آیه 152 سوره شعراء

از دانشنامه‌ی اسلامی
(تغییرمسیر از آیه ۱۵۲ شعراء)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<151 آیه 152 سوره شعراء 153>>
سوره : سوره شعراء (26)
جزء : 19
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

که آن مردم در زمین همه گونه فساد می‌کنند و هیچ گونه به اصلاح (حال خلق) نمی‌پردازند.

همانان که در زمین فساد می کنند و به اصلاح گری نمی پردازند.

آنان كه در زمين فساد مى‌كنند و اصلاح نمى‌كنند.»

اينان كه در زمين فساد مى‌كنند و اصلاح نمى‌كنند.

همانها که در زمین فساد می‌کنند و اصلاح نمی‌کنند!»

ترجمه های انگلیسی(English translations)

who cause corruption in the land and do not bring about reform.’

Who make mischief in the land and do not act aright.

Who spread corruption in the earth, and reform not.

"Who make mischief in the land, and mend not (their ways)."


تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ «146» فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ «147» وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ «148» وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ «149»

آيا (فكر مى‌كنيد) شما در آنچه در اين دنيا داريد، در أمن وامان رها خواهيد شد؟ در باغ‌ها و چشمه‌ها. و كشتزارها و نخل‌هايى كه شكوفه‌اش لطيف و بر هم نشسته است. (و هيچ مسئوليّت و بازگشتى نخواهيد داشت؟) و شما (ماهرانه) از كوه‌ها خانه‌هايى براى خوشگذرانى مى‌تراشيد.

فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ «150» وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ «151»

پس، از خدا پروا كنيد و مرا پيروى نماييد. واز اسرافكاران فرمان نبريد.

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ «152»

آنان كه در زمين فساد مى‌كنند و اهل اصلاح نيستند.

نکته ها

اگر مردم دنيا تنها به همين جمله‌ى‌ «لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ» عمل كنند، تمام‌

جلد 6 - صفحه 355

حكومت‌هاى طاغوتى اسرافكار، سقوط مى‌كنند.

قوم ثمود، هم كشاورزى خوبى داشتند، «فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ وَ زُرُوعٍ» هم تمدّن و خانه‌سازى‌ «مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً» و هم رفاه و امنيّت. فارِهِينَ‌ ... آمِنِينَ‌

كلمه‌ى «طلع» به شكوفه‌ى خرما گفته مى‌شود كه قبل از ميوه طلوع مى‌كند و گاهى به نوبَر و اوّلين خرما نيز گفته مى‌شود.

«هَضِيمٌ» به معناى شكوفه‌ى لطيف و بر هم نشسته است. يعنى شكوفه‌هاى خرما از انبوهى و پر حاصلى و طراوت بر هم سوار شده است.

با اينكه كلمه‌ى‌ «جَنَّاتٍ» شامل درخت خرما نيز مى‌شود، ولى نام درخت خرما جداگانه برده شده است، كه شايد اشاره به اهميّت خرما در ميان قوم ثمود بوده است.

كلمه‌ى‌ «فارِهِينَ» مى‌تواند از كلمه‌ى «فره» به معناى شادى باشد كه‌ «بُيُوتاً فارِهِينَ» يعنى در خانه‌ها سرمست بودند و مى‌تواند از ريشه‌ى «فراهت» به معناى مهارت باشد كه‌ «بُيُوتاً فارِهِينَ» يعنى با مهارت خانه‌هايى را از كوهها مى‌تراشيدند.

پیام ها

1- به زندگى مرفّه دنيا مغرور نشويد. أَ تُتْرَكُونَ‌ ... آمِنِينَ‌ رفاه امروز نشانه‌ى رضاى خداوند از شما نيست. (نعمت‌هاى مادّى پايدار نيست).

2- توجّه به ناپايدارى دنيا، وسيله‌ى تقواست. أَ تُتْرَكُونَ‌ ... فَاتَّقُوا اللَّهَ‌

3- لازمه‌ى تقوا، پيروى از انبيا و دورى از اطاعت مسرفان است. «فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ»

4- امنيّت، اقتصاد و رفاه، اگر با پيروى از رهبر معصوم همراه نباشد زمينه‌ى فساد خواهد شد. «آمِنِينَ‌، جَنَّاتٍ‌، عُيُونٍ‌، زُرُوعٍ‌، بُيُوتاً، فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ»

5- انسان در برابر نعمت‌ها رها نيست، بلكه مسئوليّت دارد. «جَنَّاتٍ‌، عُيُونٍ‌، زُرُوعٍ‌، بُيُوتاً، لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ»

