تا آنان که اسلام نیاوردند از اهل کتاب بدانند که آنها هیچ به رحمت و فضل الهی دستی ندارند و هر فضلی و رحمتی به دست خداست، که او به هر که خواهد میبخشد و خدا دارای فضل و رحمت بزرگ و بیانتها است.
تا اهل کتاب بدانند [که اگر به پیامبر اسلام ایمان نیاورند] بر چیزی از فضل خدا دسترسی نخواهند داشت؛ بی تردید همه فضل به دست خداست، آن را به هرکس بخواهد عطا می کند و خدا دارای فضل بزرگ است.
تا اهل كتاب بدانند كه به هيچ وجه فزونبخشى خدا در [حيطه] قدرت آنان نيست و فضل [و عنايت، تنها] در دست خداست: به هر كس بخواهد آن را عطا مىكند، و خدا داراى كرم بسيار است.
تا اهل كتاب بدانند كه به بخشايش خداوند هيچ دسترس ندارند و اين بخشايش به دست اوست كه به هر كه خواهد ارزانى مىدارد، و خدا را بخشايشى عظيم است.
تا اهل کتاب بدانند که قادر بر چیزی از فضل خدا نیستند، و تمام فضل (و رحمت) به دست اوست، به هر کس بخواهد آن را میبخشد؛ و خداوند دارای فضل عظیم است!
so that the People of the Book may know that they do not control Allah grace in any wise and that in Allah’s hand is all grace, which He grants to whomever He wishes and Allah is dispenser of a mighty grace.
So that the followers of the Book may know that they do not control aught of the grace of Allah, and that grace is in Allah's hand, He gives it to whom He pleases; and Allah is the Lord of mighty grace.
That the People of the Scripture may know that they control naught of the bounty of Allah, but that the bounty is in Allah's hand to give to whom He will. And Allah is of Infinite Bounty.
That the People of the Book may know that they have no power whatever over the Grace of Allah, that (His) Grace is (entirely) in His Hand, to bestow it on whomsoever He wills. For Allah is the Lord of Grace abounding.
معانی کلمات آیه
«لِئَلاّ یَعْلَمَ»: تا بدانند. حرف (لا) زائد و برای تأکید نفی است. «أَهْلُ الْکِتَابِ»: مراد کسانی است که به عیسی و سایر پیغمبران ایمان آورده، ولی به پیغمبر اسلام ایمان نداشته و بهشت را منحصر به خود میدانستند. «الْفَضْلِ»: موهبت. مرحمت. عطیه. لطف.
نزول
قتاده گوید: وقتى که آیه 28 نازل گردید، اهل کتابى که ایمان آورده بودند بر مسلمین حسد ورزیدند سپس این آیه نازل گردید.[۱]
مجاهد گوید: یهودیان مى گفتند: بزودى از میان ما پیامبرى خواهد برخاست که دستها و پاها را قطع نماید وقتى که پیامبر از میان عرب برخاست، کافر شدند و این آیه نازل شد و مراد از فضل در آیه فضل نبوت است.[۲]
تا اهل كتاب گمان نكنند كه مسلمانان، راهى به فضل خدا ندارند (و همه امتيازات و الطاف دو چندانى مخصوص آنان است) و بدانند كه فضل (و عنايت، تنها) به دست خداست، او به هر كس بخواهد آن را مىدهد و خداوند داراى بخشش بزرگ است.
نکته ها
اين سوره با تسبيح خداوند آغاز و با فضل الهى پايان يافت.
در آيه 54 سوره قصص، خداوند درباره اهل كتابى كه به اسلام ايمان آورند، وعده پاداش دو برابر مىدهد: «أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ»، در اين آيات به مسلمانان نيز مىفرمايد: اگر اهل تقوا و ايمان به پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله باشيد، پاداش شما نيز دو برابر است، تا اهل كتاب گمان نكنند كه مسلمانان قادر بر دريافت الطاف الهى نيستند و اين الطاف ويژه آنان است.
با توجّه به آياتى كه در آن «فَضْلٍ عَظِيمٍ» به كار رفته است، معلوم مىشود كه فضل بزرگ الهى، هدايت، بهشت، مغفرت، نبوّت، پيروى از رضاى خداوند، داشتن ديد و تشخيص صحيح است و درباره نعمتهاى مادّى، اين تعبير نيامده است.
پیام ها
1- با صراحت، جلوى توهّمات و توقّعات و انحرافات را بگيريد. «لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتابِ»
2- تفضّل الهى وابسته به اراده حكيمانه است، نه تصوّرات ما. «أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ»
3- خداى حكيم، افراد ويژه را براى دريافت فضل خود انتخاب مىكند.
«يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ»
لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتابِ: خدا مؤمنان را دو نصيب رحمت و مغفرت مىدهد، تا بدانند اهل كتاب، أَلَّا يَقْدِرُونَ: بتحقيق و يقين قادر نشوند و توانائى نيابند، عَلى شَيْءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ: بر چيزى از فضل خدا، يعنى از آن كرامتها كه براى مؤمنان مذكور شده بر آن قادر نشوند، زيرا رسيدن به اين كرامتها، فرع ايمان است به سيد كائنات حضرت خاتم صلّى اللّه عليه و آله و سلّم، و ايشان به اين سعادت نائل نشدند، پس از اين عطيات محروم باشند.
وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ: و تا بدانند بدرستى كه فضل و زيادتى بخشايش به دست قدرت خداى تعالى است، و در تحت تصرف او باشد. يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ: عطا مىفرمايد هر كه را خواهد و مصلحت او اقتضا نمايد، وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ:
و خداى تعالى صاحب فضل بزرگ است، يعنى مالك تمام نعم و جميع عطاها كه فرارسيده به خاص و عام. بنا به قولى: اهل كتاب مىگفتند نزديك شد پيغمبرى بيايد حد زند و دست و پا قطع كند، و زعم آنها آن بود كه از ايشان باشد. چون از ميان عرب مبعوث شد، حسد بردند و به او ايمان نياوردند؛ حق تعالى آيه نازل فرمود: لِئَلَّا يَعْلَمَ أَهْلُ الْكِتابِ ...، و اعلام آنها نمود كه كرامت نبوت و منصب رسالت كه به حضرت خاتم اختصاص يافته، به جهت آنست كه تا اهل كتاب بدانند كه ايشان بر فضل خدا كه نبوت است، قادر نيستند تا هر جا بخواهند وضع كنند، بلكه در تحت قدرت الهى است، و به هر كه مصلحت داند كرامت فرمايد.
جلد 13 - صفحه 54
ج13، ص55
سوره پنجاه و هشتم (المجادله)
سورة المجادله: اين سوره مباركه مدنى است، در مدينه مكرمه نازل شده است.
عدد آيات: بيست و يك به عدد مكى و مدنى، و بيست و دو نزد غير ايشان.
عدد كلمات: چهارصد و هفتاد و سه كلمه.
عدد حروف: هزار و نهصد و نود و دو.
ثواب تلاوت: تفسير برهان- خواص القرآن- از حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مروى است: هر كه قرائت كند اين سوره را، مىباشد روز قيامت از حزب خدا كه رستگارانند. و هر كه بنويسد و بياويزد بر مريضى يا بخواند بر او، ساكن شود از او درد. و اگر خوانده شود بر مالى كه دفن شود، نگهدارى شود تا وقتى كه بيرون آورد او را صاحبش «1».
شأن نزول: على بن ابراهيم قمى رحمه اللّه: اول كسى كه در اسلام ظهار نمود، اوس بن صامت انصارى پيرمرد بود. روزى غضب نمود بر عيالش «خوله» و گفت: «انت علىّ كظهر امّى». بعد از آن پشيمان شد. و در جاهليّت رسم بود
«1» البرهان، جلد 4، صفحه 301.
جلد 13 - صفحه 56
كه به اين كلمه ظهار، حرام مىشد زن ابدا. اوس، پشيمان شد، به خوله گفت: برو خدمت پيغمبر عرض كن تا به واسطه تو نعمت اسلام خدا عطا فرمود و حال اين كيفيت واقع شده. پس از آمدن، عرض كرد: يا رسول اللّه، وقتى «اوس» مرا به نكاح درآورد، جوان بودم. و خداوند مال بسيار و عشيره بىشمار مرحمت، و الحال مال مرا خورده و اولاد زياد آورده، جوانى مبدل به پيرى، و اهل من از من متنفر شدهاند، نمىدانم با اين اولادان چه كنم، اگر به او گذارم ضايع شوند، و اگر نزد خود دارم از گرسنگى هلاك شوند، و حال از «ظهار» پشيمان گشته؛ آيا در اين باب تدبيرى هست؟ فرمود: بر يكديگر حرام شدهايد.
گفت: لفظ طلاق واقع نشد. حضرت فرمود: به ظاهر شرع بر او حرام شدى و حق تعالى چيزى نفرستاد. عرض كرد: خدايا به فقر و پريشانى و بىكسى و سختى حال من نظر فرما، و آنچه صلاح من در آنست به پيغمبر خود اخبار فرما؛ «1» اين چهار آيه نازل شد:
و بتحقيق فرستاديم نوح و ابراهيم را و قرار داديم در فرزندان آن دو پيمبرى و كتاب را پس بعضيشان هدايت شده و بسيارى از آنان متمردانند
پس از پى درآورديم در تعقيب ايشان فرستادگان خود را و از پى در آورديم آنان را بعيسى پسر مريم و داديم باو انجيل را و قرار داديم در دلهاى آنانكه پيروى كردند از او رأفت و مهربانى و ترك دنيا نمودن براى عبادت كه از پيش خود در آوردند آنرا واجب نكرديم بر آنها ولى در آوردند آنرا براى طلب خوشنودى خدا پس رعايت نكردند آنرا چنانكه سزاوار آن بود پس داديم بآنانكه ايمان آوردند از ايشان مزدشانرا و بسيارى از آنان متمردانند
اى كسانيكه ايمان آورديد بترسيد از خدا و ايمان بياوريد به پيغمبر او ميدهد بشما دو بهره و نصيب از رحمتش و قرار ميدهد برايتان نورى كه راه رويد بآن و ميآمرزد شما را و خدا آمرزنده مهربانست
تا بدانند اهل كتاب كه قدرت ندارند بر چيزى از فضل خدا و اينكه فضل بدست خدا است ميدهد آنرا بهر كه بخواهد و خدا صاحب فضل بزرگ است.
تفسير
خداوند متعال در تعقيب آيات سابقه راجع بارسال انبياء عظام ميفرمايد كه ما نوح و ابراهيم عليهما السلام را بنبوّت ارسال نموديم براى هدايت خلق و قرار داديم در نسل آن دو نبوت و كتاب را پس بعضى از فرزندان آن دو هدايت يافتند و بيشتر خارج از طريقه حقه و فرمان الهى بودند و پس از آن انبياء عظام را از قبيل حضرت اسمعيل و اسحق و يعقوب و پيغمبرانى را كه از نسل او بودند و بنى اسرائيل خوانده شدهاند پى در پى در اثر انبياء سابقين يا معاصرين آن دو مانند
جلد 5 صفحه 153
حضرت لوط فرستاديم و در پى همه عيسى بن مريم عليه السّلام بود كه باو كتاب انجيل را داديم و قرار داديم در دلهاى پيروان او رأفت بر گزند رسيدگان و رحمت بر عموم خلق را و رهبانيّت كه مأخوذ از رهب بمعناى ترس است و بر طريقه عبّاد و زهاد و مرتاضين و تاركين دنيا از خلق و صومعهنشينان از نصارى اطلاق ميشود آنها احداث در دين نموده بودند آنرا با آنكه ما بر آنان واجب ننموده بوديم اما آنها اين طريقه را اتّخاذ و جزء دين قرار داده بودند براى تحصيل رضا و خشنودى خدا و بنابراين الا بمعناى لكن و تقدير كلام آنست كه رهبانيّت را ما بر آنان واجب ننموديم ولى نصارى آن را داخل در دين نموده بودند بطمع خوشنودى خدا و بعضى گفتهاند مراد آنست كه رهبانيّت را بدعت گذاردند آنرا ما بر آنها واجب ننموده بوديم مگر طلب خوشنودى خداوند را و آن اطاعت اوامر او است و اين معنى اگر چه اسهل است ولى معناى اول اوفق بروايات وارده در اين باب است چون حاصل آن روايات آنست كه پيروان حضرت عيسى مبتلا بسلاطين جور شدند بعد از آن حضرت و نتوانستند بر آنان غلبه نمايند و امر بمعروف و نهى از منكر كنند بلكه مغلوب شدند و براى آنكه زمين خالى از بندگان حقشناس نباشد از ترس جبّاران در كوه و دشت متفرق شدند و مشغول بعبادت گشتند و منتظر ظهور پيغمبر آخر الزمان بودند كه حضرت عيسى بآنها وعده داده بود ولى بعد از ظهور آن حضرت رعايت ننمودند حقّ تعبّد و رهبانيّت را كه براى خشنودى خدا اختيار نموده بودند چون بعضى ايمان به پيغمبر خاتم آوردند ولى بيشتر نياوردند و لذا خدا فرموده ما اجر اهل ايمان از آنها را داديم و بيشتر آنها متمرّد از فرمان خدا و دستور عيسى عليه السّلام هستند كه ايمان به پيغمبر خاتم نياوردند پس رعايت ننمودند تمامى حق رعايت را چون حق رعايت آن بود كه تمامى ايمان بياورند و بعضى گفتهاند مراد از رعايت ننمودن حق آن آنست كه قائل به تثليث شدند و بدعت در دين عيسى گذاردند و محتمل است اين معنى از بعضى از روايات استفاده شود ولى معناى اوّل اظهر است و بعدا خداوند خطاب باهل كتاب و مؤمنين بانبياء سابق فرموده ميفرمايد اى كسانى كه ايمان آورديد بخدا و پيغمبران گذشته بترسيد از خدا و ايمان بياوريد به پيغمبر
جلد 5 صفحه 154
آخر الزمان تا خداوند دو نصيب و بهره از رحمت خود بشما عنايت فرمايد يك نصيب براى ايمان بانبياء سلف و يك نصيب براى ايمان به پيغمبر حاضر و قرار دهد براى شما نورى كه با شما باشد در قبر و قيامت و با آن عبور نمائيد از پل صراط يا دو بهره از رحمت خود بشما عنايت فرمايد يكى غفران معاصى گذشته و داخل نشدن در جهنم است و ديگر دخول در بهشت و قرار دهد براى شما امامى كه بآن هدايت شويد براه راست كه امير المؤمنين عليه السّلام باشد و نور واقعى او است چنانچه از بعضى روايات استفاده مىشود و بنابراين وعده مغفرت براى تأكيد و بنابر معناى اوّل براى تأسيس است و در هر حال خداوند آمرزنده گناهان و مهربان بر اهل ايمان است و اين كرامت بمؤمنين از اهل كتاب و اعطاء دو نصيب براى آنست كه بدانند ساير اهل كتاب يعنى غير اهل ايمان آنها كه قدرت دارند بر تحصيل مقدارى از فضل خدا چون نفى در نفى موجب اثبات است و به بيان ديگر براى آنست كه ندانند و معتقد نشوند كه قدرت ندارند بر تحصيل چيزى از فضل خدا و بدانند كه فضل و عطا در يد قدرت او است بهر كس هر چه بخواهد عنايت ميفرمايد آنها هم اگر ايمان بياورند به پيغمبر آخر الزمان بچنين كرامتى فائز خواهند شد و بنابراين كلمه لا بمعناى خود باقى و ربط كلام بسابق محفوظ است ولى ظاهرا بيشتر مفسرين لا را زائده گرفته و گفتهاند مراد آنست كه تا بدانند غير اهل ايمان از اهل كتاب كه قدرت پيدا نميكنند بر چيزى از فضل خدا بابقاء بر كفر و افتخار نكنند بر غير اهل كتاب از اهل ايمان كه اگر ما ايمان بياوريم دو اجر داريم و شما يك اجر داريد و الآن مانند شمائيم يا تا بدانند اهل ايمان از اهل كتاب كه قدرت پيدا نميكنند بر جلوگيرى از چيزى از فضل خداوند و اختيار فضل با او است بهر كس هر چه بخواهد ميدهد و افتخار نكنند بر ساير اهل ايمان كه ما دو اجر داريم و شما يك اجر خلاصه آن كه فضل و رحمت خدا قدر معيّنى ندارد بلكه بىمنتها است و ممكن است بمؤمن غير اهل كتاب در صورت قابليّت و اقتضاء بيش از مؤمن كتابى برسد و باختلاف دو شأن نزول بر طبق اين دو معنى نقل نمودهاند و انصاف آنست كه هيچ يك خالى از خلل نيست و تفاسير ديگرى هم شده كه چون
جلد 5 صفحه 155
منطبق با ظاهر آيات و روايات نبود ذكر نشد و بنظر حقير اوجه و اظهر همان معناى اوّل است كه ذكر شد و اللّه اعلم بحقائق الامور و در هر حال خداوند داراى فضل بزرگ و بىپايان است و در چند روايت كفلين از رحمت بامام حسن و امام حسين عليهما السلام و نور بامام و مقتدا تفسير شده و ظاهرا مراد بيان فرد اجلى و مصداق اظهر از كفلين رحمت است نه انحصار بآن چنانچه مكرّر ذكر شده است و در كافى و فقيه و عيون نقل نموده كه مراد از رهبانيّت نماز شب است و در مجمع از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل نموده كه رهبانيّت امّت من هجرت و جهاد و نماز و روزه و حج و عمره است و بايد حمل بر بيان مصداق شود چون اصل رهبانيّت ترس زياد از خدا است نه انعزال از خلق و تمحّض خود براى نماز و دعا و درود و ثنا كه نصارى از پيش خود در آورده بودند و لذا از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم نقل شده كه رهبانيّت در اسلام نيست و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس سوره حديد و مجادله را بخواند در نماز واجب و مداومت نمايد بر آن خداوند او را عذاب نميفرمايد و در نفس و اهل خود بدى نخواهد ديد و الحمد للّه رب العالمين.