وَ إِذ أَخَذنا مِيثاقَ بَنِي إِسرائِيلَ لا تَعبُدُونَ إِلاَّ اللّهَ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً وَ ذِي القُربي وَ اليَتامي وَ المَساكِينِ وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً وَ أَقِيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيتُم إِلاّ قَلِيلاً مِنكُم وَ أَنتُم مُعرِضُونَ (83)
(و ياد كن زماني را که از بني اسرائيل پيمان گرفتيم که جز خدا را عبادت نكنيد و بپدر و مادر نيكي كنيد و بخويشاوندان و يتيمان و مستمندان احسان نمائيد و با مردم بخوبي سخن بگوئيد و نماز را بپا داريد و زكاة را بدهيد، پس
1- در ذيل آيه وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ صفحه 6 مجلد ثاني و در ذيل آيه وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم جَنّاتٍالاية صفحه 466 مجلد اول
جلد 2 - صفحه 78
(جز عده كمي از شما باين دستورات پشت نموديد در حالي که اعراض كنندگان بوديد).
و اذ اخذنا: عطف بر آيات سابقه است و مراد از اخذ ميثاق اوامر و دستوراتي است که توسط انبياء بر آنها نازل شده و از آنها عهد گرفته شده که بآن دستورات عمل نمايند و ابتداء آيه بنحو غياب است و از جمله لا تَعبُدُونَ بنحو خطاب و نيز جمله لا تَعبُدُونَ بصورت خبر است و از جمله قُولُوا لِلنّاسِ بصورت انشاء در آمده و اينها از محسنات بديعيه است که بكلام لطف خاصي ميبخشد و در آيات قرآن از اينگونه محسنات بسيار است و آيه اگر چه خطاب به بني اسرائيل و مطالب مذكوره آن جزو مواثيق آنها است ولي آن مطالب از اموري است که در جميع شرايع محقق بوده و از بسياري از آيات و اخبار استفاده ميشود و بر طبق آن براهين عقليه نيز ثابت است و آنها در طي هشت جمله بيان شده:
جمله اول لا تَعبُدُونَ إِلَّا اللّهَ درباره توحيد عبادتي است که براي خدا در عبادت شريك قرار ندهيد و اينکه مفاد كلمه لا اله الا اللّه است و بيان آن و دلالتش بر جميع مراتب توحيد و كليه اعتقادات، بدلالت التزام و اقتضاء در ذيل آيه شريفه وَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ گذشت«1» و جمله لا تعبدون خبرية است و نهي از آن اراده شده چه آنكه جمله خبرية در مقام طلب ابلغ از جمله انشائيه است جمله دوم وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً احسانا مصدري است که نيابت از فعل محذوف نموده و تقدير (و تحسنون بالوالدين) يا (احسنوا بالوالدين) و برّ بپدر و مادر و حرمت عقوق آنها در بسياري از آيات قرآن و اخبار ذكر شده در سوره بني اسرائيل ميفرمايد:
1- مجلد اول ص 174
جلد 2 - صفحه 79
وَ قَضي رَبُّكَ أَلّا تَعبُدُوا إِلّا إِيّاهُ وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً إِمّا يَبلُغَنَّ عِندَكَ الكِبَرَ أَحَدُهُما أَو كِلاهُما فَلا تَقُل لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنهَرهُما وَ قُل لَهُما قَولًا كَرِيماً وَ اخفِض لَهُما جَناحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحمَةِ وَ قُل رَبِّ ارحَمهُما كَما رَبَّيانِي صَغِيراً«1».
و نيز ميفرمايد وَ اعبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشرِكُوا بِهِ شَيئاً وَ بِالوالِدَينِ إِحساناً«2» و غير اينها از آيات ديگر.
و در حديث نبوي است که فرمود «
3» كن بارا و اقتصر علي الجنة و ان كنت عاقا فظا فاقتصر علي النار»«
و فرمود «
4» ايّاكم و عقوق الوالدين فانّ ريح الجنة يوجد من مسيرة الف عام و لا يجدها عاق و لا قاطع رحم»«
و نيز فرموده «
5» کل المسلمين يراني يوم القيمة الّا عاقّ الوالدين، الحديث»«
و در قدسيات است که خداوند فرموده «
6» بعزّتي و جلالي و ارتفاع مكاني لو ان العاق لوالديه يعمل باعمال الانبياء جميعا لم اقبلها منه»«
و در اسرائيليات است که «انه تعالي اوحي الي موسي ان من برّ بوالديه و عقني كتبته بارا و من برني و عق والديه كتبته عاقا»«7» و نيز از رسول خدا روايت شده که فرمود «
8» برّ الوالدين افضل من الصلاة و الصوم و الحج و العمرة و الجهاد في سبيل اللّه»«
و نيز فرمود «
9» من اصبح مرضيا لابويه اصبح له بابان مفتوحان الي الجنة»«
و غير اينها از اخبار ديگر که در كتب اخبار مضبوط است.
