شیخ احمد اهری

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو

این مدخل از دانشنامه هنوز نوشته نشده است.

Icon book.jpg

محتوای فعلی بخشی از یک کتاب متناسب با عنوان است.

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

آیت الله شیخ احمد اهری (1348-1268 ش)

ولادت

احمد اهری فرزند آقا حسين در سال 1268 ه.ش (1305 ه.ق) در شهرستان اهر ديده به جهان گشود.[۱] در آن زمان شهر اهر با وجود اين كه وسعت و آبادى امروزى را نداشت؛ لكن شهرى عالم خيز بود و مكتب هاى بزرگ درسى در آنجا داير مى شد. مكتب هاى «ملا جليل» و «ملا فرج» كه آوازه آنها در منطقه آذربايجان پيچيده بود، متعلق به اين دوره است. هر چند اين مكتب ها در زمان تحصيل شيخ احمد به مدارس دينى و علمى منظم تبديل شده بود؛ لكن تا اوائل قرن چهاردهم هجرى، قمرى همچنان با نام «مكتب خانه» پررونق بود.

تحصیلات و استادان

شيخ احمد در زادگاهش دروس مقدماتى را فراگرفت و پس از تكميل ادبيات، مدرسه دينى تازه تأسيس شده اهر را به مقصد تبريز ترك گفت. وى در سال 1327 ه.ق سطح مقدماتى و دروس فقه و اصول را در حوزه علميه تبريز شروع كرد و در آن زمان بيش از 22 سال نداشت.[۲]

آقا شيخ احمد اهرى يازده سال نيز در حوزه تبريز به تحصيل پرداخت. و از اساتيد معروف آن زمان چون: آقا شيخ عبدالرحيم كِلبرى، آقا سيد ابوالحسن انگجى و آقا ميرزا على اكبر اهرى بهره برد. آقا ميرزا على اكبر اهرى، عموى آقا احمد اهرى بود و عنايت ويژه اى به وى داشت. كتاب «قوانين الاصول» را كه در آن زمان بسيار مورد توجه حوزه ها بود، خود به برادرزاده اش آموخت و پايه علمى وى از همانجا بود كه استحكام يافت. آقا شيخ احمد اهرى در حوزه علميه تبريز در درس هاى سطح حوزه تبحر يافت و گاه به تدريس نيز پرداخت.[۳]

در سال 1338 ه.ق آقا شيخ احمد اهرى هجرتى ديگر پيش روى داشت. او از ديرزمان آوازه حوزه علميه نجف را شنيده بود و آرزوى درك آن مركز بزرگ علمى را داشت. در اين سال وى بار سفر به سوى عتبات عاليات بست و فصل نوينى در زندگى اش آغاز شد و به اين ترتيب آقا شيخ احمد اهرى براى مدتى زياد در آنجا سكونت گزيد و از محضر بزرگان كسب علم و فضل كرد.

آن مقطع، دوره اى بسيار پربار و پررونق براى حوزه علميه نجف اشرف بود؛ چرا كه تنها در اين زمان در شهر نجف استادان بسيار متبحر در علوم مختلف، حضور داشتند و جلسات درس و بحث علمى خود را در سطح بسيار عالى داير كرده بودند. حضرات آياتی چون: شيخ الشريعه اصفهانى، ميرزا محمدحسین نائينى، ميرزا على شيرازى (فرزند شيرازى بزرگآقا ضياء عراقی، شيخ محمدحسین غروى اصفهانى و آقا سيد ابوالحسن اصفهانى در اين دوره با حضورشان در حوزه علميه نجف اشرف، آوازه ويژه اى بخشيدند.

تدریس و شاگردان

آيت الله شيخ احمد اهرى به طور كلى مدت سى و دو سال از عمرش را در نجف اشرف و ساير شهرهاى عتبات سپرى كرد. از اين مدت، ده سال را به تحصيل و كسب دانش از محضر بزرگان گذراند و بيش از بيست سال در كنار كسب علوم مختلف، به تدريس پرداخت به گونه اى كه در حوزه علميه نجف كه آن زمان افراد برجسته اى مى توانستند در صحنه هاى علمى حاضر شوند، وى به طور رسمى به عنوان استاد حوزه پذيرفته شد.

تلاش هاى آيت الله اهرى در حوزه علميه نجف، نتيجه پربارى داد. در محضر اين عالم وارسته، هزار دانشجوى علوم اسلامى تربيت شدند و در خدمت تبليغ دين اسلام قرار گرفتند. دهها نفر نيز به مدارج عالى علمى، استادى و اجتهاد راه يافتند كه بسيارى از آنها سهم ارزنده و تعيين كننده اى در حوادث و جريان هاى نيم قرن اخير داشتند و بى گمان مهمترين آن، شكل گيرى نظام اسلامى و جايگزين شدن ارزش هاى دينى به جاى ارزش هاى غيردينى در ايران است؛ زيرا برخى از شاگردان آيت الله اهرى حتى در رأس حركت ها و رهبرى جريان هاى مردمى به سوى واقعيت هاى دينى بودند.

اسامى برخى از شاگردان وى به اين ترتيب است:[۴]

  1. مرحوم سيد مصطفى مولانا (از مراجع و اساتيد تبريز)
  2. مرحوم ميرزا احمد سرايى
  3. شيخ محمد غروى قزوينى (ساكن قم)
  4. مرحوم ميرزا كاظم تبريزى
  5. سيد على ميرغفارى (آذرشهر)
  6. آقا شيخ عيسى اهرى (ساكن تهران)
  7. آقا شيخ محمد كاشفى (ساكن قم)
  8. شيخ عمران عليزاده تبريزى
  9. مرحوم ميرزا احمد زنجانى
  10. مرحوم ميرزا على اكبر قارى تبريزى
  11. آقا شيخ رضا توحيدى تبريزى
  12. آقا ميرزا محمود انصارى تبريزى

آثار و تألیفات

آيت الله اهرى در مدت اقامتش در حوزه علميه نجف به تأليف كتاب هايى نيز پرداخت كه به جهت تنگدستى موفق به چاپ آثارش نشد. اما آثار مكتوب آيت الله اهرى عبارتند از:

  1. حاشيه بر مكاسب
  2. حاشيه بر رسائل
  3. رساله اى در قاعده لا ضرر و لا ضرار
  4. رساله در اجتهاد و تقليد
  5. تقريرات فقه استاد نائينى
  6. رساله عمليّه

فعالیت‌ها و خدمات اجتماعی

آيت الله اهرى در سال 1370 ه.ق به جهت زيارت مرقد امام رضا علیه السلام و ديدار اقوام از نجف به ايران بازگشت و مدتى فارغ از درس و بحث علمى روزهايش را سپرى كرد. سپس به شهر مقدس قم آمد. در آن زمان حوزه علميه قم نيز پويا بود و بزرگانى چون: آيت الله حجت كوه كمره اى و آيت الله سيد حسين بروجردى، عهده دار اداره حوزه بزرگ آيت الله حائرى بودند. آيت الله اهرى مدتى در قم ساكن شد. هنگام ورود نيز از جانب اين بزرگان مورد استقبال قرار گرفت؛ اما به درخواست آنها كه اقامت در حوزه علميه قم بود، پاسخ مثبت نداد.

آيت الله اهرى از قم به تبریز رفت و مدتى در زادگاهش با اقوام خود سپرى كرد. در زمانى كه در آذربايجان بود به خلأ حضور علماء بزرگ پى برد. به همين جهت وقتى بزرگانى از اهالى تبريز از محضرش درخواست اقامت در شهر را كردند، با نهايت رغبت پذيرفت و تا آخر عمر به خدمت اسلام و مؤمنان آن ديار مشغول شد و مرجعيت دينى يافت. لذا در برخى از آثار كه از مرجعيت آيت الله اهرى ياد شده است، به اين دوره مربوط است و بر همين اساس است كه در كتاب هايى چون «تاريخ جغرافياى ارسباران» و «ستارگان درخشان ارسباران» از ايشان با عنوان «مرجع وقت» نام برده اند.[۵]

موقعيت و مقام علمى و اجتماعى آيت الله اهرى كه سرپرستى حوزه علميه تبريز را نيز عهده دار بود، ارادت و عشق مردم به شخصيت والاى ايشان و توجه علماى نجف اشرف و بزرگان حوزه علميه قم، همه موجب شد كه وى در اكثر حوادث اجتماعى و سياسى به صورت مستقيم يا غيرمستقيم شركت كند و راهنمايى مردم در جريانات را بر عهده گيرد.

برای نمونه در تلگراف ها، آيت الله حكيم[۶] و آيت الله خوئى (از نجف اشرف به تبريز) درباره فاجعه مدرسه فيضيه و اهانت رژيم شاه به مقدسات اسلامى در تاريخ 1342/1/14 شمسى، آيت الله اهرى را يكى از مخاطبين قرار دادند و خواهان حمايت ايشان از قوانين الهى شدند. آيت الله خوئى در تلگرافى به تاريخ آذر 1342 ش، درباره بازداشت جمعى از علماء و وعاظ آذربايجان، خواستار فعاليت موثر مرحوم آيت الله اهرى براى آزادى آنان شد. در اين تلگراف مى خوانيم: «...از حضرت عالى و ساير آقايان عظام براى استخلاص اين ذوات مقدس كه گناهى جز دعوت به حق ندارند، انتظار داريم اقدام شايسته نموده و نتيجه را اعلام فرماييد».[۷]

همچنین آيت الله اهرى به همراه ديگر علماى برجسته تبريز در پى تصويب لايحه انجمن هاى ايالتى و ولايتى، از پيشگامان در مخالفت با اين قانون بود. به همين خاطر همراه با ساير علماى تبريز خواستار لغو لوايح سه گانه شد. در بخشى از اين اعلاميه آمده است: «بدين وسيله جامعه روحانيت آذربايجان تا حصول نتيجه قطعى اعلام الغاى مواد سه گانه، پشتيبانى كامل خود را از مراجع بزرگ و پيشوايان دينى اظهار نموده و در دفاع از حرم مقدس اسلامى و قرآن از انجام هيچ گونه وظيفه دينى خوددارى نخواهند نمود».[۸]

زندگى آيت الله اهرى پربار و همراه با خير و بركت بود. خصوصاً وقتى مقيم تبريز شد و به طور رسمى مرجعيت و امامت جمعه و اداره امور مؤمنان را عهده دار شد،[۹] اين خير و بركت چندين برابر شد. وى كه از لحاظ خانوادگى «اهرى» محسوب مى شد، در بين آقايان تجار و بازارى ها نفوذ فراوان داشت و از اين موقعيت به نفع فقرا بهره مى برد. همچنين با تأسيس صندوق قرض الحسنه و تشكيل هيئت رسيدگى به وضع مستمندان، وسيله خير و سعادت براى برخى از مردم شهرهاى آذربايجان شد.

آيت الله اهرى در زمستان 1343 شمسی كه مردم آذربايجان دچار مشكل مواد سوختنى شدند، با ارسال نامه، از حضرت امام خمینی درخواست كمك كرد، امام خمينى با ارسال نامه اى امر به تأسيس هيئتى براى رسيدگى به وضع اهالى كرد و سهم امام اين منطقه را جهت خريد زغال بخشيد.[۱۰]

ویژگی‌های اخلاقی

عالم فرزانه آيت الله اهرى حيات معنوى خاصى نيز داشت كه شمه اى از آن حالات را از زبان برخی شاگردان و تربيت يافتگان وى مرور كنيم:

  • آيت الله محمد غروى قزوينى: وى آدم بسيار خليقى بود و من كمتر كسى مثل او ديدم، از نظر سعه صدر و از نظر اطلاعات وسيع با كسى كمتر قابل مقايسه است و حركاتش تجربه انسانى را مى افزود و بسيار آدم ساز بود.
  • استاد شيخ محمد كاشفى تبريزى: واقعاً بى آلايش و باتقوا بود. به مال دنيا هيچ ارزشى قائل نبود، روى هم رفته با اين كه عده اى از علما زنده بودند، ساير مردم و علما به ايشان گرايش پيدا كردند.
  • استاد علامه شيخ محمدعلى اهرى (از علماى معاصر تبريز): هر كس مى خواست مطالب رسائل و مكاسب و كفايه را درك كند، مى بايست شاگردى آيت الله اهرى كند. به مسائل بسيار مسلط بود. در زهد و تقوا هم بى نظير بود. حقوق و سهم امام علیه السلام هيچگاه در دستش نمى ماند و مى فرمود: «اگر اجل مرا درك كند، در روز قيامت چه جواب خواهم داد؟» به اهل علم اهميت زيادى قايل بود و در تربيت و تهذيب طلاب مى كوشيد. بسيار بردبار و واقعاً بى ريا و بى هوا و هوس بود.[۱۱]

وفات

آيت الله اهرى در اثر كهولت سن در روز پنجشنبه 18 صفر 1388 قمری (مطابق با ارديبهشت 1348 ه.ش) در سن هشتاد و يك سالگى در تبریز به رحمت ايزدى پيوست. مراسم تشییع باشكوهى از سوى مردم و روحانيت معظم آذربايجان به عمل آمد و پيكر پاك ايشان جهت مراسم خاكسپارى به شهر مذهبى قم حمل و در مقبره العلماى قبرستان ابوحسين به خاك سپرده شد.

پانویس

  1. سيماى ارسباران، (مجموعه كتاب هاى ديار ابرار)، سعيد عباس زاده، ص 123.
  2. همان.
  3. برگرفته از مصاحبه آقا شيخ احمد اهرى (سرباززاده).
  4. يادداشت هاى آقاى عبدالحسين جواهرالكلام.
  5. جغرافياى ارسباران، حسين دوستى، ص 265 و ستارگان درخشان ارسباران، حسين دوستى، ص 27.
  6. اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 86.
  7. همان.
  8. همان، ج 3، ص 24 و 47.
  9. دانشمندان آذربايجان، محمدعلى تربيت، ص 35.
  10. ستارگان درخشان ارسباران، ص 27.
  11. مكرر به نگارنده اين مطلب را فرمودند.


منابع مقاله

  • تاريخ ارسباران، سرهنگ بايبوردى
  • جغرافياى ارسباران، حسين دوستى
  • سيماى ارسباران (سرزمين دين باوران، سعيد عباس زاده)
  • يادداشت هاى آقاى جواهرالكلام، موجود در ماهنامه فرهنگ كوثر
  • مفاخر آذربايجان، عقيقى بخشايشى
  • معجم الفكر والادب فى النجّف، امينى
  • صد تن از ستارگان ارسباران، حسين دوستى
  • اسناد انقلاب اسلامى، مركز اسناد
  • مصاحبه با آقا شيخ محمدعلى اهرى
  • مصاحبه با حجت الاسلام احمد اهرى
  • دانشمندان آذربايجان، محمدعلى تربيت

منابع

  • ستارگان حرم، جلد 6، «شیخ احمد اهری؛ ستاره ارس» از سعيد عباس زاده.