محمد بن حسن اشعری قمی: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی ' {{بخشی از یک کتاب}} <keywords content='کلید واژه: یاران امام رضا علیه السلام، محمد بن حسن ...' ایجاد کرد)
 
 
(۴ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
 
{{بخشی از یک کتاب}}
 
{{بخشی از یک کتاب}}
  
 +
==اسم و لقب و نسبت محمد بن حسن اشعری قمی==
  
 +
تقریباً در نیمه دوم سده دوم هجرى قمرى در خانه حسن بن ابى خالد اشعرى که از خاندان پرآوازه و پرشکوه اشعرى هاى [[قم]] به حساب مى آمد - کودکى پا به عرصه هستى نهاد که نام او را محمد گزاردند؛ ولى چون در این خاندان با شرافت بالندگى یافت، به اشعرى قمى معروف شد. لقب معروف و مشهور او شنبوله است.(۱)
  
 +
در این که آیا این لقب، لقب اوست یا لقب پدرش، بین دانشوران دانش تراجم اختلاف نظر است؛ ولى آن  گونه که از گزارش جمعى از بزرگان این دانش بدست مى آید، این لقب از آن خود این [[محدث]] بزرگوار است نه لقب پدرش.(۲)
  
==محمد بن حسن اشعرى ==
+
در نحوه اداى صحیح این کلمه نیز، قرائت ها مختلف است و چند قول نقل شده است:
  
'''پيام رسان قم'''
+
*۱- شنبوله؛ ۲- شینوله؛ ۳- شُنیر؛ ۴- سنبوله.(۳)
  
در اين نوشتار كوتاه، در پى شناخت چهره اى فرهيخته و متعالى از سلسله برجسته محدثان شيعه، هستيم.
+
اما معروفتر و صحیح تر همان شنبوله است و گویا منشأ سایر قرائت ها، تحریف و تصحیف بوده است. از دانشمند برجسته [[خلیل بن احمد|خلیل بن احمد]] نقل شده که وى شنبوله را بر سایر لغات ترجیح مى داده و گفته است: «این کلمه از واژه شنبله گرفته شده و شنبله به معناى در آغوش گرفتن است».(۴)
  
'''اسم و لقب و نسبت '''
+
==محمد بن حسن اشعری قمی از دیدگاه بزرگان==
  
تقريباً در نيمه دوم سده دوم هجرى قمرى در خانه حسن بن ابى خالد اشعرى كه از خاندان پرآوازه و پرشكوه اشعرى هاى [[قم]]، به حساب مى آمد - كودكى پا به عرصه هستى نهاد كه نام او را محمد گزاردند؛ ولى چون در اين خاندان با شرافت بالندگى يافت، به اشعرى قمى معروف شد. لقب معروف و مشهور او شنبوله است.(1)
+
هنگامى که یک پژوهشگر، از زوایاى گوناگون شخصیت این دانشمند [[شیعه|شیعى]] را مى کاود کم و بیش بدین نکته مسلم مى رسد که او یکى از نخبگان و سر سپردگان مکتب [[اهل البیت|اهل بیت]] عصمت و طهارت است و یکى از مروجان اندیشه و تفکر برگرفته از سرچشمه هاى مواج و زلال شیعه یعنى [[ائمه اطهار|امامان معصوم]] علیهم‌السلام. وى در فراگرفتن مسائل و [[احکام]] دینى به ائمه بزرگوار مراجعه مى کرد و دیگران را هم به مسیر نورانى رهنمون مى شد؛ لذا درباره اش گفته اند: «کان یرجع و یرجع الناس الى ائمه اهل البیت علیهم السلام».(۵)
  
در اين كه آيا اين لقب، لقب اوست يا لقب پدرش، بين دانشوران دانش تراجم اختلاف نظر است؛ ولى آن  گونه كه از گزارش جمعى از بزرگان اين دانش بدست مى آيد، اين لقب از آن خود اين محدث بزرگوار است نه لقب پدرش.(2)
+
علیرغم این، دانشوران معروف تراجم، آن چنان از او به بزرگى یاد نکرده اند؛ فقط به این که او از یاران کدامین امام است و یا آن  که کتاب هاى جمعى از مؤلفان [[شیعه]] را نقل کرده است، بسنده کرده اند؛ اما چندى از بزرگان سده هاى اخیر، او را ستوده اند. [[علامه مجلسى]] در کتاب وجیزه او را از محدثان نیکو حال به شمار مى آورد.(۶)
  
در نحوه اداى صحيح اين كلمه نيز، قرائت ها مختلف است و چند قول نقل شده است:
+
علامه [[وحید بهبهانی|وحید بهبهانى]] که در شناخت رجال شیعه شهره آفاق است، درباره اش مى گوید: از اخبار فراوان بدست مى آید که او محمد بن حسن اشعرى قمى، وصى سعد بن سعد اشعرى قمى بوده است و این حکایتگر تشخص اخلاقى او از منظر عدالت و پاکى و صداقت است.(۷)
  
* 1- شنبوله؛
+
[[آیت الله سید ابوالقاسم خویی|آیت الله خوئى]] مى نویسد: بدون تردید این مرد یکى از روایتگران شیعه است.(۸)
  
* 2- شينوله؛
+
[[علامه مامقانی|علامه مامقانى]] نیز چنین مى نگارد: از مجموع بررسى ها بدست مى آید که او از نیکان است.(۹)
  
* 3- شُنير؛
+
[[شیخ طوسی|شیخ طوسى]] در رجال خود، او را از یاران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام مى داند.(۱۰)
  
* 4- سنبوله.(3)
+
آیت  الله خوئى مى گوید: او از یاران [[امام موسی کاظم علیه السلام|امام موسى بن جعفر]] و [[امام رضا علیه السلام|امام رضا]] و [[امام جواد]] علیهم‌السلام است.(۱۱)
  
اما معروفتر و صحيح تر همان شنبوله است و گويا منشأ ساير قرائت ها، تحريف و تصحيف بوده است. از دانشمند برجسته خليل بن احمد نقل شده كه وى شنبوله را بر ساير لغات ترجيح مى داده و گفته است: «اين كلمه از واژه شنبله گرفته شده و شنبله به معناى در آغوش گرفتن است».(4)
+
==نقل حدیث بدون واسطه==
  
'''از ديدگاه بزرگان '''
+
همان گونه که یادآورى شد، محمد بن حسن اشعرى، از دانشمندان قمى بود که در این خاک پاک رشد و نمو کرد. او که در یک محیط دینى بر اساس باورهاى شیعه مى زیست کم‌کم عشق و علاقه به اهل بیت در دل و جانش ریشه دوانید، تا آن  که این گرایش نیکو شکوفا شد و به ثمر رسید.
  
هنگامى كه يك پژوهشگر، از زواياى گوناگون شخصيت اين دانشمند شيعى را مى كاود كم و بيش بدين نكته مسلم مى رسد كه او يكى از نخبگان و سر سپردگان مكتب اهل بيت عصمت و طهارت است و يكى از مروجان انديشه و تفكر برگرفته از سرچشمه هاى مواج و زلال شيعه يعنى امامان معصوم علیهم‌السلام. وى در فراگرفتن مسائل و [[احكام]] دينى به ائمه بزرگوار مراجعه مى كرد و ديگران را هم به مسير نورانى رهنمون مى شد؛ لذا درباره اش گفته اند: «كان يرجع و يرجع الناس الى ائمه اهل البيت علیه‌السلام».(5)
+
همین گرایش پاک بود که او را از زادگاه خویش حرکت داد و باعث شد راه دور و دراز [[حجاز]] را بپیماید تا خویش را به سرچشمه هاى [[ایمان]] و نور و [[وحى]] برساند و از محضر امامان معصوم شیعه بهره ها ببرد. او در این راستا، گاهى نامه هاى شیعیان را به امامان مى رسانید و گاهى هم خودش مسائل و [[احکام]] دینى را از امام علیه‌السلام مى پرسید و جواب مى گرفت. با تعمق در روایاتى که از او در کتاب هاى حدیثى شیعه نقل شده است مى توان آنچه را گفته شد کاملاً اثبات کرد.(۱۲)
  
عليرغم اين، دانشوران معروف تراجم، آن چنان از او به بزرگى ياد نكرده اند؛ فقط به اين كه او از ياران كدامين امام است و يا آن  كه كتاب هاى جمعى از مؤلفان [[شيعه]] را نقل كرده است، بسنده كرده اند؛ اما چندى از بزرگان سده هاى اخير، او را ستوده اند. [[علامه مجلسى]] در كتاب وجيزه او را از محدثان نيكو حال به شمار مى آورد.(6)
+
==استادان محمد حسن شعری قمی==
  
علامه وحيد بهبهانى كه در شناخت رجال شيعه شهره آفاق است. درباره اش مى گويد: از اخبار فراوان بدست مى آيد كه او محمد بن حسن اشعرى قمى، وصى سعد بن سعد اشعرى قمى بوده است و اين حكايتگر تشخص اخلاقى او از منظر عدالت و پاكى و صداقت است.(7)
+
محمد بن حسن اشعرى هر چه را روایت مى کند، بدون واسطه از امامان علیهم‌السلام فراگرفته است. غیر از امامان، استادان کمترى براى او در کتاب هاى تراجم ذکر شده که شاید از پنج نفر تجاوز نکند:
  
آيت  الله خوئى مى نويسد: بدون ترديد اين مرد يكى از روايتگران شيعه است.(8)
+
*۱- محمد بن عبدالله بن سعد اشعرى قمى؛(۱۳)
  
علامه مامقانى نيز چنين مى نگارد: از مجموع بررسى ها بدست مى آيد كه او از نيكان است.(9)
+
*۲- عیسى بن عبدالله اشعرى قمى؛(۱۴)
  
'''از ياران امامان '''
+
*۳- [[سعد بن سعد اشعری قمی|سعد بن سعد اشعرى قمى]]؛(۱۵)
  
شيخ طوسى در رجال خود، او را از ياران حضرت [[امام رضا]] علیه‌السلام مى داند.(10)
+
*۴- [[ادریس بن عبدالله اشعری قمی|ادریس بن عبدالله بن سعد اشعرى]]؛(۱۶)
  
آيت  الله خوئى مى گويد: او از ياران امام موسى بن جعفر و امام رضا و [[امام جواد]] علیهم‌السلام است.(11)
+
*۵- [[زکریا بن آدم|زکریا بن آدم اشعرى قمى]].(۱۷)
  
'''راوى بى‌واسطه'''
+
==شاگردان وی==
  
همان گونه كه يادآورى شد، محمد بن حسن اشعرى، از دانشمندان قمى بود كه در اين خاك پاك رشد و نمو كرد او كه در يك محيط دينى بر اساس باورهاى شيعه مى زيست كم‌كم عشق و علاقه به اهل بيت در دل و جانش ريشه دوانيد، تا آن  كه اين گرايش نيكو شكوفا شد و به ثمر رسيد.
+
چون این محدث توانمند، روایات زیادى را از امامان علیهم‌السلام فراگرفت، در نهایت خود در شمار محدثان و استادان بزرگ [[حدیث]]، واقع شد. به گونه اى که جمع زیادى از دانش طلبان و فقیهان شیعه به دور شمع وجود او گرد آمدند و از محضر پرفیض او بهره بردند. در اینجا به نام جمعى از آنان اشاره مى شود:
  
همين گرايش پاك بود كه او را از زادگاه خويش حركت داد و باعث شد راه دور و دراز [[حجاز]] را بپيمايد تا خويش را به سرچشمه هاى [[ايمان]] و نور و [[وحى]] برساند و از محضر امامان معصوم شيعه بهره ها ببرد. او در اين راستا، گاهى نامه هاى شيعيان را به امامان مى رسانيد و گاهى هم خودش مسائل و [[احكام]] دينى را از امام علیه‌السلام مى پرسيد و جواب مى گرفت. با تعمق در رواياتى كه از او در كتاب هاى حديثى شيعه نقل شده است مى توان آنچه را گفته شد كاملاً اثبات كرد.(12)
+
*۱- [[احمد بن محمد بن خالد برقى]]؛
  
'''استادان حديث'''
+
*۲- [[احمد بن محمد بن عيسي اشعري|احمد بن محمد بن عیسى اشعرى قمى]]؛
  
محمد بن حسن اشعرى هر چه را روايت مى كند، بدون واسطه از امامان علیهم‌السلام فراگرفته است. غير از امامان، استادان كمترى براى او در كتاب هاى تراجم ذكر شده كه شايد از پنج نفر تجاوز نكند:
+
*۳- [[محمد بن اورمه قمی|محمد بن اورمه قمى]]؛
  
* 1- محمد بن عبدالله بن سعد اشعرى قمى؛(13)
+
*۴- [[حسین بن سعید اهوازی|حسین بن سعید اهوازى]]؛
  
* 2- عيسى بن عبدالله اشعرى قمى؛(14)
+
*۵- [[علی بن مهزیار اهوازی|على بن مهزیار اهوازى]]؛
  
* 3- سعد بن سعد اشعرى قمى؛(15)
+
*۶- هیثم بن ابى مسروق؛
  
* 4- ادريس بن عبدالله بن سعد اشعرى؛(16)
+
*۷- [[عباس بن معروف قمى]]؛
  
* 5- زكريا بن آدم اشعرى قمى.(17)
+
*۸- على بن سیف؛
  
'''شاگردان'''
+
*۹- حمزه بن ابى یعلى.(۱۸)
  
چون اين محدث توانمند، روايات زيادى را از امامان علیهم‌السلام فراگرفت، در نهايت خود در شمار محدثان و استادان بزرگ [[حديث]]، واقع شد. به گونه اى كه جمع زيادى از دانش طلبان و فقيهان [[شيعه]] به دور شمع وجود او گرد آمدند و از محضر پرفيض او بهره بردند. در اينجا به نام جمعى از آنان اشاره مى شود:
+
==راوی مورد اعتماد==
  
* 1- احمد بن محمد بن خالد برقى؛
+
آن گونه که اشاره شد، از برخى روایات برمى آید که این محدث جلیل، وصى سعد قمى بود. سعد بن سعد اشعرى قمى که یکى از محدثان موجه و برجسته شیعه است در آخرین لحظات زندگى، محمد بن حسن اشعرى را وصى خود قرار داد، تا بعد از مرگش، بعضى از اعمال مذهبى را به نیابت از او انجام دهد.
  
* 2- احمد بن محمد بن عيسى اشعرى قمى؛
+
در حدیثى چنین مى خوانیم که محمد بن حسن اشعرى قمى به [[امام موسی کاظم علیه السلام|حضرت موسى بن جعفر]] علیه‌السلام عرض کرد: سعد بن سعد مرا وصى خود قرار داد و مرا چنین وصیت کرد که حجى از جانب من انجام دهید؛ اما مشخص نکرد که چگونه انجام شود. امام در جواب او نوشت: «اگر او مالى به اندازه انجام [[حج]] دارد به نیابت از او حجى انجام دهید».(۱۹)
  
* 3- محمد بن اورمه قمى؛
+
ناگفته نماند که وقتى شخصیتى همانند سعد، این محدث را وصى خود در امور عبادى قرار مى دهد، مى توان گفت این نشانه نهایت اعتماد و اطمینانى است که سعد به او داشته است.
  
* 4- حسين بن سعيد اهوازى؛
+
==ارتباط با امام==
  
* 5- على بن مهزيار اهوازى؛
+
آن گونه که از بعضى روایات بدست مى آید، این محدث بزرگوار، رابطه عمیقى با امام علیه‌السلام داشته است و وجود این رابطه در میان شیعیان [[قم]] مشهور بود. بر این اساس شیعیان قم، هنگامى که در مسائل مربوط به دین، با مشکلى برخورد مى کرد به طورى که لازم بوده از امام معصوم علیه‌السلام حل مشکل را فراگیرند، نامه هائى را خدمت امامان مى نوشته اند تا پاسخ هاى لازم را دریافت کنند. پیک برخى از این نامه ها محمد بن حسن اشعرى بود. وى مى گوید؛ «بعضى از شیعیان قم به توسط من نامه هائى به محضر حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام مى فرستادند و مسائل خود را از امام سؤال مى کردند».(۲۰)
  
* 6- هيثم بن ابى مسروق؛
+
==دعوت کردن مردم از کمک گرفتن از امام==
  
* 7- عباس بن معروف قمى؛
+
او بر این باور بود که تنها خانه اى که خانه حقیقت و [[اسلام]] ناب مى باشد، درگاه خاندان امامان شیعه است؛ زیرا [[دین|دین]] و [[احکام]] آن منحصر در نزد آنان موجود است، نه دیگران که بیگانه از مکتب وحى هستند در روایتى وى مى گوید: «بین دو تن از پسرعموهاى من در اموال مورد ارثى اختلاف به وجود آمد. من به آنان گفتم: براى رفع این منازعه و اختلاف، به محضر امام علیه‌السلام نامه بنویسید و هر چه امام علیه‌السلام بفرمایند شما همان را انجام دهید».(۲۱)
  
* 8- على بن سيف؛
+
==تالیفات محمد بن حسن اشعری قمی==
  
* 9- حمزه بن ابى يعلى.(18)
+
با این که این محدث از بزرگان دانش حدیث است و در کتاب هاى حدیثى شیعه از او روایات فراوانى نقل شده، اما اثرى و تألیفى در این راستا از او به دست نیامده است و گزارش دهندگان تراجم در این مورد ساکتند.
  
'''محدث فرزانه'''
+
==روایت احادیث==
 +
<I>'''آثار عالمان شیعه:'''</I>
  
آن گونه كه اشاره شد، از برخى روايات برمى آيد كه اين محدث جليل و وصى سعد قمى بود. سعد بن سعد اشعرى قمى كه يكى از محدثان موجه و برجسته شيعه است در آخرين لحظات زندگى، محمد بن حسن اشعرى را وصى خود قرار داد، تا بعد از مرگش، بعضى از اعمال مذهبى را به نيابت از او انجام دهد.
+
محمد بن حسن اشعرى مى گوید: به حضرت امام جواد علیه‌السلام عرض کردم: «جانم به فدایت! بزرگان دانشمندان شیعه از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهم‌السلام روایاتى نقل کرده اند؛ اما از آن رو که در آن روزگار [[تقیه|تقیه]] شدیداً بر جامعه [[شیعه]] حاکم بود، محدثان شیعه کتاب هاى خویش را از مخالفین پنهان مى کردند و آن‌ها را به عنوان حدیث براى دیگران نشر نمى دادند؛ ولى اکنون همان کتاب ها به دست ما رسیده است. حالا چه باید کرد؟ به این کتاب ها اعتماد کنیم یا خیر؟ امام علیه‌السلام در پاسخ مى فرمایند: تمام روایات این کتاب ها را شما نقل کنید چون آن‌ها حق است.(۲۲)
  
در حديثى چنين مى خوانيم كه محمد بن حسن اشعرى قمى به حضرت موسى بن جعفر علیه‌السلام عرض كرد: سعد بن سعد مرا وصى خود قرار داد و مرا چنين وصيت كرد كه حجى از جانب من انجام دهيد؛ اما مشخص نكرد كه چگونه انجام شود. امام در جواب او نوشت: «اگر او مالى به اندازه انجام [[حج]] دارد به نيابت از او حجى انجام دهيد».(19)
+
'''<I>اکراه در ازدواج:</I>'''
  
ناگفته نماند كه وقتى شخصيتى همانند سعد، اين محدث را وصى خود در امور عبادى قرار مى دهد، مى توان گفت اين نشانه نهايت اعتماد و اطمينانى است كه سعد به او داشته است.
+
این محدث بزرگوار مى گوید: «یکى از پسرعموهاى من به واسطه من، نامه اى به حضرت امام جواد علیه‌السلام نوشت و این سؤال را مطرح کرد که نظر آن امام بزرگوار درباره «دخترى که عمویش او را به عقد مردى درآورده، اما دختر چون به سن بلوغ رسید، به این ازدواج راضى نشد و از آن سرباز مى زند» چیست؟ در این صورت چه باید کرد؟ امام علیه‌السلام در نامه چنین نوشتند: نباید او را به این ازدواج مجبور کرد، اختیار با خود اوست».(۲۳)
 
 
'''نايب وارسته'''
 
 
 
آن گونه كه از بعضى روايات بدست مى آيد، اين محدث بزرگوار، رابطه عميقى با امام علیه‌السلام داشته است. و وجود اين رابطه در ميان شيعيان [[قم]] مشهور بود. بر اين اساس شيعيان قم، هنگامى كه در مسائل مربوط به دين، با مشكلى برخورد مى كرد به طورى كه لازم بوده از امام معصوم علیه‌السلام حل مشكل را فراگيرند، نامه هائى را خدمت امامان مى نوشته اند تا پاسخ هاى لازم را دريافت كنند. پيك برخى از اين نامه ها محمد بن حسن اشعرى بود. وى مى گويد؛ «بعضى از شيعيان قم به توسط من نامه هائى به محضر حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام مى فرستادند و مسائل خود را از امام سؤال مى كردند».(20)
 
 
 
'''ارجاع مردم به سوى امامان'''
 
 
 
او بر اين باور بود كه تنها خانه اى كه خانه حقيقت و [[اسلام]] ناب مى باشد، درگاه خاندان امامان شيعه است؛ زيرا دين و [[احكام]] آن منحصر در نزد آنان موجود است، نه ديگران كه بيگانه از مكتب [[وحى]] هستند در روايتى وى مى گويد: «ببين دو تن از پسرعموهاى من در اموال مورد ارثى اختلاف به وجود آمد. من به آنان گفتم: براى رفع اين منازعه و اختلاف، به محضر امام علیه‌السلام نامه بنويسيد و هر چه امام علیه‌السلام بفرمايند شما همان را انجام دهيد».(21)
 
 
 
'''اثر'''
 
 
 
با اين كه اين محدث از بزرگان دانش [[حديث]] است و در كتاب هاى حديثى شيعه از او روايات فراوانى نقل شده، اما اثرى و تاليفى در اين راستا از او به دست نيامده است و گزارش دهندگان تراجم در اين مورد ساكتند.
 
 
 
'''نمونه اى از روايات '''
 
 
 
'''<I>آثار عالمان شيعه:</I>'''
 
 
 
محمد بن حسن اشعرى مى گويد: به حضرت امام جواد علیه‌السلام عرض كردم: «جانم به فدايت! بزرگان دانشمندان شيعه از [[امام باقر]] و [[امام صادق]] علیهم‌السلام رواياتى نقل كرده اند؛ اما از آن رو كه در آن روزگار تقيه شديداً بر جامعه [[شيعه]] حاكم بود، محدثان شيعه كتاب هاى خويش را از مخالفين پنهان مى كردند و آن‌ها را به عنوان [[حديث]] براى ديگران نشر نمى دادند؛ ولى اكنون همان كتاب هابه دست ما رسيده است. حالا چه بايد كرد؟ به اين كتاب ها اعتماد كنيم يا خير؟ امام علیه‌السلام در پاسخ مى فرمايند: تمام روايات اين كتاب ها را شما نقل كنيد چون آن‌ها حق است.(22)
 
 
 
'''<I>اكراه در ازدواج:</I>'''
 
 
 
اين محدث بزرگوار مى گويد: «يكى از پسرعموهاى من به واسطه من، نامه اى به حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام نوشت و اين سؤال را مطرح كرد كه نظر آن امام بزرگوار درباره «دخترى كه عمويش او را به عقد مردى درآورده، اما دختر چون به سن بلوغ رسيد، به اين ازدواج راضى نشد. و از آن سرباز مى زند» چيست؟ در اين صورت چه بايد كرد؟ امام علیه‌السلام در نامه چنين نوشتند: نبايد او را به اين ازدواج مجبور كرد، اختيار با خود اوست».(23)
 
  
 
'''<I>انجام حج:</I>'''
 
'''<I>انجام حج:</I>'''
  
باز مى گويد: «از حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام درباره مردى سؤال كردم كه هنگام مردن، وصيت مى كند تا از طرف او حجى انجام دهند؛ ولى چگونگى انجام آن را مشخص نكرده است. امام علیه‌السلام در پاسخ چنين مرقوم مى فرمايند: با آنچه از ثلث مال او باقى مانده براى او حج بجا آورند».(24)
+
باز مى گوید: «از حضرت امام جواد علیه‌السلام درباره مردى سؤال کردم که هنگام مردن، وصیت مى کند تا از طرف او حجى انجام دهند؛ ولى چگونگى انجام آن را مشخص نکرده است. امام علیه‌السلام در پاسخ چنین مرقوم مى فرمایند: با آنچه از ثلث مال او باقى مانده براى او حج بجا آورند».(۲۴)
  
'''<I>خمس بعد از مخارج زندگى است .</I>'''
+
<I>'''خمس بعد از مخارج زندگى است:'''</I>
  
مى گويد: «جمعى از شيعيان به حضرت امام جواد علیه‌السلام نامه اى نوشتند و از آن بزرگوار سؤال كردند كه آيا وجوب خمس بر تمام سودى است كه انسان از كسب و كار به دست مى آورد، چه كم و چه زياد؟ و آيا بر تمام مشاغل و صنعت ها خمس تعلق مى گيرد؟ براى ما روشن فرمائيد كه چگونه بايد [[خمس]] اموال خويش را بپردازيم.
+
مى گوید: «جمعى از شیعیان به حضرت امام جواد علیه‌السلام نامه اى نوشتند و از آن بزرگوار سؤال کردند که آیا وجوب [[خمس]] بر تمام سودى است که انسان از کسب و کار به دست مى آورد، چه کم و چه زیاد؟ و آیا بر تمام مشاغل و صنعت ها خمس تعلق مى گیرد؟ براى ما روشن فرمائید که چگونه باید خمس اموال خویش را بپردازیم؟
  
امام علیه‌السلام در پاسخ چنين نگاشتند: دادن خمس بعد از مخارج زندگى است. آنچه را كه در امور مربوط به زندگى خرج كرده ايد. خمس ندارد، آنچه زياد مى آيد و بر آن سال مى گذرد خمس دارد.(25)
+
امام علیه‌السلام در پاسخ چنین نگاشتند: دادن خمس بعد از مخارج زندگى است. آنچه را که در امور مربوط به زندگى خرج کرده اید خمس ندارد، آنچه زیاد مى آید و بر آن سال مى گذرد خمس دارد.(۲۵)
  
 
'''<I>اثبات اول ماه رمضان:</I>'''
 
'''<I>اثبات اول ماه رمضان:</I>'''
  
با واسطه از حضرت [[امام صادق]] علیه‌السلام روايت مى كند كه فرمودند: «از هنگامى كه در اول ماه [[رجب]]، ماه ديده مى شود 59 روز بشمار و آنگاه ششمين روز را به عنوان اول ماه [[رمضان]] [[روزه]] بگير».(26)
+
با واسطه از حضرت امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که فرمودند: «از هنگامى که در اول ماه [[رجب]]، ماه دیده مى شود ۵۹ روز بشمار و آنگاه ششمین روز را به عنوان اول ماه [[رمضان]] [[روزه]] بگیر».(۲۶)
  
'''رحلت'''
+
==وفات محمد بن حسن اشعری قمی==
  
نشانه ها حكايت از آن دارد كه اين محدث بزرگ شيعى تا سال 220 هـ.ق در قيد حيات بوده است: همان سالى كه حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام به شهادت رسيدند؛ اما بعد از اين تاريخ، در اين كه چند سال ديگر زندگى كرده، يا در كدامين سال جان او به ملكوت اعلى پيوسته است، يا اين كه در كدام نقطه اين جهان پهناور از دنيا رفته، اطلاع دقيقى در دست نيست. اما ممكن است او هم مانند شمارى از محدثان قمى كه در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها آرميده اند، صورت بر بالين اين تربت پاك نهاده باشد.
+
نشانه ها حکایت از آن دارد که این محدث بزرگ شیعى تا سال ۲۲۰ هـ.ق در قید حیات بوده است: همان سالى که حضرت [[امام جواد]] علیه‌السلام به شهادت رسیدند؛ اما بعد از این تاریخ، در این که چند سال دیگر زندگى کرده، یا در کدامین سال جان او به ملکوت اعلى پیوسته است، یا این که در کدام نقطه این جهان پهناور از دنیا رفته، اطلاع دقیقى در دست نیست. اما ممکن است او هم مانند شمارى از محدثان قمى که در جوار حرم [[حضرت فاطمه معصومه علیها السلام|حضرت فاطمه معصومه]] سلام الله علیها آرمیده اند، صورت بر بالین این تربت پاک نهاده باشد.
  
پى  نوشت
+
==پانویس==
 +
<references />
  
(1). رجال، نجاشى، ص 76، طبع داورى قم؛ رجال، شيخ، ص 391؛ فهرست، [[شيخ طوسى]]، ص 76 و ص 73؛ جامع الروات؛ ج ص 89؛ تنقيح المقال، ج ص 99؛ ريحانه الادب، ج ص 253؛ مجمع الرجال، قهپايى، ج ص  181؛ معجم الرجال الحديث، ج 15، ص 200؛ قاموس الرجال، ج ص 187.
+
(۱). [[رجال نجاشی|رجال نجاشى]]، ص ۷۶، طبع داورى قم؛ رجال، شیخ، ص ۳۹۱؛ فهرست، شیخ طوسى، ص ۷۶ و ص ۷۳؛ جامع الروات؛ ج ۲، ص ۸۹؛ [[تنقيح المقال فى علم الرجال|تنقیح المقال]]، ج ۳، ص ۹۹؛ [[ريحانة الادب|ریحانه الادب]]، ج ۳، ص ۲۵۳؛ [[مجمع الرجال]]، قهپایى، ج ۵، ص  ۱۸۱؛ معجم الرجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۲۰۰؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۱۸۷.
  
(2). درباره خاندان اشعرى نگاه شود به همين مجموعه ستارگان حرم: ج ص  210 و ج  ص  303 و ج  ص  61.
+
(۲). درباره خاندان اشعرى نگاه شود به همین مجموعه ستارگان حرم: ج ۵، ص  ۲۱۰ و ج  ۷، ص  ۳۰۳ و ج  ۴، ص  ۶۱.
  
(3). رجال، نجاشى، ص 76؛ تنقيح المقال، ج ص 99؛ حاشيه بر مجمع الرجال، ج  ص 57؛ قاموس الرجال، ج ص 187.
+
(۳). رجال، نجاشى، ص ۷۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ حاشیه بر مجمع الرجال، ج  ۳، ص ۵۷؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۱۸۷.
  
(4). لسان العرب، ماده ش، ج ص 209؛ قاموس اللغه، ج ص 415؛ تنقيح المقال، ج ص 99.
+
(۴). [[لسان العرب]]، ماده ش، ج ۷، ص ۲۰۹؛ قاموس اللغه، ج ۳، ص ۴۱۵؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.
  
(5). در موسوعه طبقات الفقهاء، ج ص 255.
+
(۵). در موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۲۵۵.
  
(6). تنقيح المقال، استاد جعفر سبحانى، ج ص 99.
+
(۶). تنقیح المقال، استاد جعفر سبحانى، ج ۳، ص ۹۹.
  
(7). تنقيح المقال، ج ص 99.
+
(۷). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.
  
(8). معجم الرجال الحديث، ج 15، ص 201.
+
(۸). [[معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة|معجم رجال الحدیث]]، ج ۱۵، ص ۲۰۱.
  
(9). تنقيح المقال، ج ص 99.
+
(۹). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.
  
(10). رجال طوسى، ص 391.
+
(۱۰). [[رجال شیخ طوسی|رجال طوسى]]، ص ۳۹۱.
  
(11). معجم الرجال، ص 203، ج 15.
+
(۱۱). معجم الرجال، ص ۲۰۳، ج ۱۵.
  
(12). استبصار، [[شيخ طوسى]]، ج ص 137؛من لايحضره الفقيه، ج ص 231.
+
(۱۲). [[الاستبصار|استبصار]]، شیخ طوسى، ج ۴، ص ۱۳۷؛ [[من لایحضره الفقیه]]، ج ۴، ص ۲۳۱.
  
(13). معجم الرجال، ج 15، ص 200.
+
(۱۳). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۰.
  
(14). فهرست، طوسى، ص 116.
+
(۱۴). [[فهرست شیخ طوسی|فهرست]]، طوسى، ص ۱۱۶.
  
(15). همان، ص 76.
+
(۱۵). همان، ص ۷۶.
  
(16). رجال، نجاشى، ص 76.
+
(۱۶). رجال، نجاشى، ص ۷۶.
  
(17). همان، ص 76.
+
(۱۷). همان، ص ۷۶.
  
(18). معجم الرجال، ج 15، ص 204؛ جامع الروات، ج ص 89؛ تنقيح المقال، ج ص 99؛ رجال، نجاشى، ص 76؛ فهرست، شيخ طوسى، ص 76؛ فروع كافى، ج ص 77؛ اصول كافى، ج ص 52؛ فروع كافى، ج ص 399.
+
(۱۸). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۴؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۸۹؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ رجال، نجاشى، ص ۷۶؛ فهرست، شیخ طوسى، ص ۷۶؛ فروع کافى، ج ۴، ص ۷۷؛ اصول کافى، ج ۱، ص ۵۲؛ فروع کافى، ج ۳، ص ۳۹۹.
  
(19). استبصار، ج ص 137.
+
(۱۹). استبصار، ج ۴، ص ۱۳۷.
  
(20). من لايحضره الفقيه، ج ص 231.
+
(۲۰). من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۱.
  
(21). معجم الرجال، ج 15، ص 203.
+
(۲۱). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۳.
  
(22). اصول كافى، ج ص 53: «قال علیه‌السلام: حدّثوا عنها فانه حقّ».
+
(۲۲). [[الکافی|اصول کافى]]، ج ۱، ص ۵۳: «قال علیه‌السلام: حدّثوا عنها فانه حقّ».
  
(23). فروع كافى، ج ص 394: «فَكَتَب بخطه: لاتكره ذالك والامر، امرها».
+
(۲۳). فروع کافى، ج ۵، ص ۳۹۴: «فَکتَب بخطه: لاتکره ذالک والامر، امرها».
  
(24). الاستبصار، ج ص 137: «فقال علیه‌السلام: يجح عنه مابقى من ثلثه شى ء...».
+
(۲۴). الاستبصار، ج ۵، ص ۱۳۷: «فقال علیه‌السلام: یجح عنه مابقى من ثلثه شىء...».
  
(25). [[وسائل الشيعه]]، ج ص 348، باب 8، حديث 1: «فَكَتَبَ بخطه: الخمس بعد المؤونه».
+
(۲۵). [[وسائل الشیعه]]، ج ۶، ص ۳۴۸، باب ۸، حدیث ۱: «فَکتَبَ بخطه: الخمس بعد المؤونه».
  
(26). وسائل الشيعه، ج ص 216، حديث 3.
+
(۲۶). وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۱۶، حدیث ۳.
  
===منبع===
+
==منابع==
  
ابوالحسن ربانى , ستارگان حرم، جلد 9
+
ابوالحسن ربانى، [[ستارگان حرم]]، جلد 9
 +
[[رده:علمای قرن سوم]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ آوریل ۲۰۱۹، ساعت ۱۲:۱۵

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)


اسم و لقب و نسبت محمد بن حسن اشعری قمی

تقریباً در نیمه دوم سده دوم هجرى قمرى در خانه حسن بن ابى خالد اشعرى که از خاندان پرآوازه و پرشکوه اشعرى هاى قم به حساب مى آمد - کودکى پا به عرصه هستى نهاد که نام او را محمد گزاردند؛ ولى چون در این خاندان با شرافت بالندگى یافت، به اشعرى قمى معروف شد. لقب معروف و مشهور او شنبوله است.(۱)

در این که آیا این لقب، لقب اوست یا لقب پدرش، بین دانشوران دانش تراجم اختلاف نظر است؛ ولى آن گونه که از گزارش جمعى از بزرگان این دانش بدست مى آید، این لقب از آن خود این محدث بزرگوار است نه لقب پدرش.(۲)

در نحوه اداى صحیح این کلمه نیز، قرائت ها مختلف است و چند قول نقل شده است:

  • ۱- شنبوله؛ ۲- شینوله؛ ۳- شُنیر؛ ۴- سنبوله.(۳)

اما معروفتر و صحیح تر همان شنبوله است و گویا منشأ سایر قرائت ها، تحریف و تصحیف بوده است. از دانشمند برجسته خلیل بن احمد نقل شده که وى شنبوله را بر سایر لغات ترجیح مى داده و گفته است: «این کلمه از واژه شنبله گرفته شده و شنبله به معناى در آغوش گرفتن است».(۴)

محمد بن حسن اشعری قمی از دیدگاه بزرگان

هنگامى که یک پژوهشگر، از زوایاى گوناگون شخصیت این دانشمند شیعى را مى کاود کم و بیش بدین نکته مسلم مى رسد که او یکى از نخبگان و سر سپردگان مکتب اهل بیت عصمت و طهارت است و یکى از مروجان اندیشه و تفکر برگرفته از سرچشمه هاى مواج و زلال شیعه یعنى امامان معصوم علیهم‌السلام. وى در فراگرفتن مسائل و احکام دینى به ائمه بزرگوار مراجعه مى کرد و دیگران را هم به مسیر نورانى رهنمون مى شد؛ لذا درباره اش گفته اند: «کان یرجع و یرجع الناس الى ائمه اهل البیت علیهم السلام».(۵)

علیرغم این، دانشوران معروف تراجم، آن چنان از او به بزرگى یاد نکرده اند؛ فقط به این که او از یاران کدامین امام است و یا آن که کتاب هاى جمعى از مؤلفان شیعه را نقل کرده است، بسنده کرده اند؛ اما چندى از بزرگان سده هاى اخیر، او را ستوده اند. علامه مجلسى در کتاب وجیزه او را از محدثان نیکو حال به شمار مى آورد.(۶)

علامه وحید بهبهانى که در شناخت رجال شیعه شهره آفاق است، درباره اش مى گوید: از اخبار فراوان بدست مى آید که او محمد بن حسن اشعرى قمى، وصى سعد بن سعد اشعرى قمى بوده است و این حکایتگر تشخص اخلاقى او از منظر عدالت و پاکى و صداقت است.(۷)

آیت الله خوئى مى نویسد: بدون تردید این مرد یکى از روایتگران شیعه است.(۸)

علامه مامقانى نیز چنین مى نگارد: از مجموع بررسى ها بدست مى آید که او از نیکان است.(۹)

شیخ طوسى در رجال خود، او را از یاران حضرت امام رضا علیه‌السلام مى داند.(۱۰)

آیت الله خوئى مى گوید: او از یاران امام موسى بن جعفر و امام رضا و امام جواد علیهم‌السلام است.(۱۱)

نقل حدیث بدون واسطه

همان گونه که یادآورى شد، محمد بن حسن اشعرى، از دانشمندان قمى بود که در این خاک پاک رشد و نمو کرد. او که در یک محیط دینى بر اساس باورهاى شیعه مى زیست کم‌کم عشق و علاقه به اهل بیت در دل و جانش ریشه دوانید، تا آن که این گرایش نیکو شکوفا شد و به ثمر رسید.

همین گرایش پاک بود که او را از زادگاه خویش حرکت داد و باعث شد راه دور و دراز حجاز را بپیماید تا خویش را به سرچشمه هاى ایمان و نور و وحى برساند و از محضر امامان معصوم شیعه بهره ها ببرد. او در این راستا، گاهى نامه هاى شیعیان را به امامان مى رسانید و گاهى هم خودش مسائل و احکام دینى را از امام علیه‌السلام مى پرسید و جواب مى گرفت. با تعمق در روایاتى که از او در کتاب هاى حدیثى شیعه نقل شده است مى توان آنچه را گفته شد کاملاً اثبات کرد.(۱۲)

استادان محمد حسن شعری قمی

محمد بن حسن اشعرى هر چه را روایت مى کند، بدون واسطه از امامان علیهم‌السلام فراگرفته است. غیر از امامان، استادان کمترى براى او در کتاب هاى تراجم ذکر شده که شاید از پنج نفر تجاوز نکند:

  • ۱- محمد بن عبدالله بن سعد اشعرى قمى؛(۱۳)
  • ۲- عیسى بن عبدالله اشعرى قمى؛(۱۴)

شاگردان وی

چون این محدث توانمند، روایات زیادى را از امامان علیهم‌السلام فراگرفت، در نهایت خود در شمار محدثان و استادان بزرگ حدیث، واقع شد. به گونه اى که جمع زیادى از دانش طلبان و فقیهان شیعه به دور شمع وجود او گرد آمدند و از محضر پرفیض او بهره بردند. در اینجا به نام جمعى از آنان اشاره مى شود:

  • ۶- هیثم بن ابى مسروق؛
  • ۸- على بن سیف؛
  • ۹- حمزه بن ابى یعلى.(۱۸)

راوی مورد اعتماد

آن گونه که اشاره شد، از برخى روایات برمى آید که این محدث جلیل، وصى سعد قمى بود. سعد بن سعد اشعرى قمى که یکى از محدثان موجه و برجسته شیعه است در آخرین لحظات زندگى، محمد بن حسن اشعرى را وصى خود قرار داد، تا بعد از مرگش، بعضى از اعمال مذهبى را به نیابت از او انجام دهد.

در حدیثى چنین مى خوانیم که محمد بن حسن اشعرى قمى به حضرت موسى بن جعفر علیه‌السلام عرض کرد: سعد بن سعد مرا وصى خود قرار داد و مرا چنین وصیت کرد که حجى از جانب من انجام دهید؛ اما مشخص نکرد که چگونه انجام شود. امام در جواب او نوشت: «اگر او مالى به اندازه انجام حج دارد به نیابت از او حجى انجام دهید».(۱۹)

ناگفته نماند که وقتى شخصیتى همانند سعد، این محدث را وصى خود در امور عبادى قرار مى دهد، مى توان گفت این نشانه نهایت اعتماد و اطمینانى است که سعد به او داشته است.

ارتباط با امام

آن گونه که از بعضى روایات بدست مى آید، این محدث بزرگوار، رابطه عمیقى با امام علیه‌السلام داشته است و وجود این رابطه در میان شیعیان قم مشهور بود. بر این اساس شیعیان قم، هنگامى که در مسائل مربوط به دین، با مشکلى برخورد مى کرد به طورى که لازم بوده از امام معصوم علیه‌السلام حل مشکل را فراگیرند، نامه هائى را خدمت امامان مى نوشته اند تا پاسخ هاى لازم را دریافت کنند. پیک برخى از این نامه ها محمد بن حسن اشعرى بود. وى مى گوید؛ «بعضى از شیعیان قم به توسط من نامه هائى به محضر حضرت امام جواد علیه‌السلام مى فرستادند و مسائل خود را از امام سؤال مى کردند».(۲۰)

دعوت کردن مردم از کمک گرفتن از امام

او بر این باور بود که تنها خانه اى که خانه حقیقت و اسلام ناب مى باشد، درگاه خاندان امامان شیعه است؛ زیرا دین و احکام آن منحصر در نزد آنان موجود است، نه دیگران که بیگانه از مکتب وحى هستند در روایتى وى مى گوید: «بین دو تن از پسرعموهاى من در اموال مورد ارثى اختلاف به وجود آمد. من به آنان گفتم: براى رفع این منازعه و اختلاف، به محضر امام علیه‌السلام نامه بنویسید و هر چه امام علیه‌السلام بفرمایند شما همان را انجام دهید».(۲۱)

تالیفات محمد بن حسن اشعری قمی

با این که این محدث از بزرگان دانش حدیث است و در کتاب هاى حدیثى شیعه از او روایات فراوانى نقل شده، اما اثرى و تألیفى در این راستا از او به دست نیامده است و گزارش دهندگان تراجم در این مورد ساکتند.

روایت احادیث

آثار عالمان شیعه:

محمد بن حسن اشعرى مى گوید: به حضرت امام جواد علیه‌السلام عرض کردم: «جانم به فدایت! بزرگان دانشمندان شیعه از امام باقر و امام صادق علیهم‌السلام روایاتى نقل کرده اند؛ اما از آن رو که در آن روزگار تقیه شدیداً بر جامعه شیعه حاکم بود، محدثان شیعه کتاب هاى خویش را از مخالفین پنهان مى کردند و آن‌ها را به عنوان حدیث براى دیگران نشر نمى دادند؛ ولى اکنون همان کتاب ها به دست ما رسیده است. حالا چه باید کرد؟ به این کتاب ها اعتماد کنیم یا خیر؟ امام علیه‌السلام در پاسخ مى فرمایند: تمام روایات این کتاب ها را شما نقل کنید چون آن‌ها حق است.(۲۲)

اکراه در ازدواج:

این محدث بزرگوار مى گوید: «یکى از پسرعموهاى من به واسطه من، نامه اى به حضرت امام جواد علیه‌السلام نوشت و این سؤال را مطرح کرد که نظر آن امام بزرگوار درباره «دخترى که عمویش او را به عقد مردى درآورده، اما دختر چون به سن بلوغ رسید، به این ازدواج راضى نشد و از آن سرباز مى زند» چیست؟ در این صورت چه باید کرد؟ امام علیه‌السلام در نامه چنین نوشتند: نباید او را به این ازدواج مجبور کرد، اختیار با خود اوست».(۲۳)

انجام حج:

باز مى گوید: «از حضرت امام جواد علیه‌السلام درباره مردى سؤال کردم که هنگام مردن، وصیت مى کند تا از طرف او حجى انجام دهند؛ ولى چگونگى انجام آن را مشخص نکرده است. امام علیه‌السلام در پاسخ چنین مرقوم مى فرمایند: با آنچه از ثلث مال او باقى مانده براى او حج بجا آورند».(۲۴)

خمس بعد از مخارج زندگى است:

مى گوید: «جمعى از شیعیان به حضرت امام جواد علیه‌السلام نامه اى نوشتند و از آن بزرگوار سؤال کردند که آیا وجوب خمس بر تمام سودى است که انسان از کسب و کار به دست مى آورد، چه کم و چه زیاد؟ و آیا بر تمام مشاغل و صنعت ها خمس تعلق مى گیرد؟ براى ما روشن فرمائید که چگونه باید خمس اموال خویش را بپردازیم؟

امام علیه‌السلام در پاسخ چنین نگاشتند: دادن خمس بعد از مخارج زندگى است. آنچه را که در امور مربوط به زندگى خرج کرده اید خمس ندارد، آنچه زیاد مى آید و بر آن سال مى گذرد خمس دارد.(۲۵)

اثبات اول ماه رمضان:

با واسطه از حضرت امام صادق علیه‌السلام روایت مى کند که فرمودند: «از هنگامى که در اول ماه رجب، ماه دیده مى شود ۵۹ روز بشمار و آنگاه ششمین روز را به عنوان اول ماه رمضان روزه بگیر».(۲۶)

وفات محمد بن حسن اشعری قمی

نشانه ها حکایت از آن دارد که این محدث بزرگ شیعى تا سال ۲۲۰ هـ.ق در قید حیات بوده است: همان سالى که حضرت امام جواد علیه‌السلام به شهادت رسیدند؛ اما بعد از این تاریخ، در این که چند سال دیگر زندگى کرده، یا در کدامین سال جان او به ملکوت اعلى پیوسته است، یا این که در کدام نقطه این جهان پهناور از دنیا رفته، اطلاع دقیقى در دست نیست. اما ممکن است او هم مانند شمارى از محدثان قمى که در جوار حرم حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها آرمیده اند، صورت بر بالین این تربت پاک نهاده باشد.

پانویس


(۱). رجال نجاشى، ص ۷۶، طبع داورى قم؛ رجال، شیخ، ص ۳۹۱؛ فهرست، شیخ طوسى، ص ۷۶ و ص ۷۳؛ جامع الروات؛ ج ۲، ص ۸۹؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ ریحانه الادب، ج ۳، ص ۲۵۳؛ مجمع الرجال، قهپایى، ج ۵، ص ۱۸۱؛ معجم الرجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۲۰۰؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۱۸۷.

(۲). درباره خاندان اشعرى نگاه شود به همین مجموعه ستارگان حرم: ج ۵، ص ۲۱۰ و ج ۷، ص ۳۰۳ و ج ۴، ص ۶۱.

(۳). رجال، نجاشى، ص ۷۶؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ حاشیه بر مجمع الرجال، ج ۳، ص ۵۷؛ قاموس الرجال، ج ۹، ص ۱۸۷.

(۴). لسان العرب، ماده ش، ج ۷، ص ۲۰۹؛ قاموس اللغه، ج ۳، ص ۴۱۵؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.

(۵). در موسوعه طبقات الفقهاء، ج ۳، ص ۲۵۵.

(۶). تنقیح المقال، استاد جعفر سبحانى، ج ۳، ص ۹۹.

(۷). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.

(۸). معجم رجال الحدیث، ج ۱۵، ص ۲۰۱.

(۹). تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹.

(۱۰). رجال طوسى، ص ۳۹۱.

(۱۱). معجم الرجال، ص ۲۰۳، ج ۱۵.

(۱۲). استبصار، شیخ طوسى، ج ۴، ص ۱۳۷؛ من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۱.

(۱۳). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۰.

(۱۴). فهرست، طوسى، ص ۱۱۶.

(۱۵). همان، ص ۷۶.

(۱۶). رجال، نجاشى، ص ۷۶.

(۱۷). همان، ص ۷۶.

(۱۸). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۴؛ جامع الروات، ج ۲، ص ۸۹؛ تنقیح المقال، ج ۳، ص ۹۹؛ رجال، نجاشى، ص ۷۶؛ فهرست، شیخ طوسى، ص ۷۶؛ فروع کافى، ج ۴، ص ۷۷؛ اصول کافى، ج ۱، ص ۵۲؛ فروع کافى، ج ۳، ص ۳۹۹.

(۱۹). استبصار، ج ۴، ص ۱۳۷.

(۲۰). من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۳۱.

(۲۱). معجم الرجال، ج ۱۵، ص ۲۰۳.

(۲۲). اصول کافى، ج ۱، ص ۵۳: «قال علیه‌السلام: حدّثوا عنها فانه حقّ».

(۲۳). فروع کافى، ج ۵، ص ۳۹۴: «فَکتَب بخطه: لاتکره ذالک والامر، امرها».

(۲۴). الاستبصار، ج ۵، ص ۱۳۷: «فقال علیه‌السلام: یجح عنه مابقى من ثلثه شىء...».

(۲۵). وسائل الشیعه، ج ۶، ص ۳۴۸، باب ۸، حدیث ۱: «فَکتَبَ بخطه: الخمس بعد المؤونه».

(۲۶). وسائل الشیعه، ج ۷، ص ۲۱۶، حدیث ۳.

منابع

ابوالحسن ربانى، ستارگان حرم، جلد 9