وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أَنَّ لَهُم جَنّاتٍ تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ كُلَّما رُزِقُوا مِنها مِن ثَمَرَةٍ رِزقاً قالُوا هذَا الَّذِي رُزِقنا مِن قَبلُ وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً وَ لَهُم فِيها أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ وَ هُم فِيها خالِدُونَ «25»
(و بشارت ده كساني را که ايمان آورده و عمل شايسته نمودهاند به اينكه براي آنها بهشتهايي است که از زير آنها نهرها جاري است، هر گاه از آن بهشتها از ميوهاي بآنها روزي داده شود، گويند اينکه همان است که از پيش از اينکه «در دنيا» بما روزي داده شده و روزي ميوهها همانند و متشاكل براي آنها آورده شود و براي آنان در آن بهشتها زنان پاكيزه هستند و ايشان در آن بهشتها جاويدانند) تفسير اينکه آيه را در ضمن اموري چند متذكر ميشويم:
(امر اول)
در معني «وَ بَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا»: بشارت بمعني اخبار بخير و امر مطلوب است مقابل انذار که اخبار بشرّ و امر نامطلوب و ترسانيدن از آنست و مخبر اينکه دو را بشير و نذير گويند، و در قرآن كريم پيغمبر اكرم صلّي اللّه عليه و آله و سلّم را باين دو صفت توصيف فرموده إِنّا أَرسَلناكَ بِالحَقِّ بَشِيراً وَ نَذِيراً«1» و خود قرآن نيز باين دو وصف معرفي شده، ميفرمايد كِتابٌ فُصِّلَت آياتُهُ قُرآناً عَرَبِيًّا لِقَومٍ يَعلَمُونَ بَشِيراً وَ نَذِيراً«2»
1- سوره بقره آيه 113
2- سوره فصلت آيه 2 و 3
جلد 1 - صفحه 467
و گاهي بشارت را در مورد انذار استعمال ميكنند بنحو عنايت و مجاز مثل فَبَشِّرهُم بِعَذابٍ أَلِيمٍ«1» و بشارت باين معني مختص باهل ايمان است و مؤمن منحصر بشيعه اثنا عشري است که بدعتي در دين نگزارده و ضروريات دين يا مذهب را منكر نشده باشد و ما در كلم الطيب اخباري را که در باب بشارات شيعه وارد شده بود متذكر شديم«2» و گفتيم که بر طبق اخبار معتبره اگر كسي با ايمان از دنيا برود اگر چه گناهاني هم داشته باشد بالاخره اهل نجات خواهد بود و بواسطه سكرات موت و عقوبات برزخ و شفاعت و مغفرت و عفو خاص الهي که براي اهل ايمان است آمرزيده ميشود ولي اگر بيايمان از دنيا برود نجاتي براي او نخواهد بود اگر چه عباداتي هم داشته باشد و اينکه مطلب را در مواضع ديگري از اينکه كتاب نيز متذكر شدهايم
امر دوم
در معني «صالحات»: صالحات جمع صالحة و صالحة و صالح بمعني چيزي است که داراي مصلحت باشد چنانچه فاسدة و فاسد بمعني چيزي است که داراي مفسده باشد و مصلحت و مفسدة عبارت از آثار و نتايجي است که بر فعل مترتب ميشود مثلا شرب دواء براي مريض اثرش رفع مرض است، پس شرب دواء عمل صالحي است که مصلحت و فائده آن رفع مرض است، و شرب سمّ اثرش هلاكت است، پس هلاكت مفسدهاي است که مترتب بر عمل فاسد شرب سمّ ميشود و افعال بطور كلّي از شش قسم بيرون نيست يا مصلحت دارد و هيچ مفسدهاي بر آن مترتب نيست که آن را حسن صرف گويند و يا داراي مفسده و خالي از مصلحت است که آن را قبيح صرف نامند و يا اينكه نه مصلحت دارد و نه مفسده، که لغو صرف باشد و يا مصلحتش بيش از مفسدهاش ميباشد که آن را حسن مطلق گويند و يا مفسدهاش بيش از مصلحتش باشد که قبيح مطلق نامند و يا مصلحت و مفسدهاش
1- سوره توبه آيه 34
2- مجلد سيم ص 214- 222
جلد 1 - صفحه 468
برابر باشد که لغو مطلق بآن گفته ميشود و در باب عدل گفتهايم که از اقسام شش گانه چهار قسم آنها «قبيح صرف و مطلق و لغو صرف و مطلق» محال است از خدا صادر شود و دو قسم آنها که حسن صرف و مطلق باشد از خدا صادر ميشود چون تركش قبيح است.
و مصلحت گاهي در فعل بمعني مصدري است که از آن بمصلحت در امر تعبير ميشود و گاهي در فعل بمعني اسم مصدري است که از آن بمصلحت در مأمور به تعبير ميكنند.
و نيز مصلحت گاهي ذاتي است يعني فعل بالذات داراي مصلحت است مانند احسان در مقابل ظلم که بالذات داراي مصلحت است و گاهي اعتباري است يعني بوجوه و اعتبارات متفاوت ميشود مانند ضرب يتيم که بقصد تأديب داراي مصلحت، و بقصد ايذاء داراي مفسده است و تفصيل اينکه موضوع را در كلم الطيب دادهايم«1».
و مراد از صالحات در آيه شريفه عبادات شرعيه از واجبات و مستحبات که جميع شرايط صحّت و قبول آنها مراعات شود و اينکه از درجات و مراتب عاليه اعمال صالحه است و در جاي خود متذكر شديم که اگر عملي مراعات شرايط صحّت در او شود مورد قبول خواهد بود و شرايط قبول که در لسان اخبار براي عبادات ذكر شده مراد مراتب اعلاي قبول است نه اينكه بدون آنها اصلا مورد قبول نباشد زيرا معقول نيست که دستوري از مولي برسد و بنده اطاعت كند و مولي قبول نفرمايد.
و كلمه «الصالحات» اگر چه جمع محلّي بالف و لام و مفيد عموم است ولي مراد اينکه نيست که بنده بايد جميع اعمال صالحه را بجاي آورد تا مورد بشارت واقع شود زيرا اينکه معني براي عموم مردم مقدور نيست بلكه مراد اينست که اعمال او شايسته باشد آنهم نه اينكه تمام اعمالش واجب يا مستحبّ باشد
1- مجلد اول ص 130
جلد 1 - صفحه 469
و حتي فعل مباح از وي سر نزند زيرا اينکه معني بر غير معصوم و يا تالي تلو معصوم نيز مقدور نيست بلكه همين که اعمال فاسده از او سر نزند و يا اگر عمل زشتي از او صادر شود توبه و تدارك نمايد مشمول آيه شريفه خواهد بود بلكه اگر از كبائر اجتناب كند صغائر او معفو بوده و بشارت در آيه شامل حالش ميگردد
امر سوم
در بيان «أَنَّ لَهُم جَنّاتٍ»: كلمه انّ براي تاكيد، و لام لهم براي اختصاص، و تقديم خبر (لهم) بر اسم (جنات) دليل بر انحصار است يعني محققا بهشت اختصاص باهل ايمان و عمل صالح دارد و جاي غير اينان نيست.
و اينکه معني بظاهرش منافات دارد با آنچه ذكر شد که اگر كسي با ايمان از دنيا برود قطعا اهل بهشت است اگر چه معصيتكار باشد و دفع اينکه منافات را بوجوهي ميتوان نمود:
وجه اوّل: اهل ايمان که داراي معصيت باشند در موقع رفتن از دنيا و عالم برزخ و عقبات قيامت جبران گناهان آنان ميشود و بسا در همان موقع رفتن مورد مغفرت واقع شده و آمرزيده از دنيا ميروند چنانچه مضمون بسياري از اخبار است که در معالم الزلفي باب بيستم ص 71 و 72 ذكر نموده وجه دوم: بهشت داراي درجات و مقامات متعدد است بلكه ميتوان گفت غير محصور است، و اينکه درجه که در آيه شريفه بيان شده مختص و منحصر باين طايفه باشد يعني شخص با ايمان و عمل صالح.
وجه سوم: كساني که مرتكب معاصي ميشوند مخصوصا كبائر، اغلب موقع مردن سلب ايمان از آنها ميشود و بشبهات شيطاني و وساوس نفساني كافر از دنيا ميروند چنانچه نصّ آيه شريفه ثُمَّ كانَ عاقِبَةَ الَّذِينَ أَساؤُا السُّواي أَن كَذَّبُوا بِآياتِ اللّهِ وَ كانُوا بِها يَستَهزِؤُنَ«1» و اخبار بسيار است که درباره
1- سوره روم آيه 9
جلد 1 - صفحه 470
تارك نماز و زكاة و حج و غير اينها وارد شده و جنّات جمع جنّة است و گاهي بجنان نيز جمع بسته ميشود و جنّت عبارت از زمين مشجّري است که از بسياري درختها پوشيده شده باشد و گاهي بفردوس و حديقه هم تعبير ميشود و در فارسي لغت مرادف آن بهشت است و تعبير بجمع در آيه شريفه دليل بر اينست که بهشت در قيامت متعدد و هر مؤمني داراي بهشتهايي است چنان که مفاد آيات ديگر و اخبار است، بلكه ميتوان گفت عدد جنّات الي ما شاء اللّه است زيرا هر مؤمني باغها و بستانهاي بسياري دارد و بر هر كدام از آنها اطلاق جنّت ميشود چنانچه از همين آيه استفاده ميشود زيرا معني أَنَّ لَهُم جَنّاتٍ (انّ لكل واحد منهم جنات) ميباشد و در بيان نعمتهاي بهشتي از ميوهها و اطعمه و اشربه و قصور و تختها و لباسها و فرشها و ظروف و غير اينها آيات و اخبار بسياري است که بشمه از آنها در كلم الطيب اشاره نمودهايم«1»
(امر چهارم)
در جمله «تَجرِي مِن تَحتِهَا الأَنهارُ»: مراد از جريان نهرها از زير آن بهشتها اينست که چون مؤمنين در قصرهاي مرتفع قرار گرفتهاند در صفحه جنّات و از زير آن قصرها نهرها جاري است و ممكن است مراد زير سايه درختهايي باشد که اطراف نهرها غرس شده چنانچه نسبت بباغهاي اينکه عالم هم در آيات شريفه باين عبارت تعبير فرموده أَ لَيسَ لِي مُلكُ مِصرَ وَ هذِهِ الأَنهارُ تَجرِي مِن تَحتِي أَ فَلا تُبصِرُونَ«2»
1- مجلد سوم ص 151- 156
2- سوره زخرف آيه 50 آيا نيست براي من سلطنت مصر و اينکه نهرهايي که از تحت من جاريست آيا نميبينيد
جلد 1 - صفحه 471
و مراد از انهار نهرهايي است که در آيات ديگر بيان فرموده است مثل آيه شريفه مَثَلُ الجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ المُتَّقُونَ فِيها أَنهارٌ مِن ماءٍ غَيرِ آسِنٍ وَ أَنهارٌ مِن لَبَنٍ لَم يَتَغَيَّر طَعمُهُ وَ أَنهارٌ مِن خَمرٍ لَذَّةٍ لِلشّارِبِينَ وَ أَنهارٌ مِن عَسَلٍ مُصَفًّي«1» (صفت بهشتي که بپرهيزكاران وعده داده شده است در آن نهرهايي است از آبي که دگرگون نشود و نهرهايي از شيري که طعم آن تغيير نميكند و نهرها از شرابي که بآشامندگان لذّت ميبخشد و نهرهايي از عسل تصفيه شده) و همچنين نهر كوثر و چشمه سلسبيل و تسنيم و رحيق و معين که در آيات ديگر است و در تفسير صافي از امالي از حضرت امير المؤمنين عليه السّلام روايت كرده که از پيغمبر اكرم از كوثر سؤال نمود حضرت فرمود نهري است از زير عرش جاري است آبش از شير سفيدتر و از عسل شيرينتر و از كره نرمتر، ريگهاي او از زبرجد و ياقوت و مرجان و چمن آن زعفران و خاكش از مشك ازفر و قواعد آن زير عرش است پس دست مبارك بپهلوي علي عليه السّلام زد و فرمود اينکه نهر از براي من و تو و دوستان تو بعد از من است
(امر پنجم)
در بيان «كُلَّما رُزِقُوا مِنها مِن ثَمَرَةٍ رِزقاً»: كلمه من در من ثمرة بيانيه است و مراد از رزق را بيان ميكند و ثمره بمعني ميوه است و در بهشت انواع و اقسام ميوهها بهر اسم و رسمي که در دنيا ديده شده موجود است چنانچه در آيه شريفه ميفرمايد وَ فاكِهَةٍ مِمّا يَتَخَيَّرُونَ«2» و نيز ميفرمايد وَ لَهُم فِيها مِن كُلِّ الثَّمَراتِ و در كفاية الموحدين در وصف درخت طوبي ميگويد «طوبي درختي است در بهشت که اصل آن در خانه أمير المؤمنين عليه السّلام و شاخههاي او در خانههاي اهل
1- سوره محمّد آيه 17
2- سوره واقعه آيه 20
جلد 1 - صفحه 472
بهشت كشيده شده و در آن جميع اقسام ميوهها موجود است» و در معني گفته بهشتيان که ميگويند «هذَا الَّذِي رُزِقنا مِن قَبلُ» (اينکه همان چناني است که پيش از اينکه روزي داده شدهايم) بعضي از مفسرين گفتند مراد از «من قبل» دنيا است و مقصودشان ميوههاي دنيوي است يعني اينکه همان ميوههايي است که در دنيا ميخورديم و اينها مشابه با همانها است از جهت اسم و رنگ و شكل اگر چه لذت و طعمش قابل مقايسه با آنها نيست و بعضي كلمه رزقنا را بمعني وعدنا گرفتهاند يعني اينها آن ميوههاييست که خداوند بما وعده داده بود و بعضي گفتند در بهشت آنچه مؤمنين از نعم آن مصرف ميكنند باز ميبينند بجاي خود موجود است چنانچه مفاد اخبار است ميگويند اينها همانهاست که قبلا تناول كرديم و ممكن است گفته شود که نعم بهشت صورت باطني معارف و اخلاق و عبادات و اعمال صالحه است که مؤمنان در دنيا تحصيل كردهاند چون در آن عالم كشف غطاء ميشود اهل بهشت هر نعمتي که بآنها عطا ميشود ميبينند که اينکه همان معارف و اخلاق و اعمال صالحه است که در دنيا خداوند بآنان روزي نمود و آنان را موفق داشت چنانچه اهل دوزخ نيز هر عذابي را که ميچشند ميفهمند که آن ميوه و نتيجه همان اعمال زشتي است که در دنيا مرتكب شدند و بر طبق اينکه معني اخبار بسياري هست و شايد مراد قائلين بتجسم اعمال نيز همين باشد «وَ أُتُوا بِهِ مُتَشابِهاً» يعني ميوههايي که براي بهشتيان ميآورند بعضي از آنها همانند بعضي ديگر است به اينکه جهت که همه آنها ميوه خوب است و ميوه پست در آنها نيست و همه آنها در نهايت پاكيزگي و لذت است و مانند ميوههاي دنيا نيست که رسيده و كال و شيرين و ترش شده و غير اينها در هم آميخته باشد
جلد 1 - صفحه 473
(امر ششم)
در جمله «وَ لَهُم فِيها أَزواجٌ مُطَهَّرَةٌ»: زنان بهشتي دو دستهاند: يك دسته حور العين بهشتي هستند که در بسياري از آيات قرآن از آنان وصف شده در سورة الرحمن ميفرمايد فِيهِنَّ خَيراتٌ حِسانٌ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ حُورٌ مَقصُوراتٌ فِي الخِيامِ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ لَم يَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جَانٌّ«1» (در آن بهشتها زنان نيكو خوي پاكيزه روي هستند، پس بكدام يك از نعمتهاي پروردگارتان تكذيب ميكنيد، زنان حوري هستند که در خيمهها مستور و در حجلهها محجوبند. پس بكدام يك از نعمتهاي پروردگارتان تكذيب ميكنيد، آنان را لمس نكرده پيش از اهل بهشت نه بشري و نه جنّي) و نيز ميفرمايد فِيهِنَّ قاصِراتُ الطَّرفِ لَم يَطمِثهُنَّ إِنسٌ قَبلَهُم وَ لا جَانٌّ فَبِأَيِّ آلاءِ رَبِّكُما تُكَذِّبانِ كَأَنَّهُنَّ الياقُوتُ وَ المَرجانُ«2» (در آن بهشتها زناني باشند که چشم خود بر شوهران خود دوخته و بديگران ننگرند و جن و بشري قبل از اهل بهشت آنان را لمس نكرده و مانند ياقوت و مرجانند) و در سوره واقعه ميفرمايد وَ حُورٌ عِينٌ كَأَمثالِ اللُّؤلُؤِ المَكنُونِ«3» (و حور العين که مانند مرواريد دست نخورده هستند) و نيز ميفرمايد إِنّا أَنشَأناهُنَّ إِنشاءً فَجَعَلناهُنَّ أَبكاراً«4» (ما آنان را بدون ولادت آفريديم و دوشيزگان قرار داديم) و در احتجاج طبرسي روايت ميكند که زنديقي از حضرت صادق عليه السّلام سؤال كرد که چگونه ميشود حورالعين بهشتي هميشه بكر باشند! حضرت فرمود آنان از طيب خلق شده و آفت و عاهت بآنها نرسد و خون و غير آن از محل آنها خارج نشود
1- سوره الرحمن آيه 69- 73
2- سوره الرحمن آيه 65
[.....]
3- سوره واقعه آيه 22
4- سوره واقعه آيه 34- 34
جلد 1 - صفحه 474
و جز عورت مرد بر آنها وارد نگردد دسته دوم زنان مؤمنه صالحه هستند که بمراتب از حور العين زيباترند، در سوره زخرف ميفرمايد ادخُلُوا الجَنَّةَ أَنتُم وَ أَزواجُكُم تُحبَرُونَ«1» (داخل بهشت شويد شما و همسرانتان در حالي که مورد كرامت هستيد) و نيز ميفرمايد جَنّاتُ عَدنٍ يَدخُلُونَها وَ مَن صَلَحَ مِن آبائِهِم وَ أَزواجِهِم وَ ذُرِّيّاتِهِم«2» (داخل ميشوند بهشتهايي را که محل اقامت جاوداني است خود آنها و كساني که شايسته استند از پدران و همسران و فرزندان آنها) و نيز ميفرمايد إِنَّ أَصحابَ الجَنَّةِ اليَومَ فِي شُغُلٍ فاكِهُونَ هُم وَ أَزواجُهُم فِي ظِلالٍ عَلَي الأَرائِكِ مُتَّكِؤُنَ«3» (ياران بهشت آن روز در نعمتها متلذذ هستند خود ايشان و همسرانشان در سايبانها بر تختها تكيه دادهاند) و هر دو دسته از زنان بهشتي پاكيزه و مطهره هستند هم از كثافات ظاهريه مثل خون و بول و غايت و حيض و نفاس، و هم از كثافات باطنيه از اخلاق رذيله و صفات خبيثه مانند حقد و حسد و امثال اينها و هم از اعمال زشت و ناپسنديده و بالجمله جميع مراتب طهارت را دارا هستند.
(امر هفتم)
در جمله «هُم فِيها خالِدُونَ» خلود و جاوداني اهل بهشت در بهشت و كفار و معاندين در دوزخ از ضروريات دين اسلام بوده و بنص آيات شريفه قرآن و اخبار بسيار ثابت و مسلّم است و ما در كلم الطيب آيات و اخبار آن و شبهات مخالفين و جواب آنها را مفصّلا متذكر شديم«4» و در اينکه كتاب نيز در ذيل آيه شريفه
1- سوره زخرف آيه 70
2- سوره رعد آيه 23
3- سوره يس آيه 55- 56
4- مجلد سوم ص 179- 195
جلد 1 - صفحه 475
وَ لَهُم عَذابٌ عَظِيمٌ«1» بقسمتي از آنها اشاره نموديم و در اينجا ببعضي از آيات و اخبار آن اكتفاء ميكنيم:
در سوره بقره ميفرمايد وَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِكَ أَصحابُ الجَنَّةِ هُم فِيها خالِدُونَ«2» (كساني که ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند اينان ياران بهشت و در آن جاودانند) و نيز ميفرمايد بَلي مَن كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحاطَت بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ«3» (آري كسي که كار بد پيشه كند و گناهش آن را فرا گيرد اينان ياران آتش و در آن جاودانند) و نيز ميفرمايد وَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَولِياؤُهُمُ الطّاغُوتُ يُخرِجُونَهُم مِنَ النُّورِ إِلَي الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصحابُ النّارِ هُم فِيها خالِدُونَ«4» (و كساني که كافر شدند وليّ امر آنان شيطان و هر متجاوز و سركشي است، آنان را از روشني بطرف تاريكيها ميبرند اينان يار آتش و در آن جاودانند) در سوره لقمان ميفرمايد إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَهُم جَنّاتُ النَّعِيمِ خالِدِينَ فِيها وَعدَ اللّهِ حَقًّا وَ هُوَ العَزِيزُ الحَكِيمُ«5» (كساني که ايمان آوردند و عمل شايسته انجام دادند براي آنها بهشتهاي پر نعمت است در حالي که در آنها جاودانند وعده ثابت خداست و او غالب و حكيم است) در سوره زخرف ميفرمايد وَ فِيها ما تَشتَهِيهِ الأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الأَعيُنُ وَ أَنتُم فِيها خالِدُونَ«6» (و در بهشت است آنچه نفسهاي شما ميل دارد و چشمهاي شما لذت ميبرد و شما در آن جاودانيد) و نيز ميفرمايد إِنَّ المُجرِمِينَ فِي عَذابِ جَهَنَّمَ خالِدُونَ«7» (محققا گناهكاران در عذاب دوزخ جاودانند) و در سوره احزاب ميفرمايد إِنَّ اللّهَ لَعَنَ الكافِرِينَ وَ أَعَدَّ لَهُم سَعِيراً خالِدِينَ
1- صفحه 283
2 و 3 و 4- آيه 81- 80- 256
5- آيه 7
6 و 7- آيه 82 و 74
جلد 1 - صفحه 476
فِيها أَبَداً لا يَجِدُونَ وَلِيًّا وَ لا نَصِيراً«1» (محققا خداوند كافران را از رحمت حق دور نموده و آتش افروخته دوزخ را براي آنان آماده كرده در حالي که در آن براي هميشه جاودانند و يار و مددكاري نمييابند) و در سوره فاطر ميفرمايد وَ الَّذِينَ كَفَرُوا لَهُم نارُ جَهَنَّمَ لا يُقضي عَلَيهِم فَيَمُوتُوا وَ لا يُخَفَّفُ عَنهُم مِن عَذابِها كَذلِكَ نَجزِي كُلَّ كَفُورٍ«2» (و كساني که كافر شدند براي آنان آتش دوزخ است، مرگ بر آنان وارد نميشود که بميرند و عذاب دوزخ از آنان تخفيف داده نشود، چنين جزا ميدهيم هر كافري را) و نيز ميفرمايد جَنّاتُ عَدنٍ يَدخُلُونَها«3» (فضل بزرگ خدا بهشتهاي دائم الاقامة است که در آن جاودانند) و در سوره ق ميفرمايد ادخُلُوها بِسَلامٍ ذلِكَ يَومُ الخُلُودِ«4» (داخل بهشت شويد بسلامتي اينکه روز روز جاوداني است) و غير اينها از آيات ديگر و اخبار در اينکه باره نيز متواتر معنوي اجمالي است مانند خطب منسوبه بحضرت علي عليه السّلام، در ضمن خطبه در وصف اهل نار ميفرمايد
5» قد اطبق علي اهلها فلا يفتح عنهم ابدا و لا يدخل عليهم ريح ابدا و لا ينقضي منهم غمّ ابدا و العذاب ابدا شديد و العذاب ابدا جديد، لا الدار زائلة فتفني و لا آجال القوم تقضي»«
(درهاي دوزخ بر اهل آتش بسته شود و براي هميشه بر آنان باز نگردد و نسيمي بر آنان هرگز داخل نشود و غمّي از آنان هرگز برطرف نگردد، عذاب هميشه سخت، و هميشه تازه است، نه سراي زائل شدني است تا فاني شود و نه اجلهاي اهل دوزخ بپايان ميرسد) و در خطبه ديگر ميفرمايد
6» «لا مدّة للدار فتفني و لا اجل للقوم فتقضي»«
(نه مدّتي براي دار آخرت است که فاني شود و نه اجلي براي اهل آنست که
1- آيه 64
2- آيه 33
3- سوره فاطر آيه 32
4- آيه 33
[.....]
5 و 6- كفاية الموحدين مجلد سيم
جلد 1 - صفحه 477
پايان يابد) و در دعاي كميل ميفرمايد
«و هو بلاء تطول مدّته و يدوم بقائه و لا يخفف عن اهله»
(بلاء آخرت بلائي است که مدت آن طولاني و بقاء آن دائمي است و عذاب آن از اهلش تخفيف داده نميشود) و غير اينها از خطب ديگر و امّا شبهات منكرين و رد آنها را در كلم الطيب و در ذيل آيه شريفه وَ لَهُم عَذابٌ عَظِيمٌ متذكر شدهايم.