آیه 193 سوره بقره
<<192 | آیه 193 سوره بقره | 194>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
و با کفار جهاد کنید تا فتنه و فساد از روی زمین برطرف شود و دین خدا حاکم باشد و بس، و اگر (از فتنه) دست کشیدند (با آنها عدالت کنید که) تجاوز جز بر ستمکاران روا نیست.
و با آنان بجنگید تا فتنه ای [چون شرک، بت پرستی و حاکمیّت کفّار] بر جای نماند و دین فقط ویژه خدا باشد. پس اگر بازایستند [به جنگ با آنان پایان دهید و از آن پس] تجاوزی جز بر ضد ستمکاران جایز نیست.
با آنان بجنگيد تا ديگر فتنهاى نباشد، و دين، مخصوص خدا شود. پس اگر دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.
با آنها بجنگيد تا ديگر فتنهاى نباشد و دين تنها دين خدا شود. ولى اگر از آيين خويش دست برداشتند، تجاوز جز بر ستمكاران روا نيست.
و با آنها پیکار کنید! تا فتنه (و بت پرستی، و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند؛ و دین، مخصوص خدا گردد. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید! زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست.
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«فِتْنَةٌ»: کفر و شرک. «عُدْوَان»: تعدّی و تجاوز. «فَلاعُدْوَانَ إِلاّ عَلَی الظَّالِمِینَ»: این جمله، علّت جزاء محذوف است و در جای آن قرار گرفته است، و تقدیر چنین است: فَإِنِ انتَهَوْا وَ أَسْلَمُوا فَلا تَعْتَدُوا عَلَیْهِمْ، لِأَنَّ الْعُدْوَانَ عَلَی الظَّالِمِینَ، وَ الْمُنتَهُونَ لَیْسُوا بِالظَّالِمِینَ ...
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
«193» وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ
و با آنها بجنگيد تا فتنه (بتپرستى وسلب آزادى از مردم،) باقى نماند و دين، تنها از آنِ خدا شود. پس اگر (از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشويد. زيرا) تعدّى جز بر ستمكاران روا نيست.
نکته ها
هدف اسلام از جنگ، كشور گشايى و كسب غنائم يا انتقام گيرى نيست، بلكه غرض از جنگ و جهاد در اسلام، برچيده شدن بساط شرك و كفر است. فتنه به معناى شرك، كفر، آزمايش و شكنجه آمده است. در اين آيه مىفرمايد: اگر مشركان دست از فتنه و قتال برداشتند، ديگر با آنها دشمنى و جنگ نخواهد شد. زيرا برخورد نظامى تنها با ستمكاران و متجاوزان است.
تعبير به عدوان، به خاطر رفتار آنهاست وگرنه اسلام اهل عدوان نيست. مثل اينكه مىگوييم: جواب بدى، بدى است. با اينكه جواب بدى با بدى، عدالت است، لكن به خاطر عمل او، نامش را بدى مىگذاريم.
جلد 1 - صفحه 304
پیام ها
1- هدف از جنگ در اسلام، برچيدن شرك و فتنه و استقرار دين و قانون خداست. «حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ»
2- پاكسازى، قبل از بازسازى است. ابتدا فتنه برداشته شود تا بعد دين الهى مستقر گردد. اوّل كفر به طاغوت، بعد ايمان به خدا. «حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ»
3- راه برگشت و توبه بر هيچ كس و در هيچ شرايطى بسته نيست. حتّى دشمن سرسخت نيز اگر تغيير مسير دهد، خداوند او را مورد عفو قرار مىدهد. «فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ ...»
4- در آيهى قبل بخشش خداوند نسبت به گناه كفّار مطرح شده است؛ «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ» در اين آيه به مردم سفارش مىكند كه در صورت دست برداشتن دشمن از جنگ، شما هم از جنگ صرف نظر كنيد. «فَلا عُدْوانَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ (193)
وَ قاتِلُوهُمْ: و بكشيد ايشان را، حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ: تا آنكه نباشد فتنه كه اثر كفر و شرك است، وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ: و تا باشد دين و پرستش و ستايش مر خداى را بخاصه و همه مؤمن و موحد شوند. فَإِنِ انْتَهَوْا: پس اگر باز ايستند مشركان از كفر، فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَى الظَّالِمِينَ: پس هيچ ستمكارى نيست مگر بر كافران، يعنى ظلم مكنيد بر باز ايستادگان از شرك، زيرا مستحسن نيست ظلم و تعدى مگر بر آنكه ظلم نموده به سبب كفر.
نكته: مراد به عدوان عقوبت است. وضع علت شده در موضع، و نام گرديده جزاى ظلم به اسم ظلم به جهت مشاكله.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَى الظَّالِمِينَ (193)
ترجمه
و كارزار كنيد با ايشان تا نبوده باشد فتنه و بوده باشد دين از براى خدا پس اگر باز ايستادند پس تعدى نيست مگر بر ستمكاران.
تفسير
فتنه شرك است چنانچه در مجمع از امام باقر (ع) نقل نموده است و بودن دين از براى خدا عبارت است از طاعت و عبادت كه خلوص در آن معتبر است يعنى بايد غير خدا در آن شريك نباشد و اگر كفار از شرك بيرون آمدند و موحد شدن تعدى در باره آنها سزاوار نيست بلكه سزاوار ظالمان است كه در مقابل تعدى آنها بآنها تعدى شود و اينكه تعبير بتعدى شده است با آنكه مراد جزاى تعدى است براى مراعات صنعت مشاكله است مانند آنكه ميگويند جزاى بدى بدى است براى آنكه از دو معنى بيك عنوان و يك منوال تعبير شود و اين از محسنات كلام است و از صنايع بديعيه شمرده شده است اين نكته در صافى ذكر شده است ولى بنظر حقير در اين كلام مشاكله نيست زيرا لفظ عدوان تكرار نشده است و لفظ مرادف آن كه ظلم است كافى براى تحقق اين صنعت نيست چنانچه اهل ذوق ادبى و انس بلطائف صنايع بديعى تصديق خواهند نمود شايد نكته تعبير از جزاى ظلم بعدوان كه از مفهوم كلام استفاده ميشود آن باشد كه ظلم بقدرى قبيح است كه عدوان نسبت بظالم مستحسن است و ترحم بآن قبيح است.
ترحم بر پلنگ تيز دندان
ستم كارى بود بر گوسفندان
و عياشى از يكى از صادقين عليهما السلام نقل نموده كه مراد آنستكه تعدى روا نيست مگر بر ذريه قتله حسين (ع) و در روايت ديگر استكه خداوند باحدى تعدى نميكند مگر بر اولاد قتله سيد الشهداء (ع) و در علل از حضرت رضا (ع) روايت نموده است كه پرسيدند چه ميفرمائيد در حديثى كه از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه وقتى قائم (ع) ظهور
جلد 1 صفحه 241
مينمايد ميكشد ذرارى قتله حسين (ع) را براى فعل پدران آنها فرمود بلى همان است كه فرموده عرض كردند پس چيست معنى قول خداوند كه فرموده سزاى گناه كسى را بكسى نميدهند فرمود كلام خداوند صدق است ولى ذرارى قتله حسين راضى هستند بافعال پدران خود و افتخار ميكنند باعمال آنها و كسيكه راضى باشد بعمل كسى مانند آنستكه خود مرتكب شده باشد و كسيكه راضى بقتل كسى است شريك است با قاتل و امام قائم (ع) آنها را ميكشد براى رضاى آنها بعمل پدران خودشان و فيض ره فرموده اين براى آنستكه آنها از سنخ و حقيقت پدران خود هستند بطوريكه اگر قدرت داشتند بر آنچه پدرانشان مرتكب شدند بجا ميآوردند حقير عرض ميكنم اينمطلب در عالم معنى و باطن صحيح است ولى در عالم ظاهر تمام نيست چون رواياتى وارد شده است كه نيت بد ماداميكه اثر خارجى پيدا نكند معفو است و نوشته نميشود مثلا اگر كسى راضى بقتل كسى شد درست است كه شريك است با قاتل ولى در سوء سريرت و خبث طينت نه در جواز قتل لذا نميتوان او را بعنوان قصاص كشت و كلام در اينمقام است و بيكى از سه وجه ميتوان از اين اشكال جواب داد اول آنكه ذريه آنها علاوه بر رضاى قلبى مفاخره و مباهات بعمل آباء خود مينمودند چنانچه در روايت اشاره بآن شده بود و والد محقق ما در كتاب شفاء الصدور شواهدش را از كلمات آنها نقل نموده بنابراين نيت مجرد نيست تا معفو باشد بلكه متعقب بعمل خارجى قبيحى است كه اقبح اعمال است دوم آنكه اگرچه نيت سوء نوشته نميشود ولى از باب فضل است و الا استحقاق عقوبت پيدا ميشود و در اين مورد بواسطه عظمت امر بحسب اين اخبار عفو نشده و اينها مخصص اخبار مطلقه عفو است سوم آنكه اين رضايت غير از ساير رضايتها است چون كسيكه راضى بقتل امام باشد كافر و واجب القتل است پس كشته شدن آنها براى آنستكه ناصب و كافرند و اينكه در يكى از روايات نسبت تعدى بخدا داده شده بود با آنكه تعدى از احدى روا نيست چه رسد بخدا و قتل آنها تعدى نيست بوجوهيكه بيان گرديد براى اشاره بآنستكه اين فاجعه و ظلم و تعدى بقدرى بزرگ بود كه در مقابل آن تعدى از خدا مستحسن است و اللّه اعلم.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
وَ قاتِلُوهُم حَتّي لا تَكُونَ فِتنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ فَإِنِ انتَهَوا فَلا عُدوانَ إِلاّ عَلَي الظّالِمِينَ (193)
(و با ايشان قتال كنيد تا اينكه فتنه و فساد نابود شود و دين تنها براي خدا باشد، پس اگر از فتنه و فساد منتهي شوند پس تجاوز ديگر نيست مگر بر ستمكاران) بعضي از مفسرين گفتهاند که اينکه آيه ناسخ آيه قبل است که فرمود وَ لا تُقاتِلُوهُم عِندَ المَسجِدِ الحَرامِ حَتّي يُقاتِلُوكُم فِيهِ و ابتداء بقتال را تجويز ميكند و بعضي گفتند اينکه آيه مؤكّد آيه قبل است ولي اينکه اقوال مورد اعتماد نيست و ظاهر اينست که آيه ملاك امر بقتال و حكم جهاد را معين ميكند که تا حدي لازم و جايز است که فتنه دفع شود و وقتي فتنه ديگر نباشد حكم قتال مرتفع ميگردد چنانچه قبلا متذكر شديم که تشريع جهاد و دفاع براي دفع فتنه و قلع ماده فساد است بنا بر اينکه آيه شريفه براي بيان سرّ همه جملات آيات سابقه است يعني قتال با مشركين و كفاري که با شما مقاتله ميكنيد و كشتن مشركان و اخراج آنان از بلاد مسلمين و مقاتله در مسجد الحرام در وقتي که آنها مقاتله كنند همه براي اينست که فتنه و فساد مرتفع و نابود شود و دين خدا و توحيد بر روي زمين
جلد 2 - صفحه 357
مستقر گردد و بغير اينکه منظور و بعد از آنكه فتنه مرتفع شد موردي ندارد.
وَ قاتِلُوهُم حَتّي لا تَكُونَ فِتنَةٌ حدّ مقاتله را که رفع فتنه است بيان ميكند و مراد از فتنه همان معني افساد و اضلال است که قبلا متذكر شديم نه خصوص شرك چنانچه گفتهاند بلكه شرك يكي از مصاديق آنست.
وَ يَكُونَ الدِّينُ لِلّهِ اينکه جمله ممكن است بيان جمله قبل باشد يعني رفع فتنه باينست که همه در سايه دين خدا و ظلّ توحيد بسر برند و بسعادت دارين و فوز نشأتين نائل شوند.
و ممكن است حكمت ديگري براي تشريع جهاد و دفاع باشد که عبارت از بسط دين خدا و كلمه توحيد است زيرا غرض اصلي از خلقت بشر نيل بسعادت و تحصيل كمالات و تزكيه نفوس از اخلاق رذيله و اعمال سيئه است و اينکه غرض جز در سايه دين الهي تأمين نميشود و جهاد يكي از عوامل اساسي و اركان اجراء اينکه منظور است چنانچه در حديث از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده که فرمود «
بني الاسلام علي الخمس الصلاة و الزكاة و الحج و الجهاد و الولاية
» و لام (للّه) براي اختصاص است و ممكن است وجه اختصاص اينکه باشد که ديني که مستند بخداست و خدا جعل فرمود، اسلام است چنانچه در آية شريفه ميفرمايد إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللّهِ الإِسلامُ«1» و نيز ميفرمايدمنبه وَ مَن يَبتَغِ غَيرَ الإِسلامِ دِيناً فَلَن يُقبَلَ مِنهُ«2» و نيز ميفرمايد وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسلامَ دِيناً«3» و ممكن است مراد اينکه باشد که همه تحت لواي واحد که دين خداست وارد شوند و زير فرمان خدا و اوامر و نواهي او در آيند چنانچه در آيه ديگر ميفرمايد هُوَ الَّذِي أَرسَلَ رَسُولَهُ بِالهُدي وَ دِينِ الحَقِّ لِيُظهِرَهُ عَلَي الدِّينِ كُلِّهِ«4» که مصداق اتمّ آن در دوره ظهور حضرت
1- سوره آل عمران آيه 17
2- سوره آل عمران آيه 72
3- سوره المائده آيه 5
4- سوره التوبة آيه 33
جلد 2 - صفحه 358
بقيّة اللّه آشكارا ميگردد که فتنه و فساد و شرك از روي زمين برداشته ميشود فَإِنِ انتَهَوا فَلا عُدوانَ إِلّا عَلَي الظّالِمِينَ پس اگر دست از فساد برداشتند ديگر تجاوز و دشمني با آنها نكنيد، و احتياجي نيست که عدوان بمعني جزاء عدوان تفسير شود چنانچه مفاد آيه شريفه وَ جَزاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثلُها«1» و آيه شريفه فَاعتَدُوا عَلَيهِ بِمِثلِ مَا اعتَدي عَلَيكُم است که بيانش در آيه بعد بيايد و اينکه نهي از عدوان نسبت بغير ستمكاران است ولي نسبت بستمكاران و ظالمين بايد از نظر عملشان با آنان عداوت نمود و محبت و ركون بآنها حرام است چنانچه ميفرمايد وَ لا تَركَنُوا إِلَي الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النّارُ«2» و در حديث است که «
من احبّ حجرا حشره اللّه معه
برگزیده تفسیر نمونه
اشاره
(آیه 193)- در این آیه به هدف جهاد در اسلام اشاره کرده میفرماید: «با آنها پیکار کنید تا فتنه از میان برود» (وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ).
«و دین مخصوص خدا باشد» (وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ).
ج1، ص174
سپس اضافه میکند: «اگر آنها (از اعتقاد و اعمال نادرست خود) دست بردارند (مزاحم آنان نشوید زیرا) تعدی جز بر ستمکاران روا نیست» (فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلَّا عَلَی الظَّالِمِینَ).
در ظاهر سه هدف برای جهاد در این آیه ذکر شده، از میان بردن فتنهها و محو شرک و بتپرستی، و جلوگیری از ظلم و ستم.
مسأله جهاد در اسلام:
اشاره
از آنجا که همیشه افراد زورمند و خودکامه و فرعونها و نمرودها و قارونها اهداف انبیاء را مزاحم خویش میدیدهاند در برابر آن ایستاده و جز به محو دین و آیین خدا راضی نبودند. از طرفی دینداران راستین در عین تکیه بر عقل و منطق و اخلاق باید در مقابل این گردنکشان ظالم و ستمگر بایستند و راه خود را با مبارزه و در هم کوبیدن آنان به سوی جلو باز کنند.
اصولا جهاد یک قانون عمومی در عالم حیات است. و تمام موجودات زنده برای بقای خود، با عوامل نابودی خود در حال مبارزهاند. به هر حال یکی از افتخارات ما مسلمانان آمیخته بودن دین با مسأله حکومت و داشتن دستور جهاد در برنامههای دینی است. منتهی جهاد اسلامی اهدافی را تعقیب میکند و آنچه ما را از دیگران جدا میسازد همین است. چنانکه در آیات فوق خواندیم جهاد در اسلام برای چند هدف مجاز شمرده شده است.
1- جهاد برای خاموش کردن فتنهها
و به تعبیر دیگر جهاد ابتدایی آزادیبخش. میدانیم: خداوند دستورها و برنامههایی برای سعادت و آزادی و تکامل و خوشبختی و آسایش انسانها طرح کرده است، و پیامبران خود را موظف ساخته که این دستورها را به مردم ابلاغ کنند، حال اگر فرد یا جمعیتی ابلاغ این فرمانها را مزاحم منافع پست خود ببیند و بر سر راه دعوت انبیاء موانعی ایجاد نماید آنها حق دارند نخست از طریق مسالمت آمیز و اگر ممکن نشد با توسل به زور این موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادی تبلیغ را برای خود کسب کنند. تا مردم از قید اسارت و بردگی فکری و اجتماعی آزاد گردند.
2- جهاد دفاعی
تمام قوانین آسمانی و بشری به شخص یا جمعیتی که
ج1، ص175
مورد هجوم واقع شده حق میدهد برای دفاع از خویشتن به پا خیزد و آنچه در قدرت دارد به کار برد، و از هر گونه اقدام منطقی برای حفظ موجودیت خویش فروگذار نکند این نوع جهاد را، جهاد دفاعی مینامند.
جنگهایی مانند جنگ احزاب واحد و موته و تبوک و حنین و بعضی دیگر از غزوات اسلامی جزء این بخش از جهاد بوده و جنبه دفاعی داشته است.
3- جهاد برای محو شرک و بت پرستی
اسلام در عین این که آزادی عقیده را محترم میشمرد هیچ کس را با اجبار دعوت به سوی این آیین نمیکند، به همین دلیل به اقوامی که دارای کتاب آسمانی هستند، فرصت کافی میدهد که با مطالعه و تفکر، آیین اسلام را بپذیرند، و اگر نپذیرفتند با آنها به صورت یک «اقلیت» هم پیمان (اهل ذمه) معامله میکند، و با شرایط خاصی که نه پیچیده است و نه مشکل با آنها همزیستی مسالمتآمیز برقرار میکند. در عین حال نسبت به شرک و بت پرستی، سختگیر است. زیرا، شرک و بت پرستی نه دین است و نه آیین، بلکه یک خرافه است و انحراف و حماقت و در واقع یک نوع بیماری فکری و اخلاقی که باید به هر قیمت ممکن آن را ریشه کن ساخت.
از آنچه تاکنون گفتیم روشن میشود که اسلام جهاد را با اصول صحیح و منطق عقل هماهنگ ساخته است. ولی میدانیم دشمنان اسلام- مخصوصا ارباب کلیسا و مستشرقان مغرض- با تحریف حقایق، سخنان زیادی بر ضد مسأله جهاد اسلامی ایراد کردهاند، و به این قانون الهی سخت هجوم بردهاند، بنظر میرسد وحشت آنها از پیشرفت اسلام در جهان، بخاطر معارف قوی و برنامههای حساب شده، سبب شده که از اسلام چهره دروغین وحشتناکی بسازند، تا جلو پیشرفت اسلام را در جهان بگیرند.
4- جهاد برای حمایت از مظلومان
حمایت از مظلومان در مقابل ظالمان در اسلام یک اصل است که باید مراعات شود، حتی اگر به جهاد منتهی گردد، اسلام اجازه نمیدهد مسلمانان در برابر فشارهایی که به مظلومان جهاد وارد میشود بیتفاوت باشند، و این دستور یکی از ارزشمندترین دستورات اسلامی
ج1، ص176
است که از حقانیت این آیین خبر میدهد.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم