آیه 60 سوره مریم
<<59 | آیه 60 سوره مریم | 61>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
مگر آن کس که توبه کند و ایمان آرد و نیکوکار شود، که آنان در این صورت بیهیچ ستم به بهشت ابد داخل خواهند شد.
مگر آنان که توبه کرده و ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند، پس آنان به بهشت درآیند و ذرّه ای مورد ستم قرار نمی گیرند.
مگر آنان كه توبه كرده و ايمان آورده و كار شايسته انجام دادند، كه آنان به بهشت درمىآيند و ستمى بر ايشان نخواهد رفت.
مگر آن كس كه توبه كرد و ايمان آورد و كارهاى شايسته كرد. اينان به بهشت داخل مىشوند و هيچ مورد ستم قرار نمىگيرند.
مگر آنان که توبه کنند، و ایمان بیاورند، و کار شایسته انجام دهند؛ چنین کسانی داخل بهشت میشوند، و کمترین ستمی به آنان نخواهد شد.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً»: هیچ ستمی بدیشان نمیشود. کمترین ظلمی بدیشان نمیشود.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا «59»
آنگاه پس از آنان، جانشينان بد و ناشايستهاى آمدند كه نماز را ضايع كردند و هوسها را پيروى كردند. پس به زودى (كيفر) گمراهى خود را خواهند ديد.
إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً «60»
مگر كسى كه توبه كند و ايمان آورد و كار شايسته انجام دهد، پس آنها داخل بهشت مىشوند و به هيچ وجه مورد ستم قرار نمىگيرند (و از پاداششان كاسته نمىشود).
جلد 5 - صفحه 288
نکته ها
«خَلْفٌ»، فرزند صالح را گويند و «خَلْفٌ» فرزند ناصالح است. كلمهى «غى» در مقابل رشد است. «قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» «1» ضايع كردن نماز، غير از نخواندن و ترك آن است. كسى كه نماز مىخواند، ولى بدون رعايت شرايط آن يا با تأخير، چنين كسى نماز را ضايع كرده و آن را سبك شمرده است. «2»
در روايتى مىخوانيم: همين كه حضرت رسول صلى الله عليه و آله اين آيه را تلاوت مىفرمودند، منقلب شده، فرمودند: بعد از 60 سال، گروهى نماز را ضايع خواهند كرد. «3»
اگر اين سخن در اوايل سال اوّل هجرى گفته شده باشد، سال 60 همان سال شهادت امام حسين عليه السلام و سال به قدرت رسيدن يزيد است.
توبه در قرآن:
- معمولًا قرآن كريم بدنبال آيات عذاب، جملهى «إِلَّا الَّذِينَ تابُوا»* يا جملهى «إِلَّا مَنْ تابَ» را آورده تا بگويد: راه اصلاح، هرگز بر كسى بسته نيست.
- توبه، واجب است. زيرا فرمان خداوند است. «تُوبُوا إِلَى اللَّهِ» «4»*
- قبول توبهى واقعى قطعى است، زيرا نمىتوان باور كرد كه ما به امر او توبه كنيم ولى او نپذيرد. «هُوَ الَّذِي يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ» «5»، «هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» «6»
- خداوند هم توبه را مىپذيرد و هم كسانى را كه بسيار توبه مىكنند دوست دارد. «يُحِبُّ التَّوَّابِينَ» «7»
- توبه، بايد با عمل نيك و جبران گناهان همراه باشد. «تابَ وَ عَمِلَ صالِحاً» «8»، «تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ» «9»، «تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا» «10»
- توبه، رمز رستگارى است. تُوبُوا ... لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ «11»
«1». بقره، 256.
«2» بحار ج 11 ص 72.
«3» تفسير نمونه
«4» تحريم 8
«5» شورى 37
«6» بقره 37
«7» بقره 222.
«8» فرقان 71
«9» انعام 37
«10» بقره 160
«11» نور 31.
جلد 5 - صفحه 289
- توبه، وسيلهى تبديل سيئات به حسنات است. «إِلَّا مَنْ تابَ، وَ عَمِلَ، صالِحاً فَأُوْلئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» «1»
- توبه، سبب نزول باران است. تُوبُوا* ... يُرْسِلِ السَّماءَ «2»
- توبه، سبب رزق نيكو است. «تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً» «3»
- توبه در هنگام ديدن آثار مرگ و عذاب پذيرفته نمىشود. «حَتَّى إِذا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ» «4»
- خداوند علاوه بر قبول توبه، لطف ويژه نيز دارد. «هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ» «5»*
«ثُمَّ تابَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَصْلَحَ فَأَنَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ» «6»، «ثُمَّ تابَ عَلَيْهِمْ إِنَّهُ بِهِمْ رَؤُفٌ رَحِيمٌ» «7»
«إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ» «8»
«ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ» «9» در اين آيات در كنار توبه به مسئله رحمت و رأفت و محبّت الهى اشاره شده است.
- قرآن ترك توبه را ظلم و هلاكت دانسته است. «وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» «10» «ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ» «11»
پیام ها
1- گاهى فرزندان ونسل آينده، زحمتهاى پدران را تباه مىكنند. (گاهى از خوبان، نسل نااهل پيدا مىشود) «خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ»
2- نماز محور دين است. (براى نشان دادن چهرهى نسلى به نسل ديگر، ضايع كردن نماز آنان را نشان مىدهد) «فَخَلَفَ .. خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ»
3- نماز، سدّى است ميان انسان و شهوتها و اگر اين سدّ شكسته شود، پيروى از شهوتها براى انسان آسان مىشود. «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»
«1». فرقان، 70.
«2». هود، 52.
«3». هود، 3.
«4». نساء، 18.
«5». بقره، 37.
«6». انعام، 54.
«7». توبه، 117.
«8». مريم، 60.
«9». هود، 90.
«10». حجرات، 11.
«11». بروج، 10.
جلد 5 - صفحه 290
4- كسى كه از رابطه با خدا (نماز) جدا شد، به شهوات پيوند مىخورد. «أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ»
5- رونق يافتن شهوات، غىّ و گمراهى است. وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ ... يَلْقَوْنَ غَيًّا
6- كيفر ضايع كردن نماز، سردرگمى است. «يَلْقَوْنَ غَيًّا» (رشد واقعى در سايهى معنويّت است)
7- سرنوشت ملتها به دست خود آنهاست أَضاعُوا ... يَلْقَوْنَ ... إِلَّا مَنْ تابَ ...
8- توبه، يك تحول است نه تظاهر. «تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً»
9- شرط رستگارى و ورود به بهشت، توبه وايمان و عمل صالح است. تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ... يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً (60)
إِلَّا مَنْ تابَ: مگر كسى كه بازگشته از گناهان. وَ آمَنَ: و ايمان آورد به خدا و رسول به خلوص و ثبات. وَ عَمِلَ صالِحاً: و بجا آورد كارهاى شايسته.
فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ: پس آن گروه تائب مؤمن صالح درآورده شوند، يعنى خدا امر فرمايد تا ايشان را به بهشت درآرند، يا درآيند به بهشت به فرمان خدا. وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً: و ستم ديده نشوند چيزى را از پاداش خود، يعنى از اجر ايشان هيچ كم نشود بلكه به اضعاف مضاعف به آنها مرحمت شود.
تنبيه: آيه شريفه دليل است بر آنكه كفر سابق آنها، ناقص اجور ايشان و سبب ضرر نمىگردد، و حق تعالى هيچكس را از ثواب عمل منع نفرمايد و ابطال ننمايد، چه آن را ظلم ناميده، و ساحت كبريائى از ظلم مبرى باشد.
«1» وافى، مجلد 3، جزء 14، باب 14، ص 58 به نقل از مكارم الاخلاق.
جلد 8 - صفحه 204
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً نَبِيًّا (56) وَ رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا (57) أُولئِكَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ مِنْ ذُرِّيَّةِ آدَمَ وَ مِمَّنْ حَمَلْنا مَعَ نُوحٍ وَ مِنْ ذُرِّيَّةِ إِبْراهِيمَ وَ إِسْرائِيلَ وَ مِمَّنْ هَدَيْنا وَ اجْتَبَيْنا إِذا تُتْلى عَلَيْهِمْ آياتُ الرَّحْمنِ خَرُّوا سُجَّداً وَ بُكِيًّا (58) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا (59) إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئاً (60)
ترجمه
و ياد كن در قرآن ادريس را همانا او بود بسيار راست گو و داراى مقام رفيع نبوّت
و بالا برديم او را بجاى بلندى
آنگروه آنانند كه انعام كرد خدا بر ايشان از پيغمبران از فرزندان آدم و از آنانكه حمل نموديم با نوح و از فرزندان ابراهيم و اسرائيل و از كسانيكه هدايت نموديم و بر گزيديم چون خوانده شود بر ايشان آيتهاى خداى بخشنده برو در افتند با آنكه سجده كنندگان و گريه كنندگان باشند
پس بجا ماندند بعد از ايشان باز ماندگان بدى كه ضايع نمودند نماز را و پيروى كردند ميلهاى نفسانى را پس زود باشد كه به بينند پاداش گمراهى
جلد 3 صفحه 481
را
مگر كسانيكه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته نمايند پس آنگروه داخل شوند در بهشت و ستم كرده نشوند بچيزى.
تفسير
- و ياد كن اى پيغمبر در كتاب خود كه قرآن است ادريس عليه السّلام را كه بود بسيار راستگو و راست جو و تصديق كننده كتب سماوى و آيات الهى و پيغمبر رفيع منزلت گفتهاند او نواده شيث پيغمبر بود و جدّ پدر حضرت نوح و اخنوخ نام داشت و روايت شده است كه نازل شد بر اوسى صحيفه و او اوّل كسى بود كه با قلم خط نوشت و نظر در علم نجوم و حساب كرد و اوّل كسى بود كه جامه را دوخت و لباس كرد و قبلا مردم پوست مىپوشيدند و قمّى ره نقل فرموده كه او را ادريس خواندند براى آنكه زياد كتاب ميخواند و خداوند او را بمقام قرب خود كه عالى و رفيع است رسانيد و بعضى گفتهاند خداوند او را مانند عيسى عليه السّلام بآسمان چهارم برد و زنده است و مراد از بالا بردن او را بجاى بلندى اين است ولى در كافى از امام باقر عليه السّلام نقل نموده كه ملكى مقرّب وقتى مورد عتاب الهى شد و خداوند او را هبوط داد بزمين پس نزد ادريس عليه السّلام آمد و او را شفيع قرار داد و آنحضرت بعد از سه شبانه روز عبادت شفاعت نمود و قبول شد و آن ملك ادريس عليه السّلام را بخواهش خودش بآسمان برد براى ملاقات ملك الموت تا با او قدرى انس گيرد و يادش زندگى دنيا را براى او ناگوار نسازد ولى ملك الموت در زير سايه عرش بود و مأمور بقبض روح او شد ميان آسمان چهارم و پنجم بيكديگر رسيدند و ملك الموت او را همانجا قبض روح نمود و مراد از و رفعناه مكانا عليّا اين است و قمّى ره نيز قريب باين معنى را نقل نموده در هر حال انبياء عظام از حضرت زكريا تا حضرت ادريس كه در اين سوره از ايشان نامبرده شد كسانى هستند كه خداوند نعمت دنيا و آخرت را بر آنها تمام كرد از نسل حضرت آدم و بنابراين من النّبيّين بيان براى الّذين انعم اللّه عليهم است و همه از نسل كسانى هستند كه با نوح عليه السّلام در كشتى نشستند و نجات يافتند غير از حضرت ادريس كه مقدّم بر ايشان بوده چون همه از نسل حضرت ابراهيم عليه السّلام هستند و آنحضرت از نسل سام بن نوح است و حضرت موسى و هرون و زكريّا و يحيى و عيسى عليه السّلام از نسل اسرائيل يعنى حضرت يعقوبند و اينكه بعناوين متعدده ذكر نسب ايشان را فرموده با آنكه همه از نسل حضرت آدمند براى بيان آنستكه بعضى
جلد 3 صفحه 482
شرف قربى دارند مانند حضرت ادريس كه نزديكتر از همه بحضرت آدم است و بعضى شرف قربى و نسبى مانند حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل و حضرت اسحق كه چند پيغمبر و كسانيكه رحمت و نجات الهى شامل حال آنها شده در سلسله نسبشان موجود است و نزديك بايشانند و بعضى از دور و نزديك چندين پيغمبر و صاحب مقام و منزلت سلسله نسب ايشان را تشكيل ميدهد مانند سايرين و از اينجا معلوم ميشود كه اطلاق ذريّه بر اولاد دختر اشكالى ندارد چون حضرت عيسى از طرف مادر از نسل و ذريّه اسرائيل و ابراهيم است و سابقا هم به اين معنى اشاره شده بود و شرافت نسبى اين عدّه اخيره زيادتر است چون شرف نسبى آن عده را دارند بعلاوه شرف نسبى مخصوص بخودشان ولى در عوض حضرات سابق الذكر داراى شرف نسبى از طرف اولادند مخصوصا حضرت ابراهيم و حضرت اسمعيل كه سيّد انبياء و ائمه هدى از نسل آن دو بزرگوارند و بالجمله از كسانى كه خداوند ايشانرا راهنمائى بحق و حقيقت فرموده و برگزيده به نبوّت و امامت كسانى هستند كه وقتى آيات قرآنيه بر ايشان تلاوت و قرائت شود از خوف و خشيت و فروتنى و خضوع بر و بر خاك مىافتند در حاليكه سجده كنندگان و گريه كنندگان باشند مانند حضرت سجّاد عليه السّلام كه در مناقب و مجمع از آن حضرت نقل نموده كه مقصود از ايشان مائيم يعنى ائمه اطهار و خاندان رسالت و طهارت كه همه موصوف باين صفت بودند مخصوصا خود آن بزرگوار كه سيّد السّاجدين و زين العابدين و امام البكّائين است اين ذوات مقدسه كه معصوم بودند از گناه حالشان از خوف خدا اين بود پس ما چه بايد بكنيم كه غرق گناهيم و بنابراين كلام سابق تا اسرائيل تمام شده و از و ممّن هدينا شروع بكلام ديگرى شده كه خبر آن كسانى هستند كه موصوف بصفت خوف و خشيتند نه آنكه و ممّن هدينا عطف بر سابق باشد و اذا تتلى عليهم صفت انبياء سابق الذكر چنانچه گفتهاند و در اين صورت اگر چه خبر كه قوم يا رجال باشد مقدّر است ولى از جهاتى كه بر ارباب ادب مخفى نيست بر آنچه گفتهاند ترجيح دارد و مع الأسف از نسل اين انبياء عظام كسانى بوجود آمدند كه خلف سوء بودند نه خلف صدق چون خلف بسكون لام بازماندگان بدرا گويند و بفتح لام بازماندگان خوب و بجاى آن بزرگواران در زمين حجاز و شام منزل نمودند
جلد 3 صفحه 483
مانند اهل شرك مكّه و يهود فلسطين و ضايع نمودند نماز را براى آنكه ترك كردند چنانچه گفتهاند يا تأخير انداختند از اوّل وقتش چنانچه از امام صادق عليه السّلام روايت شده و پيروى نمودند از ميلهاى نفسانى و خيالات شيطانى خودشان و باختند دل و دين خود را برنگ و رونق دو روزه دنياى دنى و بعد از اين شرّ آن دامنگيرشان خواهد شد اگر غى بمعناى شرّ باشد يا بعد از اين ملاقات ميكنند پاداش اين غوايت و ضلالت را اگر بمعناى گمراهى باشد يا ملاقات ميكنند نااميدى را يا ملاقات ميكنند وادى مخصوص خودشان را كه گفتهاند غى نام آن وادى است و بمعناى نااميدى هم استعمال ميشود مگر كسانيكه از اعمال ناشايسته خود توبه كنند و نادم و پشيمان شوند و اعمال شايستهاى بجا آورند كه آن جماعت داخل بهشت ميشوند بامر خداوند و هيچ مقدار از ثواب اعمال ايشان كاسته نميشود بلكه تمام و كمال بآنها ميرسد چون خداوند در باره كسى ظلم نميكند و اگر اجر مستحق پرداخته نشود در باره او ظلم شده ..
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
إِلاّ مَن تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ الجَنَّةَ وَ لا يُظلَمُونَ شَيئاً (60)
مگر كساني که توبه كنند از معاصي و ايمان آورند بجميع عقائد حقّه و اعمال صالحه از واجبات و مستحبات بجا آورند، پس آنها داخل ميشوند بهشت را و خردلي بآنها ظلم نميشود هم بفيوضات عبادات نائل ميشوند و هم از عقوبات معاصي نجات پيدا ميكنند.
إِلّا مَن تابَ از اعمال و افعال سابقه که مشتمل بر معاصي و كردار زشت، و در توبه چند امر شرط است.
اوّل: پشيماني از افعال سابقه.
دويّم. اينكه پشيماني از حيث معصيت باشد نه از حيث مضارّ دنيوي.
سوّم: عزم بر ترك در آينده.
چهارم: اگر قابل تدارك است تدارك كند مثل قضاء صلاة و صوم و اداء زكاة و خمس و حج و ردّ حقوق النّاس و ترضيه كساني که بآنها ظلم كرده از غيبت و تهمت و افتراء و ضرب و شتم و امثال اينها، و اگر متمكن نيست در حق آنها طلب مغفرت كند و محبت بآنها و اعمال خيريّه در حق آنها.
و آمن دست از شرك و كفر و ضلالت و عناد بر دارد و معتقد بجميع عقائد حقّه شود.
وَ عَمِلَ صالِحاً از عبادات صحيحه واجبه و مندوبه. فَأُولئِكَ يَدخُلُونَ- الجَنَّةَ بفضل الهي نه بنحو استحقاق. وَ لا يُظلَمُونَ شَيئاً ذرّهاي از اعمال او كسر گذارده نميشود و بمثوبات آنها نائل ميشود.
برگزیده تفسیر نمونه
(آیه 60)- از آنجا که برنامه قرآن در همه جا این است که راه باز گشت به سوی ایمان و حق را باز بگذارد در اینجا نیز بعد از ذکر سرنوشت نسلهای ناخلف چنین میگوید: «مگر آنها که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند، آنها داخل بهشت میشوند و کمترین ظلمی به آنها نخواهد شد» (إِلَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً).
بنا بر این، چنان نیست که اگر کسی یک روز در شهوات غوطهور شود برای همیشه مهر یأس و نومیدی از رحمت خدا بر پیشانی او کوفته شود، بلکه تا نفسی باقی است و انسان در قید حیات دنیا است، راه باز گشت و توبه باز است.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم