آیه 30 سوره صافات
<<29 | آیه 30 سوره صافات | 31>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و ما بر شما تسلط و حجتی نداشتیم بلکه شما خودتان طاغی و سرکش مردمی بودید.
و ما را بر شما هیچ تسلطی نبود، بلکه شما مردمی طغیان گر و سرکش بودید.
و ما را بر شما هيچ تسلطى نبود، بلكه خودتان سركش بوديد.
ما را بر شما هيچ تسلطى نبود. شما خود مردمانى نافرمان بوديد.
ما هیچ گونه سلطهای بر شما نداشتیم، بلکه شما خود قومی طغیانگر بودید!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«سُلْطَانٍ»: سلطه و قدرت. مراد زور و اجبار است.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ «30»
و ما را بر شما سلطه و غلبهاى نبود بلكه شما خود گروهى سركش بوديد.
فَحَقَّ عَلَيْنا قَوْلُ رَبِّنا إِنَّا لَذائِقُونَ «31»
پس وعده (عذاب) پروردگارمان بر ما محقّق شد و بدون شك ما چشندگان عذابيم.
فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ «32» فَإِنَّهُمْ يَوْمَئِذٍ فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ «33»
پس ما شما را گمراه كرديم (امّا نه با قهر) زيرا كه ما خود نيز منحرف بوديم. پس آنان در آن روز، در عذاب الهى مشتركند.
پیام ها
1- پيشوايان كفر، هم به گمراهى خود اعتراف مىكنند و هم مسئوليّت اغفال و گمراه كردن پيروان خود را مىپذيرند. «فَأَغْوَيْناكُمْ» ولى مسئوليّت قهر و غلبه و سلطه را نمىپذيرند. «ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ»
2- زمينه و عامل انحراف، از درون منحرفان است نه بر اثر فشار بيرون. «كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ»
3- بالاخره پيشوايان شرك در روز قيامت به توحيد و ربوبيّت الهى اعتراف مىكنند. «قَوْلُ رَبِّنا»
4- در دنيا وعده و وعيد خداوند به گوش سران شرك رسيده است و از روى تعمّد منكر شدهاند. «قَوْلُ رَبِّنا»
5- انسان موجودى آزاد از جبر اجتماعى و فرهنگى است. «بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ»
6- گمراه بودن، زمينهى گمراه كردن است. «فَأَغْوَيْناكُمْ إِنَّا كُنَّا غاوِينَ»
7- خداوند در عذاب پيشوايان و پيروان كفر عادل است. «فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ»
8- مردم عادى هم در پديد آمدن نظام و يا افراد فاسد و هم در رشد و تقويت و
جلد 8 - صفحه 26
بقاى ظلم آنان مؤثّرند. زيرا اگر سهم يا اثرى نداشته باشند در عذاب شريك نمىبودند. «فِي الْعَذابِ مُشْتَرِكُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ (30)
وَ ما كانَ لَنا: و نبود براى ما، عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ: بر شما هيچ قوت و قدرتى كه به اجبار و اكراه شما را گمراه كنيم، بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ: بلكه بوديد شما گروهى سركشى كنندگان و از حد گذشتگان در طريق ظلم و عصيان، يعنى به اختيار خود بر طغيان ثابت و راسخ بوديد، پس امروز ملامت و
جلد 11 - صفحه 115
عتاب مخصوص ما نباشد بلكه لازم ما و شما باشد.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
هذا يَوْمُ الْفَصْلِ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُكَذِّبُونَ «21» احْشُرُوا الَّذِينَ ظَلَمُوا وَ أَزْواجَهُمْ وَ ما كانُوا يَعْبُدُونَ «22» مِنْ دُونِ اللَّهِ فَاهْدُوهُمْ إِلى صِراطِ الْجَحِيمِ «23» وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ «24» ما لَكُمْ لا تَناصَرُونَ «25»
بَلْ هُمُ الْيَوْمَ مُسْتَسْلِمُونَ «26» وَ أَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلى بَعْضٍ يَتَساءَلُونَ «27» قالُوا إِنَّكُمْ كُنْتُمْ تَأْتُونَنا عَنِ الْيَمِينِ «28» قالُوا بَلْ لَمْ تَكُونُوا مُؤْمِنِينَ «29» وَ ما كانَ لَنا عَلَيْكُمْ مِنْ سُلْطانٍ بَلْ كُنْتُمْ قَوْماً طاغِينَ (30)
جلد 4 صفحه 427
ترجمه
اينست روز جدا شدن حق از باطل كه بوديد آنرا تكذيب ميكرديد
جمع كنيد آنها را كه ستم كردند و امثال آنها را و آنچه را كه بودند ميپرستيدند
از غير خدا پس راهنمائى كنيد آنها را براه دوزخ
و بازداريدشان همانا آنها بازخواست شدگانند
چيست شما را كه يكديگر را يارى نميكنيد
بلكه آنها امروز تسليم شدگانند
و روى آورند بعضيشان بر بعضى از يكديگر ميپرسند
گويند همانا شما بوديد كه مىآمديد ما را از راه قوّت
گويند بلكه نبوديد گروندگان
و نبود ما را بر شما تسلّطى بلكه بوديد گروهى سركشان.
تفسير
پس از آنكه كفّار در ذيل آيه سابقه گفتند اين روز مجازات است خودشان با يكديگر يا ملائكه بآنها گويند اين روز فصل خصومت است بين اهل حق و باطل كه بحكم الهى از يكديگر ممتاز شوند و خطاب از مصدر جلال صادر شود بملائكه كه كسانيرا كه ظلم نمودند بخلق خصوصا بانبياء و اولياء و امثال آنها را كه ظلم نمودند بخودشان در عبادت و اطاعت بتها و شياطين جمعآورى نمائيد و با آنچه عبادت و اطاعت مينمودند آنها را در دنيا بغير حق از قبيل بتها و كسانيكه دعوى خدائى نمودند يا دعوى نبوّت و امامت كردند بباطل دست جمع هدايت نمائيد آنانرا براه جهنّم و تعبير بهدايت از قبيل بشارت بعذاب براى طعنه و توبيخ است يعنى شما بايد هدايت براه بهشت شويد كارى كرديد كه هدايت براه دوزخ شديد و بردن بتها بدوزخ مكرّر ذكر شده كه براى توهين آنها در نظر بتپرستها و فروزينه آتش است و فرمان توقيف آنها در موقف حشر صادر گردد براى پرسش از عقائد و اعمال و ولايت ائمه اطهار چنانچه در چندين روايت معتبر تصريح شده و در بيشتر آنها ولايت امير المؤمنين عليه السّلام ذكر شده و آنكه كسى تا جواز ولايت آنحضرت را در دست نداشته باشد از صراط عبورش ندهند و در بعضى از پيغمبر صلى اللّه عليه و اله نقل شده كه تجاوز نميكند قدم بندهاى از جاى خود تا پرسش شود از چهار چيز از جوانى او كه در چه صرف نموده و از عمرش كه در چه تمام كرده و از مالش
جلد 4 صفحه 428
كه از كجا جمع نموده و در چه خرج كرده و از دوستى ما اهلبيت و از طرق عامّه هم اين معنى و آنكه سؤال از ولايت امير المؤمنين عليه السّلام ميشود بثبوت رسيده است و بعدا براى سركوبى و توبيخ و تعيير بآنها گفته ميشود چرا امروز با يكديگر كمك نميكنيد ولى آنروز ديگر آنها كاملا تسليم و منقاد و حاضر براى عذابند چون بكلّى عاجز و از همه جا رانده و ماندهاند يا آنكه حاضرند يكديگر را تسليم نمايند بجاى آنكه نصرت و يارى كنند با هم چون بعضى مستسلمون را بمتسالمون و آنرا به اين معنى تفسير نمودهاند و بنظر حقير وجهى ندارد چون تسالم بمعناى صلح و سازش است و استسلام بمعناى گردن نهادن و تسليم شدن و آنها با يكديگر مخاصمه دارند چنانچه خداوند فرموده پس بعضى از آنها اقبال ببعضى نموده براى ملامت و استيضاح از آنها گويند شما بسر ما آمديد و بزور و قوّت بازوى جانب راست ما را وادار بدين باطل كرديد آنها جواب گويند چنين نبود شما خودتان باطنا ايمان نداشتيد و ما شما را مجبور نميتوانستيم بكنيم بلكه شما خودتان بد ذات و مايل بطغيان و سركشى بوديد لذا زير فرمان انبياء و اوليا نرفتيد و گوش بسخنان ما داديد و الّا ما بر شما سلطنتى نداشتيم و بعضى گفتهاند مراد آنستكه گمراه شدگان بگمراه كنندگان گويند شما از راه نصيحت و خيرخواهى و حقگوئى بر ما وارد شديد و ما را فريب داديد چون عرب بچيزيكه از جانب راست بيايد تيمّن ميجويند و آنها در جواب گويند شما نرفتيد تحصيل عقائد حقه نمائيد لذا قلبا شاك و متزلزل بوديد و طبعا مايل بطغيان و سركشى و تا ما سخنى گفتيم پذيرفتيد و گر نه تسلّطى از ما بر شما وجود نداشت و اجبارى بعمل نيامد كه موجب عذرى براى شما در پيشگاه احديّت باشد.
جلد 4 صفحه 429
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
قالُوا بَل لَم تَكُونُوا مُؤمِنِينَ «29» وَ ما كانَ لَنا عَلَيكُم مِن سُلطانٍ بَل كُنتُم قَوماً طاغِينَ (30)
گفتند اكابر و بزرگان آنها در جواب اتباع خود بلكه شما نبوديد ايمان آورنده و نبود از براي ما سلطه و قدرتي که بر شما داشته باشيم که جلوگيري كنيم از ايمان شما بلكه خود شما بوديد طاغي و ياغي و نخواستيد ايمان بياوريد.
اينکه سؤال و جواب هر دو حق است و راست است زيرا هم اكابر مسئول هستند براي اغواي اتباع و هم اتباع مسئول هستند براي اطاعت اكابر.
(اما مسئوليت اكابر) براي اينست که در تمام گناهان و طغيان و سركشي
جلد 15 - صفحه 139
اتباع شركت دارند چنانچه دارد
من سن سنه حسنه کان له اجرها و اجر من عمل بها الي يوم القيمة و من سن سنة سيئة کان له و زرها و وزر من عمل بها الي يوم القيمة
و در آيه شريفه ميفرمايد مَن قَتَلَ نَفساً بِغَيرِ نَفسٍ أَو فَسادٍ- فِي الأَرضِ فَكَأَنَّما قَتَلَ النّاسَ جَمِيعاً وَ مَن أَحياها فَكَأَنَّما أَحيَا النّاسَ جَمِيعاً مائده آيه 36 در خبر دارد که كسي که يك نفس را هدايت كرده و از كفر و ضلالت نجات داده مثل اينست که تمام ناس را هدايت كرده باشد يعني يك همچه ثوابي و اجري دارد و كسي که يك نفس را اضلال كرد مثل اينست که تمام ناس را اضلال كرده يعني يك همچه عقوبتي دارد چه رسد به اينكه جماعتي را هدايت كند يا جماعتي را اضلال كند.
(و اما مسئوليت اتباع) اينكه خود آنها رفتند در تحت اطاعت اكابر و اعراض از انبياء و دعات حق كردند سلب اختيار از آنها نشده همان قساوت قلب و سياهي دل و هواي نفس و حب دنيا و جاه و مال و عناد و عصبيت آنها را برد در تحت اطاعت اكابر و ترك ايمان بالجمله هر دو دسته معاقب هستند
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 30)- دلیل ما روشن است «ما هیچ گونه سلطهای بر شما نداشتیم»
ج4، ص138
و زور و اجباری در کار نبود! (وَ ما کانَ لَنا عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطانٍ).
«بلکه خود شما قومی طغیانگر و متجاوز بودید» و خلق و خوی ستمگری شما باعث بدبختیتان شد (بَلْ کُنْتُمْ قَوْماً طاغِینَ).
و چه دردناک است که انسان ببیند رهبر و پیشوای او که یک عمر دل به او بسته بود موجبات بدبختی او را فراهم کرده است، سپس از او بیزاری میجوید.
حقیقت این است که هر کدام از این دو گروه از جهتی راست میگویند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم