باب حطه

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«باب حِطّة» یکی از درهای بیت‌المقدس در فلسطین است که در میان بنى‌اسرائیل داراى جایگاهى مقدس بوده و گفته شده همان درِ صخره مقدس یا مسجدالاقصى است که پس از اسلام به نام «باب توبه» و «باب حطه» خوانده شده است. این تعبیر از واژه قرآنی «حطّة» گرفته شده و آن کلمه‌ای است که بنی‌اسرائیل هنگام ورود به سرزمین مقدس برای آمرزش گناهان خود باید می‌گفتند. در برخی احادیث، جایگاه اهل‌ بیت علیهم‌السلام در میان مسلمانان، همانند «باب‌ حطه» براى بنى‌اسرائیل بیان شده است.

حطه در لغت

«حطّه» را در لغت، برگرفته از ریشه «ح - ط - ط» مى‌دانند.[۱] معانى گوناگون و در عین حال قابل جمعى که در واژه‌نامه‌هاى عربى براى ریشه یاد شده آمده است، نشان مى‌دهد که فرونهادن و پایین آوردن چیزى یا کسى از جاى و جایگاه بالاى آن، اعم از این که مادى یا معنوى باشد، اصلى‌ترین مؤلفه معنایى آن است.[۲] از این‌ رو بر زمین نهادن بار چارپایان،[۳] تنزل مقام و برداشتن بار و سنگینى تکلیف یا گناه از دوش انسان،[۴] پایین آمدن بهاى کالا،[۵] از مصادیق گوناگون این معنا در کاربردهاى متفاوت آن است.

واژه حطّة، دوبار در قرآن آمده است (سوره بقره، ۵۸‌؛ سوره اعراف، ۱۶۱). عربى یا دخیل بودن آن از چالش هایى است که توجه واژه پژوهان قرآنى و مفسران را به خود معطوف ساخته است. دیدگاه مشهور فرهنگ نویسان عربى،[۶] واژه پژوهان قرآنى[۷] و نیز مفسران شیعه[۸] و سنى،[۹] آن را عربى مى‌داند. در مقابل، برخى از صاحب نظران، حطه را از واژگان دخیل مى‌شمارند با این تفاوت که فراء آن را نَبطى،[۱۰] سیوطى عبرى[۱۱] و برخى دیگر سُریانى مى‌دانند،[۱۲] چنان‌که تلاش شمارى از پژوهشگران اروپایى براى بدست دادن یک ریشه عبرى براى واژه یاد شده، حاکى از وحدت نظر آنان با سیوطى است، هر چند برخى به رغم پذیرش دخیل بودن، ریشه و خاستگاه حطّه را معماگونه خوانده و هیچ‌یک از ریشه‌هاى گفته شده را قانع کننده و پذیرفتنى نمى‌دانند.[۱۳]

نیامدن این واژه در برخى منابع مربوط به واژگان دخیل قرآن[۱۴] و نیز پراکندگى آراى صاحبان دیدگاه مقابل، مى‌تواند مؤیدى بر دیدگاه مشهور باشد.[۱۵] بنابر آنچه گفته شد به احتمال زیاد، حطّه از واژگان عربى و منقول به معناست؛[۱۶] اما از آنجا که گفتارى از بنى اسرائیلِ عبرى زبان را گزارش مى‌کند، شائبه غیرعربى بودن آن پدید آمده است.

باب حطّه در قرآن

ترکیب «باب حطّه» عیناً در قرآن نیامده، بلکه نامى است که دست کم ساختار عربى آن پس از نزول قرآن و به سبب تقارن در کاربرد و نیز ارتباط «الباب» و «حطه» با یکدیگر پدید آمده است: «وَإِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هَٰذِهِ الْقَرْیةَ فَکلُوا مِنْهَا حَیثُ شِئْتُمْ رَغَدًا وَادْخُلُوا الْبَابَ سُجَّدًا وَقُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکمْ خَطَایاکمْ ۚ وَسَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ...» (سوره بقره، ۵۸). برخی مفسران نخستین[۱۷] و نیز مفسران متأخر شیعه[۱۸] و سنی[۱۹] مراد از «القَریة» را شهر بیت المقدس و برخى آیه «یقَومِ ادخُلوا الاَرضَ‌ المُقَدَّسَةَ الَّتى کتَبَ اللّهُ لَکم...» (سوره مائده، ۵‌) را مؤید آن دانسته‌اند.[۲۰]

برخى بر این باورند که فرمان ورود یاد شده در آیه، مربوط به پس از رهایى بنى اسرائیل از وادى تیه است،[۲۱] در هر صورت دست کم این معناى سربسته را مى‌توان از آیه برداشت کرد که خداوند، بنى‌اسرائیل را فرمان داد که با حالتى خاص از درى معین وارد شده، عبارت مشخصى را بر زبان آورند تا خداوند از خطاهاى گذشته آنان درگذرد؛ اما گروهى با تغییر عبارت مورد نظر جمله‌اى تمسخرآمیز بر زبان آورده در نتیجه به عذاب الهى دچار آمدند: «فَبَدَّلَ الَّذینَ ظَلَموا قَولاً غَیرَالَّذى قیلَ لَهُم...» (سوره بقره، ۵۹)؛ اما این که مراد از «البابَ» کدام در و «سُجَّداً» و «حِطَّةٌ» به چه معناست، مفسران به اختلاف گراییده‌اند. تفسیر آیه یاد شده از این نظر یکى از پرچالش‌ترین مباحث مفسران‌ است.

الف. مکان و مصداق باب حطة:

«ال» تعریف در «الباب» (سوره بقره، ۵۲؛ سوره اعراف، ۱۶۱) نشان مى‌دهد که بنى‌اسرائیل درِ یاد شده را کاملا مى‌شناخته‌اند؛ اما مفسران در تعیین مصداق آن اختلاف دارند. در برابر دیدگاه شمارى از مفسران شیعه[۲۲] و سنى[۲۳] که «الباب» را دروازه «القَریة» مى‌دانند، اکثر قریب به اتفاق مفسّران نخست و متأخر،[۲۴] حتى مفسرانى که قریه را شهر «أریحا» گفته‌اند،[۲۵] «الباب» را اشاره به یکى از درهاى بیت المقدس مى‌دانند؛[۲۶] با این توضیح که شمارى از این مفسران روشن نکرده‌اند که مرادشان از بیت المقدس، شهر قدس است یا مسجدالاقصى (معبد مقدس شهر)؛[۲۷] اما گروهى به صراحت درِ یاد شده را یکى از درهاى مسجدالاقصى خوانده‌اند.[۲۸] ظاهر عبارت برخى نیز همین را مى‌رساند.[۲۹] ظاهر آیه و فاصله میان دو بار فرمان به داخل شدن، مؤید این دیدگاه است، زیرا از آن برمى‌آید که باید دو ورود انجام مى‌گرفت: یک‌بار ورود به شهر قدس و بار دیگر از درِ مسجد‌الاقصى.[۳۰] این دسته از مفسران در تطبیق درِ یاد شده با یکى از درهاى چندگانه مسجد و معبد مقدس اختلاف دارند. باب حطه از سوى برخى چون ابن‌عباس، درِ قُبه‌اى (صخره‌مقدس) که حضرت موسى علیه السلام و بنى‌اسرائیل به سوى آن نماز مى‌گزاردند[۳۱] و نیز درِ بیت ایلیا[۳۲] ـ‌ نام یکى از پیامبران بنى‌اسرائیل[۳۳] که در مسجدالاقصى، غرفه‌اى براى عبادت داشت‌ ـ شناسانده شده است.

برخى به صراحت[۳۴] و برخى دیگر به احتمال،[۳۵] باب حطّه را همان درِ صخره مقدس دانسته‌اند که روبه‌روى یکى از پلکان هاى شمالى صحن صخره قرار دارد.[۳۶] گزارش ناصرخسرو در سفرنامه خویش به نوعى مؤید این دیدگاه است.[۳۷]

بر اساس پاره‌اى گزارش هاى دیگر، باب حطه نزدیک محراب مریم مقدس قرار دارد و گویا نام دیگرى براى باب توبه است که بنى‌اسرائیل، در صورت ارتکاب گناه و براى طلب آمرزش، آنجا به تضرع مى‌آمده‌اند.[۳۸] برخى از کسانى که درهاى بیت المقدس را نام برده‌اند، در ضلع شمالى آن به جز باب توبه از در دیگرى یاد نکرده‌اند[۳۹] و این مى‌تواند مؤید یکى بودن باب توبه و حطه باشد، چنان‌که یاد کرد باب حطه به عنوان جایگاهى براى توبه در میان بنى‌اسرائیل، در پاره‌اى از احادیث شیعه[۴۰] و سنى[۴۱] مى‌تواند مؤید دیگرى بر یکى بودن آن دو باشد.

ب. معنای سُجَّداً:

حالت ورود بنى اسرائیل از باب حطه موضوع مورد اختلاف دیگرى است. واژه «سُجَّداً» بیانگر این حالت است و ظاهراً به سبب آن که سجده به مفهوم اصطلاحى و شناخته شده آن، آرامش و سکون را مى‌طلبد و با حرکتِ هنگام عبور از در سازگار نیست، زمینه اختلاف یاد شده فراهم آمده است.[۴۲]

برخى آن را به معناى ظاهرى و شناخته شده گرفته و بر این باورند که بنى‌اسرائیل، باید پس از عبور و براى سپاسگزارى و خاکسارى، به سجده مى‌افتادند.[۴۳] دیدگاه دوم با توجه به امکان‌پذیر نبودن سجده اصطلاحى به هنگام حرکت آن را به معناى غیرظاهر آن گرفته‌اند؛ با این توضیح که برخى از صاحبان این دیدگاه با پذیرش نظر ابن‌عباس که اساس و جوهر هر سجده‌اى را خم شدن در برابر فرد مورد تعظیم مى‌داند، آن را به معناى خمیده بودن و حالت رکوع گرفته‌اند.[۴۴]

بعضى در ادامه این دیدگاه، ورود با حالت خمیده را به سبب تنگ و کوتاه بودن باب حطه، گریز‌ناپذیر خوانده‌اند.[۴۵] هر چند این توجیه با گزارش ناصر‌خسرو مبنى بر قرار داشتن باب حطه در زیر صخره مقدس سازگار است؛[۴۶] اما با این استدلال که در صورت گزیرناپذیر بودن، دیگر نیازى به فرمان خداوند نبود، مورد تردید واقع شده است.[۴۷]

در مقابل، گروهى دیگر «سُجَّداً» را به‌ معناى خشوع، خضوع و تواضع گرفته‌اند، با این استدلال که سجده، همه جا به معناى شناخته شده آن بکار نمى‌رود[۴۸] و باید متناسب با موارد کاربرد آن معنا شود، چنان‌ که در قرآن از سجده خورشید، ماه، ستارگان، کوه ها و درختان براى خداوند یاد مى‌شود (سوره حج، ۱۸) که قطعاً نمى‌تواند به معناى شناخته شده آن باشد.

ج. معنای قُولُوا حِطَّةٌ:

مفسران در نصب، رفع و تقدیر واژه حطة و همچنین در تعیین مصداق جمله‌اى که باید بنى‌اسرائیل بر‌ زبان جارى مى‌ساخت نیز به اختلاف گراییده‌اند. دیدگاه مشهور که آن را مرفوع مى‌خواند، به رغم اختلاف در تقدیر جمله و انشایى و اخبارى بودن آن، حطه را عربى و به معناى طلب بخشش و آمرزش گناهان مى‌داند.[۴۹]

برخى این توضیح را آورده‌اند که افزون بر پشیمانى قلبى، توبه باید در رفتار (جوارح) و گفتار انسان نیز بازتاب یابد، از این‌رو بنى‌اسرائیل پس از پشیمانى فرمان یافتند که خاضعانه از باب حطه عبور کرده، گفتارى مبنى بر طلب آمرزش بر زبان جارى کنند.[۵۰] معناى طلب آمرزش بودن حطه، در پاره‌اى از احادیث شیعه[۵۱] و سنى[۵۲] که مورد توجه مفسران نیز قرار گرفته، بازتاب یافته است.[۵۳]

در این احادیث جایگاه امیرمؤمنان على علیه السلام و اهل‌ بیت پیامبر صلى الله علیه و آله در میان مسلمانان همانند باب‌ حطه براى بنى‌اسرائیل خوانده شده است که ورود از آن (محبت و ولایت آنان) مایه آمرزش گناهان و معیار ایمان به خداست. برخى از مفسران با پذیرش معناى مشهور، مصداق جمله‌اى را که باید بنى اسرائیل مى‌گفتند، «لا إله إلا اللّه» مى‌دانند.[۵۴]

دیدگاه دوم با تشبیه «وَقُولُوا حِطَّةٌ» به «قولوا لا إله إلا اللّه» که اساسى‌ترین شعار توحیدى اسلام است به معناى فراگیرترى قائل شده است. بر اساس این تفسیر، حطه به معناى وانهادن همه باورها، اندیشه‌ها، اخلاق و رفتارهاى غیرتوحیدى است که بر دوش انسان سنگینى مى‌کند و باید اساس برنامه‌هاى زندگى بنى‌اسرائیل قرار مى‌گرفت.[۵۵] و سرانجام این که برخى با نفى دیدگاه مشهور و در برداشتى کاملا بى‌سابقه، عبور از باب‌ حطه را نمادى از تسلیم شدن در برابر قوانین‌ شهرى و گفتن حطه را به معناى آگاهى و اقرار به دست کشیدن از آزادى مطلق و پذیرش شرایط شهرنشینى پنداشته‌اند؛ با این توضیح که بنى‌اسرائیل در صحراى سینا، زندگى بیابانى و آزادى داشتند و هنگامى که فرمان اقامت در شهر را یافتند، خداوند از آنان خواست تا قوانین و شرایط شهرنشینى را گردن نهند زیرا در غیر این صورت شیرازه جامعه از هم مى‌پاشید.[۵۶] این دو دیدگاه اخیر با ظاهر آیه و دیدگاه مشهور واژه‌پژوهان و مفسران درباره معناى حطه سازگار‌ نیست.

پانویس

  1. الصحاح، ج‌۳، ص‌۱۱۱۹، «حطط»؛ مقاییس اللغه، ج‌۲، ص‌۱۳؛ المصباح، ج‌۱، ص‌۱۴۱، «حط».
  2. مفردات، ص‌۲۴۲؛ تاج‌العروس، ج‌۱۰، ص‌۲۱۶، «حطط»؛ ترتیب العین، ص‌۱۸۶، «حط».
  3. الصحاح، ج‌۳، ص‌۱۱۱۹؛ ترتیب العین، ص‌۱۸۶، «حط»؛ النهایه، ج‌۱، ص‌۴۰۲، «حطط».
  4. ترتیب العین، ص‌۱۸۶؛ القاموس المحیط، ج‌۲، ص‌۸۹۴‌ـ‌۸۹۵‌، «حط»؛ تاج‌العروس، ج‌۱۰، ص‌۲۱۶‌ـ‌۲۱۷، «حطط».
  5. لسان العرب، ج‌۳، ص‌۲۲۶؛ تاج‌العروس، ج‌۱۰، ص‌۲۱۶؛ مجمع البحرین، ج‌۱، ص‌۵۳۳‌، «حطط».
  6. الصحاح، ج‌۳، ص‌۱۱۱۹؛ ترتیب العین، ص‌۱۸۶؛ المصباح، ج‌۱، ص‌۱۴۱، «حط».
  7. مفردات، ص‌۲۴۲؛ الغریبین، ج‌۲، ص‌۴۶۰؛ التحقیق، ج‌۲، ص‌۲۴۳ ـ ۲۴۴، «حط».
  8. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۶۳‌ـ‌۲۶۴؛ جوامع‌الجامع، ج‌۱، ص‌۵۳‌؛ غریب القرآن، ص‌۳۴۳.
  9. جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۷‌ـ‌۴۲۸؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۹-۹۰؛ البحر المحیط، ج‌۱، ص‌۳۶۰.
  10. تاج‌العروس، ج‌۱۰، ص‌۲۱۸؛ معانى القرآن، ج‌۱، ص‌۳۸؛ واژه‌هاى دخیل، ص‌۱۸۰.
  11. الاتقان، ج‌۱، ص‌۲۹۲؛ المتوکلى، ص‌۱۲۴.
  12. واژه‌هاى دخیل، ص‌۱۸۰.
  13. واژه‌هاى دخیل، ص‌۱۸۰.
  14. ر.ک: هل فى القرآن اعجمى؛ لغات القبائل الواردة فى القرآن.
  15. واژه‌هاى دخیل، ص‌۱۸۰.
  16. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۹۰؛ البحر المحیط، ج‌۱، ص‌۳۶۰؛ الفرقان، ج‌۱، ص‌۴۲۹.
  17. جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۶؛ التبیان، ج‌۱، ص‌۲۶۲؛ مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷.
  18. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۶۲؛ مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷؛ روض الجنان، ج‌۱، ص‌۳۰۲.
  19. کشف‌الاسرار، ج‌۱، ص‌۲۰۳؛ الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۴۲؛ التفسیر‌الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۸‌.
  20. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷؛ البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۵۷؛ اللباب، ج‌۲، ص‌۹۳.
  21. تفسیر منسوب به امام عسکرى علیه السلام، ص‌۲۵۹؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۸‌.
  22. جوامع الجامع، ج‌۱، ص‌۵۳‌؛ الاصفى، ج‌۱، ص‌۳۹؛ کنزالدقائق، ج‌۲، ص‌۱۷.
  23. البحرالمحیط، ج۱، ص۳۵۸؛ تفسیر جلالین، ص۲۱۷؛ التفسیر‌الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۸‌.
  24. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۶؛ مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷؛ اللباب، ج‌۲، ص‌۹۵.
  25. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۶؛ اللباب، ج‌۲، ص‌۹۳.
  26. جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۷؛ اللباب، ج‌۲، ص‌۹۵.
  27. تفسیر البیضاوى، ج‌۱، ص‌۱۰۴؛ زادالمسیر، ج‌۱، ص‌۸۵‌.
  28. البحرالمحیط، ج۱، ص۳۵۷؛ نمونه، ج‌۱، ص‌۲۶۸؛ الفرقان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  29. التبیان، ج۱، ص۲۶۳؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱، ص‌۲۷۹؛ فتح‌القدیر، ج‌۱، ص‌۸۸‌.
  30. الفرقان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  31. التبیان، ج‌۱، ص‌۲۶۳؛ الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۴۲؛ روض‌الجنان، ج‌۱، ص‌۳۰۳.
  32. تفسیر مجاهد، ج‌۱، ص‌۲۰۳؛ جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۷؛ بیت‌المقدس و تحول قبله، مقدمه، ص‌یب.
  33. قاموس کتاب مقدس، ص‌۱۴۴.
  34. مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷؛ البحر المحیط، ج‌۱، ص‌۳۵۸.
  35. الفرقان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  36. بیت المقدس، ص‌۱۶۴.
  37. سفرنامه، ص‌۶۴‌.
  38. البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۵۸؛ الانس الجلیل، ج‌۲، ص‌۳۰؛ روح المعانى، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۳۰.
  39. الموسوعة الذهبیه، ج‌۸‌، ص‌۱۱۷.
  40. کتاب سلیم بن قیس، ص‌۱۲۷‌ـ‌۱۲۸؛ مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام، ج‌۲، ص‌۱۴۷؛ نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۸۳‌.
  41. المعجم الصغیر، ج‌۱، ص‌۱۳۹؛ نظم دررالسبطین، ص‌۲۳۵؛ کنزالعمال، ج‌۲، ص‌۴۳۵.
  42. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۹‌؛ البحر المحیط، ج‌۱، ص‌۳۵۸؛ الفرقان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  43. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۹‌؛ البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۵۸؛ روح المعانى، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۰.
  44. جامع البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۷‌ـ‌۴۲۸؛ التبیان، ج‌۱، ص‌۲۶۳؛ التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۹‌.
  45. التبیان، ج‌۵‌، ص‌۱۰؛ روض الجنان، ج‌۱، ص‌۳۰۴؛ روح المعانى، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۱.
  46. سفرنامه، ص‌۶۴‌.
  47. التفسیرالکبیر، ج‌۳، ص‌۸۹‌؛ البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۵۸؛ اللباب، ج‌۲، ص‌۹۶.
  48. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷؛ الکاشف، ج‌۱، ص‌۱۱۰؛ الفرقان، ج‌۱، ص‌۴۲۸.
  49. جامع البیان، ج‌۱، ص‌۴۲۸، ۴۳۰؛ التبیان، ج‌۱، ص‌۲۶۳‌ـ‌۲۶۴؛ الکشاف، ج‌۱، ص‌۱۴۲.
  50. التفسیر الکبیر، ج‌۳، ص‌۸۹‌؛ البحرالمحیط، ج‌۱، ص‌۳۵۸.
  51. بصائر الدرجات، ص‌۳۱۷؛ الامالى، ص‌۱۳۳؛ الخصال، ص‌۵۷۴‌.
  52. جامع الصغیر، ج‌۲، ص‌۱۷۷؛ کنزالعمال، ج‌۱۱، ص‌۶۰۳‌؛ فیض القدیر، ج‌۴، ص‌۴۶۹.
  53. تفسیر فرات‌الکوفى، ص‌۳۴۸؛ شواهدالتنزیل، ج‌۱، ص‌۳۶۱؛ ج‌۲، ص‌۱۵۸؛ مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷.
  54. جامع‌البیان، مج‌۱، ج‌۱، ص‌۴۲۸‌ـ‌۴۲۹؛ مجمع‌البیان، ج‌۱، ص‌۲۴۷؛ الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۷۳.
  55. التحقیق، ج‌۲، ص‌۲۴۴.
  56. فى ظلال القرآن، ج‌۱، ص‌۷۳؛ احسن الحدیث، ج‌۱، ص‌۴۳؛ قاموس قرآن، ج‌۱، ص‌۱۵۲.

منابع

  • دائرة المعارف قرآن کریم، حسینعلى یوسف زاده و على اسدى، ج۵، ص۲۱۷-۲۲۲.
قرآن
متن و ترجمه قرآن
اوصاف قرآن (اسامی و صفات قرآن، اعجاز قرآن، عدم تحریف در قرآن)
اجزاء قرآن آیه، سوره، جزء، حزب، حروف مقطعه
ترجمه و تفسیر قرآن تاریخ تفسیر، روشهای تفسیری قرآن، سیاق آیات، اسرائیلیات، تاویل، فهرست تفاسیر شیعه، فهرست تفاسیر اهل سنت، ترجمه های قرآن
علوم قرآنی تاریخ قرآن: نزول قرآن، جمع قرآن، شان نزول، کاتبان وحی، قراء سبعه
دلالت الفاظ قرآن: عام و خاص، مجمل و مبین، مطلق و مقید، محکم و متشابه، مفهوم و منطوق، نص و ظاهر، ناسخ و منسوخ
تلاوت قرآن تجوید، آداب قرائت قرآن، تدبر در قرآن
رده ها: سوره های قرآن * آیات قرآن * واژگان قرآنی * شخصیت های قرآنی * قصه های قرآنی * علوم قرآنی * معارف قرآن