6- اسرافكار، صلاحيّت رهبرى جامعه را ندارد. «لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ»

7- انبيا در مصرف‌گرايى مردم حسّاس بودند. «لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ»

جلد 6 - صفحه 356

8- در برابر سرمايه داران اسرافگر، كرنش نكنيد. «لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ»

9- تولّى‌ و تبرّى بايد با هم باشد. «أَطِيعُونِ‌- لا تُطِيعُوا»

10- اسراف، فساد است و اسرافكار، مفسد. «الْمُسْرِفِينَ الَّذِينَ يُفْسِدُونَ»

11- از مرفّهان بى‌درد، اميد اصلاح نداشته باشيد كه اصلاح تنها در سايه‌ى مكتب انبياست. «وَ لا يُصْلِحُونَ»

12- اسرافكاران، كار خودرا توجيه مى‌كنند وخود را صالح مى‌دانند. «لا يُصْلِحُونَ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (152)

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ‌: آنانكه فساد مى‌كنند در زمين حجر به گمراهى مردم از راه حق و رواج فسق و فجور و اشاعه قبايح و شنايع، وَ لا يُصْلِحُونَ‌: و اصلاح نمى‌كنند كار خود را به ايمان و طاعت و توبه از كفر و معصيت.

واقعه قوم ثمود: علامه مجلسى رحمه اللّه به سند حسن بلكه صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام روايت نموده كه: حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جبرئيل سؤال فرمود: چگونه بود هلاك قوم صالح عليه السّلام؟ جبرئيل گفت:

صالح مبعوث شد در وقتى كه شانزده ساله بود، و در ميان قوم ماند تا عمر او به صد و بيست سال رسيد، و آنها اجابت نمى‌كردند او را، و هفتاد بت داشتند.

چون اين حال را مشاهده نمود، قوم را گفت: بر شما عرضه مى‌دارم دو چيز را اگر خواهيد از من پرسيد تا من از خداى خود بخواهم، يا من از خدايان شما بخواهم و اجابت كند مرا به آنچه سؤال كنم. من از ميان شما بيرون مى‌روم.

گفتند: به انصاف آمده اى، پس بنا به وعده، روزى بتها را به صحرا بردند، طعام و شراب خوردند، حضرت صالح را گفتند: هر چه خواهى بخواه. حضرت يكى‌

جلد 9 - صفحه 477

يكى نام بتان را پرسيد از آنها و هر يك را صدا نمود، جواب نيامد از هيچكدام، فرمود: اى قوم ديديد جواب نگفتند. پس خودشان گفتند: چرا جواب صالح را نداديد؛ باز جواب نيامد، آخر الامر گفتند: اى صالح دور شو و ما را زمانى با بتان بگذار. حضرت دور شد، آنها فرشها و ظرفها را انداختند و در پيش بتان به خاك غلطيدند و گفتند: اگر شما امروز جواب صالح را نگوئيد ما رسوا مى‌شويم! پس صالح يك يك را ندا كرد، هيچيك جواب نگفتند، حضرت فرمود: حال شما سؤالى كنيد تا من از خداى خود بخواهم فورا برآورده شود. هفتاد نفر از رؤساى خود را انتخاب و آنها گفتند: اى صالح اگر خداى تو مسئول ما را اجابت كند ما ايمان آريم و تمام قوم به متابعت ما ايمان آرند. حضرت فرمود: بخواهيد آنچه مى‌خواهيد. ايشان اشاره به كوهى نمودند، گفتند: از خداى خود بخواه كه بيرون آورد از اين كوه شتر ماده سرخ موى بسيار سرخ پر كركى كه ده ماهه آبستن باشد.

حضرت از خدا خواست، فورا كوه شكافته و آوازى عظيم ظاهر و اضطرابى شديد بروز و ناقه از آن شكاف ظاهر شد، هنوز گردنش تمام بيرون نيامده بود كه مشغول نشخوار كردن شد. پس گفتند: بچه او هم بيرون آيد. حضرت خواست تا بچه ناقه هم تولد يافت، چون اين آيه عجيبه واقع شد گفتند: بيا برويم تا به قوم خبر دهيم، هنوز به قوم نرسيده كه شصت و چهار نفر آنها مرتد شدند.


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


كَذَّبَتْ ثَمُودُ الْمُرْسَلِينَ (141) إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ صالِحٌ أَ لا تَتَّقُونَ (142) إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ (143) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (144) وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلى‌ رَبِّ الْعالَمِينَ (145)

أَ تُتْرَكُونَ فِي ما هاهُنا آمِنِينَ (146) فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ (147) وَ زُرُوعٍ وَ نَخْلٍ طَلْعُها هَضِيمٌ (148) وَ تَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُيُوتاً فارِهِينَ (149) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ (150)

وَ لا تُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ (151) الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَ لا يُصْلِحُونَ (152) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ (153) ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ (154) قالَ هذِهِ ناقَةٌ لَها شِرْبٌ وَ لَكُمْ شِرْبُ يَوْمٍ مَعْلُومٍ (155)

وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَيَأْخُذَكُمْ عَذابُ يَوْمٍ عَظِيمٍ (156) فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمِينَ (157) فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فِي ذلِكَ لَآيَةً وَ ما كانَ أَكْثَرُهُمْ مُؤْمِنِينَ (158) وَ إِنَّ رَبَّكَ لَهُوَ الْعَزِيزُ الرَّحِيمُ (159)

ترجمه‌

تكذيب كردند قوم ثمود فرستادگان را

وقتى كه گفت بآنها برادرشان صالح آيا نمى‌پرهيزيد

همانا من براى شما پيمبرى امينم‌

پس بترسيد از خدا و فرمان بريد مرا

و نميخواهم از شما بر آن هيچ مزدى نيست مزدم مگر بر پروردگار جهانيان‌

آيا واگذاشته ميشويد در آنچه هستيد اينجا ايمنان‌

در بوستانها و چشمه سارها

و كشت‌ها و درختان خرمائيكه شكوفه آنها لطيف است‌

و ميتراشيد از كوهها خانه‌هائى با آنكه ما هرانيد

پس بترسيد از خدا و اطاعت كنيد مرا

جلد 4 صفحه 121

و اطاعت مكنيد فرمان تجاوز كنندگانرا

آنانكه فساد ميكنند در زمين و اصلاح نميكنند

گفتند جز اين نيست كه توئى از زياد سحر كرده شدگان‌

نيستى تو مگر انسانى مانند ما پس بياور نشانه‌اى اگر هستى از راستگويان‌

گفت اين ماده شترى است براى آن نوبه آب است و براى شما نوبه روزى معيّن‌

و اصابت منمائيد آنرا ببدى پس بگيرد شما را عذاب روزى بزرگ‌

پس پى كردند آنرا پس گرديدند پشيمان‌

پس گرفت آنها را عذاب همانا در اين هر آينه آيتى است و نباشند بيشترشان گروندگان‌

و همانا پروردگار تو او است تواناى مهربان.

تفسير

خداوند متعال پس از پنج آيه كه تفسير آنها در قصص سابقه گذشت نقل فرموده كلام حضرت صالح را بقوم خودش كه بنام سر سلسله‌شان معروف بقبيله ثمود بودند باين تقريب كه آيا تصوّر كرديد بهمين حال كه در ناز و نعمتيد باقى و از حوادث دهر مصون و مأمون خواهيد بود نه چنين است باين حال واگذار نخواهيد شد اين نعمتها كه در اين زمان خداوند بشما عنايت فرموده از قبيل باغها و چشمه‌سارها و كشتزارها و درختان خرما كه شكوفه و غلاف خوشه‌هاى آنها لطيف و نرم و نازك است كه كاشف از خوبى و نرمى و لطافت ميوه آن باشد در صورت تخلّف از امر الهى نيست و نابود خواهد شد و اين خانه‌هاى رفيعى كه در كوهها با كمال استادى و مهارت براى خود ميتراشيد براى شما باقى نمى‌ماند و بعضى فرهين بحذف الف قرائت نموده‌اند يعنى با تكبر و نشاط و دلخوشى پس از خدا بترسيد و كارى نكنيد كه موجب خشم خدا شود و اطاعت كنيد مرا كه امر من امر خدا است و من بدون دستور او دستورى نميدهم و اطاعت نكنيد امر مردمان متجاوز را كه رؤساء قوم بودند و غير از فتنه و فساد كارى نداشتند و آنها در جواب گفتند تو از كسانى هستى كه زياد برايت سحر نموده‌اند بقدرى كه عقلت زائل شده و قمى ره فرموده مراد آنستكه ميان تهى هستى مانند ساير افراد بشر و اگر پيغمبر بودى مثل ما نبودى و مؤكّد اينمعنى است كه بعد از اين گفتند نيستى تو مگر بشرى مانند ما اگر راست ميگوئى معجزى بياور تا ما تو را تصديق نمائيم و

