شناسه ناقص است
مقاله مورد سنجش قرار گرفته است

اصحاب اعراف

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

«اصحاب اَعراف» تعبیری است قرآنی در آیه ۴۸ سوره اعراف، و آنها کسانی‌ معرفی شده‌اند که بهشتیان و دوزخیان را از سیمایشان می‌شناسند. در مورد معنای «اعراف» و مصداق «اصحاب اعراف»، روایات متفاوت و اقوال مختلفی در تفاسیر وجود دارد، اما از بین آنها، روایاتی که عده‌ای از مقربان درگاه الهی از جمله انبیا و ائمه علیهم‌السلام را مصداق اصحاب اعراف می دانند، با جایگاه رفیعی که در آیه برای آنان مطرح شده است، مناسبت بیشتری دارد.

واژ‌ه‌شناسی

«اصحاب» جمع صاحب، در لغت به معنی همراه و ملازم است؛[۱] و «اعراف» جمع عُرف است و به مکانهای مرتفع گفته می شود. این لغت از «عرف الفرس» به معنای یال اسب گرفته شده است و هر مرتفعی بر زمین «عرف» است به خاطر اینکه به جهت آشکار بودنش به راحتى قابل رؤیت و اعرف (شناخته شده تر) از مکانهای پست تر از خود است.[۲]

در قرآن کریم در آیه ۴۶ سوره اعراف تعبیر "مردان بر اعراف" (و علی الاعراف رجال) و در آیه ۴۸ تعبیر "اصحاب اعراف" به کار رفته است که عمدتا این دو را به یک معنی گرفته اند، گرچه برخی نیز بین دو تعبیر تفکیک قائل شده اند.

در مورد معنای "اعراف" در این آیات عموما گفته اند دیواری است میان بهشت و جهنم؛[۳] به نظر علامه طباطبائی منظور از اعراف بلندیهاى حائل و حجابى است که بین بهشت و دوزخ قرار دارد و بر هر دو طرف مشرف است، به دلیل ذکر حجاب قبل از اعراف در آیه و اینکه پس از آن از اشراف اهل اعراف بر همگان و ندا دادن آنان به هر دو گروه بهشتیان و دوزخیان خبر داده است.[۴]

اصحاب اعراف در قرآن

چنانکه گفته شد در آیات ۴۹-۴۶ سوره اعراف، ویژگی های اصحاب اعراف و سخنان آنها با بهشتیان و جهنمیان آمده است:

وَبَيْنَهُمَا حِجَابٌ ۚ وَعَلَى الْأَعْرَافِ رِجَالٌ يَعْرِفُونَ كُلًّا بِسِيمَاهُمْ ۚ وَنَادَوْا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ أَنْ سَلَامٌ عَلَيْكُمْ ۚ لَمْ يَدْخُلُوهَا وَهُمْ يَطْمَعُونَ * وَإِذَا صُرِفَتْ أَبْصَارُهُمْ تِلْقَاءَ أَصْحَابِ النَّارِ قَالُوا رَبَّنَا لَا تَجْعَلْنَا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ * وَنَادَىٰ أَصْحَابُ الْأَعْرَافِ رِجَالًا يَعْرِفُونَهُمْ بِسِيمَاهُمْ قَالُوا مَا أَغْنَىٰ عَنْكُمْ جَمْعُكُمْ وَمَا كُنْتُمْ تَسْتَكْبِرُونَ * أَهَٰؤُلَاءِ الَّذِينَ أَقْسَمْتُمْ لَا يَنَالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ ۚ ادْخُلُوا الْجَنَّةَ لَا خَوْفٌ عَلَيْكُمْ وَلَا أَنْتُمْ تَحْزَنُونَ؛ و میان آن دو [گروه بهشتیان و دوزخیان‏] حائلى است، و بر بلنداى آن مردانى هستند که هر کدام از دو گروه را به چهره هایشان مى‏ شناسند، و بهشتیان را که وارد بهشت نشده‏ اند، ولى ورود به آن را امید دارند، آواز مى‏ دهند که: درود بر شما. و چون بهشتیان، چشمانشان ناخواسته به سوى دوزخیان گردانده شود، گویند: پروردگارا! ما را با گروه ستمکاران قرار مده. و اهل اعراف مردانى را که از سیمایشان مى ‏شناسند، آواز مى دهند و مى‏ گویند: جمعیت شما و تکبّرى که مى‏ ورزیدید، عذابى را از شما دفع نکرد. [سپس با توجه دادن دوزخیان به سوى اهل ایمان مى‏ گویند:] آیا اینان کسانى نبودند که در دنیا سوگند یاد مى ‏کردید که خدا آنان را به رحمتى نمى‏ رساند؟ [پس به مؤمنان مى‏ گویند:] به بهشت درآیید که نه بیمى برشماست و نه اندوهگین مى ‏شوید.[۵]

در مورد اینکه اصحاب اعراف چه کسانی هستند، دیدگاه های متفاوتی و متعددی وجود دارد. این دیدگاه ها که برخی از آنها از روایات یا سخنان صحابه و تابعین برداشت شده اند، بعضا مشابه هم بوده، به گونه ای که در نهایت همه آنها را می توان به سه دیدگاه عمده بازگرداند:

  • آنها افراد متوسط الحالی هستند که اعمال یا ایمانشان نه به گونه ای بوده است که بهشتی گردند و نه آنچنان بوده اند که سزوار جهنم باشند.
  • آنها عده‌ای از مقربان درگاه الهی هستند که بر همگان اشراف دارند که مصادیقی همچون انبیا، ائمه و شاهدان اعمال را برای آنها گفته اند.
  • آنها فرشتگانی هستند که مأمور تشخیص مؤمن از کافرند.

دیدگاه اول: افراد متوسط الحال

گروهى‌ بر آنند که‌ اعرافیان‌ در جایگاهى‌ برتر از دوزخیان‌ و فروتر از بهشتیان‌ قرار دارند. براساس‌ نظریه‌ای‌ مشهور که‌ از صحابه اى‌ چون‌ ابن‌ عباس‌، حذیفه‌، ابن‌ مسعود و جمعى‌ از تابعین‌ مانند شعبى‌، ضحاک‌، سعید بن‌ جبیر و نیز در برخى‌ روایات‌ از امامان‌ شیعه‌ چون‌ امام‌ باقر و امام‌ صادق‌(ع‌) نقل‌ شده‌ است‌، اهل‌ اعراف‌ طایفه‌ای‌ از اهل‌ ایمان هستند که‌ گناهان‌، ایشان‌ را از بهشت‌ دور کرده‌ و حسنات‌، آنان‌ را از آتش‌ دوزخ‌ نگاه‌ داشته‌ است‌ و گاه‌ در تبیین‌ مطلب‌ چنین‌ گفته‌ شده‌ که‌ گناهان‌ آنان‌ با حسناتشان‌ برابر گشته‌ است‌. برپایه این‌ نظریه‌، اینان‌ سرانجام‌، به‌ لطف‌ خداوند آمرزیده‌ شده‌، به‌ بهشت‌ وارد خواهند شد.

قائلین به این دیدگاه و کسانی که آن را پذیرفته اند، عبارت "لَمْ یدْخُلُوهَا وَهُمْ یطْمَعُونَ" در آیه ۴۶ را حال اصحاب اعراف می دانند و با این فرض آنها را پایین تر از درجه بهشتیان و منتظر در اعراف (جایگاه میان بهشت و دوزخ) برای کسب تکلیف می دانند.

در مقابل این عده، طرفداران دیدگاه دوم این عبارت را توصیف حال بهشتیان (اصحاب الجنه) قبل از ورود به بهشت می دانند. علامه طباطبائی روایت نقل شده با این مضمون را ناشی از سوء فهم ناقلان می داند و می گوید: ظاهر است که این روایات اختلال دارد و این ناشی از بد فهمى بعضی از ناقلان است، مثلا ممکن است رسول خدا (ص) یا بعضى از امامان فرموده باشند که جماعتى از مستضعفین هستند که خداوند آنان را یا به شفاعت شفعاء و یا به مشیت خود داخل بهشت مى ‏سازد، آن گاه راوى فرمایش آنان را در اثر نقل به معنى به این صورت که مى‏ بینى درآورده باشد.[۶]

دیدگاه دوم: مقربان درگاه الهی

روایات‌ بسیاری‌ به‌ نقل‌ از امام‌ على‌، امام‌ باقر و امام‌ صادق‌(ع‌)، غالباً در متون‌ شیعه، حکایت‌ از آن‌ دارند که‌ اصحاب‌ اعراف‌ همانا پیامبر اکرم‌ (ص‌) و اهل‌ بیت‌ اویند که‌ مؤمنان‌ را به‌ چهره‌ از منکران‌ باز مى‌شناسند و پیروان‌ حق‌ را یاری‌ رسانده‌، به‌ بهشت‌ روانه‌ مى‌سازند.

در برخى‌ تفاسیر دیگر، اصحاب‌ اعراف‌ به‌ گروهى‌ از پیامبران‌، گواهانى‌ عادل‌ از هر امت‌ که‌ در محکمه آخرت‌ بر اعمال‌ مردم‌ شهادت‌ دهند، مؤمنان‌ با فضیلت‌، مردمان‌ با تواضع‌، یا جمعى‌ از دانشمندان‌ صالح‌ تفسیر شده‌ است‌.

در روایتى‌ از امام‌ صادق‌(ع‌)، گونه‌ای‌ از جمع‌ میان‌ این‌ دو دسته‌ تفاسیر، یعنى‌ جمع‌ میان‌ مؤمنان‌ برگزیده‌ و گناهکاران‌ در اعراف‌ دیده‌ مى‌شود. برپایه این‌ روایت‌، خداوند پس‌ از روانه‌ ساختن‌ نیکوکاران‌ به‌ بهشت‌، از هر امتى‌ پیامبران‌ و خلیفگان‌ پیامبران‌ را در کنار گناهکاران‌ آن‌ امت‌ بر فراز اعراف‌ جای‌ مى‌دهد و پس‌ از گذران‌ مراحل‌ تنبّه‌ گناهکاران‌، به‌ شفاعت‌ پیامبران‌ و خلیفگان‌ از گناهان‌ِ ایشان‌ درگذشته‌، آنان‌ را به‌ بهشت‌ وارد مى‌سازد.

این دیدگاه با آیات یاد شده نیز تناسب بسیاری دارد؛ علامه طباطبائی که شیوه تفسیر او تفسیر قرآن به قرآن است، دلائل متعددی ذکر می کند بر اینکه مراد از رجال بر اعراف و اصحاب اعراف انسانهایی بسیار برجسته و مقربان درگاه الهی هستند:

  • تعبیر به "رجال" آن هم بطور نکره و بدون الف و لام به حسب عرف لغت دلالت بر احترام و اعتنا به شان اشخاصى که مقصود از آن هستند دارد، چون عادتا کلمه "رجل" دلالت بر انسان قوى در اراده و تعقل دارد، هم چنان که در امثال آیات:"رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ" و" فِیهِ رِجالٌ یحِبُّونَ أَنْ یتَطَهَّرُوا" و" رِجالٌ صَدَقُوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَیهِ" و"وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِک إِلَّا رِجالًا نُوحِی إِلَیهِمْ" این معنا بخوبى مشاهده مى ‏شود. پس منظور از "رجال" افرادى هستند که در انسانیت خود در سر حد کمال مى‏ باشند.
  • این رجال بر بلندی اعراف قرار دارند و مشرف بر همه هستند و در مقامى هستند که از سیماى اشخاص، کفر و ایمان و بهشتى بودن و دوزخى بودن آنان را درک مى ‏کنند و بلکه از قیافه ‏ها به خصوصیات احوال و اعمال آنان پى مى ‏برند، چنانچه از محاوره آنها با دوزخیان در آیه ۴۸ مشخص است: «وَ نادى‏ أَصْحابُ الْأَعْرافِ رِجالًا یعْرِفُونَهُمْ بِسِیماهُمْ قالُوا ما أَغْنى‏ عَنْکمْ جَمْعُکمْ وَ ما کنْتُمْ تَسْتَکبِرُونَ أَ هؤُلاءِ الَّذِینَ أَقْسَمْتُمْ لا ینالُهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَةٍ».
  • رجال اعراف هم با دوزخیان محاوره دارند و هم با بهشتیان، محاوره آنان با اهل دوزخ به این است که آنان را که همان پیشوایان کفر و ضلالت و طغیانند به احوال و اقوال‏شان بى‏ پروا شماتت و سرزنش مى ‏کنند. و محاوره آنان با اهل بهشت به این است که آنان را با تحیت‏هاى بهشتى درود مى‏ گویند، با این حال و با اینکه به مقتضاى آیه "لا یتَکلَّمُونَ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً" مى‏ دانیم که در روز قیامت هر کسى مجاز به حرف زدن نیست، و تنها بندگان حق ‏گوى خدا حق تکلم را دارند، چگونه مى‏ توان گفت مراد از رجال اعراف مردم مستضعفند؟!
  • از سیاق آیه بعد استفاده مى‏ شود که اصحاب اعراف آن قدر مقامشان بلند است که سلام‏شان به اهل بهشت باعث ایمنى آنان مى ‏شود، و به فرمان آنها وارد بهشت مى ‏شوند.
  • در آنچه خدا در مورد جایگاه این گروه و محاوره آنها با اصحاب جنت و مستکبران اهل آتش ذکر می کند آثاری از هول و اضطراب در آنها و گفتارشان مشاهده نمی شود و از اینکه آنها احضار شده و داخل در هولی باشند که جماعت احضار شده در قیامت در آن قرار دارند سخنی به میان نمی آورد و خدا در آیه ۲۸ سوره صافات می آورد: «فَإِنَّهُمْ لَمُحْضَرُونَ إِلَّا عِبادَ اللَّهِ الْمُخْلَصِینَ»: آنها همگی احضار می شوند به جز بندگان مخلص خدا» و بندگان مخلص خود را از حکم کلى احضار و هر گرفتارى و هول دیگرى استثنا مى ‏کند و از اینکه در جمله "وَ إِذا صُرِفَتْ أَبْصارُهُمْ تِلْقاءَ أَصْحابِ النَّارِ قالُوا رَبَّنا لا تَجْعَلْنا مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ" دعایشان را نقل نموده و آن را رد نفرموده، استفاده مى‏ شود که رجال اعراف در هر حرفى که بخواهند بزنند مجاز هستند و دعایشان هم مستجاب است، چون اگر اینطور نبود قطعا دعایشان را رد مى ‏کرد (همچنان که هر جا دعاى اهل جمع و خواسته‏ هاى اهل دوزخ را حکایت مى‏ کند، بلافاصله آن را جواب داده و رد مى ‏نماید.) از این خصوصیات که با تدبر یکی پس از دیگری معلوم می گردد، بر می آید که این افراد جمعی از بندگان مخلص خدا هستند.[۷]

دیدگاه سوم: فرشتگان

دیدگاه دیگری که قائلین اندکی دارد، آن است که اصحاب اعراف مردانى‌ از ملائکه‌ هستند که‌ اهل‌ بهشت‌ را از دوزخیان‌ باز مى‌شناسند؛ اشکالی که بر این نظر وارد شده است آن است که لفظ «رجال» بر فرشتگان اطلاق نمى‌شود، چون فرشتگان به مذکر یا مؤنّث بودن متّصف نمى‌گردند.

پانویس

  1. راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب القرآن‌، بیروت، دارالعلم، ۱۴۱۲ق چاپ اول، ص۴۷۵
  2. مجمع البیان، امین الاسلام طبرسی، ج‌۴، ص‌۶۵۱
  3. مفردات، ص۵۶۲؛ غریب القرآن، ابن قتیبیه، ص۱۴۵؛ مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج‏۴، ص ۶۵۲
  4. المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏۸، ص ۱۲۱
  5. قرآن، ترجمه انصاریان، با اندک تصرف
  6. المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏۸، ص ۱۴۴
  7. المیزان، ج‌۸، ص‌۱۲۳‌ـ‌۱۲۵.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد۳، مدخل "اصحاب اعراف" از سید مصطفى اسدى.
  • دایرةالمعارف بزرگ اسلامی، مدخل "اعراف" از احمد پاکتچی.
  • المیزان فى تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج‏۸.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن