آیه 9 سوره قمر

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۵:۱۹ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

۞ كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنَا وَقَالُوا مَجْنُونٌ وَازْدُجِرَ

مشاهده آیه در سوره


<<8 آیه 9 سوره قمر 10>>
سوره : سوره قمر (54)
جزء : 27
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

پیش از اینان هم قوم نوح بنده ما نوح را تکذیب کردند و گفتند: او مردی دیوانه است، و (با زجر و ستم بسیار که از آنها کشید از دعوت به حق) بازداشته شد.

پیش از آنان قوم نوح [پیامبران] را تکذیب کردند، پس بنده ما [نوح] را هم تکذیب کردند و گفتند: دیوانه است، و جن زده ای است [که آثاری از گزند جن در او می باشد.]

پيش از آنان، قوم نوح [نيز] به تكذيب پرداختند و بنده ما را دروغزن خواندند و گفتند: «ديوانه‌اى است.» و [بسى‌] آزار كشيد.

پيش از اينها قوم نوح تكذيب كرده بودند. بنده ما را تكذيب كردند و گفتند: ديوانه است. و به دشنامش راندند.

پیش از آنها قوم نوح تکذیب کردند، (آری) بنده ما (نوح) را تکذیب کرده و گفتند: «او دیوانه است!» و (با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد.

ترجمه های انگلیسی(English translations)

The people of Noah impugned before them. So they impugned Our servant and said, ‘A crazy man,’ and he was reviled.

Before them the people of Nuh rejected, so they rejected Our servant and called (him) mad, and he was driven away.

The folk of Noah denied before them, yea, they denied Our slave and said: A madman; and he was repulsed.

Before them the People of Noah rejected (their messenger): they rejected Our servant, and said, "Here is one possessed!", and he was driven out.

معانی کلمات آیه

«أُزْدُجِرَ»: رانده شده است. یعنی به عقیده سست کفار، نوح (ع) چون دیوانه است، عقلاء او را از میان خود رانده‌اند. یا جنیان و پریان بدو آسیب رسانده‌اند و از جامعه انسانیش رانده‌اند. یا این که: (وَازْدُجِرَ) جمله مستأنفه‌ای بوده و معنی چنین است: کافران نوح را از تبلیغ رسالت منع کردند و بازش داشتند و او هم چاره‌ای نداشت جز این که بجای تبلیغ به نجاری پردازد. اغلب تفاسیر بر عقیده دوم هستند.

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»

پيش از اين (كفّار كه پيامبر را تكذيب مى‌كنند،) قوم نوح، بنده‌ى ما را تكذيب كردند، و (علاوه بر تكذيب) گفتند: او ديوانه است و از (راه صحيح) بازمانده است.

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»

پس نوح پروردگارش را (چنين) خواند كه من مغلوب شده‌ام، پس (به دادم برس و) ياريم كن.

فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ «11»

پس ما درهاى آسمان را با ريزش باران باز نموديم.

نکته ها

كلمه‌ى‌ «فَانْتَصِرْ» به جاى «فانصر» آمده است، يعنى خداوندا! براى دين خودت مرا يارى كن، نصرت من نصرت راه تو است. «1»

«مُنْهَمِرٍ» از «همر» به معناى فرو ريختن اشك و آب است.

امام باقر عليه السلام فرمود: حضرت نوح نه‌صد و پنجاه سال آشكارا و پنهانى مردم را به راه راست دعوت كرد، ولى چون آنان را سركش ديد، دست به دعا برداشت و گفت: «رب انى مغلوب» «2»

در تمام قرآن يك بار كلمه‌ى مغلوب به كار رفته كه درباره‌ى حضرت نوح است، چنانكه در ميان سلام‌هاى الهى بر انبيا نيز فقط يك سلام با جمله‌ى‌ «فِي الْعالَمِينَ» آمده كه آن هم درباره‌ى حضرت نوح عليه السلام است. «سَلامٌ عَلى‌ نُوحٍ فِي الْعالَمِينَ» «3»

«1». مفردات راغب.

«2». تفسير نورالثقلين.

«3». صافات، 79.

جلد 9 - صفحه 350

پیام ها

1- خداوند از پيامبر اسلام دلجوئى مى‌كند كه نگران نباش، ساير انبيا نيز مشكلات تو را داشته‌اند. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ»

2- مطالعه تاريخ گذشتگان، مايه دلگرمى صبر و مقاومت است. «كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ»

3- آغاز شدن سخن الهى درباره‌ى اقوام نوح و عاد و ثمود و لوط با جمله‌ى‌ «كَذَّبَتْ»، نشانه‌ى خطر تكذيب است. كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ‌ ... و كَذَّبَتْ عادٌ ... كَذَّبَتْ ثَمُودُ ... كَذَّبَتْ قَوْمُ لُوطٍ كه در آيات بعد خواهد آمد.

4- مهم‌ترين ويژگى پيامبران، عبوديت و بندگى خدا بود. «عَبْدَنا»

5- خلافكاران، با تهمت و افتراى به ديگران كار خود را توجيه مى‌كنند. «فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ»

6- انبيا در اوج گرفتارى به لطف الهى اميدوارند. «فَدَعا رَبَّهُ»

7- مغلوب و ضعيف بودن، نشانه‌ى باطل بودن نيست. أَنِّي مَغْلُوبٌ‌ ...

8- دعاى انبيا مستجاب است. فَدَعا ... فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ

9- دعا و قطع اميد از مردم، زمينه رهايى و استجابت دعا است. أَنِّي مَغْلُوبٌ‌ ... فَفَتَحْنا أَبْوابَ السَّماءِ

10- عوامل طبيعى همچون ياران الهى هستند. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ»

11- مظاهر رحمت، گاهى وسيله عذاب مى‌شوند. «بِماءٍ مُنْهَمِرٍ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»

جلد 12 - صفحه 373

بعد از آن براى تنبه و تذكر، چند قصه از امم مكذبه و عاقبت شآمت آنها را فرمايد:

1- قوم نوح.

كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ‌: بدروغ پنداشتند پيش از اين ندامت، قوم نوح بعث و قيامت را، فَكَذَّبُوا عَبْدَنا: پس تكذيب كردند بنده ما را كه حضرت نوح عليه السّلام بود، وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ: و گفتند كه او ديوانه است و بازداشته شد از دعوت به سبب انواع اذيت، يعنى وقتى حضرت نوح عليه السّلام ايشان را دعوت به توحيد مى‌نمود.

علامه مجلسى رحمه اللّه به سند معتبر از حضرت صادق عليه السّلام روايت نموده چون حق تعالى ظاهر گردانيد پيغمبرى نوح عليه السّلام را و يقين كردند شيعيان كه از كافران آزار مى‌كشيدند كه فرج ايشان نزديك شده، بلاى آنها شديدتر و افترا بزرگتر شد، تا كار به نهايت رسيد به حدى كه قصد نوح كردند به زدنهاى عظيم آنها تا آنكه آن حضرت گاه بود كه سه روز بيهوش مى‌افتاد و خون از گوشش جارى مى‌شد و باز به هوش مى‌آمد؛ و اين حال بعد از آن بود كه سيصد سال از بعث او گذشته بود باز شب و روز مشغول دعوت بود «1».


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‌

اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ «1» وَ إِنْ يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَ يَقُولُوا سِحْرٌ مُسْتَمِرٌّ «2» وَ كَذَّبُوا وَ اتَّبَعُوا أَهْواءَهُمْ وَ كُلُّ أَمْرٍ مُسْتَقِرٌّ «3» وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِيهِ مُزْدَجَرٌ «4»

حِكْمَةٌ بالِغَةٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ «5» فَتَوَلَّ عَنْهُمْ يَوْمَ يَدْعُ الدَّاعِ إِلى‌ شَيْ‌ءٍ نُكُرٍ «6» خُشَّعاً أَبْصارُهُمْ يَخْرُجُونَ مِنَ الْأَجْداثِ كَأَنَّهُمْ جَرادٌ مُنْتَشِرٌ «7» مُهْطِعِينَ إِلَى الدَّاعِ يَقُولُ الْكافِرُونَ هذا يَوْمٌ عَسِرٌ «8» كَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ فَكَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ «9»

فَدَعا رَبَّهُ أَنِّي مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ «10»

ترجمه‌

نزديك شد قيامت و شكافته شد ماه‌

و اگر ببينند نشانه‌اى از قدرت و معجزيرا روى ميگردانند و ميگويند جادوئى است پى در پى و بادوام‌

و تكذيب كردند و پيروى نمودند ميلهاى نفسانى خود را و هر امرى بجاى خود قرارگيرنده است‌

و بتحقيق آمد آنها را از خبرها آنچه كه در آن باز داشتن از معاصى است‌

حكمتى است تامّ و تمام پس بى‌نياز ننمودند بيم‌دهندگان‌

پس روى بگردان از آنها روزى كه بخواند خواننده بسوى چيزى زشت و ناخوش‌

با آنكه بزير افكنده باشد چشمهاشان بيرون مى‌آيند از قبرها گوئيا آنان ملخ پراكنده‌اند

با آنكه نگران يا گردن كشيده شتابندگانند بسوى خواننده ميگويند كافران اين روزى است دشوار

تكذيب كردند پيش از آنها قوم نوح پس تكذيب كردند بنده ما را و گفتند ديوانه‌ايست و باز داشته شد از تبليغ‌

پس خواند پروردگارش را كه همانا من مقهور شدم پس انتقام بكش از آنها براى من.

تفسير

خداوند متعال در اين سوره مباركه خبر داده است از وقوع دو امر بزرگ يكى نزديك شدن قيامت بآمدن پيغمبر آخر الزّمان و ختم دائره رسالت و ديگر انشقاق و دو پاره شدن ماه بمعجز آن حضرت كه دعوى تواتر اخبار و اجماع مسلمانان بر آن شده و اجمال قضيه كه قدر مشترك بين روايات است‌

جلد 5 صفحه 99

آنست كه كفّار قريش از پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم تقاضا نمودند كه ماه را براى آنها دو نيمه نمايد تا ايمان بياورند و حضرت قبول فرمود و در شب چهاردهم ماهى در حضور همه آنرا دو پاره فرمود بامر مبارك و همه مشاهده كردند در مكّه معظمه و پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم از آنها شهادت گرفت و سجده شكر فرمود و ماه را بصورت اول عودت داد. و فرداى آنشب از مسافرين سؤال نمودند و آنها هم تصديق كردند كه آنرا بين راه ديديم و با وجود اين گفتند محمّد پى در پى جادو ميكند يا سحرش قوى و مستحكم است يا دوام و استمرار دارد چون در بعضى از روايات ذكر شده كه بقدر ما بين عصر تا شب بحال انشقاق باقى بود و آنها ميديدند و شبهاتى كه در اين باب شده يا ناشى از قصور در اعتقاد بعموم قدرت الهى است كه در علوم عقليّه اثبات شده و دلالت ادلّه شرعيّه بر آن واضح است يا از توهّم عدم تغيير در اوضاع افلاك است كه بردّ شمس و تناثر نجوم و حدوث شفق و امثال اينها براى عظمت مقام يا مصيبت اولياء خدا در مواقع لازم و مناسب مسلّم و محسوس شده و والد ماجد ما در شفاء الصدور ضمن اثبات تأثير مصيبت امام مظلوم در آسمانها بما لا مزيد عليه آنرا ثابت فرموده است يا از استبعاد عدم رؤيت آن در غير عربستان و عدم نقل آن در صورت رؤيت است كه جواب گفته‌اند در اين قبيل امور كه عامّه از آن غفلت دارند خصوصا در وقتى كه مردم نوعا خوابند و احتمال وجود موانعى در آفاق از ابر و غيره ميرود بكلّى بيوجه است و بنظر حقير اگر گفته شود انشقاق در قمر مرئى و موجود در باصره شده نه در قمر موجود در فلك تمام شبهات و استبعادات رفع ميشود و مانعى هم ندارد چون اعجاز نبى صلى اللّه عليه و آله و سلّم بآن ثابت و الزام متقاضى بآن حاصل خواهد شد و احتياجى بتصرّف در اوضاع علوى نخواهد داشت چنانچه گفته‌اند فرقى نيست در اثبات اعجاز پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم بتسبيح سنگ ريزه در دست مبارك بين گويا كردن آنها يا شنواندن تسبيح آنها را بقوم در هر حال اينقضيّه از مسلّمات تاريخى و دينى است اگر چه در تفسير آيه شريفه بعضى گفته‌اند مراد انشقاق قمر در قيامت است كه براى تحقق وقوع از آن بماضى تعبير شده و اين معنى مخالف با ظاهر اين آيه و آيه بعد است چون ظاهر از آيه معجزه است كه حمل بر سحر ميشود نه‌

جلد 5 صفحه 100

علامت قيامت چون آن وقت احتياجى بمعجزه نيست و آيه حمل بر سحر نميشود و اگر مراد از كلمه آيه معجزه ديگرى باشد ارتباط بين دو آيه از بين ميرود و سياق كلام مخالف با آنست در هر صورت تكذيب نمودند پيغمبر صلى اللّه عليه و آله و سلّم را و پيروى كردند از هواى نفس خودشان غافل از آنكه هر امر بجاى خود ثابت و محفوظ و مستقرّ است تا به نتيجه دنيوى و پاداش اخروى خود برسد و در قضاياى امم سابقه كه براى آنها در قرآن ذكر شده موجبات بازداشتن از كفر و اتّعاظ بعمل آمده و معارف حقّه بپايان رسيده ولى افسوس كه بيم دادن بيم‌دهندگان براى آنها ثمرى نبخشيده بر سيه دل چه سود خواندن پند- نرود ميخ آهنين بر سنگ پس خدا به پيغمبر خود فرموده آنها را بحال خودشان واگذار تا روز كه اسرافيل بنفخه دوم صور آنها را دعوت نمايد بامريكه در نظر آنها منكر و ناپسند است كه اهوال قيامت و عذاب دوزخ باشد و با حال انكسار و ذلّت بطوريكه از ترس چشمهاشان بزير افكنده شده آنروز بيرون آيند از قبرها و مانند ملخ پراكنده در صحراى محشر گردند و مضطرب و پريشان باشند و با سرعت و شتاب در حركت و گردن كشيده داعى حق را اجابت نمايند و با خود گويند چه روز سختى است امروز و پيش از اين كفّار مكّه كه پيغمبر آخر الزّمان را تكذيب نموده مجنون و ساحر خواندند قوم نوح عليه السّلام هم آنحضرت را تكذيب نمودند و نسبت جنون باو دادند و ممنوع از دعوتش كردند و او نهصد و پنجاه سال بر آزار آنها صبر نمود تا از ايمان آنها مأيوس شد و ميخواستند او را سنگسار نمايند پس خواند پروردگار خود را براى آنكه انتقام او را از آنها بكشد و خدا كشيد چنانچه در آيات آتيه بيايد انشاء اللّه تعالى.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ فَكَذَّبُوا عَبدَنا وَ قالُوا مَجنُون‌ٌ وَ ازدُجِرَ «9»

تكذيب‌ كردند پيش‌ ‌از‌ ‌اينکه‌ كفّار و مشركين‌ قوم‌ نوح‌ ‌پس‌ تكذيب‌ كردند بنده ‌ما ‌را‌ ‌که‌ حضرت‌ نوح‌ ‌باشد‌ و گفتند ديوانه‌ ‌است‌ و ‌او‌ ‌را‌ زجر كردند ‌که‌ ‌او‌ زجر كرده‌ شد.

كَذَّبَت‌ قَبلَهُم‌ قَوم‌ُ نُوح‌ٍ چنانچه‌ ‌اينکه‌ كفّار ‌شما‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند ‌در‌ مدّت‌ قليلي‌ ‌تا‌ هجرت‌ فرمودي‌ قوم‌ نوح‌ ‌در‌ مدّت‌ نهصد و پنجاه‌ سال‌ نوح‌ ‌را‌ تكذيب‌ كردند ‌که‌ گفتند وَ قالُوا لا تَذَرُن‌َّ آلِهَتَكُم‌ وَ لا تَذَرُن‌َّ وَدًّا وَ لا سُواعاً وَ لا يَغُوث‌َ وَ يَعُوق‌َ وَ نَسراً نوح‌ آيه 22 و 23 و نيز قالُوا لَئِن‌ لَم‌ تَنتَه‌ِ يا نُوح‌ُ لَتَكُونَن‌َّ مِن‌َ المَرجُومِين‌َ شعراء آيه 116.

فَكَذَّبُوا عَبدَنا ‌با‌ اينكه‌ حضرت‌ نوح‌ صاحب‌ شريعت‌ ‌بود‌ و اولين‌ پيغمبر اولو العزم‌ ‌بود‌ ‌پس‌ ‌شما‌ ‌هم‌ بايد تحمّل‌ كني‌ و خودداري‌ كني‌ چنانچه‌ مي‌فرمايد:

جلد 16 - صفحه 351

فَاصبِر كَما صَبَرَ أُولُوا العَزم‌ِ مِن‌َ الرُّسُل‌ِ وَ لا تَستَعجِل‌ لَهُم‌ احقاف‌ آيه 34.

وَ قالُوا مَجنُون‌ٌ همين‌ نحوي‌ ‌که‌ ‌به‌ تمام‌ انبياء ‌حتي‌ ‌به‌ ‌شما‌ ‌اينکه‌ نسبت‌ ‌را‌ مي‌دهند.

وَ ازدُجِرَ ‌از‌ تجر بوده‌ تاء قلب‌ بدال‌ ‌شده‌ و معني‌ و رود زجر بوده‌ ‌که‌ بسيار ‌او‌ ‌را‌ زجر مي‌كردند چنانچه‌ ‌به‌ ‌شما‌ ‌هم‌ زجر بسيار كردند سنگ‌ ‌به‌ قدمهاي‌ مباركت‌ زدند ‌تا‌ مجروح‌ مي‌شد خاكروبه‌ ‌بر‌ سرت‌ ريختند شكمبه شتر ‌بر‌ سرت‌ ريختند عبا ‌به‌ گردنت‌ فشار دادند ‌تا‌ نفس‌ حبس‌ شد، سنگ‌ ‌به‌ پيشانيت‌ زدند شكست‌ ‌به‌ دندانت‌ زدند و ‌غير‌ اينها ‌از‌ اذيتها و آزارها.

برگزیده تفسیر نمونه


(آیه 9)- ماجرای قوم نوح درس عبرتی بود! سنت قرآن بر این است که در بسیاری از موارد بعد از انذار کفار و مجرمان شرحی از سرگذشت اقوام پیشین و عاقبت دردآلود آنها را بیان می‌کند، تا به اینها بفهماند که اگر به راه نادرست خویش ادامه دهند سرنوشتی بهتر از آنان ندارند.

در اینجا نیز به دنبال بحثی که در آیات گذشته آمد اشارات کوتاه و در عین حال پر معنی به سرگذشت پنج قوم سرکش از اقوام پیشین می‌کند که نخستین آنها قوم نوح (ع) است.

می‌فرماید: «پیش از آنها قوم نوح (پیامبر خود را) تکذیب کردند» (کَذَّبَتْ قَبْلَهُمْ قَوْمُ نُوحٍ).

آری! «بنده ما (نوح) را تکذیب کرده و گفتند: او دیوانه است! و (سپس با انواع آزارها از ادامه رسالتش) بازداشته شد» فَکَذَّبُوا عَبْدَنا وَ قالُوا مَجْنُونٌ وَ ازْدُجِرَ).

گاه «به او می‌گفتند: اگر دست از کار خود برنداری سنگسارت می‌کنیم» (شعراء/ 116) و گاه گلوی او را چنان می‌فشردند که بی‌هوش به زمین می‌افتاد، اما هنگامی که به هوش می‌آمد می‌گفت: «خداوندا! قوم مرا ببخش که نمی‌دانند».

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

منابع