و مراد از برّ و احسان بوالدين، احترام در اكرام و اعظام آنها و قيام بخدمت و حسن صحبت و دعاء و طلب مغفرت براي آنها و رفع احتياجات و اداء ديون و اتيان بآنچه از آنها فوت شده و اعطاء قبل از مسئلت آنها و اينكه بر آنها مقدم نشود و صدا بروي آنها بلند نكند و روي ترش ننمايد و كلمه دلتنگي نسبت بآنها از
1- سوره اسري آيه 24- 25
2- سورة النساء آيه 40
[.....]
3- 4- 5- 6- 7- 8- 9- جامع السعادات ص 336
جلد 2 - صفحه 80
وي سر نزند و بالجمله اطاعت آنها را بر خود فرض و لازم بداند حتي در مستحبات و مباحات و مخالفت آنان را حرام بداند مگر در واجبات عيني و محرمات شرعي و اينکه مسئله داراي فروع زيادي است که محل بحث آن در فقه است.
جمله سوم وَ ذِي القُربي و اينکه كلمه عطف به بِالوالِدَينِ است يعني و ذي القربي احسانا و مراد از ذي القربي ارحام و خويشاوندانند و ارحام عبارتند از اولاد و اولاد اولاد هر چه پائين بيايد، و اجداد هر چه بالا رود چه از طرف پدر و چه از طرف مادر و جدّات بهمين نحو، و اعمام و عمات و اخوال و خالات و اولاد آنها، و اخوان و اخوات و اولاد آنها و بالجمله طبقات ثلاثه ارث را که بواسطه قرابت ارث ميبرند شامل ميشود و مراد از احسان بذي القربي همان صله رحم است که در ذيل آيه شريفه وَ يَقطَعُونَ ما أَمَرَ اللّهُ بِهِ أَن يُوصَلَ«1» بيان آن گذشت و در اينجا چند جمله را متذكر ميشويم:
1- ذي القرباي پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم که محبت آنها واجب و مزد رسالت پيغمبر صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و از لوازم ايمان است بنصّ اخبار وارده از خود آن حضرت و ائمه طاهرين، امير المؤمنين و صديقه طاهره و يازده فرزندان معصومين او هستند چنانچه مراد از آل و اهل بيت و عترت نيز آنانند.
2- اگر ذي القربي و رحم انسان كافر و معاند يا مخالف باشد احسان بآنها چه صورت دارد!
بعضي از مفسرين گفتند اينکه آيه مخصوص اهل ايمان است و بعضي گفتند عامّ است نسبت بمؤمن و كافر و بعضي گفتند اگر چه آيه عام است ولي عموم آن بآيه سيف نسخ شده و همين كلام درباره والدين نيز جاري است، و توضيح اينکه قسمت در جمله وَ قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً بيان خواهد شد انشاء اللّه.
1- مجلد اول ص 485
جلد 2 - صفحه 81
3- اگر ميان ذوي القربي اختلاف باشد بطوري که احسان بيكي موجب ايذاء ديگري بشود در اينجا بايد مراعات باب تزاحم بشود باين معني که طرف اهم را در نظر بگيرد و در فرض تساوي و عدم امكان جمع مخير است.
«جمله چهارم» و اليتامي: يتيم بر حسب لغت طفل نابالغي را گويند که پدر نداشته باشد ولي اگر مادر نداشته باشد بحسب لغت او را يتيم نگويند ولي از باب تنقيح مناط و وحدت ملاك در حكم احسان مشترك است و آيات و اخبار در باره احسان بايتام و اصلاح امور آنها و حرمت و عقوبت اكل مال آنها بسيار است در قرآن كريم ميفرمايد: وَ يَسئَلُونَكَ عَنِ اليَتامي قُل إِصلاحٌ لَهُم خَيرٌ«1» و نيز ميفرمايد وَ آتُوا اليَتامي أَموالَهُم وَ لا تَتَبَدَّلُوا الخَبِيثَ بِالطَّيِّبِ وَ لا تَأكُلُوا أَموالَهُم إِلي أَموالِكُم إِنَّهُ كانَ حُوباً كَبِيراً«2» و نيز ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ يَأكُلُونَ أَموالَ اليَتامي ظُلماً إِنَّما يَأكُلُونَ فِي بُطُونِهِم ناراً وَ سَيَصلَونَ سَعِيراً«3» و نيز ميفرمايد فَأَمَّا اليَتِيمَ فَلا تَقهَر«4» و غير اينها از آيات ديگر.
و از رسول خدا صلّي اللّه عليه و آله و سلّم روايت شده که فرمود «
من كفل يتيما و كفل نفقته كنت انا و هو في الجنة كهاتين
» و انگشت سبّابه و وسطي را جمع فرمود«5» و در روايات روايت شده که فرمود «
6» من مسح يده علي رأس يتيم ترحما له اعطاه اللّه بكل شعر نورا يوم القيمة و كتب اللّه بكل شعر مرّت يده عليها حسنة و من اقعد اليتيم علي خوانه و يمسح رأسه يلين قلبه و انّ اليتيم اذا بكي اهتز له العرش»«
و از ابي بصير روايت شده که گفت خدمت ابي جعفر عليه السّلام عرض كردم «
اصلحك اللّه ما ايسر ما يدخل به العبد النار قال من اكل من مال اليتيم درهما
1- سوره البقره آيه 219
2- سوره نساء آيه 3
3- سوره نساء آيه 11
4- سوره الضحي آيه 8
5- سفينه ص 731
6- سفينه ص 731
1»
جلد 2 - صفحه 82
اللهو نحن اليتيم»«
و از ذيل اينکه روايت استفاده ميشود که خوردن سهم امام بلكه سهم سادات در حكم خوردن مال يتيم و موجب دخول در آتش است.
و از بعض اخبار استفاده ميشود که شيعياني که جاهل باحكاماند و از تشرف بخدمت ائمه محرومند در حكم يتيمند زيرا از درك فيوضات پدر روحاني محرومند و بر علماء است که آنان را ارشاد و هدايت و سرپرستي نمايند.
جمله پنجم وَ المَساكِينِ: مساكين جمع مسكين و بمعني درمانده است و بحسب لغت و عرف مسكين از فقير اسوء حالا و تنگدستتر است ولي در آيه مراد از مساكين اعم از فقير و مسكين است زيرا چنانچه گفتهاند و معروف است:
«الفقير و المسكين اذا اجتمعا افترقا و اذا افترقا اجتمعا» هر جا که فقير يا مسكين تنها ذكر شود مثل اينکه آيه مراد هر دو است و هر جا هر دو با هم ذكر شود با هم فرق دارند مثل آيه زكاة، و احسان بمساكين و فقراء مانند احسان بپدر و مادر و ايتام از افضل عبادات است و آيات و اخبار وارده در اينکه قسمت و اقسام انفاقات را در ذيل آيه شريفه وَ مِمّا رَزَقناهُم يُنفِقُونَ بيان نموديم»«2» جمله ششم قُولُوا لِلنّاسِ حُسناً مراد از حسنا قول حسن و گفتار نيك است چنانچه در مجمع البيان از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده که در تفسير اينکه آيه فرمود «
قولوا للناس احسن ما تحبون ان يقال لكم فانّ اللّه يبغض اللّعان السّباب الطعان علي المؤمنين الفاحش المتفحش السائل الملحف و يحب الحليم العفيف المتعفف
» و مراد از كلمه للناس عموم مردم از مؤمن و كافر است چنانچه در مجمع البيان و برهان و ساير كتب از حضرت باقر عليه السّلام روايت شده حتي فخر رازي
1- سفينه ص 731
2- مجلد اول صفحه 215- 240
جلد 2 - صفحه 83
در تفسير خود بعد از نقل كلام مفسرين ميگويد «و زعم ابو جعفر محمّد بن علي الباقر انّه عام و هو الاقوي» و بعضي از مفسرين گفتند مختص بمؤمنين است و بعضي گفتند آيه عام است ولي بآيه سيف و بحديث نبوي «
قاتلوهم حتي تقولوا لا اله الا اللّه او تقروا بالجزية
» منسوخ شده و قريب همين روايتي از حضرت صادق «ع» نقل كردهاند و بعضي گفتند بعموم خود باقي است و با آيات قتال منافاتي ندارد چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد ادعُ إِلي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالحِكمَةِ وَ المَوعِظَةِ الحَسَنَةِ وَ جادِلهُم بِالَّتِي هِيَ أَحسَنُ«1» و نيز ميفرمايد وَ لا تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدعُونَ مِن دُونِ اللّهِ فَيَسُبُّوا اللّهَ عَدواً بِغَيرِ عِلمٍ«2» و تحقيق كلام اينست که موضوع احسان و تفضل و انعام و نحو اينها حسن آنها منوط و مشروط بقابليت محل است و در محل غير قابل علاوه بر اينكه حسن ندارد قبيح هم هست چنانچه رحمت الهيه بهمين جهت شامل اهل عذاب نميشود و كافر مادامي که رجاء هدايت در او هست احسان و محبت و نحو اينها نسبت باو مطلوب و پسنديده است ولي هر گاه قابل هدايت نباشد بلكه مانند عضو فاسدي در اجتماع بشريت باشد که موجب فساد ساير اعضاء شود نه تنها احسان و تفضل بآن ممدوح نيست بلكه بسا قطع آن لازم و ضروري است و احسان او اضرار بجامعه بشريت است.
ترحم بر پلنگ تيز دندان