آیه 19 سوره جن
<<18 | آیه 19 سوره جن | 20>> | ||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و چون بنده خاصّ خدا (محمّد صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) قیام کرد و خدا را میخواند طایفه جنّیان (برای استماع قرآن) چنان گرد او ازدحام کردند که نزدیک بود بر سر هم فرو ریزند.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
- لبد: جمع لبده است به معنى ملاصق و متراكم لبود: اقامت، چسبيدن ازدحام و جمع شدن.[۱]
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً «18» وَ أَنَّهُ لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً «19» قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً «20» قُلْ إِنِّي لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً «21»
و اينكه مساجد براى خداوند است پس (در آنها) با خداوند احدى را نخوانيد و اينكه وقتى بنده خدا بر پا ايستاده و او را مىخواند نزديك بود (جنيان) بر او ازدحام كنند. بگو: من فقط پروردگارم را مىخوانم و احدى را شريك او نمىگيرم. بگو:
همانا من مالك هيچ سود و زيانى براى شما نيستم.
«1». نمل، 40.
جلد 10 - صفحه 253
نکته ها
«مساجد» جمع «مسجد» به معناى محل سجده است.
امام صادق عليه السلام فرمود: چون يهود و نصارى در مراكز عبادت خود به خدا شرك مىورزيدند، خداوند فرمود: در مساجد اسلامى با خداوند احدى را نخوانيد و خدا لعنت كند كسى كه به مسجد احترام نگذارد. «1»
«لِبَداً» به معناى تراكم اجتماع و ازدحام است.
در جمله «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً» دعا به معناى عبادت است، به دليل آيه «ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِي» «2» بنابراين خواندن غير خدا به عنوان عبادت او حرام است، امّا خواندن عادى شرك نيست.
مراد از ازدحام مردم به هنگام عبادت پيامبر كه آيه مىفرمايد: «لَمَّا قامَ عَبْدُ اللَّهِ يَدْعُوهُ كادُوا يَكُونُونَ عَلَيْهِ لِبَداً»، يا ازدحام مخالفان است براى استهزا و مزاحمت و يا ازدحام عاشقان از جن و انس براى يادگيرى.
اخلاص، زمانى به اوج مىرسد كه انسان خودش را نبيند و هر چه هست از او ببيند. در اين آيات ابتدا مىفرمايد: من احدى را شريك او نمىدانم. سپس مىفرمايد: حتّى خودم را مالك چيزى نمىدانم. لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً ... لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً
جلوه بندگى پيامبر به اين است كه براى خود نقشى قائل نباشد و هر چه هست از او بداند و بگويد: «لا أَمْلِكُ لَكُمْ ضَرًّا وَ لا رَشَداً»
از آغاز سوره تا اينجا، چهار بار واژه رشد بكار رفته تا هدفگيرى وحى هر لحظه مورد توجه باشد. «يَهْدِي إِلَى الرُّشْدِ، أَرادَ بِهِمْ رَبُّهُمْ رَشَداً، تَحَرَّوْا رَشَداً، ضَرًّا وَ لا رَشَداً»
مراد از مالك سود و زيان نبودن پيامبر، آن است كه آن حضرت در برابر خداوند، به طور مستقل مالك نيست وگرنه در آيات فراوانى براى پيامبر از طرف خداوند نقش مهمى مطرح است. مانند آمرزش خواهى براى مردم: «وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً» «3»،
«1». بحار الانوار، ج 72، ص 355.
«2». مؤمن، 60.
«3». منافقون، 5.
جلد 10 - صفحه 254
«تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ» «1»
نكاتى چند پيرامون مسجد
1. اول بناى روى كره زمين مسجد بود. «إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبارَكاً» «2»
2. جايگاه مسجد بايد از قداستى برخوردار باشد. چنانكه مؤمنان گفتند: بر مزار اصحاب كهف مسجدى بنا مىكنيم: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداً» «3»
3. اولين كار پيامبر در مدينه، ساختن مسجد بود. «لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ» «4»
4. بيش از ده مرتبه نام مسجدالحرام در قرآن آمده است.
5. خداوند، مسجد را خانه خود دانسته و برترين مردم، يعنى ابراهيم و اسماعيل، دو پيامبر بزرگ را خادم آن قرار داده است. «طَهِّرا بَيْتِيَ» «5»
6. براى حضور در مسجد، سفارش زينت شده است. «خُذُوا زِينَتَكُمْ عِنْدَ كُلِّ مَسْجِدٍ» «6»
7. اگر ساخت مسجد بر اساس تقوا نباشد، و مسجد، عامل تفرقه گردد، بايد خراب شود.
«مَسْجِداً ضِراراً» «7»
8. قداست مسجد تا آنجاست كه هر كسى حق ساخت و تعمير مسجد را ندارد. «ما كانَ لِلْمُشْرِكِينَ أَنْ يَعْمُرُوا مَساجِدَ اللَّهِ» «8» و اين امر، مخصوص مؤمنان متقى است. إِنَّما يَعْمُرُ مَساجِدَ اللَّهِ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ ... وَ لَمْ يَخْشَ إِلَّا اللَّهَ «9»
9. مسجد و ساير مراكز عبادت يهود و نصارى (ديرها و صومعهها و معابد) به قدرى ارزش دارد كه براى حفظ آنها، بايد خون داد. ... لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِيَعٌ وَ صَلَواتٌ «10»
10. مسجد آدابى دارد از جمله اين كه با صداى بلند در آن گفتگو نشود، سخنان باطل مطرح
«1». منافقون، 5.
«2». آل عمران، 96.
«3». كهف، 21.
«4». توبه، 108.
«5». بقره، 125.
«6». اعراف، 31.
«7». توبه، 107.
«8». توبه، 17.
«9». توبه، 18.
«10». حج، 41.
جلد 10 - صفحه 255
نشود، درباره خريد و فروش صحبتى نشود و از مطالب لغو دورى گردد.
11. براى هر گامى كه به سوى مسجد برداشته شود، پاداش است.
12. نشستن در مسجد به انتظار نماز پاداش دارد.
13. مسجدى كه در آن نماز خوانده نشود، نزد خدا شكايت مىكند.
14. همسايه مسجد اگر نمازش را در مسجد نخواند، ارزشى ندارد.
15. خداوند به خاطر اهل مسجد، عذاب را از ديگران برطرف مىكند. «1»
16. شخصى از نزد معتصم (خليفه عباسى) غمناك بر مىگشت و مىگفت: سارقى به سرقت خود اعتراف كرد و خليفه فقها را جمع كرد و حكم او را پرسيد. يكى گفت: دست سارق بايد از مچ قطع شود، زيرا در آيه تيمم مىخوانيم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَ أَيْدِيكُمْ» «2»* ديگرى گفت: دست را از آرنج قطع كنيد زيرا قرآن در آيه وضو مىفرمايد: «وَ أَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرافِقِ»
آنگاه معتصم كه از قبل امام جواد عليه السلام را دعوت كرده بود، حكم سرقت را از حضرتش پرسيد.
امام جواد عليه السلام فرمود: فقط چهار انگشت قطع شود. زيرا قرآن مىفرمايد: «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ» جاى سجده مخصوص خدااست و آنچه در سجده روى زمين قرار گيرد، نبايد قطع شود.
معتصم استدلال امام عليه السلام را پسنديد و به نظريه آن حضرت عمل شد. «3»
پیام ها
1- مكانهاى عبادت براى خداست. «أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ»
2- هفت موضعى كه هنگام سجده بر زمين نهاده مىشود مخصوص خداست و سجده براى غير خدا ممنوع است. «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ»
3- جايى كه به قصد مسجد ساخته شد و در آن نماز خوانده شد، احكام ويژهاى پيدا مىكند. «وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»
4- از نظر قرآن، برخى مكانها مىتواند قداست مخصوص داشته باشد. أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا ...
5- احدى را در كنار خدا و هم رديف خدا نخوانيد. «فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً»
«1». موارد 10 تا 15 بر اساس رواياتى است كه در ميزان الحكمه باب مسجد آمده است.
«2». نساء، 43.
«3». وسائل الشيعه، كتاب حدود، حدّ سرقت.
جلد 10 - صفحه 256
6- بندگى خدا، مقدمه تمام كمالات و رسالتهاست. «قامَ عَبْدُ اللَّهِ» (عنوان «عَبْدُ اللَّهِ» را خداوند به پيامبر عطاكرد.)
7- عبادت خداوند، نياز به قيام و انگيزه و نشاط وتصميم دارد. «قامَ عَبْدُ اللَّهِ»
8- در برابر پندارهاى باطل، بايد با صراحت اعلام موضع كرد. «قُلْ إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي»
9- دعايى ارزش دارد كه خالصانه باشد. «أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً»
10- كسى كه ديگران را به اخلاص فرا مىخواند بايد خودش مخلص باشد. فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً ... إِنَّما أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً
11- در كنار توحيد، نفى شرك لازم است. «أَدْعُوا رَبِّي وَ لا أُشْرِكُ بِهِ أَحَداً»
12- سود واقعى در گرو هدايت است و كسى كه راه رشد را نپذيرد ضرر كرده است. آرى در برابر رشد چيزى جز ضرر نيست. «ضَرًّا وَ لا رَشَداً»
پانویس
- پرش به بالا ↑ تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج11، ص387
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم