آیه 68 سوره قصص

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۴ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۴۴ توسط Aghajani (بحث | مشارکت‌ها) (معانی کلمات آیه)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به ناوبری پرش به جستجو
مشاهده آیه در سوره

وَرَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَاءُ وَيَخْتَارُ ۗ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ ۚ سُبْحَانَ اللَّهِ وَتَعَالَىٰ عَمَّا يُشْرِكُونَ

مشاهده آیه در سوره


<<67 آیه 68 سوره قصص 69>>
سوره : سوره قصص (28)
جزء : 20
نزول : مکه

ترجمه های فارسی

و خدای تو هر چه خواهد بیافریند و (هر کس را صلاح داند) بر گزیند، دیگران را (در نظم عالم) هیچ اختیار و گزینشی نیست، ذات پاک الهی منزه و برتر از آن است که به او شرک آورند.

و پروردگارت آنچه را بخواهد می آفریند و [آنچه را بخواهد] بر می گزیند، برای آنان [در برابر اراده او در قلمرو تکوین و تشریع] اختیاری نیست؛ منزّه است خدا و برتر است از آنچه برای او شریک می گیرند،

و پروردگار تو هر چه را بخواهد مى‌آفريند و برمى‌گزيند، و آنان اختيارى ندارند. منزه است خدا، و از آنچه [با او] شريك مى‌گردانند برتر است.

پروردگار تو هر چه را كه بخواهد مى‌آفريند و برمى‌گزيند. ولى ايشان را توان اختيار نيست. منزه است خدا و از هر چه برايش شريك مى‌سازند برتر است.

پروردگار تو هر چه بخواهد می‌آفریند، و هر چه بخواهد برمی‌گزیند؛ آنان (در برابر او) اختیاری ندارند؛ منزه است خداوند، و برتر است از همتایانی که برای او قائل می‌شوند!

ترجمه های انگلیسی(English translations)

Your Lord creates whatever He wishes and chooses: they have no choice. Immaculate is Allah and exalted above [having] any partners that they ascribe [to Him].

And your Lord creates and chooses whom He pleases; to choose is not theirs; glory be to Allah, and exalted be He above what they associate (with Him).

Thy Lord bringeth to pass what He willeth and chooseth. They have never any choice. Glorified be Allah and Exalted above all that they associate (with Him)!

Thy Lord does create and choose as He pleases: no choice have they (in the matter): Glory to Allah! and far is He above the partners they ascribe (to Him)!

معانی کلمات آیه

  • الخيرة: اسم مصدر است به معنى اختيار.[۱]

تفسیر آیه

تفسیر نور (محسن قرائتی)


وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‌ عَمَّا يُشْرِكُونَ «68»

و پروردگارت آنچه را بخواهد مى‌آفريند و (آنچه را بخواهد) برمى‌گزيند، براى آنان (در برابر خداوند) حقّ انتخابى نيست، منزّه است خدا وبرتر است از آنچه (براى او) شرك مى‌ورزند.

وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ «69»

و پروردگار تو آنچه را دل‌هاى آنان پنهان مى‌دارند و آنچه را آشكار مى‌سازند، مى‌داند.

وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى‌ وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ «70»

او اللّه است، معبودى جز او نيست، ستايش در دنيا و آخرت (و آغاز و فرجام) مخصوص اوست، حاكميّت تنها از آنِ اوست و به سوى او بازگردانده مى‌شويد.

جلد 7 - صفحه 87

پیام ها

1- قدرت مطلقه، از آنِ خداوند است. «يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ»

2- تكوين (آفرينش هستى) و تشريع (قانون زندگى) به دست خداوند است. «يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ»

3- انتخاب رهبر آسمانى به دست خداست، نه مردم. «وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ»

4- كسى حقّ قانون‌گذارى دارد كه آفريدگار هستى باشد. يَخْلُقُ ما يَشاءُ ... لَهُ الْحُكْمُ‌

5- كسى كه در برابر قانون خدا، قانون بشرى را بپذيرد، در حقيقت براى خدا شريك پذيرفته است. «ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‌ عَمَّا يُشْرِكُونَ»

6- چون معبودى جز او نيست، پس ستايش‌ها مخصوص اوست. «لا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ»

7- آفرينش و گزينش، كار خداوند است؛ ولى او كار باطل نمى‌كند. «سُبْحانَ اللَّهِ»

تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)



وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‌ عَمَّا يُشْرِكُونَ (68)

شأن نزول: صناديد قريش طعنه مى‌زدند كه خدا چرا حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله را براى نبوت اختيار كرده، بايستى كه چنين منصب عالى به بزرگى از اهل طائف و مكه برسد؛ حق تعالى در جواب ايشان فرمود كه:

وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ: و پروردگار تو مى‌آفريند آنچه مى‌خواهد بى‌مانعى، وَ يَخْتارُ: و اختيار مى‌فرمايد و برمى‌گزيند هر كه را مى‌خواهد براى رسالت. ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ: نيست و نباشد مر كافران و ساير طاغيان را اختيارى در آن، يعنى ايشان را نسزد و سزاوار نيست كه براى نبوّت كسى را اختيار كنند و برگزينند، زيرا زمام اختيار در قبضه اختيار قادر مختار است، هر كه را مصلحت داند و حكمت او اقتضا كند رتبه رسالت عطا فرمايد، و هر كه را مصلحت نداند مرحمت نكند. سُبْحانَ اللَّهِ‌: منزه و مبراست خدا از آنكه كسى را فوق اختيار

جلد 10 - صفحه 171

او اختيارى باشد و او را شريكى در خلق و اختيار اصلح باشد و جرأت نمايد در اختيار كردن آنچه اصنام و شريك او قرار دهند.

شيخ طبرسى در مجمع‌ «1» فرموده مفسرين را در اين آيه دو وجه باشد:

1- آنكه مى‌آفريند آفريدگار آنچه مى‌خواهد و اختيار فرمايد تدبير بندگان را بر آنچه اصلح است براى ايشان، پس برمى‌گزيند براى رسالت آن كسى را كه اصلح است براى ايشان و نيست ايشان را اختيارى بر خدا، بلكه خداى را بر ايشان اختيار است؛ و بنابراين «ما» حرف نفى است و در قرائت، وقف بر «يختار» بايد نمود و در اين وجه رد است بر مشركان كه مى‌گفتند «لَوْ لا نُزِّلَ هذَا الْقُرْآنُ عَلى‌ رَجُلٍ مِنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ» «2» چرا نازل نشده قرآن بر مردى صاحب شأن از مكه و طائف مانند وليد بن مغيره و عروة بن مسعود ثقفى.

وجه دوم- آنكه «ما» در آيه به معنى «الّذى» است، يعنى اختيار مى‌فرمايد آن چيزى را كه ايشان را خير و صلاح است، يعنى اختيار آن چيزى كه مخصوص است به او سبحانه، زيرا اختيار واجب است كه بر وجه علم باشد به احوال مختار؛ و غير از ذات حق تعالى، عالم به جميع احوال مختار نيست و وجوه صحت و مصالح بندگان را جز علام الغيوب نمى‌داند، و ديگر آن كه اختيار به معنى اخذ خير است، و چگونه اخذ خير كند از اشياء آن كسى كه عالم به خير نباشد در آنها. و بنابراين وجه وقف مى‌بايد بر «يَخْلُقُ ما يَشاءُ» شود، و چون اين دو جمله در حكم تفسير «يختار» است كه قبل از او واقع شده، از اين جهت حرف عطف بر آن داخل نشده.

«1» تفسير مجمع البيان، (چ 1403 هجرى) ج 4، ص 263- 262.

«2» سوره زخرف، آيه 31.

جلد 10 - صفحه 172


تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)


فَأَمَّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَعَسى‌ أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ (67) وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ ما يَشاءُ وَ يَخْتارُ ما كانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالى‌ عَمَّا يُشْرِكُونَ (68) وَ رَبُّكَ يَعْلَمُ ما تُكِنُّ صُدُورُهُمْ وَ ما يُعْلِنُونَ (69) وَ هُوَ اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولى‌ وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ (70)

ترجمه‌

پس اما كسيكه توبه كرد و ايمان آورد و كردكار شايسته پس اميد است كه بوده باشد از رستگاران‌

و پروردگار تو مى‌آفريند آنچه مى‌خواهد و اختيار ميكند نباشد مر آنانرا حق اختيار منزّه است خدا و برتر است از آنچه شريك قرار مى‌دهند

و پروردگار تو ميداند آنچه را پنهان ميدارد سينه‌هاشان و آنچه را آشكار ميكنند

و او است خدا نيست خدائى مگر او مر او را است ستايش در دنيا و آخرت و مر او را است حكم و بسوى او برگردانده مى‌شويد.

تفسير

خداوند سبحان پس از بيان احوال كفّار در آيات سابقه براى استثناء كسانيكه بعدا قبول اسلام نمايند فرموده و اما كسيكه توبه نمود از كفر و عصيان و مفتخر شد بايمان و اعمال صالحه پس اميد است كه به اين باقى بماند و پيرامون گناه نگردد تا از رستگاران و نجات يافتگان از عذاب الهى باشد و گفته‌اند لفظ عسى در تمام قرآن استعمال در وجوب شده چون خداوند كريم و عادت كرام جارى بر انجاز و عداست و خداوند خلق ميكند هر چه را بخواهد از اشياء و اختيار ميكند هر كه را بخواهد از اشخاص براى رسالت از طرف خود و امامت بر خلق و نبوده و نخواهد بود براى خلق اختيارى در تعيين پيغمبر و نصب امام چون اختيار از كسى بطور قطع و يقين بجا و در محلّ لايق واقع ميشود كه عالم باشد بباطن و ضمير مختار كه مصلح است يا مفسد و كسى جز خداوند كه خالق موجودات است چنين علم و اطلاعى را ندارد لذا شخص ممكن است بگمان خود اختيار نمايد مفسد را بجاى مصلح چنانچه در اختيار حضرت موسى هفتاد مرد را براى ميقات از اخيار بنى اسرائيل روى داد و آنها تقاضاى بيجا نمودند و بصاعقه هلاك شدند با آنكه‌

جلد 4 صفحه 203

پيغمبر اولو العزم بود چه رسد برعيّت كه بخواهند امام اختيار نمايند يا براى امر رسالت اشخاص معيّنى را در نظر بگيرند و ترجيح دهند آنها را بر مختار خدا و بگويند وليد بن مغيره از مكّه و عروة بن مسعود ثقفى از طائف لايق براى اين مقام است نه يتيم ابو طالب يا آن سه خليفه مقدّمند بر امير المؤمنين عليه السّلام در خلافت از پيغمبر و زعامت بر امّت و از اين قبيل هفوات غير قابل استماع چنانچه مفسّرين نقل نموده‌اند و در اخبار ائمه اطهار بامر امامت تصريح شده و باين آيه استدلال فرموده‌اند بر آنكه مردم حق نصب امام را ندارند و اين توهّم فاسد ريشه و پايه مفاسد و مظالم و گمراهيهاى اين امّت شده چنانچه خداوند در جاى ديگر فرموده ما كان لمؤمن و لا مؤمنة اذا قضى اللّه و رسوله امرا أن يكون لهم الخيرة من امرهم و بنابراين مراد از اختيار نداشتن خلق اختيار نداشتن آنها است در مقابل اختيار خدا و در مورديكه علم بآن ندارند و محتمل است مراد اختيار نداشتن آنها باشد مگر باختيار او بدليل آنكه لا حول و لا قوّة الّا باللّه العلىّ العظيم و لا مؤثّر فى الوجود الا اللّه و هو القاهر فوق عباده و هو اللّطيف الخبير و او است خداوند و معبود بحقّى كه متّصف است بتمام صفات كمال و منزّه است از تمام عيوب و نيست معبود بحقّى جز او و مخصوص باو است ستايش در دنيا و آخرت و اختصاص باو دارد حكم بحق و فرمانفرمائى مطلق و تميز بين اهل حق و باطل و بسوى او و حكم او و جزاى او است بازگشت خلائق تمامى در روز قيامت و هر نعمتى از او شروع شده و باو ختم خواهد شد.

اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)


وَ رَبُّك‌َ يَخلُق‌ُ ما يَشاءُ وَ يَختارُ ما كان‌َ لَهُم‌ُ الخِيَرَةُ سُبحان‌َ اللّه‌ِ وَ تَعالي‌ عَمّا يُشرِكُون‌َ (68)

و پروردگار تو خلق‌ ميكند آنچه‌ ‌را‌ ‌که‌ بخواهد و اختيار ميكند آنكه‌ ‌را‌ ‌که‌ صلاح‌ داند نيست‌ ‌از‌ ‌براي‌ ‌آنها‌ اختياري‌ منزه‌ ‌است‌ خداوند و بلندتر ‌است‌ ‌از‌ آنچه‌ شرك‌ ميآورند.

وَ رَبُّك‌َ يَخلُق‌ُ ما يَشاءُ راجع‌ بامور تكوينيه‌ ‌است‌ ‌که‌ ايجاد مخلوقات‌ بيد قدرت‌ ‌او‌ ‌است‌ و آنچه‌ صلاح‌ ميداند و حكمتش‌ اقتضاء ميكند ايجاد ميكند احدي‌ ‌را‌ نميرسد ‌که‌ ‌در‌ امر خلقت‌ نظري‌ دهد چون‌ عالم‌ بحكم‌ و مصالح‌ نيستند ‌حتي‌ ملائكه‌ ‌که‌ موقعي‌ ‌که‌ فرمود وَ إِذ قال‌َ رَبُّك‌َ لِلمَلائِكَةِ إِنِّي‌ جاعِل‌ٌ فِي‌ الأَرض‌ِ خَلِيفَةً قالُوا أَ تَجعَل‌ُ فِيها مَن‌ يُفسِدُ فِيها وَ يَسفِك‌ُ الدِّماءَ وَ نَحن‌ُ نُسَبِّح‌ُ بِحَمدِك‌َ وَ نُقَدِّس‌ُ لَك‌َ قال‌َ إِنِّي‌ أَعلَم‌ُ ما لا تَعلَمُون‌َ (بقره‌ 30) ‌پس‌ احدي‌ ‌را‌ نميرسد ‌که‌ بگويد چرا فلان‌ ‌را‌ غني‌ كردي‌ و فلان‌ ‌را‌ فقير ‌ يا ‌ باو عزت‌ دادي‌ و باين‌ ذلت‌ ‌او‌ ‌را‌ ولود قرار دادي‌ ‌او‌ ‌را‌ عقيم‌ ‌او‌ ‌را‌ پسر دادي‌ ‌او‌ ‌را‌ دختر ‌او‌ ‌را‌ متنعم‌ فرمودي‌ ‌او‌ ‌را‌ مبتلي‌ ‌او‌ ‌را‌ حسن‌ و جمال‌ دادي‌ ‌او‌ ‌را‌ قبيح‌ المنظر چرا باران‌ آمد چرا نيامد چرا شيطان‌ ‌را‌ خلق‌ كردي‌ چرا مهلت‌ دادي‌ و امثال‌ ‌اينکه‌ چون‌ و چراها ‌در‌ السنه‌ بسياري‌ متداول‌ ‌است‌ چون‌ عالم‌ بحكم‌ و مصالح‌ نيستند بايد تسليم‌ صرف‌ شد ‌او‌ ميداند ‌هر‌ چه‌ حكمت‌ اقتضاء كند و مصلحت‌ داشته‌ ‌باشد‌ ايجاد ميفرمايد:

وَ يَختارُ راجع‌ بتشريعيات‌ ‌است‌ كي‌ لياقت‌ نبوت‌ و رسالت‌ و امامت‌ دارد ‌او‌ ‌را‌ جعل‌

جلد 14 - صفحه 267

ميفرمايد دستورات‌ آنچه‌ صلاح‌ ‌باشد‌ جعل‌ ميكند ‌از‌ تكليفيات‌ و وضعيات‌ ‌از‌ واجب‌ و حرام‌ چه‌ كتابي‌ نازل‌ كند و چه‌ نحوه‌ نازل‌ شود چنانچه‌ گفتند وَ قالُوا لَو لا نُزِّل‌َ هذَا القُرآن‌ُ عَلي‌ رَجُل‌ٍ مِن‌َ القَريَتَين‌ِ عَظِيم‌ٍ (زخرف‌ ‌آيه‌ 31) ‌ يا ‌ گفتند قال‌َ الَّذِين‌َ لا يَرجُون‌َ لِقاءَنَا ائت‌ِ بِقُرآن‌ٍ غَيرِ هذا أَو بَدِّله‌ُ قُل‌ ما يَكُون‌ُ لِي‌ أَن‌ أُبَدِّلَه‌ُ مِن‌ تِلقاءِ نَفسِي‌ إِن‌ أَتَّبِع‌ُ إِلّا ما يُوحي‌ إِلَي‌َّ (يونس‌ ‌آيه‌ 15) و همچنين‌ جعل‌ امام‌ و خليفه‌ چنانچه‌ ‌در‌ حق‌ آدم‌ فرمود إِنِّي‌ جاعِل‌ٌ فِي‌ الأَرض‌ِ خَلِيفَةً و ‌در‌ حق‌ داود فرمود يا داوُدُ إِنّا جَعَلناك‌َ خَلِيفَةً فِي‌ الأَرض‌ِ (ص‌ ‌آيه‌ 26) و ‌در‌ حق‌ ابراهيم‌ ميفرمايد إِنِّي‌ جاعِلُك‌َ لِلنّاس‌ِ إِماماً (بقره‌ ‌آيه‌ 124) و ‌در‌ حق‌ ابراهيم‌ و اسحق‌ و يعقوب‌ ميفرمايد وَ جَعَلناهُم‌ أَئِمَّةً يَهدُون‌َ بِأَمرِنا (انبياء ‌آيه‌ 73) و ‌غير‌ اينها.

ما كان‌َ لَهُم‌ُ الخِيَرَةُ ‌اينکه‌ جمله‌ ‌را‌ دو نحوه‌ ميتوان‌ تفسير كرد ولي‌ برگشت‌ ‌هر‌ دو بيك‌ مطلب‌ ‌است‌ نحوه‌ اولي‌ ‌ما نافيه‌ ‌باشد‌ و جمله‌ مستقله‌ چنانچه‌ ‌در‌ ترجمه‌ اشاره‌ شد ‌يعني‌ مردم‌ اختيار جعل‌ نبي‌ و امام‌ و خليفه‌ ندارند چون‌ شرايطي‌ ‌در‌ ‌آنها‌ معتبر ‌است‌ ‌که‌ جز ذات‌ اقدس‌ حق‌ نمي‌داند ‌پس‌ بقلدري‌ و ‌به‌ شوري‌ و بجور نميتوان‌ جعل‌ خليفه‌ كرد. نحوه‌ ثانيه‌ ‌ما موصوله‌ ‌باشد‌ و مفعول‌ و يختار ‌يعني‌ ‌خدا‌ اختيار ميفرمايد آنچه‌ ‌که‌ خير و صلاح‌ ‌باشد‌ ‌براي‌ ناس‌ و ناس‌ خير و صلاح‌ ‌خود‌ ‌را‌ نميدانند ‌که‌ بتوانند جعل‌ نبي‌ ‌ يا ‌ كتاب‌ ‌ يا ‌ امام‌ ‌ يا ‌ خليفه‌ كنند.

سُبحان‌َ اللّه‌ِ وَ تَعالي‌ عَمّا يُشرِكُون‌َ ‌که‌ شريك‌ ‌براي‌ ‌خدا‌ قرار ميدهند ‌در‌ امر خلقت‌ و جعل‌ احكام‌ و جعل‌ نبي‌ و ‌رسول‌ و امام‌.

برگزیده تفسیر نمونه


]

(آیه 68)- این آیه در حقیقت دلیلی است بر نفی شرک و بطلان عقیده مشرکان، می‌فرماید: «و پروردگار تو هر چه را بخواهد خلق می‌کند، و (هر چه را بخواهد) برمی‌گزیند» وَ رَبُّکَ یَخْلُقُ ما یَشاءُ وَ یَخْتارُ.

آفرینش به دست اوست و تدبیر و اختیار و گزینش نیز به اراده و فرمان اوست.

«آنها در برابر او اختیاری ندارند» ما کانَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ.

اختیار آفرینش با اوست، اختیار شفاعت به دست او، و اختیار ارسال پیامبران نیز به اراده اوست، خلاصه اختیار همه چیز بستگی به مشیت ذات پاک او دارد. با این حال چگونه آنه راه شرک می‌پویند و چگونه به سوی غیر خدا می‌روند؟! لذا در پایان آیه می‌فرماید: «منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از همتایانی که برای او قائل می‌شوند» سُبْحانَ اللَّهِ وَ تَعالی عَمَّا یُشْرِکُونَ.

سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:

تفسیر های فارسی

ترجمه تفسیر المیزان

تفسیر خسروی

تفسیر عاملی

تفسیر جامع

تفسیر های عربی

تفسیر المیزان

تفسیر مجمع البیان

تفسیر نور الثقلین

تفسیر الصافی

تفسیر الکاشف

پانویس

  1. تفسير احسن الحديث، سید علی اکبر قرشی، ج‏8، ص: 72

منابع