اسامة بن زید: تفاوت بین نسخه‌ها

از دانشنامه‌ی اسلامی
پرش به ناوبری پرش به جستجو
جز
 
(۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱: سطر ۱:
===اسامة بن ‌زید===
+
{{مدخل دائرة المعارف|[[دائرة المعارف قرآن کریم]]}}
 +
'''«اُسامة»''' فرزند [[زید بن حارثه]]، از [[صحابه]] نامدار [[رسول خدا]] صلی الله علیه وآله بود که از سوى آن حضرت، به فرماندهى سپاهی براى نبرد با رومیان منصوب شد. ‌اسامه از کسانى است که از [[بیعت]] با [[امام علی علیه السلام|امیرمؤمنان‌ على]] علیه‌السلام سرباز زد و مورد عتاب ایشان قرار گرفت.
  
فرزند حارثه، از تیره بنى ‌كلب و صحابى [[رسول خدا]] صلی الله علیه و آله.
+
==زندگی‌نامه==
  
بر اساس آنچه درباره سن او هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله (18 تا 20 سال) نوشته‌اند،<ref> الاستیعاب، ج‌ ص‌ 170.</ref> باید در سال‌هاى سوم تا پنجم بعثت در [[مكه]] زاده شده باشد. پدر و مادرش (زید و ام‌ایمن) هر دو آزاد شده (موالى) پیامبر صلی الله علیه و آله بودند.<ref> الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 45؛ الاستیعاب، ج‌ ص‌ 170.</ref>
+
بر اساس آنچه درباره سن اسامة بن زید هنگام [[رحلت پیامبر اسلام|رحلت پیامبر]] صلی الله علیه و آله (۱۸ تا ۲۰ سال) نوشته‌اند،<ref> الاستیعاب، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۰.</ref> باید در سال‌هاى سوم تا پنجم [[بعثت]] در [[مکه]] زاده شده باشد. پدرش [[زید بن حارثه]] و مادرش [[ام ایمن|ام‌ اَیمن]]، هر دو آزاد شده (موالى) [[پیامبر اکرم]] صلی الله علیه و آله بودند.<ref>الطبقات، ج‌۴، ص‌۴۵؛ الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۷۰.</ref> وى به همراه پدر و مادرش به [[مدینه]] هجرت کرد.<ref> الطبقات، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۳.</ref>  
  
وى به همراه پدر و مادرش به [[مدینه]] هجرت كرد<ref> الطبقات، ج‌ 1، ص‌ 183.</ref> و از كسانى بود كه پیامبر صلی الله علیه و آله به ‌سبب خردسالى‌اش، اجازه شركت در غزوه‌هاى بدر و احد را به او نداد.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 216‌ـ‌221.</ref> ابومحمد، ابوزید،<ref> الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 170.</ref> ابویزید، ابوخارجه و ابوحارثه<ref> سیر اعلام النبلاء، ج‌ ص‌ 497؛ اسدالغابه، ج‌ 1، ص‌ 195.</ref> كنیه‌هاى‌ اوست.
+
اسامه از کسانى بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به ‌سبب خردسالى‌اش، اجازه شرکت در غزوه‌هاى [[جنگ بدر|بدر]] و [[جنگ احد|احد]] را به او نداد.<ref> المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۱۶‌ـ‌۲۲۱.</ref> این روایت که در ماجراى افک (سال پنجم ‌هـ.‌ق)، اسامه طرف مشورت پیامبر قرار گرفته باشد<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۴۳۰.</ref> با توجه به سن کم او مورد تردید است.  
  
این روایت كه در ماجراى افك (سال پنجم ‌هـ.‌ق)، اسامه طرف مشورت پیامبر قرار گرفته باشد<ref> المغازى، ج‌ 2، ص‌ 430.</ref> با توجه به سن كم او مورد تردید است. اسامه در [[فتح مكه]] همراه پیامبر وارد كعبه شد<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 834.</ref> و در غزوه حنین از معدود كسانى بود كه پایدار ماند و پیامبر صلی الله علیه و آله را در برابر هجوم دشمنان رها نكرد.<ref> المغازى، ج‌ ص‌ 900.</ref>
+
اسامه در [[فتح مکه]] همراه پیامبر وارد [[کعبه]] شد<ref> المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۸۳۴.</ref> و در [[غزوه حنین]] نیز از معدود کسانى بود که پایدار ماند و پیامبر صلی الله علیه و آله را در برابر هجوم دشمنان رها نکرد.<ref> المغازى، ج‌ ۳، ص‌ ۹۰۰.</ref>
  
روایاتى درباره محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به اسامه در منابع ذكر شده<ref> الطبقات، ج ص‌ 45ـ49؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج ص 497ـ504.</ref> كه بر اساس بعضى از آن‌ها، پیامبر هدایاى بزرگان دیگر اقوام چون حله دحیه كلبى<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 48.</ref> و كسوت ذى یزن<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 48.</ref> را به اسامه هدیه كرده‌اند.
+
روایاتى درباره محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به اسامه در منابع ذکر شده<ref> الطبقات، ج ۴، ص‌ ۴۵ـ۴۹؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج ۲، ص ۴۹۷ـ۵۰۴.</ref> که بر اساس بعضى از آن‌ها، پیامبر هدایاى بزرگان دیگر اقوام چون حله دحیه کلبى<ref> الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۴۸.</ref> و کسوت ذى یزن<ref> الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۴۸.</ref> را به اسامه هدیه کرده‌اند.
  
بزرگ‌ترین حادثه زندگى او، انتصابش به فرماندهى سپاه براى نبرد با رومیان از سوى پیامبر صلی الله علیه و آله، در آخرین روزهاى زندگى آن حضرت است كه موضوع مباحث گوناگون كلامى در میان دانشمندان مذاهب اسلامى شده است.
+
بزرگ‌ترین حادثه زندگى او، انتصابش به فرماندهى سپاه براى نبرد با رومیان از سوى پیامبر صلی الله علیه و آله، در آخرین روزهاى زندگى آن حضرت است که موضوع مباحث گوناگون کلامى در میان دانشمندان مذاهب اسلامى شده است. جوانى<ref> الطبقات، ج ۲، ص‌ ۱۹۲؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۳.</ref> و سابقه بَرده بودن اسامه موجب شد تا این انتصاب از سوى برخى [[مهاجران]] و [[انصار]] مورد [[استهزاء|استهزا]] واقع شود و به رغم تمایل و اصرار پیامبر که فرمود: «جَهّزوا جَیش اسامة، لعن الله من تخلّف عنه»،<ref> الملل والنحل، ج‌ ۱، ص‌ ۲۳.</ref> این سپاه تا هنگام رحلت آن‌ حضرت از جُرْف حرکت نکرد.<ref> الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۶‌ـ‌۱۴۷.</ref>
  
جوانى<ref> الطبقات، ج 2، ص‌ 192؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ 2، ص‌ 113.</ref> و سابقه بَرده بودن اسامه موجب شد تا این انتصاب از سوى برخى مهاجران و انصار استهزا شود و به رغم تمایل و اصرار پیامبر كه فرمود: «جهّزوا جیش اسامة، لعن الله من تخلّف عنه»،<ref> الملل والنحل، ج‌ ص‌ 23.</ref> این سپاه تا هنگام رحلت آن‌ حضرت از جُرْف حركت نكرد.<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 146‌ـ‌147.</ref>
+
پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله به ایرادهاى [[صحابه]]، نشان مى‌دهد که آن‌ها قبلاً نیز از انتصاب [[زید بن حارثه|زید]] پدر اسامه به فرماندهى سپاه در [[جنگ موته|سریه موته]] ناخشنود بودند.<ref> الطبقات، ج‌ ۲، ۱۴۶ و ۱۹۱‌ـ‌۱۹۲.</ref> با اعلام خبر رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، اسامه نیز از جُرف به [[مدینه]] بازگشت و بر اساس بیشتر روایات در مراسم [[غسل]] پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت داشت.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۲۳۸؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۴.</ref> پاسخ تند او به ابوبکر پس ‌از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله که تو خلیفه پیامبر نیستى نیز در برخى روایات آمده است.<ref> الاحتجاج، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۴.</ref>  
  
پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله به ایرادهاى صحابه، نشان مى‌دهد كه آن‌ها قبلاً نیز از انتصاب زید پدر اسامه به فرماندهى سپاه در سریه موته ناخشنود بودند.<ref> الطبقات، ج‌ 2، 146 و 191‌ـ‌192.</ref> به نظر مى‌رسد بَرده‌بودن زید و پسرش و محرومیت آنان از پشتوانه قبیله‌اى و پایگاه اجتماعى از عوامل مخالفت صحابه بوده است. با اعلام خبر رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، اسامه نیز از جُرف به [[مدینه]] بازگشت و بر اساس بیشتر روایات در مراسم غسل پیامبر صلی الله علیه و آله شركت داشت.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ص‌ 238؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ ص‌ 114.</ref>
+
اسامه در دوران [[ابوبکر|ابوبکر]] در مقام فرماندهى سپاه [[اسلام]] با رومیان جنگید و با پیروزى چشم‌گیر به [[مدینه]] بازگشت.<ref> الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۶‌ـ‌۱۴۷.</ref> بنابر بعضى از روایات در یکى از نبردهاى ابوبکر با [[ارتداد|مرتدان]]، جانشین او در مدینه شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۲۵۳.</ref> وى در سرکوب [[مسیلمه کذاب|مسیلمه کذاب]] نیز در سپاه [[خالد بن ولید|خالد ‌بن ‌ولید]] حضور داشته ‌است.<ref> الفتوح، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲.</ref>
  
در دوران ابوبكر در مقام فرماندهى سپاه اسلام با رومیان جنگید و با پیروزى چشم‌گیر به مدینه بازگشت.<ref> الطبقات، ج‌ ص‌ 146‌ـ‌147.</ref> بنابر بعضى از روایات در یكى از نبردهاى ابوبكر با مرتدان، جانشین او در مدینه شد.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 253.</ref> وى در سركوب مسیلمه كذاب نیز در سپاه خالد ‌بن ‌ولید حضور داشته ‌است.<ref> الفتوح، ج‌ 1، ص‌ 32.</ref>
+
اسامه در خلافت [[عمر بن خطاب|عمر]] مورد احترام او بود و بنا به روایتى او را با نام امیر خطاب مى‌کرد و سلام مى‌گفت.<ref> تهذیب الکمال، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.</ref> [[خلیفه|خلیفه]] سهم او را در تقسیم عطایا، همسان با اصحاب [[جنگ بدر|بدر]] و بیش از پسر خود [[عبدالله بن عمر|عبدالله]]، قرار داد و چون مورد اعتراض عبدالله قرار گرفت، محبت‌هاى [[رسول ‌خدا]] صلی الله علیه و آله با اسامه را یادآور شد.<ref> الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۰؛ اسدالغابه، ج ۱، ص‌ ۱۹۶.</ref>
  
پاسخ تند او به ابوبكر پس ‌از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله كه تو خلیفه پیامبر نیستى نیز در برخى روایات آمده است.<ref> الاحتجاج، ج‌ ص‌ 224.</ref> اسامه در خلافت عمر مورد احترام او بود و بنا به روایتى او را با نام امیر خطاب مى‌كرد و سلام مى‌گفت.<ref> تهذیب الكمال، ج‌ ص‌ 344.</ref>
+
اسامه در شورش مردم بر ضد [[عثمان]] از سوى خلیفه مأموریت یافت تا وضعیت مردم [[بصره]] را بررسى کند<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۴۸.</ref> و چون کار شورشیان بالا گرفت و احتمال کشته شدن عثمان قوت یافت، از [[امیرالمومنین|امیرمؤمنان على]] علیه‌السلام خواست تا براى بر کنار ماندن از هر گونه اتهامى در این‌باره، مدینه را ترک گوید.<ref> الفتوح، ج‌ ۲، ص‌ ۲۲۷.</ref>
  
خلیفه سهم او را در تقسیم عطایا، همسان با اصحاب بدر و بیش از پسر خود عبدالله، قرار داد و چون مورد اعتراض عبدالله قرار گرفت، محبت‌هاى [[رسول ‌خدا]] صلی الله علیه و آله با اسامه را یادآور شد.<ref> الاستیعاب، ج 1، ص 170؛ اسدالغابه، ج 1، ص‌ 196.</ref>
+
‌اسامه از کسانى است که از [[بیعت]] با امیرمؤمنان‌ على علیه‌السلام سرباز زد<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۴۶.</ref> و مورد عتاب ایشان قرار گرفت<ref> الارشاد، ج ‌۱، ص‌ ۲۴۳.</ref> و همین موضوع، موجب شد که وى جزو فرقه‌اى خاص به نام اعتزالیون دانسته شود<ref> فرق الشیعه، ص‌ ۵؛ مسائل الامامه، ص‌ ۱۶.</ref> و مورد نکوهش شدید [[شیعه]] قرار گیرد؛<ref> الجمل، ص‌ ۹۴‌ـ‌۹۶.</ref> گرچه بر اساس برخى منابع شیعى، گویا اسامه بعدها از نظر خود بازگشت و [[امام على]] علیه‌السلام عذر او را در شرکت نکردن در [[جنگ جمل|نبرد جمل]] پذیرفت.<ref> التحریر الطاووسى، ص‌ ۵۰‌ـ‌۵۱.</ref>
  
اسامه در شورش مردم بر ضد عثمان از سوى خلیفه مأموریت یافت تا وضعیت مردم بصره را بررسى كند<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 648.</ref> و چون كار شورشیان بالا گرفت و احتمال كشته شدن عثمان قوت یافت، از امیرمؤمنان على علیه‌السلام خواست تا براى بر كنار ماندن از هر گونه اتهامى در این‌باره، مدینه را ترك گوید.<ref> الفتوح، ج‌ ص‌ 227.</ref>
+
هنگامى که سپاه امام عازم پیکار جمل شد، اسامه با یادآورى پیمانى که با پیامبر بسته بود ـ که هرگز گوینده کلمه [[توحید]] را نکشد ـ از همراهى امام پوزش خواست<ref> الجمل، ص‌ ۹۵؛ التحریر الطاووسى، ص‌ ۵۰.</ref> و در [[مسجد النبی (ص)|مسجد مدینه]] گواهى داد که بیعت [[طلحة بن عبیدالله|طلحه]] و [[زبیر بن عوام|زبیر]] با امیرمؤمنان على علیه‌السلام از روى کراهت بوده است.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ۳، ص‌ ۱۷.</ref>
  
‌اسامه از كسانى است كه از بیعت با امیرمؤمنان‌ على علیه‌السلام سرباز زد<ref> تاریخ طبرى، ج‌ 2، ص‌ 699؛ شرح نهج البلاغه، ج‌ ص‌ 246.</ref> و مورد عتاب ایشان قرار گرفت<ref> [[الارشاد]]، ج ‌1، ص‌ 243.</ref> و همین موضوع، موجب شد كه وى جزو فرقه‌اى خاص به نام اعتزالیون دانسته شود و<ref> فرق الشیعه، ص‌ 5؛ مسائل الامامه، ص‌ 16.</ref> مورد نكوهش شدید [[شیعه]] قرار گیرد؛<ref> الجمل، ص‌ 94‌ـ‌96.</ref> گرچه بر اساس برخى منابع شیعى، گویا اسامه بعدها از نظر خود بازگشت و حضرت [[امام على]] علیه‌السلام عذر او را در شركت نكردن در نبرد جمل پذیرفت.<ref> التحریر الطاووسى، ص‌ 50‌ـ‌51.</ref>
+
درباره دیگر حوادث زندگى او تا پایان عمرش اطلاعى در دست نیست؛ جز مجادله‌اى که با عمرو بن عثمان در حضور [[معاویه]] داشته و [[امام ‌حسن]] علیه‌السلام و [[عبدالله بن جعفر طیار|عبدالله بن ‌جعفر]] او را همراهى کرده‌اند.<ref> بحارالانوار، ج‌ ۴۴، ص‌ ۱۰۷‌ـ‌۱۰۸.</ref> در موردى دیگر، او سخنان عبدالله بن ‌جعفر، مبنى بر نصّ [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله در [[امامت]] امامان [[اهل بیت]] علیهم‌السلام را در برابر معاویه تأیید ‌مى‌کند.<ref> الاحتجاج، ج‌ ۲، ص‌ ۵۹.</ref>
  
هنگامى كه سپاه امام عازم پیكار جمل شد، اسامه با یادآورى پیمانى كه با پیامبر بسته بود ـ كه هرگز گوینده كلمه توحید را نكُشد ـ از همراهى امام پوزش خواست<ref> الجمل، ص‌ 95؛ التحریر الطاووسى، ص‌ 50.</ref> و در مسجد مدینه گواهى داد كه بیعت طلحه و زبیر با امیرمؤمنان على علیه‌السلام از روى كراهت بوده است.<ref> تاریخ طبرى، ج‌ ص‌ 17.</ref>
+
اسامه، از راویان [[حدیث]] نبوى نز بود و روایت [[استحباب]] [[روزه]] در روزهاى دوشنبه و پنج‌شنبه<ref> سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۶؛ الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۵۳.</ref> و روایت «إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش» از او است.<ref> الاستیعاب، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۲.</ref> در بعضى منابع [[علم رجال|رجالى]]، نام ۲۶ نفر از کسانى‌ که از او روایت کرده‌اند، شمرده شده است.<ref> تهذیب الکمال، ج‌ ۲، ص‌ ۳۳۸.</ref> بعضى، شمار [[احادیث]] نقل شده از او را ۱۱۸ مورد مى‌دانند.<ref> سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷.</ref>  
  
درباره دیگر حوادث زندگى او تا پایان عمرش اطلاعى در دست نیست؛ جز مجادله‌اى كه با عمرو بن عثمان در حضور معاویه داشته و [[امام ‌حسن]] علیه‌السلام و عبدالله بن ‌جعفر او را همراهى كرده‌اند.<ref> [[بحارالانوار]]، ج‌ 44، ص‌ 107‌ـ‌108.</ref> در موردى دیگر او سخنان عبدالله بن ‌جعفر، مبنى بر نص پیامبر صلی الله علیه و آله در امامت امامان اهل بیت علیهم‌السلام را در برابر معاویه تأیید ‌مى‌كند.<ref> الاحتجاج، ج‌ ص‌ 59.</ref>
+
اسامة بن زید سرانجام در سال ۵۴ یا ۵۸ یا ۵۹ هجرى قمرى درگذشت<ref> الاستیعاب، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۲.</ref> و بر اساس برخى روایات شیعى، [[امام حسین علیه السلام|امام حسین]] علیه‌السلام در کنار بستر او حاضر شد و با پرداخت بدهى‌هایش در مراسم تکفین وى نیز ‌شرکت ‌کردند.<ref> مناقب، ج‌ ۴، ص‌ ۷۲‌ـ‌۷۳.</ref>
  
اسامه، از راویان [[حدیث]] نبوى بود و روایت استحباب روزه در روزهاى دوشنبه و پنج‌شنبه<ref> سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 506؛ الطبقات، ج‌ 4، ص‌ 53.</ref> و روایت «إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش» از او است.<ref> الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 171؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 502.</ref> در بعضى منابع رجالى، نام 26 نفر از كسانى‌ كه از او روایت كرده‌اند، شمرده شده است.<ref> تهذیب الكمال، ج‌ 2، ص‌ 338.</ref>
+
==اسامه در شأن نزول==
  
بعضى، شمار [[احادیث]] نقل شده از او را 118 مورد مى‌دانند.<ref> سیر اعلام النبلاء، ج‌ 2، ص‌ 507.</ref> سرانجام اسامه در سال 54 یا 58 یا 59 هجرى قمرى درگذشت<ref> الاستیعاب، ج‌ 1، ص‌ 172.</ref> و بر اساس برخى روایات شیعى، امام حسین علیه‌السلام در كنار بستر او حاضر شده با پرداخت بدهى‌هایش در مراسم تكفین وى نیز ‌شركت ‌كردند.<ref> مناقب، ج‌ 4، ص‌ 72‌ـ‌73.</ref>
+
#در بازگشت از [[سریه]] غالب ‌بن عبدالله لیثى، یکى از مسلمانان که بر اساس نقلى اسامة ‌بن زید بوده است؛ شخصى را که کلمه [[توحید]] بر زبان جارى ساخته بود به قتل رساند و به اظهار [[اسلام]] او توجهى نکرد. سپس آیه‌ ۹۴ [[سوره نساء]] نازل شد و اسامه مورد سرزنش [[پیامبر اسلام|پیامبر]] صلی الله علیه و آله واقع گردید:<ref> جامع‌البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۵، ص‌ ۳۰۴؛ مجمع البیان، ج‌ ۳، ص ‌۱۴۵؛ الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۹۱.</ref> {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیکمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کثِیرَةٌ کذَٰلِک کنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا»}}؛ ای اهل ایمان! هنگامی که در راه خدا سفر می کنید تحقیق و تفحّص کامل کنید. و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می کند، نگویید: مؤمن نیستی. [تا] برای به دست آوردن کالای بی ارزش و ناپایدار زندگی دنیا پس نزد خدا غنایم فراوانی است. شما هم پیش از این ایمانتان ایمانی ظاهری بود؛ خدا بر شما منّت نهاد. پس باید تحقیق و تفحّص کامل کنید یقیناً خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
 
+
#بنا به گزارش برخى مفسران، آیه ‌۱۲ [[سوره حجرات]] در پى آن نازل شد که دو تن از [[صحابه]]، اسامه را به [[بخل]] متهم نموده و از [[سلمان فارسی|سلمان]] نیز بدگویى کردند که با نزول این آیه از این کار نهى ‌شدند: {{متن قرآن|«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یغْتَب بَّعْضُکم بَعْضًا...»}}؛ اى کسانى ‌که [[ایمان]] آورده‌اید؛ از بسیارى از گمان‌ها دور باشید؛ زیرا برخى از گمان‌ها گناه است و تجسس مکنید و از پس یکدیگر بدگویى مکنید... .<ref> کشف الاسرار، ج‌ ۹، ص ‌۲۶۰؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۶، ص‌ ۲۱۷؛ مجمع البیان، ج‌ ۵، ص‌ ۲۰۳.</ref>
'''اسامه در شأن نزول:'''
+
==پانویس==
 
 
# در بازگشت از سریه غالب ‌بن عبدالله لیثى، یكى از مسلمانان كه بر اساس نقلى اسامة ‌بن زید بوده است؛ شخصى را كه كلمه توحید بر زبان جارى ساخته بود به قتل رساند و به اظهار اسلام او توجهى نكرد سپس آیه‌ 94 [[سوره نساء]]/4 نازل شد و اسامه مورد سرزنش پیامبر صلی الله علیه و آله واقع شد.<ref> جامع‌البیان، مج‌ ج‌ ص‌ 304؛ مجمع البیان، ج‌ ص ‌145؛ الطبقات، ج‌ ص‌ 91.</ref>
 
 
 
# بنا به گزارش برخى مفسران آیه ‌12 [[سوره حجرات]]/49 در پى آن نازل شد كه دو تن از صحابه اسامه را به بخل‌ورزى متهم و از سلمان نیز بدگویى كردند كه با نزول آیه از این كار نهى ‌شدند: «یاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنُوا اجتَنِبوا كَثیرًا مِنَ الظَّنِّ اِنَّ بَعضَ الظَّنِّ اِثمٌ ولاتَجَسَّسوا ولا‌یَغتَب بَّعضُكُم بَعضـًا... = اى كسانى ‌كه [[ایمان]] آورده‌اید؛ از بسیارى از گمان‌ها دور باشید؛ زیرا برخى از گمان‌ها گناه است و (در احوال و عیب‌هاى پنهان مردم) كاوش مكنید و از پس یكدیگر بدگویى (غیبت) مكنید».<ref> كشف الاسرار، ج‌ ص ‌260؛ تفسیر قرطبى، ج‌ 16، ص‌ 217؛ مجمع البیان، ج‌ ص‌ 203.</ref>
 
 
 
==پانویس ==
 
 
<references />
 
<references />
===منابع===
+
==منابع==
 
+
* دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد باغستانی، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۴.
محمد باغستانی، دائرة المعارف قرآن کریم، جلد 2، صفحه 631-634
 
 
 
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
[[رده: اصحاب پیامبر]]
 
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]
 
[[رده: شخصیت‌های شان نزول آیات قرآن]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۵۰

Icon-encycolopedia.jpg

این صفحه مدخلی از دائرة المعارف قرآن کریم است

(احتمالا تصرف اندکی صورت گرفته است)

«اُسامة» فرزند زید بن حارثه، از صحابه نامدار رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که از سوى آن حضرت، به فرماندهى سپاهی براى نبرد با رومیان منصوب شد. ‌اسامه از کسانى است که از بیعت با امیرمؤمنان‌ على علیه‌السلام سرباز زد و مورد عتاب ایشان قرار گرفت.

زندگی‌نامه

بر اساس آنچه درباره سن اسامة بن زید هنگام رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله (۱۸ تا ۲۰ سال) نوشته‌اند،[۱] باید در سال‌هاى سوم تا پنجم بعثت در مکه زاده شده باشد. پدرش زید بن حارثه و مادرش ام‌ اَیمن، هر دو آزاد شده (موالى) پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بودند.[۲] وى به همراه پدر و مادرش به مدینه هجرت کرد.[۳]

اسامه از کسانى بود که پیامبر صلی الله علیه و آله به ‌سبب خردسالى‌اش، اجازه شرکت در غزوه‌هاى بدر و احد را به او نداد.[۴] این روایت که در ماجراى افک (سال پنجم ‌هـ.‌ق)، اسامه طرف مشورت پیامبر قرار گرفته باشد[۵] با توجه به سن کم او مورد تردید است.

اسامه در فتح مکه همراه پیامبر وارد کعبه شد[۶] و در غزوه حنین نیز از معدود کسانى بود که پایدار ماند و پیامبر صلی الله علیه و آله را در برابر هجوم دشمنان رها نکرد.[۷]

روایاتى درباره محبت پیامبر صلی الله علیه و آله به اسامه در منابع ذکر شده[۸] که بر اساس بعضى از آن‌ها، پیامبر هدایاى بزرگان دیگر اقوام چون حله دحیه کلبى[۹] و کسوت ذى یزن[۱۰] را به اسامه هدیه کرده‌اند.

بزرگ‌ترین حادثه زندگى او، انتصابش به فرماندهى سپاه براى نبرد با رومیان از سوى پیامبر صلی الله علیه و آله، در آخرین روزهاى زندگى آن حضرت است که موضوع مباحث گوناگون کلامى در میان دانشمندان مذاهب اسلامى شده است. جوانى[۱۱] و سابقه بَرده بودن اسامه موجب شد تا این انتصاب از سوى برخى مهاجران و انصار مورد استهزا واقع شود و به رغم تمایل و اصرار پیامبر که فرمود: «جَهّزوا جَیش اسامة، لعن الله من تخلّف عنه»،[۱۲] این سپاه تا هنگام رحلت آن‌ حضرت از جُرْف حرکت نکرد.[۱۳]

پاسخ پیامبر صلی الله علیه و آله به ایرادهاى صحابه، نشان مى‌دهد که آن‌ها قبلاً نیز از انتصاب زید پدر اسامه به فرماندهى سپاه در سریه موته ناخشنود بودند.[۱۴] با اعلام خبر رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله، اسامه نیز از جُرف به مدینه بازگشت و بر اساس بیشتر روایات در مراسم غسل پیامبر صلی الله علیه و آله شرکت داشت.[۱۵] پاسخ تند او به ابوبکر پس ‌از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله که تو خلیفه پیامبر نیستى نیز در برخى روایات آمده است.[۱۶]

اسامه در دوران ابوبکر در مقام فرماندهى سپاه اسلام با رومیان جنگید و با پیروزى چشم‌گیر به مدینه بازگشت.[۱۷] بنابر بعضى از روایات در یکى از نبردهاى ابوبکر با مرتدان، جانشین او در مدینه شد.[۱۸] وى در سرکوب مسیلمه کذاب نیز در سپاه خالد ‌بن ‌ولید حضور داشته ‌است.[۱۹]

اسامه در خلافت عمر مورد احترام او بود و بنا به روایتى او را با نام امیر خطاب مى‌کرد و سلام مى‌گفت.[۲۰] خلیفه سهم او را در تقسیم عطایا، همسان با اصحاب بدر و بیش از پسر خود عبدالله، قرار داد و چون مورد اعتراض عبدالله قرار گرفت، محبت‌هاى رسول ‌خدا صلی الله علیه و آله با اسامه را یادآور شد.[۲۱]

اسامه در شورش مردم بر ضد عثمان از سوى خلیفه مأموریت یافت تا وضعیت مردم بصره را بررسى کند[۲۲] و چون کار شورشیان بالا گرفت و احتمال کشته شدن عثمان قوت یافت، از امیرمؤمنان على علیه‌السلام خواست تا براى بر کنار ماندن از هر گونه اتهامى در این‌باره، مدینه را ترک گوید.[۲۳]

‌اسامه از کسانى است که از بیعت با امیرمؤمنان‌ على علیه‌السلام سرباز زد[۲۴] و مورد عتاب ایشان قرار گرفت[۲۵] و همین موضوع، موجب شد که وى جزو فرقه‌اى خاص به نام اعتزالیون دانسته شود[۲۶] و مورد نکوهش شدید شیعه قرار گیرد؛[۲۷] گرچه بر اساس برخى منابع شیعى، گویا اسامه بعدها از نظر خود بازگشت و امام على علیه‌السلام عذر او را در شرکت نکردن در نبرد جمل پذیرفت.[۲۸]

هنگامى که سپاه امام عازم پیکار جمل شد، اسامه با یادآورى پیمانى که با پیامبر بسته بود ـ که هرگز گوینده کلمه توحید را نکشد ـ از همراهى امام پوزش خواست[۲۹] و در مسجد مدینه گواهى داد که بیعت طلحه و زبیر با امیرمؤمنان على علیه‌السلام از روى کراهت بوده است.[۳۰]

درباره دیگر حوادث زندگى او تا پایان عمرش اطلاعى در دست نیست؛ جز مجادله‌اى که با عمرو بن عثمان در حضور معاویه داشته و امام ‌حسن علیه‌السلام و عبدالله بن ‌جعفر او را همراهى کرده‌اند.[۳۱] در موردى دیگر، او سخنان عبدالله بن ‌جعفر، مبنى بر نصّ پیامبر صلی الله علیه و آله در امامت امامان اهل بیت علیهم‌السلام را در برابر معاویه تأیید ‌مى‌کند.[۳۲]

اسامه، از راویان حدیث نبوى نز بود و روایت استحباب روزه در روزهاى دوشنبه و پنج‌شنبه[۳۳] و روایت «إنّ اللّه یبغض الفاحش المتفحّش» از او است.[۳۴] در بعضى منابع رجالى، نام ۲۶ نفر از کسانى‌ که از او روایت کرده‌اند، شمرده شده است.[۳۵] بعضى، شمار احادیث نقل شده از او را ۱۱۸ مورد مى‌دانند.[۳۶]

اسامة بن زید سرانجام در سال ۵۴ یا ۵۸ یا ۵۹ هجرى قمرى درگذشت[۳۷] و بر اساس برخى روایات شیعى، امام حسین علیه‌السلام در کنار بستر او حاضر شد و با پرداخت بدهى‌هایش در مراسم تکفین وى نیز ‌شرکت ‌کردند.[۳۸]

اسامه در شأن نزول

  1. در بازگشت از سریه غالب ‌بن عبدالله لیثى، یکى از مسلمانان که بر اساس نقلى اسامة ‌بن زید بوده است؛ شخصى را که کلمه توحید بر زبان جارى ساخته بود به قتل رساند و به اظهار اسلام او توجهى نکرد. سپس آیه‌ ۹۴ سوره نساء نازل شد و اسامه مورد سرزنش پیامبر صلی الله علیه و آله واقع گردید:[۳۹] «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَتَبَینُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیکمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَیاةِ الدُّنْیا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ کثِیرَةٌ کذَٰلِک کنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَیکمْ فَتَبَینُوا إِنَّ اللَّهَ کانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرًا»؛ ای اهل ایمان! هنگامی که در راه خدا سفر می کنید تحقیق و تفحّص کامل کنید. و به کسی که نزد شما اظهار اسلام می کند، نگویید: مؤمن نیستی. [تا] برای به دست آوردن کالای بی ارزش و ناپایدار زندگی دنیا پس نزد خدا غنایم فراوانی است. شما هم پیش از این ایمانتان ایمانی ظاهری بود؛ خدا بر شما منّت نهاد. پس باید تحقیق و تفحّص کامل کنید یقیناً خدا همواره به آنچه انجام می دهید، آگاه است.
  2. بنا به گزارش برخى مفسران، آیه ‌۱۲ سوره حجرات در پى آن نازل شد که دو تن از صحابه، اسامه را به بخل متهم نموده و از سلمان نیز بدگویى کردند که با نزول این آیه از این کار نهى ‌شدند: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یغْتَب بَّعْضُکم بَعْضًا...»؛ اى کسانى ‌که ایمان آورده‌اید؛ از بسیارى از گمان‌ها دور باشید؛ زیرا برخى از گمان‌ها گناه است و تجسس مکنید و از پس یکدیگر بدگویى مکنید... .[۴۰]

پانویس

  1. الاستیعاب، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۰.
  2. الطبقات، ج‌۴، ص‌۴۵؛ الاستیعاب، ج‌۱، ص‌۱۷۰.
  3. الطبقات، ج‌ ۱، ص‌ ۱۸۳.
  4. المغازى، ج‌ ۱، ص‌ ۲۱۶‌ـ‌۲۲۱.
  5. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۴۳۰.
  6. المغازى، ج‌ ۲، ص‌ ۸۳۴.
  7. المغازى، ج‌ ۳، ص‌ ۹۰۰.
  8. الطبقات، ج ۴، ص‌ ۴۵ـ۴۹؛ سیر اعلام‌النبلاء، ج ۲، ص ۴۹۷ـ۵۰۴.
  9. الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۴۸.
  10. الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۴۸.
  11. الطبقات، ج ۲، ص‌ ۱۹۲؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۳.
  12. الملل والنحل، ج‌ ۱، ص‌ ۲۳.
  13. الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۶‌ـ‌۱۴۷.
  14. الطبقات، ج‌ ۲، ۱۴۶ و ۱۹۱‌ـ‌۱۹۲.
  15. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۲۳۸؛ تاریخ یعقوبى، ج‌ ۲، ص‌ ۱۱۴.
  16. الاحتجاج، ج‌ ۱، ص‌ ۲۲۴.
  17. الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۱۴۶‌ـ‌۱۴۷.
  18. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۲۵۳.
  19. الفتوح، ج‌ ۱، ص‌ ۳۲.
  20. تهذیب الکمال، ج‌ ۲، ص‌ ۳۴۴.
  21. الاستیعاب، ج ۱، ص ۱۷۰؛ اسدالغابه، ج ۱، ص‌ ۱۹۶.
  22. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۴۸.
  23. الفتوح، ج‌ ۲، ص‌ ۲۲۷.
  24. تاریخ طبرى، ج‌ ۲، ص‌ ۶۹۹؛ شرح نهج البلاغه، ج‌ ۲، ص‌ ۲۴۶.
  25. الارشاد، ج ‌۱، ص‌ ۲۴۳.
  26. فرق الشیعه، ص‌ ۵؛ مسائل الامامه، ص‌ ۱۶.
  27. الجمل، ص‌ ۹۴‌ـ‌۹۶.
  28. التحریر الطاووسى، ص‌ ۵۰‌ـ‌۵۱.
  29. الجمل، ص‌ ۹۵؛ التحریر الطاووسى، ص‌ ۵۰.
  30. تاریخ طبرى، ج‌ ۳، ص‌ ۱۷.
  31. بحارالانوار، ج‌ ۴۴، ص‌ ۱۰۷‌ـ‌۱۰۸.
  32. الاحتجاج، ج‌ ۲، ص‌ ۵۹.
  33. سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۶؛ الطبقات، ج‌ ۴، ص‌ ۵۳.
  34. الاستیعاب، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۱؛ سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۲.
  35. تهذیب الکمال، ج‌ ۲، ص‌ ۳۳۸.
  36. سیر اعلام النبلاء، ج‌ ۲، ص‌ ۵۰۷.
  37. الاستیعاب، ج‌ ۱، ص‌ ۱۷۲.
  38. مناقب، ج‌ ۴، ص‌ ۷۲‌ـ‌۷۳.
  39. جامع‌البیان، مج‌ ۴، ج‌ ۵، ص‌ ۳۰۴؛ مجمع البیان، ج‌ ۳، ص ‌۱۴۵؛ الطبقات، ج‌ ۲، ص‌ ۹۱.
  40. کشف الاسرار، ج‌ ۹، ص ‌۲۶۰؛ تفسیر قرطبى، ج‌ ۱۶، ص‌ ۲۱۷؛ مجمع البیان، ج‌ ۵، ص‌ ۲۰۳.

منابع

  • دائرةالمعارف قرآن کریم، محمد باغستانی، ج۲، ص۶۳۱-۶۳۴.