آیه 210 سوره شعراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۲۱۰ شعراء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَمَا تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّيَاطِينُ

مشاهده آیه در سوره


<<209 آیه 210 سوره شعراء 211>>
سوره : سوره شعراء (26)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و این قرآن را شیاطین فرود نیاوردند (بلکه جبرئیل امین، فرشته خدا نازل ساخته).

قرآن را شیطان ها نازل نکرده اند،

و شيطانها آن را فرود نياورده‌اند.

و اين قرآن را شياطين نازل نكرده‌اند.

شیاطین و جنیّان (هرگز) این آیات را نازل نکردند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

It has not been brought down by the devils.

And the Shaitans have not come down with it.

The devils did not bring it down.

No evil ones have brought down this (Revelation):

معانی کلمات آیه

«مَا تَنَزَّلَتْ ...»: مشرکان می‌گفتند: جنّیان و شیاطین قرآن را به محمّد می‌رسانند، و او همچون کاهنان الهامات و اطّلاعات خود را از ایشان دریافت می‌دارد.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ «210» وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ «211» إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ «212»

و قرآن را شيطان‌ها نازل نكرده‌اند. نه سزاوار آنان است (كه شياطين آن را نازل كنند) و نه قدرت بر اين كار دارند. بى‌شك آنها از شنيدن (اخبار آسمانى) بركنارند.

فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ «213»

پس (اى پيامبر!) با خدا معبود ديگرى را نخوان كه از عذاب شدگان خواهى شد.

نکته ها

وحى دو نوع است:

الف: وحى الهى كه به وسيله‌ى روح‌الامين بر قلب پيامبر صلى الله عليه و آله نازل مى‌شود، كه اين نوع وحى نه سزاوار جنّ و شياطين است و نه آنها توان دريافت و ارسال آن را دارند. «وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ»

ب: نوع ديگر وحى، وسوسه‌ها و الهام‌هاى شيطانى است كه شيطان‌ها بر اولياى خود القا

جلد 6 - صفحه 375

مى‌كنند. «إِنَّ الشَّياطِينَ لَيُوحُونَ إِلى‌ أَوْلِيائِهِمْ» «1»

قرآن از استحكام ومقامى والا واز قداست وحفاظتى خاصّ برخوردار است، زيرا آورنده آن روح‌الامين است، از هرگونه دستبردى محفوظ است، «لَمَعْزُولُونَ» گيرنده آن معصوم است، «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‌» «2» وتضمين شده است. «إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ» «3»

مشركان به پيامبر صلى الله عليه و آله پيشنهاد كردند: اگر تو بت‌هاى ما را بخوانى و آنها را محترم بدانى، ما نيز تو را رئيس خود قرار مى‌دهيم. آيه نازل شد كه كفّار را مأيوس كن. «فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ»

پیام ها

1- تهمت‌ها را قاطعانه پاسخ دهيد. «وَ ما تَنَزَّلَتْ» مشركان القاى آيات را كار شياطين مى‌پنداشتند.

2- قداست وحى، از خباثت شياطين دور است. «ما يَنْبَغِي لَهُمْ»

3- قدرت جن و شياطين محدود است. «وَ ما يَسْتَطِيعُونَ»

4- ورود بيگانگان به مراكز قدسى ممنوع است. «إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ»

5- اگر قابليّت و پاكى و ظرفيّت باشد، فرشته را به نزول وا مى‌دارد. «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى‌ قَلْبِكَ» ولى اگر آمادگى نباشد حتّى پرواز به آسمان، با برگشت و محروميّت همراه خواهد بود. «لَمَعْزُولُونَ»، «فَأَتْبَعَهُ شِهابٌ» «4»*

6- هدف نهايىِ نزول قرآن، توحيد است. وَ ما تَنَزَّلَتْ‌ ... فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ‌

7- خداوند پيامبر را از شرك نهى مى‌كند، تا ما بياموزيم وگرنه پيامبر لحظه‌اى به سراغ غير خدا نرفت. (به در مى‌گويند تا ديوار بشنود). «فَلا تَدْعُ مَعَ اللَّهِ» 8- عصمت انبيا، با آزادى واختيار آنان منافاتى ندارد. (پيامبر معصوم است ولى مى‌تواند به سراغ غير خدا رود، لذا مورد نهى قرار مى‌گيرد) «فَلا تَدْعُ»

9- رهبران توحيد بايد خود اوّلين موحّدان باشند. «فَلا تَدْعُ»

«1». انعام، 121.

«2». نجم، 3.

«3». حجر، 9.

«4». حجر، 18.

جلد 6 - صفحه 376

10- غير خدا، هر چيز وهركس باشد، قابل پرستش نيست. «إِلهاً آخَرَ»

11- شرك، سبب هلاكت امّت‌هاى پيشين گرديده است. فَلا تَدْعُ‌ ... فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ‌ (يعنى از عذاب‌شدگان قبلى مى‌شوى)

12- به سراغ غير خدا رفتن، بيچارگى و عذاب به دنبال دارد. «فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ»

13- آيات الهى، به شخصيّت‌هاى بزرگ نيز هشدار مى‌دهد. «فَتَكُونَ مِنَ الْمُعَذَّبِينَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210)

در بعضى تفاسير مذكور است كه مشركان قريش تجاسر به مقام رسالت نموده گفتند: پيغمبر كاهن است و شياطين قرآن را به او القا نمايند؛ حق تعالى براى تنزه ساحت نبوى صلّى اللّه عليه و آله آيه شريفه نازل فرمود:

وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ‌: و نازل نكردند قرآن را به پيغمبر، شياطين و جنيان.

جلد 9 - صفحه 507


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعالَمِينَ (192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ (193) عَلى‌ قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنْذِرِينَ (194) بِلِسانٍ عَرَبِيٍّ مُبِينٍ (195) وَ إِنَّهُ لَفِي زُبُرِ الْأَوَّلِينَ (196)

أَ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُمْ آيَةً أَنْ يَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنِي إِسْرائِيلَ (197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى‌ بَعْضِ الْأَعْجَمِينَ (198) فَقَرَأَهُ عَلَيْهِمْ ما كانُوا بِهِ مُؤْمِنِينَ (199) كَذلِكَ سَلَكْناهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ (200) لا يُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى يَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِيمَ (201)

فَيَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً وَ هُمْ لا يَشْعُرُونَ (202) فَيَقُولُوا هَلْ نَحْنُ مُنْظَرُونَ (203) أَ فَبِعَذابِنا يَسْتَعْجِلُونَ (204) أَ فَرَأَيْتَ إِنْ مَتَّعْناهُمْ سِنِينَ (205) ثُمَّ جاءَهُمْ ما كانُوا يُوعَدُونَ (206)

ما أَغْنى‌ عَنْهُمْ ما كانُوا يُمَتَّعُونَ (207) وَ ما أَهْلَكْنا مِنْ قَرْيَةٍ إِلاَّ لَها مُنْذِرُونَ (208) ذِكْرى‌ وَ ما كُنَّا ظالِمِينَ (209) وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّياطِينُ (210) وَ ما يَنْبَغِي لَهُمْ وَ ما يَسْتَطِيعُونَ (211)

إِنَّهُمْ عَنِ السَّمْعِ لَمَعْزُولُونَ (212)

ترجمه‌

و همانا آن فرو فرستاده پروردگار جهانيان است‌

فرود آورد آنرا روح الامين‌

بر دلت تا بوده باشى از بيم دهندگان‌

بزبان تازى واضح‌

و همانا آن در كتب پيشينيان است‌

آيا و نبود براى آنها دليلى آنكه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل‌

و اگر فرو فرستاده بوديم آنرا بر بعضى عجمان‌

پس خوانده بود آنرا بر آنها نبودند بآن گروندگان‌

همچنين وارد نموديم آنرا در دلهاى گناهكاران‌

با آنكه ايمان نمى‌آورند بآن تا آنكه به بينند عذاب پر درد را

پس بيايد آنها را ناگاه و آنها ندانند

پس گويند آيا هستيم ما مهلت داده شدگان‌

آيا پس بعذاب ما شتاب ميكنند

آيا پس دانستى كه اگر بهره‌مند سازيمشان سالها

پس آيد آنها را آنچه وعده داده ميشوند

كفايت نكند آنها را آنچه بهره‌مند كرده ميشوند بآن‌

و هلاك نكرديم اهل بلدى را مگر آنكه براى آنها بودند بيم دهندگان‌

براى تذكّر و نباشيم ستمكاران‌

و فرود نياوردند آنرا شيطانها

و سزاوار نباشد آنها را و نميتوانند

همانا آنها از شنيدن بركنار شدگانند.

