اسود بن عبدالاسد مخزومی

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«أسوَد بن عبدالاسد بن هلال» از قبیله قریش، تیره بنى‌ مخزوم و برادر «ابوسلمه مخزومی»[۱] است که در شأن نزول برخی آیات قرآن، به نام آن دو اشاره شده است.

دشمنی با رسول خدا

اسود مردى تندخو و بداخلاق بود[۲] و بر‌خلاف ابوسلمه که مادرش از بنى‌هاشم بود،[۳] نه تنها به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله) ایمان نیاورد، بلکه در مخالفت با او کوشید. نام وى در شمار استهزاء کنندگان پیامبر اکرم به ثبت رسیده است.[۴] در ایام حج، اسود با دیگر مخالفانِ پیامبر در مبادى ورودى مکه مى‌ایستادند تا از ارتباط دیگران با آن حضرت مانع شوند.[۵]

اسود در جنگ‌ بدر اولین کشته از سپاه مشرکان بوده است. چون نگاه او به حوض آب ذخیره مسلمانان افتاد، سوگند یاد کرد که یا از آن بنوشد یا آن را ویران کند. بدین‌ منظور کوشید؛ اما حمزه در برابر وى قرار گرفت و پاى او را مجروح کرد. اسود همچنان در پى تحقق عهد خویش، به پیش رفت و دیوار حوض را با پاى دیگر خود ویران کرد و در نهایت در درون حوض بدست حمزه کشته شد.[۶] مرگ او، غیرت و شجاعت عتبه و برادرش شیبه و فرزندش ولید را برانگیخت و از لشکر جدا شده، مبارز‌ه طلبیدند.[۷]

بر پایه روایتى، زنى که در مدینه مرتکب دزدى شد و پیامبر به‌ رغم شفاعت برخى اصحاب دست او را قطع کرد، فاطمه دختر اسود بوده‌ است.[۸]

اسود در شأن نزول آیات

مفسران گاهی تقابل کفر و ایمان را به‌ صورت مقایسه‌اى میان اسود بن عبدالاسد و برادرش ابوسلمه مخزومی مطرح کرده‌اند:

  • بنا به نقل ابن عباس و ضحاک، آیات «فَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ فَیقُولُ هَاؤُمُ اقْرَءُوا کتَابِیهْ *...* وَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَیقُولُ یا لَیتَنِی لَمْ أُوتَ کتَابِیهْ» (سوره الحاقة، ۱۹ و ۲۵)[۹] و آیات «فَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ بِیمِینِهِ *... * وَأَمَّا مَنْ أُوتِی کتَابَهُ وَرَاءَ ظَهْرِهِ» (سوره انشقاق، ۷ و ۱۰)[۱۰] که از واگذارى نامه اعمال به مؤمنان و کافران سخن مى‌گوید در شأن ابوسلمه و برادرش اسود است.
  • بنا به نقل کلبى، آیه ۳۲ سوره کهف: «وَاضْرِبْ لَهُم مَّثَلًا رَّجُلَینِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَینِ مِنْ أَعْنَابٍ...»؛ برایشان داستان دو مردى را بیان کن که به یکى از آن دو، دو بوستان از انگورها دادیم‌...» درباره او و برادرش ابوسلمه نازل شده است[۱۱]، در حالى‌ که منابع، اطلاعاتى درباره باغ هاى انگورِ اسود ارائه نمى‌دهد. بنا به روایت ابن‌ عباس این آیه درباره عیینه و سلمان نازل شده و خداوند این دو را به برادرانى از بنى‌اسرائیل تشبیه کرده که یکى از آنها بر اثر ثروت اندوزى، نسبت به خدا کفر ورزید. در برخى منابع نیز مراد از «رَجُلین» پیامبر و اهل مکه یا هر مؤمن و کافرى دانسته شده[۱۲] که در این صورت آیه نمادین خواهد بود.
  • قرطبى مى‌نویسد: «قائل» و «قرین» در آیه ۵۱ سوره صافات «قالَ قائلٌ مِنهم اِنّى کانَ لى قََرین * یقُولُ أَإِنَّک لَمِنَ الْمُصَدِّقِینَ» نیز همین دو برادر هستند. هر یک از این دو برادر، چهار هزار دینار به ارث برده بود. یکى از آن دو همه دارایى‌اش را در راه خدا انفاق کرد و آنگاه از برادرش خیرى خواست و او در مقابل درخواست برادرش به توبیخ وى و این‌ که چرا از تصدیق‌کنندگان و ایمان دارندگان به معاد است، پرداخت.[۱۳]
  • بنا به روایت مُقاتل بن سلیمان، آیه ۴۰ سوره نبأ: «و‌یقولُ الکافِرُ یالَیتَنى کنتُ تُرابًا» درباره اسود نازل شده‌ است.[۱۴]
  • بنا به روایتى از ابن‌عباس، مراد از انسان در آیات «وَ قالَ الاِنسانُ ما لَها» (سوره زلزال/۹۹، ۳) و «اِنّ‌ الاِنسانَ لَکفور» (سوره حج/۲۲، ۶۶) اسود است[۱۵] که نسبت به نعمت هاى الهى کفران کرد و با مشاهده قیامت، نگرانى و تحیر خود را ابراز خواهد کرد.
  • برخى او را از مصادیق «مُقتسِمین» در آیه «کمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِینَ» (سوره حجر، ۹۰) دانسته‌اند؛ یعنى آنان که مسیر ورودى مکه را براى جلوگیرى از ارتباط دیگران با پیامبر صلى الله علیه وآله، بین خود قسمت کرده بودند که در این آیه خداوند درباره کیفر آنان سخن دارد.[۱۶]

پانویس

  1. انساب الاشراف، ج‌۱۰، ص‌۴۳۰۸.
  2. الثقات، ج‌۱، ص‌۱۶۶؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۱۴؛ السیرة‌النبویه، ج‌۲، ص‌۶۲۴.
  3. الاستیعاب، ج‌۴، ص‌۲۴۴.
  4. جمهرة انساب العرب، ص‌۱۴۴.
  5. المحبر، ص‌۱۶۰.
  6. المغازى، ج‌۱، ص‌۶۸‌؛ البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۱۴؛ الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۲۴.
  7. البدایة والنهایه، ج‌۳، ص‌۲۱۴.
  8. جمهرة انساب العرب، ص‌۱۴۴؛ الطبقات الکبرى، ج‌۸‌، ص‌۲۰۶.
  9. تفسیر سمرقندى، ج‌۳، ص‌۳۹۹؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۸، ص‌۱۷۵.
  10. تفسیر قرطبى، ج‌۱۹، ص‌۱۷۹.
  11. تفسیر قرطبى، ج‌۱۰، ص‌۲۵۹؛ تفسیر سمرقندى، ج‌۲، ص‌۲۹۸؛ کشف‌الاسرار، ج‌۵، ص‌۶۸۸‌.
  12. تفسیر قرطبى، ج‌۱۰، ص‌۲۵۹.
  13. تفسیر قرطبى، ج‌۱۰، ص‌۲۵۹.
  14. همان، ص‌۱۲۳.
  15. التفسیر الکبیر، ج‌۲۳، ص‌۶۳‌؛ تفسیر قرطبى، ج‌۱۲، ص‌۶۲‌؛ ج‌۲۰، ص‌۱۰۱.
  16. المحبر، ص‌۱۶۰.

منابع