حلم: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز (صفحه‌ای جدید حاوی '{{مقاله از یک نشریه}} '''ويژگى هاى عبادالرحمن در قرآن''' قرآن پيرامون يكي از ويژ...' ایجاد کرد)
 
(ویرایش)
 
(۶ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
{{مقاله از یک نشریه}}
+
{{عالی}}
 +
'''«حلم»''' به معنی خویشتندارى، یکی از اوصاف مؤمنین است. دارندگان این صفت بر اعصاب و احساسات خود مسلط مى باشند و با خودنگهدارى در برابر برخوردهاى نادرست، از مرز [[اخلاق]] اسلامى خارج نمى شوند و با کرامت و بزرگوارى، اسیر خشم و [[غضب]] خود نمى گردند و داراى اراده محکم و [[صبر]] ستودنی هستند.
  
'''ويژگى هاى عبادالرحمن در قرآن'''
+
== معنای حلم ==
 +
واژه «حلم» به معنى فرونشاندن هیجان [[خشم]] است. «[[راغب اصفهانی]]» در [[مفردات قرآن راغب (کتاب)|مفردات]] مى نویسد: «الحلم ضبط النفس عن هیجان  الغضب؛ حلم کنترل‌کننده نفس از طغیان خشم است». سپس مى گوید: «از آنجا که این حالت از [[عقل]] و خرد ناشى مى شود، گاهى حلم به  معنى عقل و خرد نیز بکار رفته است». بر همین اساس [[امام علی علیه السلام|امام على]] علیه‌السلام مى فرماید: «العقل خلیل المرء، والحلم وزیره؛ عقل دوست صمیمى انسان است و حلم  وزیر عقل مى باشد» و نیز مى فرماید: «الحلم نور جوهره العقل؛ حلم نورى است که حقیقت آن عقل و خرد است».
  
[[قرآن]] پيرامون يكي از ويژگى‌هاي بندگان ممتاز خدا مى فرمايد: «اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما؛ آن‌ها كسانى هستند كه هنگامى كه جاهلان آن‌ها را (با گفتار نابخردانه خويش) مخاطب مى سازند. درجواب به آن‌ها سلام مى گويند» (و با سلام، بى‌اعتنايى و بزرگوارى  از كنار آن‌ها گذشته و از درگيرى با آن‌ها پرهيز مى كنند).
+
شخصى از [[امام حسن]] علیه‌السلام پرسید: حلم چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «کظم الغیظ و ملک النفس؛ فروبردن خشم و تسلط بر خویشتن است».
  
يعنى  آن‌ها داراى خصلت  حلم هستند و بر اعصاب و احساسات خود مسلط مى باشند و با خويشتندارى و خود نگهدارى در برابر برخوردهاى  نااهلان، از مرز اخلاق اسلامى خارج نمى شوند و با كرامت و بزرگوارى، اسير و مرعوب خشم و غضب خود نمى گردند و داراى اراده  محكم و صبر انقلابى و آرامشى همچون كوه هستند به قول شاعر:
+
حلم به معناى استوارى و ثابت ماندن در امور نیز آمده است. بنابراین حلم به معناى خویشتندارى و صبر انقلابى و استوارى در امور است.
  
از صدف ياد گير نكته حلم × آن كه برد سرش، گهر بخشد.
+
با توجه به این که خویشتندارى شامل کنترل زبان، اعصاب و اراده و سایر اعضاء و جوارح مى باشد، بنابراین آنچه در ترجمه  واژه حلم معروف شده و آن را به عنوان «بردبارى» یاد مى کنند کامل به نظر نمى رسد، زیرا حلم به معناى تحمل بار به طور مطلق  نیست و تحمل بار، گاهى سر از انظلام و ظلم‌پذیرى درمى آورد که ضد ارزش است. بر همین اساس، مرز بین حلم و انظلام نزدیک است و باید موارد هر کدام را شناخت تا انظلام جایگزین حلم  نگردد و انسان به جاى انجام کارى ارزشمند، عمل ضدارزشى را مرتکب نشود.
  
اين افتخار نيست كه بگويم فلانى فحش داد، من ده برابر به او فحش دادم بلكه در منطق قرآن، افتخار اين است كه در برابر برخورد نامناسب نااهلان بر آنها سلام كنيم، يعنى از درگيرى بپرهيزيم و با كرامت نفس و بى اعتنايى از آن‌ها روى برگردانيم. البته اين سلام، سلام دوستى نيست بلكه سلام بى‌اعتنايى و نوعى اعتراض منفى پيام‌آور همزيستى مسالمت آميز و حفظ رشته ارتباط است.
+
اما در مورد تعبیر «کظم غیظ»، واژه غیظ در لغت  به معنى شدت  خشم و حالت  برافروختگى و هیجان فوق‌العاده روحى است که بر اثر ناملایمات و گزندهاى روحى به انسان دست مى دهد. واژه «کظم» در لغت  به معنى بستن سر مشکى است که پر از آب شده است و به طور کنایه، در مورد کسانى بکار مى رود که از خشم و غضب پر شده اند و نزدیک است که منفجر شوند و عکس العمل تندى نشان دهند. در این  هنگام حالت خویشتندارى همچون بند محکم، سر مشک غضب را مى بندد و از طغیان آن جلوگیرى مى نماید. بنابراین کظم غیظ و فرونشاندن  خشم از روشن ترین مصداق هاى «حلم» است و موجب جلوگیرى از طغیان خشم و تندى هاى نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهى خطرناک نجات مى بخشد.
  
در اينجا ممكن است اين سوال مطرح شود كه در موارد متعددى از قرآن و روايات، سفارش به مقابله به مثل شده تا موجب جلوگيرى از گستاخى نااهلان گردد، از جمله قرآن مى فرمايد: «فمن اعتدى عليكم  فاعتدوا عليه بمثل مااعتدى عليكم؛ كسى كه بر شما تجاوز كرد، شما نيز نسبت به او مقابله به مثل كنيد».
+
== حلم در قرآن ==
 +
در [[قرآن|قرآن کریم]] واژه «حلم» با تعبیر «[[حلیم (اسم الله)|حلیم]]» پانزده بار آمده که یازده بار آن به عنوان یکى از صفات [[الله|خداوند]] ذکر شده و چهار بار آن به عنوان یکى از خصال پیامبرانى همچون [[حضرت ابراهیم]] و [[حضرت اسماعیل]] و [[حضرت شعیب]] علیهم السلام یاد شده است.
  
پاسخ آن كه برخورد نامناسب نااهلان بر دو گونه است:
+
'''حلم صفتی خداگونه:'''
  
1. دسته اول از آن‌ها دشمنان بدخواه هستند و از روى فهم و با برنامه ريزى با انسان برخورد نامناسب مى كنند؛ البته در مقابل آن‌ها بايد مقابله به مثل كرد.
+
همان گونه که ذکر شد در قرآن در یازده مورد [[الله|خداوند]] به عنوان «[[حلیم (اسم الله)|حلیم]]» توصیف شده است. پس مى توان گفت: کسانى که داراى این صفت (به طور صحیح و کامل) هستند، مظهر خدا مى باشند و خود را به خداى بزرگ آن چنان نزدیک نموده اند که خداگونه شده اند و همین  موضوع بیانگر اوج ارزش حلم و خویشتندارى است.
  
2. دسته ديگر افراد ناآگاه هستند و گفتار و حركاتشان از روى جهل و ناآگاهى است؛ در برابر اين  دسته بايد با حلم و نرمش روبرو شد و آيه مورد بحث، ناظر به  همين دسته است. بنابراين خصلت حلم در موارد صحيح خود، نه تنها مخدر نيست  بلكه سازنده و اثربخش نيز هست.
+
خداوند در قرآن، پیامبر بزرگى همچون [[حضرت ابراهیم]] علیه‌السلام را به دلیل این که داراى خصلت ارجمند حلم است تعریف و تمجید کرده و مى فرماید: {{متن قرآن|«انّ ابراهیمَ لَحلیمٌ أوّاهٌ مُنیب»}}؛ ([[سوره هود]]، آیه ۷۵) همانا ابراهیم داراى صفت حلم و بسیار متوکل به خداو بازگشت کننده به سوى خدا بود.
  
دو شعر معروف زير نيز در مورد دسته اول صحيح است نه در مورد دسته دوم:  
+
و نیز در بشارت خود به حضرت ابراهیم علیه‌السلام در مورد فرزندش [[حضرت اسماعیل]] علیه‌السلام مى فرماید: {{متن قرآن|«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ»}}؛ ([[سوره صافات]]، آیه ۱۰۱) ما ابراهیم علیه‌السلام را به نوجوانى داراى حلم بشارت دادیم.
  
ترحم بر پلنگ تيز دندان × ستمكارى بود بر گوسفندان
+
نکته آموزنده در این دو آیه این است که با این که ابراهیم  خلیل علیه‌السلام و فرزندش اسماعیل علیه‌السلام داراى عالى ترین ارزش ها و خصلت هاى انسانى بودند، تنها سخن از خصلت  حلم آن‌ها به میان آمده است.
  
اظهار عجز پيش ستمگر روا مدار × اشك كباب باعث طغيان آتش است.
+
'''آیاتی در موضوع حلم:'''
  
در رابطه با آن دسته كه آيه مورد بحث ناظر به آن است، رسول  اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: «احلم  الناس من فر من جهال الناس؛ باحلم ترين انسان ها كسى است كه از انسان هاى جاهل  بگريزد».
+
در آیات متعددی نیز گرچه لفظ «حلم» نیامده، اما مرتبط با حلم و خویشتندارى است. عبارت «کظم غیظ» که به معنى فرونشاندن [[خشم]] است، در [[قرآن]] به عنوان یکى از صفات پرهیزکاران بیان شده، آنجا که مى فرماید: {{متن قرآن|«والکاظمین الغیظ»}} ([[سوره آل عمران]]، آیه ۱۳۴)؛ آن‌ها کسانى هستند که خشم خود را فرو مى برند.
  
'''حلم و كظم غيظ در قرآن و معنى اين دو واژه'''
+
قرآن پیرامون یکی از ویژگى‌های بندگان ممتاز خدا مى فرماید: {{متن قرآن|«إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»}}؛ ([[سوره فرقان]]، آیه ۶۳) آن‌ها کسانى هستند که هنگامى  که جاهلان آن‌ها را (با گفتار نابخردانه خویش) مخاطب مى سازند، در جواب به آن‌ها [[سلام]] مى گویند (و با سلام و بزرگوارى  از کنار آن‌ها گذشته و از درگیرى با آن‌ها پرهیز مى کنند).
  
در [[قرآن]]، دو واژه حلم و كظم غيظ به عنوان دو خصلت ارزشمند مطرح شده اند كه هر دو به يك معنا بازمى‌گردند كه همان تسلط بر اعصاب و كنترل احساسات و خويشتندارى است.
+
و در آیه ای خطاب به [[پیامبر اسلام|پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله آمده است: {{متن قرآن|«فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک...»}}؛ ([[سوره آل عمران]]، آیه ۱۵۹) به برکت رحمت  الهى در برابر مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى  همه از اطراف تو پراکنده مى شدند. پس آن‌ها را ببخش و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشورت کن....
  
مى توان گفت  حلم حالتى است كه موجب كظم غيظ (فرونشاندن  خشم) مى گردد. به تعبير ديگر يكى از مصداق هاى روشن بلكه بهترين  مصداق حلم، كظم غيظ است. از اميرمومنان على علیه‌السلام روايت  شده كه فرمود: «خير الحلم التحلم؛ بهترين حلم فرونشاندن خشم  است».
+
یکى دیگر از آیاتى که دستور حلم و نرمش به پیامبر اکرم مى دهد این آیه است: {{متن قرآن|«ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»}}؛ ([[سوره فصلت]]، آیه ۳۴) ناپسندى را با نیکى دفع کن که ناگاه خواهى دید که همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است.
  
در قرآن واژه حلم با تعبير «حليم » پانزده بار آمده كه يازده بار آن به عنوان يكى از صفات خداوند ذكر شده است و چهار بار آن به عنوان يكى از خصال پيامبرانى همچون [[حضرت ابراهيم]] خليل علیه‌السلام و [[حضرت اسماعيل]] علیه‌السلام و [[حضرت شعيب]] علیه‌السلام ياد شده است.
+
این آیه به یکى از آثار درخشان حلم و خویشتندارى اشاره کرده و دستور مى دهد که با برخورد نیک و ابراز محبت و عکس‌العمل نیکو در برابر ناملایمات، زندگى را براى خود آرام کنید زیرا در این صورت دشمنى و [[کینه|کینه]] به دوستى تبدیل شده، شعله هاى [[فتنه]] ها خاموش گشته و جامعه به همسویى و مهر و محبت و برادرى سوق داده  مى شود.
  
جمله «كظم غيظ » كه به معنى فرونشاندن خشم است، در قرآن به  عنوان يكى از صفات پرهيزكاران بيان شده، آنجا كه مى فرمايد: «والكاظمين الغيظ؛ آن‌ها كسانى هستند كه خشم خود را فرو مى برند».
+
در [[الأمالی شیخ صدوق (کتاب)|امالى شیخ صدوق]] روایت شده: شخصى به محضر [[رسول خدا]] صلى  الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من به افراد بستگانم نیکى مى کنم ولى آن‌ها به من بدى مى کنند. من [[صله رحم]] به جا مى آورم ولى آن‌ها [[قطع رحم]] مى نمایند. پیامبر صلی الله علیه و آله آیه فوق را خواند و به او دستور داد تا با حلم و تحمل و استقامت، بدى را با نیکى جواب دهد. آن شخص اشعارى پیرامون حلم و نرمش و برخورد نیک با مردم خواند. پیامبر صلی الله علیه و آله اشعار او را ستود و فرمود: بعضى از شعرها حکمت و بعضى از بیان ها همچون  سحر اثربخش است.
  
واژه حلم به معنى فرونشاندن هيجان خشم است. لغت شناس معروف  قرآن، «راغب » در مفردات مى نويسد: «الحلم ضبط النفس عن هيجان الغضب؛ حلم كنترل‌كننده نفس از طغيان خشم است».
+
در [[تفسیر قمی (کتاب)|تفسیر على ابن ابراهیم]] در ذیل [[آیه]] فوق آمده: خداوند پیامبرش را با این آیه تربیت کرد و [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلى الله علیه و آله بر اساس همین دستور با مردم رفتار مى نمود.
  
سپس مى گويد: از آنجا كه اين حالت از عقل و خرد ناشى مى شود، گاهى حلم به  معنى عقل و خرد نيز بكار رفته است. بر همين اساس اميرمومنان على علیه‌السلام مى فرمايد: «العقل  خليل المرء، والحلم وزيره؛ عقل دوست صميمى انسان است و حلم  وزير عقل مى باشد» و نيز مى فرمايد: «الحلم نور جوهره العقل؛ حلم نورى است كه حقيقت آن عقل و خرد است».
+
== حلم در گفتار و رفتار معصومان ==
 +
گفتار [[معصوم|معصومین]] علیهم‌السلام، مشحون از سفارش و تاکید به حلم و نرمش و خویشتندارى در برابر حوادث تلخ است؛ به عنوان نمونه:  
  
در روايات اسلامى نيز خصلت حلم به همين معنا آمده است. به  عنوان نمونه شخصى از [[امام حسن]] مجتبى علیه‌السلام پرسيد: حلم چيست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «كظم الغيظ و ملك النفس؛ فروبردن خشم و تسلط بر خويشتن است».
+
* [[امام علی علیه السلام|امیرمومنان على]] علیه‌السلام مى فرماید: «کمال العلمِ الحلمُ، و کمال الحلم کثرة الاحتمال والکظم؛ کمال و درجه عالى علم، داشتن حلم است و کمال حلم بستگى به تحمل بسیار و فزونى فرونشاندن  خشم دارد».
 +
* نیز فرمود: «جمال الرجل حلمه، انک مقوّم بأدبک فزیّنه بالحلم؛ زیبایى انسان حلم او است. تو اى انسان به خاطر ادبى که دارى  ارزیابى مى شوى، زینت تو به وسیله حلم فراهم مى شود».
 +
* و فرمود: «الحلم یطفىء نار الغضب و الحدّة توجج إحراقه؛ حلم، آتش خشم را خاموش مى کند ولى تندى و خشونت  شعله هاى آتش را برمى‌افروزد».
 +
* نیز امیرمومنان على علیه‌السلام فرمود: «لا حلم کالصبر و الصمت؛ هیچ حلمى مانند استقامت و نگهدارى زبان نیست».
 +
* [[امام صادق]] علیه‌السلام در ضمن گفتارى به یکى از شاگردانش به نام حفص فرمود: بر تو باد به صبر و تحمل و نرمش در همه امور! بدان که خداوند متعال [[پیامبر اسلام|محمد]] صلى الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت و او را به صبر و نرمش فرمان داد و فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله صبر و تحمل کرد و در پرتو آن به اهداف و نتایج بلند و درخشانى نایل شد.
 +
* امام صادق علیه‌السلام در حدیث دیگری فرمود: «الحلم سراجُ الله؛ حلم و خویشتندارى چراغ تابان خدا است».
  
نيز اميرمومنان على علیه‌السلام فرمود: «لاحلم كالصبرو الصمت؛ هيچ حلمى مانند استقامت و نگهدارى زبان نيست».
+
در شیوه زندگى [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله و امامان علیهم‌السلام نیز، بسیار گزارش شده که  آن‌ها با برخوردهاى مهرانگیز خود خصلت ارزشمند حلم را رعایت  کرده اند، از جمله:  
  
حلم به  معناى استوارى و ثابت ماندن در امور نيز آمده است. اين تعريف هاى لغوى و بيانات امامان معصوم علیهم‌السلام نشان مى دهد كه حلم به معنى خويشتندارى و صبر انقلابى و استوارى در امور است.
+
* [[انس بن مالک]] مى گوید: من در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودم، عبایى که حاشیه غلیظى داشت بر دوشش بود، یک نفر اعرابى نزد آن حضرت آمد و عباى او را گرفت و محکم کشید به طورى که حاشیه آن عبا، گردن آن حضرت را خراشید سپس گستاخانه گفت: اى محمد، از مال خدا که در نزد تو هست بر این دو شترم بار کن تا ببرم، چرا که این اموال نه مال تو است و نه مال پدرت. پیامبر اکرم اندکى سکوت کرد و سپس  فرمود: مال، مال خدا است و من بنده خدا هستم. آنگاه افزود: اى  اعرابى، آیا آسیبى که به من رساندى به تو برسانم؟ اعرابى گفت: نه. پیامبر فرمود: چرا؟ اعرابى عرض کرد: زیرا تو بدى را با بدى پاسخ نمى دهى بلکه  آن را با خوبى دفع مى‌کنى. پیامبر  صلی الله علیه و آله از این سخن خندید و سپس دستور داد تا بر یکى از شتران او جو و بر دیگر خرما بار کردند و به او دادند.
 +
* در ماجراى [[فتح مکه]] مشرکان بسیارى اسیر سپاه اسلام شدند. آن‌ها تردیدى نداشتند که پیامبر اکرم آن‌ها و زندگى آن‌ها را ریشه کن خواهد کرد. یکى از پرچمداران سپاه اسلام  به نام سعد فریاد زد: «الیوم یوم الملحمه، الیوم تسبى الحرمه، الیوم اذل الله قریشا؛ امروز روز انتقام روز از بین رفتن  احترام نفوس و اموال دشمنان و روز ذلت و خوارى قریش است». پیامبر این شعار تند را به  شعار محبت آمیز تبدیل کرد و فرمود: «الیوم یوم المرحمه الیوم  اعز قریشا؛ امروز روز رحمت و روز عزت  قریش است». آنگاه به [[امام علی علیه السلام|حضرت على]] علیه‌السلام فرمود: «پرچم را بدست بگیر و به [[مکه]] وارد شو». پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به قریش کرد و فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ بروید و همه شما آزاد هستید». در روایت دیگر آمده که پیامبر به آن‌ها فرمود: شما از من چه توقع دارید؟ عرض کردند: توقع رفتار نیک داریم که برادر بزرگوار و پسر برادر بزرگوار هستى. پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به آن‌ها فرمود: به شما همان مى گویم که برادرم [[حضرت یوسف]] علیه‌السلام به برادرانش گفت: {{متن قرآن|«لا تثریب علیکم الیوم...»}}؛ امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست... . ([[سوره یوسف]]، آیه ۹۲)
 +
* در زندگى [[امیرالمومنین|امیرمومنان]] علیه‌السلام آمده که در عصر خلافتش، روزى خطاب به جمعیت فرمود: آنچه سوال دارید از من بپرسید، هر سوالى که مربوط به پایین تر از [[عرش]] باشد، پاسخ مى دهم و چنین ادعایى را بعد از من جز دروغگو نمى کند. در این هنگام مردى بلندقامت در گوشه مجلس برخاست، در حالى که کتابى در گردنش آویزان  بود و گویى از عرب هاى [[یهود]] بوده با صداى بلند با کمال گستاخى، خطاب به على علیه‌السلام گفت: اى مدعى چیزى که نمى دانى و پیشى گیرنده نابجا من از تو سوال‌هایى مى کنم که از جواب آن‌ها درمانده شوى. در این هنگام جمعى از شیعیان و دوستان على علیه‌السلام برخاستند تا به  او حمله کرده و او را تنبیه کنند. حضرت على علیه‌السلام آن‌ها را به شدت از این کار بازداشت و فرمود: رهایش کنید، شتابزدگى و تندى و خشم را از خود دور نمایید. با این کارها حجت هاى خدا بر مردم تمام نشده و براهین الهى آشکار نخواهد گردید. آنگاه با کمال حلم و بزرگوارى به آن مرد روکرد و فرمود: هر سوالى که  دارى بپرس. او سوال هاى خود را مطرح کرد و حضرت على علیه‌السلام به همه آن‌ها پاسخ داد. او شیفته علم و حلم على علیه‌السلام شد و اشعارى در مدح على علیه‌السلام سرود و خواند و آن حضرت را صاحب علم و راهنماى گمراهان و رادمرد کمال و ارزش هاى والاى  انسانى خواند.
 +
* همچنین در زندگى آن حضرت آمده است: روزى شخصى در محضر آن  حضرت به «[[قنبر غلام امام علی علیه السلام|قنبر]]» غلام آن بزرگوار ناسزا گفت. قنبر مى خواست پاسخ  او را بدهد. امیرمومنان على علیه‌السلام قنبر را صدا زد و فرمود: «مَهلاً یا قنبر، دَع شاتِمَک...؛ اى قنبر، آرام باش. دشنام‌دهنده  خود را از روى بى‌اعتنایى رها کن تا پروردگار را خشنود و شیطان را خشمگین و دشمنت را عقوبت کنى (زیرا عقوبتى براى او بدتر از بى‌اعتنایى نیست). سوگند به خدایى که دانه را شکافت و انسان ها را آفرید، مومن به هیچ چیزى مثل حلم پروردگارش را راضى نمى کند و هیچ چیزى شیطان را مثل خویشتندارى و تحمل، ناراحت نمى نماید. احمق و نادان نیز به چیزى مانند سکوت، کیفر نمى بیند».
  
با توجه به اين كه خويشتندارى شامل كنترل زبان، كنترل اعصاب و اراده و ساير اعضاء و جوارح مى باشد، بنابراين آنچه در ترجمه واژه حلم معروف شده و آن را به عنوان «بردبارى » ياد مى كنند صحيح به نظر نمى رسد زيرا حلم به معناى تحمل بار به طور مطلق  نيست زيرا تحمل بار، گاهى سر از انظلام و ظلم‌پذيرى درمى آورد كه ضدارزش است.
+
== آثار حلم و خویشتندارى ==
 +
یکى از برکات و آثار حلم، [[عفو]] و بخشش است. خصلت عفو از خصال جوانمردان است و موجب استحکام روابط و دوستى ها و مهر و محبت  خواهد شد. انسانى که داراى حلم نیست، اهل بخشیدن و گذشت نخواهد بود. همان گونه که حلم خداوند متعال موجب عفو و بخشندگى او است. [[امام علی علیه السلام|امیرمومنان على]] علیه‌السلام در آغاز یکى از خطبه‌هایش مى فرماید: «الحمدلله... الذى عَظُم حلمُه فَعَفا؛ حمد و سپاس  خداوندى را که عظمت  حلم او موجب عفو و بخشش او است». ([[نهج البلاغة|نهج البلاغه]]، خطبه ۱۹۱)
  
بر همين اساس، مرز بين حلم و انظلام نزديك و باريك است و بايد موارد هر كدام را شناخت تا انظلام جايگزين حلم  نگردد و انسان به جاى انجام كارى ارزشمند، عمل ضدارزشى را مرتكب نشود.
+
از آثار دیگر حلم این که، موجب افزایش یار و دوست مى گردد؛ حضرت  على علیه‌السلام مى فرماید: «و بالحلم عن السفیه تکثر الانصار؛ و حلم‌ورزى در برابر سفیهان، بر یاران انسان مى افزاید». و بر همین اساس مى فرماید: «الحلم عشیرة؛ حلم براى انسان مانند عشیره و طایفه (حامى نیکى) خواهد بود». (نهج البلاغه، حکمت ۴۱۸)
  
اما در مورد جمله «كظم غيظ »، واژه غيظ در لغت  به معنى شدت  خشم و حالت  برافروختگى و هيجان فوق‌العاده روحى است كه بر اثر ناملايمات و گزندهاى روحى به انسان دست مى دهد. واژه «كظم » در لغت  به معنى بستن سر مشكى است كه پر از آب شده است و به طور كنايه، در مورد كسانى بكار مى رود كه از خشم و غضب پر شده اند و نزديك است كه منفجر شوند و عكس العمل تندى نشان دهند.
+
امیرمومنان على علیه‌السلام مى فرماید: «الحلم والأناة توأمان یُنتجُهما علوُّ الهمة؛ حلم و آرامش (در برابر حوادث تلخ) فرزندان دو قلویى هستند که از همت بلند متولد مى شوند» (نهج البلاغه، حکمت ۴۶۰)؛ و در عبارت دیگر فرمود: «الحلم غطاءٌ ساتِر؛ حلم پرده اى پوشنده است». (نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴)
  
در اين  هنگام حالت  خويشتندارى همچون بند محكم، سر مشك غضب را مى بندد و از طغيان آن جلوگيرى مى نمايد. بنابراين كظم غيظ و فرونشاندن خشم از روشن ترين مصداق هاى حلم است و موجب جلوگيرى از طغيان خشم و تندى هاى نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهى خطرناك نجات مى بخشد.
+
نتیجه دیگر حلم آن است که موجب [[عزت]] و سرافرازى مى شود، همان  گونه که حضرت على علیه‌السلام فرمود: «ولا عزَّ کالحلم؛ هیچ عزتى چون حلم نیست یعنى حلم و خویشتندارى مایه عزت و سربلندى در پیشگاه خدا و مردم مى گردد».
  
البته بايد توجه داشت كه گاهى حلم و كظم غيظ نابجا و منفى است، چرا كه موجب گستاخى جنايتكار و يا پى آمدهاى شوم ديگر مى شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه اى، منافقين يا كافران ملحدى كه در صدد ضربه زدن و افساد هستند. در اين گونه موارد بايد مطابق همان دو شعر معروف رفتار كرد كه خاطرنشان گرديد.
+
نیز از آثار و برکات حلم آن است که موجب تقصیر و کوتاهى در کارها نشده و باعث زندگى پسندیده و گوارا در نزد مردم مى شود؛ امام على علیه‌السلام فرمود: «و من حلم لم یفرط فى امره، و عاش فى الناس حمیدا؛ کسى که حلم ورزد در کار خود تفریط و کوتاهى نمى کند و در میان مردم به طرز پسندیده زندگى خواهد کرد».
  
'''ارزش خويشتندارى از نظر قرآن'''
+
== جای حلم و جای غضب ==
 +
یکی از سوالاتی که در مورد حلم مطرح می شود این است که در موارد متعددى از [[قرآن]] و [[حدیث|روایات]]، سفارش به مقابله به مثل شده تا موجب جلوگیرى از گستاخى نااهلان گردد، از جمله قرآن مى فرماید: {{متن قرآن|«فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدى علیکم»}}؛ کسى که بر شما تجاوز کرد، شما نیز نسبت  به او مقابله به مثل کنید. با وجود چنین دستوراتی آیا جایی برای حلم باقی می ماند؟
  
در [[قرآن]] علاوه بر آيه مورد بحث، در آيات ديگرى نيز به حلم و خويشتندارى سفارش شده است، از جمله مى خوانيم: «ادفع بالتى هى  احسن فاذاالذى بينك و بينه عداوه كانه ولى حميم » ناپسندى را با نيكى دفع كن كه ناگاه خواهى ديد كه همان كس كه ميان تو و او دشمنى است، گويى دوستى گرم و صميمى است.
+
جواب این سوال آن است که سفارش به حلم مربوط به برخورد با دوستان است و به ما دستور داده‌ اند [[غضب]] را در صحنه‌ هاى درون مرزى بر علیه دوستانتان بکار نبرید و اگر در داخل منزل یا محل کار، عصبانى شدید، این غضب را اعمال نکنید؛ اما در رابطه با دشمنان [[دین|دین]] دستور به دفاع و مقابله داده شده است.  
  
اين آيه به يكى از آثار درخشان حلم و خويشتندارى اشاره كرده و دستور مى دهد كه با برخورد نيك و ابراز محبت و عكس‌العمل نيكو در برابر ناملايمات، زندگى را براى خود آرام كنيد زيرا در اين  صورت دشمنى ها و كينه ها به دوستى تبديل شده، شعله هاى فتنه ها خاموش گشته و جامعه به همسويى و مهر و محبت و برادرى سوق داده  مى شود.
+
با این توضیح باید توجه نمود که گاهى حلم و کظم غیظ نابجا و منفى  است، چرا که موجب گستاخى جنایتکار و یا پى آمدهاى شوم دیگر مى شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه اى، [[نفاق|منافقین]] یا ملحدى که در صدد ضربه زدن و افساد هستند.
  
در تفسير على ابن ابراهيم در ذيل اين آيه آمده: خداوند پيامبرش را با اين آيه تربيت كرد و پيامبر صلى الله عليه  و آله بر اساس همين دستور با مردم رفتار مى نمود.
+
== منابع ==
  
[[امام صادق]] علیه‌السلام نيز در ضمن گفتارى به يكى از شاگردانش به نام حفص فرمود: بر تو باد به صبر و تحمل و نرمش در همه امور! بدان كه خداوند متعال محمد صلى الله عليه و آله را به پيامبرى برانگيخت و او رابه صبر و نرمش فرمان داد آنگاه حضرت اين آيه را خواند و فرمود: پيامبر صلی الله علیه و آله صبر و تحمل كرد و در پرتو آن به اهداف و نتايج  بلند و درخشانى نايل شد.
+
*محمد محمدى اشتهاردى، مجله پاسدار اسلام، سال ۱۳۷۹، شماره ۲۱۹.
  
در امالى [[شيخ صدوق]] روايت  شده: شخصى به محضر [[رسول خدا]] صلى  الله عليه و آله آمد و عرض كرد: من به افراد بستگانم نيكى مى كنم  ولى آن‌ها به من بدى مى كنند. من صله رحم به جا مى آورم ولى آن‌ها قطع رحم مى نمايند. پيامبر صلی الله علیه و آله آيه فوق را خواند و به او دستور داد تا با حلم و تحمل و استقامت، بدى را با نيكى جواب دهد. آن شخص اشعارى پيرامون حلم و نرمش و برخورد نيك با مردم خواند. پيامبر صلی الله علیه و آله اشعار او را ستود و فرمود: بعضى از شعرها حكمت و بعضى از بيان ها همچون  سحر اثربخش است.
+
*"جای بردباری و جای خشم در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام"، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت علیهم السلام.
  
همان گونه كه ذكر شد در قرآن در يازده مورد خداوند به عنوان  «حليم » توصيف شده است. پس مى توان گفت: كسانى كه داراى اين  صفت (به طور صحيح و كامل) هستند، مظهر خدا مى باشند و خود را به  خداى بزرگ آن چنان نزديك نموده اند كه خداگونه شده اند و همين  موضوع بيانگر اوج ارزش حلم و خويشتندارى است.
+
[[رده:اخلاق اجتماعی پسندیده]]
 
+
[[رده:واژگان قرآنی]]
خداوند در قرآن، پيامبر بزرگى همچون ابراهيم علیه‌السلام، قهرمان توحيد صبر و ايثار را به دليل اين كه داراى خصلت ارجمند حلم است تعريف و تمجيد كرده و مى فرمايد: «ان ابراهيم لحليم  اواه منيب؛ همانا ابراهيم داراى صفت  حلم و بسيار متوكل به خداو بازگشت كننده به سوى خدا بود».
 
 
 
و نيز در بشارت خود به [[حضرت ابراهيم]] علیه‌السلام در مورد فرزندش  [[حضرت اسماعيل]] علیه‌السلام مى فرمايد: «فبشرناه بغلام حليم؛ ما ابراهيم علیه‌السلام را به نوجوانى داراى حلم بشارت داديم».
 
 
 
نكته آموزنده در اين دو آيه اين است كه با اين كه ابراهيم  خليل علیه‌السلام و فرزندش اسماعيل علیه‌السلام داراى عالى ترين ارزش ها و خصلت هاى انسانى بودند، تنها سخن از خصلت  حلم آن‌ها به ميان آمده است.
 
 
 
يكى ديگر از آياتى كه دستور حلم و نرمش به پيامبر صلی الله علیه و آله مى دهد اين آيه است: «فبما رحمه من الله لنت  لهم ولو كنت فظا غليظ القلب لانفضوا من حولك...؛ به بركت رحمت  الهى در برابر مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى  همه از اطراف تو پراكنده مى شدند. پس آن‌ها را ببخش و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در كارها با آنان مشورت كن...».
 
 
 
'''ارزش حلم در گفتار و روش پيامبر صلی الله علیه و آله و امامان  معصوم علیه‌السلام'''
 
 
 
گفتار و رفتار پيامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم‌السلام، مشحون از سفارش و تاكيد به حلم و نرمش و خويشتندارى در برابر حوادث تلخ است به عنوان نمونه نظر شمارا به چند مورد جلب مى كنم: اميرمومنان على علیه‌السلام مى فرمايد: «كمال العلم الحلم، و كمال الحلم كثره الاحتمال، والكظم؛ كمال و درجه عالى علم، داشتن  حلم است و كمال حلم بستگى به تحمل بسيار و فزونى فرونشاندن  خشم دارد».
 
 
 
نيز فرمود: «جمال الرجل حلمه، انك مقوم بادبك فزينه بالحلم؛ زيبايى انسان حلم او است. تو اى انسان به خاطر ادبى كه دارى  ارزيابى مى شوى، زينت تو به وسيله حلم فراهم مى شود».
 
 
 
نيز فرمود: «الحلم يطفى نار الغضب و الحده توجج احراقه؛ خصلت  حلم، آتش خشم را خاموش مى كند ولى تندى و خشونت  شعله هاى  آتش را برمى‌افروزد».
 
 
 
[[امام صادق]] علیه‌السلام فرمود: «الحلم سراج الله؛ حلم و خويشتندارى چراغ تابان خدا است».
 
 
 
اين ها نمونه‌هايى از صدها روايت است كه هر كدام با تعبيرى، خصلت  حلم را ستوده و انسان خويشتندار را تمجيد نموده اند.
 
 
 
'''آثار درخشان حلم و خويشتندارى'''
 
 
 
يكى از بركات و آثار حلم، عفو و بخشش است. خصلت عفو از خصال  جوانمردان است و موجب استحكام روابط و دوستى ها و مهر و محبت  خواهد شد. انسانى كه داراى حلم نيست، اهل بخشيدن و گذشت نخواهد بود. همان گونه كه حلم خداوند متعال موجب عفو و بخشندگى او است. اميرمومنان على علیه‌السلام در آغاز يكى از خطبه‌هايش  مى فرمايد: «الحمدلله... الذى عظم حلمه فعفا؛ حمد و سپاس  خداوندى را كه عظمت  حلم او موجب عفو و بخشش او است».
 
 
 
از آثار ديگر اين كه حلم موجب افزايش يار و دوست مى گردد؛ حضرت  على علیه‌السلام مى فرمايد: «و بالحلم عن السفيه تكثر الانصار؛ و حلم‌ورزى در برابر سفيهان، بر ياران انسان مى افزايد».
 
 
 
و بر همين اساس مى فرمايد: «الحلم عشيره؛ حلم براى انسان  مانند عشيره و طايفه (حامى نيكى) خواهد بود».
 
 
 
از انگيزه ها و نتايج  حلم اين كه از دامن آن، همت متولد مى گردد و موجب حفظ آبروى انسان مى شود؛ اميرمومنان على علیه‌السلام مى فرمايد: «والحلم والاناه توامان ينتجها علو الهمه؛ حلم  و خونسردى (در برابر حوادث تلخ) فرزندان دو قلويى هستند كه از آن‌ها همت  بلند متولد مى شود» و در عبارت ديگر: «الحلم غطاء ساتر؛ حلم پرده اى پوشنده است».
 
 
 
نتيجه ديگر حلم آن است كه موجب عزت و سرافرازى مى شود، همان  گونه كه حضرت على علیه‌السلام فرمود: «ولا عز كالحلم؛ هيچ  عزتى چون حلم نيست  يعنى حلم و خويشتندارى مايه عزت و سربلندى  در پيشگاه خدا و مردم مى گردد».
 
 
 
نيز از آثار و بركات حلم آن است كه موجب تقصير و كوتاهى در كارها نشده و باعث زندگى پسنديده و گوارا در پيشگاه مردم  مى شود؛ امام على علیه‌السلام فرمود: «و من حلم لم يفرط فى امره، و عاش فى الناس حميدا؛ كسى كه حلم ورزد در كار خود تفريط و كوتاهى نمى كند و در ميان مردم به طرز پسنديده زندگى  خواهد كرد».
 
 
 
در شيوه زندگى پيامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم‌السلام و اوليا و علماى ربانى، بسيار ديده شده كه  آن‌ها با برخوردهاى مهرانگيز خود خصلت ارزشمند حلم را رعايت  كرده اند. 
 
 
 
[[انس بن مالك]] مى گويد: من در محضر پيامبر صلی الله علیه و آله بودم، عبايى كه حاشيه غليظى داشت  بر دوشش بود، يك نفر اعرابى (عرب هاى باديه‌نشين) نزد آن حضرت آمد و عباى او را گرفت و محكم كشيد به طورى كه حاشيه آن عبا، گردن آن حضرت را خراشيد سپس گستاخانه گفت: اى محمد، از مال خدا كه در نزد تو هست بر اين دو شترم بار كن تا ببرم، چرا كه اين اموال نه مال تو است و نه مال پدرت.
 
 
 
پيامبر صلی الله علیه و آله اندكى سكوت كرد و سپس  فرمود: مال، مال خدا است و من بنده خدا هستم. آنگاه افزود: اى  اعرابى، آيا آسيبى كه به من رساندى به تو برسانم؟ اعرابى گفت: نه. پيامبر صلی الله علیه و آله فرمود: چرا؟ اعرابى عرض كرد: زيرا تو بدى را با بدى پاسخ نمى دهى بلكه  آن را با خوبى دفع مى‌كنى. پيامبر  صلی الله علیه و آله از اين سخن خنديد و سپس دستور داد تا بر يكى از شتران او جو و بر ديگر خرما بار كردند و به او دادند.
 
 
 
در ماجراى [[فتح مكه]] مشركان بسيارى اسير سپاه اسلام شدند. آن‌ها ترديدى نداشتند كه پيامبر صلی الله علیه و آله آن‌ها و زندگى آن‌ها را ريشه كن خواهد كرد. يكى از پرچمداران سپاه اسلام  به نام سعد فرياد زد: «اليوم يوم الملحمه، اليوم تسبى الحرمه، اليوم اذل الله قريشا؛ امروز روز انتقام روز از بين رفتن  احترام نفوس و اموال دشمنان و روز ذلت و خوارى قريش است».
 
 
 
پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله اين شعار تند را به  شعار محبت آميز تبديل كرد و فرمود: «اليوم يوم المرحمه اليوم  اعز قريشا؛ امروز روز رحمت و روز عزت  قريش است». آنگاه به حضرت على علیه‌السلام فرمود: «پرچم را بدست  بگير و به [[مكه]] وارد شو.
 
 
 
پيامبر صلی الله علیه و آله خطاب به قريش كرد و فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ برويد و همه شما آزاد هستيد».
 
 
 
در روايت ديگر آمده كه پيامبر صلی الله علیه و آله به  آن‌ها فرمود: شما از من چه توقع داريد؟ عرض كردند: توقع رفتار نيك داريم كه برادر بزرگوار و پسر برادر بزرگوار هستى. 
 
 
 
پيامبر صلی الله علیه و آله خطاب به آن‌ها فرمود: به شما همان مى گويم كه برادرم [[حضرت يوسف]] علیه‌السلام به برادرانش گفت: «لاتثريب عليكم اليوم...؛ امروز ملامت و توبيخى بر شما نيست. برويد و شما آزاد هستيد».
 
 
 
در زندگى اميرمومنان على علیه‌السلام آمده كه در عصر خلافتش، روزى خطاب به جمعيت فرمود: آنچه سوال داريد از من بپرسيد، هر سوالى كه مربوط به پايين تر از عرش باشد، پاسخ مى دهم و چنين ادعايى را بعد از من جز دروغگو نمى كند. در اين هنگام مردى بلندقامت در گوشه مجلس برخاست، در حالى كه كتابى در گردنش آويزان  بود و گويى از عرب هاى يهود بوده با صداى بلند با كمال گستاخى، خطاب به على علیه‌السلام گفت: اى مدعى چيزى كه نمى دانى و پيشى گيرنده نابجا من از تو سوال‌هايى مى كنم كه از جواب آن‌ها درمانده شوى.
 
 
 
در اين هنگام جمعى از شيعيان و دوستان على علیه‌السلام برخاستند تا به  او حمله كرده و او را تنبيه كنند. حضرت على علیه‌السلام آن‌ها را به شدت از اين كار بازداشت و فرمود: رهايش كنيد، شتابزدگى و تندى و خشم را از خود دور نماييد. با اين كارها حجت هاى خدا بر مردم تمام نشده و براهين الهى آشكار نخواهد گرديد. آنگاه با كمال حلم و بزرگوارى به آن مرد روكرد و فرمود: هر سوالى كه  دارى بپرس. او سوال هاى خود را مطرح كرد و حضرت على علیه‌السلام به همه آن‌ها پاسخ داد.
 
 
 
او شيفته علم و حلم على علیه‌السلام شد و اشعارى در مدح على علیه‌السلام سرود و خواند و آن حضرت را صاحب علم و راهنماى گمراهان و رادمرد كمال و ارزش هاى والاى  انسانى خواند.
 
 
 
همچنين در زندگى آن حضرت آمده است: روزى شخصى در محضر آن  حضرت به «قنبر» غلام آن بزرگوار ناسزا گفت. قنبر مى خواست پاسخ  او را بدهد. اميرمومنان على علیه‌السلام قنبر را صدا زد و فرمود: «مهلا يا قنبر، دع شاتمك...؛ اى قنبر، آرام باش. دشنام‌دهنده  خود را از روى بى‌اعتنايى رها كن تا پروردگار را خشنود و شيطان را خشمگين و دشمنت را عقوبت كنى (زيرا عقوبتى براى او بدتر از بى‌اعتنايى نيست). سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و انسان ها را آفريد، مومن به هيچ چيزى مثل حلم پروردگارش را راضى نمى كند و هيچ چيزى شيطان را مثل خويشتندارى و تحمل، ناراحت نمى نمايد. احمق و نادان نيز به چيزى مانند سكوت، كيفر نمى بيند».
 
 
 
سوگند حضرت على علیه‌السلام در اين راستا بيانگر اهميت فوق العاده خصلت  حلم است. در زندگى ساير امامان علیهم‌السلام نيز از اين گونه برخوردهاى  بزرگوارانه بسيار به چشم مى خورد همچنين در ميان شاگردان آن‌ها و علماى ربانى، چنين روش و منش فراوان ديده شده است كه جهت  رعايت اختصار از ذكر آن‌ها خوددارى مى شود.
 
 
 
اميرمومنان على علیه‌السلام در توصيف پرهيزكاران مى فرمايد: «فحلماء علماء» آن‌ها انسان هاى خويشتندار و دانشمندى هستند و نيز مى فرمايد: «يمزج الحلم بالعلم؛ از نشانه هاى آن‌ها اين است  كه حلم را با علم در هم مى آميزند».
 
 
 
مالك اشتر شاگرد قهرمان على علیه‌السلام و سردار بى بديل سپاه  آن حضرت، روزى از بازار كوفه مى گذشت  شخصى در بازار كه او رانمى شناخت ته مانده سبزى را به سوى او پرتاب كرد و از تلخ كارى  خود خنديد. مالك بى آن كه به او چيزى بگويد از آنجا گذشت. يكى  از بازاريان به آن مرد سبك سر گفت: اين آقا كه از اينجا عبور كرد، [[مالك اشتر]] سردار بزرگ سپاه على علیه‌السلام بود.
 
 
 
آن شخص ترسان و لرزان به دنبال مالك دويد تا از او عذرخواهى كند. ديد كه مالك به مسجد رفت و مشغول نماز شد. آن مرد پس از نماز نزد مالك رفت و به عذرخواهى پرداخت. مالك گفت: «سوگند به خدا من  به مسجد نيامدم مگر اين كه از درگاه خدا براى تو طلب آمرزش  كنم تا خداوند اخلاق تو را اصلاح كند و تو را ببخشد». 
 
 
 
به اميد آن كه از اين گفتار و جلوه هاى رفتارى بزرگان دين، درس  حلم و خويشتندارى بياموزيم و در پرتو آن به تحصيل امتيازات  شايسته اى نايل شويم.
 
 
 
===منابع===
 
 
 
محمدمحمدى اشتهاردى، پاسدار اسلام، شماره 219، 1379.
 
 
 
[[رده: اخلاق اجتماعی پسندیده]]
 

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۷:۴۷

«حلم» به معنی خویشتندارى، یکی از اوصاف مؤمنین است. دارندگان این صفت بر اعصاب و احساسات خود مسلط مى باشند و با خودنگهدارى در برابر برخوردهاى نادرست، از مرز اخلاق اسلامى خارج نمى شوند و با کرامت و بزرگوارى، اسیر خشم و غضب خود نمى گردند و داراى اراده محکم و صبر ستودنی هستند.

معنای حلم

واژه «حلم» به معنى فرونشاندن هیجان خشم است. «راغب اصفهانی» در مفردات مى نویسد: «الحلم ضبط النفس عن هیجان الغضب؛ حلم کنترل‌کننده نفس از طغیان خشم است». سپس مى گوید: «از آنجا که این حالت از عقل و خرد ناشى مى شود، گاهى حلم به معنى عقل و خرد نیز بکار رفته است». بر همین اساس امام على علیه‌السلام مى فرماید: «العقل خلیل المرء، والحلم وزیره؛ عقل دوست صمیمى انسان است و حلم وزیر عقل مى باشد» و نیز مى فرماید: «الحلم نور جوهره العقل؛ حلم نورى است که حقیقت آن عقل و خرد است».

شخصى از امام حسن علیه‌السلام پرسید: حلم چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «کظم الغیظ و ملک النفس؛ فروبردن خشم و تسلط بر خویشتن است».

حلم به معناى استوارى و ثابت ماندن در امور نیز آمده است. بنابراین حلم به معناى خویشتندارى و صبر انقلابى و استوارى در امور است.

با توجه به این که خویشتندارى شامل کنترل زبان، اعصاب و اراده و سایر اعضاء و جوارح مى باشد، بنابراین آنچه در ترجمه واژه حلم معروف شده و آن را به عنوان «بردبارى» یاد مى کنند کامل به نظر نمى رسد، زیرا حلم به معناى تحمل بار به طور مطلق نیست و تحمل بار، گاهى سر از انظلام و ظلم‌پذیرى درمى آورد که ضد ارزش است. بر همین اساس، مرز بین حلم و انظلام نزدیک است و باید موارد هر کدام را شناخت تا انظلام جایگزین حلم نگردد و انسان به جاى انجام کارى ارزشمند، عمل ضدارزشى را مرتکب نشود.

اما در مورد تعبیر «کظم غیظ»، واژه غیظ در لغت به معنى شدت خشم و حالت برافروختگى و هیجان فوق‌العاده روحى است که بر اثر ناملایمات و گزندهاى روحى به انسان دست مى دهد. واژه «کظم» در لغت به معنى بستن سر مشکى است که پر از آب شده است و به طور کنایه، در مورد کسانى بکار مى رود که از خشم و غضب پر شده اند و نزدیک است که منفجر شوند و عکس العمل تندى نشان دهند. در این هنگام حالت خویشتندارى همچون بند محکم، سر مشک غضب را مى بندد و از طغیان آن جلوگیرى مى نماید. بنابراین کظم غیظ و فرونشاندن خشم از روشن ترین مصداق هاى «حلم» است و موجب جلوگیرى از طغیان خشم و تندى هاى نابجا شده و انسان را از جوش و خروش نامعقول، زننده و گاهى خطرناک نجات مى بخشد.

حلم در قرآن

در قرآن کریم واژه «حلم» با تعبیر «حلیم» پانزده بار آمده که یازده بار آن به عنوان یکى از صفات خداوند ذکر شده و چهار بار آن به عنوان یکى از خصال پیامبرانى همچون حضرت ابراهیم و حضرت اسماعیل و حضرت شعیب علیهم السلام یاد شده است.

حلم صفتی خداگونه:

همان گونه که ذکر شد در قرآن در یازده مورد خداوند به عنوان «حلیم» توصیف شده است. پس مى توان گفت: کسانى که داراى این صفت (به طور صحیح و کامل) هستند، مظهر خدا مى باشند و خود را به خداى بزرگ آن چنان نزدیک نموده اند که خداگونه شده اند و همین موضوع بیانگر اوج ارزش حلم و خویشتندارى است.

خداوند در قرآن، پیامبر بزرگى همچون حضرت ابراهیم علیه‌السلام را به دلیل این که داراى خصلت ارجمند حلم است تعریف و تمجید کرده و مى فرماید: «انّ ابراهیمَ لَحلیمٌ أوّاهٌ مُنیب»؛ (سوره هود، آیه ۷۵) همانا ابراهیم داراى صفت حلم و بسیار متوکل به خداو بازگشت کننده به سوى خدا بود.

و نیز در بشارت خود به حضرت ابراهیم علیه‌السلام در مورد فرزندش حضرت اسماعیل علیه‌السلام مى فرماید: «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِیمٍ»؛ (سوره صافات، آیه ۱۰۱) ما ابراهیم علیه‌السلام را به نوجوانى داراى حلم بشارت دادیم.

نکته آموزنده در این دو آیه این است که با این که ابراهیم خلیل علیه‌السلام و فرزندش اسماعیل علیه‌السلام داراى عالى ترین ارزش ها و خصلت هاى انسانى بودند، تنها سخن از خصلت حلم آن‌ها به میان آمده است.

آیاتی در موضوع حلم:

در آیات متعددی نیز گرچه لفظ «حلم» نیامده، اما مرتبط با حلم و خویشتندارى است. عبارت «کظم غیظ» که به معنى فرونشاندن خشم است، در قرآن به عنوان یکى از صفات پرهیزکاران بیان شده، آنجا که مى فرماید: «والکاظمین الغیظ» (سوره آل عمران، آیه ۱۳۴)؛ آن‌ها کسانى هستند که خشم خود را فرو مى برند.

قرآن پیرامون یکی از ویژگى‌های بندگان ممتاز خدا مى فرماید: «إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا»؛ (سوره فرقان، آیه ۶۳) آن‌ها کسانى هستند که هنگامى که جاهلان آن‌ها را (با گفتار نابخردانه خویش) مخاطب مى سازند، در جواب به آن‌ها سلام مى گویند (و با سلام و بزرگوارى از کنار آن‌ها گذشته و از درگیرى با آن‌ها پرهیز مى کنند).

و در آیه ای خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آمده است: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک...»؛ (سوره آل عمران، آیه ۱۵۹) به برکت رحمت الهى در برابر مردم نرم و مهربان شدى و اگر خشن و سنگدل بودى همه از اطراف تو پراکنده مى شدند. پس آن‌ها را ببخش و براى آن‌ها آمرزش بطلب و در کارها با آنان مشورت کن....

یکى دیگر از آیاتى که دستور حلم و نرمش به پیامبر اکرم مى دهد این آیه است: «ادْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِی بَینَک وَبَینَهُ عَدَاوَةٌ کأَنَّهُ وَلِی حَمِیمٌ»؛ (سوره فصلت، آیه ۳۴) ناپسندى را با نیکى دفع کن که ناگاه خواهى دید که همان کس که میان تو و او دشمنى است، گویى دوستى گرم و صمیمى است.

این آیه به یکى از آثار درخشان حلم و خویشتندارى اشاره کرده و دستور مى دهد که با برخورد نیک و ابراز محبت و عکس‌العمل نیکو در برابر ناملایمات، زندگى را براى خود آرام کنید زیرا در این صورت دشمنى و کینه به دوستى تبدیل شده، شعله هاى فتنه ها خاموش گشته و جامعه به همسویى و مهر و محبت و برادرى سوق داده مى شود.

در امالى شیخ صدوق روایت شده: شخصى به محضر رسول خدا صلى الله علیه و آله آمد و عرض کرد: من به افراد بستگانم نیکى مى کنم ولى آن‌ها به من بدى مى کنند. من صله رحم به جا مى آورم ولى آن‌ها قطع رحم مى نمایند. پیامبر صلی الله علیه و آله آیه فوق را خواند و به او دستور داد تا با حلم و تحمل و استقامت، بدى را با نیکى جواب دهد. آن شخص اشعارى پیرامون حلم و نرمش و برخورد نیک با مردم خواند. پیامبر صلی الله علیه و آله اشعار او را ستود و فرمود: بعضى از شعرها حکمت و بعضى از بیان ها همچون سحر اثربخش است.

در تفسیر على ابن ابراهیم در ذیل آیه فوق آمده: خداوند پیامبرش را با این آیه تربیت کرد و پیامبر صلى الله علیه و آله بر اساس همین دستور با مردم رفتار مى نمود.

حلم در گفتار و رفتار معصومان

گفتار معصومین علیهم‌السلام، مشحون از سفارش و تاکید به حلم و نرمش و خویشتندارى در برابر حوادث تلخ است؛ به عنوان نمونه:

  • امیرمومنان على علیه‌السلام مى فرماید: «کمال العلمِ الحلمُ، و کمال الحلم کثرة الاحتمال والکظم؛ کمال و درجه عالى علم، داشتن حلم است و کمال حلم بستگى به تحمل بسیار و فزونى فرونشاندن خشم دارد».
  • نیز فرمود: «جمال الرجل حلمه، انک مقوّم بأدبک فزیّنه بالحلم؛ زیبایى انسان حلم او است. تو اى انسان به خاطر ادبى که دارى ارزیابى مى شوى، زینت تو به وسیله حلم فراهم مى شود».
  • و فرمود: «الحلم یطفىء نار الغضب و الحدّة توجج إحراقه؛ حلم، آتش خشم را خاموش مى کند ولى تندى و خشونت شعله هاى آتش را برمى‌افروزد».
  • نیز امیرمومنان على علیه‌السلام فرمود: «لا حلم کالصبر و الصمت؛ هیچ حلمى مانند استقامت و نگهدارى زبان نیست».
  • امام صادق علیه‌السلام در ضمن گفتارى به یکى از شاگردانش به نام حفص فرمود: بر تو باد به صبر و تحمل و نرمش در همه امور! بدان که خداوند متعال محمد صلى الله علیه و آله را به پیامبرى برانگیخت و او را به صبر و نرمش فرمان داد و فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله صبر و تحمل کرد و در پرتو آن به اهداف و نتایج بلند و درخشانى نایل شد.
  • امام صادق علیه‌السلام در حدیث دیگری فرمود: «الحلم سراجُ الله؛ حلم و خویشتندارى چراغ تابان خدا است».

در شیوه زندگى پیامبر صلی الله علیه و آله و امامان علیهم‌السلام نیز، بسیار گزارش شده که آن‌ها با برخوردهاى مهرانگیز خود خصلت ارزشمند حلم را رعایت کرده اند، از جمله:

  • انس بن مالک مى گوید: من در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله بودم، عبایى که حاشیه غلیظى داشت بر دوشش بود، یک نفر اعرابى نزد آن حضرت آمد و عباى او را گرفت و محکم کشید به طورى که حاشیه آن عبا، گردن آن حضرت را خراشید سپس گستاخانه گفت: اى محمد، از مال خدا که در نزد تو هست بر این دو شترم بار کن تا ببرم، چرا که این اموال نه مال تو است و نه مال پدرت. پیامبر اکرم اندکى سکوت کرد و سپس فرمود: مال، مال خدا است و من بنده خدا هستم. آنگاه افزود: اى اعرابى، آیا آسیبى که به من رساندى به تو برسانم؟ اعرابى گفت: نه. پیامبر فرمود: چرا؟ اعرابى عرض کرد: زیرا تو بدى را با بدى پاسخ نمى دهى بلکه آن را با خوبى دفع مى‌کنى. پیامبر صلی الله علیه و آله از این سخن خندید و سپس دستور داد تا بر یکى از شتران او جو و بر دیگر خرما بار کردند و به او دادند.
  • در ماجراى فتح مکه مشرکان بسیارى اسیر سپاه اسلام شدند. آن‌ها تردیدى نداشتند که پیامبر اکرم آن‌ها و زندگى آن‌ها را ریشه کن خواهد کرد. یکى از پرچمداران سپاه اسلام به نام سعد فریاد زد: «الیوم یوم الملحمه، الیوم تسبى الحرمه، الیوم اذل الله قریشا؛ امروز روز انتقام روز از بین رفتن احترام نفوس و اموال دشمنان و روز ذلت و خوارى قریش است». پیامبر این شعار تند را به شعار محبت آمیز تبدیل کرد و فرمود: «الیوم یوم المرحمه الیوم اعز قریشا؛ امروز روز رحمت و روز عزت قریش است». آنگاه به حضرت على علیه‌السلام فرمود: «پرچم را بدست بگیر و به مکه وارد شو». پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به قریش کرد و فرمود: «اذهبوا فانتم الطلقاء؛ بروید و همه شما آزاد هستید». در روایت دیگر آمده که پیامبر به آن‌ها فرمود: شما از من چه توقع دارید؟ عرض کردند: توقع رفتار نیک داریم که برادر بزرگوار و پسر برادر بزرگوار هستى. پیامبر صلی الله علیه و آله خطاب به آن‌ها فرمود: به شما همان مى گویم که برادرم حضرت یوسف علیه‌السلام به برادرانش گفت: «لا تثریب علیکم الیوم...»؛ امروز ملامت و توبیخى بر شما نیست... . (سوره یوسف، آیه ۹۲)
  • در زندگى امیرمومنان علیه‌السلام آمده که در عصر خلافتش، روزى خطاب به جمعیت فرمود: آنچه سوال دارید از من بپرسید، هر سوالى که مربوط به پایین تر از عرش باشد، پاسخ مى دهم و چنین ادعایى را بعد از من جز دروغگو نمى کند. در این هنگام مردى بلندقامت در گوشه مجلس برخاست، در حالى که کتابى در گردنش آویزان بود و گویى از عرب هاى یهود بوده با صداى بلند با کمال گستاخى، خطاب به على علیه‌السلام گفت: اى مدعى چیزى که نمى دانى و پیشى گیرنده نابجا من از تو سوال‌هایى مى کنم که از جواب آن‌ها درمانده شوى. در این هنگام جمعى از شیعیان و دوستان على علیه‌السلام برخاستند تا به او حمله کرده و او را تنبیه کنند. حضرت على علیه‌السلام آن‌ها را به شدت از این کار بازداشت و فرمود: رهایش کنید، شتابزدگى و تندى و خشم را از خود دور نمایید. با این کارها حجت هاى خدا بر مردم تمام نشده و براهین الهى آشکار نخواهد گردید. آنگاه با کمال حلم و بزرگوارى به آن مرد روکرد و فرمود: هر سوالى که دارى بپرس. او سوال هاى خود را مطرح کرد و حضرت على علیه‌السلام به همه آن‌ها پاسخ داد. او شیفته علم و حلم على علیه‌السلام شد و اشعارى در مدح على علیه‌السلام سرود و خواند و آن حضرت را صاحب علم و راهنماى گمراهان و رادمرد کمال و ارزش هاى والاى انسانى خواند.
  • همچنین در زندگى آن حضرت آمده است: روزى شخصى در محضر آن حضرت به «قنبر» غلام آن بزرگوار ناسزا گفت. قنبر مى خواست پاسخ او را بدهد. امیرمومنان على علیه‌السلام قنبر را صدا زد و فرمود: «مَهلاً یا قنبر، دَع شاتِمَک...؛ اى قنبر، آرام باش. دشنام‌دهنده خود را از روى بى‌اعتنایى رها کن تا پروردگار را خشنود و شیطان را خشمگین و دشمنت را عقوبت کنى (زیرا عقوبتى براى او بدتر از بى‌اعتنایى نیست). سوگند به خدایى که دانه را شکافت و انسان ها را آفرید، مومن به هیچ چیزى مثل حلم پروردگارش را راضى نمى کند و هیچ چیزى شیطان را مثل خویشتندارى و تحمل، ناراحت نمى نماید. احمق و نادان نیز به چیزى مانند سکوت، کیفر نمى بیند».

آثار حلم و خویشتندارى

یکى از برکات و آثار حلم، عفو و بخشش است. خصلت عفو از خصال جوانمردان است و موجب استحکام روابط و دوستى ها و مهر و محبت خواهد شد. انسانى که داراى حلم نیست، اهل بخشیدن و گذشت نخواهد بود. همان گونه که حلم خداوند متعال موجب عفو و بخشندگى او است. امیرمومنان على علیه‌السلام در آغاز یکى از خطبه‌هایش مى فرماید: «الحمدلله... الذى عَظُم حلمُه فَعَفا؛ حمد و سپاس خداوندى را که عظمت حلم او موجب عفو و بخشش او است». (نهج البلاغه، خطبه ۱۹۱)

از آثار دیگر حلم این که، موجب افزایش یار و دوست مى گردد؛ حضرت على علیه‌السلام مى فرماید: «و بالحلم عن السفیه تکثر الانصار؛ و حلم‌ورزى در برابر سفیهان، بر یاران انسان مى افزاید». و بر همین اساس مى فرماید: «الحلم عشیرة؛ حلم براى انسان مانند عشیره و طایفه (حامى نیکى) خواهد بود». (نهج البلاغه، حکمت ۴۱۸)

امیرمومنان على علیه‌السلام مى فرماید: «الحلم والأناة توأمان یُنتجُهما علوُّ الهمة؛ حلم و آرامش (در برابر حوادث تلخ) فرزندان دو قلویى هستند که از همت بلند متولد مى شوند» (نهج البلاغه، حکمت ۴۶۰)؛ و در عبارت دیگر فرمود: «الحلم غطاءٌ ساتِر؛ حلم پرده اى پوشنده است». (نهج البلاغه، حکمت ۴۲۴)

نتیجه دیگر حلم آن است که موجب عزت و سرافرازى مى شود، همان گونه که حضرت على علیه‌السلام فرمود: «ولا عزَّ کالحلم؛ هیچ عزتى چون حلم نیست یعنى حلم و خویشتندارى مایه عزت و سربلندى در پیشگاه خدا و مردم مى گردد».

نیز از آثار و برکات حلم آن است که موجب تقصیر و کوتاهى در کارها نشده و باعث زندگى پسندیده و گوارا در نزد مردم مى شود؛ امام على علیه‌السلام فرمود: «و من حلم لم یفرط فى امره، و عاش فى الناس حمیدا؛ کسى که حلم ورزد در کار خود تفریط و کوتاهى نمى کند و در میان مردم به طرز پسندیده زندگى خواهد کرد».

جای حلم و جای غضب

یکی از سوالاتی که در مورد حلم مطرح می شود این است که در موارد متعددى از قرآن و روایات، سفارش به مقابله به مثل شده تا موجب جلوگیرى از گستاخى نااهلان گردد، از جمله قرآن مى فرماید: «فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل مااعتدى علیکم»؛ کسى که بر شما تجاوز کرد، شما نیز نسبت به او مقابله به مثل کنید. با وجود چنین دستوراتی آیا جایی برای حلم باقی می ماند؟

جواب این سوال آن است که سفارش به حلم مربوط به برخورد با دوستان است و به ما دستور داده‌ اند غضب را در صحنه‌ هاى درون مرزى بر علیه دوستانتان بکار نبرید و اگر در داخل منزل یا محل کار، عصبانى شدید، این غضب را اعمال نکنید؛ اما در رابطه با دشمنان دین دستور به دفاع و مقابله داده شده است.

با این توضیح باید توجه نمود که گاهى حلم و کظم غیظ نابجا و منفى است، چرا که موجب گستاخى جنایتکار و یا پى آمدهاى شوم دیگر مى شود. مانند حلم و فروبردن خشم در برابر مجرمان حرفه اى، منافقین یا ملحدى که در صدد ضربه زدن و افساد هستند.

منابع

  • محمد محمدى اشتهاردى، مجله پاسدار اسلام، سال ۱۳۷۹، شماره ۲۱۹.
  • "جای بردباری و جای خشم در کلام امیرالمؤمنین علیه السلام"، مؤسسه تحقیقات و نشر معارف اهل‌البیت علیهم السلام.