آیه 116 سوره مؤمنون
<<115 | آیه 116 سوره مؤمنون | 117>> | |||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
پس (بدانید که) خدای پادشاه به حق، برتر است (از آنکه از او فعل عبث و بیهوده صادر شود) که هیچ خدایی به جز همان پروردگار عرش مبارک نیست.
پس برتر است خدا آن فرمانروای حق [از آنکه کارش بیهوده و عبث باشد]، هیچ معبودی جز او نیست، [او] پروردگار عرش نیکو و باارزش است.
پس والاست خدا، فرمانرواى برحق، خدايى جز او نيست. [اوست] پروردگار عرش گرانمايه.
پس فراتر است خداى يكتا، آن فرمانرواى راستين. هيچ خدايى جز او نيست. پروردگار عرش بزرگوار است.
پس برتر است خداوندی که فرمانروای حقّ است (از اینکه شما را بیهدف آفریده باشد)! معبودی جز او نیست؛ و او پروردگار عرش کریم است!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«الْمَلِکُ الْحَقُّ»: شاهنشاه حقیقی و فرمانروای راستین. «الْکَرِیم»: عظیم. چیزی که از آن خیرات فرود آید. آنچه خداوند بزرگوارش فرموده باشد.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ «116»
پس برتر است خداوندى كه فرمانرواى حقّ است (از اين كه شما را بيهوده آفريده باشد) خدايى جز او نيست كه پروردگار عرش گرانقدر است.
«1». غررالحكم.
«2». بحار، ج 5، ص 312.
«3». نهجالبلاغه، حكمت 463.
تفسير نور(10جلدى)، ج6، ص: 137
وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ «117»
و هر كس با خداوند، معبود ديگرى بخواند، هيچ برهانى بر كار خود ندارد، پس قطعاً حساب او نزد پروردگارش خواهد بود، قطعاً كافران رستگار نمىشوند.
وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ «118»
و بگو: پروردگارا! بيامرز و رحم كن كه تو بهترين رحم كنندگانى.
نکته ها
در اوّل اين سوره، ذيل آيهى يك، گروهى از رستگاران را ذكر كرديم، در پايان سوره با توجّه به جملهى «لا يُفْلِحُ» گروهى از زيانكاران را نيز يادآور مىشويم:
- ستمگران. «لا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ» «1»*
- گنهكاران. «لا يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ» «2»
- جادوگران. «لا يُفْلِحُ السَّاحِرُونَ» «3»
- كافران. «لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ» «4»* آنها كه به خداوند دروغ مىبندند. «إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا يُفْلِحُونَ» «5»*
پیام ها
1- خداوند، كار عبث و بيهوده نمىكند. «فَتَعالَى اللَّهُ»
2- حكومت حقّ، از آن خداست. «الْمَلِكُ الْحَقُّ»
3- هستى، تحت تربيت و مديريّت الهى است. «رَبُّ الْعَرْشِ» و در جاى ديگر مىخوانيم: «بِرَبِّ النَّاسِ»، «رَبِّ الْعالَمِينَ»* و «رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ»
4- شرك، هر چه باشد محكوم است. «يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً»
«1». انعام، 135.
«2». يونس، 17.
«3». يونس، 77.
«4». مؤمنون، 117.
«5». يونس، 69.
جلد 6 - صفحه 138
5- مشرك منطق ندارد. «لا بُرْهانَ لَهُ» (عقائد و رفتار انسان بايد بر اساس دليل و برهان باشد)
6- پيامبر معصوم نيز به رحمت و مغفرت خداوند نياز دارد. «قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ»
7- در دعا، ستايش از خدا را فراموش نكنيم. «رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ»
«الحمدللّه ربّ العالمين»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ (116)
فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُ: پس برتر است ذات خدا از آنكه به عبث بيافريند چيزى را. يا متعالى است ساحت الهى از آنچه وصف كنند نادانان از شريك و اتخاذ و هر چه سزاوار كبريائى نيست. پادشاه به حق و مالك جميع اشياء به تمام جهات، حق و سزاوار است ذات او را ملكيت، زيرا مالكى است غير مملك و هر مالكى غير او عاريه باشد، لكن ذات حق مالك بالذات است.
«1». علل الشرايع، باب 9- علة خلق الخلق و اختلاف أحوالهم، ص 9، روايت 2، (چ حيدريه نجف)
جلد 9 - صفحه 189
لا إِلهَ إِلَّا هُوَ: نيست ذاتى مستحق پرستش مگر ذات يگانه او. رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ: پروردگار عرش نيكو، يا عرشى كه بسيار است خير او، زيرا بركات از عرش نازل شود.
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنا لا تُرْجَعُونَ (115) فَتَعالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْكَرِيمِ (116) وَ مَنْ يَدْعُ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَرَ لا بُرْهانَ لَهُ بِهِ فَإِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ إِنَّهُ لا يُفْلِحُ الْكافِرُونَ (117) وَ قُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَ ارْحَمْ وَ أَنْتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ (118)
ترجمه
- آيا پس پنداشتيد كه آفريديم شما را ببازى بيهوده و آنكه شما بسوى ما باز گردانده نميشويد
پس برتر آمد خدا پادشاه بحق نيست خدائى مگر او كه پروردگار عرش كريم است
و كسيكه ميخواند با خدا خدائى ديگر كه نيست حجّتى برايش بآن پس جز اين نيست كه حسابش نزد پروردگار او است همانا رستگار نشوند كافران
و بگو پروردگارا بيامرز و رحمت كن و توئى بهترين رحمت كنندگان.
تفسير
- خداوند متعال براى ملامت كفّار منكر معاد و اشاره بدليل آن فرموده آيا گمان كرديد كه ما شما را براى صرف بازى و بيهوده خلق نموديم و شما بحكم ما باز گردانده نميشويد يعنى شما را بحكم ما باز گشت نميدهند و بعضى ترجعون بفتح تاء و كسر جيم قرائت نمودهاند يعنى بحكم ما باز گشت نميكنيد خداوند برتر و بالاتر است از آنكه مرتكب امر عبث شود آنخداوندى كه پادشاه حقيقى است و پادشاهى حقّ و سزاوار او است و بس چون تمام موجودات مملوك و قائم بامر و اراده اويند نيست خدائى جز او كه خداوند عرش و تخت خوب و پر خير و بركت است چون كريم در جمادات بمعناى خوبى است و عرش الهى سر چشمه فيوضات غير متناهى است و در علل از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه خداوند تبارك و تعالى خلق نفرمود مخلوقات خود را ببازى و بيهوده و وانگذارد آنها را سر خود بلكه خلق فرمود آنها را براى اظهار قدرت و تكليف
جلد 3 صفحه 660
بطاعت و استحقاق جنّت نه براى جلب منفعت و دفع مضرّت از خود بلكه براى ايصال منفعت و نعمت بآنها و اين بيان امام بضميمه كلام الهى با آنكه معلوم است كه خدا غنى بالذات است خود دليل متين تمام واضح روشنى است بر معاد و حشر عباد و نيز از آنحضرت نقل شده كه گفته شد باو ما خلق شديم براى فناء فرمود ساكت شو خلق شديم ما براى بقاء چگونه ميشود اين با آنكه بهشت فانى نميشود و آتش خاموش نميگردد جز اين نيست كه انتقال از خانهاى است بخانهاى و كسيكه بخواند با خداوند خداى ديگرى را كه مسلّم است چنين كسى دليلى براى ادّعاء خود ندارد چون برهان بر باطل اقامه نميشود و دين بايد با دليل باشد و دين بىدليل پذيرفته نيست خصوصا اگر دليل بر خلافش اقامه شده باشد حساب مجازاتش با خدا است كسى نميداند چه قدر است هر قدر بخواهد و مستحق باشد او را عذاب خواهد فرمود و قدر مسلّم آنستكه كفّار رستگار نخواهند شد و چون خداوند ابتدا فرمود سوره مؤمنون را بذكر فلاح و رستگارى ايشان ختم فرمود آنرا به بيان رستگار نشدن و فلاح نيافتن كفّار و دستور فرمود به پيغمبر خود كه طلب مغفرت و رحمت نمايد براى خود و امّتش با اقرار بآنكه خداوند بهترين رحمت كنندگان و بالاترين بخشندگان است آوردهاند كه خواندن اين آيات در گوش مريض و مبتلا موجب رفع مرض و بلاى او خواهد شد و بتجربه رسيده است و در ثواب الاعمال و مجمع از امام صادق عليه السّلام نقل نموده كه هر كس در هر جمعه سوره مؤمنون را بخواند عاقبت بخير و با سعادت شود و در فردوس اعلى با انبياء و مرسلين هم منزل و همنشين گردد خداوند بما توفيق تلاوت عطا فرمايد.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
فَتَعالَي اللّهُ المَلِكُ الحَقُّ لا إِلهَ إِلاّ هُوَ رَبُّ العَرشِ الكَرِيمِ (116)
پس تعالي و بزرگي اختصاص دارد به خداوند متعال که سلطنت و پادشاهي حق او است نيست الهي مگر او پروردگار عرش كريم است.
(فَتَعالَي اللّهُ) تعالي است از آنچه جهال او را وصف ميكنند (فتعالي اللّه عما يصفه الجاهلون) که از براي او شريك قرار دادند و ملائكه را دختران او گفتند و عيسي عليه السلام و عزير عليه السلام و آدم عليه السلام را پسران او و از براي او جسم و مكان گفتند، يا علة موجبه قرار دادند.
و بالجمله او را نشناختند ذات مقدس مستجمع جميع كمالات و منزه از جميع عيوب و نواقص.
(المَلِكُ الحَقُّ) مالكيت و سلطنت غير او عاريه و موقتي و جزئي است و مالكيت و سلطنت او كليّه و ذاتيّه و ثابت و دائم است.
جلد 13 - صفحه 483
(لا إِلهَ إِلّا هُوَ) الوهيّت و خداوندي مختص به ذات مقدس او است و بس الهي جز او نيست.
(رَبُّ العَرشِ الكَرِيمِ) كريم از صفات الهيه است نسبت بعرش براي بركاتي است که از عرش اعظم الهي نازل ميشود و محيط به جميع ممكنات است از آسمانها و زمين و ملائكه و جن و انس و حيوانات و نباتات و جمادات و آنچه در آسمان و زمين است، حتي محيط به بهشت و دوزخ است و سدرة المنتهي و غير اينها و عظمتش به حدي است که غير خداوندي که رب و خالق او است خبر ندارد.
سؤال- خداوند خالق کل شيء است وجه اختصاص به عرش براي او چيست!
جواب- اولا: پروردگار عرش پروردگار ما دون العرش بطريق اولي هست و ثانيا: به جهت شرافت عرش است (مثل رب البيت).
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 116)- و از آنجا که این گفتار یعنی عبث نبودن خلقت، سخن مهمی
ج3، ص272
است که نیاز به دلیل محکم دارد در این آیه اضافه میکند: «پس برتر است خداوندی که فرمانروای حق است (از این که شما را بیهدف آفریده باشد) معبودی جز او نیست و او پروردگار عرش کریم است» (فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ).
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم