آیه 15 سوره مدثر

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ

مشاهده آیه در سوره


<<14 آیه 15 سوره مدثر 16>>
سوره : سوره مدثر (74)
جزء : 29
نزول : مکه

ترتیل

ترجمه (مکارم شیرازی)

ترجمه های فارسی

و (با کفران این نعمتها) باز هم از من طمع افزونی آن دارد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Still he is eager that I should give him more.

معانی کلمات آیه

«ثُمَّ»: گذشته از این. سپس.

نزول

شأن نزول آیات 12 تا 17:

این آیات با آیه 11 درباره ولید بن مغیرة که پیرمردى مجرب و از زیرکان عرب بود، نازل شده است و کسى بود که پیامبر را مسخره می‌کرد. روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجره خویش مشغول خواندن قرآن بود، قریش که آن آیات را مى شنیدند. نزد ولید رفتند و گفتند: اى ابو عبد شمس این کلماتى که محمد می‌خواند، چیست؟ آیا شعر است که می‌خواند و یا کهانت است که مى گوید و یا خطبه است که به زبان می‌راند؟

ولید گفت: بگذارید تا خودم گوش فرادارم و بشنوم سپس نزدیک رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: یا محمد از اشعار خود براى من بخوان. پیامبر فرمود: آنچه من تلاوت کرده و می‌خوانم، شعر نیست بلکه کلام پروردگار است که به توسط فرشتگان براى انبیاء و رسل خویش مى فرستد.

ولید گفت: همان را براى من اندکى بخوان، رسول خدا صلی الله علیه و آله سوره حم سجده را قرائت کرد تا به این آیه رسید. «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عادٍ وَ ثَمُودَ».[۱]

ولید وقتى این آیات را شنید به خود لرزید و موى سر و ریش او بر بدنش راست شد از آنجا یکسر به خانه خویش رفت و از آن پس از خانه بیرون نیامد. قریش هر قدر به انتظار وى ماندند، او را ندیدند تا این که نزد ابوجهل رفتند و گفتند: اى ابوالحکم ولید به سوى دین محمد رفته و چند روزى است که از خانه بیرون نمى آید.

ابوجهل نزد ولید رفت و گفت: اى عم، تو آبروى ما را برده اى و ما را در میان قریش رسوا نموده اى و دشمن از هر طرف ما را شماتت و سرزنش می‌نمایند. آیا واقعا به دین محمد گرویده اى؟ ولید گفت: اى ابوالحکم من به دین محمد نگرویده ام ولى کلامى از او شنیدم که بدن من لرزید.

ابوجهل گفت: آیا براى تو خطبه خواند؟ گفت: نه، خطبه یک سلسله کلام متصل به یکدیگر است ولى کلام او پراکنده بود و هیچکدام با دیگرى شباهتى نداشت، ابوجهل گفت: آیا شعر بود که براى تو خواند؟ گفت: شعر هم نبود زیرا من انواع و اقسام اشعار عرب را به جهات مختلف شنیده ام. کلام او به شعر هم شباهتى نداشت، ابوجهل گفت: پس چه بود؟ ولید گفت: واگذار مرا تا درباره آن بیندیشم تا براى گفتار او نامى بگذارم. فرداى آن روز دوباره ابوجهل با عده اى از قریش نزد او آمدند، گفتند: بالاخره کلام محمد را چه نامیده اى؟ گفت: کلام او سحرى است که بسیار جذب قلوب مردم می‌کند سپس این آیات نازل گردید.[۲]

چنان که ابن عباس[۳] و دیگران از مفسرین با اندک تفاوت نیز آن را نقل و روایت نموده اند[۴] و نیز گویند: این شأن و نزول درباره ولید بن مغیرة در طى آیات 19 تا 25 این سوره با اندک تفاوتى نازل گردیده است.[۵]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ «15» كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً «16» سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً «17» إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ «18» فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «19» ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ «20» ثُمَّ نَظَرَ «21» ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ «22» ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ «23» فَقالَ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ «24» إِنْ هذا إِلَّا قَوْلُ الْبَشَرِ «25»

با اين حال، طمع دارد كه بيفزايم. هرگز، زيرا او به آيات ما عناد مى‌ورزد. به زودى او را به گردنه‌اى سخت گرفتار مى‌كنم. همانا او (براى مبارزه با قرآن) فكر كرد و به سنجش پرداخت. پس مرگ بر او باد كه چگونه سنجيد. باز هم مرگ بر او كه چگونه سنجيد. سپس نگريست. سپس چهره در هم كشيد و با عجله دست به كار شد. سپس پشت كرد و تكبّر ورزيد. پس گفت: اين (قرآن) جز سحرى كه (از پيشينيان) روايت مى‌شود نيست. اين نيست مگر گفته بشر.

جلد 10 - صفحه 286

نکته ها

«عنيد» از «عناد» است، يعنى كافران حق را فهميدند، امّا از روى عناد و لجاجت حاضر به پذيرش آن نيستند.

«ارهقه» از «ارهاق» به معناى وادار كردن كسى به كار سخت است.

«صعود» به معناى گردنه‌اى است كه عبور از آن و صعود بر آن سخت است.

مراد از «قَدَّرَ»، «تقدير» به معناى مقايسه ميان قرآن با سحر و شعر و كهانت است.

قرآن در مورد كفر و دروغ، كلمه‌ «قُتِلَ» را يكبار به كار برده است:

«قُتِلَ الْإِنْسانُ ما أَكْفَرَهُ» «1» كشته باد انسان (بى ايمان) كه تا اين حد كفر مى‌ورزد.

«قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ» «2» كشته باد آن كه دروغ مى‌بندد.

امّا در مورد توطئه عليه پيامبر و قرآن، دوبار فرمود: «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»

در آيه 23 فرمود: «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ»، حال ببينيم كيفر كسى كه به حق پشت كند و با آن مخالفت ورزد، چيست؟

قرآن درباره كسانى كه با وجود شناخت حق بدان كفر مى‌ورزند و از آن روى مى‌گردانند مى‌فرمايد: چنين كسانى به كيفرهاى گوناگونى دچار مى‌شوند، از جمله:

جهت و هدف خود را در زندگى از دست مى‌دهند. «استهوته الشيطان فى الارض حيران» «3» فريب و اغواى شيطان او را در زمين سرگردان ساخته است.

ضيق صدر او را تحت فشار قرار مى‌دهد: «يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً» «4» خداوند، دل او را تنگ و سخت قرار مى‌دهد.

دچار معيشت دشوار و تنگ مى‌شود: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكاً» «5» هركس از ياد و اطاعت من سرپيچى كند، معيشتش تنگ شود.

نكبت و بدبختى بر او مسلّط مى‌شود: «إِنَّ الْخِزْيَ الْيَوْمَ وَ السُّوءَ عَلَى الْكافِرِينَ» «6» امروز ذلّت و خوارى عذاب، بر كافران خواهد بود.

«1». عبس، 17

«2». ذاريات، 10

«3». انعام، 71.

«4». انعام، 125.

«5». طه، 123.

«6». نحل، 27.

جلد 10 - صفحه 287

از بهره‌گيرى از نعمت‌هاى الهى در راه صحيح محروم مى‌شود. قرآن مى‌فرمايد: خداوند بر دل و گوش و بر چشم كافران مُهر مى‌زند و پرده‌اى بر آن مى‌افكند تا از فهم حقايق الهى محروم مانند: «خَتَمَ اللَّهُ عَلى‌ قُلُوبِهِمْ وَ عَلى‌ سَمْعِهِمْ وَ عَلى‌ أَبْصارِهِمْ غِشاوَةٌ» «1»

اعمالش همانند سرابى كه انسان در بيابان مى‌بيند، پوشالى و توخالى است: «أَعْمالُهُمْ كَسَرابٍ بِقِيعَةٍ» «2» و خاكسترى است در معرض تندبادى شديد، كه همه به باد فنا مى‌رود:

«أَعْمالُهُمْ كَرَمادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عاصِفٍ» «3»

هر لحظه بر خسارتش افزوده مى‌شود: «وَ لا يَزِيدُ الْكافِرِينَ كُفْرُهُمْ إِلَّا خَساراً» «4»

همواره از راه حق دور مى‌شود: «ضَلُّوا ضَلالًا بَعِيداً» «5»

تا آنجا كه جز جهنم و دوزخ هيچ راه ديگرى ندارد: «وَ لا لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً إِلَّا طَرِيقَ جَهَنَّمَ» «6»

اميرالمؤمنين على عليه السلام در نهج‌البلاغه مسلمانان را سرزنش مى‌كند كه دشمن شما با فكر و برنامه‌ريزى حركت مى‌كند، امّا شما در خواب هستيد و غافليد: تكادون و لا تكيدون ... لا ينام عليكم و انتم فى غفلة «7»

انسان‌هاى عنود و لجوج معمولًا برخوردهاى سرسختانه‌اى دارند و اعتدال خودشان را به كلّى از دست مى‌دهند. با اين كه‌ «عَبَسَ» و «بَسَرَ» تقريباً به يك معناست. آوردن هر دو كلمه نشانه سرسختى آنها است. «عَبَسَ وَ بَسَرَ» چنانكه روى‌گردانى بر اساس تكبّر است، اما در اينجا هم كلمه «ادبار» و «استكبار» هر دو آمده است. «ثُمَّ أَدْبَرَ وَ اسْتَكْبَرَ»

پیام ها

1- انسان دور از خدا، اهل طمع و افزون خواهى است. «يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ»

2- دشمن، به تمام آرزوهايش نمى‌رسد. يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلَّا ...

3- در برابر توقّعات نابجا، محكم و قاطع برخورد كنيد. يَطْمَعُ‌ ... كَلَّا

«1». بقره، 7.

«2». نور، 39.

«3». ابراهيم، 18.

«4». فاطر، 39.

«5». نساء، 167.

«6». نساء، 169.

«7». نهج‌البلاغه، خطبه 34.

جلد 10 - صفحه 288

4- وقتى عناد و لجاجت در انسان مستقر شود، آيات الهى را تكذيب مى‌كند. «كانَ لِآياتِنا عَنِيداً»

5- عناد و لجاجت، سبب زوال نعمت مى‌شود. «يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً»

6- عناد، سبب عذاب طاقت‌فرساست. «عَنِيداً سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً»

7- رفاه و كاميابى غافلانه در دنيا، سختى‌هاى شديد قيامت را در پى دارد. (آرى هر سرازيرى، گردنه‌اى را به دنبال دارد) جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً ... سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً

8- دشمن با فكر و برنامه كار مى‌كند. «إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ».

9- برنامه دشمن، مبارزه با قرآن و آيات الهى است. كانَ لِآياتِنا عَنِيداً ... فَكَّرَ وَ قَدَّرَ

10- هر فكرى ارزش ندارد و هر متفكرى ارزشمند نيست. «إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»

11- توطئه گران بدانند كه آيندگان نيز به آنان نفرين خواهند كرد. «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»

12- لعن و نفرين بر دشمن، نه تنها جايز، بلكه لازم است. «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»

13- به كسانى كه با فكر و طرح خود ضربه فرهنگى مى‌زنند و به رهبران فاسد، بايد همواره نفرين كرد. «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ ثُمَّ قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»

14- فكر بد مقدمه‌اى براى تصميم خطرناك و نادرست است. (در آيه شريفه به جاى «فقتل كيف فكر»، دو مرتبه فرمود: «فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ»)

15- لحظه‌اى فكر كردن مى‌تواند مقدمه كار خير يا كار شر براى مدتهاى طولانى شود. كلمه‌ «فَكَّرَ» يكبار و كلمه‌ «قَدَّرَ» سه بار تكرار شده است.

16- دشمن از طريق نظارت و ارزيابى، فكر و طرح خود را عليه دين عمق و استمرار مى‌بخشد. إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ ... ثُمَّ نَظَرَ

17- از دشمن، انتظار تبسّم و لبخند نداشته باشيد. «ثُمَّ عَبَسَ وَ بَسَرَ»

18- دشمن براى موفقيّت خود، زمان‌هاى طولانى را صرف و صبر مى‌كند. «ثُمَ‌

جلد 10 - صفحه 289

نَظَرَ، ثُمَّ عَبَسَ‌، ثُمَّ أَدْبَرَ» (كلمه «ثُمّ» معمولًا در مواردى به كار مى‌رود كه فاصله زمانى زيادى در كار باشد.)

19- قرآن، حتّى در نظر كافران، كلامى پر جاذبه و سحرآميز است. «إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ يُؤْثَرُ»

پانویس

  1. پرش به بالا آیه 13 (ترجمه)، «و اگر از آیات خدا دورى کردند؛ بگو شما را به صاعقه اى که عاد و ثمود را هلاک نمود، مى ترسانم».
  2. پرش به بالا تفسیر على بن ابراهیم.
  3. پرش به بالا حاکم صاحب المستدرک.
  4. پرش به بالا تفاسیر طبرى و ابن ابى حاتم.
  5. پرش به بالا کشف الاسرار.

منابع