عبدالملک بن اعین

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

یکی از فرهیختگان سده دوم هجری عبدالملک بن اعین، برادر زرارة بن اعین، راوی معروف، و از جمله اصحاب بزرگ حضرت صادق علیه السلام است. متأسفانه با آن که تعریف ها و توصیفات ارزنده ای از وی در لسان شریف امام صادق علیه السلام و اندیشمندان شیعه و سنی شده، ولی چهره وی بر برخی از رجالیون پوشیده مانده است. هر چند مقاله حاضر بحثی رجالی نیست اما تا اندازه ای زوایای گوناگون زندگی عبدالملک را بررسی نموده و به علل تضعیف وی از سوی برخی رجالیون اهل سنت اشاره کرده و به گونه ای نسبتا مفصل درباره خاندان اعین سخن می گوید.

ویژگی‌های خاندان اعین

آل اعین بزرگترین خاندان علمی شیعی در شهر کوفه بود. بسیاری از افراد این خاندان از اصحاب ائمه و راویان بزرگ و فقها بوده اند و کمتر شخصیتی از آنان است که ناقل حدیث نباشد. راویان اعین بالغ بر شصت تن بوده اند.[۱] علامه بحرالعلوم با ذکر این نکته که مدایح آل اعین فراوان است، در وجه تمایز آنان با دیگر خاندان های کوفه خصایص ذیل را عنوان کرده است:

  1. بزرگترین خاندان شیعی؛
  2. عظیم‌الشأن ترین آنها؛
  3. عالم ترین خاندانها به طوری که در میانشان محدث و فقیه و ادیب و قاری فراوان بوده است.
  4. دیرپای ترین آن ها، چه نخستین افراد این طایفه در عصر حضرت سجاد علیه السلام و آخرین شان در اوایل غیبت صغری می زیسته اند.[۲]

آل اعین علاوه بر ربودن گوی سبقت در میادین دانش، در جنبه های سیاسی نیز فعالیت داشتند، به طوری که قرائن نشان می دهد خواب خوش را از چشمان حکام اموی و عباسی ربودند. حجاج بن یوسف ثقفی، وقتی برای زمامداری به عراق آمد، نگرانی خود را از این دودمان ابراز نمود و گفت: «با وجود یک مرد از آل اعین، حکومت برای ما هموار نمی شود».[۳]

نژاد آل اعین:

در این که این خاندان از چه نژادی است، اختلاف وجود دارد. برخی می گویند: جد آنان یعنی سُنْسُنْ از قبیله غسان از نژاد عرب بود، که در صدر اسلام به روم رفت و در آن جا در مسلک راهبان درآمد. سُنْسُنْ فرزندی به نام اعین داشت. ظاهرا در جنگی که میان روم و مسلمانان صورت گرفت، اعین توسط مسلمانان اسیر شد، آن گاه یک نفر از قبیله بنی شیبان او را خریداری کرد، سپس تربیت و فرزندخوانده اش نمود.

پس از مدتی اعین در سایه تربیت پدرخوانده اش قرآن را حفظ کرد و در ادبیات عرب چیره‌دست شد. روزی پدرخوانده به او گفت: آیا می خواهی از نظر نژادی تو را به قبیله خودم ملحق سازم؟ اعین نپذیرفت. زمانی که اعین بزرگ شد، سنسن از روم آمد و ملاقاتش کرد.[۴]

جمعی گویند: سنسن در اصل رومی بود. وقتی اعین اسیر شد و سنسن از جایگاهش اطلاع پیدا کرد، با گرفتن اجازه و امان نامه از مسلمانان چند بار به دیدار فرزندش شتافت.[۵] عده ای با توجه به گزارشی گویند که اعین از مردم خطه فارس بود. پس از دیدار امیرالمومنین علیه السلام بدست حضرت اسلام آورد. میان راه با گروهی از بنی شیبان برخورد کرد. آنان پس از گرفتن پیمان «ولاء»[۶] او را آزاد کردند.

اسامی خاندان اعین:

بر کسانی که از نسل اعین پا به عرصه وجود نهاده بودند، اسامی ذیل اطلاق گردیده است:

  1. آل اعین؛
  2. شَیبانی؛[۷] به سبب ارتباطی که میان اعین و قبیله بنی شیبان ایجاد شد، او و خاندانش به این قبیله منسوب شدند.
  3. زراری: زراری یعنی منسوب به زرارة بن اعین. نخستین بار این نسبت در کلام امام هادی علیه السلام خطاب به یکی از نوادگان بکیر بن اعین به نام محمد بن سلیمان یا پدرش سلیمان بن حسن بن جهم بن بکیر، جد پدری ابوغالب دیده شد. امام به منظور حفظ جان او و رعایت تقیه، نام اصلیش را نبرد و او را به زراره، عالمترین شخصیت آل اعین منسوب ساخت تا تجلیلی از مقام شامخ زراره شده باشد. امام در این باره فرمود: زراری را خدا حفظ کند. از آن لحظه بر افراد این خاندان، زراری اطلاق گردید.[۸]
  4. بکریون؛ پیش از آن که عنوان زراری بر آل اعین اطلاق گردد، به بکریون مشهور بودند.[۹]

فرزندان اعین:

در تعداد فرزندان اعین اتفاق نظر وجود ندارد. برخی آنان را هشت تن بدین اسامی می دانند: عبدالملک، حمران، زراره، بکیر، عبدالرحمان، قعنب، مالک و ملیک.[۱۰] بعضی به جای دو نفر آخر، عبدالاعلی، عیسی، ضریس و سمیع را ذکر کرده اند.[۱۱] عده ای به جای عیسی و عبدالاعلی، موسی و ملیک را ذکر نموده اند.[۱۲] اقوال دیگر، بین ۱۲،[۱۳] ۱۶،[۱۴] و ۱۷[۱۵] است. برخی در زمره فرزندان، دختری به نام «ام‌الاسود» را یاد کرده اند.[۱۶]

فضیلت‌های عبدالملک

نخستین شیعه آل اعین:

قبلاً گفتیم مسلم است سُنسن، جد عبدالملک راهب مسیحی بود. طبیعی بود اعین نیز مسیحی باشد. بر اثر جنگی که میان مسلمانان و روم رخ داد، اعین توسط مسلمانان اسیر شد. سپس یک نفر از قبیله بنی شیبان او را خرید و توسط او مسلمان شد. علامه شیخ محمد تستری گفته است اعین سنی بود و به تبع او، فرزندانش سنی بوده اند، سپس جمعی از آنان شیعه شدند.[۱۷]

بنابراین می توان به نادرستی خبر علی بن سلیمان، عموی پدری ابو غالب زراری مبنی بر این که اعین از مردم خطه فارس بود که به قصد زیارت امیرالمؤمنین علیه السلام و مسلمان شدن توسط او وطنش را ترک کرد،[۱۸] پی برد.

احتمال دیگر این است که اعین در آغاز شیعه و جزو دوستداران امیرالمؤمنین علیه السلام بود، ولی بعدا به واسطه فضای خفقان آلودی که خلفا به وجود آوردند، جزو کسانی شد که به حضرت پشت کرد و مذهب خود را عوض نمود. وقتی ازدواج کرد و دارای اولاد شد، آنان نیز به مسلک اهل تسنن گرایش پیدا کردند، ولی وقتی به رشد کافی رسیدند، بسیاری از آنان حقیقت را دریافتند و در مسلک دوستداران و شیعیان امیرالمؤمنین علیه السلام درآمدند.

طبق برخی اخبار، نخستین شیعه آل اعین، عبدالملک بود. او توسط صالح بن میثم رهنمون گشت، سپس برادرش حمران به دست ابوخالد کابلی در این سلک درآمد. طبق گزارشی دیگر، نخستین فرزند اعین که پیرو آل علی علیهم السلام شد، ام الاسود، خواهر عبدالملک بود. گویند ابوخالد کابلی در این اقدام مؤثر بود.[۱۹] اکنون شایسته است به ویژگی های عبدالملک بپردازیم:

جایگاه عبدالملک نزد امام صادق علیه السلام:

برادر عبدالملک به نام زراره که از فقهای طراز اول شیعه در قرن دوم و سوم هجری بود گوید: امام صادق علیه السلام بعد از مرگ عبدالملک فرمود: «خداوندا! ما اهل بیت در نظر ابوضریس بهترین خلق تو بودیم. پس او را در روز قیامت در زمره محمد ـ که صلوات تو به او باد ـ قرار ده!» سپس امام فرمود: آیا او را در خواب دیده ای؟ عرض کردم: خیر. امام فرمود: سبحان الله! مثل ابوضریس کجاست؛ مانند او هنوز به دنیا نیامده است![۲۰]

علامه مامقانی، رجالی قرن چهارده پس از نقل روایت فوق و بررسی روایات مختلف و کنکاش در گفتگوی علماء درباره عبدالملک گوید: «از دعای فراوان امام صادق علیه السلام در حق وی و فرستادن رحمت بر او و درخواست از خداوند مبنی بر قراردادن عبدالملک در زمره آل محمد صلی الله علیه و آله در روز قیامت و این که فرمود: «مثل ابوضریس هنوز به دنیا نیامده است»، استفاده می کنیم عبدالملک فردی موثق بود، بلکه در اعلا درجه وثاقت بود، زیرا صدور چنین مدایح و واکنش هایی توسط امام در حق کسی که عادل و موثق و امین نیست، نامعقول می باشد، زیرا ائمه اطهار علیهم السلام اهل مبالغه و مغالطه نبودند. مقصود امام از این که به طور مطلق فرمود: مثل عبدالملک هنوز زاده نشده است، مماثلت و مشابهت در ورع و تقوا و دیانت و صلاح است که مورد نظر خدا و رسول و ائمه و دیگر بندگان برگزیده الهی است. اگر امام علیه السلام مشابهت خاصی را در نظر داشت، حتما تصریح می کرد و وجه شباهت را بیان می فرمود. این مطلب بر کسانی که دارای ذوق و سلیقه درست و مستقیم هستند و لسان اهل بیت رحمت را می فهمند، پوشیده نیست. اگر به این سخنان، شهادت علمای بزرگ مبنی بر مستقیم و پایداربودن عبدالملک در دین و مذهب، و گواهی امام باقر علیه السلام را که «عبدالملک از نجات یافتگان و سرپرست مردم و خزانه داران در وقت ظهور امام زمان علیه السلام است» اضافه کنیم، تردیدی باقی نمی ماند که او را در شمار شخصیت های عادل و موثق عنوان کنیم».[۲۱]

صحابی خاص امام باقر و امام صادق علیهما السلام:

تا شخصیت کسی مورد قبول ائمه علیهم‌السلام نبود، با او ارتباط نزدیک برقرار نمی کردند و با وی درباره موضوعات و مسائل مهم عقیدتی یا سیاسی سخن نمی گفتند و اسرار ولایت را مطرح نمی کردند. اگر از روایات، دلایل و قراینی بر ارتباط تنگاتنگ میان راوی و امام وجود داشته باشد، و نیز با دقت در مطالب و اسراری که امام با او در میان گذارده، می توان به شخصیت و عظمت راوی پی برد؛ هر چند به طور صریح از او تعریف و تمجیدی در کتب رجال و نگاشته های تذکره‌نویسان یافت نشود. قراینی وجود دارد که عبدالملک از یاران خاص امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بود و ایشان اعتماد زیادی بدو داشتند و در مورد مسائل مهم با او به گفتگو می نشستند.

در روایتی آمده است عبدالملک پرسش های زیادی از امام صادق علیه السلام نمود که می توان فهمید پاره ای از سئوالات وی مربوط به امامت بوده، و این نمایانگر اعتماد امام به اوست و جایگاه وی را نزد حضرت می نمایاند. در این روایت از گمراهی اصحاب پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله صحبت شده است. تصریح به چنین موضوعی در عصر اختناق، از سخنان غیرقابل بخشش بود و کیفر سختی داشت.

حارث بن مغیره گزارشگر روایت مورد نظر گوید: عبدالملک بن اعین که در حال گفتگو با امام صادق علیه السلام بود، پرسش های زیادی کرد تا آن که گفت: بنابراین همه مردم هلاک شدند؟ امام فرمود: «آری؛ به خدا سوگند، ای پسر اعین همه مردم هلاک شدند». عبدالملک پرسید: ساکنان مشرق و مغرب زمین؟ امام فرمود: شرق و غرب به گمراهی فتح شد.[۲۲] آری، به خدا قسم! همگی مردم هلاک گشتند جز سه تن: سلمان فارسی و ابوذر و مقداد. بعد عمار و ابوساسان انصاری و حذیفه و ابوعمره بدان ها ملحق و در مجموع هفت تن شدند.[۲۳]

شاهد بعدی خبر ذیل است که امام باقر علیه السلام تعدادی از آثار امیرالمؤمنین علیه السلام را که از علوم مخفی و اسرار اهل بیت علیهم‌السلام بشمار می آید، به عبدالملک نشان می دهد و نظر او را درباره علت نوشتن آن ها سئوال می کند. عبدالملک با درایت و بینش، پاسخ را تقدیم می کند، عبدالملک گوید: زمانی امام باقر علیه السلام تعدادی از کتاب های امام علی علیه السلام را به من نشان داد. سپس فرمود: «به چه دلیلی او این ها را نگاشته است؟» عرض کردم: آیا عقیده ام را در این باره بیان کنم؟ امام فرمود: آری. عرض کردم: حضرت می دانست قائم شما روزی قیام می کند. از این رو دوست داشت او به آن چه در آن کتاب هاست، عمل کند.[۲۴] امام فرمود: «صحیح است».[۲۵]

قرینه دیگر روایاتی است که به واسطه گری عبدالملک در رساندن مسائل مردم به امام و ارسال پاسخ ها اشاره دارد که گویای اعتماد امام به این شخصیت بزرگ است. شاید بتوان از شواهد استفاده بیشتری کرد و گفت که او یکی از وکلای ایشان در شهر کوفه بوده که به مسائل فقهی - کلامی مردم پاسخ می گفته، جمع آوری وجوه شرعی نیز بدست باکفایت او انجام می پذیرفته است. یکی از نشانه های این ادعا، نامه مهم عبدالرحیم قصیر به امام صادق علیه السلام به خط عبدالملک و پاسخ آن توسط حضرت به دست عبدالملک است. این نامه یکی از ذخایر ارزشمند شیعی است، چون در آن به مهمترین عقاید کلامی آن عصر اشاره شده است.

از برخی روایات استنباط می شود عبدالملک علاوه بر علاقه وافر به امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام و دیگر ائمه هدی، عاشق امام مهدی علیه السلام بود و در انتظار ظهور حضرت بسر می برد. در گزارش ابوبکر حضرمی می خوانیم: عبدالملک بن اعین گفت: هنگامی که نزد ابوجعفر باقر علیه السلام بودم، یاد امام زمان افتادم. ایستادم و گریستم و عرض کردم: امیدوارم در حالی که توان دارم، ظهور حضرت را دریابم.[۲۶]

علی بن سعید گوید: نزد امام صادق علیه السلام نشسته بودم. کنار حضرت، محمد بن عبدالله بن علی بود. در آن مجلس عبدالملک بن اعین و ... بودند. امام رو به ما کرد و فرمود: بشارت باد شما را! آیا به این راضی نیستید که در روز قیامت به علی متمسک شده اید و علی به رسول خدا صلی الله علیه و آله متمسک شده است؟[۲۷]

از روایت فوق مقام والای اهل مجلس از جمله عبدالملک بدست می آید. عبدالملک بن اعین و چهار برادر دیگرش یعنی زراره و حمران و بکیر و عبدالرحمان از یاران سرشناس و برگزیده حضرت باقر و امام صادق علیهماالسلام بودند. آنان برای فراگیری علوم اهل بیت رنج سفرهای طاقت فرسای آن عصر را بر خود هموار کردند و دائما مسافت زیاد میان کوفه تا مدینه را طی می نمودند. حاصل این تلاش ها آن شد که هر یک از این پنج فرزانه، به مقام شامخی در دانش دست یافتند. در گزارشی از «ربیعة الرأی» آمده است که به امام صادق علیه السلام عرض کردم: آن چند برادر که از عراق به محضرتان می آیند و من بهتر از آنان و مهیاتر برای فراگیری علوم در یاران شما ندیده ام، کیستند؟ امام فرمود: «آنان (فرزندان سرشناس اعین) اصحاب پدرم هستند».[۲۸]

حسین بن موسی گوید: در سالی امام صادق علیه السلام با اصحاب خویش به مکه شرفیاب شد و از حال عبدالملک بن اعین پرسش نمود و فرمود: «آیا او از دنیا رفت؟» عرض کردم: آری... امام فرمود: «پس بیا با ما تا بر سر قبرش برویم و برای او دعا کنیم.[۲۹] از این خبر فهمیده می شود قبر عبدالملک در مکه است،[۳۰] ولی طبق تصریح شیخ صدوق، قبر وی در مدینه است و امام صادق علیه السلام و اصحابش به زیارت او رفتند.[۳۱]

عبدالملک در منظر اهل سنت:

علما و بزرگان سنی درباره عبدالملک ابراز نظرهای گوناگون کرده اند. برخی چون ابوحاتم و ابن حبان و عجلی او را از شیعیان نیکو و صالح الحدیث و مورد اعتماد و صدوق دانسته اند. و جمعی چون ابن معین و سفیان بن عیینه (سفیان ثوری) او را فردی خبیث القول و بی ارزش عنوان نموده اند.[۳۲]

با دقت در عبارات مذمت کنندگان و ریشه‌یابی آن، می توان فهمید عبدالملک تنها به سبب شیعه بودن و دوستی با خاندان اهل بیت نکوهش شده است. برای همین بخاری در صحیح تنها یک حدیث از او نقل کرده است.[۳۳]

تنها نکته ای که از سوی شیعه در نکوهش عبدالملک عنوان شده، روایتی است از گفتگوی او با امام صادق علیه السلام که گویند از جسارت و بی ادبی او حکایت می کند. در این روایت می خوانیم: ابوعبدالله (امام صادق) به عبدالملک بن اعین فرمود: «چرا نام فرزندت را ضریس نهادی؟» عبدالملک گفت: چرا پدرتان شما را جعفر نام نهاد؟ امام فرمود: «جعفر نام نهری در بهشت است، اما ضریس نام شیطان است».[۳۴]

شهید ثانی و فرزند او شیخ حسن، و مامقانی، روایت فوق را معتبر نمی دانند، زیرا در سند آن «علی بن عطیه» وجود دارد.[۳۵] بر فرض صحت سند، نمی توان به جسارت عبدالملک حکم کرد، زیرا شاید در حال شوخی با امام بوده است.[۳۶]

گستره دانش:

به تعبیر مامقانی عبدالملک بن اعین از «خُلّص شیعه» بود. او از یاران نزدیک امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام محسوب می شود و به تنهایی یا با برادرانش بارها برای دیدار ائمه به مدینه رفته و از محضر پرفیض شان بهره برده بود.

به طور طبیعی بایستی دستاوردهای علمی فراوانی از عبدالملک در منابع و جوامع روایی و تاریخی داشته باشیم، اما از وی روایات اندکی باقی مانده، علت آن مشخص نیست. اما به احتمال می توان گفت شاگردان مخالف او نظیر عبدالرحمان بن مهدی و ابن عیینه و سفیان ثوری روایات استاد را به دیگران منتقل نکرده، با آتش کینه و حسد سوزاندند.[۳۷] احتمال دیگر آن است که چون عبدالملک کاتب و ملازم امامان بود، کمتر فرصت پیدا می کرد به تدریس و انتقال یافته هایش و نقل آن ها بپردازد.[۳۸]

با توجه به آن که عبدالملک از شیعیان خلص ائمه اطهار علیهم‌السلام بود، شاید بتوان استنباط کرد قسمت زیادی از یافته های وی مربوط به اسرار ولایت است و چون او کمتر کسی را شایسته درک و پذیرش آن ها می دید، از انتقال مطالب خویش خودداری می نمود. عامل احتمالی دیگر کوتاهی راویان بوده که گفتگوهای او با امامان را ضبط نکرده اند و یا چون در نظرشان کم‌اهمیت بوده، توجهی به آن ننموده اند. علت دیگر که در مورد بیشتر راویان وجود داشته و موجب گشته از آنان احادیث کمتری داشته باشیم، جو سیاسی نامناسب آن عصر بوده است.

او در بخش نجوم هم تحقیقاتی داشت و احتمالاً کتاب یا کتاب هایی تألیف کرده بود. برای همین شیخ عباس قمی از او به عنوان آگاهان علم نجوم یاد کرده است،[۳۹] ولی چون به مقتضای علم خود عمل می نمود و این امر باعث شده بود در زندگیش اختلالاتی ایجاد گردد، دست به دامان امام صادق علیه السلام برد. خود در این باره گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من گرفتار علم نجوم شده ام. وقتی می خواهم کاری انجام دهم، به طالع می نگرم اگر بد باشد، حاجتم را رها می سازم و اگر طالع را خوب ببینم، در پی انجام کارم برمی آیم. امام فرمود: «حکم می کنی؟» عبدالملک عرض کرد: آری. امام فرمود: «کتاب هایت را بسوزان».[۴۰]

اساتید عبدالملک

طبق سخن مامقانی، رجالی معروف سده چهاردهم هجری، بیشتر روایات عبدالملک از امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام است.[۴۱] بنابراین، شخصیت علمی وی بدست آن دو بزرگوار رقم زده شده بود. دیگر کسانی که عبدالملک از محضرشان بهره مند گشته و روایت نقل کرده، عبارتند از:

  1. ابوبشیر.[۴۲]
  2. سلیمان بن خالد:[۴۳] ابوربیع هلالی، معروف به سلیمان بن خالد از قاریان و فقها و بزرگان عصر امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بود و از جمله اصحاب جناب زید بن علی علیه السلام در قیام وی در کوفه بشمار می آمد. در این جنگ دست سلیمان توسط دشمن قطع گردید.[۴۴]
  3. ابوحرب بن ابوالاسود دئلی.[۴۵]
  4. ابوعبدالرحمن سلمی:[۴۶] ظاهراً وی عبدالله بن حبیب سلمی است که از یاران امام علی علیه السلام بشمار می آمد و یکی از فرزانگان تاریخ شیعه و شخصیت های قابل اعتماد بود. او ۱۰۵ هجری در ۹۰ سالگی از دنیا رفت.[۴۷]
  5. شقیق بن سلمه اسدی (ابو وائل).[۴۸]
  6. عبدالله بن شداد بن هاد: وی از اصحاب بزرگ امیرالمؤمنین علیه السلام بود. امام صادق علیه السلام درباره کرامت امام حسین علیه السلام نسبت به شداد فرمود: «هنگامی که شداد به تب شدیدی دچار شد، حسین بن علی به عیادتش رفت، به محض این که داخل منزلش شد، تب از شداد رخت بربست».[۴۹] شداد به سال ۸۱ یا ۸۲ هجری از دنیا رفت.
  7. عبدالرحمن بن اذینه.[۵۰]
  8. صالح بن میثم. ابوغالب زراری در یکی از گزارش های خود گوید: عبدالملک نخستین شخص از آل اعین بود که شیعه و دوستدار اهل بیت عصمت و طهارت شد. او به واسطه صالح بن میثم در این مسیر قدم برداشت.[۵۱]

شاگردان و راویان عبدالملک

شخصیت ها و کسانی که از محضر عبدالملک بهره مند شده و روایاتی از او نقل کردند، کم نیستند. ولی تاریخ همه آن ها را ثبت نکرده است. برخی عبارتند از:

  1. برادر وی، زراره.[۵۲] وی از فقهای طراز اول امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بود. زراره از جمله مصادر و مراجع شناخت فقه شیعه است.[۵۳]
  2. یونس بن عبدالرحمان.[۵۴] ابومحمد یونس بن عبدالرحمن از بزرگان و فقهای به نام شیعه در عصر امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام بود. حضرت رضا علیه السلام اصحابش را در اخذ علم و فتوا بدو راهنمایی کرد. به علاوه وی افتخار داشت وکیل حضرت باشد. این شخصیت برجسته شیعی، آثار زیادی به رشته تحریر درآورد.[۵۵] برخی گویند: یونس از شاگردان عبدالملک نیست، زیرا عبدالملک در زمان امام صادق علیه السلام از دنیا رفت و یونس گرچه زمان حضرت را درک کرد، اما در سنی نبود که بتواند از آن امام یا دیگران روایت نقل کند.[۵۶]
  3. ابن بکیر.[۵۷] ظاهرا مقصود، عبدالله بن بکیر از «اصحاب اجماع»[۵۸] است. عبدالله برادرزاده عبدالملک و از راویان بزرگ بشمار می آید ولی «فَطَحی» مذهب[۵۹] بود.[۶۰]
  4. عبدالله بن محمد حضرمی.[۶۱] وی از اصحاب امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام بود.[۶۲]
  5. حریز.[۶۳] ظاهرا وی حریز بن عبدالله سجستانی است. وی از کوفه بود، لیکن به سبب مسافرت های تجاری که به سجستان (سیستان) نمود، به این نام مشهور شد. یونس بن عبدالرحمان گوید: حریز از امام صادق علیه السلام بیش از دو حدیث نشنیده است.[۶۴] شیخ طوسی درباره او گوید: حریز فردی مورد اطمینان بود. از جمله آثار او «کتاب الصلاة» است.[۶۵] شیخ مفید گوید: حریز به سیستان کوچ کرد و در همان جا بدست خوارج به قتل رسید. در آن زمان غالب ساکنان آن ناحیه از خوارج بودند. وقتی حریز توسط یاران خویش اطلاع یافت خوارج سیستان، امیرالمؤمنین علیه السلام را ناسزا می گویند، آنان را مهدورالدم اعلام کرد. در پی آن، هر روز چند تن از خوارج توسط یاران حریز ترور شدند.[۶۶]
  6. سیف بن عمیره. وی از یاران امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و از روات موثق بود، اما واقفی مذهب بود.
  7. مثنی بن ولید. مثنی از اصحاب حضرت صادق علیه السلام بود و کتابی روایی داشت.[۶۷]
  8. عبید بن زراره. وی از راویان امام صادق علیه السلام و شخصیتی ارجمند بود.[۶۸]
  9. حارث بن مغیره. وی از یاران امام صادق علیه السلام و امام کاظم علیه السلام و شخصیتی عالی قدر بود و از آن دو بزرگوار و جناب زید بن علی روایت دارد.[۶۹]
  10. جعفر بن مثنی.[۷۰]
  11. لیث بن بختری مرادی. او از فقها بود. امام صادق علیه السلام او را از «اوتاد زمین» و برپاکنندگان قسط و راستی و «السابقون السابقون» و حافظان دین دانسته است.[۷۱]
  12. حماد بن عثمان. ظاهرا مقصود، حماد بن عثمان ناب از اصحاب اجماع است. این عالم عظیم الشأن از راویان حضرت صادق و حضرت کاظم و حضرت رضا علیهماالسلام بود. حماد و جعفر و حسین برادران وی همگی از علما و فضلا و برگزیدگان از اصحاب بودند.[۷۲]
  13. محمد بن اسحاق بن یسار.[۷۳]
  14. سفیان ثوری. وی از اصحاب و شاگردان امام صادق علیه السلام بود ولی به ولایت ائمه اعتقاد نداشت و در صف مخالفان آن بزرگواران بود. وی دارای مذهب خاصی بود، ولی از آن جا که حکومت وقت او را مورد پشتیبانی قرار نداد، مذهبش دوام چندانی نیافت و منقرض گردید.[۷۴]
  15. سفیان بن عیینه. گرچه ابن عیینه از شاگردان امام صادق علیه السلام بود، اما به ولایت ایشان و سایر امامان اعتقاد نداشت. از این رو امام او را در زمره کسانی برشمرد که به مرگ جاهلی می میرند.[۷۵] ابن عیینه دارای مذهب خاصی بود، ولی با خلیفه ملایم نبود. از همین رو پیروان کمی داشت و مذهبش تا قرن چهارم هجری بیشتر دوام نیاورد.[۷۶]
  16. عبدالملک بن ابی سلیمان. وی از فقها و بزرگان اهل سنت است.[۷۷]
  17. اسماعیل بن سمیع.[۷۸]
  18. عبدالرحمن بن مهدی. وی از حافظان بزرگ قرآن و فقهای مشهور و راویان معروف اهل تسنن است. شافعی در توصیفش گفته است: مانندی برای او سراغ ندارم. گویند وی ۲۰۰۰۰ روایت از حفظ داشت.[۷۹]
  19. ابو وائل.[۸۰]

پانویس

  1. ابی غالب الزراری، رسالة ابی غالب الزراری و تکملتها لابی عبدالله الغضائری، تحقیق محمدرضا حسینی، (قم، مرکز البحوث والتحقیقات الاسلامیة، بی تا) ص ۱۱۴؛ مقدمه همان رساله، ص ۴۱.
  2. همان، ص ۴۱ و ۴۲.
  3. همان.
  4. همان، ص ۱۲۸ و ۱۲۹.
  5. همان.
  6. شیخ طوسی می فرماید: هنگامی که دو نفر عقد موالات امضا می کنند و یکی از آنان به دیگری می گوید: با تو پیمان می بندم که یاریم کنی و تو را یاری می کنم و از من دفاع کنی و از تو دفاع کنم، و جریمه جنایتم را خاندانت عهده دار شوند و خاندان من نیز جریمه جنایت تو را بپذیرند و از من ارث ببری و از تو ارث ببرم، این عقد صحیح است. (ر.ک: حاشیه ص ۱۹۱ از تکمله رساله ابی غالب الزراری).
  7. شیبانی نام قبیله ای معروف در بکر بن وائل است. عبدالکریم سمعانی، الانساب، تقدیم و تعلیق بارودی، چاپ اول، (بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ه) ج ۳، ص ۴۸۲.
  8. محمدرضا حسینی جلالی، معجم الاعلام من آل اعین الکرام، (ملحق به رسالة ابی غالب الزراری).
  9. همان، ص ۱۱۷.
  10. الرسالة ابی غالب الزراری، ص ۱۲۹ و ۱۳۰.
  11. همان، ص ۱۹۰ و ۱۹۱.
  12. همان، ص ۱۳۸.
  13. همان، ص ۱۸۹.
  14. همان.
  15. همان، ص ۱۳۹ و ۱۸۹.
  16. همان، ص ۱۳۰.
  17. شیخ محمدتقی تستری، قاموس الرجال، تحقیق مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ دوم، (قم، مؤسسة النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ ه) ج ۲، ص ۱۷۲.
  18. تکملة رسالة ابی غالب الزراری، ص ۱۹۱ـ۱۹۲.
  19. رسالة ابی غالب الزراری، ص ۱۳۰ و ۱۳۵.
  20. شیخ عبدالله مامقانی، تنقیح المقال، (نجف اشرف، المطبعة المرتضویة، ۱۳۵۲ ه) ج ۲، ص ۲۲۸.
  21. همان.
  22. شاید اشاره به یکی از اثرات منفی فتوحات در عصر خلفا باشد.
  23. محمد بن محمد بن نعمان عکبری بغدادی الملقب بالشیخ المفید، الاختصاص، تصحیح و تعلیق غفاری، (قم، مکتبة الزهراء علیه السلام، ۱۴۰۲ ه) ص ۵ـ۶؛ ثقة الاسلام محمد کلینی، الکافی، تصحیح غفاری، چاپ سوم، (بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ ه) ج ۸، ص ۲۵۳.
  24. ظاهرا یعنی امام علی علیه السلام نیازمندی های حضرت حجت علیه السلام را به هنگام ظهورش در آن کتاب ها ابراز نموده است.
  25. علامه محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، تصحیح ربانی شیرازی، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۸ ه) ج ۲۶، ص ۵۱.
  26. همان، ج ۵۲، ص ۳۳۵.
  27. همان، ص ۴۰ ـ ۴۱.
  28. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۲۸.
  29. ملا علی علیاری، بهجة الآمال، تصحیح مسترحمی (تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی کوشانپور، ۱۳۶۳) ج ۵، ص ۳۰۵. سند و متن این روایت به صورت های دیگری نیز گزارش شده است. شیخ طوسی در استبصار، تحقیق سید حسن موسوی خرسان، چاپ سوم (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۹۰ ه) ج ۱، ص ۴۸۳ و تهذیب الاحکام، تحقیق سید حسن موسوی خرسان، چاپ دوم (بیروت، دارصعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ ه) ج ۳، ص ۲۰۲، خبر فوق را به عبدالله بن اعین مربوط دانسته است، ولی برخی گویند: چون وجود شخصی به نام مزبور ثابت نشده است، باید جریان فوق به عبدالملک بن اعین ارتباط داشته، و در آن دو کتاب، اشتباهی رخ داده شده باشد. قاموس الرجال، ج ۶، ص ۲۵۴ و ج ۷، ص ۱۱.
  30. همان.
  31. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۲۸.
  32. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، چاپ اول (بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۴ ه) ج ۶، ص ۳۴۳؛ عبدالرحمن رازی، الجرح والتعدیل (بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی تا) ج ۵، ص ۳۴۳؛ محمد ذهبی، میزان الاعتدال، تحقیق بجاوی (بیروت، دارالفکر، بی تا) ج ۲، ص ۶۵۱ و ۶۵۲.
  33. ابن حجر عسقلانی، هدی الساری، مقدمة فتح الباری، طبع مصححة علی عدة نسخ و عن النسخة التی حقق اصولها و اجازها عبدالعزیزبن عبدالله بن باز، (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۱ ه) ص ۵۹۲.
  34. علامه محمد اردبیلی، جامع الرواة (قم، مکتبة المصطفوی، بی تا) ج ۱، ص ۵۱۹؛ تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۲۸.
  35. همان.
  36. شیخ عباس قمی، تحفة الاحباب، تحقیق حسینی، چاپ اول، (تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۰) ص ۲۹۲.
  37. وی شاگردان موافق و شیعی هم داشته است.
  38. اگر بپذیریم عبدالملک از ملازمان همیشگی حضرت صادق علیه السلام بوده، نمی توانیم قبول کنیم او وکیل حضرت محسوب می شده، زیرا وکلا در منطقه ای به دور از محل سکونت امام به رتق و فتق امور شرعی و مسائل مذهبی مردم می پرداختند.
  39. شیخ عباس قمی، سفینة البحار، چاپ اول (قم، نشر اسوه، ۱۴۱۴ ه) ج ۶، ص ۸۹.
  40. ابوجعفر صدوق، من لایحضره الفقیه، تحقیق موسوی خرسان (بیروت، دار صعب و دارالتعارف، ۱۴۰۱ ه) ج ۲، ص ۱۷۵. (با تصرف)
  41. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۲۸.
  42. همان؛ جامع الرواة، ج ۲، ص ۳۶۹.
  43. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۲۸.
  44. جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۷۸.
  45. فضل بن شاذان، الایضاح، تحقیق ارموی، چاپ اول (تهران، دانشگاه تهران، ۱۳۵۱ش)، ص ۳۶۷.
  46. تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۳۴۳.
  47. جامع الرواة، ج ۲، ص ۳۹۷.
  48. هدی الساری، مقدمة فتح الباری، ص ۵۹۲؛ جمال الدین یوسف مزی، تهذیب الکمال، تحقیق احمدعلی عبید و حسن احمد آغا (بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ ه) ج ۸، ص ۳۸۸.
  49. تهذیب التهذیب، ج ۵، ص ۲۲۲ و ج ۶، ص ۳۴۳؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۴۹۲.
  50. تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۳۴۳.
  51. رسالة ابی غالب الزراری، ص ۱۳۵. طبق گزارش دیگر ابوغالب، نخستین شیعه آل اعین، خواهر عبدالملک به نام ام اسود بود.
  52. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۲۸؛ بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۵۱ و ج ۷۶، ص ۲۷.
  53. آیت الله جعفر سبحانی، کلیات فی علم الرجال، چاپ دوم (قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، ۱۴۰۸ ه) ص ۱۷۴ و ۱۹۶.
  54. آیت الله سید ابوالقاسم خویی، معجم رجال الحدیث، چاپ چهارم (قم، مرکز نشر آثار شیعه، ۱۴۱۰ ه) ج ۲۰، ص ۳۳۰.
  55. سید حسن صدر، تأسیس الشیعه، (بی جا، مرکز النشر والطباعة العراقیة المحدودة، بی تا) ص ۳۱۸ و ۳۲۸؛ ابوالعباس النجاشی، رجال نجاشی، تحقیق سید موسی شبیری زنجانی، چاپ چهارم (قم، مؤسسة النشرالاسلامی، ۱۴۱۳ه) ص ۴۴۶ـ۴۴۸.
  56. قاموس الرجال، ج ۷، ص ۱۱.
  57. بحارالانوار، ج ۱۴، ص ۴۸۸.
  58. عنوان «اصحاب اجماع» بر هجده تن از فقهای عصر امام باقر تا امام رضا علیهم‌السلام اطلاق می گردد. آنان گروهی بودند که علما به جلالت قدر و عظمتشان گواهی داده و کلیه روایاتشان را قبول کرده اند. ر.ک: کلیات فی علم الرجال، ص ۱۷۴ به بعد.
  59. فطحیه کسانی بودند که امامت حضرت کاظم علیه السلام را قبول نداشتند و بزرگترین فرزند امام صادق علیه السلام یعنی عبدالله را پیشوای مسلمانان می دانستند. ر.ک: جامع الرواة، ج ۲، ص ۵۴۶.
  60. همان، ج ۱، ص ۴۷۳.
  61. قطب الدین راوندی، الخرائج والجرائح، تحقیق مؤسسة الامام المهدی علیه السلام، چاپ اول (قم، مؤسسة الامام المهدی علیه السلام، ۱۴۰۹ ه) ج ۲، ص ۸۳۹.
  62. جامع الرواة، ج ۱، ص ۵۰۱؛ ج ۲، ص ۳۶۹.
  63. معجم رجال الحدیث، ج ۱۱، ص ۴۰۹.
  64. ر.ک: رجال النجاشی، ص ۱۴۴ـ۱۴۵.
  65. شیخ ابوجعفر محمد طوسی، الفهرست، تصحیح و تعلیق محمدصادق آل بحرالعلوم (بی جا، المکتبة المرتضویة و مطبعتها، بی تا) ص ۶۲ـ۶۳.
  66. جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۹۵.
  67. معجم رجال الحدیث؛ ج ۱۱، ص ۴۰۹؛ جامع الرواة ج ۲، ص ۴۰.
  68. معجم رجال الحدیث؛ ج ۱۱، ص ۴۱۰؛ بحارالانوار، ج ۷۶، ص ۲۶؛ جامع الرواة؛ ج ۱، ص ۵۲۴.
  69. الاختصاص، ص ۵ و ۶؛ الکافی، ج ۸، ص ۲۵۳؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۱۷۵.
  70. الاستبصار، ج ۴، ص ۱۵۲.
  71. تنقیح المقال، ج ۲، ص ۲۲۸؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۵۱۹ و ج ۲، ص ۳۴ و ۳۵.
  72. بحارالانوار، ج ۴۴، ص ۲۳۶؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۲۷۱.
  73. تهذیب الکمال، ج ۸، ص ۳۸۸.
  74. تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۳۴۳؛ الجرح والتعدیل، ج ۵، ص ۳۴۳؛ اسد حیدر، الامام الصادق والمذاهب الاربعة، چاپ دوم (بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۳۹۰ ه) ج ۱، ص ۱۵۴ـ۱۵۵.
  75. تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۳۴۳؛ جامع الرواة، ج ۱، ص ۳۶۷.
  76. الامام الصادق والمذاهب الاربعة، ج ۱، ص ۱۵۵.
  77. تهذیب التهذیب، ج ۶، ص ۳۴۳؛ محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، تحقیق حسین اسد، چاپ هفتم (بیروت، مؤسسة الرسالة، ۱۴۱۰ ه) ج ۶، ص ۱۰۷ـ۱۰۹.
  78. اسماعیل بخاری، التاریخ الکبیر (بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا) ج ۵، ص ۴۰۵.
  79. هدی الساری، مقدمة فتح الباری، ص ۵۹۲. درباره او و مقام علمی و عبادیش ر.ک: سیر اعلام النبلاء، تحقیق علی ابوزید، ج ۷، ص ۱۹۲ به بعد.
  80. الجرح والتعدیل، ج ۵، ص ۳۴۳.

منابع

  • محمد اصغری نژاد، مجله تاریخ اسلام، شماره ۹.