عمرة القضاء: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
(منابع)
(ویرایش)
 
(۸ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
'''کلیدواژه: فتح خيبر، حرم، عمرة القضاء، صلحنامه حدیبیه، عباس بن عبدالمطلب، وقایع سال هفتم هجری، اعمال عمره، ازدواج پیامبر با بنت حارث بن عبدالمطلب، شأن نزول آیه 27 سوره فتح'''
+
{{خوب}}
 +
[[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله و سلم در [[ذى قعده]] سال هفتم هجری، به دلیل ممانعت [[قریش]] از [[عمره]] مسلمانان در سال ششم، عازم «عمرة القضا» شد. از این رو آن حضرت به یاران خود دستور فرمودند تا به منظور عمره ‌اى که از ایشان قضا شده بود عمره بجاى آورند، و هیچیک از کسانى که در [[حدیبیّه|حدیبیه]] شرکت داشته ‌اند تخلف نکنند. هیچیک از کسانى که در [[غزوه خیبر|خیبر]] شرکت کرده و جان سالم بدر برده بودند از این دستور تخلف نکردند. گروهى دیگر از مسلمانان هم که در حدیبیه شرکت نداشتند به قصد عمره گزاردن همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند. شمار مسلمانان در [[غزوه]] عمرة القضا دو هزار نفر بوده است.<ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:۵۵۷</ref>
 +
==تدابیر امنیتی در این سفر==
 +
[[پیامبر اسلام|رسول خدا]] صلى الله علیه و آله دستور داد تا یکصد اسب و نیز سلاح فراوان آماده و حرکت کنند. حضرت درباره علت حمل سلاح با وجود معاهده حدیبیه فرمود: ما سلاحها را به داخل حرم نمى‌ بریم و البته براى خطرات احتمالى باید سلاحها در دسترس ما باشد.<ref> المغازى، ج ۲، ص ۷۳۳؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۸۹</ref> آن حضرت سلاحها را تا نزدیکى محلى که علائم حرم نصب شده بود بردند. در آنجا دویست نفر را به نگاهبانى سلاحها گماشتند و وارد حرم شدند.<ref> پس از آنکه مسلمانان عمره را انجام دادند، دویست نفر به جاى این افراد براى نگاهبانى از سلاحهااعزام شدند. نک: المغازى، ج ۲، ص ۷۴۰؛ سبل الهدى، ج ۵، ص ۲۹۴</ref>
  
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در ذى قعده سال هفتم، به دليل ممانعت قريش از عمره مسلمانان در سال ششم، عازم «عمرة القضا» شد.
+
[[قریش]]، مکرز بن حفص بن احنف را همراه تنى چند از قریشیان گسیل داشتند تا با پیامبر (ص) در بطن یأجج ملاقات کنند. [[پیامبر اسلام|پیامبر]] (ص) همراه اصحاب خود بودند که به یکدیگر رسیدند و آنها گفتند اى محمد، به خدا سوگند هیچگاه نه در دوران کوچکى و نه بزرگى معروف به غدر و مکر نبودى! حالا با اسلحه به حرم الهى و قوم خود وارد مى ‌شوى؟ و حال آنکه شرط کرده بودى که فقط با اسلحه مسافر و شمشیرهاى غلاف کرده وارد خواهى شد! پیامبر (ص) فرمودند: ما وارد [[مكه|مکه]] نخواهیم شد مگر به همان طریق.
== تعداد مسلمانان در این سفر ==
 
رسول خدا (ص) به ياران خود دستور فرمودند تا به منظور عمره ‌اى كه از ايشان قضا شده بود عمره بجاى آورند، و هيچيك از كسانى كه در حديبيه شركت داشته ‌اند تخلف نكنند. هيچيك از كسانى كه در خيبر شركت كرده و جان سالم بدر برده بودند از اين دستور تخلف نكردند. گروهى ديگر از مسلمانان هم كه در حديبيه شركت نداشتند به قصد عمره گزاردن همراه رسول خدا (ص) بيرون آمدند. شمار مسلمانان در غزوه عمرة القضا دو هزار نفر بوده است. <ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:557</ref>
 
== تدابیر امنیتی در این سفر ==
 
آن حضرت دستور داد تا يكصد اسب و نيز سلاح فراوان آماده و حركت كنند. حضرت درباره علت حمل سلاح با وجود معاهده حديبيه فرمود: ما سلاحها را به داخل حرم نمى‌ بريم و البته براى خطرات احتمالى بايد سلاحها در دسترس ما باشد.<ref> المغازى، ج 2، ص 733؛ سبل الهدى والرشاد، ج 5، ص 289</ref> آن حضرت سلاحها را تا نزديكى محلى كه علائم حرم نصب شده بود بردند. در آنجا دويست نفر را به نگاهبانى سلاحها گماشتند و وارد حرم شدند. <ref> پس از آنكه مسلمانان عمره را انجام دادند، دويست نفر به جاى اين افراد براى نگاهبانى از سلاحهااعزام شدند. نك: المغازى، ج 2، ص 740؛ سبل الهدى، ج 5، ص 294</ref>
 
== ترس قریش از پیمان شکنی رسول خدا(ص) ==
 
قريش ، مكرز بن حفص بن احنف را همراه تنى چند از قريشيان گسيل داشتند تا با پيامبر (ص) در بطن يأجج ملاقات كنند. پيامبر (ص) همراه اصحاب خود بودند كه به يك ديگر رسيدند و آنها گفتند اى محمد، به خدا سوگند هيچگاه نه در دوران كوچكى و نه بزرگى معروف به غدر و مكر نبودى! حالا با اسلحه به حرم الهى و قوم خود وارد مى ‌شوى؟ و حال آنكه شرط كرده بودى كه فقط با اسلحه مسافر و شمشيرهاى غلاف- كرده وارد خواهى شد. پيامبر (ص) فرمودند: ما وارد مكه نخواهيم شد مگر به همان طريق.
 
مكرز بن حفص همراه ياران خود شتابان به مكه برگشت و گفت: محمد با اسلحه وارد مكه نخواهد شد، او پاى بند همان شرطى است كه كرده است. قريش از مكه به قله كوهها رفتند، و گفتند به محمد و اصحاب او نگاه هم نمى‌ كنيم. <ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:560</ref>
 
  
== ورود رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) به مکه ==
+
مکرز بن حفص همراه یاران خود شتابان به مکه برگشت و گفت: محمد با اسلحه وارد مکه نخواهد شد، او پاى بند همان شرطى است که کرده است. قریش از مکه به قله کوهها رفتند، و گفتند به محمد و اصحاب او نگاه هم نمى‌ کنیم.<ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:۵۶۰</ref>
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم در جمع ياران خويش و در حالى كه سخت مراقب آن حضرت بودند، <ref> طبقات الكبرى، ج 2، ص 121، [والمسلمون متوحشون السيوف محدقون برسول الله‌]</ref> وارد مكه شد. عبد الله بن رواحه كه لگام شتر رسول خدا (صلى الله عليه و آله و سلم) را در دست داشت چنين مى ‌خواند:
 
{{بیت|خلوا بنى الكفّار عن سبيله| انّى شهدت انّه رسوله}}
 
{{بیت|حقاً و كل الخير فى سبيله | نحن قتلناكم على تأويله‌}}
 
{{بیت|كما ضرناكم على تنزيله | ضرباً يزيل الهام عن مقيله}}
 
  
مشركان مى ‌گفتند: قومى به مكه مى‌ آيند كه گرماى يثرب آنان را سست كرده؛ لذا رسول خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) به اصحابش دستور داد تا در سه شوط طواف آهسته بدوند (هروله) تا مشركين قدرت آنها را ببينند.<ref>طبقات الكبرى، ج 2، ص 123؛ سبل الهدى والرشاد، ج 5، ص 292؛ السيرة النبويه، ابن هشام، ج 3، ص 371؛ حضرت فرمود: خداوند رحمت كند كسى را كه از خود قوت نشان دهد.</ref>
+
==ورود رسول خدا به مکه==
== اذان بلال و خشم مشرکان ==
+
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جمع یاران خویش و در حالى که سخت مراقب آن حضرت بودند،<ref> طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۱، [والمسلمون متوحشون السیوف محدقون برسول الله‌]</ref> وارد [[مکه]] شد. عبدالله بن رواحه که لگام شتر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را در دست داشت چنین مى ‌خواند:
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پس از طواف و سعى، وارد كعبه شد تا آنگاه كه بلال بر بام كعبه اذان گفت. در آن لحظه عكرمه فرزند ابوجهل گفت: خداوند با كشته شدن پدرم، اين كرامت را نصيب او كرد تا طنين صداى اين بنده را در بالاى كعبه نشنود. سهيل بن عمرو و چند نفر ديگر از رجال قريش كه اين صحنه را ديدند از خشم يا خجلت صورتشان را پوشاندند.<ref>المغازى، ج 2، ص 738؛ سبل الهدى والرشاد، ج ص 294؛ در برخى از نقلها آمده كه آنان اجازه ورودبه كعبه را ندادند گرچه بلال يكبار بر بام كعبه اذان گفت‌</ref>
+
{{بیت|خلوا بنى الکفّار عن سبیله| انّى شهدت انّه رسوله}}
== خروج رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) از مکه ==
+
{{بیت|حقاً و کل الخیر فى سبیله | نحن قتلناکم على تأویله‌}}
پس از خاتمه مهلت، سهيل نزد حضرت آمد و از ايشان خواست تا مكه را ترك كند. پس از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم به ابورافع فرمود تا فرمان كوچ از مكه اعلام كرده بگويد كه هيچ كس در مكه نماند.<ref> به بلال نيز فرمود تا بگويد قبل از غروب آفتاب حتى يك نفر از مسلمانان در مكه نماند؛ المنتخب من ذيل المذيل، ص 517</ref>
+
{{بیت|کما ضربناکم على تنزیله | ضرباً یزیل الهام عن مقیله}}
  
رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم پيش از خروج از مدينه، ابورافع را به مكه فرستاده بود تا «ميمونه» <ref> وى يكى از همسران رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم بود كه تا سال 61 هجرى زنده ماند.</ref> را به عقد وى درآورد. آن حضرت پس از خاتمه اعمال، از مشركان خواست تا اجازه دهند به اين مناسبت وليمه‌ اى به آنان بدهد، اما آنان نپذيرفتند و از وى خواستند تا هرچه زودتر از مكه بيرون برود.
+
مشرکان مى ‌گفتند: قومى به مکه مى‌ آیند که گرماى [[یثرب]] آنان را سست کرده؛ لذا رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به اصحابش دستور داد تا در سه شوط [[طواف]]، [[هروله]] کنند (آهسته بدوند) تا مشرکین قدرت آنها را ببینند.<ref>طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۳؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۹۲؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۳۷۱؛ حضرت فرمود: خداوند رحمت کند کسى را که از خود قوت نشان دهد.</ref>
== سرپرستی دختر حمزه سیدالشهداء ==
 
عمّاره دختر حمزة بن عبد المطلب كه مادرش سلمى دختر عميس است در مكه بود. چون پيامبر (ص) در عمرة القضيه به مكه آمدند على (ع) با پيامبر (ص) صحبت كرد و گفت: چرا دختر عموى خود را كه يتيم است ميان مشركان مكه بگذاريم؟ پيامبر (ص) او را از بيرون بردن عمّاره نهى نفرمودند، و على (ع) عمّاره را از مكه بيرون آورد. زيد بن حارثه كه وصىّ حمزه بود و به هنگام عقد اخوت اسلامى رسول خدا (ص) ميان او و حمزه عقد برادرى بسته بودند، گفت: من از همه به نگهدارى او سزاوارترم، چون او دختر برادر من است. چون جعفر بن ابى طالب اين مطلب را شنيد گفت: خاله مانند مادر است و چون خاله او، اسماء بنت عميس همسر من است من سزاوارتر براى نگهدارى اويم. على (ع) گفت: جاى تعجب است كه مى‌بينم در مورد دختر عموى من اختلاف مى‌كنيد! من او را از ميان مشركان بيرون آوردم و نسب شما هم به او بيشتر از من نيست، خودم براى نگهدارى او از شما سزاوارترم. پيامبر (ص) فرمودند: من ميان شما حكم خواهم كرد. امّا تو اى زيد، دوستدار خدا و رسول خدايى، امّا تو اى على، برادر و دوست‌ منى، و تو اى جعفر، از لحاظ شكل و خوى همچون منى، و تو سزاوارتر به نگهدارى اويى، چون خاله‌ اش همسر تو است و نمى ‌توان زنى را در حالى كه عمه يا خاله او همسر انسان باشد به زنى گرفت. و در اين مورد به نفع جعفر حكم فرمودند.
 
  
به پيامبر (ص) گفته شد، عماره را به همسرى برگزينيد! و آن حضرت فرمود: او برادرزاده شيرى من است. پيامبر (ص) او را به همسرى سلمه پسر ابو سلمه در آوردند، و مى‌فرمود: آيا پاداش خوبى به سلمه دادم؟<ref>المغازى/ترجمه،متن،ص:563-564</ref>
+
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از طواف و [[سعی بین صفا و مروه|سعى]]، وارد [[کعبه]] شد تا آنگاه که [[بلال]] بر بام کعبه [[اذان]] گفت. در آن لحظه عکرمه فرزند [[ابوجهل]] گفت: خداوند با کشته شدن پدرم، این کرامت را نصیب او کرد تا طنین صداى این بنده را در بالاى کعبه نشنود. سهیل بن عمرو و چند نفر دیگر از رجال [[قریش]] که این صحنه را دیدند از خشم یا خجلت صورتشان را پوشاندند.<ref>المغازى، ج ۲، ص ۷۳۸؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۹۴؛ در برخى از نقلها آمده که آنان اجازه ورودبه کعبه را ندادند گرچه بلال یکبار بر بام کعبه اذان گفت‌</ref>
 +
==خروج رسول خدا از مکه==
 +
پس از خاتمه مهلت، سهیل نزد حضرت آمد و از ایشان خواست تا مکه را ترک کند. پس از آن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به ابورافع فرمود تا فرمان کوچ از مکه اعلام کرده بگوید که هیچ کس در مکه نماند.<ref> به بلال نیز فرمود تا بگوید قبل از غروب آفتاب حتى یک نفر از مسلمانان در مکه نماند؛ المنتخب من ذیل المذیل، ص ۵۱۷</ref>
  
 +
رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پیش از خروج از [[مدینه]]، ابورافع را به مکه فرستاده بود تا «میمونه»<ref> وى یکى از همسران رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود که تا سال ۶۱ هجرى زنده ماند.</ref> را به عقد وى درآورد. آن حضرت پس از خاتمه اعمال، از مشرکان خواست تا اجازه دهند به این مناسبت ولیمه‌ اى به آنان بدهد، اما آنان نپذیرفتند و از وى خواستند تا هرچه زودتر از مکه بیرون برود.
 
==پانویس==
 
==پانویس==
<references/>
+
<references />
  
 
==منابع==
 
==منابع==
*مغازى تاريخ جنگهاى پيامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م 207)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مركز نشر دانشگاهى، چ دوم، 1369ش.
+
 
*رسول جعفریان،سیره رسول خدا،انتشارات دلیل ما
+
*مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
 +
*رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.
 +
 
 
[[رده:سال ۷ هجری قمری]]
 
[[رده:سال ۷ هجری قمری]]
 
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]
 
[[رده:تاریخ صدر اسلام]]
 
[[رده:پیامبر اکرم از بعثت تا رحلت]]
 
[[رده:پیامبر اکرم از بعثت تا رحلت]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۳ مهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۴۵

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در ذى قعده سال هفتم هجری، به دلیل ممانعت قریش از عمره مسلمانان در سال ششم، عازم «عمرة القضا» شد. از این رو آن حضرت به یاران خود دستور فرمودند تا به منظور عمره ‌اى که از ایشان قضا شده بود عمره بجاى آورند، و هیچیک از کسانى که در حدیبیه شرکت داشته ‌اند تخلف نکنند. هیچیک از کسانى که در خیبر شرکت کرده و جان سالم بدر برده بودند از این دستور تخلف نکردند. گروهى دیگر از مسلمانان هم که در حدیبیه شرکت نداشتند به قصد عمره گزاردن همراه رسول خدا (ص) بیرون آمدند. شمار مسلمانان در غزوه عمرة القضا دو هزار نفر بوده است.[۱]

تدابیر امنیتی در این سفر

رسول خدا صلى الله علیه و آله دستور داد تا یکصد اسب و نیز سلاح فراوان آماده و حرکت کنند. حضرت درباره علت حمل سلاح با وجود معاهده حدیبیه فرمود: ما سلاحها را به داخل حرم نمى‌ بریم و البته براى خطرات احتمالى باید سلاحها در دسترس ما باشد.[۲] آن حضرت سلاحها را تا نزدیکى محلى که علائم حرم نصب شده بود بردند. در آنجا دویست نفر را به نگاهبانى سلاحها گماشتند و وارد حرم شدند.[۳]

قریش، مکرز بن حفص بن احنف را همراه تنى چند از قریشیان گسیل داشتند تا با پیامبر (ص) در بطن یأجج ملاقات کنند. پیامبر (ص) همراه اصحاب خود بودند که به یکدیگر رسیدند و آنها گفتند اى محمد، به خدا سوگند هیچگاه نه در دوران کوچکى و نه بزرگى معروف به غدر و مکر نبودى! حالا با اسلحه به حرم الهى و قوم خود وارد مى ‌شوى؟ و حال آنکه شرط کرده بودى که فقط با اسلحه مسافر و شمشیرهاى غلاف کرده وارد خواهى شد! پیامبر (ص) فرمودند: ما وارد مکه نخواهیم شد مگر به همان طریق.

مکرز بن حفص همراه یاران خود شتابان به مکه برگشت و گفت: محمد با اسلحه وارد مکه نخواهد شد، او پاى بند همان شرطى است که کرده است. قریش از مکه به قله کوهها رفتند، و گفتند به محمد و اصحاب او نگاه هم نمى‌ کنیم.[۴]

ورود رسول خدا به مکه

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم در جمع یاران خویش و در حالى که سخت مراقب آن حضرت بودند،[۵] وارد مکه شد. عبدالله بن رواحه که لگام شتر رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) را در دست داشت چنین مى ‌خواند:

خلوا بنى الکفّار عن سبیله انّى شهدت انّه رسوله

حقاً و کل الخیر فى سبیله نحن قتلناکم على تأویله‌

کما ضربناکم على تنزیله ضرباً یزیل الهام عن مقیله

مشرکان مى ‌گفتند: قومى به مکه مى‌ آیند که گرماى یثرب آنان را سست کرده؛ لذا رسول خدا(صلى الله علیه و آله و سلم) به اصحابش دستور داد تا در سه شوط طواف، هروله کنند (آهسته بدوند) تا مشرکین قدرت آنها را ببینند.[۶]

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پس از طواف و سعى، وارد کعبه شد تا آنگاه که بلال بر بام کعبه اذان گفت. در آن لحظه عکرمه فرزند ابوجهل گفت: خداوند با کشته شدن پدرم، این کرامت را نصیب او کرد تا طنین صداى این بنده را در بالاى کعبه نشنود. سهیل بن عمرو و چند نفر دیگر از رجال قریش که این صحنه را دیدند از خشم یا خجلت صورتشان را پوشاندند.[۷]

خروج رسول خدا از مکه

پس از خاتمه مهلت، سهیل نزد حضرت آمد و از ایشان خواست تا مکه را ترک کند. پس از آن رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم به ابورافع فرمود تا فرمان کوچ از مکه اعلام کرده بگوید که هیچ کس در مکه نماند.[۸]

رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم پیش از خروج از مدینه، ابورافع را به مکه فرستاده بود تا «میمونه»[۹] را به عقد وى درآورد. آن حضرت پس از خاتمه اعمال، از مشرکان خواست تا اجازه دهند به این مناسبت ولیمه‌ اى به آنان بدهد، اما آنان نپذیرفتند و از وى خواستند تا هرچه زودتر از مکه بیرون برود.

پانویس

  1. المغازى/ترجمه،متن،ص:۵۵۷
  2. المغازى، ج ۲، ص ۷۳۳؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۸۹
  3. پس از آنکه مسلمانان عمره را انجام دادند، دویست نفر به جاى این افراد براى نگاهبانى از سلاحهااعزام شدند. نک: المغازى، ج ۲، ص ۷۴۰؛ سبل الهدى، ج ۵، ص ۲۹۴
  4. المغازى/ترجمه،متن،ص:۵۶۰
  5. طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۱، [والمسلمون متوحشون السیوف محدقون برسول الله‌]
  6. طبقات الکبرى، ج ۲، ص ۱۲۳؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۹۲؛ السیرة النبویه، ابن هشام، ج ۳، ص ۳۷۱؛ حضرت فرمود: خداوند رحمت کند کسى را که از خود قوت نشان دهد.
  7. المغازى، ج ۲، ص ۷۳۸؛ سبل الهدى والرشاد، ج ۵، ص ۲۹۴؛ در برخى از نقلها آمده که آنان اجازه ورودبه کعبه را ندادند گرچه بلال یکبار بر بام کعبه اذان گفت‌
  8. به بلال نیز فرمود تا بگوید قبل از غروب آفتاب حتى یک نفر از مسلمانان در مکه نماند؛ المنتخب من ذیل المذیل، ص ۵۱۷
  9. وى یکى از همسران رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بود که تا سال ۶۱ هجرى زنده ماند.

منابع

  • مغازى تاریخ جنگهاى پیامبر(ص)، محمد بن عمر واقدى (م ۲۰۷)، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، تهران، مرکز نشر دانشگاهى، چ دوم، ۱۳۶۹ش.
  • رسول جعفریان، سیره رسول خدا، انتشارات دلیل ما.