جلد 4 صفحه 127

تفسير

خداوند متعال بعد از ذكر هفت قصه از قصص انبياء عظام فرموده آنچه ذكر شد از قرآن وحى منزل پروردگار جهانيان است كه نازل نموده است آنرا جبرئيل كه ملقّب بروح الامين است براى آنكه از عالم ارواح و امين وحى الهى است بر قلب تو كه پيغمبر خاتمى تا بوده باشى از بيم دهندگان خلق بزبان تازى واضح المعنى از عذاب الهى و نيست از قبيل حكايات و تواريخى كه قابل شك و ريب باشد و اينكه فرموده نازل نموده بر قلب تو براى افاده اينمعنى است كه چنان قرائت نمود آنرا جبرئيل بر تو كه شنيدى الفاظ آنرا و درك كردى معانى آنرا و قرار گرفت در قلب تو و محتمل است مراد از مبين بيان كننده باشد باين اعتبار كه لسان عربى توسعه دارد چون براى هر خصوصيّتى از خصوصيات معنى در لغت عرب لفظ خاصى است كه ميتوان از آنمعنى بآن لفظ تعبير نمود بخلاف ساير السنه كه اين توسعه را ندارد لذا آنها را بعربى خوب ميشود ترجمه نمود و عربى را بآنها نميشود ترجمه كرد و بنابراين كلمه مبين در مدح لسان عربى ذكر شده و در كافى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه پرسيدند مراد از عربى مبين چيست فرمود بيان ميكند آن زبانها را و بيان نميكند زبانها آنرا و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند هيچ كتابى و وحيى را نازل ننمود مگر بعربى ولى بگوش انبيا بزبان قومشان ميرسيد و بگوش پيغمبر ما بعربى ميرسيد و چون او با قومش سخن مى‌فرمود بعربى بود و آنها هم بعربى مى‌شنيدند و هر كس با پيغمبر بهر زبانى صحبت ميكرد او بعربى مى‌شنيد و تمام آنها بترجمه جبرئيل عليه السّلام بود و از تشريفاتى بود كه خدا براى او مقرّر فرموده بود و از بعضى روايات مفسّره استفاده ميشود كه آنچه بتوسط روح الامين بر قلب پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نازل شده ولايت امير المؤمنين عليه السّلام است و بعضى نزّل بتشديد زاى و نصب الرّوح الامين قرائت نموده‌اند و اين قرآن علاوه بر آنكه از حيث فصاحت و بلاغت بحدّ اعجاز رسيده و خود مصدّق خود است از حيث معانى هم شاهد صدق دارد كه اصول معارف و مواعظ و قصص و حكايات آن موافق با كتب انبياء سابق است و ذكر آن و آورنده‌اش در كتب سابقه وجود دارد آيا اين نيست براى كفار دليل‌

جلد 4 صفحه 128

بر صحّت قرآن و نبوّت آورنده‌اش كه ميدانند آنرا دانايان بنى اسرائيل از يهود و نصارى بمراجعه بتورية و انجيل و يافتن اوصاف و نعوت پيغمبر خاتم را در كتب خودشان لذا اسلام ميآورند از قبيل عبد اللّه بن سلام و اصحاب او و اوس و خزرج و ساير دانشمندان از اهل كتاب و تكن بتاء و آية برفع نيز قرائت شده است و يكى از موجبات رواج اسلام در عرب آنستكه خداوند قرآن را بر شريفترين مردى از شريف‌ترين بيتى از بيوت عرب نازل فرمود و لذا مى‌فرمايد و اگر نازل نموده بوديم قرآن را بر غير عرب كه آن بعضى از افراد عجم باشد پس خوانده بود آنرا براى اعراب چنين نبود كه ايمان بياورند بآن چون آنها خيلى متعصّبند و تمكين از عجم نميكنند ولى ما آنرا بشخصى از عرب نازل نموديم پس ايمان آوردند باو عجم و اين خود فضيلتى است براى افراد عجم چنانچه قمى ره از امام صادق عليه السّلام نقل نموده و چنانچه ما قرآن را بزبان عربى فصيح نازل نموديم براى استفاده كامل قوم وارد نموديم بقرائت و بيان پيغمبر خودمان آنرا بالفاظ و معانيش در دلهاى كفار ولى با وجود اين چون آنها معاند و لجوجند ايمان نميآورند بآن تا ببينند عذاب اليم الهى را كه ملجأ كند آنها را بايمان پس ميآيد آنعذابى كه بايد بيايد بر آنها ناگهان با آنكه آنها نميدانند چنان عذابى بر آنها وارد ميشود و ملتفت نيستند پس در آنوقت كه ايمان فائده و پشيمانى سودى ندارد از روى حسرت و ندامت ميگويند آيا ما مهلت داده ميشويم كه ايمان بياوريم و تصديق كنيم ولى فعلا كه بآنها مهلت داديم ميگويند اين عذاب را زودتر بر ما نازل كن از روى تمسخر آيا تعجيل در عذاب ما ميكنند با آنكه براى آنها صرفه ندارد آيا دانستى اى حبيب من كه اگر بهره‌مند كنيم ما آنها را ساليان دراز پس وارد شود بر آنها عذاب موعود ما كفايت نكند آنها را و فائده ندارد بحالشان آن نعمتهاى بسيارى كه در آنسالهاى متمادى بآن متنعّم بودند بلكه موجب مزيد طغيان و تكميل استحقاقشان براى عذاب خواهد بود پس نبايد بآن خوشيهاى موّقت مغرور شوند در كافى از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه پيغمبر صلى اللّه عليه و اله در خواب ديد كه بنى اميّه از منبرش بعد از او بالا ميروند و مردم را از راه حق بقهقرى برميگردانند پس خيلى محزون شد و جبرئيل نازل شد و حضرت را بآنحال‌

جلد 4 صفحه 129

مشاهده نمود و از سببش سؤال كرد و او قضيه را بيان فرمود و جبرئيل اظهار بى اطلاعى كرد و عروج نمود و طولى نكشيد كه مراجعت كرد و اين چند آيه را آورد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله و سلّم بآنها مأنوس شود و سوره قدر را كه دلالت دارد بر آنكه يك شب قدر براى آنحضرت بهتر از هزار ماه سلطنت بنى اميّه است و بناى ما بر اين بوده كه عذاب بر قومى وارد نمى‌نموديم و اهل هيچ بلدى را بهلاكت نمى‌رسانديم مگر بعد از آنكه براى آنها پيغمبرانى فرستاده باشيم كه بيم دهنده باشند آنها را از عذاب ما براى تذكّر آنها و اتمام حجّت چون ما هيچگاه ستمكار نبوده و نيستيم كه پيش از ارسال رسول منذر قومى را عذاب كنيم ولى وقتى رسول منذر فرستاديم و آنها اطاعت و انقياد ننمودند و مستحق عقوبت شدند معذّب و مستأصل خواهيم نمود آنها را و نبايد تصوّر كنند كه قرآن چون مشتمل بر اخبار غيبيّه است از قبيل القائات شياطين است كه بكاهنان مينمودند و گاهى از غيب خبر ميدادند سزاوار نيست كسى چنين كتابى را كه جامع علوم و معارف و مصالح و مفاسد امور اهل عالم است تا روز قيامت بشياطين نسبت دهد و آنها هرگز قدرت و استطاعت انشاء و ترتيب چنين معانى و الفاظى را نداشته و ندارند و جدّا از مداخله آنها در آسمان و استماع اخبار غيبيّه از ملائكه جلوگيرى ميشود بتوسط شهاب ثاقب و ملائكه‌ئى كه مأمور طرد آنها هستند لذا از ادراك معارف حقّه و علوم دينيّه معزول و محرومند كار آنها فتنه و فساد و اضلال و اخلال است و هدف قرآن موعظه و ارشاد بصلاح و فلاح پس نميشود چنين كتاب مجيدى بالقاء چنين موجودات پليدى باشد يا چيزى از آن بكمك آنان انجام گيرد چون آنها اگر بخواهند كمك كنند با دوستان خودشان ميكنند نه با كسانيكه در نقطه مقابل جاى دارند و گفته شده جهت اين محروميّت و ممنوعيّت آنستكه استفاده از معانى حقّه و استضائه از انوار حقيقيّه منوط و مشروط باشتراك در صفاء ذهن و قابليّت قبول فيض حق است و آنها نفوس خبيثه شريره ظلمانى هستند و سنخيّت با عالم انوار ندارند.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ ما تَنَزَّلَت‌ بِه‌ِ الشَّياطِين‌ُ (210) وَ ما يَنبَغِي‌ لَهُم‌ وَ ما يَستَطِيعُون‌َ (211)

و نازل‌ نكردند باين‌ قرآن‌ شياطين‌ و سزاوار ‌هم‌ نيست‌ ‌بر‌ ‌آنها‌ و قدرت‌ و استطاعت‌ ‌هم‌ ندارند.