جلد 4 صفحه 122

آنحضرت بتفصيلى كه در سوره اعراف مستوفى گذشت براى آنها از كوه ماده شترى بيرون آورد كه بنا شد آب رودخانه يك روز نوبه آن ناقه و يك روز نوبه آنها باشد و بهيچ وجه آنها مزاحم نوبه آن نشوند و آسيبى هم بآن نرسانند و فرمود اگر شما بآن تعدّى نمائيد بعذاب روز بزرگ كه بزرگى آن براى بزرگى عذاب آن روز است معذّب خواهيد شد و آنها براى آنكه نميخواستند با آن هم نوبه باشند يكنفر از خودشان را مأمور بقتل آنحيوان نمودند و بقيّه با او كمك كردند و گوشتش را قسمت كردند و خوردند و پشيمان شدند وقتى كه عذاب را معاينه نمودند كه آنوقت پشيمانى سودى ندارد و توبه قبول نميشود و آن عذاب صيحه آسمانى يا زلزله زمينى يا بدنى بود كه در سور سابقه مفصلا ذكر شده است و جمل اخيره مفسّره در قصص سابقه است و باغراضى كه اخيرا بيان شد در ذيل هر قصه تكرار شده و خواهد شد و در نهج البلاغه است كه همانا شريك ميكند مردم را در امرى رضا و سخط، ناقه ثمود را يكنفر از آنها پى كرد ولى خدا عذاب را بر همه نازل فرمود چون همه راضى بآن شدند و نسبت عقر را بهمه داد كه فرمود فعقروها فأصبحوا نادمين و زمين آنها در اثر خسف شكسته و گداخته گرديد و نيز از آنحضرت روايت شده كه اول چشمه‌ئى كه جارى شد در زمين آن بود كه خدا براى صالح عليه السّلام جارى فرمود و آبش را بنوبه براى ناقه و آنها مقرّر داشت و فرمود لها شرب و لكم شرب يوم معلوم.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ لا تُطِيعُوا أَمرَ المُسرِفِين‌َ (151) الَّذِين‌َ يُفسِدُون‌َ فِي‌ الأَرض‌ِ وَ لا يُصلِحُون‌َ (152)

و اطاعت‌ نكنيد امر مسرفين‌ ‌را‌ ‌که‌ اكابر و اعيان‌ ‌آنها‌ بودند ‌که‌ زياده‌ روي‌ ميكردند ‌در‌ معاصي‌ و افعال‌ قبيحه‌ و اخلاق‌ رذيله‌ و اعمال‌ ناشايسته‌ ‌که‌ كساني‌ هستند ‌که‌ افساد ميكنند و فعل‌ صالحي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ صادر نميشود و اصلاح‌ نميكنند.

اسراف‌ زياده‌ رويست‌ و ‌در‌ ‌هر‌ امري‌ حرام‌ ‌است‌ و تبذير ‌از‌ ‌بين‌ بردن‌ ‌است‌ نوعا اعيان‌ و رؤساء و اشراف‌ ‌در‌ امور اسراف‌ ميكنند بخصوص‌ اسراف‌ ‌در‌ معاصي‌ و طغيان‌ و سركشي‌ و سرپيچي‌ البته‌ زيردستان‌ ‌در‌ تحت‌ اطاعت‌ آنان‌ ميروند ‌براي‌ استفاده‌ مادي‌ ‌از‌ ‌آنها‌ و فروختن‌ دين‌ ‌به‌ دنيا مثل‌ اتباع‌ معاويه‌ و يزيد و ساير سلاطين‌ بني‌ اميه‌ و بني‌ عباس‌ و سلاطين‌ جور بلكه‌ ‌در‌ بسياري‌ ‌از‌ موارد كاسه‌ ‌از‌ آش‌ گرم‌تر ‌است‌ مثل‌ عمر سعد ‌که‌ امر باحتراق‌ خيام‌ حرم‌ كرد ‌با‌ اينكه‌ دستوري‌ ‌از‌ يزيد و ‌إبن‌ مرجانه‌ نداشت‌ و كارهاي‌ ديگر و هكذا فعلله‌ و تفعلله‌، ‌در‌ جواب‌ حضرت‌ صالح‌ قوم‌ ثمود گفتند:

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 152)- «همانها که در زمین فساد می‌کنند و هرگز اصلاح نمی‌کنند» (الَّذِینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ).

«اسراف» همان تجاوز از حدّ قانون آفرینش و قانون تشریع است و در یک نظام صحیح هر گونه تجاوز از حد موجب فساد و از هم گسیختگی می‌شود، و به تعبیر دیگر سر چشمه فساد، اسراف است و نتیجه اسراف فساد.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع