرة بن شرف شاه تنها مدرسه دایر در قم در سده ششم نبود و به تصریح عبدالجلیل قزوینی[۹۰] در این شهر کتابخانه‌ها انباشته از کتب طوایف مختلف، و کرسی‌ها و حلقه‌های درس دایر بود. وی از ده مدرسه آباد در قم نام برده است، از جمله: مدرسه سعد، اثیرالملک، شهید سعیدعزالدین مرتضی، ظهیرالدین عبدالعزیز، ابوالحسن کمیج، و مدرسه شمس الدین مرتضی. همچنین در بارگاه فاطمه معصومه نیز علوم دینی تدریس می‌شد و این مزار اوقافی داشت که هزینه طلاب و استادان و مدرّسان از آن تأمین می‌شد.[۹۱]

در حمله مغول

با حمله مغولان به قم و کاشان و خونریزی و ویرانی گسترده در این شهرها در سال ۶۲۱[۹۲] حوزه قم نیز روی به زوال نهاد. آقا بزرگ طهرانی از عالمانی که نسبت «قمی» داشته‌اند، در قرن ششم ۳۴ نفر[۹۳] قرن هفتم ۳ نفر[۹۴] و در قرن نهم ۷ نفر[۹۵] را نام برده است. این رقم ـ صرف نظر از این فرض که ممکن است همه آنها اهل و مقیم قم نباشند ـ در مقایسه با شمار عالمان حلّه در قرن ششم: ۱۶ نفر[۹۶] در قرن هفتم: ۳۴ نفر[۹۷] در قرن هشتم: ۳۸ نفر[۹۸] و در قرن نهم: ۱۰ نفر[۹۹] رکود حوزه علمیه قم را در این دوره‌ها به خوبی به تصویر می‌کشد.

در این دوره دیگر از مدارس متعدد و پررونق قم سده ششم خبری نیست. با این همه فعالیت‌های این حوزه، با افت و خیز بسیار زیاد، کمابیش تداوم یافته است. ابن طاووس (۶۴۷ـ۶۹۳)[۱۰۰] از مدرسه‌ای به نام رضویه در قم یاد کرده که در روزگار او باقی و دایر بوده است. احتمالا مدرسه‌ای که امروزه با نام مدرسه رضویه در منطقه بازار قدیم قم واقع است یادگاری از همان مدرسه است. ابن عنبه[۱۰۱] نیز از مدرسه‌ای واقع در محله سورانیک واقع در بازار قم که ناصرالدین علی بطحانی از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) در آن مدفون بوده، یاد کرده است. خواندمیر در دستورالوزراء[۱۰۲] در شرح حال برهان الدین عبدالحمید کرمانی (متوفی ح ۸۷۷) از وزرای شاهان گورکانی، از مدرسه‌ای در قم یاد کرده است که وی در آن منزل گزیده بود. مدرسی طباطبائی[۱۰۳] احتمال داده که این همان مدرسه غیاثیه بوده که در حدود ۷۳۰ به دستور خواجه غیاث الدین امیر محمد پسر رشیدالدین فضل اللّه بنا شده بود و اکنون نیز سردر و مناره‌های آن باقی است.

عصر صفوی تا قاجار

با آنکه حوزه قم از سده هفتم تا نهم رو به افول نهاده بود، اهمیت مذهبی قم و اصالت و قدمت حوزه علمیه آن و ریشه‌دار بودن علمای شیعه در این شهر مانع فروپاشی یک باره و زوال کامل این حوزه شد. حمایت‌های کمابیش مداوم صفویان از علما و مذهب شیعه، که از عوامل رشد و رونق حوزه‌های شیعی در قزوین و اصفهان بود، می‌بایست شامل قم، باسابقه‌ترین شهر شیعی ایران، نیز شده باشد. صرف نظر از مدرسه فیضیه که تا اواخر قرن یازدهم با نام مدرسه آستانه شناخته می‌شد، تقریبآ در سرتاسر دوره صفوی علمای شیعه و لو برای مدتی معین در قم اقامت و احتمالا تدریس کرده‌اند. از جمله آنان این دانشمندان در خور ذکرند:


در قرن سیزدهم

میرزای قمی

در قرن سیزدهم نیز شماری از عالمان در قم به فعالیت علمی اشتغال داشتند که مهمترین و مشهورترین آنان شیخ ابوالقاسم قمی (متوفی ۱۲۳۱)، معروف به میرزای قمی، است. وی از شاگردان مبرِّز وحید بهبهانی بود و از جاپلق، که پدرش در آنجا ساکن شده بود، به قم مهاجرت کرد و در آنجا به تدریس و تألیف پرداخت. زنوزی، که در زمان حیات میرزای قمی کتاب خود را نوشته، از او به عنوان عالم فاضل کامل مجتهد و ماهر در علم اصول فقه یاد کرده و کتاب القوانین المحکمه او را، که تألیف آن در آخر ربیع الثانی ۱۲۰۵ در قم به پایان رسید، ستوده است.[۱۱۶] از نوشته زنوزی معلوم می‌شود که این کتاب در زمان حیات مؤلفش شهرت داشته و بی‌سبب نیست که بعدها یکی از کتب معتبر درسی در حوزه‌های علمیه شده است. میرزای قمی در فقه نیز کتاب‌ها و رساله‌های بسیار دارد از جمله غنائم الایام و جامع الشتات. وی در دوران اقامت در عتبات عراق، شاگردان متعدد مشهوری داشت از جمله ملااحمد نراقی، سید عبدالله شبر و سیدمحمدجواد عاملی، صاحب مفتاح الکرامه[۱۱۷] بسیاری از شاگردان قمی، این شهر را ترک کردند و به مراکز علمی فعال تر، و از همه مهمتر، نجف رفتند. با این حال، او در دوران اقامت خود در قم موجب رونق بیشتر علمی قم گردید و حضور او به تداوم رشته تعلیم و تعلم دینی در قم انجامید.

عالمان پس از میرازی قمی

از کسانی که در حیات و نیز پس از مرگ میرزای قمی در قم به فعالیت علمی پرداخته‌اند از این افراد می‌توان نام برد :


علمای عهد ناصرالدین شاه

محمدتقی بیک ارباب قمی، مؤلف تاریخ دارالایمان قم در اواخر عهد ناصرالدین شاه قاجار، از برخی علمای آن عصر قم نام برده است، از جمله؛

علمای اواخر دوره قاجار

از علمای اواخر دوره قاجاری

جستارهای وابسته


پانویس

  1. ر.ک:قمی، ص۲۴۰
  2. مهاجر، ص۱۹۲- ۱۹۵
  3. برقی، ص۴۳؛ قمی، ص۲۴۱؛ مهاجر، ص۲۶
  4. نجاشی، ج ۱، ص۲۱۶
  5. قمی، ص۲۷۸
  6. برقی، ص۳۰؛ قمی،ص ۲۷۸
  7. قمی، ص۲۷، ۲۴۱؛ خویی، ج۲۰، ص۱۲۵
  8. برقی، ص۲۸؛ یاقوت حموی، ذیل «قم»؛ مهاجر، ص۱۸۶ـ ۱۸۷
  9. نجاشی، ج ۱، ص۲۶۰؛ طوسی، رجال الطوسی، ص۱۶۳
  10. نجاشی، ج ۲، ص۶۰؛ مهاجر، ص۹۶
  11. مهاجر، ص۱۹۲ـ۱۹۵
  12. نجاشی، ج۲، ص۱۸ـ۱۹؛ طوسی، رجال طوسی، ص۳۸۹، ۴۰۰؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۴، ص۲۳۸
  13. نجاشی، ج ۲، ص۲۵۳
  14. نجاشی، ج۱، ص۸۹؛ طوسی، فهرست کتب الشیعة، ص۱۱ـ ۱۲
  15. نجاشی، ج۱، ص۱۵۵؛ منعّل قمی، ص۳۷
  16. نائینی، ریاض المحدثین، ص۴۹۵
  17. طوسی، ۱۴۱۷، ص۳۶۹
  18. نجاشی، ج ۱، ص۸۹ـ۹۰
  19. نجاشی، ج ۱، ص۱۸۹
  20. طوسی، ۱۴۱۷، ص۳۲۱
  21. طوسی، فهرست کتب الشیعة، ص۴۴۲ـ۴۴۳
  22. ر.ک:ابن بابویه، مقدمه عبدالرحیم ربانی شیرازی، ص۱۸ـ۱۹
  23. برای ستایش از قم در روایات امامان معصوم ر.ک: قمی، ص۹۰ـ۱۰۰؛ محمدباقر مجلسی، ج ۴۸، ص۳۱۷، ج ۵۷، ص۲۱۴، ۲۱۷
  24. قمی، ص۲۱۳
  25. تاریخ قمی، ص۲۲۴ـ۲۲۸
  26. ر.ک:نائینی، انوار المشعشعین، ج ۱، ص۵۱۷
  27. قمی، ص۲۱۵
  28. ابن عنبه، ص۲۳۰
  29. قمی، ص۲۲۰
  30. ر.ک:ابن بابویه، ص۳۰۱
  31. تاریخ قم، ص۲۲۸
  32. برای علما و فقهای علوی دیگر در تاریخ قم ر.ک: قمی، ص۲۲۵
  33. تاریخ قم، ص۱۸
  34. مجلسی، ج ۱، ص۴۷۷
  35. مهاجر، ص۱۹۲ـ۱۹۵
  36. ر.ک:طبسی، ص۱۱۸ـ ۱۲۱
  37. شیخ طوسی، ۱۴۱۷، ص۳۹۰؛و به نقل از او محمدباقر مجلسی، ج ۵۱، ص۳۵۹
  38. نجاشی، ج ۱، ص۲۰۴ـ۲۰۶
  39. نجاشی، ج ۲، ص۲۵۱
  40. نجاشی، ج ۱، ص۲۴۶
  41. ر.ک:نجاشی، ج ۲، ص۱۳ـ۱۴
  42. نجاشی، ج ۲، ص۲۲۰ـ۲۲۱
  43. ابن شهرآشوب، ص۳۴؛شوشتری، ج ۳، ص۲۲۸
  44. نجاشی، ج ۲، ص۲۵۲
  45. نجاشی، ج ۱، ص۴۰۱ـ۴۰۲، ۴۰۴
  46. نجاشی، ج۱،ص۲۳۰ـ۲۳۱
  47. طوسی، فهرست کتب الشیعة،ص۲۹۴؛قس نجاشی، ج۲،ص۱۸ـ۱۹، که نام کتاب نخست را الغیبة و الحیرة ضبط کرده است
  48. نجاشی، ج ۲، ص۸۹؛موسوعة طبقات الفقهاء، ج ۴، ص۲۸۴
  49. ر.ک:طوسی، فهرست کتب الشیعة، ص۱۴۹ـ ۱۵۰
  50. نجاشی، ج ۲، ص۲۵۲
  51. نجاشی، ج ۱، ص۴۰۱ـ۴۰۲
  52. نجاشی، ج ۲، ص۲۲۱
  53. نجاشی، ج ۱، ص۲۰۴ـ۲۰۶
  54. نجاشی،ج ۱، ص۲۴۶ـ۲۴۷
  55. تاریخ قم، ص۲۳۷
  56. نجاشی، ج ۲، ص۲۵۳
  57. نجاشی، ج ۱، ص۳۰۵ـ۳۰۶
  58. ر.ک:آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج۱۰، ص۸۳، ۸۵، ۹۴، ۱۱۲، ۱۱۸، ۱۴۲- ۱۴۳
  59. ر.ک:آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۱۶، ص۳۷۴ـ۳۷۵
  60. خویی، ج ۱۱، ص۳۱۸
  61. جعفریان، ج ۱، ص۲۰۹
  62. ر.ک:نجاشی، ج ۱، ص۱۹۶ـ۱۹۷
  63. نجاشی، ج ۱، ص۴۱۷
  64. ابن غضائری، ص۳۹
  65. ر.ک:آقابزرگ طهرانی، الذریعة، ج ۲، ص۳۰۵ـ۳۰۶
  66. طوسی، رجال الطوسی، ص۴۱۰ـ۴۱۱
  67. ر.ک: نجاشی، ج ۱، ص۱۵۵
  68. ر.ک: نجاشی، ج ۱، ص۱۵۵
  69. ر.ک:نجاشی، ج ۲، ص۳۹۲
  70. نجاشی، ج۲، ص۲۵۲
  71. نجاشی، ج۱، ص۱۸۴
  72. تاریخ قم،ص ۲۷۹
  73. ر.ک:عبدالجلیل قزوینی، ص۴۵۹
  74. قمی، ص۲۸
  75. قمی، ص۱۰۲
  76. ر.ک: نجاشی، ج ۱، ص۲۱۶ـ۲۱۷
  77. تاریخ قم، ص۱۷
  78. عبدالجلیل قزوینی، ص۲۱۲
  79. منتجب الدین رازی، ص۱۲۲
  80. ر.ک:منتجب الدین رازی، ص۴۰
  81. عبدالجلیل قزوینی، ص۴۵۹
  82. عبدالجلیل قزوینی، ص۴۵۹
  83. نجاشی، ج ۱، ص۳۰۵ـ۳۰۶
  84. نجاشی، ج ۲، ص۳۰۴ـ۳۰۵
  85. محمدباقر مجلسی، ج ۱۰۶، ص۴۲
  86. عبدالجلیل قزوینی، ص۴۵۹
  87. منتجب الدین رازی، ص۱۰۲ـ ۱۰۳؛عبدالجلیل قزوینی، ص۲۱۲؛امین، ج ۸، ص۴۰۸
  88. عبدالجلیل قزوینی، ص۱۹۵، ۲۲۴ـ۲۲۵
  89. منتجب الدین رازی، ص۳۶؛عبدالجلیل قزوینی، ص۱۹۵، ۴۵۹؛ قس ابن حجر عسقلانی، ج ۲، ص۲۱۸ که نامش را امیربن شرف شاه الشریف الحسنی القمی ضبط کرده است
  90. عبدالجلیل قزوینی، ص۱۹۵
  91. عبدالجلیل قزوینی، ص۱۹۵
  92. ر.ک:ابن اثیر، ج ۱۲، ص۴۱۹
  93. ر.ک:طبقات: الثقات، ص۲۲۵ـ۲۲۶
  94. الحقائق، ص۱۶۵
  95. الضیاء، ص۱۱۰
  96. ر.ک: الثقات، ص۸۵ـ۸۶
  97. الانوار، ص۵۵ـ۵۶
  98. الحقائق، ص۶۱ـ۶۲
  99. ،الضیاء، ص۵۴
  100. ابن طاووس، ص۱۳۱
  101. ابن عنبه، ص۹۲
  102. خواندمیر، ص۳۷۷ـ۳۸۰
  103. مدرسی طباطبائی، ص۳۷ـ۳۸
  104. ر.ک:مدرسی طباطبائی، ص۱۲۸
  105. افندی اصفهانی، ج ۲، ص۱۹۵ـ۱۹۶، ۴۵۲ـ۴۵۳
  106. صدرالدین شیرازی، مقدمه نصر، صپنج ـ شش
  107. فیض کاشانی، ص۱۵۱
  108. نصرآبادی، ص۲۲۶؛منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج ۱، ص۲۷۲؛افندی اصفهانی، ج۳، ص۱۱۴
  109. ر.ک:مجلسی، ج۱۱۰، ص۱۲۹ـ ۱۳۱
  110. نصرآبادی، ص۲۳۸؛افندی اصفهانی، ج ۵، ص۱۱۱
  111. ر.ک:قاضی سعیدقمی، ص۱۹۵
  112. ر.ک: قاضی سعیدقمی، ص۲۱۱
  113. جزایری، ص۱۴۲
  114. ر.ک:قزوینی، ص۱۱۱؛افندی اصفهانی، ج ۱، ص۲۰۷ـ۲۰۸؛منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، ج ۳، ص۲۱۹
  115. ر.ک:افندی اصفهانی، ج ۴، ص۳۳۱ـ۳۳۲
  116. ر.ک:روضه۴، قسم۱، ص۵۲۳
  117. ر.ک:میرزای قمی، ج۱، مقدمه تبریزیان، ص۴۸ـ۴۹
  118. امامی خوئی، ج۱، ص۳۱۴ـ۳۱۵
  119. ر.ک:امامی خوئی، ج۱، ص۳۶۳ـ۳۶۴
  120. ر.ک:امامی خوئی، ج۱، ص۲۲۲ـ۲۲۳
  121. دانشوران قم، ص۱۲۱ـ۱۲۲، ص۱۲۵ـ۱۲۶


منابع

  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة: الانوار الساطعة فی المائة السابعة، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الثقات العیون فی سادس القرون، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۳۹۲/۱۹۷۲.
  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الحقائق الراهنة فی المائة الثامنة، چاپ علی نقی منزوی، بیروت ۱۹۷۵.
  • محمدمحسن آقابزرگ طهرانی، الضیاء اللامع فی القرن التاسع، چاپ علی نقی منزوی، تهران ۱۳۶۲ش.
  • ابن بابویه، معانی الاخبار، چاپ علی اکبر غفاری، قم، ۱۳۶۱ش.
  • ابن حجر عسقلانی، لسان المیزان، چاپ عبدالفتاح ابوغده، بیروت ۱۴۲۳/۲۰۰۲.
  • ابن شهرآشوب، معالم العلماء، نجف ۱۳۸۰/۱۹۶۱.
  • ابن طاووس، فرحةالغری فی تعیین قبر امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام، چاپ تحسین آل شبیب موسوی، قم، ۱۴۱۹/۱۹۹۸.
  • ابن عنبه، عمدةالطالب فی انساب آل ابیطالب، بیروت: دارمکتبةالحیاة، بی‌تا.
  • ابن غضائری، الرجال لابن الغضائری، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۲۲.
  • ابن ندیم (تهران).
  • محمدبن علی اردبیلی، جامع الرواة و ازاحة الاشتباهات عن الطرق و الاسناد، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
  • احمدبن محمد برقی، کتاب الرجال، در ابن داوود حلّی، کتاب الرجال، تهران ۱۳۸۳ش.
  • رسول جعفریان، تاریخ تشیع در ایران از آغاز تا قرن دهم هجری، ج ۱، قم ۱۳۷۵ش.
  • غیاث الدین بن همام الدین خواندمیر، دستورالوزراء، چاپ سعید نفیسی، تهران ۱۳۵۵ش.
  • لطف اللّه صافی، «بین العَلَمین: الشیخ الصدوق و الشیخ المفید»، ترجمة محمدرضا آل صادق، در المقالات و الرسالات،ش ۱۸، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳.
  • حسن طارمی راد، «صدوق و مفید در بحارالانوار مجلسی»، در مقالات فارسی،ش ۵۲، قم: کنگره جهانی هزاره شیخ مفید، ۱۴۱۳.
  • محمدجواد طبسی، قم عاصمة الحضارة الشیعیة، قم ۱۳۸۴ش.
  • محمدبن حسن طوسی، رجال الطوسی، چاپ جواد قیومی اصفهانی، قم ۱۴۲۰الف.
  • محمدبن حسن طوسی، فهرست کتب الشیعة و اصولهم و اسماء المصنفین و اصحاب الاصول، چاپ عبدالعزیز طباطبائی، قم ۱۴۲۰ب.
  • محمدبن حسن طوسی، کتاب الغیبة، چاپ عبادالله طهرانی و علی احمد ناصح، قم ۱۴۱۷.
  • عبدالجلیل قزوینی، نقض، چاپ جلال الدین محدث ارموی، تهران ۱۳۵۸ش.
  • حسن بن محمد قمی، کتاب تاریخ قم، ترجمه حسنبن علی قمی، چاپ جلال الدین طهرانی، تهران ۱۳۶۱ش.
  • محمدبن عمر کشی، اختیار معرفةالرجال، تلخیص محمدبن حسن طوسی، چاپ حسن مصطفوی، مشهد ۱۳۴۸ش.
  • محمدباقربن محمدتقی مجلسی؛ محمدتقی بن مقصود علی مجلسی، لوامع صاحبقرانی، المشتهر بشرح الفقیه، ج ۱، قم ۱۴۱۴.
  • حسین مدرسی طباطبائی، قم در قرن نهم هجری، قم ۱۳۵۰ش.
  • مجید معارف، پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه، تهران ۱۳۷۴ش.
  • محمدبن محمد مفید، اوائل المقالات، چاپ ابراهیم انصاری، بیروت ۱۴۱۴/۱۹۹۳.
  • محمدبن محمد مفید، الحکایات فی مخالفاتالمعتزلة من العدلیة والفرق بینهم و بین الشیعة الامامیة من امالی الامام الشیخ المفید، عرض و روایة شریف مرتضی، چاپ محمدرضا حسینی جلالی، قم ۱۴۱۳.
  • علی بن عبیداللّه منتجب الدین رازی، الفهرست، چاپ جلال الدین محدث ارموی، قم ۱۳۶۶ش.
  • نورالدین علی منعّل قمی، تذکره مشایخ قم، چاپ مدرسی طباطبائی، قم ۱۳۵۳ش.
  • موسوعة طبقات الفقهاء، اشراف جعفر سبحانی، قم: مؤسسة الامام الصادق، ۱۴۱۸ـ۱۴۲۴.
  • جعفر مهاجر، رجال الاشعریین من المحدثین و اصحاب الائمة علیهم السلام، قم ۱۴۲۹.
  • محمدعلی بن حسین نائینی، انوارالمشعشعین فی ذکر شرافة قم و القمیین، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۱ش الف.
  • محمدعلی بن حسین نائینی، ریاض المحدثین فی ترجمة الرواة و العلماء القمیین من المتقدمین و المتأخرین، چاپ محمدرضا انصاری قمی، قم ۱۳۸۱ش ب.
  • احمدبن علی نجاشی، رجال النجاشی، چاپ محمدجواد نائینی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸؛ یاقوت حموی.
  • محمدتقی ارباب قمی، تاریخ دارالایمان قم، چاپ حسین مدرسی طباطبایی، قم ۱۳۵۳ش.
  • عبداللّه بن عیسی افندی اصفهانی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم ۱۴۰۱.
  • محمدامین امامی خوئی، مرآةالشرق: موسوعة تراجم اعلام الشیعة الامامیة فی القرنی الثالث عشر و الرابع عشر، چاپ علی صدرائی خوئی، قم ۱۳۸۵ش.
  • عبداللّه بن نورالدین جزایری، الاجازة الکبیرة، چاپ محمد سمامی حائری، قم ۱۴۰۹.
  • دانشوران قم: نگاهی به زندگی ۲۰۴ تن از دانشمندان و بزرگان قمی یا مدفون در قم، گزیده ستارگان حرم (۱ـ ۱۵)، تلخیص علی رضا هزار، تدوین محمدتقی ادهم نژاد، قم: زائر، ۱۳۸۴ش.
  • محمدحسن بن عبدالرسول زنوزی، ریاض الجنة، روضه ۴، قسم ۱، چاپ علی رفیعی، قم ۱۳۷۰ش.
  • محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازی (ملاصدرا)، رساله سه اصل، چاپ حسین نصر، تهران ۱۳۴۰ش.
  • محمدبن شاه مرتضی فیض کاشانی، شرح صدر فیض کاشانی، چاپ شهرام پازوکی، در عرفان ایران مجموعه مقالات (۲۹ و ۳۰)، گردآوری و تدوین مصطفی آزمایش، تهران: حقیقت، ۱۳۸۵ش.
  • محمدسعیدبن محمد مفید قاضی سعید قمی، الاربعینیات لکشف انوارالقدسیات، چاپ نجف قلی حبیبی، تهران ۱۳۸۱ش.
  • عبدالنبی بن محمدتقی قزوینی، تتمیم املالآمل، چاپ احمدحسینی، قم ۱۴۰۷؛ مجلسی.
  • حسین مدرسی طباطبائی، «مدرسه آستانه مقدسه (فیضیه)»، وحید،ش ۱ (فروردین ۱۳۵۰).
  • منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران: از عصر میرداماد و میرفندرسکی تا زمان حاضر، چاپ جلال الدین آشتیانی، ج۱، تهران: انیستیتو ایران و فرانسه، ۱۳۵۱ش، ج ۳، تهران: انجمن فلسفه، ۱۳۵۵ش.
  • ابوالقاسمبن محمدحسن میرزای قمی، غنائم الایام فی مسائل الحلال و الحرام، قم، ۱۳۷۵ـ۱۳۷۸ش.
  • محمدطاهر نصرآبادی، تذکره نصرآبادی، چاپ احمد مدقّق یزدی، یزد ۱۳۷۸ش.


پیوند به بیرون

  • منبع مقاله: دانشنامه جهان اسلام

برگرفته از ویکی شیعه