نظر ‌به‌ اينكه‌ قرآن‌ معجزه‌ بزرگ‌ حضرت‌ رسالت‌ ‌است‌ و ‌تا‌ دامنه‌ قيامت‌ باقيست‌ و ‌از‌ معجزات‌ باقيه‌ ‌است‌ و حضرت‌ رسالت‌ ‌هم‌ مبعوث‌ ‌بر‌ كافه‌ جن‌ و انس‌ هست‌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ بشر قدرت‌ ندارد و ‌لو‌ يك‌ سوره‌ مثل‌ قرآن‌ بياورد جن‌ بطريق‌ اولي‌ قدرت‌ ندارد و ‌اينکه‌ ‌آيه‌ رد كساني‌ ‌است‌ ‌که‌ گفتند شياطين‌ و اجنه‌ ‌بر‌ پيغمبر ميآوردند لذا ميفرمايد قُل‌ لَئِن‌ِ اجتَمَعَت‌ِ الإِنس‌ُ وَ الجِن‌ُّ عَلي‌ أَن‌ يَأتُوا بِمِثل‌ِ هذَا القُرآن‌ِ لا يَأتُون‌َ بِمِثلِه‌ِ وَ لَو كان‌َ بَعضُهُم‌ لِبَعض‌ٍ ظَهِيراً (اسري‌ ‌آيه‌ 88) لذا ميفرمايد:

(وَ ما تَنَزَّلَت‌ بِه‌ِ الشَّياطِين‌ُ) ‌که‌ ‌آنها‌ ‌هم‌ ‌از‌ طائفه جن‌ هستند جن‌ متمرد چنانچه‌ ميفرمايد:

جلد 14 - صفحه 94

كان‌َ مِن‌َ الجِن‌ِّ فَفَسَق‌َ عَن‌ أَمرِ رَبِّه‌ِ (كهف‌ ‌آيه‌ 50) ‌که‌ ‌اينکه‌ قرآن‌ ‌را‌ شياطين‌ نازل‌ نكردند.

(وَ ما يَنبَغِي‌ لَهُم‌) شياطين‌ كار ‌آنها‌ شيطنت‌ ‌است‌ امر بفساد و كفر و شرك‌ ميكنند الشَّيطان‌ُ يَعِدُكُم‌ُ الفَقرَ وَ يَأمُرُكُم‌ بِالفَحشاءِ وَ اللّه‌ُ يَعِدُكُم‌ مَغفِرَةً مِنه‌ُ وَ فَضلًا (بقره‌ ‌آيه‌ 268) مثل‌ قرآني‌ ‌که‌ ‌به‌ بهترين‌ راه‌ها هدايت‌ ميفرمايد چه‌ مناسبت‌ ‌با‌ شياطين‌ دارد إِن‌َّ هذَا القُرآن‌َ يَهدِي‌ لِلَّتِي‌ هِي‌َ أَقوَم‌ُ (اسري‌ ‌آيه‌ 9) (وَ ما يَستَطِيعُون‌َ) اصلا همچه‌ قدرت‌ و توانايي‌ ندارند.

جايي‌ ‌که‌ عقاب‌ پر بريزد

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 210)- سپس به پاسخ یکی دیگر از بهانه‌ها، یا تهمتهای ناروای دشمنان قرآن می‌پردازد که می‌گفتند: محمّد صلّی اللّه علیه و آله با فردی از جنّ! مربوط است، و او این آیات را تعلیمش می‌دهد! در حالی که قرآن تأکید می‌کند این آیات از سوی پروردگار جهانیان نازل شده است.

در اینجا اضافه می‌کند: «شیاطین و جنیان این آیات را نازل نکردند» (وَ ما تَنَزَّلَتْ بِهِ الشَّیاطِینُ).

ج3، ص402

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع