عمرة القضاء

از دانشنامه‌ی اسلامی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۱۱:۱۱ توسط Akbari (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به ناوبری پرش به جستجو

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در ذى قعده سال هفتم، به دلیل ممانعت قریش از عمره مسلمانان در سال ششم، عازم «عمرة القضا» شد.

تعداد مسلمانان در این سفر

رسول خدا (ص) به یاران خود دستور فرمودند تا به منظور عمره ‌اى که از ایشان قضا شده بود عمره بجاى آورند، و هیچیک از کسانى که در حدیبیه شرکت داشته ‌اند تخلف نکنند. هیچیک از کسانى که در خیبر شرکت کرده و جان سالم بدر برده بودند از این دستور تخلف نکردند. گروهى دیگر از مسلمانان هم که در حدیبیه شرکت نداشتند به قصد عمره گزاردن همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند. شمار مسلمانان در غزوه عمرة القضا دو هزار نفر بوده است. [۱]

تدابیر امنیتی در این سفر

آن حضرت دستور داد تا یکصد اسب و نیز سلاح فراوان آماده و حرکت کنند. حضرت درباره علت حمل سلاح با وجود معاهده حدیبیه فرمود: ما سلاحها را به داخل حرم نمى‌ بریم و البته براى خطرات احتمالى باید سلاحها در دسترس ما باشد.[۲] آن حضرت سلاحها را تا نزدیکى محلى که علائم حرم نصب شده بود بردند. در آنجا دویست نفر را به نگاهبانى سلاحها گماشتند و وارد حرم شدند. [۳]

ترس قریش از پیمان شکنی رسول خدا(ص)

قریش، مکرز بن حفص بن احنف را همراه تنى چند از قریشیان گسیل داشتند تا با پیامبر (ص) در بطن یأجج ملاقات کنند. پیامبر (ص) همراه اصحاب خود بودند که به یک دیگر رسیدند و آنها گفتند اى محمد، به خدا سوگند هیچگاه نه در دوران کوچکى و نه بزرگى معروف به غدر و مکر نبودى! حالا با اسلحه به حرم الهى و قوم خود وارد مى ‌شوى؟ و حال آنکه شرط کرده بودى که فقط با اسلحه مسافر و شمشیرهاى غلاف- کرده وارد خواهى شد. پیامبر (ص) فرمودند: ما وارد مکه نخواهیم شد مگر به همان طریق. مکرز بن حفص همراه یاران خود شتابان به مکه برگشت و گفت: محمد با اسلحه وارد مکه نخواهد شد، او پاى بند همان شرطى است که کرده است. قریش از مکه به قله کوهها رفتند، و گفتند به محمد و اصحاب او نگاه هم نمى‌ کنیم. [۴]

ورود رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) به مکه

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جمع یاران خویش و در حالى که سخت مراقب آن حضرت بودند، [۵] وارد مکه شد. عبد الله بن رواحه که لگام شتر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را در دست داشت چنین مى ‌خواند:

خلوا بنى الکفّار عن سبیله انّى شهدت انّه رسوله

حقاً و کل الخیر فى سبیله نحن قتلناکم على تأویله‌

کما ضرناکم على تنزیله ضرباً یزیل الهام عن مقیله

مشرکان مى ‌گفتند: قومى به مکه مى‌ آیند که گرماى یثرب آنان را سست کرده؛ لذا رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به اصحابش دستور داد تا در سه شوط طواف آهسته بدوند (هروله) تا مشرکین قدرت آنها را ببینند.[۶]

اذان بلال و خشم مشرکان

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از طواف و سعى، وارد کعبه شد تا آنگاه که بلال بر بام کعبه اذان گفت. در آن لحظه عکرمه فرزند ابوجهل گفت: خداوند با کشته شدن پدرم، این کرامت را نصیب او کرد تا طنین صداى این بنده را در بالاى کعبه نشنود. سهیل بن عمرو و چند نفر دیگر از رجال قریش که این صحنه را دیدند از خشم یا خجلت صورتشان را پوشاندند.[۷]

خروج رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) از مکه

پس از خاتمه مهلت، سهیل نزد حضرت آمد و از ایشان خواست تا مکه را ترک کند. پس از آن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به ابورافع فرمود تا فرمان کوچ از مکه اعلام کرده بگوید که هیچ کس در مکه نماند.[۸]

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پیش از خروج از مدینه، ابورافع را به مکه فرستاده بود تا «میمونه» [۹] را به عقد وى درآورد. آن حضرت پس از خاتمه اعمال، از مشرکان خواست تا اجازه دهند به این مناسبت ولیمه‌ اى به آنان بدهد، اما آنان نپذیرفتند و از وى خواستند تا هرچه زودتر از مکه بیرون برود.

سرپرستی دختر حمزه سیدالشهداء

عمّاره دختر حمزة بن عبد المطلب که مادرش سلمى دختر عمیس است در مکه بود. چون پیامبر (ص) در عمرة القضیه به مکه آمدند على (ع) با پیامبر (ص) صحبت کرد و گفت: چرا دختر عموى خود را که یتیم است میان مشرکان مکه بگذاریم؟ پیامبر (ص) او را از بیرون بردن عمّاره نهى نفرمودند، و على (ع) عمّاره را از مکه بیرون آورد. زید بن حارثه که وصىّ حمزه بود و به هنگام عقد اخوت اسلامى رسول خدا (ص) میان او و حمزه عقد برادرى بسته بودند، گفت: من از همه به نگهدارى او سزاوارترم، چون او دختر برادر من است. چون جعفر بن ابى طالب این مطلب را شنید گفت: خاله مانند مادر است و چون خاله او، اسماء بنت عمیس همسر من است من سزاوارتر براى نگهدارى اویم. على (ع) گفت: جاى تعجب است که مى‌بینم در مورد دختر عموى من اختلاف مى‌کنید! من او را از میان مشرکان بیرون آوردم و نسب شما هم به او بیشتر از من نیست، خودم براى نگهدارى او از شما سزاوارترم. پیامبر (ص) فرمودند: من میان شما حکم خواهم کرد. امّا تو اى زید، دوستدار خدا و رسول خدایى، امّا تو اى على، برادر و دوست‌ منى، و تو اى جعفر، از لحاظ شکل و خوى همچون منى، و تو سزاوارتر به نگهدارى اویى، چون خاله‌ اش همسر تو است و نمى ‌توان زنى را در حالى که عمه یا خاله او همسر انسان باشد به زنى گرفت. و در این مورد به نفع جعفر حکم فرمودند.

به پیامبر (ص) گفته شد، عماره را به همسرى برگزینید! و آن حضرت فرمود: او برادرزاده شیرى من است. پیامبر (ص) او را به همسرى سلمه پسر ابو سلمه در آوردند، و مى‌فرمود: آیا پاداش خوبى به سلمه دادم؟[۱۰]

پانویس

  1. المغازى/ترجمه،متن،ص:۵۵۷
  2. المغازى، ج ۲، ص ۷۳۳؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۸۹
  3. پس از آنکه مسلمانان عمره را انجام دادند، دویست نفر به جاى این افراد براى نگاهبانى از سلاحهااعزام شدند. نک: المغازى، ج ۲، ص ۷۴۰؛ سبل الهدى، ج ۵، ص ۲۹۴
  4. المغازى/ترجمه،متن،ص:۵۶۰
  5. طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۱، [والمسلمون متوحشون السیوف محدقون برسول الله‌]
  6. طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۳؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۹۲؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۳۷۱؛ حضرت فرمود: خداوند رحمت کند کسى را که از خود قوت نشان دهد.
  7. المغازى، ج ۲، ص ۷۳۸؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۹۴؛ در برخى از نقلها آمده که آنان اجازه ورودبه کعبه را ندادند گرچه بلال یکبار بر بام کعبه اذان گفت‌
  8. به بلال نیز فرمود تا بگوید قبل از غروب آفتاب حتى یک نفر از مسلمانان در مکه نماند؛ المنتخب من ذیل المذیل، ص ۵۱۷
  9. وى یکى از همسران رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود که تا سال ۶۱ هجرى زنده ماند.
  10. المغازى/ترجمه،متن،ص:۵۶۳-۵۶۴

منابع

  • مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • رسول جعفریان،سیره رسول خدا،انتشارات دلیل ما