آیه 3 سوره زلزال
<<2 | آیه 3 سوره زلزال | 4>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و (آن روز) آدمی (از فرط حیرت و اضطراب) گوید: زمین را چه پیش آمده؟
و انسان بگوید: زمین را چه شده است؟
و انسان گويد: «[زمين] را چه شده است؟»
و آدمى بگويد كه زمين را چه رسيده است؟
و انسان میگوید: «زمین را چه میشود (که این گونه میلرزد)؟!»
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الإنسَانُ»: انسانی که تکانهای غیرعادی و دگرگونیهای وحشتناک زمین را میبیند. «مَا لَهَا»: زمین را چه خبر است؟ آن را چه شده است؟
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها «1» وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها «2» وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها «3» يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها «4» بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها «5» يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ «6» فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ «7» وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ «8»
آن گاه كه زمين به لرزش شديد خود لرزانده شود. و زمين بارهاى سنگين خود را بيرون افكند. و انسان بگويد: زمين را چه شده است؟ (كه اينگونه سخت مىلرزد). در آن روز زمين خبرهاى خود را بازگو كند. چرا كه پروردگارت به آن وحى كرده است. در آن روز مردم به طور پراكنده (از قبرها) بيرون آيند تا كارهايشان به آنان نشان داده شود. پس هر كس به مقدار ذرّهاى كار نيك كرده باشد همان را ببيند. و هركس هم وزن ذرهاى كار بد كرده باشد آن را ببيند.
نکته ها
مراد از «أَثْقالَها»، مردگان هستند كه در قيامت، زمين آنها را بيرون مىافكند. چنانكه در آيهاى ديگر مىفرمايد: «وَ أَلْقَتْ ما فِيها وَ تَخَلَّتْ» «1»
«1». انشقاق، 4.
جلد 10 - صفحه 563
حضور مردم در قيامت بطور پراكنده است. چنانكه در آيات ديگر مىفرمايد: «أَشْتاتاً»، «كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ» «1»، «كَالْفَراشِ الْمَبْثُوثِ» «2» حضور متفرق مردم در قيامت يا به خاطر آن است كه هر كس همراه رهبرى كه در دنيا انتخاب كرده، مىباشد يا آنكه خوبان و بدان از يكديگر جدا مىشوند.
با اراده خدا در قيامت، جمادات نيز به سخن مىآيند، نه فقط زمين، بلكه اعضاى بدن انسان عليه او گواهى مىدهند. «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَيْنا قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذِي أَنْطَقَ كُلَّ شَيْءٍ» «3»
در روايات آمده است كه در مكانهاى مختلف نماز بخوانيد، زيرا آن مكان در قيامت براى شما شهادت مىدهد. «4»
در روايت ديگرى آمده است كه در بيابانها نيز اذان بگوييد، زيرا به هر سنگ و كلوخى كه صداى شما برسد، گواه قيامت شماست.
حضرت على عليه السلام پس از آنكه بيت المال را تقسيم مىكرد، دو ركعت نماز مىخواند و به زمين خطاب مىكرد: «اشهدى انى ملئتك بحق و فرغتك بحق» «5» اى زمين گواهى بده كه من تو را از بيت المال بر اساس حق پر كردم و سپس بر اساس حق خالى كردم.
در روايات است كه نحوه خبر دادن زمين اين گونه است كه مىگويد: فلانى در فلان زمان فلان عمل را روى من انجام داد. «6»
«مِثْقالَ» از «ثقيل» به معناى ميزان سنگينى است و كلمه «ذَرَّةٍ» يا به معناى كوچكترين مورچه است و يا به معناى ذرات سبك پراكنده در هوا. البته امروز به اتم نيز ذرّه مىگويند.
«1». قمر، 7.
«2». قارعه، 4.
«3». فصّلت، 21.
«4». تفسير مجمعالبيان.
«5». لئالى الاخبار، ج 5، ص 79.
«6». تفسير نورالثقلين.
جلد 10 - صفحه 564
ولى به هر حال مراد از آن كوچكترين واحد وزن است.
در روايات مىخوانيم: مرد عربى وارد مسجد پيامبر اكرم شد و گفت: «علمنى بما علمك الله» از آنچه خدا به تو ياد داده مرا ياد بده! حضرت شخصى را مأمور آموزش قرآن به او كردند.
معلم براى او سوره إِذا زُلْزِلَتِ ... را خواند، همين كه به آيه فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ... رسيد، مرد عرب گفت: «كفانى» مرا بس است و سپس رفت. پيامبر فرمود: «رجع فقيها» «1»
در سوره لقمان نيز، لقمان به فرزندش مىفرمايد: اگر به اندازه وزن خردلى عمل نيك يا بد داشته باشى، در دل سنگ يا در اوج آسمان يا در زمين باشد، خداوند در قيامت براى حساب مىآورد. «يا بُنَيَّ إِنَّها إِنْ تَكُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّماواتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ» «2»
گواهى و شهادت زمين در قيامت، بيانگر آن است كه در همين حال، زمين آگاهانه كارهاى ما را درك مىكند و در آن روز با فرمان و وحى الهى بازگو مىكند.
جناب آقاى حسان در ديوان خود، آيات سوره زلزال را اين گونه به نظم در آورده است:
اين زمين در آن زمان پر بلا
ناگهان چون زلزلت زلزالها
از درونش اخرجت اثقالها
با تعجب قال الانسان مالها
مردگان خيزند بر پا كلّهم
تا همه مردم يروا اعمالهم
هر كه آرد ذرّةً خيراً يره
يا كه آرد ذرّةً شرّاً يره
آن زمان خورشيد تابان كوّرت
كوههاى سخت و سنگين سُيّرت
آبها در كام دريا سجّرت
آتش دوزخ به شدت سعّرت
چون در آن هنگام جنّت ازلفت
خود بداند هركسى ما احضرت
اضافه شدن زلزله به زمين «زلزالها» هم رمز عظمت زلزله است و هم رمز گستردگى آن در تمام زمين. در اولين آيه سوره حج نيز عظمت اين زلزله مطرح شده است: «إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ» در خطبه 157 نهجالبلاغه نيز مىخوانيم: «عباد الله احذروا يوما تفحص فيه الاعمال و يكثر فيه الزلزال و تشيب فيه الاطفال» بندگان خدا! بترسيد از روزى كه در آن، تمام اعمال بررسى شود، زلزلهها زياد مىشود و كودكان (به خاطر طولانى بودن يا سختى آن روز) پير مىشوند.
«1». تفاسير نمونه و نورالثقلين.
«2». لقمان، 16.
جلد 10 - صفحه 565
پیام ها
1- زلزله بزرگ زمين در آستانه قيامت، امرى قطعى و حتمى است. «إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها» (كلمه اذا در موردى بكار مىرود كه امر قطعى باشد)
2- معاد جسمانى است. (جسم انسانها در زمين دفن شده كه در قيامت خارج مىشود، نه روح آنها) «أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها»
3- قيامت روز تحيّر انسان است. «قالَ الْإِنْسانُ ما لَها»
4- هستى شعور دارد. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»
5- زمين از گواهان قيامت است. «يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها»
6- در قيامت راه هرگونه انكار بسته است. «لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ»
7- همه مردم در دادگاه عدل الهى يكساناند. فَمَنْ يَعْمَلْ ... فَمَنْ يَعْمَلْ ...
8- كيفر و پاداش الهى، بر اساس عمل است. فَمَنْ يَعْمَلْ ... فَمَنْ يَعْمَلْ ...
9- عمل هر چه هم كوچك باشد، حساب و كتاب دارد. لذا نه گناهان را كوچك شمريد و نه عبادات را. «مِثْقالَ ذَرَّةٍ»
10- تجسم و ديدن عمل در آن روز خود عذاب يا لذت است. «يَرَهُ»
«والحمدللّه ربّ العالمين»
جلد 10 - صفحه 568
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها «3»
وَ قالَ الْإِنْسانُ: و گويد آدمى يعنى منكران قيامت يا تمام آدميان. بعد از مشاهده زلزله زمين و اخراج اثقال آن از روى تعجب گويند ما لَها: چيست مر زمين را كه تمام آن متزلزل شده و پوشيدههاى خود را آشكار مىكند. قول اصح
جلد 14 - صفحه 305
آنكه كافران چون اين امر فظيع ببينند، گويند چيست زمين را.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
إِذا زُلْزِلَتِ الْأَرْضُ زِلْزالَها «1» وَ أَخْرَجَتِ الْأَرْضُ أَثْقالَها «2» وَ قالَ الْإِنْسانُ ما لَها «3» يَوْمَئِذٍ تُحَدِّثُ أَخْبارَها «4»
بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحى لَها «5» يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ أَشْتاتاً لِيُرَوْا أَعْمالَهُمْ «6» فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ «7» وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ «8»
ترجمه
وقتى كه متزلزل شود زمين متزلزل شدنى مخصوص بخود
و بيرون افكند زمين بارهاى گران خود را
و گويد آدمى چيست مر آنرا
در آن روز نقل مينمايد وقايع خود را
براى آنكه پروردگار تو الهام كند مر او را
در آن روز بيرون ميآيند مردم پراكنده گروه گروه براى آنكه نموده شود بآنها كارهاشان
پس كسيكه بجا آورد بقدر ذرهاى خوبى را مىبيند آنرا
و كسيكه بجا آورد بقدر ذرهاى بدى را ميبيند آنرا.
تفسير
خداوند سبحان در اين سوره مباركه شمهاى از اوضاع قيامت را بيان فرموده باين تقريب كه وقتى متزلزل شود زمين متزلزل شدن مخصوص بخود بحسب شدّت و احاطه بتمام زمين در وقت مقدر كه زنده شدن مردگان باشد و خارج كند زمين بارهاى سنگين خود را از دفائن و كنوز و ابدان مردگان براى زير و زبر شدن و حسرت بردن صاحبان دفينه از ديدن آنها در وقتى كه بكار نيايد و مردمان از روى تعجّب و وحشت گويند چه روى داده است براى زمين كه متزلزل شده اين گونه كه سابقه ندارد در آن روز نقل ميكند زمين تمام اعمالى را كه در آن واقع شده از اطاعت و معصيت و شهادت ميدهد بر صاحبان اعمال در پيشگاه الهى براى اذن خداوند بآن در تكلّم و الهام پروردگار بآنكه بگويد اعمال واقعه بر خود را
جلد 5 صفحه 420
تا حجّت از هر جهت بر گناهكاران تمام شود و اهل عبادت و اطاعت خرسند و سر فراز گردند چنانچه در حديث نبوى ذكر شده كه روز قيامت زمين شهادت ميدهد بر تمام بندگان باعمال خوب و بد آنها هر چه باشد با تمام خصوصيّات آن اعمال و اوقات آنها آنچه بيان شد بر حسب ظاهر است ولى مستفاد از روايات ائمه اطهار آنست كه مراد از انسان امير المؤمنين عليه السّلام است كه زمين اخبار خود را براى او نقل ميكند و از حضرت زهرا سلام اللّه عليها نقل شده كه در زمان ابو بكر زلزله شديدى در مدينه روى داد كه مردم متوسل بابو بكر و عمر شدند و با آن دو خدمت حضرت امير عليه السّلام رسيدند و او با آنها از مدينه بيرون رفت و بر فراز تپهاى قرار گرفت و مردم گرد او حلقه زدند و نگاه بمدينه ميكردند كه ديوارهاى آن در حركت است و متوحّش بودند و حضرت بهيچ وجه تشويشى نداشت پس دست مبارك خود را بزمين زد و فرمود چه ميشود تو را ساكن شو پس ساكن شد و بر تعجب مردم افزود و حضرت فرمود تعجّب نكنيد منم آن انسان كه خدا فرموده اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان ما لها يعنى ميگويد بزمين چه ميشود تو را و نقل ميكند زمين براى من اخبارش را در آن روز مردم از قبرها بيرون ميآيند دسته دسته متفرّق از يكديگر بر حسب مراتبشان چون بعضى مؤمنند و بعضى كافر و بعضى منافق براى آنكه ارائه داده شود بآنها اعمالشان در نامهها كه بدستشان داده ميشود يا بيرون ميآيند از محشر و ميروند دسته دسته ببهشت و جهنّم براى آنكه ارائه داده شود بآنها نتيجه اعمالشان از خير و شرّ كه براى آنها در آن دو جا تهيه شده از نعيم مؤبّد و عذاب مخلّد يا خودشان تهيّه نمودهاند براى خودشان از اشكال و صور بتجسّم اعمال بصور حسنه و قبيحه كه مكرّر بيان شده و بهر سه معنى هر كس بقدر ذرهاى خير و خوبى از او در دنيا سر زده خواهد ديد آنرا و هر كس بقدر ذرهاى شر و بدى از او صادر شده باشد خواهد ديد آنرا و ظاهرا اين در صورتى است كه صورت عمل را از نفس خود پاك نكرده باشد به ارتداد يا توبه و با آن صورت از دنيا برود و الا مشاهده نخواهد نمود جز صورت اخير خود را كه در دنيا براى او تهيه شده از خير و شرّ و بعبارت ديگر ثبت شده اعمال خود
جلد 5 صفحه 421
را مشاهده خواهد نمود نه محو شده آنرا ولى از ابن عباس نقل شده كه هيچ مؤمن و كافرى نباشد كه در دنيا خير و شرى از او صادر شده باشد مگر آنكه خداوند باو بنمايد تا پريشان و غمگين گردد اگر بد باشد و خوشحال و مسرور شود اگر خوب باشد پس گناهان مؤمن را بيامرزد و اجر دهد و حسنات كافر را ردّ و او را معذب فرمايد و قمّى ره از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه كسيكه اهل آتش باشد و در دنيا بقدر ذرهاى كار خير از او سر زده باشد ميبيند آنرا تا افسوس خورد بر آنكه چرا براى غير خدا آنرا بجا آورده و كسيكه اهل بهشت باشد و عمل شرى از او صادر شده باشد آن شر را ميبيند پس آمرزيده ميشود براى او و بنظر حقير آيه شريفه در مقام حكم اقتضائى است براى آنكه كسى تصور نكند عمل خير يا شر اگر كم يا كوچك باشد مؤثر نيست و لذا ميفرمايد هر قدر كم و كوچك باشد اقتضاء تأثير و مشهود شدن اثر در عالم آخرت در آن است و اين معنى منافات ندارد با آنكه بعضى از موانع اثر آنرا ببرد مانند آنكه فرموده گوشت گوسفند حلال است يعنى اقتضاء حليّت در آن موجود است و منافات ندارد كه بواسطه عروض جلل يا موطوئه شدن يا نجس گشتن حرام گردد اينجا هم منافات ندارد كه اثر اعمال خير بعجب يا منّت و آزار يا كفر و ارتداد از بين برود و عمل شر بكفّاره و توبه يا عفو الهى مغفور و محو گردد و حكم كلى براى ذات موضوع محفوظ باشد و منافى با بيانات سابقه هم نيست كه ذكر شد و اللّه اعلم بحقائق الامور و يره بضمّ ياء در هر دو نيز قرائت شده و در مجمع آنرا از امير المؤمنين عليه السّلام نقل نموده و گفته شده كه اين آيه محكمترين آيات قرآن است و پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنرا جامعه نام نهاده در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه ملول نشويد از قرائت اذا زلزلت الارض چون كسيكه قرائت نمايد آنرا در نوافل خود خداوند او را زلزله زده نميفرمايد و نميميرد بزلزله و صاعقه و نه بآفتى از آفات دنيا و چون بميرد امر ميشود او را ببهشت ببرند و خداوند ميفرمايد اى بنده من مباح نمودم بتو بهشتم را هر جا از آن خواهى سكونت نما كسى مزاحم و مانع تو نخواهد بود و در كافى نيز اين معنى با اضافاتى نقل شده است و الحمد للّه تعالى.
جلد 5 صفحه 422
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قالَ الإِنسانُ ما لَها «3»
و ميگويد انسان چيست از براي زمين که اينکه نحو متزلزل شده. بعض مفسرين گفتند: مراد كفار هستند که منكر معاد بودند ميگويند: اينکه اوضاع که ما منكر بعث بوديم چه سبب شده واقع شود که ميفرمايد: قالُوا يا وَيلَنا مَن بَعَثَنا مِن مَرقَدِنا هذا ما وَعَدَ الرَّحمنُ وَ صَدَقَ المُرسَلُونَ يس آيه 52. لكن در بسياري از اخبار که در برهان نقل كرده که مراد از انسان امير المؤمنين است که بزمين ميفرمايد: قرار گير قرار ميگيرد چنانچه در دوره ابي بكر زلزله شديدي واقع شد که تمام اهل مدينه فرار
جلد 18 - صفحه 197
كردند امير المؤمنين آن را ساكن كرد، و نظير آن در عاشوراء واقع شد که زمين لرزيد بادهاي مخالف وزيدن گرفت هوا تيره و تار شد بيبي زينب كبري خدمت زين العابدين (ع) رسيد حضرت يك دست بطرف آسمان و يك دست روي زمين آنها را نگاه داشت، راوي خدمت حضرت صادق (ع) عرض ميكند که: چرا در رحلت پيغمبر و امير المؤمنين و صديقه طاهره و حضرت مجتبي اينکه انقلاب پيش آمد نكرد و در عاشوراء اتفاق افتاد!- حضرت فرمود: تا حضرت ابا عبد اللّه زنده بود يك نفر از خمسة النجباء در روي زمين باقي بود که عالم بطفيل وجود آنها خلق شده که در حديث كساء تصريح دارد که ميفرمايد:
(و عزتي و جلالي اني ما خلقت سماء مبنية و لا ارضا مدحية و لا شمسا مضيئة و لا قمرا منيرا و لا فلكا يسري و لا بحرا يجري الا لاجل هؤلاء الخمسة)
راوي عرض ميكند که: حضرت زين العابدين که بود روي زمين!- حضرت فرمود: اگر او نبود که عالم برچيده ميشد. و شاهد بر اينکه دعوي حديث شريف:
(لو خلت الارض عن الحجة لساخت باهلها و لماجت باهلها).
تنبيه: اگر كسي سؤال كند که در قيامت غرض بعث و نشور است بهشتيها بهشت روند و جهنميها جهنم ديگر اينکه انقلابات براي چه!
جواب: كارهاي خدا و افعال او تمام از روي حكمت و مصلحت است و خلقت اينکه عالم تمام براي بشر است که بيايد در دنيا که دار عمل است و بتواند تحصيل سعادت كند و چون بشر از روي زمين برداشته شود بقاء اينکه عالم ديگر لغو و بيفايده است لذا دستگاه دنيا بكلي برداشته ميشود و دستگاه آخرت برقرار ميگردد که دار جزاء است نه عمل عكس دنيا که دار عمل است نه جزاء، و حديث شريف:
«لا تخلو الارض عن الحجة اما ظاهرا مشهورا او غائبا مستورا».
اقول: ممكن است بلكه بعيد نيست که جمله:
وَ قالَ الإِنسانُ ما لَها متعلق بما بعد باشد که ميفرمايد:
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 3)- به هر حال، در آن روز «انسان (از دیدن این صحنه بیسابقه، سخت متوحش میشود، و) میگوید: زمین را چه میشود» که این گونه میلرزد؟
(و قال الانسان ما لها).
«انسان» در اینجا معنی گستردهای دارد که همگان را شامل میشود، زیرا تعجب از اوضاع و احوال زمین در آن روز مخصوص به کافران نیست.
این تعجب، و سؤال ناشی از آن نفخه اولی است که نفخه پایان جهان است، زیرا زلزله عظیم در پایان جهان رخ میدهد.
و در این صورت منظور از اثقال زمین معادن و گنجها و مواد مذاب درون آن است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم