آیه 1 سوره نجم
<<1 | آیه 1 سوره نجم | 2>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
قسم به ستاره چون فرود آید.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- نجم: در اصل به معنى بروز و آشكار شدن است «نجم القرن و النبات» يعنى: شاخ و علف روئيد و آشكار شدن، ستاره را از آن نجم گويند كه طلوع مىكند و آشكار مىشود.
- هوى: هوى (بضم ها و فتح آن) فرود آمدن «هوى الشيء هويا و هويا:سقط من علوّ الى اسفل» راغب به ضم اول: فرود آمدن و به فتح آن بالا رفتن گفته است.[۱]
نزول
شأن نزول آیات 1تا 4:
محمد بن العباس بعد از چهار واسطه از امام صادق علیهالسلام و آن بزرگوار از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل نماید که فرمود: من سید النّاس هستم و در این باره فخرى بر من نیست و على سید المؤمنین است. بار خدایا دوست بدار کسى را که على را دوست بدارد و دشمن بدار کسى را که على را دشمن بدارد، مردى از قریش گفت: محمد در صدد تحسین و تعریف پسرعموى خویش است سپس این آیات نازل گردید و خاطر نشان ساخت که گفتار پیامبر درباره پسرعموى خود از روى هوى هوس نبوده بلکه از وحى پروردگار است.
و نیز محمد بن العباس بعد شش واسطه از امام صادق علیهالسلام نقل نماید که هنگامى که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز غدیر خم على را به عنوان ولایت معرفى فرمود، مردم سه فرقه شدند. دسته اى گفتند: محمد گمراه شده است.
فرقه اى گفتند: در غوایت افتاده است، طائفه اى گفتند: از روى هوى و هوس درباره اهل بیت و پسرعموى خود سخن مى گوید سپس خداوند این آیات را نازل فرمود.[۲]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
سیمای سوره نجم
اين سوره شصت و دو آيه دارد و در مكّه نازل شده و از سورههايى است كه داراى سجده واجب مىباشد.
نام سوره برگرفته از آيه اول است كه خداوند به ستاره سوگند ياد مىكند.
در اين سوره به جايگاه وحى و شيوه نزول آن بر دل پيامبر اشاره شده و همچون سوره اسراء، معراج پيامبر به آسمانها مطرح شده است. بخش ديگرى از سوره، به رسوم خرافى مشركان در مورد بتها و پرستش فرشتگان پرداخته و آنها را محكوم كرده است.
امّا روح حاكم بر سوره، توجّه به قيامت و حالات نيكان و بدان است كه معيار كيفر و پاداش الهى واقع مىشود.
جلد 9 - صفحه 304
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند بخشنده مهربان
وَ النَّجْمِ إِذا هَوى «1» ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى «2»
سوگند به ستاره، چون فرو شود. همانا يار و مصاحب شما (محمّد صلى الله عليه و آله)، نه گمراه شده و نه منحرف گشته است.
وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى «3» إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى «4»
و نه از روى هواى نفس سخن مىگويد. سخن او جز وحى كه به او نازل مىشود، نيست.
نکته ها
«هَوى» به معناى تمايل به سقوط است و هواى نفس، همان خواستههايى است كه انسان را به سقوط مىكشاند. «ضَلَّ» به معناى انحراف از مسير مستقيم است و «غَوى» به انحراف اعتقادى گفته مىشود كه از عقيده باطل برخاسته باشد.
«صاحب» به معناى دوست و ياور است. اين واژه در قرآن، چندين بار در باره پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آمده است، «1» زيرا برخورد پيامبر با مردم، صميمى، دلسوزانه و دوستانه بود.
آخرين كلمه در سوره قبل (طور)، «نجوم» بود و اولين كلمه در اين سوره، «نجم» است.
مراد از «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى»، يا هنگام طلوع خورشيد در هر صبح است كه نور ستارگان بىفروغ مىشود و يا هنگام برپايى قيامت است كه ستارگان سقوط كرده و افول مىكنند.
«1». سبأ، 46؛ اعراف، 184؛ تكوير، 22.
جلد 9 - صفحه 305
در مدار توحيد، خداوند و پيامبرانش در مقام تأييد يكديگرند. خداوند، پيامبر را از هر گونه انحراف منزّه مىداند، «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى» و پيامبر نيز خداوند را تنزيه مىنمايد.
خداوند در معرّفى قرآن فرمود: «ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ» «1» و در معرّفى پيامبر فرمود:
«ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»، تا حجّت بر مردم تمام شده و جاى هيچ گونه ترديد باقى نماند.
قرآن، خطاب به منحرفان مىفرمايد: شما مدّت زيادى همنشين و مصاحب پيامبر بوديد و خوب مىدانيد كه او انحراف ندارد. «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى»
امتياز رهبران الهى از رهبران بشرى در چند چيز است:
1. سابقهى انحراف فكرى ندارند. «ما ضَلَّ»
2. سابقهى گناه و فسق در عمل ندارند. «ما غَوى»
3. دلسوز و مردمى هستند. «صاحِبُكُمْ»
4. مغلوب هوسهاى خود و ديگران نيستند. «ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»
مرحوم صدوق در امالى، در مورد اينكه رضايت همه مردم كسب نمىشود و زبان مردم قابل كنترل نيست، مىفرمايد: بعضى از مردم حتّى به رسول اكرم صلى الله عليه و آله نسبت هوى و هوس مىدادند و خداوند از حضرت دفاع كرد و فرمود: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى» «2»
در حديث مىخوانيم كه حمزه عموى از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله از آن حضرت پرسيد: چرا تمام درهايى كه به مسجد باز بود مسدود كردى جز درِ خانه على عليه السلام را؟ حضرت آيات اول سوره نجم را تلاوت فرمود: «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»، يعنى من بر اساس فرمان الهى چنين كردم. «3» همچنين هنگامى كه حضرت على عليه السلام در غديرخم به امامت و وصايت تعيين شد، رسول خدا صلى الله عليه و آله مورد انتقاد قرار گرفت، ولى حضرت اين آيه را تلاوت فرمود: «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» «4»
در پاسخ كفار كه مىگفتند: «إِنْ هذا إِلَّا أَساطِيرُ الْأَوَّلِينَ»* «5» قرآن جز افسانههاى پيشينيان نيست، خداوند با قاطعيّت مىفرمايد: «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى» سخنان او جز وحى نيست.
«1». بقره، 2.
«2». تفسير كنزالدقائق.
«3». تفسير درالمنثور.
«4». تفسير نورالثقلين.
«5». انعام، 25.
جلد 9 - صفحه 306
گرچه قرآن، كتاب شعر نيست و آيات آن، حكم بيتهاى شعر را ندارد، امّا از نظم خاصى در كلمات و عبارات برخوردار و قرائت آن زيبا و موزون است. «هَوى- غَوى- الْهَوى- يُوحى»
پیام ها
1- به مظاهر طبيعت چون نشانه خدا هستند، مىتوان سوگند ياد كرد. «وَ النَّجْمِ»، «وَ الشَّمْسَ»، «وَ الْقَمَرَ»*
2- حركت ستارهها به سوى افول و انهدام است و در آينده متلاشى مىشوند. «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى»
3- در راه تبليغ دين، تهمتها بسيار است، ولى خداوند دفاع مىكند. «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى»
4- انبيا، عمرى در ميان منحرفان بودند، ولى منحرف نشدند و اين خود يك نشانه عظمت است. «ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ»
5- كرات بزرگ آسمانها منهدم شدنى است، ولى پيامبر و سخنان او، همچنان استوار است. «وَ النَّجْمِ إِذا هَوى. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ وَ ما غَوى. وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»
6- فرمان و سخن پيامبر، حجّت و لازم الاجراست. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»
7- پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله نه در گذشته انحراف داشته، «ما ضَلَّ» و نه در آينده انحرافى خواهد داشت. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى»
8- هر چه مقام و مسئوليّت بالاتر باشد، تضمين بيشترى براى سلامتِ مسئول لازم است. «ما ضَلَ- ما غَوى- ما يَنْطِقُ»
9- در مديريّت، بايد از افراد پاك، دفاع و دامن آنها از تهمت پاك گردد. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ ...
10- هم پيامبر بر حق است وهم سخن او. ما ضَلَّ صاحِبُكُمْ ...- إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى
11- سخن پيامبر، نه برخاسته از تمايلات شخصى و نه برخاسته از محيط اجتماعى است. «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»
12- اختيار نزول وحى در محتوى، زمان، مكان و مقدار، با خداست. «يُوحى»
جلد 9 - صفحه 307
13- هوى و هوس، با وحى سازگار نيست. «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحى»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج10، ص394
- پرش به بالا ↑ البرهان فی تفسیر القرآن.
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم
- محمدباقر محقق، نمونه بینات در شأن نزول آیات از نظر شیخ طوسی و سایر مفسرین خاصه و عامه.